نسخه آزمایشی
دوشنبه, 31 ارديبهشت 1403 - Mon, 20 May 2024

جلسه سی و هشتم / بیع خمر و فقاع و مسکرات مائع

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه سی و هشتم درس خارج فقه مبحث مکاسب محرمه؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ شنبه 21 دی ماه 92 برگزار شده است. در این جلسه به حکم بیع خمر پرداخته شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است.

بیع الخمر

مرحوم شیخ: بیع خمر جائز نیست اجماعا.

ظاهر مشرب فقهی ایشان این است که فقه همان متسالمات است لذا در موارد اقامه اجماع، ایشان حکم را مسلم میدانند.

اجماع در نص که مرحوم شیخ در اینجا میفرمایند ظاهرا به معنی این است که همه در فهم از نص اجماع دارند.

اما روایات تحریم بیع خمر:

55 بَابُ‏ تَحْرِيمِ‏ بَيْعِ‏ الْخَمْرِ وَ شِرَائِهَا وَ حَمْلِهَا وَ الْمُسَاعَدَةِ عَلَى شُرْبِهَا فَإِنْ بَاعَ تَصَدَّقَ بِالثَّمَنِ‏

روایات این باب زیاد است مانند:

22385- 3- وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْخَمْرَ وَ عَاصِرَهَا وَ مُعْتَصِرَهَا وَ بَائِعَهَا وَ مُشْتَرِيَهَا وَ سَاقِيَهَا وَ آكِلَ ثَمَنِهَا وَ شَارِبَهَا وَ حَامِلَهَا وَ الْمَحْمُولَةَ إِلَيْهِ.

22386- 4- وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي الْخَمْرِ عَشَرَةً غَارِسَهَا وَ حَارِسَهَا وَ عَاصِرَهَا وَ شَارِبَهَا وَ سَاقِيَهَا وَ حَامِلَهَا وَ الْمَحْمُولَةَ إِلَيْهِ وَ بَائِعَهَا وَ مُشْتَرِيَهَا وَ آكِلَ ثَمَنِهَا.

که دلالت بر حرمت تکلیفی و وضعی میکند چون اگر حرمت وضعی نداشت لعن آکل ثمنش معنی نداشت

تنها مسئله محل بحث، روایتی است که بر خلاف این اجماع صادر شده است. مرحوم شیخ آن روایت را به معنایی دیگر حمل میکنند که علی الظاهر حمل ایشان خلاف ظاهر است.

32153- 6- وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ جَمِيعاً عَنْ جَمِيلٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَكُونُ لِي عَلَى الرَّجُلِ الدَّرَاهِمُ فَيُعْطِينِي بِهَا خَمْراً فَقَالَ خُذْهَا ثُمَّ أَفْسِدْهَا قَالَ عَلِيٌّ وَ اجْعَلْهَا خَلًّا.
حمل مرحوم شیخ: ثم افسدها یعنی دور بریز برای حسم ماده فساد. خذها هم به معنی این نیست که بازاء دراهمت اخذ کن، بلکه بگیر و ابراء ذمه کن.

حمل دیگر ایشان: افسدها یعنی اجعلها خلا، بعد از تبدیل به خل هم تقاصا طلب خود را از خل بردار.

هردوی این حمل ها خلاف ظاهر است.

مرحوم ایروانی حمل دیگری دارد. «أفسدها» یعنی نابود کن و خذها هم به معنی معامله نیست. یعنی بگیر و نابود کن. نیازی به اینکه ذمه ات را هم ابراء کن نیست. این حمل هم خلاف ظاهر است.

مرحوم خویی میفرماید: این روایات، عامین من وجه است نسبت به روایات نهی از بیع الخمر توسط مسلمان.

57 بَابُ تَحْرِيمِ بَيْعِ الْخِنْزِيرِ وَ حُكْمِ مَنْ أَسْلَمَ وَ لَهُ خَمْرٌ أَوْ خِنْزِيرٌ فَمَاتَ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ‏

22392- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ‏ عَنْ‏ نَصْرَانِيٍ‏ أَسْلَمَ وَ عِنْدَهُ خَمْرٌ وَ خَنَازِيرُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ هَلْ‏ يَبِيعُ خَمْرَهُ وَ خَنَازِيرَهُ وَ يَقْضِي دَيْنَهُ قَالَ لَا.

22393- 2- وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ‏ فِي مَجُوسِيٍّ بَاعَ خَمْراً أَوْ خَنَازِيرَ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ أَسْلَمَ- قَبْلَ أَنْ يَحِلَّ الْمَالُ قَالَ لَهُ دَرَاهِمُهُ وَ قَالَ أَسْلَمَ‏ رَجُلٌ‏ وَ لَهُ‏ خَمْرٌ وَ خَنَازِيرُ ثُمَّ مَاتَ وَ هِيَ فِي مِلْكِهِ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ قَالَ يَبِيعُ دُيَّانُهُ أَوْ وَلِيٌّ لَهُ غَيْرُ مُسْلِمٍ خَمْرَهُ وَ خَنَازِيرَهُ وَ يَقْضِي دَيْنَهُ وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَبِيعَهُ وَ هُوَ حَيٌّ وَ لَا يُمْسِكَهُ.

ماده افتراق اول این دو دسته هم جایی است که غایت مشتری مسلمان تبدیل به خلّ نباشد که حکمش حرمت است.

ماده افتراق دوم هم برای غیر مسلمان است که حکم حلیت است حتی بدون قصد افساد.

ماده اشتراک هم مشتری مسلمانی است که قصد افساد دارد. دسته اول روایات (که مطلقا برای مسلمان اعلام حرمت میکرد) برای این ماده اشتراک حاکم به حرمت است و دسته دوم (که حکم به حلیت میکرد به قصد افساد) حاکم به جواز. لذا در ماده اشتراک تعارض میکنند و بعد از تساقط رجوع میشود به عام فوق.

برای اثبات این وجه جمع لازم است که اثبات شود که «خذها ثم افسدها» یعنی «خذها للافساد».