نسخه آزمایشی
یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 - Sun, 5 May 2024

جلسه اول هیات انبارداران قم/ نقش حضرت زهرا سلام الله علیها در مقابله با طراحی شیطان

متن زیر سخنان جلسه اول آیت الله میرباقری به تاریخ 17 دی ماه سال 99 است، که به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در هیات انبارداران در شهر مقدس قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ شیطان برای اینکه ما را از صراط مستقیم الهی بیرون کند، نقشه هایی کشیده است. یکی از نقشه های او، ایجاد لهو و تکاثر برای غافل شدن از نعیم است. در روایات ما از نعیم، تعبیر به امام معصوم شده است. لذا به تعبیر دیگر شیطان می خواهد با الهاء و تکاثر ما را از امام معصوم جدا کند و به وادی ظلمت و جهنم بکشاند. اما او نتوانسته است که کار خودش را به طور کامل انجام  بدهد؛ او فقط توانسته است که کفار را با خودش همراه کند و به هیچ وجه نمی تواند مؤمنین را از راه بیرون کند؛ چون خدای متعال این ها را جدا کرده است. این جدا کردن هم به دستان پر برکت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اتفاق افتاده و به همین خاطر نام ایشان، فاطمه نهاده شده است.

طرح الهاء و تکاثر

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. یکی از آیاتی که در روایات ائمه معصومین تأویل به داستان سقیفه شده است، آیه شریفه «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ»(سبأ/20) است. ظاهر این آیه راجع به قوم سبأ است، ولی تأویل این آیه در روایات ما، راجع به جریان واقعه ای است که در سقیفه اتفاق افتاده. خدای متعال در این آیه می فرماید گمان ابلیس درباره آن ها محقق شد و آن ها از او تبعیت کردند، به جز یک فریقی از آنها که به تعبیر قرآن، مؤمنین هستند.

وقتی که ابلیس از فرمان خدای متعال سرپیچی کرد و به حضرت آدم سجده نکرد و رجم شد، به خدای متعال عرضه داشت: «فَبِما أَغْوَيْتَني  لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ»(اعراف/16) به تعبیری خدای متعال را تهدید کرد و عرضه داشت من در صراط مستقیم در کمین انسان ها می نشینم؛ این ها یا وارد این راه می شوند یا نمی شوند؛ اگر نشدند که من به مقصودم رسیده ام، ولی اگر وارد شدند و خواستند که از این مسیر عبور کنند، «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ»(اعراف/17) از چهار طرف آنها را محاصره می کنم و به آنها حمله می کنم.

منظور از پشت سر انسان، دنیاست و آن چیزی که پیش روی ما قرار دارد، آخرت است؛ سید الشهداء هم در این مورد می فرماید: «فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ  تَكُنْ  وَ كَأَنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ»(1). بنابراین وقتی خدای متعال می فرماید، شیطان از پشت سر به آنها حمله می کند، یعنی آنها را به دنیا مشغول می کند. یک مدل از نحوه غافل کردن شیطان در سوره مبارکه تکاثر توضیح داده شده است. خدای متعال در آنجا می فرماید: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»(تکاثر/1-2) تکاثر شما را به الهاء و لهو رسانده و شما را غافل کرده است. این الهاء تا چه زمانی ادامه دارد؟ تا اینکه وارد عالم برزخ شوید؛ «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ».

ببینید طرحی که شیطان برای ما ریخته است، برای تمام لحظات عمر ما، از طفولیت تا هنگام مرگ است. مهمترین طرح او هم، همین تکاثر است. تکاثر یعنی مسابقه دادن بر سر جمع کردن چیزهای مادی. یک بنده خدایی بود که یک مقدار سفاهت داشت و در کوچه و خیابان به دنبال زباله ها می گشت و آنها را جمع می کرد و به منزل خود می برد. ما خیال می کنیم که خیلی از او عاقل تریم! این طور نیست؛ ما هم با جمع کردن دنیا داریم همان کار را انجام می دهیم. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» این الهاء هم انقدر طول می کشد تا آدم کاملا فرصتش را از دست بدهد و وارد عالم برزخ بشود.

در ادامه سوره می فرماید اینطور نیست که فرصت دنیا برای تکاثر باشد؛ «كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ»(تکاثر/3-4)، احتمالاً اینکه مطلب تکرار شده است، ناظر به دو مرحله مختلف باشد که پرده ها کنار می رود و انسان با حقایق رو به رو می شود؛ یکی از این ها بعد از ورود به عالم برزخ است که انسان در آنجا دنیای خودش را می بیند و می فهمد که در دنیا چکار کرده و یکی هم در ورود به عالم آخرت که پرده ها از جلوی چشم انسان برداشته می شود. هر کدام از این دو مرحله هم اقتضای خودش را دارد.

بعد می فرماید: «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ»(تکاثر/5)؛ «لَوْ تَعْلَمُونَ» یعنی ای کاش می دانستید، ولی حیف که اینطور نبود؛ اگر علم الیقین می داشتید، «لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ»(تکاثر/6) جهنمی که به پا شده بود را می دیدید. این داستان تکاثر و الهاء، شما را داخل وادی جهنم کشاند، ولی شما از این علم برخوردار نیستید که آن را در این دنیا ببینید. در عوض «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ»(تکاثر/7) در قیامت با جهنم رو به رو می شوید. «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ»(تکاثر/8) وقتی هم که با جهنم رو به رو شدید، از آن نعیمی که به شما عطا کرده بودند سؤال می کنند.

از سیاق سوره پیداست که آن الهاء هم از همین نعیم است. ما در آخرت از مسئولیتی که در دار دنیا داشتیم، مورد بازخواست قرار می گیریم و این مسئولیت، در قبال همین نعیم است. خدای متعال در جای دیگر قرآن می فرماید: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ»(صافات/24) همه مان را نگه می دارند و مورد سؤال قرار می دهند. آن چیزی که ما در مقابل آن مسئول هستیم، همین نعیم است. تمام فرصت دنیا برای این است که ما یک راهی به این نعیم پیدا کنیم و به همین خاطر است که نسبت به آن نعیم از ما سؤال می شود. به تعبیری اگر این نعیم نبود، مسئولیتی هم نبود و سؤالی از ما نمی شد. حالا که این نعیم وجود دارد و ما باید به آن دست پیدا کنیم، تمام طرح شیطان و سقیفه این است که ما را از آن نعمت غافل کند؛ این دستگاه انقدر سر و صدا درست می کند تا ما را از این نعیم جدا کند.

خدای متعال در سوره مبارکه جمعه می فرماید: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً»(جمعه/11)؛ حضرت وقتی در نماز جمعه خطبه می خواندند، بار مردم را تا هفته بعد می بستند و کاری می کردند که شیاطین نتوانند در مردم نفوذ کنند. شیاطین انس که این مطلب را دیدند، نقشه ای کشیدند و وقتی که حضرت مشغول خواندن خطبه بودند، آمدند و بساط لهو به پا کردند. مردم هم وقتی این بساط لهو و تجارت را دیدند و صدای طبل و دهل را شنیدند، به سمت بازار رفته و پیامبر را ایستاده رها کردند.

وقتی اینکار را کردند خدای متعال فرمود: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ» هر چیزی که می خواهید، بهترش در محضر رسول خداست؛ «مَا عِندَ اللَّه» این جاست؛ «ما عند الله» از آن لهو و تجارتی که دست آنهاست بهتر است. اما نکته این است که خدای متعال، شیطان را هم امداد می کند؛ «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ»(اسراء/20) هم رسول خدا امداد می شود و هم شیطان؛ لذا شیطان می تواند در مقابل حضرت بساط لهو به پا کند.

امروز هم همینطور است. امروز هم دستگاه شیطان دارد الهاء می کند و امروز هم وجود مقدس امام زمان «تَرَكُوكَ قائِماً» هستند. بساط لهو و تجارتی که الان وجود دارد، به وسعت کل دنیا به پا شده است و مردم، امام زمان را رها کرده و مشغول به لهو و لعب هستند. این کار ابلیس و منافقین است. «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً» مردم به سمت تجارت و لهو می روند، در حالی که اینجا محضر خداست و چیزی که در دست نبی اکرم است، قابل مقایسه با چیزی که در دست شیطان قرار دارد نیست. البته اینکه انسان نگاهش را از این لهو و تجارت بردارد و تمام توجهش را بر روی آن چیزی که در دست حضرت است نگه دارد، کار سختی است؛ چون جلوه های دنیاست. لذا خدای متعال می فرماید: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقَى»(طه/123).

بنابراین این بساط الهاء و تکاثری که تا دمِ مرگ انسان ها ادامه دارد، بساط الهاء از نعیم است. وقتی این بساط به پا بشود، جهنم به پا می شود و مردم وارد جهنم می شوند. ای کاش می دیدیم که جهنم به پا شده است. در روایات ما فرموده اند که این لهو و بیعی که موجب می شود که مردم وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمؤمنین را رها کنند و به سمت آن حرکت کنند، خود این اشخاص هستند؛ در روایت آمده است که بیع، خود فلانی است؛ لذا این بساط بیع فروع آن شخص است؛ اوست که این بازار مکاره را به پا کرده است و اصل آن هم خود این شخص است و جلوه های او هم جلوه های جهنم است، منتها خدای متعال این جهنم را پوشانده است؛ اگر قرار بود این جهنم آشکار باشد که دیگر امتحانی شکل نمی گرفت. این ها این بساط جهنم را به پا می کنند و انقدر سر و صدا و تنوع در هوس و شهوت ایجاد می کنند که مردم را تا پایان عمر درگیر آن کنند. ما باید حواسمان باشد که درگیر این بساط نشویم.

نعیم الهی

این نعیمی که خدای متعال در دنیا قرار داده است و بساط شیطان به دنبال ایجاد غفلت از آن است، چیزی جز امام نیست. ما نسبت به امام مسئولیت داریم. ما هر چقدر که در این دنیا امکانات داشته باشیم، اگر امام نداشته باشیم، نعیم نخواهیم داشت. به تعبیر دیگر اگر خدای متعال همه چیز به ما می داد، ولی امام قرار نمی داد، به ما نعیم نداده بود و رابطه ما با عالمِ نعمت قطع بود. بقیه امکانات به تنهایی نعمت نیستند و فقط وقتی که با امام باشند، نعمت می شوند. اصلا جهنمی ها با همین نعمت های بدون امام جهنمی می شوند؛ هیزم جهنم همین نعمت های بدون امام است. اگر این نعمات با امام همراه بشود، تبدیل به نعمت های بهشتی می شود؛ «أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ الْعَمَى وَ عَلَّمَهُمْ بِنَا مِنَ الْجَهْل »(2). لذا آن نعیمی که ما در مقابل آن مسئول هستیم و باید به آن مشغول باشیم امام است و شیطان هم، این بساط الهاء را به پا می کند که ما را از امام مشغول کند.

البته این هم واضح است که وقتی می گوییم نعیم امام است و از چیز دیگری از ما سؤال نمی شود، معنایش این نیست که بی خیال باشیم و هر کاری که بخواهیم بکنیم و بگوییم از این ها که سؤال نمی کنند. بعضی ها دچار همین انحراف شده بودند و می گفتند اگر کسی با امام همراه بشود و امام را قبول کند، دیگر هر کاری که بکند مهم نیست؛ این حرف اشتباه و باطل است و یک نوع انحراف است. معنای نعیم بودن امام این نیست که انسان اگر امام را قبول داشت، دیگر از همه عالم و آدم آزاد است و هیچ مسئولیت دیگری ندارد. خیر؛ اتفاقاً امر بر عکس است. اگر کسی امیرالمؤمنین را قبول کند، مسئولیت سنگینی بر روی دوشش می آید و آن این است که تمام امکانات خودش را به حضرت گره بزند و با حضرت همراه بشود.

بعضی ها خیال می کنند که اگر انسان فقط قلبش را به امام گره بزند، کار تمام است و چیز دیگری نیاز نیست. این ها می گویند من حضرت را در قلبم دوست دارم؛ این حرف ها کافی نیست. خدای متعال این همه امکانات به ما داده است؛ در قیامت از ما سؤال می کند که این گوش را به چه کسی پرداخت کردی؟ حضرت فرمود: «مَنْ  أَصْغَى  إِلَى  نَاطِقٍ  فَقَدْ عَبَدَهُ»(3). از ما سؤال می کنند که امکانات خودت را با امام همراه کردی یا نه. لذا این که بعضی ها خیال می کنند دل آدم با امام باشد کافی است، اشتباه است؛ زبان و چشم و گوش و قوای انسان هم باید با امام باشد؛ دخل و خرجت هم باید با امام باشد. همه امکانات باید بیاید در این صراط مستقیم. نمی شود که انسان دلش با امام باشد ولی گوشش در جای دیگر؛ تمام قوا باید در اختیار امام باشد.

اصلا تقوا یعنی همین که همه قوایت را با امام همراه کنی. اگر اینکار را کردی، دیگر موانع و سر و صدا ها و لهو و لعب ها نمی توانند تو را از امام جدا کنند. به تعبیر دیگر درگیر تکاثر نخواهید شد. مسئولیت ما هم همین است. بنابراین معنای اینکه نعیم امام است، این نیست که اگر انسان امام را دوست داشته باشد، دیگر مسئول چیزهای دیگر نخواهد بود؛ بلکه انسان بعد از اینکه امام را شناخت، باید تمام قوایش را در اختیار او بگذارد. به عبارت دیگر اگر امامی وجود نداشت، اصلاً بازخواستی از جانب خدای متعال نبود، ولی حالا که امام هست، تمام بازخواست خدا این است که آیا قوای ما در اختیار این امام قرار گرفته است یا خیر. در این میان هم تمام تمرکز شیطان بر این است که برای ما لهو ایجاد کند تا ما به امام نرسیم.

بنابراین غافل کردن از آخرت -به معنای دقیق کلمه- برابر با غافل کردن از امام است. به تعبیر دیگر اگر کسی همراه با امام راه برود، در اصل دارد در وادی آخرت حرکت می کند؛ از آن طرف هم غافل شدن از امام و مشغول شدن به پشت سر، یعنی مشغول شدن به دنیا که همان دار لهو و لعب است. «يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»(حدید/12) عالم آخرت وادی ولایت امام است؛ اگر کسی وارد وادی ولایت امام و دارالاخرۀ بشود، در نعیم خواهد بود. «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي  نَعيمٍ»(انفطار/13) این همان نعیمی است که سوره تکاثر می فرماید: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ». بنابراین کسی که مشغول به نعیم است، در اصل مشغول به امام و مشغول به آخرت است. یکی از معانی نبأ عظیم هم همین است.

از این طرف هم دار دنیا بساط شیطان است. آن دستگاهی که این بساط لهو و لعب را به پا می کند، ابلیس و دشمنان خدای متعال هستند. این ها خودشان حقیقت لهو اند و این دار دنیا، وادی ولایت آن هاست. این ها بر عکس امام که کلمه ذکر است، کلمه لهو اند؛ لذا کسانی که در این وادی هستند، در عذاب اند. همانطور که کسانی که در وادی امام هستند، در وادی نعمت اند.

بنابراین «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي  نَعيمٍ» در مورد کسانی است که در این عالم، با امام حق حرکت می کنند. تمام مسئولیت ما هم همین است که در این عالم، همراه با امام حرکت کنیم و تمام قوای خود را در اختیار امام بگذاریم. اگر همه قوای ما با امام بود، تکلیف خود را انجام داده ایم. «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ»؛ لذا وقتی که شیطان می گوید من این ها را از دار نعیم غافل و به دار لهو و لعب مشغول می کنم، به این معناست که ما را از امام غافل و به اولیاء طاغوت مشغول می کند.

در روایت در مورد «عَنْ أَيْمانِهِمْ» گفته اند که معنای این عبارت این است که شیطان در دین ما شبهه ایجاد می کند؛ گویا یمین انسان، همان دین اوست. وادی دین انسان هم وادی ظهور نور امام است؛ لذا می فرماید «يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ». حالا شیطان می آید و از سمت راست ما که همان دین ماست، شبهه ایجاد می کند و تا وقتی که ما را به دشمنی با خدا نکشانده است، دست بردار نیست. حضرت امیر در خطبه نهج البلاغه در مورد شیطان فرمودند: «فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ  الْمُتَعَصِّبِينَ  وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِينَ»(4)، بعد فرمود: «يُعْدِيَكُمْ بِدَائِهِ » او می خواهد شما را به بیماری خودش مبتلا کند. او می آيد و چاله های دنیای آدم را پیدا می کند و آدم را از همین چاله ها تا دشمنی با خدا می برد. این امتحان ما از طرف خدای متعال است و واقعاً هم امتحان سختی است.

در دعای عصر غیبت از خدای متعال درخواست می کنیم: «اللَّهُمَ  لَا تَجْعَلْنِي  مِنْ  خُصَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَا تَجْعَلْنِي مِنْ أَعْدَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَا تَجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ الْحَنَقِ وَ الْغَيْظِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ ذَلِكَ فَأَعِذْنِي وَ أَسْتَجِيرُ بِكَ  فَأَجِرْنِي»(5)، از خدا می خواهیم که دشمن حضرات معصومین نشویم. واقعاً شیطان می خواهد آدم را تا این مرز ببرد. وقتی که بین تمنیات و خواسته های ما با امام دعوا می افتد، شیطان می آید و می گوید امیرالمؤمنین نمی گذارد که تو به خواسته ات برسی؛ البته به یک معنا هم راست می گوید؛ آقا می خواهد ما خطا نکنیم. لذا ما که نباید به خاطر جلوگیری حضرت امیر از فعل اشتباه ما با او دشمن بشویم. بنا نیست که خدای متعال دنیا را با میل ما شکل بدهد و اداره کند «وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ»(مؤمنون/71)؛ شیطان می آید همین مطلب را عامل دعوا قرار می دهند.

خود شیطان هم بر سر همین مسئله با خدای متعال دعوا کرد. او از سر شهوتش می گفت من می خواهم جلودار آدم باشم؛ خدای متعال هم فرمود مگر می شود من آدم ها را به دست تو بدهم؟! دعوای او بر سر همین بود؛ می گفت چرا مسیر عبادت را به دست امیرالمؤمنین می سپاری؟ من که شش هزار سال عبادت کردم چه؟ البته این حرف او هم از سر حماقتش بود و نمی دید که حضرت قبل از خلقت عوالم بوده اند و چه نقشی در این دنیا دارند؛ فکر می کرد با شش هزار سال عبادت خودش می تواند کار حضرت را انجام بدهد. سر همین با خدا مشاجره اش شد و کارش به عداوت کشید. حالا می خواهد همین کار را با ما انجام بدهد و تمنیات ما را با مشیت الهی درگیر کند.

یکی از راه های نفوذ شیطان هم از سمت ایجاد شبهه در دین است. او با ایجاد این شبهات می خواهد ما را از امام غافل کند و به الهاء و لهو و غفلت از دارالاخره بکشاند. حرفش هم به خدای متعال این بود، «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ» اکثر این ها گمراه خواهند شد. خودش هم می داند که صراط مستقیم الهی، خیلی قیمت دارد و به همین خاطر می آید بر سر این راه می نشیند و از چهار طرف کمین می کند؛ می خواهد با این کار، کسانی که قدر این صراط را نمی دانند را گمراه کند و با خودش ببرد. ادعایش هم این است که اکثر مردم با او همراه خواهند شد.

طرحی هم که شیطان برای جدا کردن ما از صراط مستقیم و نعیم دارد، واقعاً طرح پیچیده ای است. یک جا با تکاثر می آید، یک جا با تزیین دنیا؛ هرکس را به تناسب شرایط خودش گمراه می کند. «أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ»(حدید/20) این ها کارهای طرح های شیطان است. شیطان می خواهد به واسطه این ها ما را از وادی نعیم خارج کند و به وادی حیات دنیا بکشاند تا به کفر کشیده شویم.

شکست طرح شیطان

این طرح شیطان که عرض شد، به یک معنا هم به نتیجه رسیده است و هم نرسیده. یعنی در مورد عده ای به نتیجه رسید «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ»، ابلیس گمانش را محقق کرد و عده ای به دنبال او حرکت کردند و از صراط مستقیم خارج شدند. اول ماجرا شیطان به خدای متعال می گفت بگذار من جلو باشم، ولی خدای متعال می گفت تو نمی توانی و حضرت امیر را جلو انداخت. به همین خاطر شیطان گفت من راه حضرت امیر را می بندم و این ها را پشت سر خودم به راه می اندازم؛ در اصل با خدا اعلام جنگ کرد و گفت «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»(ص/82) یعنی تو نگذاشتی من خلیفه باشم، پس حالا خودم ادعای خلافت می کنم و مردم را به دنبال خودم می کشانم.

در این بین یک عده دیگری وجود داشتند که با شیطان همراه نشدند و شیطان نتوانست آن ها را گمراه کند. اصلاً دعوای ابلیس با خدای متعال بر سر همان یک عده است. خدای متعال می خواهد این عده ای که به دنبال شیطان نرفته اند را بهشتی کند، لذا آنها را جدا می کند؛ می فرماید: «إِلاَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ»، فریق یعنی جدا شده؛ آنها را خود خدا جدا کرده است.

این فریقی که قرآن کریم می فرماید جدا شده اند، همان مؤمنین اند. لذا اینکه می گوییم شیطان شکست خورده است، به همین خاطر است. چون اصلا دعوای شیطان با خدا بر سر همین یک عده جدا شده بود. شیطان می خواست امامت این ها را داشته باشد و الا آن دیگران که از قبل هم در راه نبودند. قرآن می فرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»(اسراء/71) در قیامت هر دسته ای را با امام خودشان صدا می زنند؛ یک عده امامشان امام حق است. ولی یک عده امامشان «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»(قصص/41) است.

وقتی حضرت سیدالشهداء در راه کربلا بودند، یکی از اصحاب خدمت حضرت آمد و از ایشان سؤال کرد که معنی آيه شریفه «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» چیست؛ حضرت فرمود دو دسته امام در عالم وجود دارد؛ خدای متعال در مورد یکی از این دو دسته در قرآن می فرماید: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»(انبیاء73) و در مورد دیگری می فرماید: «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ». این دو دسته واقعاً برای یک عده ای امامت می کنند. «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»(بقره/257) کسی که امیرالمؤمنین را قبول نداشته باشد، بدون امام نمی ماند؛ امامش اولیاء طاغوت می شوند.

وقتی که ماجرای غدیر پیش آمد و خدای متعال به نبی مکرم اسلام دستور ابلاغ پیام را داد، حضرت خیلی نگران بودند؛ خدای متعال فرمود نگران نباش «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ »(مائده/67). حضرت اینجا نگران جان خودشان که نبودند؛ حضرت نگران این بودند که نکند کسی بیاید و این مأموریت را به هم بزند. خیلی ها از قبل برای حضرت مانع ایجاد می کردند و با امیرالمؤمنین مخالف بودند؛ حضرت نگران این بودند که این عده، سنگی بر سر این راه نیاندازند. واقعاً هم واقعه غدیر، به طرز معجزه آسایی انجام شد و آنهایی که بیشترین مخالفت را با حضرت داشتند، نتوانستند کاری بکنند و حتی آمدند و بیعت کردند و به حضرت تبریک گفتند. این واقعاً عجیب است و می تواند جزو معجزات حضرت باشد.

علی ای حال وقتی که واقعه غدیر شکل گرفت، ابلیس فریادی زد و تمام فرماندهان خودش را جمع کرد. لشکریان او پرسیدند که این فراخوان برای چیست؟ گفت اگر این واقعه به نتیجه برسد، دیگر احدی خدا را معصیت نمی کند و کفر و شرک نابود می شود؛ دیگر وسوسه در نماز و روزه و این ها برای ما هیچ فایده ای نخواهد داشت؛ باید چاره ای برای این کار پیدا کنیم. او خوب می دانست که ولایت علی بن ابی طالب، قلعه محکم خداست و کسانی که داخل این قلعه باشند، از گزند شیطان در امان اند. به همین خاطر به لشکریان خود گفت که ما باید مردم را از این قلعه بیرون بیاوریم. به همین خاطر بود که شیطان بر روی این مسئله انقدر تمرکز کرد و تمام تلاش خود را انجام داد تا این امر واقع نشود. لذا وقتی که سقیفه به پا شد، دوباره فراخوان داد و لشکریان خود را جمع کرد؛ اما این دفعه بر تخت نشست و برای خودش تاج گذاری کرد و گفت کار تمام شد و مردم از این قلعه بیرون آمدند.

اینکه قرآن کریم می فرماید: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ» به همین خاطر است. گمان ابلیس بعد از سقیفه محقق شد و توانست راه را بر عده ای ببندد. البته او نتوانست گزندی به کسانی که پشت سر حضرت حرکت می کردند برساند، ولی کسانی که از ولایت حضرت بیرون آمدند را با خودش برد.

اینطور نیست که اگر از ذیل امامت حضرت خارج شوی، بی امام بمانی؛ اگر از ولایت حضرت بیرون بروی، امامَت ابلیس و اولیاء طاغوت و «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» خواهند شد. اگر کسی بتواند اوضاع این هایی که پشت سر شیطان حرکت کردند را ببینید، «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ»، می بیند که همین حالا در جهنم اند؛ کما این که اگر کسی به دنبال حضرت امیر رفت، از الان در بهشت است «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي  نَعيمٍ».

بنابراین طرح ابلیس این است که نگذارد مردم به دنبال امامی که خدای متعال مشخص کرده است حرکت کنند. او تمام تمرکز خودش و لشکرش را هم بر سر همین طرح گذاشته است؛ چون می داند که اگر کسی داخل این مسیر باشد، دیگر وسوسه و گوش و چشم و زبان او، فایده ای برای شیطان ندارد. از آن طرف هم می داند که اگر کسی از این راه خارج شود و ولایتش به هم بخورد، همه چیزش به هم خورده است.

این طرح شیطان در مورد عده ای محقق شده است؛ البته یک عده ای هم از طرف خدای متعال جدا شده اند و خدا نگذاشته است که شیطان آن ها را ببرد. اتفاقاً این هایی که جدا شده اند، همان هایی هستند که شیطان می خواست آن ها را با خود همراه کند؛ یعنی هدف اصلی او، همین ها بودند و دعوا بر سر این ها بود. امام صادق علیه السلام در مورد آیه شریفه «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ» فرمود، شیطان با شما کار داشت و می خواست نگذارد که شما با امیرالمؤمنین حرکت کنید. تمرکز شیطان بر روی مؤمنین است؛ آنهایی که اهل ولایت حضرت امیر نیستند که خودشان به دنبال شیطان می روند و هم پالگی های او هستند. بنابراین آن کسانی که شیطان می خواست جلویشان را بگیرد و نگذارد که با حضرت همراه شوند، همین خوبان بودند. خوشبختانه شیطان در این زمینه صد در صد شکست خورد.

حضرت امیر در خطبه قاصعه می فرماید، شیطان درست حسابی فکر کرد و برای گمراهی شما نقشه کشید، «يُعْدِيَكُمْ بِدَائِهِ» تا شما را هم مانند خودش بیمار کند. در این نقشه هم شما را از نزدیک زیر نظر داشت. «فَوَّقَ  لَكُمْ سَهْمَ الْوَعِيدِ وَ أَغْرَقَ  إِلَيْكُمْ بِالنَّزْعِ  الشَّدِيدِ وَ رَمَاكُمْ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ» تیر را در کمان گذاشت و با تمام قدرت کشید و از یک جای نزدیکی هم به سمت شما آن تیر را پرتاب کرد. بعد شروع به رجزخوانی کرد و گفت «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ». اما حضرت در ادامه می فرماید که این کار او به نتیجه نرسید؛ «رَجْماً بِظَنٍّ غَيْرِ مُصِيبٍ».

خدای متعال در قرآن می فرماید که بعد از ماجراهای حضرت آدم، شیطان رو به خدای متعال کرد و گفت «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ». مخلَص یعنی معصوم؛ شیطان می دانست نمی تواند با معصوم سر و کله بزند؛ لذا کارش با شما مؤمنین بود. می گفت من می خواهم غیر از معصومین، همه را جهنمی کنم. اما از آن طرف خدای متعال هم یک طرحی داشت و یک عده از مؤمنین را هم جدا کرد؛ «إِلاَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ». شیطان تمام کارش با این مؤمنین بود، ولی خدای متعال نگذاشت کار شیطان به نتیجه برسد؛ شیطان که کفار را نمی خواست؛ آنها خودشان همراه بودند؛ می خواست مؤمنین را به راه کج بکشاند که خدای متعال نگذاشت. شیطان به دنبال سلمان و ابوذر هاست.

پس شیطان می خواهد مؤمنین را از امیرالمؤمنین جدا کند و آنها را به دنبال خودش راه بیندازد. یعنی می خواهد ما را از وادی نعیم به وادی جحیم ببرد. او می خواهد ما با او در جهنم سیر کنیم. «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ»(ابراهیم/28) این ها دار نعیم را تبدیل به دار جهنم کردند. «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا»، این همان «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ» است. ابلیس یاران خودش را به وادی جهنم می برد، «إِلاَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ»؛ این فریق را هم خدای متعال به دستان با برکت حضرت زهرا سلام الله علیها جدا کرده است.

در روایتی آمده است که خدای متعال به این خاطر حضرت را فاطمه نامید که ایشان طمع دشمنان خدای متعال را قطع کرد. آنها می خواستند جریان حق را از بین ببرند، ولی حضرت نگذاشت. یکی دیگر از علت هایی که خدای متعال حضرت را فاطمه نامید این بود که «فَطَمَتْ  شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ»(6) این فریق را ایشان جدا کرد. اگر اقدام حضرت زهرا در مقابل طرح سقیفه و ابلیس نبود، ما همه به دنبال شیطان می رفتیم و وارد آتش جهنم می شدیم. حضرت بود که این فریق را جدا کرد و نگذاشت که اینها به دنبال شیطان حرکت کنند. شیطان به دنبال جذب خوبان عالم بود، حضرت هم همین طور؛ در این درگیری حضرت موفق بودند نه ابلیس. به همین خاطر به حضرت کوثر گفته اند؛ آن ها می گفتند نبی مکرم اسلام، ابتر است، یعنی طرحش ادامه پیدا نمی کند، ولی حضرت زهرا آمدند و این راه را تا قیامت باز کردند. این همان معنای کوثر است.

پی نوشت ها:

(1) كامل الزيارات، النص، ص: 75

(2) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 817

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 6، ص: 434

(4) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 286

(5) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 99، ص: 92

(6) معاني الأخبار، النص، ص: 396