نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu, 2 May 2024

جلسه پانزدهم خارج فقه انفال/ اموال و اراضی مفتوحه بغیرقتال – ادله این مورد در انفال و اطلاق آن نسبت به اموال منقول

متن زیر تقریر جلسه پانزدهم بحث درس خارج فقه انفال آیت الله میرباقری است که به تاریخ 16 خرداد ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث انفال به بررسی موارد شمرده شده در انفال پرداخته اند که روشن ترین آنها مسئله ارض و اموال منقوله در حرب بدون قتال است. همان عنوانی که در آیات سوره حشر بیان شده است و روایات مکرری نیز دارد. ایشان به این روایات اشاره فرمودند و بعد در مورد اطلاق اینها نسبت به غیر اراضی هم بحث کرده اند..

بررسی فقهی مسائل انفال

روایاتی که مرحوم شیخ حر در وسائل در باب انفال آورده اند بررسی شد و نوبت به بررسی فروع فقهی مسئله انفال رسیده است. در بررسی فقهی انفال کتاب شرایع محور قرار می گیرد که بخش انفال آن هم کوتاه است. البته تحریر الوسیله و وسیلة النجاة متن خوبی دارند که منقح تر از شرایع است ولی به علت شروح خوبی مثل جواهر و شرح مرحوم حاج آقا رضای همدانی، کتاب شرایع محور قرار می گیرد.

مرحوم محقق در ابتدا به موارد انفال پرداخته و مواردی را برای انفال برشمرده اند که در بررسی روایات هم این موارد بیان شد.

بعضی از موارد مثل بطون اودیه و ارض خربة و امثال آن محل وفاق هستند اما بعض موارد مثل معادن و ارث من لاوارث له جزو موارد اختلافی هستند. نحوه شمارش موارد هم گرچه در کتب فقهی به صورت های مختلفی ذکر شده است اما بازگشت همه یکی است.

ارضی مفتوحه بلاخیل ولارکاب (بدون درگیری)

یکی از مواردی که اصل آن مورد تسالم است ارضی است که بدون درگیری فتح شود که خودش دو حالت دارد؛ یکی اینکه کفار از سرزمین خود کوچ می کنند و دوم اینکه در آنجا می مانند ولی تسلیم می شوند که در هردو صورت مسلما از انفال است. نصوص فراوانی بر هردو قسم دلالت دارد و در قسم دوم هم ادعای اجماع هم شده است و اگر هم اجماع نباشد لااقل خلافی در آن ذکر نشده است. بعض روایاتی که دلالت بر این مدعا دارد در ادامه ذکر خواهد شد:

روایت اول صحیحه حفص است که می فرماید: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْأَنْفَالُ مَا لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ أَوْ قَوْمٌ صَالَحُوا أَوْ قَوْمٌ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ» که این روایت شریفه هر دو قسم را شامل می شود. زیرا ملاک این است که بدون درگیری سرزمین را به امام تحویل دهند.

روایت دومی که دلالت بر این مدعا دارد صحیحه معاویه بن وهب است؛ در این صحیحه از حضرت سوال می کند که: «السَّرِيَّةُ يَبْعَثُهَا الْإِمَامُ، فَيُصِيبُونَ غَنَائِمَ، كَيْفَ تُقْسَمُ؟» و حضرت می فرمایند: «إِنْ قَاتَلُوا عَلَيْهَا مَعَ أَمِيرٍ أَمَّرَهُ الْإِمَامُ عَلَيْهِمْ، أُخْرِجَ مِنْهَا الْخُمُسُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ، وَ قُسِمَ بَيْنَهُمْ ثَلَاثَةَ أَخْمَاسٍ؛ وَ إِنْ لَمْ يَكُونُوا قَاتَلُوا عَلَيْهَا الْمُشْرِكِينَ، كَانَ كُلُّ مَا غَنِمُوا لِلْإِمَامِ يَجْعَلُهُ حَيْثُ أَحَب »؛ از این روایت شریفه استفاده می شود که این قسم اختصاصی به ارض ندارد و شامل غنائم منقوله هم می شود زیرا در صدر روایت راوی از تقسیم غنائم سوال کرده است لذا پاسخ حضرت هم قطعا شامل غنائم منقوله هم خواهد شد.

روایت دیگر معتبره حماد است که در آن آمده است: «وَ لَهُ بَعْدَ الْخُمُسِ الْأَنْفَالُ، و الْأَنْفَالُ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ قَدْ بَادَ أَهْلُهَا، و كُلُّ أَرْضٍ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ و لَارِكَابٍ، و لكِنْ صَالَحُوا صُلْحاً، و أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ عَلى  غَيْرِ قِتَال ». در این روایت شریفه شامل مواردی می شود که کفار ساکن این سرزمین هستند ولی صلح کرده اند که سرزمین را در اختیار امام قرار دهند؛ لکن دو تفاوت در این روایت شریفه با دو روایت قبلی وجود دارد؛ یکی اینکه اختصاص به ارض دارد و دوم اینکه بر خلاف روایت اول که «اعطوا بایدیهم» با «او» عطف شده بود، در اینجا با «و» عطف شده است.

روایت چهارم معتبره سماعه است که می فرماید: وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ شَيْ ءٌ يَكُونُ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ خَالِصٌ لِلْإِمَامِ وَ لَيْسَ لِلنَّاسِ فِيهَا سَهْمٌ قَالَ وَ مِنْهَا الْبَحْرَيْنُ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ. از این روایت یک کبرای کلی استفاده می شود که هر سرزمینی که بدون لشکر کشی فتح شود ملک امام است؛ البته تطبیقی که به ارض بحرین شده است ممکن است صحیح نباشد زیرا بعض ادله دلالت دارد که مردم بحرین قبل از لشکر کشی طوعا مسلمان شده اند فلذا سرزمین ایشان ملک خودشان خواهد بود. لذا مرحوم حاج آقا رضای همدانی می فرمایند یک تهافتی در روایات وجود دارد زیرا بعض روایات هم دلالت بر این دارد که بدون درگیری فتح شده فلذا ملک امام علیه السلام است. البته محتمل است که به کبرا هم نتوان تمسک کرد زیرا یک کبرایی است که در مقام تطبیق بر مصداق ذکر شده است لذا کبری و صغری یک مطلب بهم پیوسته هستند و با روایات دیگر تعارض دارد.

روایت دیگری که بر این مدعا دلالت دارد موثقه زراره است که می فرماید: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا يَقُولُ اللَّهُ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ قَالَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ص- وَ هِيَ كُلُّ أَرْضٍ جَلَا أَهْلُهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يُحْمَلَ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِجَالٍ وَ لَا رِكَابٍ فَهِيَ نَفْلٌ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ص. این روایت تنها بر موردی دلالت دارد که اهل آن کوچ کرده باشند و شامل مواردی که بدون درگیری فتح شده ولی اهل آن کوچ نکرده باشند نمی شود.

روایت دیگری که دلالت بر این مطلب دارد موثقه محمد بن مسلم است که می فرماید: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَنْفَالَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَوْمٌ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ»؛ این روایت شریفه هم شامل مواردی می شود که مردم سرزمین کوچ کرده باشند و هم شامل مواردی می شود که مردم در سرزمین خود باقی مانده اند؛ لکن این روایت فقط مختص به ارض است و شامل غیر منقول نمی شود.

در موثقه حلبی هم آمده است: «الْفَيْ ءُ مَا كَانَ مِنْ أَمْوَالٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَتْلٌ»؛ در این روایت تصریح به «اموال» شده است که دلالت آن بر غیر منقول روشن است. همچنین این روایت شریفه بر هر دو قسم از ارضی که بدون درگیری فتح شود دلالت دارد.

موثقه دیگر محمد بن مسلم که می فرماید: «الْفَيْ ءُ وَ الْأَنْفَالُ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ الدِّمَاءِ وَ قَوْمٌ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ » نیز دلالت بر این دارد که ارضی که بدون درگیری فتح شود ملک امام است.

روایاتی از تفسیر عیاشی نیز دلالت بر این مطلب دارند؛ لکن سند تمامی ندارد همان این روایت شریفه که می فرماید: «الأنفال ما لم يوجف عليه بخيل وَ لا رِكابٍ» و این روایت شریفه که می فرماید: «وَ كُلُّ أَرْضٍ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ.»

بنابراین اینکه یکی از موارد انفال سرزمین هایی است که بدون درگیری فتح شده باشد تمام است و محل بحث نیست؛

بررسی اطلاق نسبت به اموال غیرمنقول

لکن این محل بحث است که آیا فقط زمین هایی که بدون درگیری فتح شود انفال است یا اموال دیگر آنها نیز انفال هستند؛ بعضی همانند مرحوم صاحب شرایع و مرحوم حکیم و دیگرانی فرموده اند بعض روایات دلالت بر این دارد که انفال مختص به ارض است و چون این روایات در مقام حصر انفال هستند، به مفهوم حصر دلالت بر این دارد که غیر ارض از انفال نیست؛ و این مفهوم که لسان نفی دارد با اطلاق روایاتی مثل صحیحه حفص و صحیحه معاویة بن وهب منافات دارد و مخصص آنها خواهد بود.

مرحوم صاحب جواهر به روایت حفص تمسک کرده و اطلاق آن را مقدم دانسته اند و مرحوم حاج آقا رضا نیز به عموم صحیحه معاویة بن وهب تمسک کرده اند که دلالت روشن تری هم دارد زیرا اولا عموم است نه اطلاق و ثانیا کلام در تقسیم غنیمت است و صراحت در غنائم غیر منقول دارد. همچنین علاوه بر این دو، صحیحه حلبی هم دلالت روشنی بر اطلاق و شمول دارد.

وانگهی روایاتی که مواردی از انفال را برشمرده اند نیز حصر حقیقی ندارند بلکه حصر اضافی دارند؛ به همین دلیل در هر روایتی مورادی از انفال برشمرده شده است؛ بنابراین این روایات مفهومی نخواهد داشت که با روایاتی که اطلاق دارد تنافی داشته باشد. یعنی لسان نفی در این روایات وجود ندارد فلذا هردو دسته روایت مثبتین هستند و منافاتی باهم ندارند.