نسخه آزمایشی
یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 - Sun, 5 May 2024

جلسه سوم حسینیه حق شناس/ بهشت رضوان تجلی رضایت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

متن زیر سخنان جلسه سوم آیت الله میرباقری به تاریخ 28 دی ماه سال 99 است، که به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در حسینیه مرحوم آیت الله حق شناس ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ ائمه و اولیاء خدای متعال، غیر از جنبه بشری که دارند، جنبه های خاص دیگر و ارتباطات ویژه ای با خدای متعال دارند. ایشان عباد خاص خدای متعال هستند و خدای متعال با غضب و رضایت ایشان، غضب می کند و راضی می شود. این که این حضرات این مقامات خاص را دارند، علاوه بر این که شأن و منزلت ایشان را به ما نشان می دهد و باعث می شود که جایگاه ایشان را بدانیم، به ما آدرس هم می دهد؛ یعنی ما را هدایت می کند به این که اگر می خواهیم در این دنیا طوری حرکت کنیم که رضای خدای متعال را جلب کنیم، باید رضای این حضرات را جلب کنیم.

ارتباط خاص ائمه با خدا

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. انبیاء و حجج الهی و ائمه معصومین علیهم السلام، غیر از این جنبه بشری که دارند و با ما حشر و نشر می کنند و مثل ما می خورند و می پوشند و زندگی می کنند، یک جنبه ارتباط با حضرت حق هم دارند. این ارتباط، مانند ارتباط های ما نیست و اگر این ارتباط خاص نبود، ایشان دیگر هیچ وجه تمایزی با ما مردم عادی نداشتند که بخواهند حجت خدا و پیش قدم ما باشند؛ یعنی اگر این ارتباط خاص نبود، دیگر تبعیت آن ها بر ما واجب نبود و امر آن ها امر خدا نبود. پس اگر گفته اند که امر ایشان، امر خدا و نهی شان هم نهی خداست، به خاطر این ارتباط خاص با خدای متعال است.

این ارتباط هم ممکن است برای ما قابل فهم نباشد. در روایت آمده است «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ  فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ»(1) خدای متعال ولایت ما را مساوی ولایت خودش قرار داده است و فرموده است: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(مائده/55) ولی ما آن مؤمنینی هستند که دائماً در حال نماز و رکوع و در رحال زکات اند؛ یعنی از یک طرف دائماً از دست خدای متعال می گیرند و از طرف دیگر دائماً در حال دست گیری و زکات به بندگان خدا هستند. اگر آن ارتباط و صلات نبود، دیگر این زکات هم معنی نمی داد.

بعضی ها خیال می کنند که ولایت، صرفاً یک مدیریت سیاسی است و با رأی درست می شود؛ این ها فکر می کنند که اگر یک عده ای بنشینند و بگویند فلان شخص ولی جامعه بشود، کار تمام است! نه آقا ولایت که این طور نیست؛ شخص باید در مقامی باشد که ولایتش ولایت خدا باشد؛ «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ  فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ». لذا یکی از جنبه های وجودی معصومین علیهم السلام، جنبه ارتباط آنها با خدای متعال است و همین ارتباط است که آنها را حجت خدا و حامل امر و نهی خدا قرار می دهد. یعنی امر و نهی خدای متعال به وسیله آنها در این عالم اظهار می شود. لذا فرمان ایشان، برابر با فرمان خداست.

رضایت و سخط خدای متعال

در روایت آمده است که شخصی از حضرت سؤال کرد آیه شریفه «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ»(زخرف/55) که در باب قوم فرعون است یعنی چه؟ چرا خدای متعال می فرماید که این ها موجب اسف ما شدند؟ آيا این ها خدا را غصه دار کردند؟! حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَأْسَفُ كَأَسَفِنَا»(2) خدای متعال که مثل ما متأسف و خوش حال نمی شود؛ اصلا خدای متعال در معرض تحول احوال نیست که یک روز خوشحال باشد و یک روز دیگر غصه بخورد.

پس معنای این کلمات چیست؟ حضرت فرمودند: «وَ لَكِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِيَاءَ لِنَفْسِهِ يَأْسَفُونَ وَ يَرْضَوْنَ َ وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُونَ»، خدای متعال یک بندگان مخلوقی دارد که مربوب و تحت ربوبیت خدای متعال هستند و این ها، رضا و سخط دارند و خوشحال و غمگین می شوند. بعد حضرت اضافه کردند، «فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِهِ» خدای متعال، رضای آنها را رضای خودش و سخط و ناراحتی آنها را هم سخط خودش قرار داده است. یعنی تمام آثاری که برای رضاء و غضب خدای متعال مترتب است، بر رضا و غضب آن ها نیز مترتب است.

این تعبیری که می خواهم به کار ببرم دقیق نیست، اما اگر جهنم، ظهور غصب الهی و بهشت، ظهور رحمت خدای متعال باشد، این بهشت و جهنم از رحمت و غضب این بندگان خاص به وجود می آید. لذا این که حضرت امیر فرموده اند «أَنَا قَسِيمُ النَّارِ وَ الْجَنَّةِ» به خاطر این است که جهنم و بهشت، با سخط و رضای امیرالمؤمنین تقسیم می شود. این مطلب هم یک امر قراردادی نیست که هر کسی بتواند در این مقام قرار بگیرد؛ یک امر حقیقی است و شخص باید واقعاً در آن مرتبه باشد تا سخط و رضایش با سخط و رضای خدای متعال یکی شود.

در ادامه روایت حضرت علت اینکه چرا خدای متعال، رضایت و سخط خودش را، رضایت و سخط این ها قرار داده است را بیان می کنند؛ حضرت می فرمایند: «لِأَنَّهُ  جَعَلَهُمُ  الدُّعَاةَ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَيْهِ» چون خدای متعال، این ها را داعی الی الله و دلیل الله قرار داده است؛ یعنی ایشان مردم را به سمت خدای متعال دعوت و راهنمایی می کنند. لذا این ها که بی خودی خوشحال نمی شوند و بی خودی غضب نمی کنند. امیرالمؤمنین چه زمانی غضب می کنند و چه زمانی خوشحال می شوند؟ نبی اکرم چطور؟ این ها نفس خودشان را که ملاک قرار نمی دهند؛ این ها زمانی راضی می شوند که مردم به سمت خدا حرکت کنند و زمانی ناراضی می شوند که مردم از مدار حق، خارج شوند. لذا نبی اکرم در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها می فرماید «إِنَّ فَاطِمَةَ شِجْنَةٌ مِنِّي  يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا وَ يَسُرُّنِي مَا يَسُرُّهَا»(3).

لذا بعضی ها گفته اند کسانی که مصداق روایت «فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِهِ» هستند، یعنی ائمه معصومین، وقتی در قالب بشر می آیند، جنبه های بشری ایشان هم با ما تفاوت اساسی دارد. یعنی حتی جسم ایشان که در قالب بشر است هم متفاوت است؛ درست است که با ما می نشینند و برمی خیزند، ولی در اصل تفاوت دارند.

وقتی حضرت امیر داشتند به سلمان و ابوذر، مقامات خودشان را می فرمودند، فرمودند که بالاتر از همه مقامات ما این است که ما صاحب اسم اعظم خدای متعال هستیم؛ خدای متعال علم آن اسم اعظم را به ما داده است. حالا که ما به آن اسم اعظم مشرف هستیم، «نَعْرُجُ  بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ نَهْبِطُ بِهِ الْأَرْضَ وَ نَغْرُبُ وَ نَشْرُقُ»(4) تمام سماوات و ارض تحت اشراف ماست. در عین حالی که ما به آسمان ها و زمین اشراف داریم، در محضر خدا و در عرش الهی هستیم. این یعنی آن جنبه اتصال امام به خدای متعال همواره بر قرار است. این که می فرمایند نبی اکرم حجاب خدای متعال است، یعنی ایشان نزدیک ترین جایگاه را نزد خدای متعال و بیشترین ارتباط را با خدای متعال دارد.

حضرت در ادامه فرمودند، در عین حالی که ما در محضر خدا هستیم و به همه کائنات اشراف داریم، «مَعَ هَذَا كُلِّهِ نَأْكُلُ وَ نَشْرَبُ وَ نَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ» با این حال بین مردم می آییم و می خوریم و می آشامیم و در کوچه ها راه می رویم؛ «وَ نَعْمَلُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ بِأَمْرِ رَبِّنَا» همه این ها هم به امر الهی است.

معصوم در این جایگاه است؛ لذا مصیبت های ایشان با مصیبت های ما فرق می کند؛ شادی های شان هم همین طور است. تنزل دادن سطح مصیبت معصوم به سطح مصیبت های خودمان، کار خوبی نیست. به عنوان مثال، مصیبت حضرت زینب که یک مصیبت خواهر و برادری نیست که ما بیاییم روضه خواهر و برادرها را بخوانیم و خیال کنیم که روضه حضرت زینب این است! مصیبت امیرالمؤمنین در ماجرای حضرت فاطمه که مصیبت یک همسر برای همسر نیست؛ این مصیبت یک معصوم در سوگ یک معصوم دیگر است. البته این روضه ها برای مقدمه خوب است، اما باید حواسمان باشد که سطح مصیبت ائمه در این حد نیست و خیلی بالاتر است و برای ما قابل درک هم نیست. اگر می شد که باطن مصیبت های معصوم گفته بشود، خیلی بهتر می شد.

مرحوم ملا آقای دربندی که خودشان مجتهد و فقیهی بودند، یک کتابی دارند به نام «اسرار الشهاده». ایشان در این کتاب سعی کرده اند که بعضی از آن جنبه های باطنی مصیبت معصومین را توضیح بدهند. شخص دیگری هم به نام عمان سامانی سعی کرده است که در اشعارش، یک رد پایی از این جنبه های باطنی مصیبت امام باشد. این کار ها، خیلی دشوار اند و این ها هم کاملا موفق نبوده اند؛ هر چند که تلاششان قابل تقدیر است و در حد توانشان کار کرده اند. علی ای حال، مصیبت امام معصوم با ما متفاوت است و یک جنبه های باطنی دارد که برای ما قابل درک نیست. لذا این نشست و برخاست امام با مردم و زندگی کردن او در میان ما، نباید ما را گول بزند که امام، فرقی با ما ندارد.

امتحان سخت ما هم همین است که با نشست و برخاست ائمه با مردم، به این توهم دچار نشویم که ایشان هم مانند یکی از ما هستند. اگر فکر کنیم که حضرت امیر هم مانند یکی از مردم عادی است، سقوطمان آغاز می شود. حضرت امیر صاحب اسم اعظم و محل مشیت خداست؛ رضای او، رضای خدا و سخط او هم سخط خداست؛ تمام کائنات در اختیار او هستند؛ ما چطور ایشان را مانند یکی از خودمان می دانیم؟ همه اسرار الهی در محضر ایشان است؛ نمی شود که او هم مانند ما باشد. امام مصداق آیه «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»(رعد/43) است.

مسیر رشد ما

این روایاتی که مقامات معصومین را بیان می کند، از یک طرف اسرار عالم را بیان می کند و از طرف دیگر، مسیر رشد ما را به ما نشان می دهد. به عنوان مثال اگر گفته شده است «اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ»(5) وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها، اصل لیله القدر عالم هستند و اگر کسی به حقیقت معرفت ایشان راه پیدا کند، حقیقت شب قدر را درک کرده است، این روایت از یک جهت بیان آن حقیقت و سرّ عالم است و از طرف دیگر، راه را به ما نشان می دهد.

در روایت آمده است که یکی از علمای مسیحی به وجود مقدس حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام عرض کرد من سی سال است که شب و روز به خدای متعال التماس کردم تا دین حق و عالم زمانه را به من نشان بدهد و به سختی شما را پیدا کردم؛ بعد شروع کرد سؤال پرسیدن از حضرت. یکی از سؤالاتی که پرسید این بود که باطن آیه شریفه «حم * وَ الْكِتابِ الْمُبينِ * إِنَّا أَنْزَلْناهُ في  لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ * فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ»(دخان/1-4) چیست؟ حضرت فرمودند باطن «الْكِتابِ الْمُبينِ» امیرالمؤمنین و «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» حضرت زهرا سلام الله علیها است. «فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ» یعنی در این شب مبارک، تمام آن امر حکیم الهی، بسط و انتشار پیدا می کند. این امر حکیم یک مقام جمع در لیله القدر دارد و یک مقام تفریق در لیله المبارکه؛ در لیله المبارکه، این امر، تفریق پیدا می کند و متکثر می شود.

بعد حضرت فرمودند «فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ» یعنی «مِنْهَا خَيْرٌ كَثِيرٌ رَجُلٌ حَكِيمٌ وَ رَجُلٌ حَكِيمٌ »(6)، چون این امر ناشی از حکمت است و «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً»(بقره/269)؛ حقیقت این حکمت هم در شب قدر نازل می شود. در ادامه حضرت یک تعبیر عجیبی دارند و می فرمایند مقصود از این امر حکیمی که نازل می شود، ائمه علیهم السلام اند؛ ائمه اند که در شب قدر، در ظرف وجود حضرت زهرا نازل می شوند.

حضرت فرمودند «الْكِتابِ الْمُبينِ» امیرالمؤمنین اند و این کتاب، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في  لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» در یک لیله مبارکه ای تنزل پیدا کرده است که این لیله مبارکه، حضرت زهراست؛ از دامن وجود ایشان است که «فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ» هر امر حکیمی که در شب قدر محقق می شود، در وجود حضرت تفریق می شود و بسط پیدا می کند و این امر حکیم هم، ائمه هستند. این معانی واقعاً پیچیده اند و جای بحث دارند. این جنبه ارتباط حضرت زهرا با خدای متعال است. اینکه ایشان لیله القدر و لیله مبارکه است، به خاطر ارتباط ایشان با خداست. حضرت با این که در این عالم لباس بشری پوشیده اند، ولی حقیقتی فراتر از بشریت دارند؛ لذا به ایشان «حوراء انسیه» گفته شده است.

وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در باره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «إِنَّ فَاطِمَةَ شِجْنَةٌ مِنِّي  يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا وَ يَسُرُّنِي مَا يَسُرُّهَا»؛ شجنه به آن شاخه هایی می گویند که در هم می پیچیند و یک دیگر را تقویت می کنند؛ مثل گل یاس. حضرت می فرمایند: «إِنَّ فَاطِمَةَ شِجْنَةٌ مِنِّي »؛ لذا یکی از شاخه های اصلی وجود شجره طیبه، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند. به همین خاطر است که حضرت فرمودند هر چیزی که او را اذیت کند، من را اذیت کرده و هر چیزی که او را خوشحال کند، من را خوشحال کرده است.

لذا همان طوری که رضاء و سخط وجود مقدس نبی اکرم، در مقام عصمت است و بی خودی خوشحال و ناراحت نمی شوند، حضرت زهرا هم همین طور است؛ یعنی همان طوری که رضای نبی اکرم، فانی در رضای خداست، رضای حضرت زهرا هم فانی در رضای خداست. لذا در ادامه روایت فرمود: «وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»؛ حضرت حق هم با غضب او، غضبناک و با رضایت او، راضی می شود.

این جنس از روایات، از یک طرف مقام این شخصیت بزرگ را به ما توضیح می دهد و از طرف دیگر هم برای ما یک آدرس است؛ یعنی می فرماید اگر کسی به دنبال رضای خدا می گردد، اگر کسی به دنبال لیلة القدر می گردد، به دنبال حضرت زهرا سلام الله علیها باشد و از این شاخه به آن شاخه نرود. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في  لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ»؛ اگر کسی می خواهد به مقامامت امیرالمؤمنین راه پیدا کند، باید از این راه برود. بنابراین اگر کسی می خواهد به مقام رضوان که فوق همه مقامات بهشت است برسد، باید از این طریق اقدام کند.

مقام رضوان الهی

در روایات ما آمده است که در قیامت، وقتی همه بهشتیان وارد بهشت می شوند، یک عده ای از اولیاء خدا که مهمان های خاص خدا هستند و در نعمت های بهشتی غرق هستند، مخاطب حضرت حق قرار می گیرند و خدای متعال به ایشان می فرماید می خواهید شما را به یک چیزی که از این مقامات و لذات بهشتی بهتر است، دلالت کنم و آن را به شما نشان بدهم؟ این ها جوابی به خدای متعال نمی دهند؛ گویا اصلاً در حیرت اند که مگر می شود چیزی فراتر از این ها وجود داشته باشد. لذا خدای متعال دوباره این سؤال را تکرار می کند. این بار عرضه می دارند که اگر چیزی بهتر از این نعمات هست، ما مشتاق به آن هستیم؛ در این جا پرده کنار می رود و این ها وارد مقام رضوان می شوند.

در مقام رضوان، انسان محبت خدا نسبت به خودش را می چشد و می فهمد که تمام نعمت های بهشتی، جلوه ای از محبت و رحمت الهی است. حتی در همین دنیا هم طعامی که ما می خوریم از رحمت الهی است، اما پنهان است و هر کسی نمی تواند این را بفهمد. لذا ما همیشه مهمان رحمت و لطف خدا هستیم و این مطلب در آخرت، کامل تر می شود. لذا مقام رضوان، مقامی است که انسان محبت خدا به خودش را بدون حجاب و در یک چهره دیگری لمس می کند. لذا این بهشتیانِ در مقام رضاء، وقتی طعم محبت خدا را می چشند، به خدای متعال عرضه می دارند «رِضَاكَ  عَنَّا وَ مَحَبَّتُكَ لَنَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَطْيَبُ لِأَنْفُسِنَا»(7) این درک رضاء و محبت تو، برای ما بهتر و گوارا تر از همه نعمت های بهشتی دیگر است.

لذا روایت «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»، غیر از اینکه جنبه ارتباط حضرت با خدا را به ما توضیح می دهد و شأن ایشان را نشان می دهد، دلالتی برای ما دارد و ما را راهنمایی می کند به این که اگر کسی می خواهد به مقام رضوان برسد، سعی کند کاری کند تا حضرت راضی بشوند. این روایت به ما می فرماید که اگر می خواهید بهشتی ها و جهنمی های عالم را تشخیص بدهید، بر مدار حضرت زهرا تشخیص بدهید؛ حتی اگر می خواهید خود بهشت و جهنمی که در این دنیا تنزل پیدا کرده اند را تشخیص بدهید، ببینید در کجا توجه به حضرت زهرا بیشتر است. وجود مقدس نبی اکرم اینگونه به ما آدرس داده اند. لذا اگر کسی می خواهد که به مقام رضوان برسد، باید رضای حضرت زهرا را جلب کند.

حالا حضرت که بی دلیل خوشحال نمی شوند؛ رضایت حضرت، معصومانه است و باید انسان بر محور حق حرکت کند تا رضایت حضرت را جلب کند. یکی از چیزهایی که رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها را جلب می کند، گره خوردن انسان با عاشوراست؛ چراکه مصیبت عاشورا، در اصل مصیبت حضرت زهراست و عهد این مصیبت، از حضرت زهرا گرفته شده است. حضرت زهرا سلام الله علیها ماجرا عاشورا را تحمل کرده است تا امت اسلام از گمراهی های مسیر عبور بکند و دست مردم به دست امیرالمؤمنین و امام زمان برسد؛ عاشورا بستر اتصال مؤمنین به امیرالمؤمنین است. لذا اگر کسی وارد وادی عاشورا بشود، حضرت را راضی کرده است. البته این رضایت، اصلا در باب مادر و فرزندی نیست، بلکه فوق این حرف هاست.

لذا یکی از چیزهایی که خیلی رضای حضرت را جلب می کند این است که انسان، از سر اشتیاق به زیارت سیدالشهداء علیه السلام برود و در مجالس حضرت شرکت کند و اشک بریزد. این کارها رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها را در پی دارد. در روایات ما هم مکرراً به این مطلب تأکید شده است. این خیلی آدرس مهمی برای ماست. اگر حضرات، این آدرس ها را به ما نمی دادند، ما مجبور بودیم که برای رسیدن به این مقامات، به این در و آن در بزنیم و در آخر هم معلوم نبود که می توانیم به این مقامات برسیم یا خیر. بنابراین برای رسیدن به مقام رضوان که بالاترین مقام بهشت است، انسان باید از طریق حضرت زهرا سلام الله علیها اقدام کند و با حضرت پیوند بخورد.

قرآن کریم می فرماید «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في  جَنَّاتِ عَدْنٍ»(توبه/72) خدای متعال به مؤمنین و مؤمنات، وعده بهشت های فوق العاده ای داده است و به همین هم اکتفا نکرده و مساکن طیبه ای را هم برای آن ها در نظر گرفته است. آن هم نه هر جایی؛ این مساکن را در جنات عدن قرار داده است. این ها مقامات فوق العاده ای است، ولی بعد از آن می فرماید: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ» مقام رضوان خدای متعال، فوق همه این هاست. علامه طباطبایی بزرگوار، ذیل این آیه شریفه در تفسیر المیزان می فرمایند «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ» پاداش کسانی است که خدای متعال را از سر محبت عبادت کرده اند و در مقام محبت هستند؛ پاداش ایشان «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ» و مقام رضوان است.

بنابر روایت «وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»، این مقام رضوان تنزل و تجلی رضایت حضرت زهرا سلام الله علیهاست. یعنی تمام نعمت های مقام رضوان که فوق همه درجات بهشت است، نازله و تجلی رضایت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست. این سری است که به ما گفته شده است. لذا اگر می خواهید ببینید که خدای متعال، از چه کسی راضی است و نسبت به چه کسی غضب دارد، ببینید که حضرت زهرا با او چگونه است؛ مدار غضب و رضایت خدا، حضرت زهرا هستند. این برای ما، خیلی آدرس مهمی است.

پی نوشت:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 146

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 144

(3) معاني الأخبار، النص، ص: 303

(4) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 26، ص: 7

(5) تفسير فرات الكوفي، ص: 581

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 479

(7) تفسير العياشي، ج 2، ص: 97