نسخه آزمایشی
یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 - Sun, 5 May 2024

در جمع هیأت رزمندگان / چیستی، چرایی و چگونگی تحقق اقتصاد مقاومتی

متن زیر سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در جمعی از هیأت رزمندگان به تاریخ 30 خردادماه سال 93 مطرح شده است. در این بحث ایشان اشاره می کنند که با توجه به شرایط ویژه جهان امروز و جایگاه انقلاب اسلامی که یک رویارویی عظیم بین تمدن غرب و تمدن اسلام در جریان است مشاهده می‌کنیم غرب یک جنگ تمام عیار اقتصادی علیه جمهوری اسلامی به عنوان پرچمدار احیاء تمدن اسلام آغاز کرده‌است. در چنین شرایطی ما نمی‌توانیم با مدل غربی اقتصاد یعنی الگوی توسعه و سرمایه‌داری با غرب مقابله کنیم بلکه باید از مدلی دیگر استفاده کرد.نام این مدل «اقتصاد مقاومتی» است. ایشان بر اساس سخنان رهبر معظم انقلاب به اختصار این مدل اقتصادی را تعریف نموده، برخی ویژگی‌های آن را برمی‌شمارد. سپس به ضرورت ایجاد مدل مذکور می‌پردازد و با تبیین تقابل همه‌جانبه اسلام و غرب داوم و پایداری انقلاب اسلامی را وابسته به ایجاد و برپایی چنین مدلی منحصر می‌داند. در ادامه با تشريح راه اساسي ايجاد اقتصاد مقاومتي بر اساس آموزه‌های اسلام که یک راه بلندمدت است، اقدامات کوتاه‌مدت را نیز ضروری معرفی می‌کنند که عبارت است از ایجاد یک مطالبه عمومی، فرهنگ‌سازی، روشنگری نسبت به رفتار صحیح اقتصادی و آثار آن بر موازنه اقتصادی غرب و جهان اسلام.    

تعريف اقتصاد مقاومتی

بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و اللعنة علي اعدائهم اجمعين. اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً. و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتك و فوضا عندك. نكته اول در چيستي مقاومتي و مولفه هاي اصلي است که گويا بيش از همه مقام معظم رهبري صحبت كردند. در اين قسمت من بيشتر به خواندن بعضي از فرازهاي بيانات ايشان اكتفا مي‌كنم. درباره چيستي اقتصاد مقاومتي يك بياناتي در سخنراني‌هاي‌شان يا در همان ابلاغ سياست‌ها ايشان دارند که من بيشتر از آن جا مي‌خوانم. نكته اول اين است كه فرمودند: اقتصاد مقاومتي يك نوع الگوي اقتصادي است. يعني اقتصاد مقاومتي چيزي غير از يك نوع الگوي اقتصادي كه ما براي اقتصاد جامعه خودمان بايد فراهم كنيم نيست؛ با اين تفاوت كه برگرفته از فرهنگ و ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي است. يعني الگوي اقتصادي مبتني بر فرهنگ اسلامي و خصلت بارز آن اثرش هم بر توانمندي اقتصاد كشور در مقابله با تهديدهاي دشمن و تبديل آن‌ها به فرصتي براي پيشرفت بيشتر است. در مجموعه حرف‌هايي كه زده شد یعنی در حرف‌هاي متخصصين كه توضيح خواهم داد باز هم بهترين توضيح همين است.

نكته ديگري كه در باب اقتصاد مقاومتي فرمودند اين است که الگوي اقتصادیي است كه ضمن مقاوم‌سازي و تقويت اقتصاد ملي در برابر تهديد‌ها -كه از اين نظر به آن مي‌گوييم مقاومتي- توان تحريم‌شكني با رويكرد عقب راندن نظام سلطه را داشته باشد و در عين حال پيشرو و فرصت‌ساز، مولّد، درون زا و برون گرا باشد. درون‌زا يعني مبتني بر توانايي‌هاي ملي باشد، برون‌گرا يعني مرتبط با اقتصاد جهان ولي متكي به توانايي‌هاي ملي باشد و نخواهد مشكلات خود را توانايي‌هاي برون‌مرزي حل كند. علاوه بر این از نكاتي كه در بيانات ايشان به دست مي‌آيد اين است اقتصاد مقاومتي يك الگوي علمي متناسب با نيازهاي كشور ماست و البته اختصاص به كشور ما هم ندارد و همه اقتصادها با توجه به تكان‌هاي اجتماعي كه امروز در فضاي جهاني است نياز به مقاوم سازي اقتصاد خودشان در مقابل اين تكان‌ها دارند منتهي طبيعي است كه ما بيشتر نيازمند آن هستيم.

مختصات اقتصاد مقاومتی

نقطه مختصاتي كه اين اقتصاد مقاومتي دارد اين است كه اولا بايد در مقابل فشار‌هاي بيروني مصونيت سازي كند،  به بناي داخلي اقتصاد داخلي استحكام ببخشد و بايد به حدي استحكام اقتصادي ايجاد كند كه دشمن را از تاثيرگذاري از اين ناحيه مايوس كند. يكي ديگر از ويژگي‌هاي اين اقتصاد اين است كه همان طور كه فرمودند درون زا است يعني براي حل معضلات به توانايي‌هاي داخلي تكيه مي‌كند. اين كه مكرر فرمودند ما براي حل مشكلات اقتصادي نبايد به رفع تحريم تكيه كنيم، بايد تلاش كنيم كه اقتصاد خودمان را به گونه‌اي شكل دهيم كه بتوانيم از امكانات درون براي حل مشكلات استفاده كنيم. سوم اين كه برون‌گرا است يعني اقتصادي است در عين اين كه تكيه بر توانايي هاي داخلی مي‌كند با جهان هم تعامل دارد. افزون بر این‌ها اقتصاد مقاومتي يعني آن اقتصادي كه به يك ملت امكان و اجازه مي‌دهد كه حتي در شرايط فشار هم رشد و خودشكوفايي خود را داشته باشد، يعني اقتصادي كه در شرايط فشار دشمن رشد آن متوقف نمي‌شود، نه این که فقط مسايل را بتواند حل كند. مقام معظم رهبری در تعبيري دیگری می‌فرمایند كه اقتصاد مقاومتي، اقتصاد رياضتي نيست، يعني معني اقتصاد مقاومتي، رياضت اقتصادي نيست كه ما به مردم رياضت بدهيم بلكه يك الگوي اقتصادي است كه امكان مقاومت را در مقابل شرايط جهاني فراهم مي‌كند.

نكته ديگري كه ایشان در باب اقتصاد مقاومتي فرمودند این است كه اين اقتصاد فقط براي عبور از بحران‌هاي اقتصاي نيست، عبارت ايشان را بخوانم: «در اين كه گفتيم اقتصاد مقاومتي بهترين راه حل مشكلات اقتصادي كشور است شكي نيست اما معناي آن اين نيست كه ناظر به مشكلات كنوني كشور است فقط، كه يك مقداري از آن مربوط به تحريم است، يك مقداري از آن مثلا مربوط به غلط بودن فلان برنامه است، نه، اين مال هميشه است. اقتصاد مقاومتي يعني مقاوم سازي و محكم‌سازي پايه‌هاي اقتصاد، اين چنين اقتصادي است چه در شرايط تحريم چه در شرايط غير تحريم بارور خواهد بود و به مردم كمك مي‌كند.» پس  مراد از اقتصاد مقاومتي يك اقتصادي است كه بتواند كشور را با تكيه بر توانايي‌هاي داخلي خودش به حدي مقاوم كند كه در مقابل تكان‌هاي جهاني و محاصره دشمن بايستد و اين‌ها را از ابزار فشار دشمن خارج كند و در همه شرايط امكان رشد اقتصادي يا پيشرفت اقتصادي را فراهم كند، در عين حال بايد مبتني بر فرهنگ اسلام و فرهنگ انقلابي خودمان باشد و بايد عدالت محور باشد. از دیگر مولفه‌هايي كه ايشان بيان فرمودند به خصوص در سياست‌هايي كه ايشان ابلاغ کردند اين است كه حتما بايد متكي اقتدار عمومي و آحاد ملت باشد، دولت نظارت مي‌كند اما اقتصاد مردمي است نه دولتی. اين ها بعضي از مولفه‌ها است.

و اما نكته ديگر اين است كه اینک ما بايد بفهميم در مقابل اين اقتصاد، چه اقتصادي مقاومتي نيست. بني اميه جلوي بيان توحيد را نگرفتند، آن‌ها جلوي بيان شرك را گرفتند تا مردم نفهمند شرك چيست. بي‌شك اقتصاد سرمايه‌داري با همه مدل‌هایش، اعم از كهنه، جديد، نوكينزي يا سایر مدل‌هاي جديد كه شما بهتر مي‌دانيد  اقتصاد مقاومتي نيست. يعني الگوهاي جهاني اقتصاد و مدل توسعه بين‌المللي حتما اقتصاد مقاومتي نيستند. بعد از بيان و اعلام سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي بعضي مسئولين گفتند همين كاري كه ما داريم مي‌كنيم اقتصاد مقاومتي است يعني ما اصلا اقتصاد مقاومتي را عمل مي‌كرديم. پس به نظر مي‌آيد ابلاغ اين سياست‌ها لغو و بي‌خود است.  الگوهاي بين‌المللي، الگوي مبتني بر ربا و الگوي سرمايه‌داري به سرمايه‌سالاري منتهي مي‌شود و معني سرمايه‌سالاري توسعه سرمايه‌داري است نه رشد سرمايه، يعني افزايش سرمايه محور همه تحولات اجتماعي است از جمله تغيير بافت انساني، حتي اخلاق انسان را خرج توسعه سرمايه‌داري مي‌كنند به طوري كه عاطفه  انسان مثل انرژي‌هاي مادي و سوخت فسيلي خرج توسعه  اقتصادي مي‌شود. بنا بر این بي‌ترديد اقتصاد سرمايه داري كه منتهي به نفي كرامت انسان در مقابل توسعه سرمايه مي‌شود و عاطفه و اخلاق را متناسب با توسعه  سرمايه‌داري تعريف و نسبي مي‌كند قطعا اقتصاد مقاومتي نيست. اقتصاد مقاومتي اقتصادي است كه امكان مقاومت بومي و فرهنگي ما را در مقابل جهان مهاجم فراهم مي كند.

ضرورت اقتصاد مقاومتی / اقتصاد مقاومتی، لازمه تمدن‌سازی

به نظر مي‌آيد اقتصاد مقاومتي با اين تحليل كه يك الگوي اقتصادي برآمده از ارزش‌هاي ديني و انقلابي ماست و مي‌تواند به توانمندسازي اقتصاد ما مبتني بر مولفه‌هاي دروني منتهي شود و امكان مقاومت و بلکه غلبه اقتصادي و حتي تغيير موازنه اقتصاد جهاني را به نفع كشور و منافع ملي ما و دنياي اسلام فراهم مي‌كند، براي انقلاب اسلامي يك ضرورت است. به تعبير ديگر انقلاب اسلامي يك جوشش معنوي است در مقابل رنسانس.  ما در واقع بعد از رنسانس هيچ انقلاب جديی در جهان نداريم يعني همه  انقلاب‌هايي كه اتفاق افتاده در دل همان رنسانس و مبتني بر ايدئولوژي تجدد بوده‌است. تنها انقلابي كه در مقابل او در مقياس جهاني اتفاق افتاده و فرهنگ جهاني را تحت تاثير قرار داد و از جغرافياي طبيعي خودش عبور كرد و به يك انقلاب جهاني تبديل شده و مي دانيد تا مرز مواجهه تمدني هم پيش رفته انقلاب اسلامي است.اين سخن، سخن ما نيست. هانتیگتون كه نظريه او در برخورد تمدن‌ها مبناي عمل غرب قرار گرفت، بيست و يك تمدن را معرفي مي‌كند بعد مي‌گويد اين بيست و يك تمدن به سه تمدن منتهي مي‌شوند ، تمدن غرب به ليدري آمريكا، تمدن اسلام به ليدري ايران و تمدن كنفسيوس به ليدري چين. اين‌ها هستند كه در پايان كار با هم مي‌جنگند.

اگر انقلاب اسلامي به يك حركت تمدني در مقياس جهاني تبديل شده و با تمدن غربي هم‌آوردي مي‌كند، اين انقلاب حتما مي‌بايست در سه حوزه اتفاق بيفتد: يك حوزه انقلاب سياسي و تغيير ساختار قدرت سياسي است. به دنبالش انقلاب فرهنگي است در حوزه فرهنگ عمومي و بنيادي تخصصي، يعني حتي در حوزه دانش مثل علوم انساني و علوم تكنولوژي. بعد هم انقلاب اقتصادي است. اگر ما نتوانيم اين الگوي جديد اقتصادي را براي تنظيم نوع معيشت خودمان طراحي كنيم و نوع معيشت خودمان و سبك زندگي اقتصادي مبتني بر الگوهاي غربي باشد اين سبك زندگي اقتصادي آرام آرام فرهنگ ما و نظام سياسي ما را در تمدن غرب منحل مي‌كند و نقطه فروپاشي انقلاب اسلامي خواهد بود. بنابراين انقلاب اسلامي موفقيت را وقتي به دست مي‌آورد كه دو انقلاب ديگر را تعقيب کرده، به نتيجه برساند يكي انقلاب فرهنگي و ديگري انقلاب اقتصادي. يعني اگر نتواند دانش و انديشه لازم را براي عملياتي كردن آرمان‌هاي خودش در جهان توليد كند و اگر نتواند مناسبات اقتصادي متناسب با فرهنگ خودش را توليد بكند در نهايت انقلاب سياسي و فرهنگي ما در تمدن غرب منحل خواهد شد و در موازنه به نفع تمدن رقيب حل خواهد شد.

لذا با صرف نظر از شرايط تحريم اقتصادي و جنگ شديد اقتصادي كه الان پيش آمده انقلاب اسلامي حتما محتاج به يك انقلاب اقتصادي و يك دگرگوني عميق اقتصادي است كه بايد نظام جديدي از اقتصاد را، هم در مقياس ملي و حتي فراملي در مقياس بين المللي و جهاني عرضه كند و اتفاقا اين انتظاري است كه ملت ها از ما دارند دوستاني كه پيگيري مي‌كردند خيلي‌ها مي‌فرمودند كه ما وقتي مي‌نشينيم با متفكرين بيرون مرزهاي دنياي اسلام و استادان دانشگاه در مراكز پژوهشي آنها صحبت مي‌كنيم مي‌گويند انقلاب اسلامي در حوزه سياست موفق بوده، در حوزه فرهنگ هم به نسبت موفق بوده‌است. البته در حوزه فرهنگ هم از ما انتظاراتي دارند. در بسياري از دانشگاه‌های- در كشورهاي به اصطلاح آقايان جهان سوم -كشورهاي آفريقايي، آسياسي وقتي رجوع مي‌كنيد به آن‌ها و مي‌گوييد چرا علوم غربي را ترويج مي‌كنید؟ مي‌گويند هر چي جمهوري اسلامي به ما بدهد ما دربست مي‌پذيريم شما يك چيزي به ما بدهيد ما نگاهمان به كشور شما است كه در آن جا يك دانشي توليد شود. يكي از انتظاراتي كه از ما دارند همين است مي گويند شما نتوانستيد يك اقتصاد جديد به ما بدهيد حتي بعضي از آن‌ها تصريح كرده بودند مي‌گفتند اوايل انقلاب فقط يك الگوي مختصري جهاد سازندگي شما داد كه يك سبك جديد بود كه آن هم دوام نياورد. بنابراين ما هم در مقياس ملي خودمان و هم در مقياس جهاني اگر بخواهيم مسير انقلاب اسلامي تا مرز تمدن ادامه پيدا كند حتما بايد به يك انقلاب اقتصادي دست بيابيم اقتصادي كه مختصاتي را كه در بيانات مقام معظم رهبري است دارد و مختصات فراوان ديگري را هم بايد داشته باشد اين نكته اول.

جنگ تمدنی، جنگی همه جانبه

نكته دوم اين است فراگیری جنگ تمدنی است. جنگ تمدني جنگ همه جانبه سياسي، فرهنگي و اقتصادي است و اعم از جنگ نرم و سخت است. اين جنگ همه جانبه‌اي كه بين ما و غرب است جنگ تمدني و برخورد تمدني است. الان لبه تيز آن روي جنگ اقتصادي است. اين كه اقتصاد مقاومتي را در اين شرايط مقام معظم رهبري مطرح مي‌كند يك نكته‌اش اين است كه الان لبه تيز تهاجم، تهاجم اقتصادي است. من باز از بيانات خود ايشان مي‌خوانم: «تهديد هاي اقتصادي، خارجي است. خب، تحريم‌ها از قبل بود منتهي اين تحريم‌ها از حدود زمستان يك جنگ تمام عيار اقتصادي است كه از حدود زمستان سال 90  تا امروز تبديل شده به جنگ اقتصادي. ديگر اسم آن تحريم هدف‌مند نيست. يك جنگ تمام عيار اقتصادي است كه متوجه ملت ما است.» بعد هم توضيح دادند كه «علت آن هم نه مساله هسته‌اي است، نه مساله حقوق بشر است، نه مسايل ديگري از اين قبيل است. علت آن را خود آن‌ها هم مي‌دانند ما هم مي‌دانيم علت استقلال‌خواهي ملت ايران، علت داشتن يك حرف نو بر پايه مباني اسلام است كه براي كشورهاي ديگر و ملت هاي مسلمان الگو خواهد شد و مي‌دانند كه اگر جمهوري اسلامي در اين عرصه‌ها و ميدان‌ها موفق شد ديگر جلوي رشد اين حركت را در دنيا نمي‌شود گرفت و اين يك حركت مهمي است. مساله اين است، حالا بهانه یک روز انرژي هسته‌اي و یک روز غني سازي و یک روز حقوق بشر است و امثال اين‌ها.»

پس اين جنگ تمام عيار در شرايط كنوني به جنگ اقتصادي براي شكست كل انقلاب اسلامي تبديل شده‌است، البته جنگ فرهنگي هم كه از قبل بوده هنوز هم ادامه دارد و جنگ فرهنگي بسيار هم سخت تر از اين است. ماهواره يك لايه جنگي است. مهم ترين لايه جنگ فرهنگي دانشگاه‌ها، مراكز علمي و پژوهشگاهي ما هستند كه مهم‌تر از اين است. پس جنگ فرهنگي که در جاي خود محفوظ است، جنگ سياسي هم پايان يافته نيست. ولي الان لبه تيز درگيري روي جنگ اقتصادي است. بنا بر این درگيري همه جانبه انقلاب اسلامي در مقياس تمدني با غرب ايجاب مي‌كند كه ما براي احيا تمدن خودمان و تحقق تمدن اسلامي يك اقتصاد متفاوتي را پايه‌گذاري كنيم و اين بعد از انقلاب سياسي و فرهنگي آخرين لايه تحقق تمدن اسلامي است. ولي در شرايط كنوني به خاطر اين كه لبه تيز حمله دشمن و جنگ دشمن با ما جنگ اقتصادي است در واقع يك جنگ اقتصادي تمام عيار براي شكست كل انقلاب اسلامي و حذف انقلاب اسلامي از موازنه جهاني است و تبديل كردن انقلاب اسلامي به يك پديده منفعل در مقابل غرب در مقابل محو انقلاب اسلامي اين امر به يك ضرورت تبديل شده‌است. اين هم ضرورت بحث است.

راه تحقق اقتصاد مقاومتی

مهم اين است كه راه تحقق اين اقتصاد مقاومتي چيست؟ با اين سياست‌هايي كه بيان شده چطور مي‌شود كه ما واقعا به يك برنامه جامع از اقتصاد مقاومتي برسيم؟ با توجه به اين كه اين اقتصاد مقاومتي مربوط به يك روز و دو روز و مربوط به دوران محاصره و اين حرف‌ها نيست وكلا اقتصاد ما بايد يك اقتصاد مقاومتي در مقابل تكان‌هاي بين‌المللي و مهم‌تر از همه در مقابل تمدن رقيب باشد. چون بي‌ترديد يكي از ابزاري‌هاي جنگي تمدن رقيب در جريان موازنه ابزار جنگ اقتصادي است بنابراين ما بايد به نقطه‌اي از موازنه اقتصادي برسيم كه بتوانيم در مقابل هجوم همه جانبه دشمن مقاومت كنيم و در عين مقاومت رو به پيش هم باشيم. به تعبير دیگر موازنه  اقتصادي را به نفع خودمان تغيير دهيم. حالا راه تحقق آن چيست.

راه اساسی و طولانی‌مدت، برنامه‌ريزی بر اساس مکتب اقتصادی اسلام

تحقق انقلاب اقتصادي يك راه تحقق طولاني مدت دارد كه ما بايد سه مولفه را به دست بياوريم. يكي برنامه‌ريزي براي اقتصاد عيني است. ما در كشور يك اقتصاد عيني در جريان داريم كه در واقع تصميمات اقتصادي است مبتني بر قوانين كه در مقياس مديريت در مقياس آحاد عمومي جامعه گرفته، اين يك بخش از اقتصاد است. در وراي اين تصميمات عيني يك دانش اقتصاد است و در وراي او يك مكتب اقتصادي. ما بايد براي هر سه حوزه تدبير داشته باشيم هم در حوزه مكتب اقتصادي، هم در حوزه دانش و هم در حوزه برنامه ريزي، از سندهاي فرادستي مثل ماموريت اقتصادي، چشم انداز اقتصادي تا سياست‌ها و برنامه دراز مدت و ميان مدت و كوتاه مدت مبتني بر دانش و مبتني بر مكتب اقتصادي.

مقصود از مكتب اقتصادي چيست؟ مكتب اقتصادي مجموعه آموزه‌هايي است كه دين براي حوزه  اقتصاد به ما مي‌دهد كه بخشي از آن در فقه‌الاقتصاد است بخشي از آن در اخلاق اقتصادي و بخشي از آن در حكمت اقتصادي است. من به جاي فلسفه اقتصاد تعبير به حكمت مي‌كنم چون آن را زير مجموعه تفقه ديني مي‌دانم. مكتب اقتصادي اعم از حكمت اقتصادي، نظام اخلاق اقتصادي و نظام فقه اقتصادي است و آموزه‌هايي كه دين در حوزه اقتصاد مي‌دهد. اين‌ها هم اعم از لايه موضوعات، لايه نظامات و لايه تكامل اجتماعي است يعني مكتب اقتصادي ما بايد هم ناظر به موضوعات اقتصادي باشد مثل موضوعاتي كه در فقه الاقتصاد بحث مي شود مثل بیع، اجاره، قرض و ... هم اين ها را براي ما حل و فصل كند و به ما مثلا بگويد در شرايط كنوني مي‌شود مثلا در بانك‌هايي كه وجود دارد پول را به عنوان وديعه بگذاريد مي‌شود از آن بانك‌ها قرض بگيريد، و امثال اين‌ها بايد اين مسايل را براي من حل بكند بسياري از آن مسايل قديمي در حوزه فقه‌اند بعضي از آن هم مسايل مستحدثه‌ هستند مثل مسايل تامين اجتماعي، بانك، نظام پولي و امثال اين‌ها. پس بايد يك بخش به احكام مبتلا به مكلفين پاسخ بدهد يعني حكم موضوعات را بيان كند. اين يك بخش مكتب اقتصادي است.

يك بخش فقه اقتصاد، فقه نظامات است. بخش بالاتر آن فقه تكامل نظامات اقتصادي است. يعني فقه معطوف به توسعه اقتصادي، معطوف به تغيير نظامات و بهينه نظامات. پس سه لايه فقه داريد، سه لايه اخلاق داريد و سه لايه حكمت داريد. حكمت اقتصادي به تعبير ديگر معارف توصيفي و معارف اعتقادي ناظر به عرصه اقتصاد اعم از اقتصاد خرد و كلان و توسعه، اقتصاد موضوعات، نظامات تكامل و هم چنين اخلاق اقتصاد و فقه اقتصاد. اين ماموريت حوزه است يعني كاري است كه حوزه بايد بپردازد و توليد كند و اتفاقا خلأ جدي هم داريم. فقط در حوزه فقه اقتصادي آن هم در فقه موضوعات تقريبا حوزه يك كار سابقه‌داري را انجام داده‌است اما در حوزه فقه نظامات كاري در دست نيست جز همان کار محدودي كه مرحوم شهيد صدر ارائه كردند و مختصر ادامه‌اي كه بعدها داده شد. دوستاني كه دست اندر كار هستند مي دانند در اين زمينه ما خلأ داريم. در تكامل نظامات اقتصادي هم كه تقريبا هيچ حرفي نداريم. من با قاطعيت عرض مي‌كنم كه حرفي در اين حوزه نداريم چون تقريبا با پژوهش‌هايي كه اتفاق مي‌افتد آشنا هستم. اين كار حوزه است.

اگر ما بخواهيم به يك اقتصاد مقاومتي برسيم اول بايد مكتب اقتصادي اسلام را تبيين بكنيم كه البته اين کار سطوحي دارد لازمش اين نيست كه ما حتما پنجاه سال صبر كنيم. مي‌توانيم مكتب اقتصادي را حين عمل اصلاح كنيم مثل قطار در حال حركت كه بايد اصلاح شود، نمي توانیم متوقف كنيم ولي حتما بايد اصلاحش كنيم. لازم نيست قطار را متوقف كنيم مسافر ها را پياده كنيم تا مثلا گرمايش يا سرمايش اين قطار را اصلاح كنيم در حال حركت بايد اصلاح هم بكنيم. ولي ما بايد حتما اين مكتب اقتصادي را داشته باشيم. مبتني بر اين مكتب اقتصادي بايد دانش توليد شود كه گمان ما اين است نه فقط بخش انساني علم اقتصاد، بخش تجربي علم اقتصاد هم ديني و غير ديني دارند و علم اقتصاد موجود كه وضعيت‌شناسي و پيش‌بيني و كنترل مي‌كند يعني ابزار شناخت وضعيت و پيش‌بيني و كنترل است اين علم اقتصاد منتهي به اقتصاد مقاومتي نخواهد شد يعني اقتصاد به نفع اسلام از آن متولد نخواهد شد. ما ناچار علاوه بر مكتب اقتصادي نيازمند توليد دانش اقتصاد به خصوص در بخش انساني هستيم. اين مطلب محل وفاق است كه علوم انساني، اسلامي و غير اسلامي دارند. بعد بايد از اين‌ها، الگوهاي برنامه‌ريزي و ابزار توليد برنامه را فراهم كنيم كه با تكيه به مكتب و دانش، مكتب و دانش را فرآوري بكند  که آن‌ها به برنامه‌هاي عملياتي تبديل كند که ابزار جديدي لازم دارد. مثلا مي‌گويند اول بايد ماموريت را بنويسيد بعد سند چشم‌انداز را، بعد -مثلا با نگاه‌هاي مختلف مبتني بر آن-  سياست را ارائه  بدهيد و بعد راهبرد را.  براي اين كه شما بتوانيد مكتب و علم اقتصاد را به برنامه تبديل كنيد اين خود يك مدل است.

 بنابراين غير از مكتب اقتصادي كه معطوف به آموزه‌هاي ديني در حوزه اقتصاد آن هم با رويكرد سرپرستي تكامل اقتصاد است یعنی هماني كه امام مي‌فرمودند. ایشان در بيانيه منشور روحانيت‌شان مي‌فرمایند نظام استكباري جهاني استراتژي‌هاي حاكم بر جهان را تعيين مي‌كند، ما هم بايد در مقابل آنها استراتژي‌هاي حاكم بر جهان را تعيين كنيم. من فرق امام را با كساني كه قبل از امام قائل به ولايت مطلقه بودند قبل مثل مرحوم نراقی فقط در نگاه‌شان به ماموريت فقيه مي بينم كه ايشان ماموريت فقيه را مقابله با نظام جهاني و به دست گرفتن كنترل جامعه جهاني در مقابل تمدن غرب مي‌داند. فقهاي قبل -حتي آن‌هايي كه مخالف ولايت مطلقه بودند - موضوع تصرف‌شان را آنقدر گسترده نمي‌ديدند. لذا در منشور روحانيت، امام مي‌فرمايد كه: نبض آينده بايد در اختيار ما باشد. نه اين كه - به تعبير من - ديگران ايجاد حادثه بكنند و ما به مسايل مستحدثه سياسي، اقتصادي و فرهنگي جواب بدهيم. آيا راي در اسلام هست يا نيست؟ آيا نظام پولي اعتباري در اسلام هست يا نيست؟ اين‌ها پاسخگویي اين مسايل مستحدثه است. ما در حوزه اقتصاد بايد به رهبري تكامل اقتصاد آن هم در مقياس جهاني بيانديشيم. اين معني مكتب اقتصادي اسلام در حوزه حكمت، اخلاق و فقه است. بعد آن به دانشي فرآوري كنيم كه امكان شناخت وضعيت، پيش‌بيني وضعيت مطلوب و امكان هدايت و كنترل را به ما مي‌دهد. سپس آن را به روش‌هاي برنامه‌اي كه امكان توليد برنامه را مي‌دهد تبديل كنيم يعني بايد در محور مكتب اقتصادي دانش اقتصاد توليد بشود، و الا دانش ديني نيست. و در حوزه برنامه‌ريزي فرآوري مكتب و دانش به برنامه اقتصاد مقاومتي تبديل بشود. بر این اساس حرف‌هايي كه اين روزها راجع به اقتصاد مقاومتي و اقتصاد اسلامي زده مي‌شود چون اين نقشه در آن روشن نيست، به يك معنا حرف‌هاي ضعيفی است. حتي حرف‌هایی که متخصصين هم زدند حرف‌هاي چندان قابل قبولي نيست. يك بخش عمده مربوط به حوزه است.

چنين اقدامی یک اقدام اساسي براي دستيابي به اقتصاد مقاومي است يعني اقتصاد مبتني بر فرهنگ اسلام آن هم اسلام ناب با قرائت حضرت امام اسلامي كه انقلاب اجتماعي كرده و در حال تبدیل شدن به يك حركت تمدني در مقياس جامعه جهاني است. آن اقدامات اساسي بايد اتفاق بيفتد که يك عزم ملي هم مي‌خواهد و همه بايد تلاش كنند تا اتفاق بيفتد.

راه و اقدام کوتاه‌مدت، فرهنگ‌سازی و ايجاد مطالبه عمومی

اما كاري كه ما مي‌توانيم في الجمله براي كوتاه مدت بكنيم يكي گفتمان‌سازي و ايجاد مطالبه مردمي است. البته اقداماتي كه مي‌شود متفاوت است، گاهی در سطح عمومي بحث مي‌كنيم، گاهی در سطح متخصصين  و دانشگاهي و گاهی هم در سطح نخبگان اجتماعي بحث انجام می‌شود. ولي اولين اقدامي كه ما مي‌توانيم بكنيم فرهنگ‌سازي نسبت به ضرورت اقتصاد مقاومتي، چيستي اقتصاد مقاومتي و مسير دستيابي به اقتصادي مقاومتي است. اين اولين مساله است كه اقتصاد مقاومتي حتما به يك گفتمان اجتماعي تبديل بشود، در حوزه عمومي متناسب با خودش و در حوزه تخصصي هم متناسب با خودش.

چيز ديگري كه مقام معظم رهبري تاكيد داشتند این است که بايد نسبت به اقتصاد مقاومتي مطالبه اجتماعي ايجاد كنيم، تا اين بيانات، زحمات و هدايت‌هاي ايشان مثل بسیاری از فرموده‌های ديگرشان به طاق نسيان و فراموشی سپرده نشود. ايجاد این مطالبه اجتماعي وظيفه ماست . به نظر من مقدورات اين كار را هم کاملا داريم يعني ما مقدوراتی تاريخي داريم كه تاريخ حركت اسلامي آن‌ها را در اختيار ما گذاشته است مثل مسجد، حسينيه و هيئات و... . واقعا اگر يك حزبي در كشور یا در تهران دو هزار NGO فعال داشت چقدر از آن در انتخابات احساس خطر مي‌شد. ولي الان اين‌ها از دو هزار مسجد ما  احساس خطر نمي‌كنند. چرا؟ اين‌ها از چند هزار هيئت ما در اين اندازه احساس خطر نمي‌كنند كه ما از همان اندازه NGO احساس خطر مي‌كنيم. با اينكه رفت و آمدهاي مردمي به هيئات و مساجد بسیار بيشتر از NGO هایی است كه احزاب دارند. چرا؟ به خاطر اين كه ما از اين مقدورات در مقياس انقلاب اسلامي استفاده نمي‌كنيم. يعني كاركرد هيئات و مساجد ما در حد قبل از انقلاب است و چندان رشدي نكرده‍‌‌‌است. اين مقدورات تاريخي را اسلام در اختيار ما گذاشته و ديگر لازم نيست ما آن‌ها را ايجاد و پشتيباني كنيم، نه پشتيباني اقتصادي مي‌خواهند، نه سياسي و نه فرهنگي. فقط بايد آن‌ها را رشد بدهيم، ارتقا ببخشيم و در مقياس كنوني فعال‌شان كنيم تا بشود از طريق آن‌ها در مقياس مطالبات رهبري ايجاد مطالبه اجتماعي كرد. نباید ولي جامعه مطالبه‌اي كند اما به مطالبه عمومي تبديل نشود، هر كسي هم برود كار خودش را بكند، بعد هم يك گزارشي بدهد و افراد بگويند همان كار را داريم مي‌كنيم. من هم خيلي متاسف شدم كه فرداي اعلام ايشان يكي از مسئولين اجرايي گفت اصلا آني كه ما داريم عمل مي‌كنيم اقتصاد مقاومتي است.

بنابراين اقداماتی که فعلا می‌توانیم انجام دهیم عبارت است از گفتمان سازي، ايجاد مطالبه، ايجاد اميد كه ايشان خيلي تاكيد دارند. براي ما مقدور است كه با ادبياتي كه اساتيد دارند، مهارت‌ها، توانايي‌ها و ارتباط خوبي كه با مخاطب برقرار مي‌كنند اميد ايجاد كنند و ضرورت چنين امري را كه ما در يك پيچ تاريخي هستيم بيان كنند. تلقی من اين است كه اين نبرد اقتصادي پاشنه آشيل غرب هم هست. به نظر من اگر شما بتوانيد مقاومت اقتصادي كنيد و از دل اين مقاومت سبك جديدي از اقتصاد را طراحي كنيد سرعت فروپاشي غرب بسيار زياد خواهد شد. چيزي كه امروزه جهان را مجبور كرده در مقابل نظام سرمايه‌داري تسليم باشد اين است كه بدلي ندارد. چون بدلی که وجود داشت اقتصاد سوسياليستي بود كه آن هم شكست خورد.

پس ما بايد اميد ايجاد كنيم و با توجه به مقدوراتي كه هست امكان عبور از وضعيت موجود را تحليل بكنيم. باید براي عبور از شرايط اقتصادي كنوني با ظرفيت انقلاب اسلامي در مخاطبين خود اميد ايجاد بكنيم و براي‌شان ضرورت مقاومت و اقتصاد مقاومتي را توضيح بدهيم. از چيزهايي كه مقام معظم رهبري خيلي بر آن تاكيد كردند این است که در مقابل كساني كه مي‌خواهند ايجاد ياس كنند و بگويند چنين چيزي ممكن نيست و تنها راه براي حل معضلات اقتصادي ارتباط جهاني و به تعبير ديگر الگوي توسعه اقتصادي در مدار توسعه جهاني است نشان دهیم اين‌ها شدني است و امكانش را بيان بكنيم.

يكي از كارهاي ديگر كه از ما ساخته است تبيين رابطه رفتار اقتصادي با مقاومت در مقابل كفار است. در بين مذهبيون بعضي‌ها هستند دوبار خمس‌شان را مي‌دهند و همين كه پولی به دست مي‌آورد خمسش را كنار مي‌گذارد اما همين آدم اصلا به این که اين كارخانه‌اي كه می‌سازد در موازنه با غرب به نفع اقتصاد دنياي اسلام است يا نيست كار ندارد. اصلا در اين مقياس نمي‌فهمد و توجه پيدا نمي‌كند جنسي را كه از كشور مي‌خرد كدام يكي به موازنه اقتصادي به نفع اسلام يا جمهوري اسلامي منتهي مي‌شود. او در امور مالي واقعا محتاط است اما اصلا متوجه نيست كه خردیدن اين كالاي خارجي چقدر به مقاومت اقتصادي دنياي اسلام ضربه مي‌زند. بنابراين يكي از كارهايي كه ما بايد در حوزه فرهنگي عمومي تبيين كنيم - و  شدني هم هست- رابطه بين نوع معيشت اقتصادي و مقاومت در مقابل كفار است. به تعبير ديگر رابطه بين معيشت اقتصادي اعم از توليد، توزيع و مصرف با پيشرفت اقتصادي دنياي اسلام و تغيير موازنه  به نفع دنياي اسلامي و پيشرفت تمدني اسلام که ما مي‌توانيم آن را تبيين كنيم. توليدگر ما بايد واقعا بفهمد كه معيار توليد ربا نيست، نبايد بالاتر از نرخ ربا سود بگيرد و نبايد قبله توليد ربا باشد اين را كه مي‌توانيد بفهميد. بايد بفهمانيد بي‌انصافي نباشد و به به سود كم قناعت شود. اين ها جزو فرهنگ‌سازي است كه مي‌توانيم انجام دهیم.

البته اين فرهنگ‌سازي در مقياس فرهنگي عمومي است، اشاره كردم در لايه‌هاي ديگر بايد چه اتفاقي بيفتد. در حوزه فرهنگ مصرف هم همين طور ما مي‌توانيم دعوت به قناعت كنيم، دعوت به مصرف كالاي داخلي كنيم. در حوزه توليد هماني كه خود مقام معظم رهبري در بيانات نوروزشان بيان فرمودند مي‌توانيم آن را جزو فرهنگ عمومي جامعه كنيم كه ثروت‌ها صرف توليد بشوند نه صرف توزيع. به سود كم قانع باشند و در توليد دنبال بهره‌وري. اين کارها ديگر كارهاي شدني است. بايد روي اين‌ها فرهنگ‌سازي كرد. بخشي از آن‌ها را بايد دستگاه‌هاي فرهنگي ديگر انجام دهند. يك بخشي از آن هم كار ما حوزويان است كه مي‌توانيم. البته ما نبايد جاي كارهای رسانه‌اي ديگر را بگيريم، ولي در بخشي كه خودمان ماموريت داريم اين حداقل‌هايي است كه عرض شد،كه ماموريت تبليغي است و حوزه فرهنگ‌سازي و ايجاد گفتمان و مطالبه عمومي در حوزه اقتصاد است اعم توليد، توزيع و مصرف. اين قسمت را مي‌توانيم عهده دار باشيم.

پرسش اول / مسئولیت جریان و حوزه علمیه

سوال: مرجع اين ضميرها معلوم نيست «بكنيم، بكنند» اين ها چه كساني هستند؟ اگر مبدا انقلابمان را خرداد 42 بگيريم الان نيم قرن از شروع انقلاب مي‌گذرد. اگر بخواهيم از پيروزي انقلاب و نظام سازي مبدا را بگيريم نزديك 35 سال مي‌گذرد. مجموعه‌هايي هم در حوزه علميه اصلا كارشان براي اين ایجاد شده‌است. مثلا يكي از همان مجموعه‌ها فرهنگستان علوم اسلامي است كه خود حضرتعالي توانستيد آن جا را بعد از مرحوم آقا سيد منیر الدين اداره بكنيد يا مثلا مجموعه دانشگاه امام صادق، دانشگاه رضوي و موسسه امام خميني. اين مجموعه‌ها كه اصلا شايد هدف اصلي تشكيل شدن‌شان كمك به نظام و اسلام حكومتي بوده و آن جمله كه از حضرت امام از منشور نقل فرمودند كه ما نبض آينده را بايد داشته باشيم، به حمل شايع متوجه اين گونه موسسات است(میرباقری: «متوجه كل حوزه است از جمله آن‌هايي كه اقدام كردند») كل حوزه كارش فعلا در مبناي سطوح عاليه و بعد هم درس خارج همين درس فقه و اصول است. معمولا اگر بنا است كسي دنبال اين مقوله برود نهادهاي تخصصي است. در نتيجه معمولا نه تنها كسي جلوتر نیست بلكه معمولا از رهبري همه عقب‌ترند.  يعني بايد رهبري بزرگوار يك چيزي را به عنوان يك تئوري مطرح كند حالا يك كساني بيدار بشوند، تحليل‌هايي بكنند آن هم آيا كارآمدي داشته باشد يا نه. اين را چطوري بايد كالبد شكافي كرد؟ آسيب شناسي اين قضيه را چه كسي بايد پيگيري بكند؟ اگر بنا است ما هميشه نظام حكومتي و فقه حكومتي را كمك كنيم چه كساني به حمل شایع و اولي مسئول اين كار هستند؟

پاسخ: اولا كل حوزه عمليه مسئول است يعني در آن بخشي كه مربوط به حوزه مي‌شود واقعا كل حوزويان مكلف هستند. تلقي من اين است كه بدنه حوزه سنتي اصلا انقلاب اسلامي را درك نكرده يعني نمي‌داند چه تحولي اتفاق افتاده است يعني به اين توجهي نمي شود با انقلاب اسلامي مقياس حضور دين در صحنه زندگي بشر در حال تغيير كردن است و اين مقياس چه اقتضاعاتي در حوزه تفكر ديني ايجاد مي‌كند. ولي در عين حال معتقد هستم ما پيشرفت‌هاي خيلي خوبي داشتيم. اگر مجموعه دستاوردهاي سه دهه انقلاب اسلامي را در اين زمينه ببينيد هم به لحاظ تغيير نگرش، هم به لحاظ پرورش نيروي انساني و هم به لحاظ توليد مواد قابل اعتنا وضع ما در مجموع قابل قبول است و لو اين كه حتما بايد تلاش بيشتري اتفاق بيفتد. اين امر زمان خاص خودش را مي‌طلبد. تحولات اجتماعي تاريخ اجتماعي دارند و غير از تحولات فردي هستند مثل يك گندمي كه حداكثر عمرش دو سه ماه است ولي يك درخت گردو بخواهد ده سال طول مي‌كشد تا ميوه دهد. بنابراين تحولات اجتماعي زمان خودشان را دارند.

 به نظر مي‌آيد اگر ما خودمان را با انقلاب‌هاي ديگر دنيا مثل رنسانس، انقلاب كبير فرانسه، انقلاب صنعتي در انگلستان و انقلاب اكتبر روسيه مقايسه كنيم، از نظر زمان نسبت به هر كدام از آن انقلاب‌ها عقب نيستيم. يعني شما سي سالگي و حتي پنجاه سالگي آن انقلاب ها را ببينيد به لحاظ چالش‌هاي پيش رو و به لحاظ دستاوردهايي كه داشتند از ما جلوتر نيستند. البته اين را قبول دارم هنوز در آغاز يا ميانه راه هستيم و اين يك عزم عمومي در حوزه را مي‌طلبد. اول كاري كه ما بايد بكنيم همين است كه چگونه مي‌شود اين عزم را در همه حوزه ايجاد كرد كه پژوهش‌هاي حوزوي دستگاه فقاهت حوزه به حل مسائل در مقياس حكومت معطوف بشود. البته به نظر خودم مي‌آيد اگر مي‌شد گزارش آماری هم داد مشخص می‌شد وضعيت حوزه آن چنان كه مي‌نمايد بد نيست. ما به نسبت، وضعيت خيلي خوبي داريم يعني حوزه امروز به لحاظ ظرفيت‌هايي كه در آن در باره دستيابي به فقه حكومت ايجاد شده خيلي متفاوت با حوزه چهل سال قبل و حوزه زمان مرحوم آيت الله بروجردي و امثال اين‌ها است.

البته من هنوز معتقدم اين اتفاق در مقياس دستگاه فقاهتي ما نيفتاده‌است. يادم هست يك بحث و مناظره‌اي با صادق زيبا كلام مي‌كردم. ايشان از من پرسيد آقا اگر انقلاب اسلامي نكرده بوديد چه كاري مي‌کرديد كه الان نكرديد؟ من بلافاصله سوال كردم، تازه بعد از رحلت حضرت امام بود عرض كردم مقصودتان در مقياس توسعه و رهبري نظام است يا در مقياس تصميمات كلان و تخصصی يا در مقياس تصميمات عمومي است؟ يعني رفتار بازار ما چه تفاوتي كرده يا رفتار دولت يا رفتار رهبري؟ گفتم اگر مقصودتان دولت و بازار است، من هم قبول دارم بسیاری چیزها در حوزه اقتصاد و در بعضي حوزه‌هاي ديگر تغيير نكرده، ولي اگر در مقياس رهبري است كه رهبری امروز اصلا هيچ ربطي (و شباهتی) به دستگاه‌هاي جهان ندارد و اصلا همه اشكال شما به انقلاب اسلامي همين است كه چرا به قوانين جهاني عمل نمي‌كنيد.

حالا سوال اين است اين فقهي كه در مقياس رهبري به آن عمل مي‌شود مثل حضرت امام و مقام معظم رهبري واقعا ذوقي عمل مي‌كنند يا فقهي عمل مي‌كنند؟ اين فقه در چه فرآيندي شكل مي‌گيرد؟ من معتقد هستم اين فقه، فقه تصرف غير از دستگاه فقاهتي كه حضرت امام و الان مقام معظم رهبري دارند خيلي جاها در ارتباط‌شان با شرايط و مقام بالاتر اتفاق مي‌افتد راجع به امام اين طور نيست كه امام فقط در قله علوم حوزوي هستند يا لااقل در بسياري از حوزه‌هاي علوم حوزوي در قله‌اند. غير از اين مساله يك حقيقتي به امام عطا شده كه مبدا تكامل علوم حوزوي مي‌شود که فراتر از علوم حوزوي است يعني تحول در عرفان، تحول در فقه. تحول در علوم حوزوي بايد از بالا افاضه بشود و آن نقطه افاضه هم نقطه رهبري فرهنگي است.

بنابراين من نگران اين نيستم كه ما دنبال رو رهبري باشيم، اتفاقا اين امري طبيعي است سياستگذاري براي حوزه فرهنگ مقدم بر رفتار فرهنگی است. منتهي مهم اين است كه ما جا مي‌مانيم. مثلا در سال 74 مقام معظم رهبري بحث تكامل فقاهت را در حوزه مطرح كردند و 19 سال زمان از آن مي‌گذرد. منظور نه تكامل فقه، که تكامل فقاهت يعني دستگاه تفقه و مركز تفقه بود، ببينيد چقدر اتفاقات در حوزه افتاده‌است. بنابراين مشكل اين نيست كه ايشان سياستگذاري فرهنگي كنند، مشكل اين است كه دنباله‌روي فرهنگی‌ما كُند است. و الا اگر مطابق با سياست‌گذاري‌ها حركت كنيم جاي نگراني نيست. ولي وضعيت در مجموع نسبت به آن چه ما داريم و در مقايسه رضايت بخش است.

پرسش دوم / تبیین در لایه های مختلف

سوال: يك موضوعي كه در بحث اقتصاد مقاومتي مهم است و نياز امروز جامعه ما است اين است كه اقتصاد مقاومتي براي مردم مفهومی مبهم است به جز خواص واقعا مردم نمي‌فهمند اقتصاد مقاومتي يعني چه؟ تا اين را وارد پيكره جامعه نكنيم موثر واقع نمي‌شود. امام صادق(ع) براي تبيين اين آيه شريفه: « وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا» (فرقان/67) سنگ‌ريزها را گرفت و دستش را نگه داشت و آزاد كرد. يك خرده را باز نگه داشت و ريخت به اين ترتيب هر سه را معنا كردند هم قتر را، هم اسرف را و هم كان بين ذلك قواما را.  ما امروز بايستي اين موضوع را درست باز كنيم يعني واقعا وظيفه حوزه است. اساتيد حوزه بايد بيايند براي تمام اقشار مردم بگويند كه مثلا براي آقاي كشاورز  اقتصاد مقاومتي چيست، آقاي معلم یا استاد اقتصاد مقاومتي براي شما چيست، چه كار بايد بكنيد. اين مطلب همين طور مانده و تا باز نشود اثري در جامعه نخواهد داشت.

پاسخ: بله من هم عرضم همين بود كه يك بخشي از آن بخش‌هاي تخصصي است و يك بخش هم مربوط به فرهنگ عمومي است. در بخش فرهنگ عمومي آقايان مي‌توانند در آن رسالت خود را ايفا كنند. بخش تخصصي بايد در پژوهشگاه‌هاي حوزوي اتفاق بيفتد. ولي بخش ابلاغي آن بعد از توليد است  چون هميشه تبليغ بعد از توليد است. مبلغ از آن نظر كه مبلغ است مامور توليد نيست پژوهشگر نيست ولو در جاي ديگر پژوهشگر هم باشد. تبليغ پژوهش نيست. بايد آن چه در حوزه پژوهش توليد مي‌شود و بعدا فرآوري مي‌شود و به ادبيات عمومي تبديل مي‌گرد‌د اين را بايد مبلغ به عهده بگيرد يا اگر مبلغ در حوزه تخصصي است بايد به ادبيات تخصصي تبديل بشود.

بنا بر اين بخشي از اقتصاد مقاومتي كه مربوط به حوزه است بخش مكتب اقتصادي است که بايد در پژوهشگاه‌هاي حوزه توليد و فرآوري شود و به ادبيات قابل تبليغ تبديل بشوند، آن وقت مبلغين تبليغ بكنند. اين مسيري است كه بايد طي بشود. اما آن بخشي از آن كه الان براي اساتيد امكانش هست كه در حوزه فرهنگ عمومي تبليغ بكنند بخش ضرورت مقاومت، بخش جنگ تمام عيار اقتصاد،  بخش تكاليف اخلاقي و فقهي مردم نسبت به توليد، توزيع و مصرف است.  اين ها را مي‌شود گفت يعني مي‌شود به مردم رابطه رفتار اقتصادي‌شان را با موازنه اقتصادي توضيح داد كه آقا شما اگر رفتيد كالاي خارجي خريديد چه اتفاقي مي‌افتد. اين را كه مي‌شود گفت شما اگر كالاي قاچاق را فروختيد چه اتفاقي مي‌افتد و لو اين كه الان فقه خرد ما ممكن است نگويد حرام است.  در باره كالاي قاچاق استفتا مي‌كنند بعضي‌ها مي‌گويند حرام نيست. ولي ما مي‌توانيم رابطه‌‍‌اش را بيان كنيم كه با اين كار چه اتفاقي مي‌افتد. اين حدي است كه الان ما مي‌توانيم تبليغ كنيم.

اما فراتر از آن، چیزی كه مربوط حوزه است تبيين مكتب اقتصاد مقاومتي است که بايد در پژوهشگاه‌ها توليد بشود و در يك دستگاهي به ادبيات قابل انتقال فرآوري و تبديل بشود و گرنه نمي‌شود فرض كنيد يك متن پژوهشي مثل اسفار را برويد براي مردم بگوييد. اين متن پژوهشي بايد به اعتقادات روان تبديل بشود بعد مبلغین بروند بگويند. حتي شما هيچ وقت  براي عموم جامعه در اعتقادات نمي‌رويد شرح باب حادي عشر را يا شرح تجويد خواجه را بگوييد. اين‌ها  به اعتقادات روان تبديل مي‌شود. در حوزه اقتصاد مقاومتي هم طریقه همين است. بخشی که مربوط به حوزه مكتب اقتصادي است بايد توليد، فرآورري و قابل تبليغ بشود و اساتيد بروند ابلاغ كنند.

اما بخشي از آن به نظر من براي اساتيد و بزرگان امكان پذير است. در این جا باید به این نکته دقت کرد که گاهي نوع مواجهه ما با مساله، مسئله را خراب مي‌كند مثل مساله سبك زندگي. سبک زندگی در دنياي امروز به معني الگوي توسعه است كه همه رفتارها را قاعده‌مند کرده، به خرده الگوها تبديل مي‎‌كنند، خرده الگوها را هم در الگوي كلان (الگوي توسعه) مي‌برند. خرده الگوهایی مانند  پوشاك، خوراك، مسكن، ازدواج و ... همه با دانش‌هاي پشتيبان –ذیل الگوی کلان یعنی توسعه- به يك مدل تبديل مي‌شود. وقتي ما اين‌ها را به يك موضوعات بسيار خرد تبديل مي‌كنيم اصلا موضوع را سخيف مي‌كنيم. بعضي از عناويني كه در روزنامه یا جاهاي ديگر تحت عنوان سبک زندگی زده مي‌شود را دیده‌اید. اصلا ما گاهي موضوع را به حدي مبتذل مي‌كنيم كه اصلا يك محقق جرئت نمي‌كند به طرفش برود، كه اگر موضوع اين است اصلا قابل گفتگو نيست.  اگر ما حوزه اقتصاد مقاومتي را هم به يك اخلاق خرد جزئي جزئی تبديل كرديم ديگر اقتصاد مقاومتي نيست. حداقل کار این است اگر اساتيد بيان مي‌كنند بايد به اخلاقي كه رابطه بين رفتار اقتصادي و موازنه اقتصادي را تبيين مي‌كند بپردازند. من فكر مي‌كنم الان حداقل ممكن اين است که جنگ تمام عيار تمدني ما تبيين شود. من فكر مي‌كنم در اين مقياس اين ها را مي‌شود گفت. و الا اگر اين رابه يك ادبيات خرد تبديل كنيم در مقابل الگوهاي سرمايه داري واقعا از دل آن هيچ نوع مقاومتي بيرون نمي‌آيد، که به نظر من ظلم به موضوع و از بين بردن موضوع است. باز هم از اين كه وقت شما اساتيد را گرفتم و با شرح صدر تحمل كرديد جدا عذر خواهي مي‌كنم.