نسخه آزمایشی
یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 - Sun, 5 May 2024

جلسه پنجم هیات انبارداران قم/ مقام حب، راه رسیدن به مقام اخلاص؛ اصلاح شاکله راه رسیدن به مقام حب

متن زیر سخنان جلسه پنجم آیت الله میرباقری به تاریخ 21 دی ماه سال 99 است، که به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در هیات انبارداران در شهر مقدس قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ روایتی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده است که اگر کسی عبادت خالص خود را برای خدای متعال بفرستد، خدای متعال برای او بهترین مصلحت را می فرستد. لذا ما باید به دنبال اخلاص در عبادات خود باشیم. قرآن کریم هم بر این مطلب تأکید کرده و در آیات ابتدایی سوره مبارکه ملک، این بحث را بیان کرده است. در روایات ما آمده است که اگر کسی می خواهد به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسد، نیازی به کثرت اعمال ندارد و باید نیتش را درست کند. نیات ما تابع شاکله ما هستند؛ لذا ما برای اصلاح نیت خود باید شاکله خود را اصلاح کنیم. بهترین شاکله هم شاکله محبین است که خدای متعال را بدون هیچ چشم داشتی عبادت می کنند. برای اصلاح شاکله راه های متعددی در راویات ما وجود دارد که یکی از بهترین راه ها، کثرت صلوات بر نبی اکرم و اهل بیت ایشان است.

اخلاص در عبادت، راه دریافت بهترین مصلحت ها

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. حدیثی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده است که می فرماید: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى  اللَّهِ  خَالِصَ  عِبَادَتِهِ  أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»(1). چند نکته در این روایت وجود دارد. اولین نکته این است که تلاش ما باید بر این باشد که عمل خود را به گونه ای انجام بدهیم که آن عمل، به سمت عوالم بالا صعود کند؛ خیلی از اعمال ما اینگونه نیستند. اگر عمل انسان بالا برود، خود انسان را هم با خودش بالا می برد. البته هر آسمانی هم خصوصیت خاص خودش را دارد و اعمال ما باید با این خصوصیات هماهنگ باشند تا از آن آسمان عبور کنند. البته بعضی اوقات است که درهای آسمان، به روی ما باز می شود؛ مثلا در ماه رجب اینگونه است و منادی از سر شب تا صبح صدا می زند که درهای آسمان باز شده است. علی ای حال عمل باید جوری باشد که به سمت عوالم بالا و حضرت حق صعود کند. خیلی وقت ها، اعمال ما از سقف خود انسان بالا نمی رود و انسان را رشد نمی دهد.

نکته دوم این است که این عمل باید خالص باشد؛ «أَصْعَدَ إِلَى  اللَّهِ  خَالِصَ  عِبَادَتِهِ» اگر این عمل خالص نباشد، نتیجه مطلوب را نخواهد داشت. حالا اگر این اتفاق بیفتد و انسان عمل خالصش را به سمت خدای متعال بفرستد، خدای متعال هم بر او با فضیلت ترین مصلحتش را می فرستد؛ «أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ» یعنی خدای متعال نه تنها مصلحت انسان را به او می رساند، بلکه افضل مصالح او را برایش رقم می زند.

آن چیزی هم که در این عالم از ما خواسته اند و ما تکلیف داریم که آن را انجام بدهیم، همین است؛ البته این هم چیزی نیست که از توان ما خارج باشد؛ خدای متعال می فرماید: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(بقره/286) خدای متعال از هیچ کسی تکلیف خارج از وسع نمی خواهد. به تعبیر دیگر اگر خدای متعال به انسان تکلیفی داده است، از قبل به او ظرفیتش را هم داده است. اگر خدای متعال باری بر روی دوش انسان گذاشته است، قطعاً در توان انسان بوده است. لذا در روز قیامت کسی نمی تواند بگوید من نمی توانستم آن کار را انجام بدهم و در توانم نبود؛ چون وقتی که تکلیف می آید، قدرتش از قبل درون انسان قرار دارد؛ اگر قرار نداشت، خدای متعال ما را مکلف به آن تکلیف نمی کرد.

چیزی که خدای متعال از ما می خواهد، این است که ما در این عالم به بندگی او مشغول باشیم و همه زندگی ما عبادت او باشد. یعنی نه تنها نماز و روزه ما بلکه حتی بازار رفتن و درس خواندن ما هم عبادت بشود. اعمالی که انسان ها انجام می دهند، خالی از عبادت و پرستش نیست؛ ما در نهایت در اعمال خود، یا شیطان را عبادت می کنیم یا خدای متعال را. لذا خدای متعال در قرآن کریم فرموده است: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني  آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ * وَ أَنِ اعْبُدُوني  هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ»(یس/60-61).

بنابراین خدای متعال از ما خواسته است که او را عبادت کنیم. علاوه بر این از ما خواسته است که در عبادت خود اخلاص داشته باشیم؛ لذا حضرت فرمود: «أَخْلِصِ  الْعَمَلَ  فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ»(2). در احوالات مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نقل شده است که ایشان در روزهای آخر عمرشان خیلی گریه می کردند. به ایشان عرض کردند که آقا شما که اهل علم و عمل بوده اید و برای خدا خالصانه کار کرده اید، چرا انقدر نگرانید؟ ایشان همین روایت را خوانده بود و فرموده بود سعی کنید که عملتان را خالص کنید؛ چراکه آن کسی که محک می زند، تمام زوایای پنهان عمل را می بیند؛ خدای متعال حتی آن قسمت از اعمال انسان که خود او هم ازش غافل است را مد نظر قرار می دهد. لذا در روایات ما آمده است که وقتی دیگران در کثرت عمل می کوشند، شما در اخلاص عمل خود بکوشید و تلاش کنید عملتان خالص شود.

در قسمت دوم روایت، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند که خدای متعال برای آن کسی که عبادت خودش را خالصانه نزد او بفرستد، افضل مصلحت ها را فرو می فرستد. بنابراین ما خودمان نمی توانیم مصلحت خودمان را به دست بیاوریم؛ خدای متعال است که مصالح ما را به سمت ما می فرستد. حقیقت مصلحت هم فقط در راه خدای متعال وجود دارد و اگر انسان در این مسیر نباشد، به هر سمتی برود، مصلحت او نیست.

بنابراین حضرت با این بیان خود برای اینکه ما برای خالص شدن اعمالمان تلاش کنیم، ترغیب می کنند. خیلی از بزرگان هم در این راه قدم برداشتند و مرد این راه بودند؛ لذا همین بزرگان شاگردان خود را ترغیب می کردند به اینکه اعمال خود را خالص کنند و چله هایی به آنها توصیه می کردند تا اخلاص شاگردانشان بیشتر شود. مثلا می گفتند که چهل روز تلاش کنید تا برای غیر آخرت کار نکنید؛ بعد کم کم می رساندند به اینکه برای غیر خدا کار نکنید.

غایت امتحانات الهی

خداوند متعال در قرآن کریم در مورد دنیا می فرماید: «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/2). این آیه یک معنای باطنی دارد و یک معنای ظاهری؛ معنی ظاهری آن آمیختگی مرگ و زندگی در دنیاست؛ آدم اگر حیات نداشت، نمی توانست به مقام اخلاص بندگی برسد؛ اگر هم در این عالم موت نبود، همه در این دنیا می ماندند و امتحانی واقع نمی شد. امتحانات دنیا به خاطر این شکل می گیرند که این دنیا آمیخته با مرگ و زندگی است. بنابراین خدای متعال در این دنیا کاملاً بستر ابتلا را مهیا کرده است و ما باید از این ابتلائات و امتحانات سربلند بیرون بیاییم؛ به تعبیر دیگر ما باید در این امتحان طوری رفتار کنیم که جزو «أَحْسَنُ عَمَلاً» بشویم؛ تکلیف ما این است.

ذیل این آيه روایاتی داریم که می فرماید: «لَيْسَ يَعْنِي أَكْثَرَ عَمَلًا» خدای متعال دستور نداده است که «أَكْثَر عَمَلًا» بشوید. کثرت عمل مطلوب است؛ ائمه معصومین گاهی وقت ها در یک شب هزار رکعت نماز می خواندند و عبادات بسیار زیادی داشتند و به ما هم توصیه کرده اند که زیاد عبادت کنید، ولی این آيه به ما این دستور را نداده است؛ این آیه به ما گفته است که باید به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسید. این آيه کریمه می فرماید شما می توانید در بستر دنیا به این نقطه برسید و «أَحْسَنُ عَمَلاً» شوید. اگر هم خدای متعال بستر عالم را آماده نکرده بود، شما نمی توانستید به اینجا برسید.

در مورد معنای باطنی این آیه کریمه می توان اینطور گفت که این دو عالم موت و حیات، دو عالم ولایتی هستند که ما در این دنیا با آنها سر و کار داریم؛ یک عالمِ ولایت، عالم موت و دیگری عالم حیات است. خدای متعال هم در جای دیگری از قرآن کریم می فرماید: «وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»(فاطر/22) یک عده ای در این عالم، مرده اند؛ نفس می کشند و حرکت می کنند، اما مرده اند.

بنابراین عالم دنیا محل تلاقی این دو دستگاه ولایت است و ما باید در این دنیا یکی از این دو ولایت را انتخاب کنیم. همه چیز هم برای ما آماده است که اگر دستگاه ولایت حق را انتخاب کردیم، تا قله اش برویم. با این تفاسیر «أَحْسَنُ عَمَلاً» شدن، یعنی اولاً در مقام انتخاب دستگاه ولایت، ولایت حق که ولایت امیرالمؤمنین است را انتخاب کنیم و دوماً در این دستگاه ولایت به قله برسیم. «أَحْسَنُ عَمَلاً» چیزی غیر از این نیست. بنابراین خدای متعال نفرموده است که بروید و زیاد عمل انجام بدهید؛ فرموده است که سعی کنید «أَحْسَنُ عَمَلاً» باشید. در ادامه روایت حضرت فرمود «أَحْسَنُ عَمَلاً» یعنی «أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا»؛ یعنی به ما دستور داده اند که درست ترین و صواب ترین عمل را انجام بدهیم.

بعد حضرت فرمودند: «الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ»؛ انجام دادن اعمال در این دنیا واقعاً کار سختی است و مداومت کردن بر آن هم کار سخت تری است؛ مداومت بر نماز شب، مداومت بر نوافل، مداومت بر ترک معصیت واقعاً کار سختی است و موانع زیادی هم دارد؛ شیطان این موانع را ایجاد می کند و نمی گذارد که انسان بر اعمالش مداوت داشته باشد. اما کار درست این است که اگر انسان عملی را انجام داد، انقدر بر عمل خودش مداومت کند تا به مقام اخلاص برسد. البته این از خود عمل سخت تر است؛ «أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ». انسان اگر بخواهد در وادی اخلاص بکوشد، واقعاً باید سختی بکشد و بر اعمالش مداومت داشته باشد تا عملش خالص شود.

حالا علامت رسیدن به اخلاص در عمل چیست؟ فرمود اگر کسی می خواهد ببیند در اعمال خودش خالص شده است یا نه، ببیند که دوست دارد کسی مدحش کند یا نه؛ اگر دوست داری که در مقابل عملت کسی تو را مدح کند، بدان که عملت خالص نیست؛ اگر ته دلت خوشحال می شوی که مردم بفهمند نماز شب خوانده ای، حتی اگر برای مردم هم نخوانده باشی، باز هم اخلاص در عمل نداری. بنابراین اگر کسی در انتهای وجود خودش دوست داشته باشد که توسط دیگران مدح بشود، هنوز عملش خالص نشده است.

در ادامه روایت حضرت فرمودند: «وَ إِنَّ النِّيَّةَ هِيَ الْعَمَلُ» اصل عمل آدم نیت اوست. یعنی خدای متعال عالم را جوری قرار داده است که انسان می تواند نیت خودش را در این عالم درست کند و به بالاترین درجه برساند؛ در روز قیامت هم کسی نمی تواند بگوید من نمی دانستم.

اصلاح شاکله

قرآن کریم می فرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى  شاكِلَتِهِ»(اسراء/84) آدم مبتنی بر شاکله اش عمل می کند. اگر شاکله وجودی انسان به گونه ای شد که دنیا را دوست داشت، هر چقدر هم که بایستد و بگوید «قربه الی الله»، باز هم کارش بوی دنیا می دهد. از آن طرف اگر کسی از دنیا بزرگ تر شده باشد، هر قدر تلاش بکند که برای دنیا عمل کند، نمی تواند. نیت آدم همان شاکله آدم است. گویا حضرت با این تعبیر می خواهند بفرمایند که آن چیزی که ما باید در این دنیا آن را درست کنیم، شاکله است؛ اگر شاکله درست شد، عمل ما هم اصلاح می شود، چون عمل انسان روی شاکله وجودی انسان استوار است. لذا از آن طرف اگر ضعفی در شاکله انسان باشد، در عمل او هم پیدا می شود. بنابراین تلاش در اخلاص یعنی تلاش در اصلاح شاکله. آدمی که به دنبال تعریف دیگران است، نمی تواند بگوید تعریف دیگران برای من مهم نیست؛ این حرف ها بی خود است.

اگر در شاکله وجودی انسان رد پای دیگران باشد، آن رد پا در عمل انسان هم دیده می شود. به همین خاطر است که در روایت ما آمده است تشخیص ریا گاهی از تشخیص رد پای مورچه سیاه در شب سیاه بر روی سنگ سیاه سخت تر است. لذا نمی شود آدم از تعریف دیگران خوشش بیاید و این مشکل را بر طرف نکرده باشد، بعد بگوید من کاری با تعریف دیگران ندارم! درست است که الان که نماز می خوانی، کاری با تعریف دیگران نداری، ولی بدت هم نمی آید که دیگران بفهمند و بگویند چه نمازی می خوانی.

قرآن کریم می فرماید خدایی که تمام کارش سراسر خیر و برکت است و ملک در دست اوست و بر هر کاری تواناست، «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ» مرگ و زندگی را آفریده است تا شما را مورد ابتلا قرار بدهد تا شما به مقام اخلاص برسید؛ «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ یعنی به بالاترین نیت و بهترین شاکله برسید.

بهترین شاکله ای که ما می توانیم به آن برسیم، شاکله محبین است. ببینید کسی که برای خدا کار می کند، ممکن است چند حالت داشته باشد؛ یکی از حالات این است که انسان فقط برای خدا کار بکند، به خاطر این که ثواب او را دوست دارد. حالت دوم این است که انسان برای خدا کار بکند، اما چون از عقوبت او می ترسد. این دو مدل عبادت واقعاً از سر اخلاص است، چون با دیگران سر و کاری ندارد و فقط با خدای متعال دارد تجارت می کند. لذا خدای متعال هم می فرماید: «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ»(تؤبه/11). این درجه از اخلاص خیلی خوب است؛ چون چشم انسان فقط به دست خداست و فقط از خدا می ترسد؛ حالا عبادتش یا از سر خوف است یا از سر امید به پاداش الهی؛  در هر صورت دارد برای خدای متعال کار می کند. این دو حالتی که بیان شد، با این که درجاتی از اخلاص را دارد و خوب است، اما قله اخلاص نیست. قله اخلاص این است «قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَه »(3).

پس فرصت دنیا این برای این است که شاکله ما اصلاح شود و تبدیل به شاکله محبین بشود و به مقام محبت برسیم. همه فرصت دنیا فرصت رسیدن به محبت خداست. اگر انسان به اینجا برسد «أَحْسَنُ عَمَلاً» می شود. بنابراین انسان باید در این دنیا شاکله خود را اصلاح کند؛ اگر شاکله انسان درست بشود، بقیه اعمال او هم درست می شود. در دعای مکارم الاخلاق داریم «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَلِّغْ  بِإِيمَانِي  أَكْمَلَ الْإِيمَانِ وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ». بنابراین انسان تا به مقام ایمان و یقین نرسد، نه نیتش به بهترین نیت تبدیل می شود و نه اعمالش به بهترین اعمال. وقتی نیت آدم به بهترین نیت برسد، عمل او بهترین عمل می شود. بنابراین خدای متعال می فرماید من که بر هر کاری توانا هستم و ملک برای من است، عالم را به گونه ای خلق کرده ام که شما دائماً در معرض ابتلا باشید؛ توقع من هم در این ابتلائات از شما این است که شاکله شما اصلاح بشود و شما به بهترین شاکله برسید. بهترین شاکله هم، شاکله محبین است.

مسیرهای اصلاح شاکله

یکی از راه هایی که در روایات ما برای رسیدن به شاکله محبین آمده است، این است که انسان چیزی از دست غیر خدا نگیرد و از غیر خدا خواسته ای نداشته باشد. «خُلّت» یعنی اخلاص و گداختگی در محبت خدا؛ خدای متعال به این خاطر حضرت ابراهیم را به مقام خلت رساند که از غیر خدا چیزی درخواست نمی کرد. آدم وقتی از دست دیگران چیزی بگیرد، وابسته به دیگران می شود، ولی اگر فقط از دست خدا گرفت، فقط به خدای متعال وابسته می شود.

به همین خاطر است که به ما می گویند وقتی غذا جلویت قرار گرفت «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى  طَعامِهِ»(عبس/24) به غذایت توجه کن؛ یعنی انسان باید با توجه کردن به غذایش متوجه بشود که «أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا * فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا»(عبس/25-27)؛ انسان باید با دیدن غذا به اینجا برسد که کسی که از آسمان باران را نازل کرد و زمین را شکافت و دانه ها را برای انسان رویاند، خدای متعال است؛ انسان باید رد پای غذایش را بگیرد و ببیند که از کجا آمده است. این آيات به خاطر این بیان شده است که اگر انسان بر سر سفره بنشیند و غذا را از سفره ببیند، به سفره وابسته می شود، ولی اگر بفهمد که غذایش را از خدای متعال می گیرد، محبت خدا در دل او ایجاد می شود. شکر یعنی همین که انسان بداند نسبت به خدای متعال فقیر است و تمام داشته هایش از اوست و نسبت به او محبت داشته باشد.

بنابراین اگر کسی از دست شخص دیگر چیزی بگیرد و نیازهای خودش را به واسطه او رفع کند، به او وابسته می شود؛ لذا کسی که خواسته های خودش را از خدای متعال می خواهد و فقط از دست او می گیرد، به خدای متعال وابسته می شود و محبت خدا در دلش پیدا می شود. لذا خیلی از روایات ما می گوید اگر می خواهی اخلاص داشته باشی، از دیگران چیزی نخواه؛ اخلاص در محبت وقتی به وجود می آید که انسان فقط از دست خدا خواسته هایش را بگیرد.

البته نیازی به بیان این نیست که ید اللهی که این نیازها را بر طرف می کند، امیرالمؤمنین است؛ یعنی وقتی ما می گوییم انسان باید از دست خدا بگیرد، منظور ما این نیست که واسطه ای وجود ندارد؛ اتفاقاً واسطه وجود دارد و معصومین واسطه فیض الهی هستند. دست خدا امام معصوم است. نباید توحید را به گونه ای معنا کرد که امام معصوم حذف شود؛ اصلا راهی به توحید الهی وجود ندارد جز راه ائمه معصومین؛ انسان با نشستن بر سفره حضرت امیر به توحید و اخلاص می رسد و راهی جز این وجود ندارد.

بنابراین انسان اگر می خواهد شاکله اش درست بشود و به شاکله محبین برسد، باید خواسته های خود را از خدای متعال بگیرد. البته خدا هم اگر چیزی به انسان می دهد، پشت سر آن یک حواله هم می دهد؛ یعنی این نعماتی که خدای متعال داده است، باید یک جایی که خدای متعال مشخص می کند، خرج بشود. کسی که از خدا پول می گیرد، ولی پولش را در راه خدا نمی دهد و می خواهد با پولش یک زندگی مادی داشته باشد که شاکله اش اصلاح نمی شود؛ انسان باید پول و آبرو و تمام چیزهایی که از خدا گرفته است را در جای خودش برای خدای متعال خرج کند. قرآن کریم می فرماید: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ»(نحل/96) هر چیزی که شما برای خودتان نگه می دارید از بین می رود؛ تنها راه حفظ کردن دارایی ها، برگرداندن آن ها به خداست؛ «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ».

بنابراین اگر شما مال و آبرویی داشته باشید و مؤمنی به شما رجوع بکند و شما بتوانید حاجتش را برآورده کنید، ولی این کار را نکنید، از وادی محبت خدا خارج می شوید. قرآن کریم می فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(آل عمران/92) اشاره به همین مطلب دارد؛ انسان به خیر و خوبی نمی رسد، مگر این که از آنچه دوست دارد انفاق بکند. در روایتی ذیل این آیه نقل شده است که مصداق «بِرّ»، ائمه معصومین اند.

بنابراین اگر کسی می خواهد به خدای متعال برسد و شاکله اش شاکله محبین بشود، باید از طریق اهل بیت اقدام کند و کسی نمی تواند به طریق اهل بیت وارد شود، مگر اینکه از آن چیزهایی که دوستشان دارد، بگذرد و آنها را در راه خدا بدهد. یعنی انسان نباید آن حواله هایی که خدای متعال می فرستد را رد کند؛ اگر مؤمنی به انسان رجوع می کند، باید کار او را راه انداخت تا شاکله انسان اصلاح بشود.

به تعبیر دیگر انسان بدون از خودگذشتگی نمی تواند به مقام اخلاص و اصلاح شاکله برسد؛ باید از خود گذشت. اگر انسان به قدری اموال و آبروی خود را دوست داشت که نتوانست از آن ها بگذرد و می خواست همواره با آنها باشد، دیگر نمی تواند شاکله اش را اصلاح کند. حضرت ابراهیم به این خاطر خلیل شد که هم خواسته های خود را از خدای متعال خواست و هم حواله های خدا را رد نکرد؛ یعنی اگر کسی به او رجوع می کرد و خواسته ای می داشت، دست رد به سینه او نمی زد.

یک راه دیگری که در روایات ما خیلی به آن توصیه شده است، ولی ما کمتر به آن توجه می کنیم، دعا کردن است. ببینید ما یک سری رذائل اخلاقی داریم که باید از بین برود؛ فرمود تا وقتی که انسان از همه صفات جهل جدا نشود، نمی تواند همه صفات عقل را کسب کند. این یعنی تا وقتی که انسان به طور کامل از دشمنان حضرت امیر و نبی اکرم تبری نجوید و از صفات آنها پاک نشود، نمی تواند صفات نبی اکرم و حضرت امیر را داشته باشد. یکی از راه هایی که برای پاک شدن از این صفات به ما توصیه کرده اند، دعا کردن است.

در ادعیه ما، دعاهای زیادی وجود دارد که در آنها از خدای متعال، محبت او را می خواهیم. به عنوان مثال در یکی از این ادعیه داریم «أَسْأَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنِي إِلَى قُرْبِكَ وَ أَنْ تَجْعَلَكَ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا سِوَاكَ  وَ أَنْ تَجْعَلَ حُبِّي إِيَّاكَ قَائِداً إِلَى  رِضْوَانِكَ  وَ شَوْقِي إِلَيْكَ ذَائِداً عَنْ عِصْيَانِكَ»(4). در یکی دیگر از این ادعیه داریم «اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبِي  حُبّاً لَكَ  وَ خَشْيَةً مِنْكَ وَ تَصْدِيقاً وَ إِيمَاناً بِكَ وَ فَرَقاً مِنْكَ وَ شَوْقاً إِلَيْكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ(5)»؛ از این مناجات ها فراوان داریم. بنابراین یکی از بهترین راه های ما برای رسیدن به این هدف التجاء و التماس کردن در مقابل خدای متعال است.

یکی دیگر از راه هایی که خیلی نتیجه می دهد و انسان را پاک می کند، صلوات بر نبی اکرم و اهل بیت است. در روایات داریم که خدای متعال حضرت ابراهیم را به خاطر این به مقام خُلَّت رساند که بر نبی اکرم و اهل بیت ایشان زیاد صلوات می فرستاد. صلوات هم تجدید عهد است و هم خضوع و تواضع.

در روایات ما آمده است که صلوات حتی از آن سجده ملائکه بر حضرت آدم هم بالاتر است. شخصی که مسلمان نبود به امیرالمؤمنین عرض کرد شما که ادعا می کنید که پیامبر ما از همه انبیاء دیگر بالاتر است، بگویید چطور از حضرت آدم که ملائکه بر او سجده کردند بالاتر است؛ مگر پیامبر شما چه دارد؟ حضرت به او فرمود سجده ملائکه که چیزی نیست؛ خدای متعال مقام بالاتری به پیامبر ما داده است «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ»(احزاب/56). صلوات ملائکه بالاتر از سجده ای است که ملائک به حضرت آدم کردند؛ چراکه در صلوات هم خشوع وجود دارد و هم دلدادگی. اصلا هر چیزی که در این عالم به هر کسی میرسد، به خاطر صلوات بر حضرت است «لَا حَبِيبَ  إِلَّا هُوَ وَ أَهْلُهُ » همه چیز به یُمن وجود حضرت است؛ حتی شیاطین هم به خاطر وجود حضرت متنعم می شوند. خدای متعال وقتی حضرت را آفرید، فرمود: «أَنْتَ  الْمُرَادُ وَ الْمُرِيدُ»(6) اصل کار ایشان است.

بنابراین اگر زمانی ارزاق عالم به ما میرسد که صلوات خدای متعال بر نبی اکرم جاری بشود؛ به خاطر همین است که می گویند اگر کسی می خواهد که دعایش مستجاب شود، اول و آخر دعای خود صلوات بفرستد. اصلاً طریق تنزل رزق این است. اگر نبی اکرم نبود، این عالم نبود «لَوْلَاكَ  مَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكَ »؛ لذا رزق عالم هم به واسطه حضرت داده می شود. بلا تشبیه اگر دست پدر خانه پر باشد، دست بچه ها هم پر می شود. خدای متعال روزی ما را نزد نبی اکرم فرستاده است و هر چیزی که در این عالم به ما می رسد، به خاطر صلوات خدای متعال بر پیامبر است. اصلاً یکی از معانی شفاعت حضرت هم همین است.

بنابراین قله ارتباط با خدا این است که انسان به نقطه ای برسد که فقط از خدا درخواست کند و درخواستش هم برای نبی اکرم و اهل بیت ایشان باشد؛ یعنی انسان باید به جایی برسد که از همه هستی و تعلقات خودش بگذرد و تمام تقاضایش از خدا این باشد که خدای متعال درجات پیامبر را رفعت بدهد. این مقام صلوات است؛ کسی که به مقام صلوات برسد، به مقام اخلاص در محبت و فناء در نبی اکرم رسیده است.

طهارت نفس و اصلاح شاکله ما هم به برکت همین صلوات است؛ «جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا» عرض کردیم که در روایت آمده است که اگر حضرت ابراهیم، خلیل الله شد، به این خاطر بود که زیاد بر حضرت صلوات می فرستاد. کثرت صلوات بر حضرت موجب طهارت نفس و اخلاص در محبت می شود. لذا راه پاک شدن و اصلاح شاکله ما کثرت صلوات است؛ ما باید انقدر با صلوات عجین بشویم که این صلوات در شاکله ما تجلی پیدا کند.

پی نوشت ها:

(1) التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 327

(2) الإختصاص، النص، ص: 341

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 84

(4) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج 2، ص: 612

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 586

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 15، ص: 28