نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

ادامه تفسیر سوره مبارکه ضحی / رسول خدا(ص) پناهگاه و نور هدایت عالم؛ تحدیث ایشان عامل سلوک

متن زیر جلسه 74 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 6 دی ماه سال 93 برگزار شده است. ایشان در ادامه مباحث تفسیری سوره مبارکه ضحی اشاره می کنند که بعد از دو قسَم خاص ابتدایی سوره، قرآن می فرماید: خداوند نه تو را رها کرده و نه با تو وداع کرده بلکه این قطع وحی تدبیر و مسئله ای است، بحث قهر و غضب و رها کردن شما نیست. البته کسانی که دعوت نبی اکرم را پذیرفتند با سختی هایی مواجه می شوند که این سختی ها علامت قهر نیست، همه اش برای شما خیر است. این سختی ها، سختی های راه و سختی تطهیر قلب و جدا شدن صفوف از هم است. در ادامه به بیان لطفی که در حق پیامبر کرده می پردازد و می فرماید: شما را ضال نیافت و شما را هدایت کرد و شما را فقیر نیافت و به غنا رساند! این سختی بود که لازمه نبوت است. معنی دومی هم برای سوره بیان شده که پیامبر وحیدی است که پناهگاه همه است. آن گم شده ای است که گم شده همه وجدان ها و فطرت ها بوده. خدای متعال فطرت ها را به سوی پیامبر هدایت کرده او را یافته اند با او به هدایت رسیده اند. که بر اساس معنای دوم ناظر به امت حضرت است که این امت امتی فاقد هدایت و بی پناه و فقیر بودند. لذا سوره سه بخش است: یک بخش بحث از این است که خدا با تو وداع نکرده و آینده خوشی در انتظار تو است. بخش دیگری می گوید ببین در گذشته چه سختی هایی پشت سر گذاشتی! معنای آن این نیست که خدا شما را تنها گذاشته، خداوند این یتیم تنها را پناهگاه همه عالم قرار داد. به این انسانی که خودش در فقر بود غنی و سرشاری داد که همه عالم سر سفره اش مهمان شوند، نه فقط در دنیا در بهشت هم سر سفره پیامبر بنشینند.

سوال: در جلسه قبل مباحث سوره مبارکه ضحی را شروع کردیم. امروز بحث را ادامه می دهیم. در خدمت شما هستیم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. سوره ضحی چند فراز دارد بعد از بسم الله سوره که در همه سوره ها معنی خاص خودش را دارد دو قسَم است، «وَ الضحَي * وَ الَّيْلِ إِذَا سجَي»(ضحی/1-2)، یکی قسم به پرتو خورشید وقتی روز بالا می آید و کاملا فضا روشن می شود و دوم شب وقتی آرام می گیرد و تاریکی شب فراگیر می شود.

بعد از این دو قسم که مناسبت با معنای سوره هم دارد در فراز اول خدای متعال به پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم با قاطعیت می فرمایند: «مَا وَدَّعَك رَبُّك وَ مَا قَلي»(ضحی/3)، پروردگار تو نه تو را رها کرده نه وداع کرده. وداع یعنی؛ ما با کسی قرار داد داریم، این قرارداد ما به انجام می رسد با هم خداحافظی می کنیم از هم جدا می شویم، قرارداد تو با تو به پایان نرسیده، آغاز راه رسالت شماست و تا ابد این مأموریت در هدایت و دستگیری ادامه دارد. پرتو شما باید همه عالم را روشن کند و تاریخ و معاد و قیامت همه در ذیل وجود مقدس نبی اکرم(ص) معنا دار می شود. بنابراین نه وداع و نه قهر و نه غضب است. این نکته اول که عرض کردیم از خود این نوع برخورد استفاده می شود، گویا یک شاعبه ای بوده که خدای متعال این پیامبر را رها کردند، کار یا ناتمام مانده مثل قراردادی که فسخ می شود و یا ممکن است کسی توهم کند پیامبر العیاذ بالله خوب قرارداد را عمل نکرده، خدای متعال قرارداد را فسخ کرده یا اتفاقی افتاده از ناحیه خدای متعال که خدای متعال قهر کرده اند، بنابراین نه خدای متعال غضبی دارد، نه این پیامبر را رها کرده، نه کار شما به پایان رسیده و نه قرارداد فسخ شده است. سوال این است که آن چه مبدأ این توهم بوده یا این سؤال را برمی انگیخته که آیا خدای متعال این پیامبر را رها کرده است قهری است یا نه؟ عمدتا دو نظر وجود دارد: یکی این است که همان قطع شدن وحی برای مدتی است که به پیامبر وحی شد و بعد برای مدتی وحی قطع شد، خدای متعال می فرماید: این قطع وحی تدبیر و مسئله ای است، بحث قهر و غضب و رها کردن شما نیست یا این که مشکلاتی که در مسیر نبوت نبی اکرم وجود داشته و حضرت بعد از این که آمدند و مردم را دعوت به فلاح و سعادت کردند، آن هایی که اجابت کردند و دنبال پیامبر آمدند آغاز مشکلات است. مخصوصا مشکلات عظیمی را که همراه با رحلت نبی اکرم(ص) پیش آمد که در نقل دارد خود حضرت وقتی از حجه الوداع برگشتند مشرف شدند به خانه های مدینه فرمودند: من تاریکی های فتنه را می بینم شما هم می بینید. این تاریکی ها و ظلماتی که پیش آمده و این شب طولانی و یلدایی که پیش آمده تا به عصر ظهور حقیقت نبوت نبی اکرم برسیم. ممکن است کسی توهم کند که خدای متعال هدایت را رها کرده و این هدایت ابتر مانده یا قهری در کار است، خدای متعال می فرماید: نه این سختی ها علامت قهر نیست، همه اش برای شما خیر است.

بنابراین همه این رنج ها و سختی ها در طرح عظیمی که خدای متعال با نبی اکرم دارند، رنج های پیش بینی شده است و پیامبر به یک معنا مجری این طرح بزرگ در همه عالم هستند. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاس»(سبأ/28)، «هُوَ الَّذى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ»(صف/9)، این طرح عظیمی که در انتها به غلبه نبی اکرم ختم می شود، همراه با فراز و نشیب هایی است که همه اش برای نبی اکرم و امت خیر است. اگر چه ممکن است بدی هایی اتفاق بیفتد که برای حضرت و آن هایی که در مسیر حضرت هستند که جز خیر در آن نیست. «وَ لَلآخِرَةُ خَیْرٌ لَّكَ مِنَ الأُولَى»(ضحی/4)، این مسیرسخت تمام می شود و یک آینده بهتری در انتظار است و بعد هم «وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى»(ضحی/5)، دریک آینده دیگری آن قدر می بخشیم که شما با همه وسعت طلب راضی می شوی. حضرت به کم قانع نیستند، ممکن است یک مدیری که افق نگاهش محدود است اگر یک توسعه مادی برایش برسد و جامعه اش به یک رفاه و امنیت ظاهری برسند قانع باشد، اما پیامبر که به این چیزها قانع نیست تا همه را به مقام توحید و رضوان و بهشت نرساند راضی نمی شود، وسعت طلب پیامبر و نگاه حضرت یک وسعت بزرگی است که نگاهش قابل مقایسه با نگاه پرچم داران مادی نیست. آن ها هم گاهی شرح صدر دارند، اما شرح صدر آنها در باطل و کفر است. آن ها هم آینده نگری دارند و نقشه ها طراحی می کنند و آینده های بزرگی در نظر دارند، اما قابل مقایسه با پیامبر نیست. «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى»، شما را راضی می کنیم که «وَلَلآخِرَةُ»، به رجعت تفسیرشده. خود پیامبر رجعتی دارند و اهل بیت هم رجعتی دارند که با ظهور آغاز می شود.
پس اگر شما وسعت طرح خدا را با حضرت و برنامه الهی را ببینید در این طرح عظیم سختی های طولانی وجود دارد، که الآن ما در دوران سختی هایش هستیم، ولی یک آخرت «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى»، و یک معاد و یک رجعتی است. این ها وعده هایی است که خدای متعال به پیامبر داده و هیچ وداعی در کار نیست، هیچ قهری با پیامبر و امتش نیست. آن هایی که مسیرشان را جدا کنند حسابشان جداست و خدا با آن ها قهر و غضب خواهد داشت؛ بنابراین نسبت به امت پیامبر سختی نیست.

یک سؤال وجود دارد که این سؤال، سؤال عام است و در همه ادوار بوده که در سختی ها توهم می شده حق با ما نیست در حالی که سختی معنایش این نیست که حق در مسیر سختی وجود ندارد، جنگ احد از سخت ترین جنگ هاست، مسلمان ها کشته های عظیمی دادند که یکی از آنها حضرت حمزه سیدالشهدا بود، به حسب ظاهر خیلی کار سخت شده یک عده ای می گفتند: «لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَي ءٌ مَاقُتِلْنَا هاهُنَا»(آل عمران/154)، اگر حق با ما بود نباید این طور کشته شویم و در معرض شکست قرار بگیریم، قرآن می فرماید: این طور نیست؛ اولا امر در دست خداست، ولی این به این معنی نیست که پیامبر بر حق نیستند این سختی ها، سختی های راه و سختی تطهیر قلب و جدا شدن صفوف از هم است. «وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لُِيمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ»(آل عمران/154)، و گاهی می فرماید: «لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّب»(انفال/37)، گاهی باید صف بندی های اجتماعی روشن شود و ناپاکی ها از درون کنار برود. این وادی همراه با سختی ها است. بعد خدای متعال در فراز بعدی سه لطفی که در حق این پیامبر کردند گوش زد می کند. یکی این که پیامبر ما «أَ لَمْ یَجِدْكَ یَتِیمًا فَآوَى»(ضحی/6)، خدای متعال شما را یتیم نیافت و به شما پناه داد. «وَوَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدَى»(ضحی/7)، شما را ضال نیافت و شما را هدایت کرد. «وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى»(ضحی/7)، شما را بر حسب ظاهر فقیر نیافت و شما را به غنی رساند. «أَلَمْ یَجِدْكَ یَتِیمًا»، واضح است پیامبر یتیم بودند و یتیمی را هم با سختی درک کردند. وجود مقدس حضرت عبدالله پدر بزرگوار ایشان یا اوایل تولد ایشان و یا قبل از تولد ایشان از دنیا رحلت فرمودند. بعضی از محققین معتقدند که این بلافاصله بعد از میلاد نبی اکرم بوده است و بعد هم مادرشان در سن شش سالگی از دنیا می روند. عبدالمطلب که پدر بزرگ و سرپرست ایشان بودند در هشت سالگی رحلت می کنند، این وضعیت ایشان بوده است.

سوال: این منت گذاشتن نیست؟

جواب: نه منت نیست بیان نعمت ها بدون منت است. در خود بیان هم لطف وجود دارد. مخصوصا با توجه به قبل سوره اگر مورد مطالعه قرار بگیرد که خدای متعال می فرماید: ما هیچ وقت شما را رها نکرده بودیم همان جایی که شما یتیم شدید تدبیر ما بودید و بیان همراهی خداست که خدا همیشه با شما بوده از وقتی پا در دنیا گذاشتید که یتیم بودید دست خدا همراه شما بوده و خدای متعال کار شما را پیش برده، هیچ وقت شما تنها نشدید خودش پناه شما شد. در روایت است موسای کلیم در باب یتیمی به خدای متعال عرضه داشتند، خدای متعال فرمودند: تو ناراحتی که من کفیل او باشم؟ مگر پدر جز یک سایه رحمت خداست؟ او رفته خودم مستقیم کفیل می شوم جای او را پر می کنم؛ لذا به این ایتام امیدی است که خدای متعال مستقیم کفالت شان می کند، از دل این ها موجودات فوق العاده ای پیدا می شوند؛ بنابراین، این سختی چیزی نبود که قهر خدای متعال یا وداع خدا باشد، این سختی بود که لازمه نبوت است. شما برای این که به این مقام برسید باید آن دوران را پشت سر می گذاشتید، ولی این موجب نشد که شما رها شوید من دائما با شما بودم. پناهی که خداوند به این پیامبر داد پناه همه هستی شد و پناهگاه همه عالم است. آخر کار پناهگاه برای همه است از امیرالمؤمنین نقل شده وقتی تب جنگ بالا می گرفت، ما به این پیغمبر پناه می بردیم پناه همه کائنات است. «أَلَمْ یَجِدْكَ یَتِیماً فََاوَى * وَوَجَدَكَ ضَآلاًّ فَهَدَى»(ضحی/7-8)، شمارا ضال نیافت؟ ضال به معنی این که پیامبر در گمراهی بودند نیست، بلکه ضال را به معنی فقدان هدایت معنا کرده اند. ضال را نباید به گمراهی معنا کرد. این هم ناظر به این است که هر مخلوقی به خودی خود فاقد همه کمالات است و اگر خدای متعال نباشد همه ضال اند به معنی گمراهی نیست به معنی فقدان هدایت است. این پیغمبر را طوری هدایت کرد که چراغ هدایت همه کائنات شد. هدایت ایشان متعدی است و به همه عالم می رسد. «وَ وَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى»، شما را فقیر یافتیم غنی کردیم، ایشان از نظر اقتصادی به ظاهر در مضیقه بودند با اموال حضرت خدیجه به غنا رسیدند. تدبیر خداست هیچ کس فکر نمی کرد این اموال در خدمت اهداف حضرت قرار بگیرد.

این ظاهر سه آیه است؛ البته جور دیگری هم در روایات معنا شده فرمودند: یتیم یعنی وحید یعنی کسی که بی بدیل بود؛ لذا به در گفته می شود در یتیم یا درة یتیمه چون بی بدیل است. شما را خدای متعال بی بدیل نیافت و همه مردم را به سوی شما آورد، شما را پناهگاه مردم کرد این هم در بعضی روایات آمده «، وَوَجَدَكَ ضَآلاًّ» ضال؛ یعنی در بین مردم ناشناس بودی همه را به سوی شما متوجه کرد و قلوب متوجه شما شد. «فَهَدَى»، یعنی مردم را به سوی شما هدایت کرد. «وَ وَجَدَکَ عائِلاً»، همه مردم عائله شما هستند. «فَأَغْنَی»، خدای متعال همه این ها را با علم شما به غنی رسانده، خدا به پیامبر یک علمی داده و یک عطایی کرده که همه عالم با عطایی که به پیامبر شده به سرشاری می رسند. این ترجمه ای است که ابتداء با ظاهر آیه نمی خواند، اما در روایت معنا قابل حمل به آیه است، در مورد قرآن آیه محذوری ندارد که چندین معنا داشته باشد و همه معانی هم معانی قابل بیانی با بیان قرآن باشد. این هم یک معناست چون روایت هم دارد معنای قابل اعتنایی است.
خلاصه پیامبر وحیدی است که پناهگاه همه است. آن گم شده ای است که گم شده همه وجدان ها و فطرت ها بوده. خدای متعال فطرت ها را به سوی پیامبر هدایت کرده او را یافته اند با او به هدایت رسیده اند. عائل گاهی به معنی فقیر است، ممکن است ماده اش هم با هم فرق کند. اجوف واوی و یایی عول و عیل فرق دارد. یک معنایش به معنی عائله مند است خدای متعال شما را عائله مند یافت سرشار کرد، سرشاری کرد که همه عائله شما با آن تامین می شوند؛ یعنی همه هدایت دیگران و پناه دیگران و غنای دیگران به وسیله شما واقع شده. خدای متعال شما را مبدا غنا و پناه و هدایت دیگران قرار داد. بنابراین، این طور نیست که سختی هایی که در بین راه است به معنی قهر با شما یا با امت شما باشد، همان طوری که این سختی هایی که امت طی کرده اند ادامه دارد. امت در ضلال بودند با شما به هدایت رسیدند، در فقر بودند با شما به علم و غنا رسیدند، شما وحیدی بودید که پناهگاه همه شدی، بنابراین این مسیر ادامه دارد. این هم معنای دیگری که برای این سوره شده است.

سوال: یعنی در واقع گذشته را می‌فرماید در مورد آینده هم خبر می‌دهد؟

جواب: بله لکن گذشته دو گونه تصویر شده است، گذشته شخصی نبی اکرم که حضرت با سختی هایی دست و پنجه نرم می کردند، ولی این سختی ها تدبیر خدا بود، در متن سختی ها دست خدای متعال با این پیامبر بود. از یتیمی ایشان را به پناهگاه رساند، اگر یتیمی نبود این پناه هم نبود اگر آن ضلال نبود این هدایت هم نبود. پیامبر، پیامبری بود که دنبال هدایت می گشت خودش نداشت، طلب در او بود خدای متعال دستش را گرفت و اگر آن سختی های طلب نبود این هدایت نبود. اگر آن فقر نبود این غنا نبود؛ بنابراین در بستر آن سختی ها این گشایش ها شده. اگر هم بر اساس معنای دوم بگیریم ناظر به امت حضرت است که این امت امتی فاقد هدایت و بی پناه و فقیر بودند، شما آمدی این عائله را اداره کردی خدای متعال عائله تو را به وسیله شما به غنا رساند. پس این طور نیست که وجود شما برای این امت وجودی باشد که تمام شده باشد. همان طور که قبلا برای این امت برکاتی بوده بعدا هم در پرتو شما خواهد بود. «وَ لَلآخِرَةُ خَیْرٌ لَّكَ مِنَ الأُولَى» سفره برای پیامبر پهن می شود، ولی همه سر سفره می نشینند. «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى»، خدا به شما می دهد، ولی امت شما تأمین می شوند.

این آینده ای است که برای حضرت در نظر گرفته شده، اگر کسی نسبت به عطایی که خدای متعال با این پیامبر به امت کرده توجه بکند، می بیند که خدا به آن ها پناه داده و بت پرست ها با پیامبر به توحید رسیدند و الا باید تکیه شان به سنگ و چوب ها باشد. این هایی که از سنگ و چوب ها بریدند و به خدا پناه آوردند این پناه، پناه پیامبر بود. پیامبر موحد بود، این هایی که از جهل به علم رسیدند «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنَی»(ضحی/8)، از سرچشمه معارف پیامبر سیراب می شوند؛ بنابراین اگر توجه کنند که پیامبر وقتی آمده چه برکات و هدایتی با خودش آورده آن وقت می توانند برای آینده از این پیامبر بهره مند شوند و می دانند این سختی ها سختی هایی نیست که به معنی قهر با امت یا قهر با وجود مقدس حضرت باشد. این یک فراز.
دو سه دستور به پیامبر می دهند: «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ»(ضحی/9)، با یتیم و سائل برخورد قهرآمیز نکنید، «وَ أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»(ضحی/10)، او را با شدت از خود نرانید. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»(ضحی/11)، از نعمت ها گفتگو کنید. این آیه یک معنای ظاهری دارد که شمایی که طعم یتیمی را چشیده اید و شمایی که طعم سختی ها و فقر را کشیده اید حواستان به یتیم ها و فقیرها باشد، نسبت به آن ها قهر اعمال نکنید، این ها را از خودتان نرانید و از نعمت های خدا هم گفتگو بکنید. این یک معنا است که البته خود معنای ظاهری هم نکته بسیار مهمی است. یکی از نکاتی که در آیات قرآن آمده و تأمل برانگیز است این است که خدای متعال وقتی از پرچم داران مادی و جبهه مقابل نبی اکرم و آن هایی که در دنیا فساد به پا می کنند صحبت می کند در مواضع مکرری صحبت این است که این ها توجهی به ایتام و مساکین نمی کنند. گویا در اداره جامعه و در پرورش اجتماعی این امر بسیار مهمی است. در سوره فجر«فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ»(فجر/15)، خدای متعال داستان انسان هایی که کارشان به فساد و طغیان کشید را توضیح می دهد و می فرماید: وقتی انعام کردیم خیال می کردند که علامت عزیز شده خدا بودن است بعد می فرماید: «كَلاَّ بَل لّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ * وَلا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ»(فجر/17-18)، شما نه آبرویتان را خرج ایتام کردید و نه احساس مسئولیت نسبت به مساکین می کردید، حداقل برای اداره آن ها یک برنامه ریزی می کردید. این در امر تدبیر و اداره جوامع نکته مهمی است. بعد خدای متعال در جای دیگر در سوره ماعون می فرماید: «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»(ماعون/1)، بحث کسانی که دین را تحقیر و تکذیب می کنند و می گویند این دین حقیقتی ندارد و ولایت و آخرت و معاد و دین را تکذیب می کنند، از گذشته تا الآن هم بوده می فرماید: این ها چه کسانی هستند؟ «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذَلِكَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ * وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ»(ماعون/1-3)، بلافاصله این دو خصوصیت را برای کسانی که دین را تکذیب می کنند و با دین درگیر هستند بیان می کند. این هایی که با دین و آخرت و ولایت حقه درگیرند، این ها هیچ یتیمی را اکرام نمی کنند و «یَدُعُّ الْیَتِیمَ»، با قهر آن ها را از خودشان می رانند و هیچ برنامه ای برای مساکین ندارند. ممکن است کسی بحث از حقوق بشر و گرسنگان بکند و احیانا بخواهد با عواطف بشری آنها را تأمین کند، ولی این طور نیست وسوسه ها و هزار موانعی که در راه است مانع می شود. همین هایی که صحبت از حقوق بشر و گرسنگان می کنند چه بساطی در عالم به پا کرده اند؟! نظامی که گرسنه ها گرسنه تر می شوند و سیر ها سیر تر می شوند. عده ای برای حیوانات خودشان خانه سالمندان دارند و عده ای حتی یک وعده غذای سیر در شبانه روز نمی توانند بخورند. آن هایی که زیر خط فقر هستند در جهان فراوان هم هستند. پس این حرف ها و حدیث ها که چنین می کنیم چنان می کنیم و دنبال تأمین منافع فقرا هستیم غلط است.

تعبیر قرآن این است که کار فرعون این است مترفی دور خودشان جمع می کنند و بعد اهل زمین را و آن هایی که به آسمان گره نخورده اند «يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ»(قصص/4)، آن ها را به استضعاف می کشانند و به وسیله مترفین بر آن ها حکومت می کنند. در کل تاریخ صحبت از حقوق بشر و دفاع از فقرا بوده که همه اش لفظ است. آن چیزی که انسان را به فکر این اقشار می اندازد و ممکن می شود انسان آبرویش و اموالش و آن چه خدا به او بخشیده را خرج آنها بکند، ایمان به خدا و ایمان به آخرت است. آن هایی که خودشان با خدا سرشار شده اند، آن هایی که مؤمن به آخرت هستند، آن هایی که ایمان به خدا دارند این ها می توانند این کارها را بکنند. آن هایی که طعم دستگیری و محبت خدا و حضور حضرت حق را چشیده اند. آن کسی که غرق در محبت و عظمت خداست می تواند دنیایی را دستگیری کند و گرنه پرچمداران مادی با وعده وعید و تحریک عواطف که نمی توانند مسائل ملت ها را حل کنند. این بحران هایی که پیش روی جامعه جهانی است، با حرف و حدیث و گفتگو و با مدیریت مادی حل شدنی نیست چرا؟ چون قرآن می فرماید: اگر شما همه خزائن بی منتهای خدا را هم داشتید به کسی نمی دادید چرا؟ چون خودتان فقیرید، آن کسانی که سرشار از خدا هستند، دست شان در جیب خداست، می توانند از جیب خدا ببخشند. تعبیری در بعضی روایات است که می فرماید: تو فقیر بودی تو را غنی کرد، تو را مستجاب الدعوه کرد؛ یعنی دستش در خزینه بی منتهای خداست. مستجاب الدعوه؛ یعنی اراده اش برابر با تحقق هر چه می خواهد، از خزانه خدا داده می شود. این شخص می تواند ببخشد و الا کسی که دستش در جیب خدا نباشد که نمی تواند خرج کند، همه دنیا را هم داشته باشد بخیل است. بنابراین حل مشکلات مسئله جدی است، فقط مشکل معیشتی هم نیست، مشکل کرامت انسان است. آن هایی که کرامتشان از بین رفته احتیاج به کرامت دارند، انسان هایی که تحقیر شدند و مشکل معاش و معیشت انسان هایی که درگیرند با وعده وعید حل شدنی نیست. الآن تساوی حقوق بشری که می گویند واقعا تساوی است؟ آن ها برای سربازان خودشان در کشورهای دنیای اسلام حق توحش می گیرند این چه برابری است؟ کاپیتولاسیون یعنی چه؟ یعنی هر جنایتی که ملت های آن ها در سایر کشورها بکنند کسی حق ندارد به آن ها تعرض بکند، پس کدام کرامت انسانی؟ ممکن نیست این که قرآن می فرماید: «أ َرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّب ُبِالدِّينِ * فَذَلِكَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ»، آن کسی که احتیاج به احترام و تکریم دارد باید تکریم شود، یتیم بیش از مشکل اقتصادی مشکل کرامت دارد. شما کی آبرویتان را خرج آن ها کردید؟ نمی توانید این کار را بکنید. انسانی که همه نگاهش به داشته ها است، امکانات را علامت کرامت و نداشتن را علامت ذلت می داند، این شخص کی می تواند آبرویش را خرج دیگران بکند، این شدنی نیست.

این پیامبری که برای هدایت جامعه آمده و همراه با آمدنش سختی های فراوان آمده و یک جریانی که جریان مقابل نبی اکرم است، جریانی که «وَ لَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» (ماعون/3)، جریان کسی که «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا»(فجر/19)، در مقابل این سختی هایی که امت پیامبر با آن مواجه است به این پیامبر می فرمایند: شما تا این جا بار امت را بسته ای بعد از این هم هوای این هایی که به این جا رسانده ای را داشته باش. معنای دوم را در نظر بگیرید، تویی که تا الآن پناه گاه همه بودی و شمایی که همه عالم با شما سرشار می شوند، شما حواست به این ها باشد تا بارشان برداشته شود، شما می توانی این ها را ببری، توجه شما کافی است، همین قدر که با این ها قهر نکنی همه سختی ها حل می شود. این سختی های راه تحمل با چه می شود؟ با «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»(ضحی/9-10)، شمایی که تا به حال سرشاری و بقیه را سرشار می کنی، امت را در مواجه با این سختی ها عبور بده. شما با گفتگوی از نعمت ها آن ها را آماده مسئولیت ها و امیدوار کن. از نعمت هایی که خدا تا به حال به آن ها داده بگو.

سوال: به قرار روزانه قرآنی سمت خدا رسیده ایم. صفحه 308 مصحف شریف، آیات 39 تا 51 سوره مبارکه مریم. اما در ادامه بحث این توجه و عنایت حضرت که شما اشاره کردید یعنی چه؟

جواب: خدای متعال در سوره مبارکه توبه می فرماید: پیغمبر ما از این ها صدقه بگیر؛ یعنی اموال را بگیر«خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ»، وقتی اموال خودشان را به شما می دهند «وَ تُزَكِّيهِم»، پاک می شوند، دستشان و مالشان به دست شما می رسد خودشان پاک می شوند. اما «وَصَلِّ عَلَيْهِمْ»، برایشان درود بفرستید. «إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُم»،(توبه/103)، صلوات تو این ها را به آرامش می رساند، چون پیامبر کلمه ذکر است. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »(رعد/28)، «قَالَ بِمُحَمَّدٍ ص تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُهُ»(1)، اگر پیامبر به کسی توجه کرد به آرامش مطلق می رسد، چون ذکر الله است. اگر خدای متعال بخواهد به کسی توجه کند از طریق این پیامبر نگاه می کند، «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ»(بقره/152)، اگر خدای متعال بخواهد به یاد کسی باشد از طریق پیامبر به او توجه می کند و به آرامش می رسد. «الا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب».

پس سوره را سه بخش می کنیم: یک بخش بحث از این است که خدا با تو وداع نکرده و آینده خوشی در انتظار تو است. بخش دیگری می گوید ببین در گذشته چه سختی هایی پشت سر گذاشتی! معنای آن این نیست که خدا شما را تنها گذاشته، خداوند این یتیم تنها را پناهگاه همه عالم قرار داد. به این انسانی که خودش در فقر بود غنی و سرشاری داد که همه عالم سر سفره اش مهمان شوند، نه فقط در دنیا در بهشت هم سر سفره پیغمبر بشینند آیا به تو مقام محمود نداد؟ سختی های راه امت تو که پیش می آید که سختی های بزرگی هم است و این ها زیر چتر تو می آیند، پس باید زیر چتر شما این سختی ها را بگذرانند و خیال نکنند این سختی ها مال آن هاست، محور سختی ها خود شما هستید «مَا أُوذِيَ نَبِيٌ مِثْلَ مَا أُوذِيت»(2)، پیغمبرشان رنج را طی می کنند و رنج اصلی را ایشان برمی دارد. شهادت سیدالشهدا و هتک صدیقه طاهره و بقیه بلاها مال ایشان است. بقیه گوشه ای است برای این که سر سفره پیامبر بنشینند و با پیامبر سیر کنند. بنا براین همان طور که سختی های گذشته شما به سرشاری خودتان منتهی شد و سرشاری شما سرشاری است که جهان را سرشار کرد، سختی های آینده شما و سختی های آینده امت شما هم همین خواهد بود، امت با شما به سرشاری می رسند. حال چطور از این سختی ها عبورشان بدهد؟ پیامبر تو به آن ها التفات بکن سختی ها حل می شود.

سوال: یعنی هنوز هم حضرت التفات می‌کنند؟

جواب: بله و التفات شماست که آن ها را از این سختی ها عبور می دهد «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ»(ضحی/9)، معنا ظاهرش این است. واقعا دو بحرانی که در جوامع داریم یکی بحران کرامت است که عده ای در این سختی ها دستخوش بحران کرامت می شوند و دیگری بحران معیشتی است که عده ای درگیر آن می شوند. تو به آن ها التفات کنی وقتی از آن ها هم می گیری، التفات و صلوات تو آن ها را به آرامش می رساند؛ لذا می فرماید: پیغمبر با این ها قهر نکن، از نعمت هایی که خدا به آن ها داده با آنها گفتگو کن تا بفهمند که غرق در نعمت اند و نیمه پر لیوان را ببینند، سختی ها هم نعمت است به آن ها نشان بده در بلا هم غرق در نعمت اند، با آن ها صحبت کن در نعمتی که در آن غرق اند این نعمت سختی ها عین محبت ماست. این که «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاء»(3)، خداوند متعال با انبیائش قهر کرده! نه این متن نعمت خداست که از بلا به انبیا می رسد، آن روی سکه بلا گشایش ها و فرج ها و فتوحات معنوی است، درهایی از توحید گشوده می شود که بدون بلا باز نمی شود. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»(ضحی/11)، از آن نعمتی که تا به حال به آنها داده ایم با پیامبر و با شما به کجا رسیده اند به آن ها بگو تا راه برایشان هموار شود. آن چه راه را هموار می کند این است که آن بزرگ التفات و تکریم بکند. برای آن هایی که تحقیر شده اند کرامت او کافی است، همه تحقیر کنند وقتی او کرامت کند نگاه و سلام و لطف او همه تحقیرهای دیگران و دشمنان را پر می کند. درست است که این ها با تحقیر دنیا رو به رو هستند این با کرامت و عنایت پیامبر تمام می شود، فقرشان با عنایت و لطف تو حل می شود و وقتی از سختی های راه و از نعمت ها با آن ها گفتگو کردی، توجه به نعمت ها کردند دشواری ها را می توانند تحمل کنند؛ یعنی ای پیامبر این سختی هایی که هست، شما از گذشته و از آینده و از نعمت ها بگو بدانند که خداوند به آن ها عنایت کرده سختی ها را تحمل کنند .این معنی تحدیث است. معنی دیگر این است که عبور از این سختی ها با التفات تو ممکن است، شما توجه کنی این ها به آرامش می رسند و عبور می کنند. بزرگ همین طور است، بزرگ وقتی حواسش است همین قدر که حواسش باشد کافی است. وقتی فرزند شما تلاش می کند همین قدر که احساس می کند شما می بینید کافی است.

وقتی حضرت علی اصغر مورد آماج تیر قرار گرفت در اوج سختی سیدالشهدا جمله ای دارند، خدایا! آن چه مصیبت را بر من آسان کرده این است که تو می بینی، آن نگاه او کار را آسان می کند. پیامبر! التفات تو کار را آسان می کند، تحدیث تو از نعمت ها این ها را امیدوار و زیر پایشان را گرم می کند. این سختی قهر خدا نیست. آینده هایی در انتظار شماست که قابل مقایسه با دنیاهای دیگران نیست چشم به این ها ندوزند، ولی شما باید عبورشان بدهی همان طور که تا این جا پناه شان بودی، این رنج های تو پناه گاه عالم شده، یتیمی تو پناه بر همه عالم درست کرده، طلب تو همه عالم را هدایت کرده. این ها عائله تو شدند هر چه عائله بیشتر می شوند فقیر تر می شوند، علم تو و استجابت تو و حلم تو عالم را به غنا رسانده. با این که تو به خزانه خدا وصلی همه از جیب تو می خورند و تو از جیب خدا. این تعبیر بی ادبی نباشد.

شما باید از این به بعد آن ها را از تنگناها عبور دهی این تنگناها سه چیز می خواهد: یکی «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ»، آن هایی که کرامت می خواهند تکریم تو و آن هایی که مشکل مالی دارند «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ * وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»، اما یک تعمیمی برای یتیم و سائل در روایت داده شده، یتیمی که پدرش را از دست داده احترامش خیلی ثواب و فضیلت دارد. قرآن جز شاخصه ها قرار داده می گوید آن هایی که خدا را قبول ندارند نمی توانند یتیم را اکرام کنند. از مؤمن موحد و کسی که به خدا وصل است این کار از او می آید و اما یتیمی داریم از آن مهم تر کسی که دستش از امام کوتاه است، آن کسی که بار هدایت امام را می بندد هدایت را از امام می گیرد به او می رساند، علم را می رساند یتیم نوازی به این شکل فضیلتش بیشتر است همه ما یتیم هستیم همه ما فاقد علم هستیم و پیامبر عالم پدری است که باید دستش روی سر ما باشد ما همه یتیم پیامبر هستیم بدون او ما زمین خورده ایم و هیچ کرامتی نداریم، اسیر شیطانیم و زیر دست و پای شیطان هستیم و له می شویم. اوست که اگر توجه به ما بکند با توجه او ما یتیم ها به کرامت و عزت می رسیم و همه ما سائل هستیم، در همه چیز محتاج خدا و محتاج پیغمبر هستیم. «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»(نحل/43)، اگر معرفت و توحید می خواهید و سائل هستید از اهل ذکر بپرسید به شما علم و معرفت می دهند.

بنابراین ما همه سائل و محتاجیم، ما نیاز به معرفت و نیاز به شهود و رشد داریم. در همه نیازها سائل خدا هستیم و پیامبر واسطه اجابت اوست، بنابراین ما سائل پیغمبر هستیم احدی نمی تواند بگوید من سائل نیستم، هر کسی سائل نشد از شفاعت محروم می شود. قرآن نمی گوید هر سائلی آمد به او بده می گوید برخوردت برخورد محبت آمیز باشد با یتیم برخوردت برخورد کرامت آمیز باشد، اما این که بدهی یا ندهی این تابع مصلحت است. قرآن می فرماید: منافقین وقتی می آمدند پیامبر صدقه تقسیم می کرد «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا»(توبه/58)، اگر به آن ها زیاد بدهی خوشحال می شوند و الا از تو ناراحت می شوند، این غلط است می فرماید: اگر این ها به همان که پیغمبر به آن ها می داد راضی می شدند برایشان بهتر بود. پیامبر این را می داند که باید چطور برخورد کند، ولی برخورد، برخورد کریمانه ای باشد، حتی اگر چیزی به آن ها ندهد. می فرماید: اگر رو هم از آن ها می گردانی «وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُورًا»(اسراء/28)، با زبانی صحبت کن که برایشان آسان شود، این پیامبر چنین پیامبری است. می فرماید: همه عالم یتیم تو هستند، به تعبیر من شما یتیم خدا بودی و خدای متعال دست شما را گرفت، حالا همه عالم یتیم شما هستند شما سائل خدا هستید و همه عالم سائل خدا هستند. همان طور که خدای متعال شما را از فقر به غنی رساند و طلب شما را رها نکرد شما می خواستید و به شما داد. در تغییر قبله می فرماید: ما نگاه شما را دیدیم قبله را برگرداندیم و طلب شما اجابت شد. آن چیزی که پیغمبر از خدا می خواهد این قدر طلبش عظیم است که همه کائنات را سیر می کند، ما تو را به مقام استجابت دعا رساندیم، فقیر بودی هر چه بخواهی می دهیم حد ندارد، خزائن خدا بی منتهاست. حضرت فرمود: خزائن خدا بی منتهاست کلیدش دست ماست، پیامبر مستجاب الدعوه است پس شما که فقیر بودی ما شما را به غنایی رساندیم که همه عالم اسیر غنای شماست، پناه و عزتی به شما دادیم که می توانی به همه عالم عزت بدهی، بنابراین همه عالم یتیم شماست. همه عالم سائل شما هستند ما حواسمان باشد زراره گفت: آقا ما باید بپرسیم «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر»(نحل/43)، فرمود: بله! گفت هرچه می پرسیم جواب می دهید؟ فرمود: نه شما انتظار نداشته باشید هر چه خواستید من بدهم خدا به ما فرمود: «هَذَا عَطاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِك بِغَيرِ حِسابٍ»(ص/39)، ماطبق مصلحت عطا می کنیم. پس تحدیث هم معنی شد.

پی نوشت ها:

(1) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 23، ص: 187

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 39، ص: 56

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 252