غدیر عظمت و پیامدهای این واقعه در عالم تحلیل واقعه غدیر در پرتو روایات
متن زیر سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ ۹ آبان ماه سال ۹۲ در جشن عيد غدير و هفتمين همايش «بسوي راهبردهاي قرآني در مديريت و تربيت اسلامي» که توسط مؤسسه قرآنی صابره در تهران برگزار می شد شرکت کردند و در جمع پژوهشگران و اساتید این مؤسسه به ایراد سخنرانی پرداختند. این جلسه که قرار است تا اولین جلسه از سلسله جلسات فصلانه ای باشد که در این مؤسسه برگزار می شود، به موضوع غدیر اختصاص یافت. ایشان در این جلسه با بیان تفاوت سطح تحلیل روایات و سایرتحلیل ها از موضوع غدیر، غدیر را درب کمال توحید و دین دانستند که این درب را رسول خدا(ص) به روی همه مؤمنین گشوده اند و تأکید کردند این درب مستقری است که هرگز بسته نشده و برای همیشه باز است. در این باب ایشان اشاره می کنند که در باب تحلیل این حوادث عظیم تاریخی نباید صرفاً در مکان و زمان وقوعشان آنها را مورد بررسی قرار داد. واقعه ولادت نبی اکرم حادثه ای عظیم بود که بوسییله آن حجابهای ظلمانی برداشته شد و راه شیاطین به آسمانها برای همیشه بسته و راه آسمان برای مومنین باز شد. واقعه عاشورا و غدیر نیز چنین عظمتی دارند. واقعه غدیر روز اتمام و اکمال دین و نعمت الهی و روز یأس همه کفار و سران کفر است. غدیر کامل کننده مکتب انبیاء و اسلام است که بدون آن کار همه انبیا و راه هدایت و توحید ناتمام می ماند. همه تلاش سران کفر و شیطان، افکندن حجاب بر ولایت است و وظیفه ما مراقبت و ترس از خدا و عدم دنباله روی از دیگران است. این جلسه قبلا در همین پایگاه به شکل خلاصه خبری منعکس شده بود که بعلت اهمیت بحث متن کامل آن بشکل مقاله در ادامه خواهد آمد.
دیدگاه متفاوت قرآن و روایات و سایر رویکردها نسبت به حوادث عظیم
بحثی را که در این جلسه به مناسبت غدیر به آن اشاره ای میکنیم توجه به حادثه غدیر و عظمت او و پیامدهای این حادثه در عالم است، ما با همه رویکردهایی که به حوادث بزرگ تاریخی داریم؛ اما وقتی این رویکردهای انسانی و حتی گروهی از موحدین را مورد مطالعه قرار میدهیم، توجه به این حادثه با واقعیت و عظمت آن بسیار متفاوت است. فرض کنید حادثه عاشورا که مورد توجه مورخین اسلامی محدثین اسلامی، متکلمین، عرفا و سیاست مداران دنیای اسلام قرار گرفته و همه هم با زبان خودشان این حادثه را تحلیل کرده اند، یعنی تحلیل های کلامی، فقهی و عرفانی از حادثه عاشورا که گاهی افق های خوبی را مورد توجه قرار داده اند، اما وقتی فضایی را که این تحلیل ها در آن فضا قرار میگیرند با فضایی را که معارف قرآن و ولایت اهل بیت علیهم السلام ترسیم میکند را مقایسه میکنید، اصلاً قابل مقایسه نیست.
مثلاً فضایی را که در سوره فجر که سورة الحسین است، نسبت به عاشورا و تحلیل جریان سیدالشهداء است که الان مجال بیانش نیست و فضایی را که قرآن در این سوره باز میکند، مقایسه بکنید با فضایی را که همه طوایف دیگر باز کرده اند، اصلاً ادبیات و فضایش قابل مقایسه نیست و کلاً فضایی که وحی و روایات باز میکند، اینگونه است.
به عنوان مثال در کامل الزیارات با این که بخش محدودی از روایات در این فضا آمده، فقط تورق کنید کامل الزیارات را و سر فصل ابوابش را ببینید متوجه می شوید که ما کجای کاریم و واقعه کجاست؛ از ثواب زیارت حضرت تا ثواب بکاء حضرت که آدم نگاه میکند میبیند این حادثه به لحاظ وسعت، از نظر معارف ما به اندازه همه عوالم خلقت است؛ یعنی حادثه عاشورا حادثه ای است که در همه عوالم خلقت واقع شده و همه عوالم خلقت، تحت تأثیر این حادثه هستند. «
أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِق
»(۱) حادثه ای که همه عوالم را درگیر کرده و به لحاظ تاریخی هم قبل از این دنیا تا بعد از قیامت را میپوشاند؛ از میثاق این حادثه تا عوالم قبر، وقوعش در عوالم، عالم انبیاء و عالم ما و برزخ و قیامت و بعد از قیامت، همه را می پوشاند. تحلیل ما از حادثه در صورتی که این حادثه را به این وسعت و عظمت ببینیم متفاوت است با این که ما حادثه را کوچک ببینیم.
اصولاً یکی از تحلیل هایی که وجود دارد در مورد حوادث بزرگ، این است که ما حادثه را کوچک تحلیل بکنیم؛ یعنی حادثه ای که به پهنای همه عوالم خلقت است را ما در سال ۶۱ هجری ببریم، برخی از تحلیل های عاشورا را دیدم معمولاً وقتی شروع میکنند، از پایان دوره معاویه شروع میکنند که معاویه از دنیا رفت و این اتفاق ها افتاد؛ یا حداکثر از دوره عثمان یا دوره سقیفه است و بعد هم حداکثر مضامین اقتصادی دوران خلفاء را تحلیل میکنند و به عاشورا میرسانند، در حالی که واقعه این نیست.
الان من نمی خواهم راجع به عاشورا و عاشورا پژوهی بحث بکنم؛ فقط اشاره کردم به عاشورا چون مثال واضح و گویایی است. عوالم و فضایی که این حادثه در آن واقع شده را وقتی محدود کنید، طبیعتاً حادثه محدود میشود و یک واقعه عظیمی که همه کائنات و همه عوالم خلقت تحت تأثیر آن هستند و چه بسا ذیل او تعریف میشوند و سلوک همه کائنات با او رقم میخورد، از عالم ملائکه تا انبیاء تا جماد، همه با او به قرب و رضوان میرسند، اینچنین محدود مورد تحلیل قرار می گیرد.
اگر راجع به روایاتی که ثواب بکاء بر سیدالشهداء را میگوید تأمل کنید و این روایات را بگذارید کنار آن روایاتی که میگوید جمادات و نباتات هم گریستند؛ حیوانات و جن و سماوات و سماواتی ها و بهشت و بهشتی ها و حتی جهنم و جهنمی ها هم گریستند؛ این نشان میدهد که همه عوالم در سلوک خودشان با عاشورا سر و کار دارند و از این وادی سالک میشوند. ببینید فضاها چقدر متفاوت است، حتی فضایی که عرفا در تحلیل عرفانی عاشورا بیان کرده اند با واقعیت عرفان عاشورا و آن حادثه عظیم و اتفاقی که به لحاظ معنوی در عوالم خلقت افتاده است، متفاوت است.
در خصوص ادعیه نیز مثال دیگری برای ترسیم فضا عرض میکنم، مثلا سید بن طاووس (که به اصطلاح سر سلسله جنبانان این وادیست و علامه طباطبایی میگویند چند نفر متمکن از توحیدند در بین بزرگان، یکی از آنها سید بن طاووس است)، ایشان در اقبال گاهی دعاهایی را خودش انشاء میکند و می گوید که انشاء من است، دعاهای خوب و بسیار لطیفی است ولی شما مثلا دعای سید را در اقبال مقایسه کنید با مناجات خمس عشر و فضایی که در این دو دعا ترسیم میشود؛ اصلاً قابل مقایسه نیست؛ نه این که یکی از دیگری بهتر است، بلکه اصلاً نمی شود آن افق هایی را که امام میبینند و روح ما را با آن افق ها درگیر میکنند با افق مثلاً بیانات سیدبن طاوس مقایسه کرد؛ یا مرحوم آقامیرزا جواد ملکی که از عرفای بزرگ تقریباً معاصر ما هستند، در کتاب مراقباتشان گاهی مناجات هایی دارند با خدا شما این مناجات ها را با هر زبانی که هست مقایسه کنید، آنجایی که در مقام محبت است با مناجات المحبین امام سجاد مقایسه کنید؛ در مقام خوف با مناجات الخائفین، آنجایی که در مقام توبه است با مناجات التائبین، در مقام زهد با مناجات الزاهدین و مناجات الشاکین مقایسه کنید، اصلاً دو زبان اند، یعنی آدم با دو عالم مواجه است و این دو عالم خیلی متفاوت اند.
فضای متفاوت امامت خلافت در دیدگاه های مختلف
در بحث غدیر و اتفاقی که در این روز بزرگ افتاده و قرآن با این بیان از آن پرده بر میدارد که «
الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً
»، خدا می فرماید آنها نمی توانند شما را تهدید بکنند، اگر نگرانی هست، از طرف من شما نگران باشید که مراعات حدود من را نکنید، با این ادبیات از این حادثه عظیم پرده برداری شده است؛ حال اگر با تحلیل هایی که در باب غدیر شده مقایسه کنید، می بینید بسیار متفاوت است. شما خطبه غدیریه وجود مقدس رسول الله (صلی الله علیه و آله) را ببینید؛ فضاها و جهان ها و عوالم ومسائلی را که در این خطبه حضرت تقریر میکنند و فضاهای درگیری بین شیطنت و هدایت را بیان کرده و بعد در این فضا غدیر را مطرح میکنند؛ مقایسه کنید با حرف هایی که زده شده و زده میشود؛ حتی کتاب واقعاً ارزشمندی مثل الغدیر که بیش از نیم قرن است که یک شوک جدی به اهل سنت وارد کرده تازه آنها دارند به خودشان میآیند و دنبال تدارک هستند، حال فضایی را که این کتاب تعقیب میکند با فضای خطبه حضرت مقایسه کنید.
در خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) که حضرت میخواهند راجع به خلافت و یک حادثه ای که به نظر ما در اوایل ربیع الاول سال ۱۱ هجری اتفاق افتاده و فدک غصب شده و حوادث اجتماعی دیگر و حضرت میخواهند صحبت کنند؛ آنجا خطبه با حمدهای بی پایان خدای متعال شروع میشود و با آن توصیف های عظیم که در کلمات امیرالمومنین (علیه السلام) فقط به چشم میخورد. بعد یک تحلیل از نبوت با آن نگاه عمیق؛ یعنی فضای خاصی را حضرت ترسیم میکنند؛ این فضا را به دو صورت می توان تحلیل کرد، میشود بگویید اینها براعت استهلال است و حضرت چون میخواستند حرفی را بزنند، مقدمتاً بحث توحید و معاد و نبوت و اینها را مطرح کردند؛ میشود هم بگویید حضرت در درگیری ای که در این شرایط اتفاق افتاده فضا را ترسیم میکنند و در این فضای عظیم و گسترده تحلیل میکنند که چه اتفاقی در سقیفه میافتد.
یک عده از روشنفکران مدعی، که قائل به حکومت دینی و قائل به امامت سیاسی نیستند، وقتی مسئله خلافت را میخواهند مطرح کنند، خیلی ساده می گویند: ما مردم میخواهیم زندگی اجتماعی بکنیم و یک نظام اجتماعی داشته باشیم، در این نظام اجتماعی عقلانیت و دانش های تجربی و تجارب طولانی خودمان در اختیار است؛ میخواهم نظامی بسازم؛ طبیعتاً با اختیار و معطوف به اراده خودشان این نظام را میسازند که این هم یک فرآیند رو به پیش رفت و تکاملی دارد. وقتی مسئله را اینقدر شما ساده میکنید طبیعی است که از اول جواب مسئله را هم داده اید، ولی همین مسئله را شما در بیان وجود مقدس علی بن موسی الرضا علیه السلام ببینید که وقتی حضرت به مرو آمدند، گفتگوی در باب امامت جدی شد که شیعه درست می گوید یا علویون یا عباسیون درست میگویند؛ گروهی در مسجد مرو راجع به امامت صحبت میکردند، آنجا حضرت بیانی دارند که به آن عِدلِ جامعه کبیره می گویند و در عیون اخبارالرضا نقل شده و در کتاب شریف کافی هم است؛ حضرت از اینجا شروع میکنند «
إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول
» مگر کسی این مقام را می فهمد که بخواهد راجع به آن حرف بزند؟! مگر دست کسی میرسد که عزل و نصب بکند. بعد راجع به امام و امامت می فرمایند «
الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار
»(۲) این نگاه به امامت را مقایسه کنید با این حرف که مردم یک حکومتی میخواهند داشته باشند و شکل حکومتش را خودشان انتخاب میکنند و میخواهند نان و آبشان را در بیاورند. پیداست صورت مسئله که عوض شد جواب ها هم عوض میشود تفاوت در صورت مسئله هاست.
کار انبیاء این بوده که عوالم را برای انسان مشهود میکردند. بیناتی میآوردند و فضاهایی را برای انسان ترسیم میکردند که در آن فضاها روشن میشده که انسان چه کار باید بکند؛ اگر ما گرفتار آلهه و بتها شدیم، پیداست مسیر راهمان چیست؛ انبیاء ما را از کل عالم بیرون میبردند و نمی گذاشتند کل نظام خلقت با همه طول و عرضی که دارد تبدیل به بتکده ما بشود. بحث از یک حقیقتی بوده که «الله اکبر من أن یوصف» همه این کائنات با عظمتش در مقابل با او قابل مقایسه نیست. این فضایی بوده که انبیاء ترسیم میکردند. حال با همین نگاه قرآن را ببینید و فضایی که قرآن ترسیم میکند چیست؛ همه جا همینطور است. شما وارد موضوع تربیت هم میخواهید بشوید همین است. در چه فضایی میخواهید «تربیت» را تعریف بکنید، اگر در آن فضا قرار است انسان متناسب با توسعه تعریف شود، طبیعتاً تربیت انسان کار مدیران توسعه میشود.
پس مسئله این است که شما حادثه را در چه فضایی میبینید، غدیر چیست و چه اتفاقی افتاده است؟ در سقیفه چه اتفاقی افتاد و چه طور شد که در روایات ما آمده است که در غدیر، سران شیطان از ابلیس تبری جستند و گفتند کار تمام شد «الیوم یأس الذین کفروا من دینکم»، و چطور شده که سران سقیفه در این فضای یأس، این اقدامات سنگین را کردند؟ و باز چه اتفاقی در سقیفه افتاده که فرماندهان ابلیس دوباره بر او سجده کردند و برگشتند و ولایتش را قبول کردند.
با این نگاه حتی مسئله میلاد رسول الله(ص) تصویر خاصی پیدا می کند. در روایات داریم «
بِأَنْ كَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلَادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتَارِ وَ أَلْبَسْتَ حَرَمَكَ بِهِ حُلَلَ الْأَنْوَار
»(۳) خدایا تو به این وجود مقدس بر حرم خودت حله هایی از نور پوشانده ای، با نور ولادت او حجاب های ظلمانی برداشته می شود. تنزل این نور در عالم و این مثل نور الهی وقتی در قالب بشر به این دنیا میآید و لباس بشر میپوشد و «انا بشر مثلکم» می شود، این پیغمبر وقتی لباس بشر میپوشد، با ولادتش حجاب های ظلمانی برداشته میشود و بر حرم الهی حله هایی از نور پوشانده میشود. این اتفاق را مقایسه کنید با اینکه فقط بگوییم مولودی به دنیا آمده است. در روایات است که برای میلاد حضرت، جبرئیل با صفوفی از ملائکه آمده اند و به محض تجلی حضرت در عالم دنیا راه شیاطین به سماوات بسته شد. از عالم دنیا حجاب ظلمانی برداشته شد و بالعکس راه شیطان ها بسته شد و راه آسمان به زمین برای ما باز شد و راه زمین به آسمان برای شیاطین بسته شد. در روایت داریم ابلیس دید راه بسته شده است. (زیرا ابلیس هم موجود عادی نیست که دو رکعت نمازش ۴ هزار سال طول کشیده است و قوای شیطنت آمیزی دارد و جنود جهل در اختیارش است) فرماندهانش را جمع کرد گفت بروید ببینید چه خبر شده؟ آنقدر حادثه عظیم است که گفتند ما چیزی نفهمیدیم؛ خودش شروع به گشتن کرد؛ در روایت آمده است که دید فرماندهان ملائکه؛ متوسمین و نشاندارهایشان در مکه اند. متوجه شد فرماندهی کار در آنجاست. خواست وارد آنجا شود، جلویش را گرفتند. گفت یک سوال دارم چه خبر شده؟ گفتند پیغمبر آخر الزمان به دنیا آمده است، پرسید من در او راه دارم و طمعی هست؟ گفتند: نه؛ در امتش چطور؟ گفت بله، گفت: همین کافی است؛ برگشت و شروع به برنامهریزی کرد. این نگاه به تولد حضرت و عاشورا و غدیرخیلی متفاوت است.
گاهی آدم واقعه غدیر را یک حادثه اجتماعی در سال دهم هجری میبیند كه در سرزمین غدیر اتفاق افتاده، که یك حاثه ای است و از این حاثه ها در تاریخ بشریت فراوان اند؛ یا اگر عاشورا یك جنگیست كه در دهم محرم سال ۶۱ در كنار فرات افتاده از این دست جنگ ها در عالم زیاد اند؛ جنگ اول و دوم ۴۰ میلیون كشته داشته است و بلكه آمارش بیشتر از این هم است؛ اما قصه چیز دیگریست.
بیان حقیقت نبوت و امامت در خطبه فدکیه / جریان ابواب و هدایت الی الله و باز شدن درهای توحید
همانطور که ذکر شد، حضرت در خطبه فدكیهشان وقتی میخواهند بحث برگشتن مسیر اجتماعی را تعریف بكنند در ابتدا آن بیانات عظیم توحیدیشان است و فضایی خاصی را ترسیم میكنند. بعد وارد بحث فضای نبوت میشوند. صحبت از حضرت حق است و عظمت و كبریای الهی و این هم عبد و رسول و بحث نبوت. می فرمایند: «
وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اخْتَارَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ وَ سَمَّاهُ قَبْلَ أَنِ اجْتَبَاهُ وَ اصْطَفَاهُ قَبْلَ أَنِ ابْتَعَثَهُ إِذِ الْخَلَائِقُ بِالْغَيْبِ مَكْنُونَةٌ وَ بِسَتْرِ الْأَهَاوِيلِ مَصُونَةٌ وَ بِنِهَايَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَة
»(۴) یعنی همه خلایق مقرون به نهایت عدم بودند وقتی او را برگزید. مسئله این نیست كه یك آدمی از متن جامعه برخواسته و نابغه بوده و پیغمبرشده است؛ بلکه امریست كه قبل از خلقت همه مخلوقات است. در این فضا حضرت برگزیده و مبعوث شدند. این نگاه به توحید و بعد هم مسیر رسالت حضرت در عالم و این مقام توحیدی كه حضرت داشتند که حلقه اتصال كائنات به حضرت حق است و بعد هم شریعتی كه آوردند. در آن خطبه حضرت بطور مفصل راجع به حكمت شرایع صحبت می کنند كه اصلاً این دین برای چه آمده و چه كار میخواهد بكند. سپس شرایط جزیره العرب و بعثت حضرت را توضیح میدهند و اتفاقاتی كه افتاد و درگیری هایی كه با ابلیس بود و چه طور شاخ ابلیس شكسته شد و اینکه بعد از رحلت حضرت و شهادت نبی اكرم (صلی الله علیه و آله) ابلیس و شیاطین انس دوباره سر بر آوردند.
من یك موقعی تأمل میكردم به نظرم میآید که حضرت آن مفروضات پیشین و پیش فرض های این حادثه را بیان می کنند. اگر بگویید این دنیا و تكامل مادی است، پس بحث امامت و خلافت و ولایت مطرح نیست. اما اگر این عوالم را مطرح كردید و توحید و نبوت را این طوری تعریف كردید، آن وقت بحث امامت مطرح میشود. همین معناست در جامعه كبیره که اول باید صد تكبیر و بعد شهادتین بگویید و آن وقت وارد فضای زیارت بشوید؛ در این فضاست كه اصلاً شئون امامت مطرح میشود. اگر دركی از آن كبریای الهی اتفاق نیافتد و تجلی ای از آن كبریا و عظمت الهی در دل انسان واقع نشود زیارت جامعه كبیره بی معناست. لذا آن كسانی كه این حقایق را درك نمی كنند؛ میگویند یك مشت جملات ادبی است، در حالی كه این طور نیست؛ وقتی آن عوالم توحیدی مطرح میشود، كسی كه مقام خلافه الله دارد واجد شئون زیارت جامعه كبیره میشود و ما میخواهیم از بستر همه این شئون به سمت خدا حركت بكنیم؛ اگر امام باب الله است، پس هر شأنی از شئون او بابیست به سوی خدا و با هر شأنی میشود سلوكی به سمت خدای متعال داشت. این كه ما در زیارت جامعه كبیره به ده ها شأن از شئون امام سلام میكنیم معنایش این است كه از هر شأنی از آن شئون راهی به سمت خدا جستجو میكنیم. امام اگر باب الله است همه شئونش ابواب الهی هستند؛ اگر وجه الله است شئونش شئون وجه الهی است.
اگر كسی آن فضای عظمت الهی را درك نكند، آن درك از توحید و این درك از رسالت را ندارد كه این پیامبر وقتی رسول شد، چه حقیقتی را با خودش آورده و چه درهایی از حقیقت، با نبی اكرم به سوی ما گشوده شد؛ آن نبائی كه او با خودش آورده چیست. آن نبائی که در قرآن است که: «
عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ
» «
عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ
» ذیل همین آیه فرمودند: «
مَا لِلَّهِ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ نَبَأٌ هُوَ أَعْظَمُ مِنِّي
»(۵) خبری بزرگتر از حقیقت وجودی امیرالمومنین نیست. همه اخبار غیب در وجود حضرت خلاصه میشود. قیامت با همه عظمتی كه دارد یكی از تجلیات امیرالمومنین است. حال اگر اینها را بعضی بشنوند غلو میدانند.
اگر كسی این توحید و این نبوت را فهمید، آن وقت این امامت معنی پیدا میكند و آن وقت انسان با این شئون امام به سمت خدا حركت میكند. آن وقت معنی امامت و ولایت و جامعه ولایی و تربیت ولایی اینها معنا میشوند؛ والا تا انسان این افقها را نبیند پیش فرضهای بحث روشن نیست که بر سر چه چیز ما بحث میكنیم و دعوای ما با جریان توسعه چیست؟ جریان توسعه كه به گمان من ادامه سقیفه است و از بستر بنی امیه عبور کرده است (که یكی از مظاهر حكومت سومی است و در امپراطوری بنی امیه ظهور پیدا كرده است) که اصل حرف آن رفاه و عیش است كه حضرت امیر وقتی دوره او را در خطبه شقشقیه تعریف میكنند میفرمایند «
إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِه
»(۶) یعنی بین مطبخ و خلا حركت میكرد و همه حكومتش همین است. تمدن مدرن هم امروز همین است. هركسی هم در این وادی قرار بگیرد غیر از این نیست و آدمی را در این وادی پرورش میدهند. وقتی معلوم می شود چه اتفاقی در غدیر افتاده كه آن ابواب توحید و حقیقت رسالت نبی اكرم شناخته شود و درهایی از نعمت الهی باز میشود كه قبلاً مسدود بود. درهایی از توحید گشوده میشود كه تا آنروز گشوده نشده بود، درهایی از ولایت الهی به سوی مردم گشوده میشود که آنها را به سمت نور می برد که فرمود: «
الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور
» یعنی سیر از ظلمات به نور كه قبل از او مسدود بود و همه ۱۲۴ هزار پیغمبر آمدند اما این درها هنوز بسته بود؛ نبی اكرم ۲۳ سال آمدند اما هنوز این درها را نگشوده اند و در آخرین مأموریتشان این ابواب را گشودند و این معنای «الیوم یأس الذین كفروا من دینكم» می باشد.
اشاره به جریان دین در واقعه غدیر و ابواب توحید
دین جریان سرپرستی خدای متعال در حوزه اختیار بندگان خدا است. دین یك كتاب صامت و یك سلسله گزاره صامت نیست؛ گرچه اینها هم یك منزلتی از منازل تنزل دین است وقتی دین در ساحت انسانی میخواهد تنزل پیدا كند، لباس گزاره هم به خود میپوشد و تبدیل میشود به گزاره های توصیفی و تكلیفی و ارزشی؛ اما این، دین نیست، بلکه دین آن جریان ولایت الله با سرپرستی خدای متعال بر اراده های انسانیست. این جریان ولایت الهی و سرپرستی وقتی میخواهد واقع بشود از طریق سرپرستی خلفاء واقع میشود، سرپرستی الهی بدون حجاب بر ما واقع نمی شود. نه این كه ممكن نیست، بلکه مشیت و حكمت الهی بر این تعلق نگرفته است؛ بیان نورانی امیرالمومنین (علیه السلام) است که «
نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا …. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه
»(۷) و یا جای دیگر فرمودند: «
إِنَّمَا أَحَبَ أَنْ يُعْرَفَ بِالرِّجَالِ وَ أَنْ يُطَاعَ بِطَاعَتِهِمْ فَجَعَلَهُمْ سَبِيلَهُ وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه
»(۸) یعنی خدای متعال اینطور اراده كرده است كه از طریق یك انسان هایی شناخته بشود و با طاعت آنها طاعت بشود؛ آنها را وجه و سبیل خودش قرار داده است. جریان نور و هدایت الهی که فرمود: «
الله نور السموات و الارض؛ ای هدی من فی السماوات و هدی فی الارض
»(۹) بحث ولایت الله و جریان هدایت نور و دین است و این نور الهی وقتی میخواهد تمثل پیدا كند و عوالم را هدایت بكند و مسیر ما را به سوی حضرت حق باز بكند، در شخصیت نبی اكرم و اهل بیت و بعد هم این نور در بیوت انبیاء میآید که فرمود: «
فی بیوت اذن الله ان ترفع
» اینها بیوت انبیاست؛ ولی بیوت انبیاء حامل همه نور هدایت نیستند؛ با هیچ پیغمبری جز نبی اكرم همه ابواب توحید به حد كمال گشوده نشد؛ زیرا اگر گشوده میشد خاتمیت با انبیاء دیگر بود، این پیغمبر اگر رسالتشان رسالت خاتم است و كتابشان ختم كتب آسمانی و مهیمن و مسلط بر همه كتب آسمانیست نكته اش این است كه این پیامبر درهایی از وادی توحید و هدایت الهی را به سوی ما گشوده كه این درها قبل از ایشان مسدود بود و با ایشان گشوده شد. خانه های انبیا بیوت النور است؛ یعنی همه این بیوت نور شعاعی از مثل نور نبی اكرم و آن بیت حقیقی اند. با آمدن نبی اكرم تمام درهای توحید به حد امكان گشوده شد، آخرین و كاملترین بابی كه گشودند كه همه ابوابی كه گشوده بودند بدون او كامل نیست، باب ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) است و این اتفاق در غدیر افتاد و مستقر در عالم است؛ این اتفاق از بین نرفته و مثل نزول قرآن است كه در شب قدر نازل شد و دیگر بالا نرفت، ما هستیم كه باید درهای شب قدر را به سوی جامعه و قلب خودمان باز بكنیم تا به حقیقت و رزق شب قدر برسیم.
آنچه در غدیر تحقق پیدا كرده، تنزل حقیقت ولایت و به كمال رسیدن جریان هدایت الهی و سرپرستی خدای متعال است؛ و تا قبل از غدیر این جریان سرپرستی به حد كمال در عالم تنزل پیدا نكرده بود و به كف با كفایت نبی اكرم جریان هدایت الهی و سرپرستی و ولایت حضرت حق در غدیر گشوده شد. با آمدن انبیاء و حتی خود نبی اکرم هنوز نعمت توحید به كمال نرسیده است، وقتی باب نعمت ولایت به دست نبی اكرم گشوده میشود، نعمت توحید به تمام میرسد. لذا ذیل آیه «
وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة
»(لقمان/۲۰) فرمود نعمت ظاهری توحید و نبوت است و نعمت باطنی ولایت است؛ كه نعمت باطنی همان باطن توحید و نبوت است و چیز دیگری نیست. حضرت درهای باطن توحید را گشودند «
الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی
»، این است كه هم ملائكه صف به صف آمده اند و هم شیاطین، هم ابلیس و هم جبرائیل، هم سران كفر و هم میكائیل و اسرافیل غدیر را رصد میكنند. «الیوم یأس الذین كفروا» كه اصلا یأس از آنجا شروع میشود؛ وقتی ابلیس و سران كفر امیدوار باشند، مابقی آنها امیدوارند و اگر مأیوس باشند مأیوس اند؛ در قرآن خیلی از خطاب ها برای سران است، كما این كه فرمود هیچ آیه ای نیست كه با «
یا ایها الذین آمنوا
» شروع میشود الا این كه مخاطب اصلی امیرالمومنین اند؛ و وقتی گفته میشود «كفروا» در قدم اول مقصود ابلیس و سران كفر اند، وقتی آنها واقعه را دیدند و حقیقت آن چه را در باطن این صحنه واقع شد و عهدی كه خدا از نبی اكرم و امیرالمومنین گرفت و عهدی كه اینها با خدا بستند در فداكاری برای هدایت و درهایی كه از ولایت و هدایت گشوده شد و جریان هدایت الهی و ولایت الهی به یك مرتبه ای از كمال تنزل رسید، اینها مأیوس شدند. در خطبه قاصعه حضرت فرمود وقتی نبی اكرم در غار حرا مبعوث شد من آنجا بودم و صدای ناله شیطان را شنیدم؛ عرض كردم این چیست؟ فرمودند ناله شیطان است، با بعثت من مأیوس شد از این كه او را بپرستند و عبادت بشود. البته با این كه مأیوس شده البته تلاش خودش را میكند ولی فهمیده چه اتفاقی افتاده است. یكی امیرالمومنین میفهمد یكی ابلیس. امیرالمومنین میفرماید حضرت نبی اکرم به من فرمودند «
انك تری ما اری و تسمع ما اسمع الا انك لست بنبی
»، جبرائیل با آن نزول و هیبت خاصش كه همه شرق و غرب را پر كرده بود، چه چیزی میخواست بیاورد كه با همه وجودش آمده بود. چه تحفه ای برای نبی اكرم میخواست بیاورد كه با همه وسعتش تنزل پیدا كرده بود.
لذا وقتی شیطان این جریان را دید مأیوس شد و از این به بعد همه خوف فقط از خداست. دین كامل، ولایت امیرالمومنین است و این نعمت هم در روایت فرمود: «
نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
»(۱۰) نعمت ما هستیم و فائزین قیامت همه با ما فائز میشوند. فوز در قیامت درجاتی دارد. فوز قیامت حداقلش در این آیه است که می فرماید: «
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ
»(آل عمران/۱۸۵) یعین خداوند در روز قیامت مزدتان را كامل میدهند و داخل بهشت تان می کند و البته «
بِنا یفوزُ مَن فازَ یومَ القِیامَهِ
» لذا آنهایی كه این نعمت را تبدیل به كفر كردند درهای بهشت را به روی قومشان بستند. همین است که در آیه می فرماید: «
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار
»(ابراهیم/۲۸) اینها همان سران قوم هستند. در تفسیر آیه روایت می فرماید: نعمت الله امیرالمومنین است و كفر اولی است و فسوق دومی است و عصیان سومی؛ درهای بهشت بسته شد و از همان موقع قوم خودشان را حلول به جهنم دادند؛ البته بعداً وارد میشوند ولی حلول از آنجا شروع شده است.
آن نعمتی كه به تمام و آن دینی كه به كمال رسید جریان ولایت الله و هدایت بود. لذا فرمود «
هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه
»(توبه/۳۳) این دین حقی كه با این پیامبر آمده و بعد غالب میشود وصیت به وصی اوست. فرمود: «امره بالوصایه لوصیه؛ یا لخلافه لوصیه و هو دین الحق» پس این جریانی كه به كمال خودش رسیده بحث گزاره ها نیست، بحث جریان هدایت و ولایت است. آن نعمتی كه به تمام رسیده نعمت توحید است. جنت و بهشتی که از آن موحدین است که فرمود: «
الجنه للموحدین و النار للملحدین
» شعاعی از توحید و رحمت رحیمیه خداست. در این اتفاق عالم پر از نور شد و دشمن در مقابلش شكست خورد.
بیان سه دوره بعد از رحلت پیامبر تا خلافت امیر المومنین و حجاب بر ولایت و هدایت
اما در خطبه شقشقیه حضرت معلوم میشود که سه تا تلاش در مقابل این جریان بوده است. یكی دوره اولیست که «طخیة عمیاء» یعنی تاریكی كور که در مقابل بصیرت و نور و هدایتی است كه با ولایت حضرت آمد؛ آنها فضای ظلمانی را محكم كردند و تاریکی در عالم انداختند که در روایت ذیل آیه «واللیل اذا یغشی» فرمود: «
اللَّيْلُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ غَشِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَوْلَتِهِ الَّتِي جَرَتْ لَهُ عَلَيْهِ- وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَصْبِرُ فِي دَوْلَتِهِمْ حَتَّى تَنْقَضِي
»(۱۱) و این تاریکی كور، حجاب بر ولایت و این هدایت شد. در فضایی كه بینات است و چشم ها باز است و نور است و همه چیز واضح است و انسان عوالم خلقت و راه خودش را میبیند. در قرآن در سوره تغابن خدای متعال میفرماید به جای انكار معاد «
فآمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا
» شما دنبال این نور را بگیرید تا راه خودتان را میبینید؛ چرا انكار معاد را میكنید و خودتان را در حد دست و دامن تعریف میكنید. اما بالعكس وقتی فضا، فضای طخیة عمیاء، یعنی فضای كور شد، حقایق دیده نمی شوند چون فضا ظلمانی خواهد بود که در قرآن در این آیه از ظلمات پرده برداری شده است که «
أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض
»(نور/۴۰)
بعد از دوره اولی، دوره دومیست كه دوره خشونت است. در خطبه شقشقیه، حضرت چهره های خشن این دولت باطل را توضیح میدهند. دوره سومی هم كه دوره خوشی و لذت و عشرت است. جامعه ای درست كردند در كوری و رعب. و غرق در شهوات، آنچه شما الان در تمدن غرب میبینید همین است. اکنون نیز در تمدن غرب فضاها بسته است و انسان در حد طبیعت تعریف میشود؛ یك ماده پیچیده شده كه یك روز به دنیا میآید و یک روز هم در اتاق مرگ ایزوله، تمام میشود. این همان فضای كور است و بعد هم فضای خشونت و غضب و در این فضای خشونت و رعب یك بستر شهوت درست میكنند. این طرحی است كه دشمن داشته است.
اینها كارهایی كردند که در مقابل امیرالمومنین(ع) بمانند؛ از این كه یارانش را حذف کردند؛ دشمنانش را سر كار آوردند؛ راه امكانات را به طرف حضرت مسدود كردند و فضائل حضرت را برای خودشان نوشتند و نقل از فضائل حضرت را منع كردند؛ بالعكس حضرت را مذمت میكردند و بدی بر حضرت جعل كردند؛ ابن ابی الحدید مینویسد در هفتاد هزار منبر در زمان معاویه، حضرت را لعن میكردند؛ لعنت الله علیهم اجمعین. اینها همه برای این بود که جریانشان بماند.
ولی طرح كلی و جریان همین است. یعنی قصه غدیر که قصه آیه نور و قصه سقیفه که قصه آیه ظلمات است. این وسعت حادثه است و تجلی غدیر در عصر ظهور است كه «
واللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی
». در روایت دارد وقتی حادثه رقم خورد حضرت صبر كردند، تا به «
و النهار اذا تجلی
» که دولت حضرت بقیه الله است برسد و آن غشاء از ولایت برداشته میشود. (كه یكی از معانی ظهور همین است، یعنی حجاب ولایت برداشته میشود و ولایت بی حجاب در عالم ما ظهور پیدا میكند) این نعمت در حجاب رفته و تهدیدی كه هست همین است؛ دین شما كامل است، فقط از خدا بترسید كه مبادا شما پشت به این ولایت كنید. دشمن كاری نمی تواند بكند از او نترسید، شیطان با همه كر و فرش و سقیفه با همه دامنه اش ضرری به شما نمی تواند بزند؛ زیرا درهای وادی امن گشوده شد «
ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی
» این باب توحید گشوده شد، دشمن مأیوس است؛ اما كاری كه میكند همین است، شما نگران خودتان باشید و از خدا بترسید كه مبادا این نعمت را كفران كنید و پا از محیط این دین كامل بیرون بگذارید. این دین خلائی ندارد. احتیاجی به خروج از او نیست؛ نقصی در این نعمت نیست كه جای دیگری بخواهید بروید؛ لذا با وجود حضرت دنبال دیگران رفتن خیلی عجیب است، همه چیز در اینجاست و ما مومنین باور نداریم. دنبال دیگران نرویم. البته دانشمندان و فلاسفه مسلمان مقصودم نیست؛ بلکه متفكرین و تكنیسین ها و تكنوكرات ها است. یك فكری به حال خودتان بكنید.
حاصل یك كلمه است که غدیر، گشایش درهای توحید و درهای ولایت الله و ولایت نبی اكرم از وادی امیرالمومنین به سوی همه مومنین و موحدین است. خدای متعال شیاطین را هم براساس حكمت و مقتضا و اندازه حكمت امداد میكند و نگرانی این است كه ما پا از وادی دین كامل و نعمت تمام شده بیرون بگذاریم و رو به آن چیزی بیاوریم كه در دست شیاطین است و از دست آنها بگیریم كه متأسفانه این اتفاق در جامعه مسلمان ها و مومنین هم افتاده است.
(۱) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۴، ص: ۵۷۶
(۲) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۱، ص: ۲۰۰
(۳) إقبال الأعمال (ط – القديمة)، ج۲، ص: ۶۰۶
(۴) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج۱، ص: ۹۹
(۵) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: ۷۳۳
(۶) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: ۴۹
(۷) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۱، ص: ۱۸۴
(۸) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج۱، ص: ۵۳۱
(۹) التوحيد (للصدوق)، ص: ۱۵۵
(۱۰) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۱، ص: ۲۱۷
(۱۱) تفسير القمي، ج۲، ص: ۴۲۵
*****
آیات و روایات بحث:
۱-
أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِق
– من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۹۴
۲-
الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً
– سوره مائده، آیه ۳
۳-
إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول
– الکافی، ج۱، ص۱۹۸
۴-
الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار
– الکافی، ج۱، ص۱۹۸
۵-
بِأَنْ كَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلَادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتَارِ وَ أَلْبَسْتَ حَرَمَكَ بِهِ حُلَلَ الْأَنْوَار
– زاد المعاد، ج۱، ص۲۶۰
۶-
وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اخْتَارَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ وَ سَمَّاهُ قَبْلَ أَنِ اجْتَبَاهُ وَ اصْطَفَاهُ قَبْلَ أَنِ ابْتَعَثَهُ إِذِ الْخَلَائِقُ بِالْغَيْبِ مَكْنُونَةٌ وَ بِسَتْرِ الْأَهَاوِيلِ مَصُونَةٌ وَ بِنِهَايَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَة
– عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار و الاقوال، ج۱۱، ص۶۵۲
۷-
عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ
– سوره نبإ، آیه ۱
۸-
عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ
– سوره نبإ، آیه ۲
۹-
مَا لِلَّهِ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ نَبَأٌ هُوَ أَعْظَمُ مِنِّي
– تاویل الایات الظاهره فی فضایل العتره الطاهره، ج۱، ص۷۳۳
۱۰-
إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِه
– المناقب(ابن شهر اشوب)، ج۲، ص۲۰۴
۱۱-
الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور
– سوره بقره، آیه ۲۵۷
۱۲-
نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا …. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه
– اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج۱، ص۸۱
۱۳-
إِنَّمَا أَحَبَ أَنْ يُعْرَفَ بِالرِّجَالِ وَ أَنْ يُطَاعَ بِطَاعَتِهِمْ فَجَعَلَهُمْ سَبِيلَهُ وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه
– البرهان فی تفسیر القران، ج۱، ص۵۴
۱۴-
الله نور السموات و الارض؛ ای هدی من فی السماوات و هدی فی الارض
– المناقب(ابن شهر اشوب)، ج۱، ص۲۸۱
۱۵-
فی بیوت اذن الله ان ترفع
– سوره نور، آیه ۳۶
۱۶-
وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة
– سوره لقمان، آیه ۲۰
۱۷-
الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی
– سوره مائده، آیه ۳
۱۸-
یا ایها الذین آمنوا
– سوره أحزاب، آیه ۴۱
۱۹-
انك تری ما اری و تسمع ما اسمع الا انك لست بنبی
– عوالی اللیالی العزیزیه فی الاحادیث الدینیه، ج۴، ص۱۲۲
۲۰-
نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
– تفسیر الصافی، ج۳، ص۸۷
۲۱-
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ
– سوره آل عمران، آیه ۱۸۵
۲۲-
بِنا یفوزُ مَن فازَ یومَ القِیامَهِ
– الکافی، ج۱، ص۲۱۷
۲۳-
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار
– سوره ابراهيم، آیه ۲۸
۲۴-
هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه
– سوره فتح، آیه ۲۸
۲۵-
الجنه للموحدین و النار للملحدین
– بحار الانوار، ج۵۰، ص۳۱۷
۲۶-
اللَّيْلُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ غَشِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَوْلَتِهِ الَّتِي جَرَتْ لَهُ عَلَيْهِ- وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَصْبِرُ فِي دَوْلَتِهِمْ حَتَّى تَنْقَضِي
– تفسیر القمی، ج۲، ص۴۲۵
۲۷-
فآمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا
– سوره تغابن، آیه ۸
۲۸-
أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض
– سوره نور، آیه ۴۰
۲۹-
واللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی
– سوره ليل، آیه ۲
۳۰-
و النهار اذا تجلی
– سوره ليل، آیه ۲
۳۱-
ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی
– تفسیر کنز الدقایق و بحر الغرایب، ج۱۲، ص۲۳۶