نبي اکرم ص محور تشکیل بیت و بلد امين در معارف اسلامی
متن زیر سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در دفتر مقام معظم رهبري (مدظله) در قم به تاریخ ۱۳ بهمن ماه سال ۸۹ ایراد شده است. در این سخنرانی بحث از قلوب و نورانیت آن با نور رسول اکرم شده است و در ادامه اشاره شده است که در این راستا همراهی اوصیاء الهی چه لزومی دارد و در قسمت بعدی بحث اشاره به تشکیل بیت و بلد امین بر محور رسول الله(ص) شده است.
مقدمه
«
هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
»(صف/۹) عظيمترين نعمتي كه خداي متعال به همه مخلوقات و كائنات به خصوص به مؤمنين و موحّدين عنايت فرموده، نعمت وجود مقدّس نبي اكرم (ص) است. در روايات متعدد از طرف معصومين (ع) بيان شده است كه آن نعيم و نعمتي كه شما از آن بازخواست ميشويد، ولايت ماست و با اين نعمت است كه حجابها از دل شما برداشته ميشود و ظلمتها و ضلالتها از شما رفع ميشود و به درجات بهشت و معرفت خداي متعال راه پيدا ميكنيد؛ در اين صورت، به طريق اولي محور اين نعمت شخص نبي اكرم (ص) هستند.
ـ محوريت قلب نبي اکرم (ص) در نورانيت قلوب
اين وجود مقدّسي به تعبير روايات، نورالأنوار است، «
الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْأَنْوَارُ
»(۱) و همه سرچشمههاي نور و هدايت در عالم از ايشان نور و پرتو گرفتهاند. همه انبياء سرچشمه نور و هدايت هستند و قلوب مؤمنين امت، خودشان و عالم را روشن كردند اما آن خورشيدي كه همه چراغها از او برافروخته شده وجود مقدّس نبي اكرم (ص) هستند. «
أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَار
»(۲) خود اخيار، نور و چراغ راه ديگران هستند ولي معصومين (ع) نور همه آنها هستند و نبي اكرم آن نورالأنواري است كه «
الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْأَنْوَارُ
»؛ يعني همه انوار ديگر از او شعاع گرفتهاند و همه انوار الهي در ايشان متمثّل شده است، سينه مطهر او، چراغداني است كه حقيقت نور توحيد و نبوّت در او برافروخته شده است، و موطن اصلي و مرکز نبوّت كليّه، كه با آن باب غيب الهي گشوده ميشود و اگر آن نبوّت نبود هيچ خبري از عالم غيب نبود و احدي به آن عالم راه پيدا نميكرد، قلب نورانيِ ايشان است.
به تعبير قرآن، نبي اكرم شمس حقيقي همه كائنات است؛ «
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها
»(شمس/۱) فرمود «وَ الشَّمْسِ» وجود مقدس نبي اكرم (ص) است که پرتو اين شمس، آن ديني است كه خداي متعال به نبي اكرم (ص) دادهاند. با دين و ولايت حضرت است كه همه كائنات روشن ميشوند. هيچ كسي به حقيقت آن شمس راه ندارد الا خُلّص از اولياء، و بقيه به پرتو اين شمس و شعاع اين شمس راه دارند؛ كما اينكه امام رضا (ع) در آن حديث نوراني فرمود: «
الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار
»(۳) نه دستها به آن خورشيد در افق ميرسد و نه چشمها ميتواند آن را شكار كند، آنچه به ما ميرسد پرتويي از آن خورشيد و شمس حقيقي است.
قرآن به تعبير روايت معصومين (ع)، امثال است و مثلهاي آن را مردم ميفهمند. در ذيل اين آيه نوراني «
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى؛ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى
»(لیل/۱) علي بن ابراهيم روايتي را نقل كرده است که حضرت فرمودند: ليل در اينجا دشمنان هستند. که «
… يغشي أميرالمؤمنين (عليه السلام) في دولته التي جرت له عليه
»(۴) مستمراً اين دولت، حجاب ولايت اميرالمؤمنين (ع) است تا انشاء الله آرام آرام با ظهور حضرت اين غشاء كنار برود؛ «
النهار هو القائم (عليه السلام) منا أهل البيت، إذا قام غلبت دولته دولة الباطل
». پس، در دولت امام زمان (عج) غلبه بر دولت باطن حاصل ميشود و بساط ظلمت جمع ميگردد. مقصود ما اين قطعه روايت بود كه فرمود: امثال قرآن براي مردم است؛ مثل شمس و قمر. اما باطن اين مثلها، يك حقيقتي است که فرمود: مخاطب آن، پيامبر (ص) و ما اهل بيت (ع) هستيم؛ «
و القرآن ضرب فيه الأمثال للناس، و خاطب نبيه به و نحن، فليس يعلمه غيرنا
». پس، «وَ الشَّمْسِ» يعني نبي اكرم (ص). اوست كه حقيقتاً شمس است و اينها مَثَل براي آن شمس حقيقي هستند، همه كائنات با نور نبي اكرم (ص) روشن ميشوند، نوري كه مثل نور الهي است؛ «
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
»(نور/۳۵) ايشان در مقامي در آنجا كه در اشباح نوري گرد عرش قرار گرفتند، معلم انبياء بودند و توحيد را به آنها تعليم ميكردند. در مقامي معلّم ملائكه بودند. تا اينکه در عالم دنيا تنزل پيدا كردند. «
أَوَّلِ النَّبِيِّينَ مِيثَاقاً وَ آخِرِهِمْ مَبْعَثا
»(۵) از حضرت سؤال شد که چرا شما مقدّم بر انبياء شديد؟ فرمود: چون وقتي خداي متعال عهد ميگرفت که «ألست بربكم»؟ اول كسي كه اقرار به ربوبيت و الوهيّت كرد، من بودم؛ لذا خداي متعال من را بر همه مقدّم داشت. بعد از اينكه انبيايي كه از آن حضرت، توحيد را تعليم ديدند، آمدند و عالم را آرام آرام براي ظهور حضرت آماده كردند، خود حضرت در عالم دنيا نزول اجلال كردند و در اين بيوت نور و در اين خانهها و در جسم مطهرشان قرار گرفتند و انوارشان در ائمه (ع) تجلي كرد و دست ما به نعمت نبي اكرم (ع) و اهلبيت ايشان رسيد؛ «
حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه
»(۶) همچنانکه در روايت آمده است که ايشان در معراج به «سدرة المنتهي» كه رسيد، جبرئيل كه صدر همه ملائكه است عرض كرد: از اينجا نميتوانم جلوتر بيايم. در تنزّل هم همينگونه است. ايشان يك مقام خلوتي با حضرت حق دارند كه آنجا احدي راه ندارد. در آن مقام خلوت الهي، هيچ ملك مقرّب و هيچ نبي مرسلي هم نيست.
ـ نزول ثقلين در زمين، همراه با نبي اکرم (ص)
نبي اكرم (ص) دو حقيقت را هم با خودشان آوردهاند؛ اول، كتاب خداست. اين كتاب در محضر خداست و امر بسيار عظيمي است و اگر نبي اكرم (ص) تنزّل پيدا نميكردند اين كتاب نازل نميشد. اين کتاب، سرچشمه نور است که اگر پيامبر اعظم (ص) آن را با خودشان فرود نميآوردند ، براي هميشه در حجاب غيب ميماند و دست احدي به اين كتاب نميرسيد،؛ كتب انبياء كه همه نور و هدايت است و نازله قرآن است («
الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّه
») به واسطه نبي اكرم (ص) است. حضرت آمدند و خود اين كتاب را كه نازلهاش به انبياء ميرسيد، به عالم پائين آوردند و كاري كردند كه دست ما به اين كتاب برسد و ما بتوانيم با اين كتاب الهي رشد كنيم. به اندازهاي كه جامعه بشري به اين كتاب و باطن اين كتاب راه پيدا ميكند و حيات اجتماعي در فضاي قرآن واقع ميشود، رشد ميکند. اينطور نيست كه قرآن فقط در قلب انسان نازل ميشود، بلکه جامعه ميتواند تجليگاه مرتبهاي از قرآن باشد. به اندازهاي كه جامعه انساني و انسان به قرآن و مراتب قرآن راه پيدا ميكند، مقرّب ميشود؛ هم در دنيا و هم در عوالم بعد. لذا گفته ميشود: بخوان و بالا برو: «
فَيُقَالُ لِقَارِئِ الْقُرْآنِ اقْرَأْ وَ ارْقَأْ
»(۷) اگر كسي به باطن اين كتابي كه «
لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى
»(رعد/۳۱) راه پيدا كرد همه اين قدرت به او داده ميشود؛ كما اينكه «عاصف ابن برخيا» يك قطرهاي از علمالكتاب را داشت كه باطن اين قرآن است. او با يك حرف از حروف اين قرآن، آن تصرّف را كرد، زمين را جمع كرد و در كمتر از يك چشم به هم زدن، تخت بلقيس را تا شام آورد. حال، اين قرآن با نزول نبي اكرم (ص) در اختيار انسان قرار گرفته و و ميتواند از آن بهرهمند گردد.
حقيقت ديگري که پيامبر اکرم (ص) با خود آوردهاند وجود مقدس معصومين (ع) است. ولايت اميرالمؤمنين (ع)، ولايت اهل بيت (ع)، سرچشمه حيات و حقيقت كلمه ماء است. اگر گفته شده: «
جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ
»(انبیاء/۳۰) ماء در يك منزلتي سرچشمه همه زندگيهاست و در منزلت ديگر: «
وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ
»(هود/۷) اين ماء، وجود مقدّس امام و ولايت امام (ع) است. در قرآن آمده است: «
إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ
»(ملک/۳۰) اگر آب شما در اعماق فرو برود، چه کسي براي شما آب گوارا بياورد؟ فرمود: «
إن أصبح إمامكم غائبا عنكم لا تدرون أين هو، فمن يأتيكم بإمام ظاهر يأتيكم بأخبار السّموات و الأرض و حلال اللّه و حرامه
»(۸)
سرچشمه حيات كه ولايت امام (ع) است هم، با نبي اكرم (ص) تنزّل پيدا كرده است؛ «
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ
» خداي متعال اين پيامبر را با دو چيز فرستاده است: يكي، هدايت كه شايد در اينجا قرآن است («
ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
»)، و دوم، دين الحق است. دين الحق را حضرت در كافي شريف تفسير كرده و فرمودهاند: «
هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَق
»(۹) پروردگار پيامبر گرامي (ص) را دستور داد كه ولايت اميرالمؤمنين (ع) را بياورد و به دست مردم برساند. سپس فرمود: همين ولايت، دين حقّ است. بناست اين حقيقت كتاب و قرآن و حقيقت ولايت حقّه در عالم آشكار شود: «
ِليُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ
». عصر ظهور و عصر رجعت، عصر تنزل و تحقّق اين كتاب در عالم و عصر ظهور حقيقت دين و ولايت در عالم است. امروز دو غيبت حاصل شده است: يكي غيبت عمومي براي ائمه (ع) است «
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى
»(لیل/۱) و دوم، غيبت خاص امام زمان (عج). در عصر ظهور، هر دو غيبت تمام ميشود و حقيقت ولايت در عالم ظهور مييابد. اينكه فرمود: در آخر الزمان «يظهر الماء على وجه الأرض»(۱۰) مقصود همين حقيقت ولايت است. «
إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً
»، حقيقت ولايت امام الآن يك غوري در عالم دارد؛ لذا در روايات فرمودهاند: مردم از امام استفاده ميكنند اما مثل خورشيد پشت ابر. در عصر ظهور آن حجاب برداشته ميشود و عالم، عالمِ ديگري ميگردد.
پس، آن نعمتي كه خداي متعال عنايت كرده اين است كه حضرت رسول گرامي اسلام را فرستادند و وقتي خود حضرت كه شمس حقيقي عالم هستند آمدند به دنبال ايشان، قمري كه اميرالمؤمنين(ع) و معصومين(ع) هستند هم تنزل پيدا کردند لذا فرمود «
وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها
»(شمس/۲). لذا همانگونه كه نور خورشيد در شب به وسيله ماه به ما ميرسد، هدايت نبي اكرم (ص) به وسيله ائمه (ع) در عالم جاري ميشود. اين دو حقيقت با حضرت تنزّل پيدا كرده و بناست که بمانند: «
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ
»(۱۱) تا زماني كه اين دو حقيقت در عالم ظهور پيدا كنند و عالم روشن و نوراني شود.
عصر ظهور عصر تحقّق قرآن و ظهور حقيقت ولايت حقّه در عالم است و لذا در کل، عالم، عالمِ ديگر و نشئه، نشئه ديگري ميشود و يك جهان ديگر و بهشت ديگري بر روي زمين شکل ميگيرد؛ كما اينكه بهشت حضرت آدم (ع) هم بر اساس بعضي نقلها بر روي زمين بوده است. اين دو حقيقت آرام آرام در جهان ظهور پيدا ميكند، ولو اينكه احدي از مشركين راضي به اين حقيقت نيستند؛ «
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
». آنها نميخواهند حقيقت توحيد در عالم محقق شود. آنها دنبال شرك و دنياپرستي خود هستند و فرقي هم بين دوره ظهور حضرت و امروز يا امروز نيست. نوع بتپرستي فرق كرده و بتپرستي كهنه به بتپرستي جديد تبديل شده است. چه دنياي جاهليت اولي و چه دنياي امروز، همه لهو و لعب است. لهو آن چيزي است كه انسان را از هدف بزرگتر، يعني از خداي متعال بازميدارد. اينكه ميفرمايد: اي مؤمنين مالتان و فرزندتان، لهو شما نشوند، و شما را از ذكر الله باز ندارند «
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ
»(منافقون/۹) به آن معناست که هر چه ما را مشغول كند لهو است؛ «
وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ
»(عنکبوت/۶۴) انسان اگر در حيات دنيا بود، پير هم كه شود باز كودك است و مشغول بازي و لعب است؛ ولو مشغول مهمترين امور مثل مديريت دنيا در قرن بيست و يكم باشد؛ هم لهو است و هم لعب. بايد انسان از دار دنيا بيرون برود و به دار آخرت وارد شود؛ «
وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ
» در روايت ذيل آيه سوره أعلي «
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا؛ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى
»(اعلی/۱۶) فرمودهاند: حيات دنيا، ولايت دشمنان ماست و آخرت ولايت ماست. پس، كسي كه در محيط ولايت دشمنان نبي اكرم است اين اهل دنيا و اهل لهو و لعب قديم و جديد است؛ فقط بازيچهها عوض ميشود و اشتغالات و دلمشغوليها فرق ميكند! انسان تا وارد محيط ولايت نشود به فضاي نور و حيات و بندگي خداي متعال و به دارالحيات نميرسد؛ كأنّه دار دنيا، دار مردگي است، لذا اهل دنيا به حيات طيبه و به آن چيزي كه آنها را از لهو و لعب نجات ميدهد و به خداي متعال ميرساند، رو نميآورند.
نبي اکرم (ص) آن حيات طيّبه و آن دار الآخره را با خودش آورده است. اگر كسي وارد محيط ولايت نبي اكرم (ص) شد، وارد آن دارالآخره و دار الحيوان ميشود و ما به همين دعوت شدهايم: «
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ
»(انفال/۲۴) البته تلاش ميخواهد و با رنج و زحمت بايد اين دعوت اجابت شود. دعوت حضرت، دعوت به سرچشمه حيات، يعني توحيد و ولايت الله است؛ لذا در روايتي فرمودهاند: سرچشمه حيات، ولايت اميرالمؤمنين (ع) است كه همان ولايت نبي اكرم (ص) است که همان ولايت الله است. با آمدن حضرت، درهاي اين ولايت باز شده و حضرت، ما را به اين محيط که دار لهو و لعب نيست، فرا ميخواند. اين ثمره نبوّت آن حضرت است.
ـ نبوت و ولايت، محور شکلگيري بيت و بلد قرآني
بر مدار نبوّت حضرت، يك «بيت» و «بلد امين» شكل ميگيرد. در سوره مباركه بقره پس از طرح امامت حضرت ابراهيم (ع)، بيت و بلد امين مطرح ميشود. بيت، محور و قبله اين بلد است و همه شئون بلد امين و آن شهر ايمان و شهر امن كه مؤمنين با آن به امنيت ميرسند و در آن، رحمت الهي جريان دارد، بر محور آن بيت محقق ميشود. بيت، قبله بلد الامين و امام محور بيت و بلد است. بر محور امام است كه هم بلد شكل ميگيرد و هم بيت. همه عالم، بلد امين نبي اكرم (ص) ميشود و كعبه بيت اين بلد ميشود؛ امام اين بلد هم نبي اكرم (ص) هستند.
اگر ابراهيم خليل (ع)، امامت دارد، امامت جزئيه است و آن امامت كليه از آن نبي اكرم (ص) است. بر محور نبي اكرم (ص) هم بيت شكل ميگيرد. در تعبير زيارت از راه بعيد نبي اكرم (ص) آمده است که خداي متعال با نور نبي اكرم (ص) خانه خود را نوراني كرده است: «
وَاَلْبَسْتَ حَرَمَکَ بِهِ حُلَلَ الاْنْوارِ
». حلههاي نوراني به واسطه نبي اكرم (ص) حول بيت الله قرار گرفته است. در روايت عجيبي آمده است که به حضرت عرض شد: چرا كعبه، چهار ضلعي است؟ فرمود چون كعبه، نازله بيتالمعمور است و مقابل بيتالمعمور ساخته شده است؛ كأنّه شعاع بيتالمعمور اينجاست. همانگونه كه جسم، تابع روح است؛ وقتي جسم، حيواني شد، روح هم حيواني ميشود. هيچ وقت بر روح يك حيوان، جسم انساني خلق نميكنند؛ چون تناسب اين روح، با اين جسم خاص است و روح انسان در اين اندام و جوارح منعكس ميشود؛ لذا روز قيامت آنهايي كه مؤمن نيستند جسمشان هم تابع روحشان خواهد شد و مثل حيوانات محشور ميشوند و امروز هم اگر كسي باطن آنها را ببيند، جسم انساني نميبيند. بنابراين، كعبه، جسمي است كه روح آن، بيتالمعمور است. بيتالمعمور که ملائكه است در آنجا طواف ميكنند، چهار ضلعي است و كعبه هم چهار ضلعي است؛ منتهي ضلع آنجا با ضلع اينجا فرق ميكند. كما اينكه جسم انسان متناسب با روح اوست چهار ضلع كعبه، محاذي بيت المعمور است. در ادامه عرض شد: چرا بيتالمعمور، چهارضلعي است، فرمود: چون عرش، چهارضلعي است، كأنّه روح بيتالمعمور، عرش است. گفت: چرا عرش، چهار ضلعي است؟ فرمود: چون اركان اسلام چهار تاست. روح عرش اركان اسلام است؛ «
سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر
»؛ يعني چهار ركن توحيد روح عرش هستند(۱۲) اين اركان توحيد، اركان دين نبي اكرم (ص) است.
بنابراين، اين بيتي كه قبله همه عالم است و از همه جاي عالم بايد بيايند و طوافش كنند و رو به او نماز بخوانند و همه امور خود را حول آن شکل دهند، محورش نبي اکرم (ص) است؛ يعني همانگونه در شهر كفّار و شهر مدرن، همه امور آنها تجسّد شيطان است و قبله آنها شيطان است و تناسبات بندگي در آن راه ندارد، كعبه، تجسّد روح نبي اكرم (ص) است.
همه بلد اميني كه آن حضرت درست ميكنند، بر مدار قبله است و امام و محور آن، نبي اكرم (ص) است. گاهي در بعضي روايات، باطن اين بلد امين به خود نبي اكرم (ص) تفسير شده است(۱۳) وقتي مردم وارد محيط نبوّت ايشان ميشوند از همه عقوبتها امنيت پيدا ميكنند. همچنانکه وارد شده است که: «
كلمة لا إله إلا الله حصني … و من دخل حصني أمن من عذابي
»(۱۴) و «
ولاية علي بن أبي طالب حصني فمن دخل حصني أمن ناري
»(۱۵) ، «
أنا مدينة العلم و علي بابها، فمن أراد العلم فليأته من بابه
»(۱۶) حضرت شهر علم هستند و جان آن شهري كه مؤمنين در آن زندگي ميكنند و حقيقت آن فضا و آن شهر، نبي اكرم (ص) هستند. از اميرالمؤمنين (ع) نقل شده است كه: «
فَقَدْ أَخْرَبَا بَيْتَ النُّبُوَّةِ وَ رَدَمَا بَابَهُ وَ نَقَضَا سَقْفَهُ وَ أَلْحَقَا سَمَاءَهُ بِأَرْضِهِ وَ عَالِيَهُ بِسَافِلِهِ وَ ظَاهِرَهُ بِبَاطِنِه
»(۱۷) يعني حضرت شهري براي بندگي به پا كردهاند كه بايد مردم وارد اين شهر ميشدند («
أنا مدينة العلم و علي بابها، فمن أراد العلم فليأته من بابه
») اما دشمنان، همه چيز را معكوس کردند و مردم را در شهرهاي بتپرستي و نفسپرستي و شيطان پرستي وارد کردند. البته انشاء الله با آن سرمايهاي كه حضرت آوردند که يكي قرآن و ديگري ائمه (ع) هستند و اراده الهي به اين تعلق گرفته که بماند و غلبه كند («
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
») آن بلد امين در روي زمين بسط پيدا ميكند و همه زمين بلد نبي اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) ميشود و آنها «أَرْكَانَ الْبِلَادِ»(۱۸) ميشوند.
ـ برپايي حيات ايماني با محوريت نبوت نبي اکرم (ص)
در نهايت، همه حيات انساني حول نبي اكرم (ص) شكل ميگيرد و كأنّه همه جسم ميشوند و نبيّ اكرم (ص)، روح ميشوند. كما اينكه امروز اين شهرهايي كه ما در آن زندگي ميكنيم، دقيقاً جسمِ روح جمعي ماست که همه نيازهاي روح جمعي و فرهنگ ما را ميتوان از اين شهر فهميد. امروزه در باستانشناسي همين كار را ميكنند، که مثلاً شهرهاي سوخته را بيرون ميآورند و از خصوصيات اين شهر، روح و فرهنگ آن ملّت را كشف ميكنند.
نبي اكرم (ص) هم يك روح دارند و يك جسم. جسم ايشان آن بلد اميني است كه همه مؤمنين بايد در آن زندگي كنند. حضرت يك چنين بنايي را گذاشتهاند. امامت و نبوّت حضرت، باب غيب را گشوده و محور برپا شدن شهري است كه بلد امين است و همه آن، توحيد است و هيچ شركي در آن راه ندارد؛ «
وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ
»(نور/۵۵) آن دين مرضي چيست؟ «
…وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ يعبدونني لا يشركون بي شيئاً
»(مائده/۳)
نبي اكرم (ص) كلمه لا اله الا الله را به واسطه قرآن و اهل بيت (ع) اقامه ميكنند و در نهايت، آن بلد امين در همين دنيا محقق خواهد شد، شعاع وجود نبي اكرم (ص) در همين دنيا هم به يك بلد امين تبديل ميشود. اين بلد امين از شئون امين الله است؛ نبي اكرم و ائمه (ع)، امين الله هستند و بلد امين بر محور امام امين شكل ميگيرد. قبله و كعبه، نازله قلب امام (ع) است و الا انسانها چرا دور سنگ بچرخند؟ از کعبه گاهي به احجار و گاهي به يكي از حرمات ثلاثه الهي تعبير ميكنند. فرمود: «اينكه مردم آمدند دور اين سنگها بچرخند براي اين است که ولايت خودشان را به ما عرضه كنند». چون اين كعبه، جسم آن روح نوراني است يكي از حرمات ثلاثه ميشود.
(۱) الکافی؛ ج۱، ص۴۴۲.
(۲) زیارت جامعه کبيره.
(۳) الکافی؛ ج۱، ص۲۰۰.
(۴) البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج۵؛ ص۶۷۷.
(۵) بحارالانوار، ج۹۷، ص۱۷۷.
(۶) زيارت جامعه کبيره.
(۷) وسائل الشیعه؛ ج۶، ص۲۲۴.
(۸) کنزالدقایق؛ ج۱۳، ص۳۶۷.
(۹) الکافی؛ ج۱، ص۴۳۲.
(۱۰) الاختصاص؛ ص۱۰۲.
(۱۱) وسائل الشیعه؛ ج۲۷، ص۳۴.
(۱۲) «
وَ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ سُئِلَ لِمَ سُمِّيَتِ الْكَعْبَةُ كَعْبَةَ قَالَ لِأَنَّهَا مُرَبَّعَةٌ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَتْ مُرَبَّعَةً قَالَ لِأَنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْعَرْشُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِي بُنِيَ عَلَيْهَا الْإِسْلَامُ أَرْبَعٌ وَ هِيَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ
»؛ علل الشرایع؛ ج۲، ص۳۹۸.
(۱۳) مقاتل عن مرازم عن موسى بن جعفر عليهما السلام في قوله تعالى: «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» قال: الحسن و الحسين، «وَ طُورِ سِينِينَ» قال: على بن ابى طالب، «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» قال: محمد صلى الله عليه و آله»؛ تفسیر نورالثقلین؛ ج۵، ص۶۰۷.
(۱۴) کشفالغمه؛ ج۲، ص۳۰۸.
(۱۵) الامالی صدوق؛ ص۲۳۵.
(۱۶) شواهد التنزیل؛ ج۱، ص۴۳۲.
(۱۷) بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۶۰.
(۱۸) زيارت جامعه کبيره.
*****
آیات و روایات بحث:
۱-
هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
– سوره صف، آیه ۹
۲-
الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْأَنْوَارُ
– الکافی، ج۱، ص۴۴۱
۳-
أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَار
– من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۹
۴-
الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْأَنْوَارُ
– الکافی، ج۱، ص۴۴۱
۵-
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها
– سوره شمس، آیه ۰
۶-
الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار
– الکافی، ج۱، ص۱۹۸
۷-
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى؛ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى
– سوره ليل، آیه ۰
۸-
… يغشي أميرالمؤمنين (عليه السلام) في دولته التي جرت له عليه
– البرهان فی تفسیر القران، ج۵، ص۶۷۶
۹-
النهار هو القائم (عليه السلام) منا أهل البيت، إذا قام غلبت دولته دولة الباطل
– البرهان فی تفسیر القران، ج۵، ص۶۷۶
۱۰-
و القرآن ضرب فيه الأمثال للناس، و خاطب نبيه به و نحن، فليس يعلمه غيرنا
– تفسیر الصافی، ج۵، ص۳۳۶
۱۱-
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
– سوره نور، آیه ۳۵
۱۲-
أَوَّلِ النَّبِيِّينَ مِيثَاقاً وَ آخِرِهِمْ مَبْعَثا
– بحار الانوار، ج۹۷، ص۱۸۳
۱۳-
حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه
– سوره نور، آیه ۳۶
۱۴-
الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّه
– المصباح، ج۱، ص۴۷۴
۱۵-
فَيُقَالُ لِقَارِئِ الْقُرْآنِ اقْرَأْ وَ ارْقَأْ
– خاتمه وسایل الشیعه، ج۶، ص۲۲۴
۱۶-
لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى
– سوره رعد، آیه ۳۱
۱۷-
جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ
– سوره أنبياء، آیه ۳۰
۱۸-
وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ
– سوره هود، آیه ۷
۱۹-
إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ
– سوره ملك، آیه ۳۰
۲۰-
إن أصبح إمامكم غائبا عنكم لا تدرون أين هو، فمن يأتيكم بإمام ظاهر يأتيكم بأخبار السّموات و الأرض و حلال اللّه و حرامه
– تفسیر کنز الدقایق و بحر الغرایب، ج۱۳، ص۳۶۷
۲۱-
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ
– سوره فتح، آیه ۲۸
۲۲-
ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
– سوره بقره، آیه ۲
۲۳-
هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَق
– تفسیر الصافی، ج۲، ص۳۳۸
۲۴-
ِليُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ
– سوره فتح، آیه ۲۸
۲۵-
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى
– سوره ليل، آیه ۱
۲۶-
إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً
– سوره ملك، آیه ۳۰
۲۷-
وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها
– سوره شمس، آیه ۲
۲۸-
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ
– اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج۲، ص۲۲۱
۲۹-
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
– سوره توبه، آیه ۳۳
۳۰-
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ
– سوره منافقون، آیه ۹
۳۱-
وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ
– سوره عنكبوت، آیه ۶۴
۳۲-
وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ
– سوره عنكبوت، آیه ۶۴
۳۳-
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا؛ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى
– سوره أعلى، آیه ۱۷
۳۴-
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ
– سوره أنفال، آیه ۲۴
۳۵-
وَاَلْبَسْتَ حَرَمَکَ بِهِ حُلَلَ الاْنْوارِ
– زاد المعاد، ج۱، ص۲۶۰
۳۶-
سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر
– سوره صافات، آیه ۳۵
۳۷-
كلمة لا إله إلا الله حصني … و من دخل حصني أمن من عذابي
– کشف الغمه فی معرفه الایمه، ج۲، ص۳۰۷
۳۸-
ولاية علي بن أبي طالب حصني فمن دخل حصني أمن ناري
– تفسیر کنز الدقایق و بحر الغرایب، ج۱۴، ص۲۲۱
۳۹-
أنا مدينة العلم و علي بابها، فمن أراد العلم فليأته من بابه
– العدد القویه، ج۱، ص۲۴۸
۴۰-
فَقَدْ أَخْرَبَا بَيْتَ النُّبُوَّةِ وَ رَدَمَا بَابَهُ وَ نَقَضَا سَقْفَهُ وَ أَلْحَقَا سَمَاءَهُ بِأَرْضِهِ وَ عَالِيَهُ بِسَافِلِهِ وَ ظَاهِرَهُ بِبَاطِنِه
– المصباح، ج۱، ص۵۵۲
۴۱-
أنا مدينة العلم و علي بابها، فمن أراد العلم فليأته من بابه
– العدد القویه، ج۱، ص۲۴۸
۴۲-
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
– سوره صف، آیه ۹
۴۳-
وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ
– سوره نور، آیه ۵۵
۴۴-
…وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ يعبدونني لا يشركون بي شيئاً
– سوره نور، آیه ۵۵
۴۵-
وَ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ سُئِلَ لِمَ سُمِّيَتِ الْكَعْبَةُ كَعْبَةَ قَالَ لِأَنَّهَا مُرَبَّعَةٌ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَتْ مُرَبَّعَةً قَالَ لِأَنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْعَرْشُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِي بُنِيَ عَلَيْهَا الْإِسْلَامُ أَرْبَعٌ وَ هِيَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ
– علل الشرایع، ج۲، ص۳۹۸