نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

شروع بحث سوره مبارکه علق/ قرائت و تعلیم و تربیت عالم ذیل ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 31 فروردین ماه 96 است که در برنامه سمت خدا ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، نبی مکرم اسلام در همه عوالم و نیز در عالم دنیا همواره تحت مراقبت خدای متعال بودند. ذیل ربوبیت خدای متعال نسبت به ایشان عوالم و انسان آفریده شدند. یکی از مراحل ربوبیت خدا نسبت به حضرت قرائت ایشان است و با قرائت حضرت همه عالم و از جمله انسانها قاری می ­شوند. این امر ذیل هدایت و تربیت و تعلیم عوالم و انسانها واقع می­ شود؛ اما در مقابل حضرت جریان کفر و نفاق هستند که نسبت به مقامات و ربوبیت خدای متعال طغیان می ­کنند.

سوال: ما قرار داریم که ان شاءالله روزهای پنجشنبه ماه رجب و ماه شعبان را خدمت حاج آقای میرباقری باشیم. خدمت شما هستیم و بحث امروز شما را می‌ شنویم.

جواب: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنة علی اعدائهم اجمعین. این دو هفته ‌ای که از ماه مبارک رجب باقی مانده است؛ به مناسبت مقارن شدن این ایام با مبعث وجود مبارک نبی اکرم اگر صلاح بدانید سوره مبارکه علق را بخوانیم و ترجمه کنیم؛ چون به نظر خیلی از مفسرین که به واقع هم نزدیک است این سوره اولین سوره ‌ای است که بر وجود مقدس نبی اکرم در غار حرا نازل شد و گویا بعثت حضرت با نزول این سوره آغاز شده است. نظر مفسرینی مثل علامه طباطبایی این است که این سوره یکجا نازل شده و وحی حضرت و بعثت ایشان با این سوره آغاز شده است. در مقدمه و ترجمه این سوره یک نکته ‌ای را عرض کنم. وجود مقدس نبی اکرم به تعبیر قرآنی مفتاح کل غیب هستند. عالم مشهودی که ما همه آن را درک و حس می ‌کنیم، در مقابل عالم بیکران غیب مثل یک قطره در مقابل دریاست. خدای متعال برای ما باب ‌هایی را به سوی عالم غیب باز کرده است و مفتاح همه غیب‌ ها، مفاتیح الغیب وجود مقدس نبی اکرم هستند که ابواب غیب با ایشان باز می ‌شود. مفاتح جمع مفتاح است.

قرآن در آیه 59 سوره مبارکه انعام که در نماز غفیله خوانده ‌ایم، می ­فرماید «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ‏ الْغَيْبِ‏ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» همه مفاتح غیب، و کلیدهای خزائن نزد خدای متعال است. خدای متعال براساس حکمت خودش از آن کلیدهای غیب و مفاتح غیب و خزائن به روی اشخاصی که بخواهد گشایش می‌کند. همه حقایق در یک کتاب مبینی است که شاید این کتاب مبین مقامی از مقامات قرآن باشد. باب آن کتاب را خدای متعال به وسیله این پیامبر گرامی به سوی ما و همه عوالم گشوده است. لذا ایشان مفتاح کل غیب است و مبعث ایشان سرآغاز یک گشایشی است و ابوابی به سوی علم الهی، معرفت الهی، لقاء الهی با ایشان گشوده شده که قبل از آن به طور کلی با هیچ پیغمبری به سوی بشر باز نشده بود.

این پیغمبر گرامی که خدای متعال او را برای هدایت کل عالم مبعوث کردند و «هُدىً لِلنَّاس‏» و «رَحْمَةً لِلْعالَمين‏» و«كَافَّةً لِلنَّاسِ‏» است؛ خدای متعال قبل از اینکه در این عالم دنیا بیایند، محافظت فرموده است. در زیارتی که از راه دور نسبت به حضرت خوانده می ‌شود این تعبیر را دارد که «اِذْ وَكَّلْتَ لِصَوْنِهِ وَ حِراسَتِهِ وَ حِفْظِهِ وَ حِياطَتِهِ مِنْ قُدْرَتِكَ عَيْناً عاصِمَةً حَجَبْتَ بِها عَنْهُ مَدانِسَ الْعُهْرِ وَ مَعائِبَ السِّفاحِ» برای حفظ این پیامبر و نگهبانی او از قدرت خودت یک دیده‌ بانی گذاشته‌ ای که وقتی این پیامبر در عوالم مختلف سیر می‌ کرده در صلب‌ های پدران و ارحام مادران بوده، هیچ آلودگی ایشان را در بر نگیرد و با طهارت محض به این دنیا بیاید. برای او محافظ خاص گذاشتند. قبل از اینکه در عالم دنیا بیاید در سیری که در عوالم ارحام و اصلاب داشته خدای متعال ایشان را به وسیله یک محافظ مخصوص و یک دیده‌ بان  همه آلودگی ‌ها را از پیغمبر دور کرد و اجازه نداده هیچ آلودگی به ساحت پیغمبر راه پیدا کند و او را با طهارت محض به این دنیا آورده است.

یک تعبیر نورانی هم امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه دارند. در پایان خطبه وقتی پیغمبر را توصیف می‌ کنند، می‌ فرمایند: «وَ لَقَدْ قَرَنَ‏ اللَّهُ‏ بِهِ مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلاقِ الْعَالَم لَيْلَهُ وَ نَهَارَه‏» از هنگامی که از شیر گرفته شد، خدای متعال بزرگترین ملک خود را مراقب و مقارن او قرار داد و اعظم ملائکه الهی همیشه همراه پیغمبر بوده، و این اعظم ملائکه الهی در طریق مکارم اخلاقی و محاسن اخلاق عالم و در طریق کرامت ‌ها و اخلاق نیکو این پیغمبر را سیر و سلوک می ‌داد، و قبل از اینکه به این عالم بیایند خدای متعال دیده ­بان نگهبانی برای ایشان قرار داده بود که در این عواملی که سیر می ‌کنند آلودگی ‌ها دامن ایشان را نگیرد. همچنین در این دنیا از زمانی که از شیر گرفته شدند شاید اعظم ملائکه که شاید مقصود جناب جبرئیل بودند را موکل قرار دادند که در تمام شبانه روز ایشان را در وادی کرامت ‌ها و اخلاق سیر بدهند.

یک جمله ‌ای هم حضرت دارند که بسیار لطیف است و مربوط به خودشان است و مربوط به رسول اکرم نیست. به دنبال این بیانشان می ‌فرماید: «وَ لَقَدْ كُنْتُ‏ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاء» یعنی من مثل فرزندی که دنبال مادر حرکت می‌کند از دوران طفولیت همیشه دنبال پیغمبر بودم. چون یکی از کرامت ‌هایی که خدای متعال به امیرالمؤمنین عطا کردند این است که نبی اکرم از طفولیت مراقب ایشان و مربی ایشان بودند. حضرت ابوطالب ایشان را تحویل پیغمبر دادند، زیر نظر پیغمبر بزرگ شدند، در هر روزی از روزها حضرت از اخلاق کریمه خودش یک نشانه‌ هایی را به من نشان می‌ داد و موانعی را کنار می‌زد و علائمی از کرامت ‌های اخلاقی خودش را به من ارائه می‌کرد به من دستور می‌ داد که این اخلاق باید از دوره طفولیت در من محقق شود. این وجود مقدس که خدای متعال ایشان را مبعوث کردند، قبل از اینکه به این دنیا بیایند و در این عالم از دوره طفولیت مراقب داشتند.

یکی از مراحل ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم مرحله بعثت ایشان است. خدای متعال ایشان را سیر دادند یکی از مقامات ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم این است که به ایشان وحی شده و مبعوث شده و وارد یک مرحله جدید شده و با ورود ایشان به مرحله جدید همه عالم وارد مرحله جدیدی شده است. این مبعثی که اتفاق افتاده، روی دوش پیامبر مأموریت ‌های متعددی آمده است از جمله آنکه «اقْرَأْ»(علق/1) بخوان؛ «قُمِ اللَّيْلَ‏ إِلَّا قَلِيلا»(مزمل/2)؛ «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِر»(مدثر/1-2).

مأموریتی که بعثت ایشان با آن آغاز شد، مأموریت «اقرأ» است. پیغمبر گرامی با این بعثت و مأموریت‌ ها می‌ خواهد عالم انسانی و عوالم را از موانع و حجاب‌ ها و ظلمات عبور بدهند. حتی از حجب نور به قرب الهی برسانند و این ظرفیت در این وجود مقدس است. همچنین به فرموده قرآن «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ‏ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور بِإِذْنِ رَبِّهِم‏»(ابراهیم/1) خدای متعال به ایشان کتابی داده که به وسیله آن کتاب می ‌تواند همه مردم از ظلمات به سمت نور و سرچشمه نور هدایت بکنند که آن سرچشمه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»(نور/35) است. خدای متعال پیامبر گرامی را «وَما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ»(سبأ/28) فرستاده است و در پایان این سیر به ایشان وعده داده که «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى‏ الدِّينِ‏ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(توبه/33) بخواهند یا نخواهند این اتفاق می ‌افتد. بعضی از فرق خواستند بگویند که این غلبه دین نبی اکرم بر همه ادیان واقع شده است؛ ولی حقیقت این است که واقع نشده و معطوف به دوران ظهور و رجعت است. روایات این را توضیح میدهد که مربوط به عصر ظهور و رجعت است و تاکنون چنین چیزی اتفاق نیفتاده است.

وقتی آن غلبه اتفاق می ‌افتد، «وَ أَشْرَقَتِ‏ الْأَرْضُ‏ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69) زمین با نور امام که نور الله است پر می ‌شود، که این در دوره ظهور و رجعت و قیامت است. اینها آثار بعثت این وجود مقدس است که در ظهور و رجعت و عالم وارد وادی نور می‌ شود، و آنوقت طعم ایمان و توحید و معرفت و محبت خدا و طعم اخلاق و معنویت و صمیمیت بین انسان ‌ها، طعم عدالت آن موقع چشیده می ‌شود. قبل از آن موانع وجود دارد.

این سیر از بعثت تا غلبه مطلق دین یک سیر پر دامنه و پر فراز و نشیب است و سختی‌ های فراوانی در این راه پیش روی وجود مقدس نبی اکرم است. اولاً دوریاب و دیریاب است و اینطور نیست که عصر ظهور زود در دسترس باشد، به یک معنا قریب است ولی 1400 سال از بعثت حضرت گذشته است و سختی‌ های فراوانی بوده که تاریخش را چون پشت سر گذاشتیم بر آن واقف هستیم. پس یک سختی‌ های فراوانی است که باید تحمل شود؛ چنانچه در کشاورزی ما یک محصولاتی داریم که زود بازده هستند، خربزه کار، اول تابستان که می کارد، آخر پاییز هم محصولش را با چشم خودش می ‌بیند؛ اما یک محصولاتی هم هست که آدم باید سالها صبر کند تا به ثمر بنشیند؛ مثل درخت گردو، که حتی ممکن است خود آدم هم ثمرش را نبیند، ولی دهها سال و صدها سال میوه و ثمر میدهد. بعضی ‌ها همیشه دوست دارند محصولات زود بازده و در دسترس بکارند؛ ولی انسان ‌هایی هم هستند که صبور و حلیم هستند؛ کار می‌کند و میداند ثمرات کارش در دوران عمر خودش به ظهور نمیرسد.

ما در آدم‌ های غیر معصوم هم چنین آدم‌ هایی را داشتیم. بعضی هستند که واقعاً شرح صدر دارند؛ هم در جبهه حق و هم در جبهه باطل، چه آنهایی که شرح صدر در کفر دارند، چه در ایمان، واقعاً عجله ندارند. برای آینده کار می‌کند و متعلق به آینده است. این یک ظرفیت فرا زمانی می ‌خواهد. وجود مقدس انبیاء و صدر آنها وجود مقدس نبی خاتم اینطور هستند که این بعثتی که آغاز می ‌کنند همیشه در حال ثمر دادن است و به فرموده قرآن «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»(ابراهیم/25) ولی تا به این نتیجه برسد، قرن ‌ها طول می ‌کشد و این وجود مقدس یک وجود مشرفی هستند، اصلاً عجله در این کار هم ندارند. خدای متعال در سور متعددی مثل سوره مدثر، سوره مزمل، سوره نون و القلم و از جمله در همین سوره که با نبی مکرم اسلام جریان کلی بعثت را در میان می‌ گذارند و مأموریت‌ های حضرت را و بعد پایان کار و پیروزی قطعی حضرت را در همه این سوره ‌ها به این شکل وعده دادند، در همه این سوره‌ ها هم به یک شکلی از موانع سر راه صحبت کردند.

گفتند: این مأموریت شماست و این سختی ‌ها هم در راه است و این سختی ‌ها را هم باید تحمل کنی. ولی در هر سوره ‌ای به یک شکل است و در این سوره‌ ها معمولاً با پیامبر گرامی دو نکته را در میان گذاشتند. یکی اینکه پیغمبر اینها را به ما واگذار کن. ما کار خودمان را خوب بلد هستیم انجام بدهیم. «ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ‏ وَحِيدا»(مدثر/11) مرا با آنها تنها بگذار. یا در این سوره می ‌فرماید: ما خودمان با آنهایی که با تو دشمنی می‌ کنند مقابله می ‌کنیم، «لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَة»(علق/15).

در همه این سوره ‌ها یک دستوری به پیامبر می‌دهد، ولی شما باید این اقدامات را انجام بدهید. در همین سوره هم دقیقاً همینطور است. گاهی هم به حضرت تأکید می ‌کنند که باید صبر کنی. خدای متعال کار خودش را می‌کند، کار هم به نتیجه می‌رسد، «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ‏ رَبِّك‏»(قلم/48) پیغمبر ما برای تحقق حکم الهی صبر کن، حکم الهی محقق خواهد شد «وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوت‏» مثل حضرت یونس نباش که تعبیر به صاحب حوت شده است، مصاحبت با این ماهی یعنی چه؟ مثل صاحب حوت نباش که عجله کرد. صاحب حوت عجله کرد و بعد در شکم ماهی مبتلا شد تا صبر کند. «إِذْ ناداهُ‏ رَبُّهُ»(نازعات/16) حضرت یونس دعوت کرد و اینها سالها ایمان نیاوردند. بعد به چه دلیل، عجله کردند و بنا شد عذاب نازل شود، خوب این صحنه برای حضرت پیش آمد که درون شکم ماهی رفتند.

آن داستان هم داستان لطیفی است که چه اتفاقی پیش آمد که خدای متعال به پیامبر گرامی می ‌فرماید: «وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوت‏» مثل ایشان نباش، «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ‏ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ» (قلم/48) ندا داد در حالی که در شکم ماهی قرار گرفته شده بود و بلعیده شده بود. شاید یک معنی مکظوم این است و اگر نعمت الهی ایشان را در برنمی ‌گرفت و برای ایشان تدارک نمی‌کرد، «لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُوم‏» (قلم/49) از شکم ماهی در بیابان رها می ‌شد در حالی که مورد مذمت بود. خدای متعال برای او تدارک کرد. نکته ‌اش هم می ‌فرماید که چون مسبّح بود، خدای متعال برای ایشان تدارک کرد. به پیامبر گرامی مکرر توضیح داده می‌ شود که این مسیر دشواری ‌هایی دارد و شما باید پای این دشواری ‌ها صبر کنید. این شجره طیبه توحید تا به بار بنشیند و شاخ و برگش در همه عالم سایه بیافکند و همه استفاده کنند و دوران ظلمت و تاریکی‌ ها بگذرد مراحل باید طی شود و خیلی هم دشوار است.

امیرالمؤمنین در خطبه پنجمشان، آنجایی که ابوسفیان و غیره بعد از تمام شدن کار در سقیفه که شما بیایید و ما مردم را برای بیعت می ‌آوریم. حضرت فرمود: این دیگر واقع شدنی نیست و من هم دیگر عجله ندارم. چون کسی که می ‌خواهد در غیر وقت نتیجه بگیرد، مثل کسی است که در زمین دیگری کشت می‌کند. ثمره آن را دیگران می‌ برند. بعد فرمود: یک وقایعی در پیش است که اگر می ‌دانستید مثل طناب دلو در چاه به خودتان می ‌لرزیدید. خیلی سخت است و ما هم غافل هستیم. پیامبر گرامی اسلام شفیع کل است، هادی کل است و به منزله پدر برای کل است. محبت نسبت به همه دارد و می ‌خواهد عالم را عبور بدهد و حضرت می‌ خواهند هرچه زودتر عالم عبور کند حتی بعضی گفتند: وجود مقدس نبی اکرم که منافقین را تحمل کردند برای این بود که سرعت حرکت عالم به سمت خدای متعال بیشتر شود که جریان نفاق را تحمل کردند و الا می ‌شد تحمل نکنند؛ اما این برای سرعت عبور عالم است.

پیغمبر گرامی اسلام که گشایش‌ های غیبی به دست او واقع می ‌شود هرکسی روزنه ‌ای از غیب به روی او باز می ‌شود، یا وارد عوالم غیب می ‌شود و سیر می‌کند کلید و مفتاحش در دست وجود مقدس نبی اکرم است. این پیغمبر را خدای متعال قبل از این دنیا و در دوران طفولیت مراقبه کرده، معصوم مطلق با طهارت مطلق است و حالا می‌ خواهد عالم را به طهارت برساند. به یک مرحله‌ ای رسیده که در این مرحله بعثت حضرت آغاز می ‌شود. یک نکته عرض کنم اینکه بعضی ‌ها خیال کردند پیغمبر گرامی اسلام در بستر جزیرة العرب درست شده و به طور طبیعی تحت تأثیر فرهنگ اجتماعی است، جزیرة العرب بوده است. طبیعتاً این فرهنگ اجتماعی در وجود ایشان شکل گرفته و بسیاری از احکامی که در قرآن و اسلام است نازل به همان خصوصیات جزیرة العرب و آن جامعه قبیله ‌ای آن موقع است. مثل احکام قصاص و دیات، این ناشی از غفلت از همان نکته است؛ که آن پیغمبری که می ‌خواهد همه کائنات را هدایت کند، آن پیغمبر در همین سیر طبیعی ‌اش، یک موقع اشاره کردم خدا حضرت را آفرید، بعد حجب را آفرید. در هر عالمی حضرت سیر کرد و آن عوالم را نورانی کرد. اصلاً کاری به آن سیر ندارم. همین سیری که حضرت در عالم دنیا آمدند و لباس بشر پوشیدند، خدای متعال در اصلاب و ارحامی که ایشان را سیر می ‌داده، رحم ‌های مادران و اصلاب پدران مراقب خاص برای ایشان گذاشته بودند.

از اولی که حضرت از شیر گرفته شدند، اعظم ملائکه خودش را موکل کرده که ایشان را سیر و سلوک در وادی اخلاق بدهند. این پیغمبر که از دامن این جامعه تغذیه نمی ‌کند، در این دامن بزرگ نمی ‌شود؛ در دامن اعظم ملائکه است. کاملاً در حفظ است و هیچ یک از آلودگی ‌های فرهنگی جامعه جزیرة العرب در ایشان نفوذ نمی‌ کند. ظهور غیر از این است که او تحت تأثیر است. به هیچ وجه متأثر نیست و لذا عالم را تغییر می‌دهد. خدای متعال از اول طفولیت اعظم ملائکه خودش را موکل کرد که ایشان را سلوک در وادی اخلاق بدهد. ایشان خلق و فرهنگش را از جامعه نمی ‌گیرد. در این جامعه ظهور پیدا کرده و با این مردم می‌ خواهد حرف بزند. این فرهنگ را می ‌خواهد تغییر بدهد. مدارا می‌کند، احکام دوران گذار دارد، غیر از این است که خودش تحت تأثیر این فضا باشد. لذا احکامش احکام قبیله ‌ای است و این شریعت به درد مناسبات قبیله ‌ای می‌خورد، ناشی از غفلت همین نکته است.

یک نابغه ممکن است در دامن یک جامعه بزرگ شود و تحت ولایت این جامعه و تحت تأثیر مدیریت اجتماعی باشد و یک پرورش‌ هایی پیدا کند و بعد هم نابغه باشد، بعد هم تغییراتی ایجاد کند ولی نبی اکرم اینطور نیست. اینطور نیست که حضرت تحت ولایت دستگاه باطل یا فرهنگ مادی جامعه‌ ای رشد کنند و اخلاق و روحیات و اندیشه ایشان مادی می ‌شود حالا می‌ خواهند جامعه را هم تغییر بدهند. این شدنی نیست! این کسی که می‌ خواهد همه عالم را تطهیر کند، همه عالم را نورانی کند، باید سراسر طهارت و نور و حیات باشد تا همه عوالم به آن نورانی شوند و به حیات طیبه برسند. این غفلت شده و خیلی هم روی این مانور می ‌دهند ولی ناشی از این است که به این نکته توجه نکردند. البته این به این معنا نیست که پیامبر گرامی اسلام نمی‌ خواسته مردم جزیرة العرب را عبور بدهد. مدارا با اینها نمی‌ کرده است. چرا؟ نه با آنها، با کل بشریت مدارا می‌ کرده است. هیچ پیغمبری با قوم خودش الا به اندازه عقل خودشان صحبت نمی‌ کرد. انبیاء به اندازه عقول صحبت می ‌کردند. عقل را رشد می ‌دادند، حرف‌های بالاتر و نورانی ‌تر هم به آنها می ‌زدند.

سوال: چون مأموریت جهانی بود، ادبیات پیامبر اکرم هم جهانی بود؟

جواب: بله یک ادبیات جهانی و تاریخی است. نه فقط جهان دوران خودش، در طول تاریخ است. اصلاً ادبیات ساز و زبان ساز است. هنوز که ما تولی کامل پیدا نکردیم، اگر تبعیت کنیم همه زبان ‌ها حتی زبان تخصصی جامعه تابع زبان نبی اکرم می‌ شود. گاهی ما یک عرایضی داریم که علوم جهت دارند، این همین زبان علم هم باید تابع زبان وحی شود و خواهد شد. «باش تا صبح دولتش بدمد» اینکه حضرت فرمود: از علوم دو حرف ظاهر شده و ما بقی در دوران حضرت ظاهر می ‌شود، یعنی همین. یعنی حقایق علوم ظهور پیدا نکرده است. وقتی عقول کامل شد، اینها ظهور پیدا می‌کند. ادبیات علمی و تخصصی جامعه هم تابع ادبیات وحی می‌ شود و این ادبیات یک ادبیات شامل بر کل تاریخ بشریت است. بیان قرآن، لسان قرآن، زبان وحی، این تعابیر هم تعابیر تنگ‌ تر از ارائه واقعیت وحی است. تعبیر زبان و ادبیات و اینها، ما ناچار هستیم وقتی می ‌خواهیم حرف بزنیم اینطور حرف بزنیم و الا زبان خود وحی وقتی می‌ خواهد خودش را معرفی کند این الفاظ در آن نیست، با یک آهنگ و لسان دیگری خودش را معرفی می‌کند.

این سوره مبارکه شروعش با این است. به پیامبر گرامی اسلام که آن دوران را طی کرده و بعد دوران خلوت گزینی در غار حرا را سالها تجربه کرده است و همه عوالمی که برای حضرت بوده به یک نقطه ‌ای می‌رسد که به ایشان وحی می‌ شود «اقْرَأْ» وحی هم وحی عجیبی بوده و جبرئیل با سیمای حقیقی خودش ظاهر می ‌شود، حضرت می‌ فرماید: مشرق و مغرب عالم را پر کرده بود. بعد هم وقتی ایشان مأمور به قرائت می ‌شود یک اتفاق عظیمی می ‌افتد. همان موقع که مأمور می‌ شود و همان موقع که تجلی اعظم بر نبی اکرم می ‌شود، هنوز پیامدهایش در عالم آشکار نشده است. امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه فرمودند: «سَمِعْتُ‏ رَنَّةَ الشَّيْطَان‏» فریاد شیطان چند جا بلند شده است. در روایت است، یکی اینجاست که به حضرت عرض کردم: چه خبر است؟ گفت: دیگر مأیوس شده از اینکه او را عبادت کنند. وقتی من آمدم بندگان خدا را عبور بدهم از شرک به توحید، با آمدن من دیگر مأیوس شد که بتواند کسی را مشرک کند تا او را عبادت کنند.

البته می ‌دانید خیلی ‌ها هنوز به حرف او گوش می ‌دهند. شیطان می ‌خواهد ما را به عبادت خودش دعوت کند. این واضح و صریح قرآن است. ولی گویا اصلاً آنها موضوعیت ندارند. نه شیطان خیلی دنبال آنهاست نه دعوت انبیاء خیلی روی آنها اثر می ‌گذارد. روز قیامت هم در جهنم شیطان به آنها می ‌گوید: من اصلاً با شما کار نداشتم، بی ‌خود سر راه من قرار گرفتید. من تور را انداخته بودم و شما داخل تور من آمدید. حرفش همین است. دعوایی که در جهنم بین ابلیس و طرفداران آنها می ‌شود، که آنها می ‌گویند: تو مرا دعوت کردی و او می ‌گوید: من به شما کاری نداشتم، شما خودتان دنبال من آمدید یعنی همین. یعنی این تور را برای دیگران انداخته است. مأیوس شده که آدم‌ ها به حرف او گوش بدهند. این اتفاق با شروع قرائت نبی اکرم اتفاق افتاده است.

حضرت وقتی از غار حرا پایین می ‌آمدند همه ریگ ‌ها و سنگ‌ های دشت و بیابان به حضرت تعظیم می ‌کردند، تواضع می‌کردند، نبوت ایشان را تبریک می‌گفتند. یعنی هنوز به حسب ظاهر چیزی نشده است، فقط پیغمبر قرائت را شروع کردند، لذا آن مرحله جدیدی از ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است. نبی اکرم را دارند پرورش می‌ دهند و البته ذیل پرورش ایشان عالم پرورش پیدا می‌کند.

وجود مقدس نبی اکرم یک شخصیتی است که «لَوْلاكَ لَمَا خَلَقْتُ‏ الافْلاك» عوالم متناسب با ایشان آفریده شده است. مثل اینکه خدای متعال اندام ما را متناسب با روح ما آفریده است. قوایی که روح ما احتیاج داشته در این اندام تعبیه کرده است. جسم متناسب با روح آفریده شده است نه روح متناسب با جسم! معارف ما این را می ‌گوید. ممکن است بعضی از مکاتب مادی بخواهند بگویند: که روح آدم انعکاس جسم اوست، ولی حقیقت این است که خدای متعال جسم را متناسب با روح پرورش می‌دهد. عوالمی را برای روح خلق کرده که جسم از آن بهره می برد. حالا این اندام که یک طرف تک تک سلول‌ های بدن ما اینطور هستند، این میلیاردها سلول برای ما خلق شدند، متناسب با ما خلق شدند. آنها هم رشد خودشان را دارند اما ذیل وجود ما. وقتی خدای متعال به ما یک انبساط خاطری می‌دهد همه سلول‌ های بدن منبسط می ‌شوند. ما منقبض شویم همه سلول‌ های بدن منقبض می ‌شوند. یک ارتباطی با هم با کل کائنات دارند.

این وجود مقدس وقتی ربوبیت خدای متعال ایشان را وارد یک مرحله جدیدی می‌کند، عالم وارد یک مرحله جدیدی می ‌شود. از جمله عالم انسان، وارد یک حیات جدیدی می‌ شود. خدا متعال می ‌خواهد در عالم به پیغمبر رشد بدهد، وحی می ‌فرستد. پیغمبر ما «اقرأ». آن هم کاملترین وحی «مهیمناً علی ذلک کله» آن هم همه مفاتح غیب را به سوی او باز می‌کند. این کتاب مبین را در اختیار او قرار می‌دهد. کلیدهای غیب را براساس حکمت خودش، شرح صدر می‌دهد. بقیه چیزهایی که هست پس با قرائت نبی اکرم اتفاق عظیمی می ‌خواهد در عالم بیافتد. «اقرأ بِاسْمِ رَبِّكَ» حالا چه چیز را بخواهند؟ گفته نشده است.

پس این قرائت، قرائت «بِاسمِ رب» است. «بِاسمِ رَب» یعنی چه؟ شاید معنایش این باشد. چون خدای متعال یک اسمی را در اختیار پیامبر قرار می‌دهد که به وسیله آن اسم می ‌تواند بخواند. بعد هم اگر با آن اسم نخواند دیگر قرائت کتاب الهی نیست، یک چیز دیگری است. آن اسم ربی که در اختیار پیغمبر قرار می ‌گیرد که به آن اسم رب، به استعانت آن اسم می‌ خواند، او وحی را می‌کند. آنوقت چه چیزی را بخوان؟ این ذکر نشده است.

ولی مفسرین بزرگوار مثل مرحوم علامه طباطبایی و دیگران معتقد هستند بخوان، یعنی همین وحی را بخوان، کتاب الهی را بخوان. چون قرائت وقتی حروف را کنار هم قرار می ‌دهیم و به صورت ترتیل و امثال اینها می ‌خوانیم از این تعبیر به قرائت می ‌شود. ممکن است آدم به زبان بیاورد و ممکن هم هست حتی به زبان هم نیاورد. کتاب را شما یکجا می‌ خوانید، در ذهن خودتان کتاب را مرور می ‌کنید، این هم قرائت است. به پیامبر گرامی می‌ گویند: این کتاب الهی را از روی متن وحی بخوان که مقاماتی هم دارد که در اختیار نبی اکرم قرار می ‌گیرد. از آن مرتبه عالی که «وَ إِنَّهُ فِي‏ أُمِ‏ الْكِتابِ‏ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»(زخرف/4) تا «لِسانٌ‏ عَرَبِيٌ‏ مُبِينٌ»(نحل/103) اینها همه وحی الهی است، همه معصوم است، همه کلام الهی است. این کلام الهی که دارای مقاماتی است پیامبر این کلام را می ‌خواند، حقیقت وحی؛ لذا مرحوم علامه طباطبایی می ‌گوید: یعنی تلقی وحی کن؛ قرائت یعنی این.

وقتی پیامبر آن حقیقت وحی را تلقی می‌کند، جلوه ‌اش قرآن کریم می ‌شود. همین هم از خداست، پیامبر هیچ رنگ و بویی از خودش به این اضافه نمی‌ کند. البته این کتاب متناسب با عظمت قلب نبی اکرم است. کتابی که برای انبیای گذشته بود اینطور نبود. ولی همه مراتبش از ناحیه خداست. این کتاب با جمیع مراتب به این پیغمبر بر قلب پیامبر نازل می ‌شود و ابواب این کتاب به سوی عالم گشوده می‌ شود به وسیله این پیامبر. «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ‏ إِلَيْكَ‏ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى‏ صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيد»(ابراهیم/1) کتاب را به تو می ‌دهیم، «اقْرَأْ بِاسْمِ‏ رَبِّكَ» ولی وقتی این کتاب را به تو می ‌دهیم، رب تو رب آنها هم هست. به تو اجازه می‌دهد که به وسیله همین کتاب آنها را از ظلمات به سمت نور بیرون ببری. «اقْرَأْ بِاسْمِ‏ رَبِّكَ» که وقتی می ‌خوانیم اینطور می‌ شود «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور بِإِذْنِ رَبِّهِمْ» این ذیل ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است. بعضی خیال می ‌کنند ما اصل هستیم و پیغمبر فرع بر ما است. خدا پیغمبر را فرستاد که ما هدایت شویم! اینطور نیست. او پیغمبر را خلق کرد، عالم را هم برای او خلق کرد، او با خدای متعال عهد شفاعت بست. خدای متعال به او نبوت داد که بیاید دست ما را بگیرد و ببرد. ما را به همان مقاماتی که به ایشان اذن دادند، هدایت کند. حالا این پیغمبر در این عالم آمده و برای آمدنش یک سیری داشته و در این دنیا هم یک سیری داشته است.

شئون و عظمت ایشان را سر جای خودش باید بگوییم. خدای متعال به جان پیامبر قسم می ‌خورد. قسم به جان تو پیغمبر! پیغمبر نزد خدا خیلی عزیز و گرامی است. این پیغمبر را خدا فرستاد، فرمود: «اقْرَأْ بِاسْمِ‏ رَبِّكَ» به اسم پروردگارت قرائت کن. قرائت پیامبر قرائت ما نیست. ما هم در این سوره یک روایت عجیبی ذیل سوره دارد که اگر کسی این سوره را بخواند، در تفسیر برهان از مرحوم صدوق نقل کرده است. خیلی تعبیر عجیبی است. این قرائت پیامبر گرامی را وارد مرحله جدیدی می‌کند که به تبع آن مؤمنین هم وارد عالم جدیدی می ‌شوند. سیری بر آنها حاصل می ‌شود. لذا یک تعبیری هست که تعبیر بسیار عجیبی است.

مرحوم صدوق فرمود: اگر کسی این سوره را در شب یا روز بخواند، «مَنْ قَرَأَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِهِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّك‏»(1) این سوره «اقْرَأْ بِاسْمِ‏ رَبِّكَ» را بخواند، «ثُمَّ مَاتَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِه‏» در همان روز یا در همان شب بمیرد، این سوره را خوانده و از دنیا رفته است، «مَاتَ شَهِيداً وَ بَعَثَهُ اللَّهُ شَهِيداً وَ أَحْيَاهُ شَهِيدا» یعنی مقام شهادت پیدا می‌کند کسی که این سوره را قرائت کند. «وَ كَانَ كَمَنْ ضَرَبَ بِسَيْفِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ مَعَ رَسُولِ اللَّه‏» مثل کسی است که با شمشیرش پیش روی پیامبر می ‌جنگید. این یعنی چه؟ این سوره پیامبر را وارد یک مرحله جدیدی می‌کند که مرحله قرائت و مرحله هدایت و درگیری‌ هایی است که در این سوره گفته شده است. حضرت وارد این میدان درگیری می‌ شوند و بعد هم با سجده خودشان که در آخر سوره دستور داده شده، عالم را به خدا نزدیک می ‌کنند و به اقتراب الهی می‌ رسانند. کسی که این سوره را می ‌خواند، از قرائت نبی اکرم یک بارقه ‌ای در قلب او آشکار می ‌شود. وقتی پیغمبر می ‌خواند، مثل خواندن ما نیست؛ بلکه عالم عوض می‌ شود. خواندن ایشان عالم را عوض می‌کند و با خواندن ما خیلی فرق می‌کند.

سوال: پیامبر خوانده ‌اند تمام شده است یا همچنان ادامه دارد؟

جواب: نه، قرائت پیامبر در عالم جاری است. با قرائت او ما قاری می ‌شویم. اگر در قرائت ما شعاع قرائت پیامبر باشد، قرائت این سوره می‌ شود؛ و الا ما چیز دیگری می‌ خوانیم؛ چنانچه در روایات فرمودند «رُبَّ تَالِي الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُه‏‏»(2) اگر این قرآن در تولی به نبی اکرم خوانده شود و نور قرائت نبی اکرم در قرائت ما بیاید و یک تجلی از آن قرائت شود، مثل این است که همراه با پیغمبر جنگیدیم. چون حضرت با این سوره برای هدایت عالم وارد یک میدان درگیری می ‌شوند که در این سوره صحبت از آن شده است. شما اگر بتوانی ذیل نبی اکرم قرائت کنی، شما هم گویی در کنار نبی اکرم بودی و جنگیدی و به شهادت رسیدی، و این اثر تلاوت و قرائت این سوره است که ذیل قرائت نبی اکرم هم باید باشد.

پس پیامبر گرامی اسلام قرائتی را شروع کردند و این قرائت با استعانت از اسم ربشان است که ایشان را در مرحله قرائت و تلقی وحی قرار دادند و حالا حضرت می‌ خواهند از این وحی عالم را برخوردار کنند و تلقی ایشان فضای عالم را تغییر می‌دهد و شیطان را مأیوس می‌کند. خدای متعال القای وحی می‌کند و حضرت وحی را قبول می‌ کنند و می ‌پذیرند که خیلی کار سختی است و این اتفاقی که افتاده با قرائت افتاده است.

«اقرأ بِاسمِ رَبّکَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ»(علق/1-2) فراز اول سوره داستان ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است که از خلقت عالم و خلقت انسان و تعلیم به انسان، عبور کرده و حالا به مسأله قرائت رسیده است. «خَلَق» یعنی خلق همه عالم، و عصاره عالم انسان است و انسان را «مِن عَلَق» آفرید. اگر عَلق را به معنی خون بسته بگیریم، بعضی در مورد آن نکات لطیفی گفتند که علق آن شیء‌ ای است که به شیء دیگری تعلق دارد، به طوری که هیچ استقلالی از خودش ندارد و وابستگی‌ اش تام است. اصل خلقت انسان از وابستگی و تعلق است و هیچ استقلالی نسبت به خدای متعال ندارد. اینها یک معنی باطنی ‌تری هم دارد که یعنی خلقتش از وابستگی و علق است؛ چنانچه به فرموده قرآن «خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ»(انبیاء/37) نه اینکه تمام شده، دائم با او است.

«خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» یک باطنی هم دارد که به فرموده روایات «الْأَوْصِيَاءُ أَعْلَاقٌ مِنَ الْأَنْبِيَاء»(3) که این داستان خلقت نبی اکرم و امیرالمؤمنین است که باطن آیه است. «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ»(علق/3-5) بخوان که پروردگار اکرم تو بالاترین کرامت را در حق این انسان کرده است و تعلیم به قلم بالاترین کرامت انسان است؛ و لذا خدای متعال وقتی از آن می ‌خواهد صحبت کند از اکرمیت خود بحث می‌کند؛ و البته باز هم ربوبیت نبی اکرم است؛ یعنی خدای متعال در مدار ربوبیت تو کریمانه ترین فعلی که انجام داده این است که این آدمی که از علق یا از خون بسته یا از تعلق و وابستگی تام به خدای متعال آفریده شده را به مرحله علم و تعلیم رسانده که خیلی مرحله مهمی است و به او چیزی آموخته است که به هیچ وجه نمی‌ توانست بیاموزد.

اینها مدار ربوبیت خدا نسبت به نبی اکرم است. در ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم خلقت عالم، خلقت انسان و تعلیم انسان بالقلم واقع شده است. «ن وَ الْقَلَمِ‏ وَ ما يَسْطُرُون‏»(قلم/1) این تعلیم بالقلم یک معانی باطنی دارد. معانی ظاهری ‌اش را گفتند که خدای متعال به انسان کتابت یاد داد، که این کتابت بستر انتقال فرهنگ در جغرافیای مختلف و انتقال فرهنگ بین انسان ‌هایی است که اختلاف جغرافیایی و اختلاف نسلی دارند و اگر این تعلیم بالقلم و کتابت نبود انسان قدرت کتابت پیدا نمی‌ کرد.

«الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ * عَلَّمَهُ‏ الْبَيانَ»(الرحمن/1-4) اگر انسان قدرت کتابت یا بیان نداشت، انتقال فرهنگ بین جوامع و نسل‌ها واقع نمی ‌شد و طبیعتاً تمدن بشری ساخته نمی ‌شد. بنابراین کریمانه ترین عنایت خدا به نبی اکرم این است که به انسان ‌ها تعلیم بالقلم کرده است؛ البته معانی باطنی­ تری هم دارد.

خدای متعال می ‌فرماید «اقرأ بِاسمِ رَبّکَ الَّذِي خَلَقَ» ما در ربوبیت شما را آفریدیم که شاید خلقت کل عوالم منظور باشد. «خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» انسان را از علق آفریدیم. در ادامه باز هم تأکید می ‌کنند که پیغمبر بخوان. مرحوم علامه طباطبایی می ‌فرمایند: تأکید «اقرأ» اول است؛ یعنی شما وحی را تلقی کن و تعجب هم نکن که به شما وحی می‌ شود. پروردگار تو به همه بشر در پرورش تو تعلیم بالقلم کرده است. شما که جای خود دارید.

تعلیم بالقلم یک معنای دقیق‌ تری هم شاید داشته باشد که همان «ن وَ الْقَلَمِ‏ وَ ما يَسْطُرُون‏» است؛ یعنی به وسیله قلم، تعلیم کرده است. این انسان هم باید انسان خاصی باشد که قلم الهی را که در لوح می‌ نویسد به او تعلیم کرده است؛ ولی همین معنی ظاهری‌ اش را فرمودند که یکی از بزرگترین موهبتهای الهی به بشر کتابت است که منشأ انتقال فرهنگ و شکل گیری تمدن بشری است؛ اما وقتی خدای متعال قسم می ‌خورد و ربوبیت خودش نسبت به نبی اکرم و کریمانه ‌ترین بخشش خودش را بیان می‌کند، آنجا سخن از کدام علم است؛ آیا همین دانش‌ هایی است که در طی قرن ‌ها به دست بشر رسیده و خیلی از آنها هم دانش‌ های الحادی و مبدأ ضلالت بشر بوده است؟! در حالی ­که الآن دیگر از مسلمات نخبگان جامعه ماست که قبول دارند علوم انسانی مادی مبتنی بر ضلالت بشر است.

خدای متعال می‌خواهد همین را بگوید که کریمانه ‌ترین لطف خدا در ربوبیت انسان ذیل نبی اکرم این است که به ما این علوم را یاد داده یا همان علوم الهی است که به وسیله انبیاء تعلیم می‌ شده است. خدای متعال به وسیله قلم به قلب انبیاء عنایت می‌ کرده و انبیاء به بشر تعلیم می ‌کردند. انبیاء آمدند و باب علم را گشودند.

در واقع خطاب به پیامبر می­ فرماید که اینها همه داستان ربوبیت خداوند متعال نسبت به شماست. همه انبیاء مقدمه شما بودند، همه آنچه انبیاء آوردند مقدمه آن چیزی است که شما آوردید. خدای متعال عالم را برای تو آفریده است و انبیاء را هم از نور تو خلق کرده است. همه تعلیم آنها شعاع تعلیم نبی اکرم است. حضرت در عالم ارواح مبعوث به انبیاء بودند. پیغمبر ما! این ربی که در ربوبیت تو جهان و انسان را آفرید، بالقلم به انبیاء تعلیم کرد و از طریق انبیاء به بشر حقایقی را تعلیم کرد و اگر انبیاء نبودند محال بود بشر بتواند و هرگز دست بشر به آن معارف نمی‌ رسید و انسان هر قدر هم از عقل و شعور خودش استفاده میکرد ابواب به رویش بسته بود. از کریمانه ‌ترین فعل خدای متعال در ربوبیت این است که باب آن حقایق را به وسیله وحی انبیاء به سوی بشر گشوده است. ذیل ربوبیت پیغمبر، عالم آفریده شد؛ انسان آفریده شد و انبیاء تعلیم بالقلم شدند و بعد هم به عموم جامعه بشری، تعلیم شد.

حالا نوبت قرائت شد و باید شما قرائت کنید. این مراحل گذشته است. خدای متعال در ربوبیت عالم، در ربوبیت شما، عالم را آفرید، انسان را آفرید و انبیاء را فرستاد و بساط تعلیم و تعلم الهی را شروع کرد. حالا «اقرأ» پیغمبر است و عالم می ‌خواهد وارد مرحله جدیدی شود که آن کسی که در وعده به خدا و میثاق توحید بر همه سبقت گرفت، آخر همه آمده مکمل و مهیمن است و همه آمدند و مقدمات فراهم شده، «اقرأ» پیغمبر ماست. «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏»(علق/6) هم مرحله بعدی است.

پی ­نوشت ها:

(1) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 124

(2) جامع الأخبار(للشعيري)، ص: 48

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 388