نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu, 2 May 2024

در جمع انجمن اسلامی فرهنگیان شهر قم/ مسئولیت های دولت و ملت در مسیر جهاد تبیین در مقیاس انقلاب اسلامی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 4 آذرماه 1401 است، که در جمع انجمن اسلامی فرهنگیان شهر قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ یکی از وظایفی که ما بر عهده داریم این است که تبیین کنیم که مسیر انقلاب و اهداف آن چیست. هدف اصلی انقلاب آماده سازی جهان برای ظهور است. برای رسیدن به این هدف هم مشکلات زیادی در مسیر است. دشمنان فتنه های زیادی ایجاد کردند؛ مثل جنگ نظامی، جنگ اقتصادی و جنگ شناختی. ما باید این مسیر و درگیری هایش را برای جوانان به تصویر بکشیم. اگر اینکار را نکنیم، جوانان ما تحت تاثیر زرق و برق های غرب قرار می گیرند و خواسته هایشان به خوابگاه و سلف مشترک نزول پیدا می کند. اگر کلان روایت انقلاب اسلامی تبیین شود، مردم متوجه می شوند که الان ما در وضیعت بسیار خوبی هستیم. در دوران پیامبر سختی ها انقدر زیاد شد که مردم گمان کردند که خدا پیامبر را رها کرده، اما خداوند فرمود وضعیت شما نزد پیامبر بسیار خوب است و در آخرت خوب تر هم خواهد شد. رزق نزد پیامبر است و زندگی سعادتمندانه در کنار او بدست می آید، پس چطور می گویید که اوضاع بد است. در قدم اول انقلاب اسلامی می خواست که در جهان روشنگری ایجاد کند، که در این مرحله موفق بود. در قدم دوم وقتی روشنگری اینجام شد، وقت مقابله با ساختارهایی است که با این هدف در تضاد است. وقتی نوبت به این مرحله رسید، دشمنان متوجه شدند و پیش دستی کردند؛ خودشان شروع کردند تا ساختارهایی را که در نتیجه دو جنگ جهانی ایجاد کرده بودند را تغییر دهند و دنیایی بر مبنای دنیای مجازی ایجاد کنند. با توجه به ظرفیت های تاریخی ای که خدوند به ملت ایران هدیه کرده است، دشمنان هر بار در حربه هایشان شکست می خورند و این شکست ها باعث انحطاط ما می شود، اما اگر ما مسیر انقلاب را برای جوانان روشن نکنیم، تحت تاثیر غرب و غربگراها قرار می گیرند و اتفاقاتی مثل حوادث اخیر رخ می دهد.

وظیفه مسئولین و مردم از منظر امام رحمه الله علیه

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . عرایضم را با بیاناتی از حضرت امام رحمۀ الله علیه شروع می کنم. ایشان که در آخرین نیمه شعبان عمر شریفشان بیانیه ای خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی صادر فرمودند. حضرت امام رحمه الله علیه در این بیانیه می فرمایند: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ و جهانی اسلام به پرچمداری حضرت حجت ارواحنا فداه است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.»

سپس چند چیز را از مسئولین و مردم مطالبه می کنند و می فرمایند: «مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفه ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد.» یک تعبیر دیگر از حضرت امام نقل شده که من الان نتوانستم آن را پیدا کنم اما مضمونش این بود که امام فرمود اگر مسئولین ما به مردم خدمت بکنند و خدمتگذار باشند، ولی به این هدف توجه نکنند، خائن اند. یک کار بزرگی دارد، بر محور ایران انجام می گیرد و مسئولین باید آن هدف را دنبال کنند و تأمین معاش مردم نباید موجب غفلت از آن هدف بزرگ شود. دولت جمهوری اسلامی باید تمام سعی و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولی این به آن معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است، منصرف کند. حکومت جهانی به دست حضرت تشکیل می شود و ما باید به آن سمت حرکت کنیم.

ایشان در ادامه می فرمایند: «مردم عزیز ایران که حقا چهره منور تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی کنند که سختی ها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند، تا مسئولان بالای کشور به وظیفه اساسی شان که نشر اسلام در جهان است، برسند و از آنان بخواهند که تنها برادری و صمیمیت را در چارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و کمبود بر طبقه مستضعف فشار می آورد، ولی هیچکس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و پایه ریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با آمریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد. مردم ما خود این راه را انتخاب کردند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار می کنند. این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب بی شهادت میسر نیست.»

«من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی می خواهم که از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند، کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیسم نکشند، چون ما هنوز در قدم های اول مبارزه جهانی خود علیه غرب و شرق هستیم. هزینه اینکار چیست؟ مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهان خواران شکست می خوریم و نابود می شویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی می کنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل عزت اسلام و مسلمین را پایکوب می کنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم در سراسر جهان بر چوبه های دار می روند؟ مگر بیش از این است که فرزندان و زنان خردسال حزب الله به اسارت گرفته می شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند، ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل می کنیم.»

آرمان انقلاب اسلامی

ببینید انقلاب اسلامی چنین آرمان بلندی داشته است. انقلاب اسلامی برای مبارزه با استبداد در مقیاس ملی یا حتی استعمار در مقیاس ملی شکل نگرفته که بخواهد ریشه سلطنت را بکند، اما اینکار را کرده؛ این درخت 2500 ساله سلطنت را از ریشه کنده است. سلطنت در کشور ما انقدر فرهنگش عمیق بوده که ما امام زاده های بزرگوار را شاهزاده معرفی می کنیم، اما امام رحمه الله علیه ریشه این فرهنگ را از بین برده و حالا می خواهند از نو احیایش کنند. ما با مبارزه با استعمار، دست شرق و غرب را کوتاه کردیم، ولی این هدف انقلاب اسلامی نیست. از منظر امام رحمه الله علیه این حرکت بزرگ مقدمه یک حرکت جهانی و به هم ریختن نظم موجود برای رسیدن به عصر ظهور است.

همه دولت ها از منظر حضرت امام مأمور بودند که این کار را دنبال کنند، اما تقریبا هیچ کدام از دولت ها اینکار را نکردند. آقای احمدی نژاد در یک دورانی این کار را کردند، اما باقی اصلا کاری با این کارها نداشتند. ظهور، انقلاب جهانی، حکومت جهانی اسلام و گسترش فرهنگ اسلام، مأموریت دولت ها نبوده، چه دولت سازندگی، چه دولت اصلاحات و چه دولت اعتدال. این دولت ها این کار را دنبال نکردند و به تعبیر حضرت امام رحمه الله علیه خیانت سنگینی در پی آن است. بعضی از این آفاتی که الان می بینید، حاصل همین خیانت هاست. بسیاری از حوادثی که ما احساس می کنیم یا می بینیم که اتفاق افتاده، ناشی از همین امر است که دولت های ما این ایده روشن و این رویای بزرگ را در مقابل چشم نسل ها قرار ندادند، تا افتخار کنند به این که در این راه قدم می زنند، تا افتخار کنند که با شرق و غرب می جنگند، تا افتخار کنند که نه لیبرال دموکراسی را می پذیرند، نه نظام های سوسیالیستی را می پذیرند و نه نظام های سرمایه داری را.

در غرب با رویای آمریکایی نسلها را پشت سر خودشان کشاندند و در فضای نظام استکباری خودشان به زنجیر کشیدند، حال وظیفه ما اینست که در مقابل آن بگوییم که ما به کجا می رویم، آرمان ما چیست، مأموریت ما چیست، توان و ظرفیت ما چیست، بگوییم ملت ما ظرفیت این را دارند که این بار بزرگ که یک مسئولیت آخرالزمانی است، روی دوششان گذاشته بشود. از معارف و روایات ما استفاده می شود که یک بار بزرگی روی دوش ملت ایران است که باید زمینه ساز آن حرکت بزرگی باشند که اتفاق می افتد. همه 124 هزار پیامبر و اوصیائشان به دنبال آن هدف بودند، یکی از اهداف عاشورا تحقق امر ظهور است؛ یکی از مزدهای خدای متعال برای عاشورا به سیدالشهداء علیه السلام این است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در نسل ایشان قرار دادند. این، خیلی هدف بزرگی است. این رویاهایی که این روزها می گویند، مثل رویای آمریکایی یا کلبه الکترونیکی یا حکمرانی مجازی، در مقابل آن اصلاً چیزی به حساب نمی آید.

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه 210 سوره بقره که ظاهراً راجع به قیامت است، اما در روایات به ظهور و رجعت تعبیر می شود، یک بحثی باز می کنند که ما بیش از 100 روایت داریم که آیات مربوط به قیامت را به ظهور تأویل می کند، این نکته اش چیست؟ ایشان می گویند شاید صحیح این است که ظهور، منزلتی از قیامت است. اتفاقات عجیبی آنجا می افتد، مثل «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69)، «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(حدید/17). بنابراین این امر بزرگی است که همه انبیاء دنبال می کردند و در این مسیر خیلی از انبیاء و اولیاء به شهادت رسیدند، که سر سلسله اش وجود مقدس سیدالشهداء علیه السلام است، حوادث این روزهای مدینه بعد از رسول صلی الله علیه و آله و سلم همه به دنبال همین هدف بوده. این آرمانی است که اگر ما بتوانیم خوب به تصویر بکشیم، می تواند به دنبال خودش استقامت، عزت، صبوری و پایداری ایجاد کند تا بتوانیم از سختی های مسیر عبور کنیم.

عرض من این است که شما مأموریت دارید یک تصویر روشن از آینده پیش روی انقلاب اسلامی در مقابل آینده ای که دنیای مدرن دنبال می کند، نشان بدهید تا جوان ها احساس هویت کنند و بفهمند پای چه چیزی ایستاده اند. اگر ما نتوانیم این آینده را به نسل جوان نشان بدهیم، وضعیت ما را با دستاوردهای دنیای غرب مقایسه می کنند. الان آنجا هم وضع بد است، ولی با این مقایسه جوان ها احساس می کنند که اوضاع ما مطلوب نیست، احساس شکست می کنند، احساس حقارت می کنند. برای این که عزت در مردم حفظ شود، ما باید تصویری از آن آینده ای که انقلاب اسلامی دنبال می کند را به آنها ارائه کنیم.

یکی از کارهای مهمی که غربی ها کردند، این است که تصویری از آن آینده ای که مد نظرشان بود را در آغاز انقلاب جدید رنسانس به مردم دنیا نشان دادند. دنیای بدون انبیاء، دنیای بدون دین، دنیایی که به قول خودشان بر پایه عقلانیت خود بشر ساخته می شود، را به مردم نشان دادند. برای رسیدن به آن هدف فلسفه هایی تولید کردند، انقلاب علمی کردند، انقلاب صنعتی کردند، بعد همه اینها را بردند در آمریکا و به مردم گفتند این قبله آمال است. بعد شروع کردند با امپراتوری رسانه ای تبلیغ و ترویج کردند و ملت ها را در مقابل آن تحقیر کردند. بعد از تحقیر، شیفتگی و مسیر انحلال ایجاد کردند. این کاری است که دنیای غرب کرده است. رویای آمریکایی الان به برکت انقلاب اسلامی شکست خورده و حالا آنها به دنبال تغییر رویای خودشان هستند و آینده جدیدی را به بشر نشان می دهند، لذا فیلم هایی که ناظر به آینده ساخته می شود، نشان دهنده رویای آمریکایی نیست  بلکه یک جهان دیگری را تصویر می کند که بخش عمده اش بر مبنای دنیای مجازی است.

علی ای حال عرضم این است که یکی از کارهایی که ما باید بکنیم این است که این جهانی را که انبیاء پیش روی ما تصویر کردند، قرآن تصویر می کند و اهل بیت تصویر می کنند را پیش روی مردم قرار بدهیم و بعد توضیح بدهیم که رسیدن به آن جهان با عبور از سختی های سنگین ممکن است. سوره عنکبوت در جاهایی همین را می گوید. داستان سوره عنکبوت اصلا همین است که اگر می خواهید به عصر ایمان برسید، عصر ایمان از طریق ابتلائات سنگین، مجاهدت، فداکاری و عبور از مدارج می گذرد. دشمن هم فتنه ها و طرح هایی دارد و ما باید از دل این طرح ها عبور کنیم، باید از دل امتحانات سخت باید عبور کنیم. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»(عنکبوت/2) وادی ایمان وادی ای نیست که بدون فتنه و ابتلا و درگیری بتوانید به آن برسید.

«وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ»(عنکبوت/3) انقدر امتحان ها سخت می شود که آرام آرام صف ها جدا می شوند، داستان تفکیک صفوف است. در سوره های دیگر همین است؛ سوره بینه هم همین است، در سوره توبه هم همین طور است، در جاهای دیگر قرآن هم همین را می فرماید.

میدان درگیری جبهه حق و باطل

 بنابراین ما باید آن افق روشن را تصویر بکنیم که ما برای چه داریم قیام می کنیم؟ حکومت جهانی اسلام یعنی چه؟ انبیاء چه می خواستند؟ آیا مدرنیته اسلامی می خواستند؟ می خواستند دستی به سر و روی همین دنیای فاسد غرب و نظم مادی غرب و جنگ و توحش غربی بکشند و بگویند اسلامی شد؟ می خواستند ژاپن اسلامی درست بکنند؟ این آرمانی است که بعضی دولت ها دنبال می کردند. ما ملت را تحقیر کنیم و بگوییم ما می خواهیم همین را اخلاقی کنیم. این خودش اخلاق دارد و اخلاقش، اخلاق مادی است، اخلاق دنیاپرستی است.

یکی از فیلسوف های مهم آغاز عصر روشنگری در غرب یک مقاله ای دارد و در آن راجع به اجتماعی شدن انسان حرف می زند. در این مقاله می گوید با این اخلاقی که انبیاء می گویند یعنی فداکاری، ایثار، محبت، نوع دوستی و تواضع، جامعه شبانی درست می شود، جامعه گله داری درست می شود. می خواهد بگوید انبیاء بیش از این در دنیا دستاوردی ندارند. آنچه با آن پیشرفت محقق می شود و جامعه به تعبیر امروزی توسعه یافته حاصل می شود، همان اخلاقی است که طبیعت در ما به ودیعت نهاده، اما قرآن و روایات ما از این، به جنود جهل و قوای شیطان تعبیر می کنند. این طبیعت مثل حسد، مثل حرص، مثل سلطه طلبی و اینهاست که از دلش پیشرفت حاصل می شود و ما باید اینها را در جامعه بدمیم.

جامعه غرب همینطوری است. در جامعه بازاری که آنها می گویند به مفهوم جامعه شناختیش همه در یک میدانی امکاناتشان را می آوردند و با هم رقابت می کنند تا بیشترین سود را ببرند و کمترین هزیه را بکنند. به تعبیر خودشان انسان ها را اینطوری تربیت می کنند و می گویند اینطوری توسعه واقع می شود. با فداکاری و ایثار که توسعه واقع نمی شود. بعضی هایشان می گویند که تنها گدایان هستند که به بخشش و عطوفت دیگران تکیه میکنند و الا آدم هایی که گداصفت نیستند، وقتی به بازار می روند، با روحیه تجارت گرایی می روند یعنی می خواهند سود ببرند. آنها یک جامعه ای درست کردند که مبتنی بر صفات رذیله است، چنین جامعه ای که اسلامی نمی شود.

غرضم این است که ما هم باید آن جامعه آرمانی خودمان را که عصر ظهور است، تصویر کنیم، هم نشان دهیم جبهه مقابل یک جریانی است که مقابل دستگاه انبیاء قرار گرفته است. آنها هم دنبال یک جامعه ای حرکت می کنند که آن را به تصویر کشیدند و برای رسیدن به آن تلاش می کنند، کشته می دهند، مارکسیست ها ده ها میلیون کشته دادند، همین سرمایه داری فاسد غرب ده ها میلیون کشته داده، جنگ های اول و دوم جهانی که اینها راه انداختند بیش از پنجاه میلیون کشته رسمی دارد.

بنابراین مقابل ما هم یک جریانی است و باید این میدان درگیری را هم به تصویر کشید. خیال نکنید رسیدن به قله های ایمان بدون درگیر شدن با اینها ممکن است، اگر درگیر نشوید شما را استحاله می کنند و نمی توانید به سمت آن قله ها حرکت بکنید. ما باید این تصویر روشن از آینده و تصویر روشن از دشمن که قرآن و روایات به ما می دهد را تبیین بکنیم، بعد هم درباره میدان درگیری، سختی های درگیری و نعمت ها و امکاناتی که خدا در دل این مسیر به ما می دهد، گفتگو کنیم.

خداوند در سوره ضحی می فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ الضُّحى  * وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى  * ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى *  وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى *  وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى  * أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى  * وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى *  وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى *  فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ * وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»(ضحی/1-11). من می خواهم وارد بحث این سوره بشوم. نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم سیزده سال در مکه سختی و فشار قریش را تحمل کردند، قریب به سه سال در شعب ابیطالب بوده اند، بعد هم هجرت و بعد هم سختی های هجرت وجود داشته، بعد هم گرسنگی ها و جنگ های پی در پی بوده و حالا سختی ها به جایی می رسد که گمان می شود شاید خدا این پیامبر را رها کرده، یک طرحی به او داده و بعد رهایش کرده و الا اگر ما حقیم، پس چرا این همه سختی سر راه ماست؟ شاید این پیامبر العیاذ بالله خطا کرده و خدا غضب کرده است.

در این جا قرآن می فرماید: «وَ الضُّحى  * وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى» ما شب و روز داریم، چرا عجله می کنید؟ عالم یک ضحایی دارد؛ به وقتی که خورشید بالا می آید و هوا کاملا روشن می شود، ضحی می گویند. تأویل این دو آیه به عصر ظهور و قبل از ظهور است. ما شب و روز داریم و بالاخره دوران ضحی هم می رسد. «وَ الضُّحى  وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى  ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى  وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى» الان هم وضعتان خیلی خوب است. خوشی زیر دلتان زده حواستان نیست، ولی آخرت بهتر از این است. نگویید سخت است، نگویید دشوار است، نگویید وضع بد است، مگر کنار پیامبر خدا وضع بد می شود؟ مگر کنار حضرت موسی وضع بد می شود؟

این داستان مکرر انبیاست؛ بنی اسرائیل به حضرت موسی می گفتند که تو آمدی و وضع ما بدتر شد، «قالُوا أُوذينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا»(اعراف/129). گنج قارون را می دیدند و می گفتند: «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ»(قصص/79). قارون از بنی اسرائیل بوده «إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى  فَبَغى  عَلَيْهِمْ»(قصص/76) اما طغیان کرد. «وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ» انقدر بهش گنج دادیم که کلیدهایش را آدم های توانمند به سختی برمی داشتند. این گنج ها را می آورد و به نمایش می گذاشت، بنی اسرائیل هم می گفتند «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ» ای کاش ما هم چنین چیزهایی داشتیم. موسی چه به ما دادی؟ قرآن می فرماید: «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(قصص/80) آنهایی که خدای متعال علمی بهشان داده بود می فهمیدند. «ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» آن ثوابی که خدای متعال برای مومنین در نظر گرفته، چه ربطی به گنج قارون دارد؟

استقامت، راه رسیدن به حیات الاخره

باید استقامت کنید تا ببینید آنی که دست حضرت موسی است، چیست. «وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ» فقط صابرین به آن چیزی که دست حضرت موسی است، می رسند. سحره فرعون آمدند با حضرت موسی بجنگند. حضرت موسی وقتی دستشان را رو کرد و همه سحر و إفک آنها را بلعید «تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ»(اعراف/117)، سحره فرعون فهمیدند چیست، فهمیدند دستش پر است و این از جنس سحر نیست، آن وقت همه ایمان آوردند. فرعون بهشان گفت: «آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ»(اعراف/123) قبل از این که من اجازه بدهم شما ایمان آوردید؟

اینها همان هایی هستند که وقتی می خواهند به جنگ حضرت موسی بیایند به فرعون می گویند: «إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبينَ»(اعراف/113) اگر ما پیروز شدیم، مزد هم داریم؟ فرعون می گوید: «وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ»(اعراف/114) پول چیست؟ مقرب خودم می شوید. اینها برای این که به فرعون نزدیک بشوند، می روند تا حضرت موسی بجنگند. وقتی حضرت موسی دست خودش را رو می کند و می فهمند چیز دیگری در دست حضرت است، ایمان می آورند. فرعون می گوید، قبل از این که من اجازه بدهم، ایمان آوردید؟! شما را به نخلستان می برم و به دار می کشم؛ جوری که هیچکس با خبر نشود «وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ في  جُذُوعِ النَّخْلِ»(طه/71). ساحران می گویند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضي  هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا»(طه/72) هر کاری بخواهید بکنید خدا دستتان را در حیات الدنیا باز گذاشته، اما ما دیگر از حیات الدنیا بیرون هستیم و دستت به ما نمی رسد.

وقتی به طرف حضرت موسی می روند و پایداری می کنند، حضرت موسی چیزی که در دست دارد را به آنها نشان می دهد و آنها می فهمند همه ملک فرعون در برابر حضرت هیچ است. وقتی شب عاشورا اصحاب حضرت امتحان ها را پس دادند، حضرت از مقامات خودش و بهشتی که بهشان داده می شود به آنها نشان داد، تا بفهمند همه دنیا هیچ است. «وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ» داستان رسیدن به آن حیات الاخره که از همین دنیا شروع می شود و درک آن چیزی که در دست رسول خداست، احتیاج به پایداری دارد.

قرآن خطاب به حضرت می فرماید: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ»(طه/131) دو تا چشمت را ندوز و امتداد نگاه نده. مدّ عین یعنی امتداد نگاه؛ آدم وقتی نگاهش به دنیای غرب می افتد، نگاهش امتداد پیدا می کند و مسحور تکنولوژی و پیشرفت آنها می شود در حالی که در حقیقت پیشرفتی وجود ندارد. یک مشت آهن پاره سر هم کردند و ما را با آن تحقیر می کنند. «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ» دو چشمتان را امتداد ندهید، نگاه چشم سر و چشم دلتان را به آنها ندوزید. «إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً» ما آنها را به دسته های مختلف تنوع دادیم. این کار خود ماست چون بنا نیست، ما دستگاه آنها را امداد نکنیم. این فتنه برای شماست و باید از وسط آن عبور کنید. به هرکدام یک چیزی دادیم، ولی «زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا» است، شکوفه است ولی شکوفه دنیاست. «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»(عنکبوت/64) در این دنیا نه ذکر است، نه حکمت است، فقط وادی غفلت و لهو است. «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ» ما آنها را هم امتحان می کنیم و بستر امتحانشان، همین امکاناتشان است. با همین ها امتحانشان می کنیم؛ در همین امتحان مبتلا به تفاخر و بخل و استکبار می شوند.

بعد می فرماید: «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»  پیامبر ما آن روزی ای که من برای امتت در دستت گذاشتم، خیلی برتر از آن چیزی است که به جبهه مقابلت دادم. «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى» الان هم وضع خوب است، پیامبر از بین شماست. روایتی در کافی است که بعد از فتح مکه در سال هشتم هجری حضرت به سمت طائف رفتند. در این جنگ چون بعد از فتح مکه بود، دو هزار نفر از قریش و به اصطلاح قوم و خویش های پیامبر خدا به فرماندهی ابوسفیان در جنگ شرکت کردند و سپاه اسلام در جنگ پیروز شد. این جنگ از پرغنیمت ترین جنگ هاست، چون مردم طائف خیلی ثروتمند بودند. حضرت عمده غنایم را بین این دو هزار نفر تازه مسلمان شده تقسیم کرد.

 مهاجرین و اهل مدینه آمدند پیش سعد بن عباده و به او گفتند به پیامبر عرض کنید اگر این تقسیم را خدا کرده ما قبول داریم، اما اگر شما این تقسیم را انجام دادی، ما قبول نداریم! شما تازه به خویشاوندانت پیوستی بخاطر همین همه غنائم را به آنها دادی و ما را فراموش کردی. یادت رفته ما چقدر در جنگ ها کنارت ایستادیم به شما چقدر خدمت کردیم، خانه هایمان را با شما تقسیم کردیم، اما حالا که پیروز شدی، مکه را گرفتی و چشمت به قوم و خویش هایت افتاد، همه غنایم را به آنها دادی. حضرت فرمود حرف شما حرف بزرگتان است؟ گفتند: آقا شما بزرگ ما هستید. فرمودند: تعارف نکنید، اگر من بزرگتان بودم، اینطوری حرف نمی زدید. امام صادق علیه السلام فرمود: «فَحَطَّ اللَّهُ نُورَهُم »(1) تمام نوری که در این سالها در کنار پیامبر به دست آوردند، خاموش شد.

بعد در یک روایت هست که حضرت فرمودند، حالا بیایید قضاوت کنید، شما این خدمات را به من کردید، ولی من هم این خدمات را به شما کردم. همه شان اشک شان در آمد. بعد فرمودند ما پیروز شدیم و غنایم به دست آوردیم، من غنایم را به قریش تازه مسلمان شده دادم. مشخص است که اینکار برای تألیف قلوب بوده، چون آنها جز پول چیزی سرشان نمی شود، با قرآن و اینها نمی شود ابی سفیان را آرام کنی. یک چیزی بهش دادند تا دهانش را ببندند. حالا یک تقسیمی شده، شما ببینید تقسیم خوب و عادلانه است یا نه! الان مکه فتح شده و من می توانم به وطن خودم برگردم. من گاو و شترها را به آنها دادم و خودم دارم با شما به مدینه می آیم، این تقسیم بدی است؟ پیامبر دارد با شما می آید، اما شما می گویید اسب و شتر به ما ندادید؟ پیامبر خدا بالای سرشان است، وحی دارد نازل می شود، نبی رحمتی در کنارشان است که همه عالم را دارد و شما را تا خدا می رساند اما درک نمی کنند.

 می گویید اوضاع سخت شده، خدا بر پیامبرش غضب کرده، خیلی اوضاع بد است. کجای این اوضاع بد است؟ اینها را چه کسی می فهمد؟ «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ». وقتی زمین دارایی قارون را بلعید، همراهان موسی گفتند، خوب شد ما جای قارون نبودیم، کانه پول سعادت نمی آورد.

خدای متعال به حضرت می فرماید: پیامبر ما، الان هم وضعشان خوب است، ولی شما یک آینده دراز مدت دارید، کار امروز و فردا نیست. قدم بعدی ظهور است، قدم بعدی رجعت است، قدم بعدی قیامت است؛ «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى» فرمود آخرت یعنی رجعت؛ امت تو باید برای آن بزرگ بشوند. ما برای پنج سال و ده سال کار نمی کنیم، آدمی که متعلق به پنج سال و ده سال است، دنبال این پیامبر حرکت نمی کند. طرح این پیامبر تا قیامت و بعد از قیامت است. اگر اینطوری نگاه کنی، الان هم وضع خوب است، بعداً برویم به سمت وضعیت رجعت، همه بساط جمع می شود، بعد هم که قیامت است. «وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» در قیامت هم انقدر به تو می بخشیم تا تو را راضی کنیم.

فعلا امتت باید از دل این سختی ها عبور کنند. نه این که خدای متعال نمی تواند سختی ها را بردارد، این بخاطر این است که بدون سختی رشد حاصل نمی شود. شما الان ببینید تقریبا هرچه آدم به درد بخور داریم، مال آن هشت سال جنگ است. هرچه روحیه شهادت طلبی داریم، مال اون زمان است. یک عده می گفتند این جنگ خانمان سوز است. امام در بیانیه پایانی جنگ که قطعنامه را قبول کردند، فرمودند: خدا این باب شهادت را به روی ما نبندد. ما اول راهیم و هرچه داریم از این هشت سال است.

نتیجه عدم تبیین مسیر و دستاوردهای انقلاب اسلامی

فراز دوم سوره ضحی را کنار می گذاریم. در فراز سوم خداوند می فرماید: «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ» یک عده واقعا بی سرپرست اند و گیر دشمن افتاده اند. یتیم فقط کسی نیست که پدر ندارد، کسی که از امامش جدا می افتد هم یتیم است. اینها بی سرپرست شدند، تحت تأثیر دشمن اند، با اینها قهر نکنید. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» سائل اند، آنها را از خودت دور نکن. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» ولی اینها نمی فهمند آن امکاناتی که خدا به تو داده را داری برای اینها خرج می کنی. درباره این امکاناتی که ما به شما دادیم و دارید خرج می کنید، با آنها گفتگو کنید تا بدانند چه برایشان آوردیم، چه ازشان گرفتید و چه بهشان دادید. این تحدیث نعمت ها وظیفه ماست.

آقای حبیب الله عسگراولادی نقل کرده بودند من یک پیامی از بازار برای حضرت امام می بردم، اما در راه ساواکی ها من را دنبال کردند، ترسیدم، وقتی رفتم خدمت امام، امام فرمودند حادثه ای برای شما پیش نمی آید، ولی ما یک کار بزرگ می خواهیم انجام بدهیم که سه قدم دارد؛ قدم اولش ایران است، قدم دومش دنیای اسلام است و قدم سومش جهان است. اینها مقدمه ظهور است، اگر آمادگی دارید، بیایید اما اگر آمادگی ندارید، نیایید!

این کار بزرگ و مأموریت الهی است که بر دوش این ملت قرار گرفته، بخاطر همین امام می گویند اگر بسیجی های دنیای اسلام را به دار بکشید و همه نوامیس ما را به اسارت ببرید، اینها ارزش رسیدن به آن هدف را دارد. اگر به کلان روایت انقلاب اسلامی توجه کنیم، می بینیم که وضع خوب است، اما بد روایت می کنند. شما اگر این کلان روایت را نداشته باشید، نخبگان دانشگاه شما تحت تاثیر غرب گراها قرار می گیرند و مطالبه شان می شود سلف مشترک. آدم خجالت می کشد که بگوید مبارزات دانشجویی انقدر منحط شده که مطالبه اش خوابگاه مشترک شده است. در دانشکده علوم اجتماعی مطالبه دانشجو فوتبال مشترک است. انقدر مبارزات سیاسی و دانشجویی نازل بشود و هبوط کند که چنین مطالباتی داشته باشد. این کارِ غرب گراهاست.

یک موقعی من خدمت معلم ها آموزش پرورش عرض کردم که اگر شما از صبح تا شب دانش آموزت را تحقیر می کنی و هر معادله ای بگویی، بالایش اسم یک دانشمند غربی را با ابهت و شکوه می گویی، نمی توانی آخر شب بهش بگویی مدل موهایت را مثل آنها نزن، نمی توانی بگویی مثل آنها لباس نپوش. اگر آنها مظهر علم و تمدن و آگاهی هستند، پوششان هم درست است. وقتی آموزگار سر کلاس دانش آموز را تحقیر می کند، وقتی استاد سر کلاس دانشجو را تحقیر می کند، او هم خیال می کند که تمام بدبختی اش این است که سلف مشترک ندارد. حالا اروپایی ها که دارند، خیلی وضعشان خوب است؟!

من عرضم این است که اگر شما آن کلان روایت انقلاب اسلامی را برای مردم تبیین نکنید، نتیجه اش این می شود. یک موقع دانشگاه امیرکبیر محل مبارزات سیاسی بوده، سر مسئله آزادی شعار می دادند. آزادی خیلی شعار خوبی است، ولی آزادی غربی دروغ است. فریب خورده بودند، ولی شعارشان آزادی بود. الان شعار شده سلف های مشترک! شریف دانشگاه نخبگان ما بود، اما آن غرب گراهایی که آنجا نفوذ کردند، این اتفاقات را طراحی کردند.

شما باید مقابل این جریان تحدیث نعمت کنید، باید کلان روایات انقلاب اسلامی، پیروزی هایی که به دست آمده و انحطاط غرب را بیان کنید. غرب خیلی منحط تر از این چیزی است که نشان می دهد؛ شما چهره هالیوودی غرب را کنار بگذارید، چهره ای که توریست ها اعم از توریست گردشگر، توریست علمی و توریست های تجاری بیان می کنند را کنار بگذارید و بروید و مطالعه کنید. دنیای غرب افتضاح است؛ از اولش هم همین طور بوده. اگر این چهره لوکسش را بردارید، انقدر نجاست زیرش است. این مردک اروپایی گفته بود ما باغیم بقیه جاها جنگل اند! اما تعبیر قرآن این است که آنها قبرستان اند. «فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى»(روم/52) ، باغ چیست؟ یک مشت مردارند که دارند در قبرهایشان راه می روند و تغذیه هم می کنند. «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ»(فاطر/22) در قبرستان هایشان دارند زندگی می کنند، اما برای ما تفاخر می کنند و از این کارها حق توحش می گیرند.

من عرضم این است که اگر شما نتوانید کلان روایت های انقلاب اسلامی را در مقابل دستگاه استکبار به تصویر بکشید، مشکلات زیادی ایجاد می شود. شما باید مردم را روشن کنید که آنها چه کردند، چه می کنند، آینده جهان را می خواهند به کجا ببرند، با اسناد هفده گانه افق بیست سی می خواهند چه کار کنند و چه سر جهان بیاورند.

ظرفیت تاریخی ملت ایران برای مقدمه سازی ظهور

ملت ایران یک ملتی است که در طول 1400 سال با انتخاب خودش به سراغ مکتب اهل بیت آمده و هویت ملی اش با هویت شیعی گره خورده است. امروز هم مسئله ای که دشمن دارد، فقط مذهب نیست، بلکه ملیت ایران را هم نفی می کنند. چرا با تیم ملی ما مبارزه می کنند؟ اصلا اسرائیل می گوید چیزی به نام ایران نباید باشد، باید نابود بشود و به پنج شش کشور کوچک تبدیل شود. هویت ملی ما در طول 1400 سال به هویت شیعی و هویت اهل بیت و امام حسین علیه السلام گره خورده است. با هجرت امام رضا علیه السلام تاثیر خیلی زیادی در ایجاد این هویت شیعی در مردم ایران داشته است. یک موقع مطالعه کنید که نقش هجرت امام رضا ارواحنا فداه در شکل گیری جامعه شیعی در ایران و جامعه ایرانی چیست، نقش امام زاده هایی که به ایران هجرت کردند در تشکیل این هویت شیعی چیست.

در شهرهای ایران که عمدتاً حول امام زاده ها هستند، یک ملتی درست شده و این ملت ظرفیت پیدا کرده که در آخرالزمان در مقابل دستگاه کفر و نفاق یک نقشی ایفا بکند و مقدمه ظهور باشد. این ظرفیت در مقابل توانایی های دشمن شکست نمی خورد. این ظرفیت تاریخی است. غربی ها قبل از انقلاب اسلامی خیال می کردند کار دین تمام شده، نه تنها اسلام بلکه دیگر دینی هم نمانده، اما ناگهان یک جوششی از باطن این جامعه علیه کل این تمدن شکل گرفت. الان هم خیال می کنند در آخرین مرحله جنگ ترکیبی و شناختی هستند و دارند کار را تمام می کنند، اما این طور نیست. خودشان هم متحیرند که چطور ملت ایران بعد از این همه جنگ شناختی هنوز پای ایمانشان ایستاده اند. دستگاه محاسباتی آنها به هم ریخته، نه آدم های عادی شان بلکه دانشمندان شان هم الان نمی دانند چه کار کنند، یعنی معادله هایشان پاسخ نمی دهد.

خداوند یک ظرفیت تاریخی به ما داده و یک مسئولیت تاریخی روی دوش ما گذاشته است، ما هم در طول تاریخ این را دنبال کردیم. امام به یک نقطه ای رسیدند چاشنی این بمب را منفجر کردند و گفتند بروید و زودتر به مسئولیت تاریخی تان برسید. واقعاً موفق هم بودند؛ ما به سرعت از مرزهای ایران عبور کردیم، به سرعت قدرت نرم ما کل اردوگاه تمدن مادی اعم از مارکسیسم و سرمایه داری را به چالش کشید. تقریباً در طول یک دهه مارکسیست ها نابود شدند. امام در سال شصت و هفت یعنی ده سال پس از پیروزی انقلاب به گورباچف نامه نوشتند که باید در موزه تاریخ دنبال مارکسیسم باشید. تمام شد، علتش هم مبارزه بی دلیل با خداست. بنابراین یک قدم انقلاب اسلامی ما این بوده که از مرزها عبور کرند، بیداری معنوی و پرچم عدالت خواهی را به دست بگیرد مبارزات عدالت خواهانه بر محور اسلام و ایمان داشته باشد. انقلاب اسلامی در رسیدن به اهداف قدم اول موفق بوده است.

تلاش دشمن برای نابودی انقلاب اسلامی  

در قدم بعد دشمنان خودشان زود فهمیدند و پیش دستی کردند؛ بحث نظریه درگیری تمدن ها را مطرح کردند، برای ریشه کن کردن تفکر اسلامی_انقلابی به غرب آسیا یعنی نقطه کانونی دنیای اسلام حمله کردند، تاریخ هم مشخص کردند که در سال 2001 افغانستان، در سال 2003 عراق و در سال 2005 ایران. معتقد بودند که کانون شرارت را تمام می کنیم و ایران را خاموشش می کنیم. از 2005 هفده سال می گذرد، حالا ما در منطقه قدرتمندتر شده ایم یا آمریکا؟ این نشان دهنده این است که ما اگر استقامت کنیم، آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، نه این که نمی تواند ضربه بزند، ولی «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»(آل عمران/140) آنها هم در این مسیر هزینه کرده اند.

پس ببینید ما پیشرفت داشته ایم؛ ما قبل از مذاکرات در صدر اخبار جهان بودیم، ما بودیم و غرب و هر اتفاقی می افتاد ما بودیم و آنها. در زمان مذاکرات ما را در بایکوت خبری بردند و گفتند کار ایران تمام است. این را من مکرر گفتم که ترامپ در آخرین سال که گزارش می داد، گفت رقبای ما جنگ سرد را احیا کردند، رقبای ما چین و روسیه هستند. ایران و کره شمالی دو تا یاغی منطقه ای اند. احساس کردند دارند کار ما را با مذاکره و ابزار مهار دیپلماتیک تمام  می کنند. ما قبلاً ابزار نظامی شان را از کار انداخته ایم و به بازدارندگی نظامی رسیده ایم. خدا این کار را کرده ما نکرده ایم، ولی خدای متعال به استقامت این عزیزان مزد داده است. بعد ابزار دیگری به کار گرفتند که حالا نمی خواهم بشمرم، مثل همین جنگ های مخملی؛ در انقلاب های مخملی ما ابزارهایشان را از کار انداختیم. وقتی ما از کار می اندازیم، در دنیا از کار می افتد.

بعد از اشغال لانه جاسوسی وقتی می خواستند جاسوس ها را آزاد کنند، امام یک سخنرانی ای برای دانشجویان کردند و در آن سخنرانی فرمودند: آمریکا انقدری هم که خیال می کرد قدرت دارد، قدرت نداشت. ما می خواستیم ابهتش را بشکنیم که شکستیم. اینها یک کشتی حرکت می دادند و دولت ساقط می کردند، اما ما آن را گرفتیم. بعد می دانید چه اتفاق بزرگی افتاد؟ همه ملت ها آزاد شدند، انقلاب های زیادی علیه آمریکا به راه افتاد و ابهت آمریکا شکست.

هر حربه ای را که بکار ببرند، این حربه از کار می افتد. الان هم آخرینش حربه اقتصادی است که دارد از کار می افتد، جنگ شناختی و ترکیبی شان دارد از کار می افتد. عرضم این است که ما الان هم وارد یک مرحله جدید شدیم. آنها در همین دورانی که با ما مذاکره می کردند، می خواستند مذاکره را به طرف خلع سلاح ببرند. آقای هاشمی رفسنجانی برای جمعیت روحانیت سخنرانی ای کردند که اگر در دور دوم آقای روحانی رأی بیاورد، ما خلع سلاح را قبول می کنیم و مثل آلمان اقتصاد را به جای اقتصاد مقاومتی بر مبنای اقتصاد علمی درست می کنیم. خیال می کنند اگر ایران خلع سلاح بشود، مثل ژاپن می شود، اما اینطور نیست، ایران را به جایی بدتر از سوریه و لیبی تبدیل می کنند.

الان ما از باب المندب تا مدیترانه حضور داریم، یک اتفاق جدیدی افتاده و ما داریم در اروپا نقش ایفا می کنیم و این، آنها را به صدا در آورده است. ما که نمی گوییم، سیاست مدار آمریکایی به روس ها می گوید که شما دنباله روی ایران را نکنید! این یعنی یک اتفاق مهمی دارد در دنیا می افتد، به تعبیر حضرت آقا یک نظم جدید دارد شکل می گیرد. فرق مرحله جدید با مرحله قبل این است که در مرحله قبل شما دارید ملت ها را بیدار می کنید، یک جنگ نرم است، اما وقتی به یک نقطه ای رسید که مطالبات مردم با ساختارهای جهان سازگار نبود، با مطالبات بین المللی با موسسه های بین المللی و با ساختارهای جهانی همراه نبود، مرحله فروپاشی ساختارهاست. این، مرحله جدیدی از پیشرفت است.

اینها خیلی زحمت کشیدند تا دولت ها و ملت ها را به همه جای عالم حاکم کردند. قبلاً حکومت ها یک حکومت مرکزی و یک ارتش مرکزی نبود، یک دولت مرکزی و یک ارتش مرکزی و بیست تا وزارت خانه نبود. آنها همه دنیا را اینطوری کردند، بعد سازمان ملل هم درست کردند و معادل هر وزارت خانه یک زیرمجموعه ای برای آن ایجاد کردند و دارند به این وسیله دنیا را اداره می کنند، اما این ساختار دارد می شکند. شما وقتی دانشجویتان را با این افق آشنا نمی کنید، به جای این که با آن مأموریت بزرگ خودش را تطبیق بدهد، می گوید من سلف مشترک می خواهم، خوابگاه مشترک می خواهم، استخر مشترک می خواهم، فوتبال مشترک می خواهم.

من عرضم این است که ما خیلی وضع مان خوب است. ما الان در مرحله ای هستیم که داریم ساختاری را که تمام دولت های مادی با هم و بعد از چند قرن از آغاز رنسانس و بعد از دو تا جنگ بزرگ جهانی و میلیون ها کشته بر جهان تحمیل کردند و رعبی که بر جهان حاکم کردند را می شکنیم. در طول چهل و سه سال بعد از انقلاب اسلامی این دستاوردها، خیلی دستاوردهای بزرگی است و این آغاز حرکت به سمت ظهور است؛ تا این نظم های فاسد جهانی به هم نخورد، ملت ها آماده نمی شوند، تا احساس بکنند که زیر چتر لیبرال دموکراسی سعادتمندانه زندگی می کنند، به انتظار نمی رسند. شما بیداری ای که در دل اروپا پیدا شده را دست کم نگیرید، این ناشی از مبارزه و مقاومت شهدای ماست.

مبارزه با غربگرا ها

غرب گراها در طول این سه دهه یک خاکستری را روی این آتش فشان ایمانی ریختند. تقریبا همه دولت ها به غیر از دولت آقای احمدی نژاد آن هم فقط در یک دوره ای، می خواستند آتش فشان را خاموش کنند. در همه دولت ها آدم خوب و انقلابی و متدین و زاهد بوده، ولی خیلی هایشان مناصب را طعمه کردند. در یک دوره می خواهد بار همه زندگی اش را ببندد و نتیجه اش می شود این. این مرحله، مرحله تصفیه است؛ کما این که ابتلائات یک مومن او را تصفیه می کند، ابتلائات اجتماعی هم جامعه را تصفیه می کند. این موج شهادتی که امروز آدم می بیند، آغاز یک تطهیر اجتماعی است. امیدوارم این، مرحله عبور از غربگرایی باشد. امام فرمودند ما طاغوت را شکست دادیم، ولی عبور از غربگراها خیلی دشوار است. ان شاء الله مرحله عبور از غربگرایی در کشور باشد و ما کمربندها را محکم ببندیم، چون مأموریت های بزرگی در پیش است.

همیشه ابتلاء همراه با سختی است، نیاز به فداکاری دارد، نیاز به آگاهی دارد. شما باید کلان روایت انقلاب اسلامی و کلان روایت دشمن را برای مردم تبیین کنید، اگر اینکار را نکنید، جوان پیروزی ها را نبیند، فتوحات را نبیند، برای چه مقاومت کند؟! جوان به غرب نگاه می کند و می بیند آنجا به قول خودشان استخر مختلط هم هست.

می دانید آن ها آدم های عجیب غریبی اند. آدم از اوضاع شان تعجب می کند. سیاست مدار آلمانی در وسط تماشاگران جام جهانی نشسته و بازوبند همجنس گرایان را بازوی خودش بسته، این جز تحقیر معنایش چیست؟ اینها حتی حاضر نیستند یک مستعمره خودشان را تحمل کنند.

بازیکنان انگلیس گفتند که اینجا صدای شتر می آید و نمی گذارد ما بخوابیم. من احساس می کنم قصدشان تحقیر است. حتی نمی خواهند یک کشور کوچک را که مظاهر تمدنی خودشان را دارد ببینند. می ترسند یک موقع مردم انگلستان بگویند که وضع مردم قطر از ما بهتر است، بخاطر همین شروع می کنند به تحقیر کردن؛ شخص با بازوبند همجنس بازها می آید و در وسط تماشاچی ها در کشور اسلامی می نشیند، بعد هم می گوید صدای شتر می آید. قرآن می فرماید: «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ»(توبه/12) ائمه کفر هیچ عهدی سرشان نمی شود و فقط شمشیر و زور را می فهمند. ملت ایران الحمدلله مقاومت کرده، بعدش هم پیروزی با مردم مومن ایران است. خدای متعال وعده داده است «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»(محمد/7).

پی نوشت:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 411