نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

تحلیل حجاب های ظلمانی و ارتباط آنها با اعمال مذموم در اخلاق / آثار ورود به وادی نور و ظلمت

متن زیر جلسه چهل و یکم گفتگوی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 16 فروردین ماه سال 93 برگزار شده است. در این جلسه بحث در مورد حجاب هایی است که بین انسان و حضرت حق وجود دارد که شامل حسد، ریا، کبر و اعمال رذیله ما می شود. در قرآن هم به این اشاره شده است که اگر کسی در این وادی ظلمانی گرفتار شد نمی تواند راهش را پیدا کند. اگر کسی نورانی شد هم خودش و هم محیط را می بیند.

سوال: خب در ابتدای سال 93 هستیم و منتظر بیانات استاد میرباقری هستیم که این جلسه از چه مطلبی بحث می کنند.

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و اله الطاهرین. اللّهمّ ، كن لوليّك الحجة بن الحسن صلواتک علی و علی آبائه، في هذه السّاعة و في كلّ ساعة، وليّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فيها طويلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. بحثي را تقديم مي كنم كه بحث معروفي در علم اخلاق و معارف است، خصوصا ريشه اش هم در معارف قرآني و معارف اهل بيت عليهم  السلام است. در معارف دو نوع حجاب بين ما و حضرت حق وجود دارد و بايد تلاش كنيم از هر دو دسته حجاب رها شويم. يكي حجب ظلماني هستند به اصطلاح حجاب هايي كه تاريك هستند و دركات هستند، درجات نيستند. دوم هم حجاب هاي نوراني كه بين ما و حضرت حق است. عبور ما از حجاب ظلماني و سير در درجات حجاب نوراني، با وجود مقدس صديقه طاهره فراهم مي شود.

حجابهای ظلماني در يك نگاه ساده مثل گناهان ما هستند. گناه حجاب بين ما و خداي متعال است. منتهي حجاب از نوع ظلمت و تاريكي است. در روايت دارد انسان هر گناهي كه مي كند، يك نقطه تاريك در قلبش پيدا مي شود. اين يك نمونه از حجاب ظلماني است. اگر توبه نكرد و گناه بعدي را مرتکب شد ظلمت ديگري پيدا مي شود و گاهي ممكن است همه قلب تيره و مسدود شود و راه هدايت بر انسان بسته شود. اينكه دستور دادند بعد از هر گناهي يك توبه و استغفار و تداركي داشته باشيد، براي اين است که اين ظلمات متراكم نشود. صفات رذيله ما حجاب ظلماني  عمیق ترهستند. اعمال ما، حسد و بخل ما، ريا و كبر ما، تعلق به دنيا، اين ها حجاب هايي هستند كه بين ما و خداي متعال قرار مي گيرند و نمي گذارند ما حضور حضرت حق را درك و احساس كنيم. در حالي كه خداي متعال با ما هست، «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ»(حديد/4)، حجاب، حجاب ظلماني است. حبّ و بغض هاي ما  از این هم عمیق تر است. اگر تعلقي به دشمنان خدا و اولياي الهي داشته باشيم، حجاب ظلماني است. دوستي دشمنان خدا و دشمني دوستان خدا هم حجاب ظلماني است.«وَ هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض »(1)، «حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ  كُفْر»(2)، اگر در وجود انسان احساس كبريايي در مقابل خدا بود و به انسان احساس تعزز و عزتي دست داد، اين حجاب اصلي ظلماني انسان است. ما عوالمي داريم كه عوالم ظلماني هستند. اين حجاب هاي ظلماني به آن عوالم  برمي گردند و اينها حجب ظلماني به حساب مي آيند. عوالم كفر و فسوق و عصيان و معصيت خداي متعال، عوالم و حجاب هاي ظلماني هستند. در حديث عقل و جهل از این بحث شده كه در عوالم ما، عالم جهل، ريشه آن است. هر خانه اي كه ظلماني مي شود، ظلمت اوست كه خانه را تيره مي كند. درآيات قرآن بيان شده است كه «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»(بقره/257)، اين ظلماتي كه اولياي طاغوت و انسان هايي را كه كفر به خداي متعال مي ورزند و سير در آن ظلمات مي دهند، «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»، پايانش جهنم است و جهنم از حجب ظلماني است. جهنم وادي رحمت نيست، وادي عذاب است. حجاب ظلماني بين ما و خداي متعال است كه باطن اين حجب دركات اولياء طاغوت است. نه درجات، آنجا درجه نيست، همه سقوط است. دركات وجودي آنها عوالم ظلماني است كه ممكن است انسان در آن عوالم وارد شود، اگر وارد شد، حجابي كه بين او و حضرت حق وارد مي شود، استكبار اولياي طاغوت است. استكبار آنها حجاب بين انسان و خدا مي شود و تا از عالم استكبار  خارج نشود، اين حجاب هست. بنابراين استكبار و صفت رذيله و گناه در خود انسان يك رشته اي از آن ظلمتي است كه در اولياي طاغوت هست كه انسان را به ذيل ظلمت خودشان مي برند، که اصل وجود خودشان برابر با استكبار است، يعني وجود خودشان و عوالم خودشان حجاب اصلي است.

در آيه سوره مباركه نور، در آيه ظلمات به این اشاره شده است. «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّي»(نور/40)،  مثلي قرآن مي زند كه ظلمات در عمق يك درياي تاريك مواجي كه موج ها بر فراز هم مي غلتند و بر فراز اين درياي ظلماني هم يك ابر تيره است. «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»، كه اين حجاب ظلماني كه در اينجا بيان شده در واقع يك عوالمي از ظلمت است كه هريك بر فراز ديگري هستند كه انسان از عالم اولي نجات پيدا كرد و گرفتار عالم دومي است و راه نور را بر انسان سد مي كنند. اين حجاب  موقعی ظلماني مي شود كه در آنجا ديگر نور نيست،  لذا كسي كه در آنجا گرفتار شد، «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها»(نور/40)، نمي تواند توانايي ها و راهش را ببيند. در حالي كه اگر انسان وارد وادي نور شد، در پرتو نور خودش گذشته و آينده اش را مي بيند.

در روايتي حضرت فرمودند كه از اميرالمؤمنين (ع) سؤال شد اينكه فرموديد: «الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه »(3)، يعني چه؟ فرمود: چون از نور الهي آفريده شده است، در بعضي روايات دارد كه از نور ما خلق شده است كه شعاع نور الهي است؛ لذا وجودش نوراني است. «الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه » بعد فرمود: «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِن » از فراست او پروا كنيد. ممكن است با شما همراهي كند. بعد ذيل همين روايت فرمود كه: مؤمنين از متوسمين هستند. متوسم يعني آن كسي كه در سيماي فرد عوالمش را مي خواند و نگاه به ظاهر او مي كند، مي فهمد عالم گذشته اش چيست؟ در چه عالمي است؟ سير بعدي اش چيست؟ وقتي انسان نوراني شد و در فضاي نور قرار گرفت، هم خودش و هم محيط را مي بيند. اين نور هم يك عالمي است كه عوالم وجود مقدس نبي اكرم (ص) است. عوالم نوراني حضرت حجب نور مي شود تا به سرچشمه نور برسيم. بنابراين وادي ظلمات عوالمي است كه در آنجا نور الهي ظاهر نيست. اگر كسي بخواهد از اين عوالم نجات پيدا كند، «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» (نور/40)، بايد يك نور الهي اين حجاب را خلق كند و به انسان در عمق اين درياي تاريك و ظلماني برسد و انسان را نجات بدهد و الا اين ظلمات، ظلماتي است كه همه قواي انسان را تعطيل مي كند و فهم انسان از او گرفته مي شود. نه فقط خودش بيرون را نمي بيند، خودش را هم نمي بيند. «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها»، وادي ظلمات مي شود؛ لذا كسي كه در اين وادي است، خودش را در حد غرايزش و دست و دهانش مي بيند و نمي تواند خودش را بشناسد.

مرحوم نراقي در مقدمه معراج السعادة تعبيري دارند،  آنجا وقتي اين بحث را مطرح مي كنند از اين وادي وارد مي شوند، كه معرفت النفس مقدمه معرفت خدا و مقدمه عوالم معنوي انسان است، مقدمه طريق سلوك و طريق رسيدن به معرفت رب است. انسان ها دركشان از نفس خودشان متفاوت است. بعضي ها فقط نفس خودشان را در حد نيازهاي غريزي و محرك هاي غريزي مي دانند. گرسنگي  را مي فهمد. بعد هم مي فهمد به طرف غذا خوردن تحريک مي شود. تشنگي  وغرايز ديگر خودش را مي فهمد و مي فهمد كه اين محرك هاي غريزي در انسان هستند؛ اما عوالم وجود ديگر خودش را نمي تواند ببيند. نمي تواند ببيند قلبي دارد كه در آن قلب صفات ظلماني يا صفات نوراني هست، متصل به عالم نور مي شود يا عالم ظلمت، نمي تواند عوالم خودش را ببيند. اگر انسان در وادي ظلمات قرار گرفت، عوالم خودش را هم نمي تواند ببيند. لذا منكر خودش مي شود. مي گويد: انسان در همين غريزه است. درتمدن غرب سر و ته انسان را به غرايزش برمي گردانند؛ يعني گذشته و آينده خودش، عوالم وجودي خودش را نمي تواند درك كند؛ لذا خودش را انكار مي كند. مي گويد هرچه هست همين هفتاد سال است. اين در واقع انكار خود است.  زیرا ما نه از دنيا شروع شديم و نه به دنيا ختم مي شويم. عالم ما فقط عالم غريزه است. اين براي محيط ظلماني است. «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها»، بيش از غريزه خودش و دست و دهان خودش و دامن خودش را نمي تواند ببيند. اين وادي ظلمات است.

سؤال: راهي ندارد، كه نور وارد اين وادي شود؟

پاسخ: عبور از حجاب ظلماني جز با نور ممكن نيست. «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»(نور/40)، عبور از حجب ظلماني با ظلمت نمي شود. يعني با ظلمت نمي شود از ظلمت خارج شد. اين حجب ظلماني عوالمي است  که در روايت به ولايت اولياي طاغوت و دشمنان نبي اكرم و اهل بيتشان تفسير شده است كه اينها عوالم وجودي دارند؛ لذا در همين آيه خداوند متعال مي فرمايد: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»، حضرت فرمودند: اگر در اين عالم به نور نرسد، تا قيامت در ظلمت است؛ يعني اين حجب ظلماني در عالم آخرت هم هستند. سيرش در آخرت هم ظلماني است و وارد جهنم هم كه مي شود، وادي ظلمات است، در جهنم نور نيست؛ يعني در آن وادي هم انسان خودش و عوالمش را نمي بيند و دائما در ظلمت و حجاب است. همه ظلمات ديگر هم فرع بر او هستند. علت اينكه گناه ما ظلماني است چون ورود به محيط ولايت آنهاست. يعني انسان يك راه را باز مي كند و آنها ظلمت خودشان را بر دل انسان جاري مي كنند. آنها حق ندارند بدون اجازه خود ما در ما تصرف كنند. اين اذن را خداي متعال به آنها نداده است؛ يعني ابليس اجازه ندارد تا ما راه ندهيم، بر ما تسلط پيدا كند، و الا جهنم رفتن ما از اختيار بيرون بود. به او اجازه دعوت و تحريك داده، اوهام و خيالات انسان را مي شوراند و تزيين مي كند؛  اما تا ما راه ندهيم، تسلط پيدا نمي كند. بنابراين حجب ظلماني، عوالم شيطان و عوالم اولياي طاغوت و عوالم دشمنان نبي اكرم (ص) و اهل بيتشان هستند كه عوالمي دارند. عده اي در اين عوالم زندگي مي كنند. «أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»(بقره/257)، عملشان ، صفاتشان و فكرشان ظلماني است. ديگر اين ظلمت، ظلمت فرعي است؛ يعني گناه ما ظلمت اصلي نيست. گناه ما خودش يك رشته اي از آن وادي ظلمات و عوالم ظلماني است كه در ما پيدا مي شود. در واقع گناه ما هم يك رشته از آن حجب ظلماني است كه مي آيد، آن هم با اجابت خود ما، اگرماشيطان را اجابت نكنیم، او هم نمي تواند ما را ظلماني كند؛ يعني اول قلب مي پذيرد؛ لذا در روايت داريم انسان گناه كه مي كند، قلبش به گناه راه مي دهد. و الا چشم نگاه نمي كند، غفلت قلب است. همين كه غفلت كرد تير شيطان مي خورد و يك نقطه ظلماني و تاريك پيدا مي شود.  یک سايه و ابري روي دل انسان مي اندازد. وقتي ابر بالاي سر انسان مي آيد، تاريك مي شود. ابري روي دل انسان مي اندازد، دل را تاريك مي كند. اين محيط گناه خارج از وادي ايمن است؛ لذا وادي كفر و فسوق و عصيان است، همچنانکه عالم نور وادي ايمان است. اينجا وادي ولايت اولياي طاغوت است. وادي دشمنان  نبی اكرم (ص) و وادي مهجوريت و هجران از خداي متعال است. در آن قرب نيست، هجرت و دوري و تاريكي است  این تنها چيزي است که انسان درك نمي كند؛ لذا كساني كه در اين وادي بودند، در قيامت هم در حجاب هستند. «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(مطففين/15)، در قيامت هم در حجاب از ربشان هستند. با اينكه روز ظهور همه حقايق است؛ ولی اينها در حجاب هستند و در شك و حيرت و ضلال خودشان باقي مي مانند. در قيامت به نور يقين نمي رسند؛ يعني عين اليقين و حق اليقين براي آنها معني ندارد. هیچ گاه به حضرت حق يقين پيدا نمي كنند و به آرامش و طمأنينه نمی رسند که خودشان را در محضر حق ببينند. نگاه توحيدي به جهان پيدا نمي كنند، اگر پيدا مي كردند وارد جهنم نمی شدند،  زیرا جهنم كه وادي توحيد نيست. اينطور نيست موحدين در جهنم باشند .دردعاي كميل آمده كه موحدين هيچوقت جهنمي نمي شوند، اصلاً جهنم وادي موحدين و وادي توحيد نيست. الوهيت خداي متعال بر همه عوالم حكومت مي كند. جهنمي ها موحد نيستند زیرا اگر موحد بودند، جايشان آنجا نبود. پس وادي كفر و وادي ايمان و توحيد نيست بلکه وادي معصيت است، وادي طاعت نيست بلکه وادي فسق و خروج از محيط طاعت است.

مقابل وادي ظلمات، عوالم نور است. اگر كسي از اين وادي ظلمات كه وادي كفر و شرك و فسق است بيرون آمد، وادي توحيد مي شود. «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي »(4)، اين كلمه هم لفظ نيست بلکه محيط لا اله الا الله و محيط توحيد است؛ لذا در قرآن گاهي به شجره طيبه تشبيه شده است. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً»(ابراهیم/24)، كلمه «لا اله الا الله» مثل شجره طيبه است. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ» در روايات  می فرماید: اين شجره طيبه شجره توحيد است كه اصلش در عالم بالاتر از سماء است و فرعش در سماء است. «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتىِ أُكُلَهَا كلُ  حِينِ بِإِذْنِرَبِّهَا»(ابراهيم/24 ، 25)، درخت توحيد هميشه بهار است و ميوه هاي توحيدي و رزق هاي آسماني براي موحدين آماده است. كساني كه سماواتي مي شوند دائماً برايشان سفره پهن است و متنعم در نعمت توحيد هستند. گاهی اين وادي توحيد كه وادي نور است به شجره تشبيه شده است. اصل اين شجره نبي اكرم (ص) است و فرعش  اميرالمؤمنين (ع) و شاخه هايش ائمه (ع) و ميوه هايش علوم ائمه عليهم السلام هستند. گاهي از اين لطيف تر خلاصه كرده و فرموده: اصل شجره، نبي اكرم (ص) و اهلبيت و فرع اين شجره محيط ولايتشان است. اگر كسي وارد محيط ولايتشان شد، مي تواند ميوه هاي توحيد را از اين درخت توحيد بچيند و دريافت كند. رزق او دائما توحيد است و توحيدش و اخلاصش و نورانيتش افزايش پيدا مي كند. اگر وارد فرع شد که همان سماء است، سيرش شروع مي شود. اگر از فرع به اصل سير كرد، به ريشه  و اصل درخت مي رسد. كلمه توحيد و كلمه طيبه، نور است. كل اين شجره نور است و فرعش محيط ولايت آنهاست. اگر وارد شد، رزق هاي سماواتي دارد و علوم ائمه به قلبش مي رسد. با اين علوم موحد مي شود و انوار توحيد به قلبش مي رسد. اگر سير را از فرد به اصل ادامه داد، به اصل اين شجره مي رسد كه وجود مقدس نبي اكرم (ص) است. اگر كسي بتواند وجود مقدس نبي اكرم (ص)  را بدون حجاب درك كند، معدن نور مي شود.

آيه نور به نظر من تنزل جريان نور و هدايت الهي را تا آنجايي كه در دسترس ما قرار گرفته، جريان طهارت و توحيد را، جريان اخلاص و جريان هدايت را در قوس نزولي توضيح مي دهد. اينكه چطور از عالم الهي اين نور تنزل پيدا كرده است، و همچنين مسير ما را در قوس صعود تا رسيدن به سرچشمه نور توضيح مي دهد. آيه نور قوس نزول و صعود هدايت است؛ يعني چطور هدايت نازل مي شود و ما چطور مهتدي مي شويم؟

در آيه نور مي فرمايد: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(نور/35)،  امام رضا فرمودند: «هُدَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ هُدَى مَنْ فِي الْأَرْضِ»(5)، جريان هدايت است، جريان خلقت نيست كه بعضي ها اين را به اصل خلقت تفسير مي كنند. آيه نور جريان هدايت است. «هُدَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ هُدَى مَنْ فِي الْأَرْضِ» جريان هدايت را توضيح مي دهد. فرمود: نور الهي هادي همه  عوالم است؛ اما اين نور يك مثل دارد. مثل نور خود نبي اكرم است كه همه نور الهي در او متمثل شده است. ديگر كائنات نورشان را از او مي گيرند؛ لذا از حضرت تعبير به «والشمس» شده است. «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»(شمس/1)، حضرت شمس حقيقي هستند كه همه انوار كائنات از ايشان ساطع مي شود و ايشان مثل نور خداست. اين مثل را خداي متعال به يك چراغدان تشبيه مي كند. چراغ دان هايي كه در قديم بوده و در روي اين چراغ حبابي است، تا به «نُورٌ عَلى  نُور»(نور/35)، مي رسد. انواري كه در اين چراغ بر فراز همديگر ساطع مي شوند. شبكه نور و عوالم نور است. «نُورٌ عَلى  نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»(نور/35)، تا اين نوري كه متمثل در مثل شد، در يك چراغداني تجلي كرد، بعد اين چراغ  ها روشن شدند، تا مي رسد به اينكه «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ»(نور/36)، اين نور در خانه هايي مي آيد كه در اين خانه ها اجازه رفعت داده شده است. بيرون اين خانه ها اجازه رفعت نيست. هزار سال نماز بيرون اين خانه ها يك قدم رفعت نمي آورد همچنانکه دو رکعت نماز چهار هزار ساله ابليس  رفعت نياورده است. يك نماز دو ركعتي در اين بيوت رفعت مي آورد. چرا؟ چون طريق هدايت الهي است و هدايت الهي اينطور نازل شده است.. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »، هدي الله است كه ما را مي برد. خانه هايي كه نام خدا به اذن خودش در آنها بلند است، و خانه هايي كه خداي متعال اجازه ذكر در آنها داده است. بيرون اين خانه ها اجازه ذكر و حضور نيست. ذكر با لفظ و تحول احوال ما پيدا نمي شود بلکه ذكر از عالم بالا مي آيد. اگر كسي در اين خانه ها وارد شد، به محيط نور وارد شده و از حجب ظلماني رها شده است، بيرون اين خانه ها حجاب ظلماني است. در حجاب ظلماني اجازه ذكر و اجازه حضور نيست. عوالم ظلماني وادي كفر و فسوق و عصيان هستند. وادي ايمان نيستند. در وادي كفر عبادتي نيست اگر عبادت هم باشد يك رياضت ظاهري است. شيطان «وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»(بقره/34)، شش هزار سال هم عبادت كرده است در واقع اين عبادت نبوده است و رفعتي براي او نمي آورد. آنچه رفعت مي آورد، عمل صالح است. عمل صالح عملي است كه در اين بيوت واقع مي شود. اگر كسي وارد خانه شد و عمل صالح انجام داد، هركاري كه انجام بدهد، رفعت پيدا مي كند.

سوال: ورود به اين خانه ها براي همه آزاد است؟

پاسخ: به اذن الله، اگر بخواهند اجازه ورود مي دهند و دعوت هم شدند. «وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً»(احزاب/46)، خودش چراغ است و اول به محيط تابش خودش دعوت مي كند. نور نبي اكرم في بيوت مي آيد، بعد هم ما را دعوت كرده در اين بيوت بياييم. ورود به این بیوت آسان نیست جلوي در از انسان امتحان مي گيرند. «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»(6)، و «أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ ع بَابُهَا»(7)، اگر مي خواهي به حكمت برسي كه توحيد است، بايد وارد خانه نبي اكرم و وارد اين مدينه شويد. براي ورود هم از شما امتحان مي گيرند. اگرچه وقتي امتحان بدهي، تو را پاك مي كنند و از وادي ظلمات رها مي شوي وهمه غفلت هايت مي ريزد و ذنوب ظاهري و باطني تو پاك مي شود، مطهر وارد بيت النور مي شوي. آلوده ها را به بيت النور راه نمي دهند. اول بايد خشوع كنند، اين خشوع مبدأ تطهيرشان می شود و پاكشان مي كند. با ولايت وقتي تطهير شدند، وارد وادي نبوت و توحيد مي شوند. پس تنزل نور از «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» تا «فىِ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ» است. خود اين بيوت خيلي خانه هاي عجيبي هستند. فرمود: همه خانه هاي انبياء جز اين بيوت هستند. پس سير در وادي نور، سير در حجب نور است. اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: خداي متعال نور ايشان را آفريد. فرمود: «أنت المراد و أنت المريد» بعد از نور ايشان 12 حجاب را آفربد. حجاب قدرت و عزت را آفريد. بعد از اينكه از نور ايشان آفريده شد؛ يعني اين حجوب ذيل نبي اكرم(ص) هستند. حضرت مثل نور و حجب نور ذيل حضرت هستند. عوالمي هستند كه حضرت در هر عالمي رفته دوازده هزار سال متناسب با آن عالم عبادت كرده است كه ذكر آن عالم بوده است. بعد كار آن عالم را ساخته است. آبادش كرده است. عمرانش كرده و وارد عالم بعدي شده است. اينها حجب نور هستند و با نور نبي اكرم (ص) ساخته و با عبادت ایشان پرداخته شدند. خداي متعال بحور العلم است. درياهاي علوم را آفريد و حضرت رفتند و آنجاها را نوراني كردند. هم از نور ايشان آفريده شد، هم متناسب با آن عالم حضرت در آن عالم خلق شدند و آن عالم را هم نوراني كردند. بعد عالم انبياء است كه آفريده شد، بعد عوالم عرض و فرش است. از يك حدي هم كه مي گذرد عالم ظلمات نيست، وادي ظلمات ذيل عرش است و نور نبي اكرم فوق عرش است. آيه نور این مطلب را به لطافت بيان كرده: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ» اين مثل نور از همه عوالم تنزل پيدا مي كند تا «فىِ بُيُوت  أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَع » مي رسد. اين سير با هدايت الهي است و هدايت الهي ذيل اين نور است و سير در عوالم نور است. عوالم نور عوالم توحيد و عوالم ولايت نبي اكرم (ص) وعوالم ولايت اميرالمؤمنين (ع)  و عوالم وجودي حضرت است.

سير ما را به سرچشمه نور كه «مَثَلُ نُورِه » است می رساند. «مَثَلُ نُورِه » وجود مقدس نبي اكرم (ص) است. روايتي است كه فريقين نقل كردند و مكرر هم سني و شيعه نقل كردند. حضرت فرمود: من و علي يك نور بوديم. تا صُلب عبدالمطلب از هم جدا شديم. پس «مَثَلُ نُورِه » وقتي نبي اكرم شد، اميرالمؤمنين هم هست. اين بيان خود حضرت است. پس «مَثَلُ نُورِه » هم نبي اكرم است، هم اميرالمؤمنين است. من و علي يك نور بوديم تا صلب عبدالمطلب جدا شديم. من در نسل عبدالله قرار گرفتم، او در نسل ابوطالب قرار گرفت. تا جدشان يكي بوديم. يعني در عوالم كه سير كرديم يك نور بيشتر نبوديم، آنجا از همديگر جدا شديم، يكي در عبدالله قرار گرفت، يكي در ابوطالب قرار گرفت. پس وادي نور اين و وادي توحيد است، وادي ولايت است. لذا «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي » وادي ولايت و وادي توحيد ووادي ايمن و وادي رحمت است. درجات نور و درجات بهشت و رفعت است. كسي كه اينجا آمد دائم در حال رفعت است. «أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ»، وادي ذكر است. چون ذكر خود نبي اكرم هستند. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر»(نحل/43)، سائل اهل الذكر باشيد. اگر مي خواهيد به شما علم بدهند، «إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/43)، علم نور است، «العلم نور يقذف في القلب من يريد الله»(8)، اگر مي خواهيد به علم برسيد، سائل شويد. «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى  حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً» (انسان/8) «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر»، اين فقط پرسش نيست، سؤال است. گدايي در خانه اميرالمؤمنين است، علم مي خواهيد، در خانه نبي اكرم بياييد و گدايي كنيد، خدا علم را به ايشان داده است. اگر كسي سائل شد، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر» آنها اهل ذكر هستند. فرمود: ذكر وجود مقدس نبي اكرم و ما اهل بيت، اهل الذكر هستيم. «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ» (نور/36) چون حضور نبي اكرم در اين بيوت است، این بيوت نبي اكرم هستند. بيرون اين خانه ها كه بيرون ولايت نبي اكرم است، ذكري نيست، ذكر خود حضرت هستند؛ لذا خانه هاي انبياء كه خانه ذكر هستند، شعاع خانه نبي اكرم هستند. فرمود: اين بيوت كجاست؟ فرمود: بيوت انبياء است.

اگر حجب نوراني هم معلوم شد مثلاً صفات ما يقين ما است، گاهي حجاب نوراني است، چون يقين ما كه يقين كامل نيست، تا به آن مرتبه عالي يقين برسيد، سيردردرجات يقين سيردرحجب نوراست. سير در درجات اخلاص، سير در حجب نور است. عالم نور يك عالمي است که عوالم نبي اكرم است. سير در درجات يقين سير در صفت يقين نبي اكرم است كه تنزل پيدا كرده است. «وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين »(9)، حالا اگر في الجمله اين معلوم شد، نقش حضرت زهرا اين وسط چيست؟

در عبور از وادي ظلمات، وقتي انسان آنجا گرفتار شد، نمي تواند خودش را ببيند، «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»(نور/40)، فرمود: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ع فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»(10)، اگر امامي از فرزندان حضرت زهرا در اين وادي ظلمات نتابند و قلب آدم را نوراني نكنند، تا قيامت هم در آن ظلمات باقي خواهند ماند. پس نجات از ظلمات به حضرت زهرا است. «وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّة»(11)، مشكات نور است و هم چراغ ها و ائمه در او برافروخته مي شوند، هم زجاجه و حبابي است كه روي اين چراغ  ها است. حضرت نور را تجلي مي  دهد و محافظ نور خواهد بود. پس بنابراين اگر نجات از وادي ظلمات و ولايت اولياي طاغوت و وادي كفر و فسق و عصيان به نور ايمان و به نور امام است، امام خودش كلمه نور است و اين نور تجلي از حضرت زهرا پيدا مي كند. «اخرج منهاانوارائمتي»، انوار ائمه از نور حضرت زهرا تجلي مي كند. نور خود حضرت زهرا چيست؟ «نورٌ من نوري أسكنته في سمائي و خلقته من عظمتي »(12)،  پس نجات از حجب ظلماني به واسطه حضرت زهرا (س) است؛ لذا در روايات دارد كه حضرت زهرا را زهرا ناميدند، به خاطر اينكه نورش درخشش بر عالم ملائكه پيدا كرد، در روايت عجيبي دارد كه خداي متعال مي خواست ملائكه را امتحان كند، سحابي از تاريكي آمد طوري كه هرچه نگاه مي كردم، خلق نمي شد. نگاه آنها اين ظلمت را خلق نمي كرد. التماس خداي متعال را كردند. نور حضرت زهرا را در عرش تجلي داد، اين حجاب برداشته شد. پس عالم ملائكه هم عبور از ظلمت شان با نور حضرت است.

اما حجب نور چه مي شود؟ فرمود: ما اگر وارد فضاي شجره طيبه و كلمه طيبه شويم و سير كنيم، به اصلش كه نبي اكرم است، مي رسيم، فرمود: اصلش نبي اكرم است و فرعش اميرالمؤمنين، شاخه هايش ائمه، ميوه اش علم ائمه هستند. يك روايت عجيبي دارد اين را بزرگان معنا كنند. فرمود: عنصر اين درخت فاطمه زهرا (س) است. در باب مؤمن ائمه عناصر خوبان عالم هستند. عنصر شجره توحيد را شما معنا كنيد. از فهم من خارج است. حضرت زهرا عنصر درخت هستند. در آيه نور هم وقتي تنزل نور و صعود را بيان مي كند، فرمود: مثل نور نبي اكرم و مشكات قلب نبي اكرم است و قلب نبي اكرم (ص) حضرت زهرا است. «رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ»(13)، لذا در روايت مشكات را حضرت زهرا تفسير كرده است. كما اينكه در بعضي روايات به قلب و صدر نبي اكرم(ص) تشبيه شده است. پس حضرت زهرا هم مشكات نور است «نوره» كه نور امام زمان است، «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِه»(نور/35)، اين نور به مقام غيب اضافه شده است. «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِه » همه ائمه انوارشان از حضرت زهرا است و سير در عوالم نور هم با اين مشكات نور است كه حضرت زهرا (س) هستند؛ لذا حضرت  حلقه اتصال به وادي ولايت و نبوت و حلقه طهارت ما هستند. ايشان با بلا خودش عوالم را عبور مي دهد. ما بايد ولايت ايشان را تحمل كنيم و نبي اكرم و اميرالمؤمنين را در هرچه كه آورده اند، تصديق كنيم. چون آنچه كه آوردند، فقط ظاهر عوالم توحيد نيست، اگر در اسرار هم تصديقشان كرديم، بلا حضرت زهرا ما را آماده مي كند، كه سير در باطن دين براي ما امكان پذير باشد و الا هميشه در ظاهر دين و در درجات پايين بيوت النور مي مانيم.

سوال: به قرائت قرآن هر روزه می رسیم. امروز آیات 10 تا 15 سوره مبارکه آل عمران است. گوش می سپاریم و بعد به بیانات استاد برمی گردیم.

پاسخ: بله ذکر شد که رها شدن از حجب نور و وارد وادي توحيد و ولايت شدن و سير در درجات نور تا مثل نور، همه اين تفسير مشكات و چراغ اينها، همه مثل است. «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاة» يعني نبي اكرم (ص) هستند، سرّ اميرالمؤمنين (ص) است كه اينطور تنزّل و تجلي پيدا مي كند؛ يعني وقتي ما وارد خانه ها شديم رفعت پيدا مي كنيم. بايد عوالم را سير كنيم، كه به مثل نور برسيم. وقتي به سرچشمه رسيديم، ديگر آنجا بالاتر از آن براي ما ممكن نيست. حقيقت توحيد همين است كه بشود حضرت حق را در آينه تمام نماي نبي اكرم مشاهده كرد كه اگركسي آنجا را ديد، حجاب را از او برداشتند، مي بيند كل عالم اگر تسبيح مي گويند، با لسان نبي اكرم و اميرالمؤمنين تسبيح مي گويند. زبان ايشان در كام عالم است كه «يسبح لله» ايشان به عالم تسبيح مي دهد. سير ما اينطور است. يعني كسي بدون اينكه از طريق اسم اعظم الهي كه نبي اكرم (ص) هستند به حضرت حق برسد و حضرت حق را بالاتر از نبي اكرم (ص) ديدن براي ما توهم و اوهام و خيالات است. شيطان هم همين توهم را داشت. مي خواست بالاتر را مهر كند، از بهشت او را بيرون كردند. بهشت جنت نبي اكرم (ص) است بالاترش را مي خواست مهر كند، او را بيرون كردند. جنت اميرالمؤمنين (ص) را نمي شود بالاترش را مهر كني.

گاهي رستن از وادي ظلمات و به وادي توحيد رسيدن و سيرش فردي است؛ يعني ظهور جزئي نور حضرت زهرا و ظهور جزئي نور امام مي شود. «وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين »، يك موقع كل عالم روشن مي شود. آنچه در عصر ظهور اتفاق مي افتد، اين است. در دوره اميرالمؤمنين (ع) بايد اين اتفاق مي افتاد. بايد اين كلمه نور ظاهر مي شد و كل عالم، عالم نور مي شد. اين حجاب بايد برداشته مي شد، كما اينكه با تجلي حضرت زهرا (س) از عالم ملائكه برداشته شد، بايد از عالم ما هم برداشته مي شد؛ ولي تا دوره ظهور به تأخير افتاد. در دوره ظهور اين همين مثل نور است كه  تنزل پيدا مي كند و عالم نوراني مي شود. «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69)، همان مثل نور الهي و هدايت الهي است که عالم را روشن مي كند. از مشكات حضرت زهرا نور امام زمان تجلي مي كند، وقتي از اين چراغدان تجلي كرد، عصر ظهور مي شود. كه در آن دوره سير در وادي نور در يك فضاي جمعي با يك كيفيت ديگري ممكن مي شود؛ لذا به حدي عالم نوراني به نور حضرت زهرا و نور نبي اكرم (ص) و نور امام زمان مي شود، كه سلمان و مالك اشتر و بعضي انبياء از آن عالم دوباره برمي گردند و احساس مي كنند بهره نبردند، که رجعت همين است؛ يعني مي بينند عالم طوري به نور نبي اكرم نوراني شد که دوباره بايد پاي درس نبي اكرم (ص)  و امام زمان بنشينند و توحيد را ياد بگيرند. ظهور كلي هم در واقع تجلي نبي اكرم (ص) و مشكات نور نبي اكرم كه حضرت زهرا است، در چراغ امام زمان هست. انشاءالله خداوند همه ما را از فيض نور حضرت زهرا (س) برخوردار كند و با ولايت ايشان به حقيقت نبوت و ولايت و حقيقت طهارت و توحيد راه پيدا كنيم.

پی نوشت ها:

(1) كافي، ج2، ص125

(2) الأمالي ، ص: 89

(3) بحارالانوار، ج65، ص 355

(4) بحارالانوار، ج49، ص126

(5) بحارالانوار، ج4، ص15

(6) بحارالانوار،ج40، ص203

(7) بحارالانوار، ج25، ص223

(8) منية المريد، ص167

(9) بحالانوار، ج22، ص308

(10)  كافي، ج1، ص195

(11) بحارالانوار، ج97، ص199

(12) كشف الغمة،ج1، ص464

(13) بحارالانوار، ج43، ص54