جایگاه
بلای
سیدالشهداء
در طرح بزرگ
خدای متعال
نوشته
پیشرو، متن نهمین
جلسه از
مجموعه
سخنرانیهای
آیت الله
میرباقری در
حسینیۀ حضرت
زهرا سلام
الله علیها در
محرم ۱۴۴۶ است. این
جلسه در تاریخ
۲۵ تیر ۱۴۰۳ در قم
برگزار شده
است.
۱. قضای
خدای متعال در
رابطه با
انبیاء الهی
دعای
شریف ندبه
مضامین بلندی
دارد و همین
مضامین برای
استناد این
دعا به معصوم
کفایت میکند.
این دعای شریف
از امام صادق
علیه السلام نقل
شده است. حضرت
در این دعا
افق نگاه ما
را بالا میبرند
و ما را با صُنع
الهی با
اولیائ خود
مواجه میکنند.
خدای متعال در
رابطه با
اولیاء خودش
تقدیری دارد و
طرحی برای
آنها آماده
کرده است؛ حضرت
در این دعا ما
را با این طرح
مواجه میکنند
و از این طرح
پردهبرداری
میکنند تا ما
بتوانیم جمال
و زیبایی کار
خدا با اولیائ
خود را
ببینیم. آنموقع
میتوانیم
خدا را بر این
صنع حمد کنیم.
خلاصۀ این دعا
همین است و در
همان فرازهای
اول آمده است؛
«اللَّهُمَّ
لَكَ
الْحَمْدُ
عَلَى مَا
جَرَى بِهِ
قَضَاؤُكَ
فِي
أَوْلِيَائِكَ».
حمد زمانی
انجام میشود
که انسان
جمالی را
مشاهده کند،
هرچند این جمال
مربوط به خودش
نباشد. یعنی
در حمد لازم نیست
که انسان
منتفع باشد.
در
ادامه
خصوصیات این
اولیاء بیان
شده است، «الَّذِينَ
اسْتَخْلَصْتَهُمْ
لِنَفْسِكَ
وَ دِينِكَ».
ایشان خالصۀ
خدای متعال
هستند و خدای
متعال ایشان
را برای خودش
و برای اقامۀ
دینش برگزیده
است. «إِذِ
اخْتَرْتَ
لَهُمْ
جَزِيلَ مَا
عِنْدَكَ
مِنَ
النَّعِيمِ
الْمُقِيمِ»؛
خدای متعال
برای انبیاء و
اولیائش یک
نعمت فراوان و
پایدار در نظر
گرفته است، «الَّذِي
لَا زَوَالَ
لَهُ وَ لَا
اضْمِحْلَالَ».
پس نکتۀ اول
در این حمد
توجه به
مقامات و
مدارجی است که
خدا برای
اولیائش در
نظر گرفته است.
نکتۀ
دوم زهد است؛ «بَعْدَ
أَنْ
شَرَطْتَ
عَلَيْهِمُ
الزُّهْدَ
فِي
دَرَجَاتِ
هَذِهِ
الدُّنْيَا
الدَّنِيَّةِ
وَ
زُخْرُفِهَا
وَ
زِبْرِجِهَا».
آن مقاماتی که
خدای متعال
برای انبیاء و
اولیاء در نظر
گرفته است،
بعد از تعهدی
است که از ایشان
گرفته است.
اگر ایشان میخواهند
به آن مدارج
راه پیدا
کنند، باید
نسبت به همۀ
مدارج دنیا
زاهد و فارغ
باشند. خدای
متعال یک قرارهایی
از انبیاء
گرفته و در
مقابلش امکاناتی
به آنها داده
و مقاماتی
برای آنها در
نظر گرفته
است؛ مسیر
رسیدن به این
مقامات این
است که وقتی
از حیات
الدنیا عبور
میکنند،
زاهد و فارغ
باشند و توجهی
به کم و زیاد دنیا
نداشته باشند،
«فَشَرَطُوا
لَكَ ذَلِكَ
وَ عَلِمْتَ
مِنْهُمُ
الْوَفَاءَ
بِهِ»؛
خدای متعال میدانست
که ایشان اهل
وفاء به این
عهدها هستند. «فَقَبِلْتَهُمْ
وَ
قَرَّبْتَهُمْ
وَ قَدَّمْتَ
لَهُمُ
الذِّكْرَ
الْعَلِيَّ
وَ الثَّنَاءَ
الْجَلِيَّ
وَ
أَهْبَطْتَ
عَلَيْهِمْ
مَلَائِكَتَكَ
وَ
كَرَّمْتَهُمْ
بِوَحْيِكَ
وَ
رَفَدْتَهُمْ
بِعِلْمِكَ».
نکتۀ سوم این
است که خدای
متعال ایشان
را پذیرفت و امکاناتی
به آنها داد؛
خدای متعال
وحی و علمی را
به اولیاء
خودش داد در
دسترس دیگران
نیست. چراغی
را در دل
ایشان روشن
کرد و معارفی
به آنها عنایت
کرد که دیگران
از آن بیبهره
هستند.
«وَ
جَعَلْتَهُمُ
الذَّرَائِعَ
إِلَيْكَ وَ
الْوَسِيلَةَ
إِلَى رِضْوَانِكَ».
چهارمین نکتۀ
این فراز این
است که این
اولیاء فقط
خودشان از این
امکانات
استفاده نمیکنند،
بلکه وسیلهای
برای سیر
دیگران بهسوی
خدای متعال میشوند.
اینها
خصوصیاتی است
که برای
اولیاء خدا بیان
شده است. ما
خدای متعال را
برای صنع او
با این اولیاء
حمد میکنیم.
پس
خدای متعال
برای انبیاء و
اولیاء خودش
مقاماتی در
نظر گرفته و
سپس پیمانهایی
از ایشان
گرفته است و
ایشان هم به
آن پیمانها
عمل کردند؛ در
نهایت هم
امکاناتی به
ایشان داده
شده که دیگران
را بهسمت
خدای متعال
سیر بدهند.
این طرح خداست
و ما خدای
متعال را بهخاطر
جمال این طرح
حمد میکنیم.
این اجمالِ
دعای ندبه
است. البته
دیدن جمالِ
این طرح کار
هرکسی نیست؛
هرکسی نمیتواند
کار خدا را در
این افق ببیند
و زیبایی آن
را درک کند.
اصلاً ممکن
است انسان
نتواند این
طرح را ببیند؛
کسی که فقط
نظام کیهانی و
طبیعت را میبیند،
فقط میتواند
خدا را برای
بهار و پاییز
حمد کند، ولی نمیتواند
آن طرح بزرگ
الهی را ببیند
که خدای متعال
با انبیاء و
اولیائش
داشته است.
سپس
حضرت صنع الهی
را با حضرت
آدم و چهار
نبی اولوا
العزم بهاجمال
بیان میکنند.
سپس مفصلاً به
تدبیر و تقدیر
خدای متعال در
باب نبیاکرم
پرداختهاند؛
«إِلَى
أَنِ
انْتَهَيْتَ
بِالْأَمْرِ
إِلَى
حَبِيبِكَ وَ
نَجِيبِكَ
مُحَمَّدٍ»،
این طرح الهی
منتهی به نبیاکرم
میشود. خدای
متعال کار را
منتهی به حبیب
خودش میکند.
رسول اکرم بین
همۀ انبیاء و
اولیاء
برگزیده و
عصارۀ همۀ
انبیاست؛ «سَيِّدَ
مَنْ
خَلَقْتَهُ
وَ صَفْوَةَ
مَنِ اصْطَفَيْتَهُ
وَ أَفْضَلَ
مَنِ
اجْتَبَيْتَهُ
وَ أَكْرَمَ
مَنِ اعْتَمَدْتَهُ».
ایشان بر همۀ
انبیاء مقدم
است، «قَدَّمْتَهُ
عَلَى
أَنْبِيَائِكَ».
امکاناتی
به این پیامبر
داده است، از
جمله بیت و
اهلبیت. خدای
متعال این اهلبیت
را معصوم و
طاهر قرار
داده است و
ایشان را بهعنوان
مسیر امت بهسوی
خدا معرفی
کرده است. لذا
از امت خواسته
است که از
طریق مودت به
ایشان مسیر
خودشان را بهسوی
خدای متعال
پیدا کنند.
باقی
امکاناتی هم که
خدای متعال
برای ساخت امت
به حضرت
دادند، هم در
این دعا بیان
شده است. قوای
ملائکه در
اختیار ایشان
است و شرق و
غرب عالم تحت
قدم اوست. همۀ
این امکاناتی
که به حضرت
داده شده،
برای ایجاد و
تربیت امت
است.
۲. قضای
خدای متعال در
رابطه با اهلبیت
علیهم السلام
وقتی نبیاکرم
مأموریت خود
را انجام
دادند، در
مرحلۀ بعد
امیرالمؤمنین
به اقامه دین
پرداختند، «أَقَامَ
وَلِيَّهُ
عَلِيَّ بْنَ
أَبِي طَالِبٍ
صَلَوَاتُ
اللَّهِ
عَلَيْهِمَا
وَ عَلَى
آلِهِمَا
هَادِياً».
خدای متعال به
امیرالمؤمنین
دستور داد و
این چراغ
هدایت را در
عالم
برافروخته
نگه داشت و
مسیر را با
امیرالمؤمنین
باز کرد. خدای
متعال بهواسطۀ
حضرت امیر راه
را باز کردند
که امت
بتوانند این
مسیر را طی
کنند. سپس مدحهایی
از
امیرالمؤمنین
اینجا بیان
شده است که
شخصیت ایشان
را به ما
معرفی میکند.
هر کدام از
خصوصیات حضرت
خصوصیات ممتازی
است که یک
کتاب بحث
دارد.
سپس
میفرماید
حضرت امیر هم
این مأموریت
الهی را عمل کردند،
ولی بهخاطر
آن سوابقی که
حضرت در امت
داشتند و کینههایی
که برخی از
حضرت داشتند،
امت با ایشان
همراهی
نکردند و کار
بهجایی رسید
که حضرت مجبور
شدند با سه
گروه درگیر
بشوند. ناکثین
و قاسطین و
مارقین در
مقابل حضرت صفبندی
کردند و حضرت
هم با هر سه
برخورد کردند
و مسیر آنها
را در عالم
منسد کردند.
اگر امیرالمؤمنین
علیه السلام
راه این سه
جریان را نمیبستند
و به تعبیر
خودشان، «فَقَأْتُ
عَيْنَ
الْفِتْنَةِ»[۱]
اتفاق نمیافتاد،
مسیر عالم بهشکل
دیگری پیش میرفت.
وقتی حضرت
مأموریتهای
خودشان را
انجام دادند و
با این سه
فتنه درگیر
شدند و بر
اساس تأویل
کتاب راه را
برای آنها سد
کردند،
مأموریت حضرت
در عالم تمام
شد و آن شهادت
فوقالعاده
رقم خورد.
تعبیر
دعای ندبه این
است که بعد از
امیرالمؤمنین
دیگر کسی از
نبیاکرم
تبعیت نکرد، «لَمْ
يُمْتَثَلْ
أَمْرُ
رَسُولِ
اللَّهِ فِي
الْهَادِينَ
بَعْدَ
الْهَادِينَ».
اینجا مسیر
امت از مسیر
وجود مقدس نبیاکرم
جدا شد و کار
به جایی رسید
که «لَمْ
يُمْتَثَلْ
أَمْرُ رَسُولِ
اللَّهِ فِي
الْهَادِينَ
بَعْدَ الْهَادِينَ»؛
این چراغهای
هدایت و ائمهای
که خدای متعال
برای امت
فرستاده بود،
امرشان
امتثال نشد. «وَ
الْأُمَّةُ
مُصِرَّةٌ
عَلَى
مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ
عَلَى
قَطِيعَةِ
رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ
وُلْدِهِ»؛
امت اصرار
داشتند که در
مسیر غضب حضرت
حرکت کنند؛
یعنی اجماع کردند
که آن رحمی که
رشتۀ پیوند
رحمت الهی با
ماست را قطع
کنند. «وَ
إِقْصَاءِ وُلْدِهِ»،
فرزندان حضرت
را دور کردند
و نگذاشتند که
آنها در محور
امت باقی
بمانند. «إِلَّا
الْقَلِيلَ
مِمَّنْ
وَفَى
لِرِعَايَةِ
الْحَقِّ
فِيهِمْ»،
یک عدۀ اندکی
حقوق ایشان را
رعایت کردند.
گویا امت اتفاق
نظر بر این
داشتند که آن
مسیری را که
پیامبر گشوده
بود، کنار
بگذارند و آن
را ادامه ندهند.
بنابراین
خدای متعال
نبیاکرم صلی
الله علیه و
آله را با
امکاناتی
فرستاد تا
راهی برای امت
باز کنند و
اهل بیتی به
ایشان داد که
در این راه
کوتاهی
نکردند. ایشان
پرچمی را
برافراشتند و
مردم را دعوت
کرد که ذیل
این پرچم حرکت
کنند و امیرالمؤمنین
را برای ادامه
این راه معرفی
کردند. اما
مردم این راه
را ادامه
ندادند و در
زمان حضرت
امیر با ایشان
درگیر شدند؛
بعد از امیرالمؤمنین
هم اجماع
کردند که رشتۀ
پیوند با نبیاکرم
که رشتۀ رحمت
است را قطع
کنند. «فَقُتِلَ
مَنْ قُتِلَ
وَ سُبِيَ
مَنْ سُبِيَ
وَ أُقْصِيَ
مَنْ
أُقْصِيَ»؛
عدهای را به
شهادت
رساندند، عدهای
را تبعید
کردند و عدهای
را به اسارت
بردند.
۲-۱. عاقبت
ابتلائات
ائمه
سؤالی
که پیش میآید
این است که
این اتفاقات
چه حمدی دارد؟
کجای این
اتفاقات
زیباست؟ اگر
انسان ناقص به
این ماجرا
نگاه کند، نمیتواند
جمال کار خدا
را ببیند؛ اما
حضرت در این
دعا افق دید
ما را افزایش
میدهد و میفرماید:
«وَ
جَرَى
الْقَضَاءُ
لَهُمْ بِمَا
يُرْجَى لَهُ
حُسْنُ
الْمَثُوبَةِ»؛
قلم قضای الهی
کار را به
جایی میرساند
که امید به یک
پاداش خوب و
نتیجه خوب ایجاد
میشود. اگر
کسی آن نتیجه
خوب را
نبینید، خدا
را حمد نمیکند.
«وَ
كَانَتِ
الْأَرْضُ لِلَّهِ
يُورِثُها
مَنْ يَشاءُ
مِنْ عِبادِهِ
وَ
الْعاقِبَةُ
لِلْمُتَّقِينَ»،
اگر انسان این
عاقبت را
نبیند، نمیتواند
خدا را حمد
کند.
پس
خدای متعال در
رابطه با
اولیائش
تدبیری دارد و
این تدبیر بهجایی
رسیده است که
ایشان وارد
بلایای
سنگینی شدند.
این اولیاء
امکاناتی
دارند که دست
ما را بگیرند،
«وَ
الْوَسِيلَةَ
إِلَى
رِضْوَانِكَ»؛
اینها وسیله
حرکت ما تا
مقام رضوان
هستند. حرکت
کردن با ایشان
و رسیدن به آن
مقامات مشروط
به این است که
انسان بتواند
این طرح را
ببیند. اگر
انسان این طرح
را نبیند، نمیتواند
وارد این طرح
بشود. حال اگر
کسی وارد این
طرح نشود یا
خودش مستقلاً
حرکت میکند
یا با دیگران
میرود که هر
دو بنبست
است. تنها
راهی که خدای
متعال در عالم
گشوده است،
این راه است.
بنابراین
طرح خدای
متعال به حضرت
خاتم المرسلین
میرسد و بلای
عظیمی برای
اهلبیت
ایشان پیش میآید
و آن چراغهای
هدایتی که
حضرت
برافروختند،
وارد ابتلائات
بزرگ میشوند.
اما طرح خدا
با این
ابتلائاتی که
پیش میآید،
تمام نمیشود؛
«بِمَا
يُرْجَى لَهُ
حُسْنُ
الْمَثُوبَةِ
وَ
كَانَتِ
الْأَرْضُ لِلَّهِ
يُورِثُها
مَنْ يَشاءُ
مِنْ عِبادِهِ
وَ
الْعاقِبَةُ
لِلْمُتَّقِينَ».
این عالم ملک
خداست و به
هرکسی
بخواهد، بهعنوان
میراث میدهد.
لذا اینگونه
نیست که اگر
امتی آمد و
مسیر را تغییر
داد و دشمنی
کرد، خدای
متعال مغلوب
طرح دشمن بشود
و کار از دستش
بیرون برود.
پس
اگر انسان فقط
تا اینجای کار
را ببیند که آمدند
و زدند و
کشتند و اسب
تاختند و آتش
زدند و اسیر
کردند، احساس
میکند که طرح
خدای متعال
مغلوب شده
است؛ حس میکند
حق همیشه باید
لگدکوب و
پایمال بماند.
لذا نمیتواند
زیبایی کار
خدا را ببیند. «بِمَا
يُرْجَى لَهُ
حُسْنُ
الْمَثُوبَةِ
وَ
كَانَتِ
الْأَرْضُ لِلَّهِ
يُورِثُها
مَنْ يَشاءُ
مِنْ عِبادِهِ
وَ
الْعاقِبَةُ
لِلْمُتَّقِينَ
وَ سُبْحانَ
رَبِّنا إِنْ
كانَ وَعْدُ
رَبِّنا
لَمَفْعُولًا
وَ لَنْ
يُخْلِفَ
اللَّهُ وَعْدَهُ
وَ هُوَ
الْعَزِيزُ
الْحَكِيمُ»،
اگر کسی در
متن این بلا
وعدۀ الهی را
نبیند نمیتواند
خدا را حمد
کند. خدای
متعال به
اولیاء خودش
که پا به
میدان بلا میگذارند
و بلا تحمل میکنند،
وعدهای داده
است و این
وعده محققشدنی
است؛ «سُبْحانَ
رَبِّنا إِنْ
كانَ وَعْدُ
رَبِّنا
لَمَفْعُولًا».[۲]
خدای متعال از
وعدهاش تخلف
نمیکند؛ «وَ لَنْ
يُخْلِفَ
اللَّهُ
وَعْدَهُ».[۳]
خدای متعال
عاجز هم نمیشود؛
«وَ
هُوَ
الْعَزِيزُ
الْحَكِيمُ».
بنابراین
کسی نباید
احساس کند که
وقتی در این عالم
قدرت بهدست
دیگران
افتاد، طرح
خدا شکست
خورده است. خدای
متعال در قرآن
میفرماید
شما در کمند
ما هستید،
خیال نکنید که
دست ما را
بستهاید.
فراعنه دچار
این میشدند و
فکر میکردند
که کار در دست
آنهاست، در
حالی که خدای متعال
آنها را امداد
کرده و آنها
متوجه نیستند.
در شبهای قدر
وجود مقدس ولی
خدا امام زمان
اروحنا فداه
محل رفتوآمد
ملائکه مقرب
هستند؛ «تَنَزَّلُ
الْمَلائِكَةُ
وَ الرُّوحُ
فيها
بِإِذْنِ
رَبِّهِمْ
مِنْ كُلِّ
أَمْرٍ».[۴]
وقتی نظام
فرمان الهی میخواهد
در عالم جاری
بشود، باید به
امضای حضرت برسد
و ملائکه برای
همین امر رفتوآمد
میکنند.
شیاطین و قوای
شیطان هم آن
طرف رفتوآمد
میکنند تا
برای اولیاء
طاغوت خبر
بیاورند. وقتی
این اخبار را
از شیاطین میگیرند
متوهم میشوند
که کار بهدست
آنهاست، اما
وقتی با ولیّ
خدا مواجه میشوند،
میفهمند که
دستشان خالی
است.
در
این دعای
نورانی میفرماید
که قضای الهی
با اولیائش به
اینجا رسید که
«فَقُتِلَ
مَنْ قُتِلَ
وَ سُبِيَ
مَنْ سُبِيَ
وَ أُقْصِيَ
مَنْ
أُقْصِيَ»؛
یک امتی علیه
طرح خدا قیام
کردند و
اولیاء خدا
مبتلا به این
بلاها شدند،
اما توجه
داشته باشید
که کار از دست
خدای متعال
خارج نشده است
و خدای متعال
وعده داده است
که «الْعاقِبَةُ
لِلْمُتَّقِينَ
وَ سُبْحانَ
رَبِّنا إِنْ
كانَ وَعْدُ
رَبِّنا
لَمَفْعُولًا
وَ لَنْ
يُخْلِفَ
اللَّهُ وَعْدَهُ
وَ هُوَ
الْعَزِيزُ
الْحَكِيمُ».
پس وقتی خدای
متعال
اولیائش را به
این عالم فرستاده
و این بلای
سنگین را
برایشان رقم
زده، وعده
داده است که
پایان این
مسیر پیروزی
حق است. خدای
متعال از
اینکه خُلف
وعده کند یا
مغلوب دیگران
شود منزه است.
او نه خلف
وعده میکند و
نه مغلوب واقع
میشود، «وَ هُوَ
الْعَزِيزُ
الْحَكِيمُ».
کسی نمیتواند
بر او غلبه
کند و طرح او
را خراب کند،
کسی نظر او را
هم نمیتواند
برگرداند؛ «وَ
هُوَ
الْعَزِيزُ
الْحَكِيمُ»،
او کار را بر
اساس حکمت جلو
میبرد.
مشاهدۀ
حکمت و عزت
خدای متعال
است که ما را
به حمد او در
برابر قضای او
میرساند. اگر
آن حکمت و عزت
را ببینیم،
اگر آن وعدهها
را ببینیم،
خدای متعال را
حمد میکنیم.
لذا کسی که در
دل این
ابتلائات
وعدههای خدا
را نبیند، نمیتواند
خدا را حمد
کند. اگر عزت و
حکمت خدا را
ندید، اگر غلبۀ
مطلق الهی را
ندید، نمیتواند
خدا را حمد
بکند. در متن
این صحنههای
سخت و
ابتلائات
وقتی حمد الهی
اتفاق میافتد
که انسان عزت
و حکمت خدا و
وعدههای
قطعی او را
ببیند؛ «إِنَّ
الْأَرْضَ
لِلَّهِ
يُورِثُها
مَنْ يَشاءُ
مِنْ
عِبادِهِ»،
«وَعَدَ
اللَّهُ
الَّذينَ
آمَنُوا
مِنْكُمْ وَ
عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ
لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ
فِي
الْأَرْضِ
كَمَا
اسْتَخْلَفَ
الَّذينَ
مِنْ
قَبْلِهِمْ
وَ
لَيُمَكِّنَنَّ
لَهُمْ
دينَهُمُ
الَّذِي
ارْتَضى
لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ
مِنْ بَعْدِ
خَوْفِهِمْ
أَمْناً
يَعْبُدُونَني
لا
يُشْرِكُونَ بي
شَيْئاً وَ
مَنْ كَفَرَ
بَعْدَ ذلِكَ
فَأُولئِكَ
هُمُ
الْفاسِقُونَ».[۵]
ممکن
است در دورهای
موحدین در
امان نباشند و
بتپرستها
در امان
باشند؛ ممکن
است امکانات
عالم در اختیار
آنها باشد؛
کما اینکه
الان هست. در
دورۀ بنیامیه
هم مسیر کلی
عالم همینگونه
بود. اما خدای
متعال وعده
داده است: «وَ
لَيُبَدِّلَنَّهُمْ
مِنْ بَعْدِ
خَوْفِهِمْ
أَمْناً»؛
ما عالم را
برای اینها
امن میکنیم و
امنیت را از
کفار میگیریم.
«يَعْبُدُونَني
لا
يُشْرِكُونَ
بي شَيْئاً»؛
در آن زمان
همه با اخلاص
بندگی میکنند.
امروز بندگی
ما آمیخته با
کفار است؛ الان
طرح کفار بهحدی
فراگیر است که
همۀ ما تحت
تأثیر آن
هستیم. ما تا
چشم باز میکنیم،
تمام چیزهایی
در زندگی ما
هست، محصول دستگاه
مادی است و ما
گرفتارش
هستیم. لذا
هنوز ما طعم
توحید را
نچشیدهایم و
نمیدانیم
اینکه همۀ
زندگی انسان
با خدا باشد،
یعنی چه؟!
امروزه
نیازهای ما در
فضایی غیر از
فضای توحید
شکل میگیرد.
صد سال قبل
این نیازهایی
که ما امروز
بهعنوان
نیاز ضروری بهحساب
میآوریم و
برایش تلاش میکنیم
و سر و دست میشکنیم،
اصلاً وجود
نداشته است.
چه کسی این
نیازها را
برای بشریت
ایجاد کرده است؟!
امروزه
یک مدیریت
مادی در جهان
وجود دارد که
راه انبیاء را
سد کرده و با
صدای بلند میگوید
دیگر دورۀ
انبیاء گذشته
است و ما بزرگترِ
عالم هستیم!
ما عالم و
بشریت را
اداره میکنیم!
اینها طرحی
برای ادارۀ
بشریت درست
کردهاند و
نظام
نیازمندیهای
بشر را تغییر
دادهاند.
اینها خوراک و
پوشاک و روابط
اجتماعی بشر
را مدیریت میکنند.
بنابراین
ما مسلمانها
و پیروان اهلبیت
امروزه
گرفتار این
نظام شدهایم
و برای پرستش
خدای متعال
امنیت نداریم.
«يَعْبُدُونَني
لا
يُشْرِكُونَ
بي شَيْئاً»
امروزه محقق
نمیشود. اما
این وعدۀ
خداست که این بساط
جمع میشود و
امنیت برای
مؤمنین حاصل
میشود. آن
روز مؤمنین در
یک فضای امن
خدای متعال را
خالصانه میپرستند؛
«حَتَّى
تَكُونَ
أَعْمَالِي
وَ
أَوْرَادِي
كُلُّهَا
وِرْداً
وَاحِداً وَ
حَالِي فِي
خِدْمَتِكَ
سَرْمَداً».[۶] در
آن دوران اینگونه
میشود که حتی
بازار رفتن
مؤمنین مسجد
بهحساب میآید.
امروز اینگونه
نیست که بازار
و مدرسه ما
مسجد باشد،
اما حضرت که
تشریف میآورند،
این امر محقق
میشود و همهجا
مسجد میشود.
اینها وعدۀ
خداست؛ اما
این وعدهها
از متن بلای
اولیاء الله
عبور میکند.
قضای الهی با
اولیائش این
است که ایشان
وارد عالم ارض
بشوند و درجات
زهد را طی
کنند. البته
مقام حضرات
امیرالمؤمنین
و ائمه فوق
این مقامات
است، ولی باید
به این عالم
بیایند و امت
را از متن این
بلای عظیم
عبور بدهند.
این طرح خدای
عزیز و حکیم
است و قطعاً
پیروز است.
پس
اگر امروز غلبه
با دشمنان
است، دلیل بر
این نیست که
طرح خدا ناقص
یا شکستخورده
است. طرح او
پیروز است،
چون ناشی از
حکمت و عزت
اوست. اینگونه
نیست که دست
خدای متعال
بسته شده باشد
یا مجبور شده
باشد با شیطان
قرارداد
امضاء کند؛ اصلاً
خود شیطان در
کمند خدا و
جزئی از طرح
بزرگ اوست.
البته مقصود
این نیست که
خدای متعال راضی
به شیطنت و
اغوای شیطان
باشد، بلکه
فقط از لحاظ
تکوینی به او
اذن میدهد.
اگر خدای
متعال اذن
ندهد، کسی نمیتواند
شرب خمر کند
یا قتل انجام
بدهد؛ کسی بدون
اذن خدای
متعال نمیتواند
بهروی
سیدالشهداء
علیه السلام
تیغ بکشد.
بنابراین
خدای متعال
اذن میدهد،
چون اینجا
عالم اختیار و
ابتلاست، ولی
بههیچوجه
راضی نیست.
پس
خدای متعال
اهلبیت را
در قالب بشر
خلق کرده و
ایشان مانند
بقیه مردم
زندگی میکنند؛
«لَيَأْكُلُونَ
الطَّعامَ وَ
يَمْشُونَ فِي
الْأَسْواقِ».[۷] اما
از طرف دیگر
میفرماید: «وَ
جَعَلْنا
بَعْضَكُمْ
لِبَعْضٍ
فِتْنَةً أَ
تَصْبِرُونَ»؛
ما شما را
امتحان میکنیم
و بهواسطۀ
دشمنتان شما
را مبتلا میکنیم.
ذیل این آیۀ
شریفه روایتی
آمده است که
میفرماید
وجود مقدس نبی
اکرم
امیرالمؤمنین
و فاطمه زهرا
و حسنین سلام
الله علیهم
اجمعین را در
خانه جمع
کردند و در را
بستند و
فرمودند جبرئیل
اینجاست و از
طرف خدای
متعال مطلبی
را برای شما
آورده است؛
خدای متعال میخواهد،
شما را به
دشمن مبتلا
کند؛ آیا میپذیرید؟
حضرت امیر
فرمودند اگر
خدای متعال این
را بپسندد، ما
تحمل میکنیم.
وقتی این قضاء
قطعی شد، وجود
مقدس نبیاکرم
بهقدری
گریستند که
صدای حضرت از
پشت در شنیده
شد. بعد از این
ماجرا آیۀ «وَ
جَعَلْنا
بَعْضَكُمْ
لِبَعْضٍ
فِتْنَةً أَ
تَصْبِرُونَ
وَ كانَ
رَبُّكَ
بَصيراً»
نازل شد.
اینگونه
شد که ماجرای
احراق بیت و
عاشورا رقم
خورد. بهتعبیر
سورۀ مبارکۀ
حدید
سیدالشهداء
آن صابری است
که از همه
سبقت گرفته و
راه خدا را
باز میکند.
ایشان در این
راه بههیچوجه
نگران کم و
زیاد و تلخ و
شیرین دنیا
نیستند و در
مقام زهد قرار
دارند؛ «لِكَيْلا
تَأْسَوْا
عَلى ما
فاتَكُمْ وَ لا
تَفْرَحُوا
بِما آتاكُمْ».[۸]
یزید ملعون به
امام سجاد
علیه السلام
عرض کرد چرا
خودتان
خودتان را
مبتلا کردید؟
«ما
أَصابَكُمْ
مِنْ
مُصيبَةٍ
فَبِما كَسَبَتْ
أَيْديكُمْ»؛[۹] هر
بلایی سرتان
میآید،
خودتان مقصر
آن هستید.
حضرت فرمودند
تو برای من
قرآن نخوان؛
این آیه مربوط
به ما نیست. مؤمنین
عادی همینگونه
هستند و
ابتلائاتشان
معمولاً ریشه
در عمل خودشان
دارد. ما اینگونه
هستیم که اگر
پایمان به
چارچوب در گیر
کند و زمین
بخوریم، بهخاطر
این است که
بسم الله
نگفته ایم و
حواسمان به
خدا نبوده
است! به همین
خاطر است که
خدای متعال
برای ما ابتلاء
پیش میآورد
تا تطهیرمان
کند. یزید
ملعون هم اینگونه
با خودش حساب
کرد و بهحضرت
عرض کرد اینکه
شما اسیر و
شهید شدید،
تقصیر خودتان
است.
حضرت
فرمودند تو
برای ما قرآن
نخوان؛ ما
مصداق این آیه
نیستیم؛ ما
مصداق آیه «لِكَيْلا
تَأْسَوْا
عَلى ما فاتَكُمْ
وَ لا
تَفْرَحُوا
بِما آتاكُمْ»
هستیم.
سیدالشهداء
کسی است که
مصداق آیۀ
شریفۀ «سابِقُوا
إِلى
مَغْفِرَةٍ
مِنْ
رَبِّكُمْ»[۱۰] است
و از همه سبقت
گرفته است.
ایشان اسبق
السابقین است
و دارد راه
خدا را باز میکند.
وقتی هم در
این راه حرکت
میکند،
مصداق آيۀ «لِكَيْلا
تَأْسَوْا
عَلى ما
فاتَكُمْ»
است.
بنابراین
خدای متعال در
تقدیری که با
اولیاء خود
دارد،
مقاماتی را
برای ایشان در
نظر گرفته است
و در این دنیا
هم به ایشان
امکاناتی داده؛
در مقابلش هم
عهدی از ایشان
گرفته است و
این عهد همین
ابتلائات است.
ایشان وقتی
وارد این عالم
میشوند، هم
باید زاهد
باشند و هم از
متن ابتلائات
عبور کنند.
زاهد بودن در
متن بلا یعنی
همین که حضرت،
سر خود را به
خدا سپرده و
راه را برای دیگران
باز میکند؛
ایشان نگران
کم و زیاد
دنیا نیست.
امام سجاد
علیه السلام
هم فرمودند ما
تأسف نمیخوریم؛
زیرا چیزی از
دست ندادهایم.
بکاء حضرت غیر
از تأسف خوردن
است؛ حضرت
افسوس نمیخورند،
چون هیچ چیزی
از دست ایشان
نرفته است.
پس
طرح الهی اینگونه
است و
ابتلائات
عظیمی در این
طرح وجود دارد.
همۀ انبیاء هم
گرفتار این
ابتلائات
شدند و باید در
این ابتلائات
زاهد میبودند.
طبق آیات سورۀ
مبارکۀ حدید
زاهد آن کسی
است که از همه
سبقت میگیرد
و راه خدا را
قبل از بقیه
طی میکند؛
زاهد راه را
برای دیگران
باز میکند.
کسی که زاهد
است میداند
که در این
مسیر تدبیرِ
کار با خداست؛
لذا نگران تلخ
و شیرینی دنیا
نیست.
بنابراین
خدای متعال به
انبیاء
فرموده است که
شما در دنیا
باید راه خدا
را بهسرعت طی
کنید و این
راه را برای
دیگران هم باز
کنید تا بهدنبال
شما بیایند.
در این راه هر
حادثهای که
برای این
انبیاء پیش میآید،
زیر نظر خدای
متعال است؛ «ما
أَصابَ مِنْ
مُصيبَةٍ فِي
الْأَرْضِ وَ
لا في
أَنْفُسِكُمْ
إِلاَّ في
كِتابٍ مِنْ قَبْلِ
أَنْ
نَبْرَأَها
إِنَّ ذلِكَ
عَلَى اللَّهِ
يَسيرٍ».[۱۱]
خدای متعال
این زهد را از
انبیاء و
اولیاء و ائمه
خواسته است.
البته مقام
ائمه بالاتر
از بقیه است و
وقتی خدای
متعال میخواهد،
برای ایشان
بلایی رقم
بزند، از
خودشان هم رضایت
میگیرد. اگر
حضرت امیر
موافقت نمیکردند،
این بلا برای
ایشان رقم نمیخورد.
۳. وظیفه
ما در مقابل
ابتلائات اهلبیت
علیهم السلام
حال
در مقابل این
ابتلائاتی که
ائمه گذراندهاند،
ما باید کاری
کنیم که به
ایشان گره
بخوریم؛ «فَعَلَى
الْأَطَائِبِ
مِنْ أَهْلِ
بَيْتِ مُحَمَّدٍ
وَ عَلِيٍّ
صَلَّى
اللَّهُ عَلَيْهِمَا
وَ آلِهِمَا
فَلْيَبْكِ
الْبَاكُونَ
وَ
إِيَّاهُمْ
فَلْيَنْدُبِ
النَّادِبُونَ»،
این جزوی از
همان طرح
خداست. بهدنبال
عاشورا عالم حُزنی
درست میشود و
امتی که میخواهد
با انبیاء و
اولیاء الهی
حرکت کند،
باید با این
حزن همراه
شوند. ما
نباید چشم خود
را نسبت به
بلای عظیم
سیدالشهداء
ببندیم. ایشان
وارد متن این
بلای عظیم
شدند تا هدفی را
محقق کنند.
این شهادت و
اسارتی که رقم
خورده است،
برای دستگیری
از ما بوده
است؛ «وَ
بَذَلَ
مُهْجَتَهُ
فِيكَ
لِيَسْتَنْقِذَ
عِبَادَكَ
مِنَ
الْجَهَالَةِ
وَ حَيْرَةِ
الضَّلَالَةِ».[۱۲]
پس
قضای خدا با
اولیائش اینگونه
است که ایشان
را به عالم
دنیا و ملک
شیطان بیاورد
و از وسط سختیها
عبور دهد تا
راه بقیه را
باز کنند. از
وسط این
تاریکی باید
یک مسیر نور
باز شود؛ در
متن این دریای
متلاطم مواج
نورانی که
قرآن کریم در
رابطۀ با آن
میفرماید: «أَوْ
كَظُلُماتٍ
في بَحْرٍ
لُجِّيٍّ
يَغْشاهُ
مَوْجٌ مِنْ
فَوْقِهِ
مَوْجٌ مِنْ
فَوْقِهِ
سَحابٌ
ظُلُماتٌ
بَعْضُها
فَوْقَ بَعْضٍ»،[۱۳]
ایشان باید یک
فضای امن درست
کنند. در این
دریا
سیدالشهداء
علیه السلام
کشتی نجات
است.
بنابراین
اگر ما میخواهیم
با این طرح
همراه شویم،
باید از عاشورا
شروع کنیم.
لذا فرموده
است: «فَلْيَبْكِ
الْبَاكُونَ
وَ
إِيَّاهُمْ
فَلْيَنْدُبِ
النَّادِبُونَ
وَ
لِمِثْلِهِمْ
فَلْتَدُرَّ
الدُّمُوعُ
وَ
لْيَصْرُخِ الصَّارِخُونَ
وَ يَعِجَّ
الْعَاجُّونَ».
باید ندبه
کرد؛ ندبه
یعنی همین
نوحهسرایی و
روضهخوانی.
باید برای
سیدالشهداء
اشک ریخت و
فریاد زد. نمیشود
انسان نسبت به
این تقدیری که
خدای متعال با
اولیائش
دارد، بیتفاوت
باشد. حرکت در
این طرح از
اینجا شروع میشود.
البته مشخص
است که کار
نباید به گریه
ختم شود، ولی این
عواطف مَدخل
است. اگر
عواطف کسی ذیل
عاشورا حرکت
نکند، نمیتواند
در رکاب امام
زمان
خونخواهی کند
و برای احیای
طرح امام حسین
علیه السلام
قدم بردارد. کسی
میتواند در
این طرح وارد
شود که از
اینجا شروع کند.
بنابراین
اگر ما
بخواهیم در
این پایانی که
با پیروزی حق
رقم میخورد،
شریک باشیم،
باید در این
ابتلائات هم همراه
حضرت باشیم و
حداقل عواطف
خود را همراه
کنیم. نمیشود
که روز سختی
نباشیم و روز
پیروزی
بیاییم. به
نظر میرسد آن
دو معیتی که
در زیارت جامعۀ
کبیره آمده
همین است؛ «فَمَعَكُمْ
مَعَكُمْ».
کسی که در روز
سختی کنار
امام نیست، در
پیروزی هم
کنار امام
نیست و بهدنبال
کار خودش است. «لا
يَنْفَعُ
نَفْساً
إيمانُها
لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ
مِنْ قَبْلُ»؛[۱۴]
حضرت که
بیایند، کسی
که از قبل با
ایشان نبوده،
بعد از آمدن
ایشان هم نمیتواند
کنار حضرت
بایستد.
بنابراین
باید وارد
فضای ندبه و ضَجّه
شویم و همۀ
عالم را
عزاخانه امام
حسین علیه
السلام کنیم.
از دل این
عزاخانه
بصیرت و فهم
دشمن و موضعگیری
در مقابل دشمن
بیرون میآید.
لعن و برائت و
صفبندی و
قتال از اینجا
شروع میشود.
کسی که بیخیال
عاشوراست،
حتی اگر شمشیر
هم بزند، در
راه امام حسین
علیه السلام نمیزند.
خیلیها
شمشیر میزنند
و میکشند و
کشته میشوند،
جنگهای بزرگ
دنیا دهها
میلیون کشته
داده، ولی
اینها چه ربطی
به حضرت دارد؟!
چه ربطی به
راه اولیاء
خدا دارد؟!
اگر کسی میخواهد
موفق بشود،
باید وارد این
طرح بشود و از
اینجا شروع
کند.
این
کار ما را به
انتظار میرساند
و این انتظار
هم منتهی به «أَيْنَ
بَقِيَّةُ اللَّهِ»
میشود. آدم
اگر میخواهد
با اهداف امام
زمان همراه
بشود، اگر میخواهد
بهدنبال آن
اهداف بزرگ
باشد، باید از
این مدخل وارد
شود. ما در
دنیا همه کار
میکنیم که
شکم خود را
سیر کنیم؛ تا
وقتی بزرگ
نشویم و آرمان
بزرگ انبیاء
الهی را
نشناسیم، نمیتوانیم
همراه این طرح
شویم. البته
شناخت کافی نیست؛
انسان باید
دلبستگی به
ایشان پیدا
کند و طالب
باشد؛ این
یعنی انتظار.
اگر انتظار
نباشد، انسان
نمیتواند در
آن راه حرکت
بکند. عزاخانه
امام حسین
علیه السلام
به انتظار
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه ختم میشود.
کسی که پای
عاشورا اشک میریزد،
میداند که
مسیر شهادت
امام حسین
علیه السلام
ختم به ظهور
میشود. در
روایت آمده
است که وقتی
قرار شد شهادت
امام حسین
علیه السلام
امضا بشود،
نبیاکرم صلی
الله علیه و
آله به حضرت
زهرا سلام
الله علیها
فرمود خدای
متعال برای
مزد شهادت
سیدالشهداء
در نسل ایشان
امام زمان را
قرار میدهد.
بنابراین
ظهور ثمرۀ
عاشوراست.
پس
اگر کسی با
عاشورا سلوک
کرد و برای
بلای سیدالشهداء
عزا بهپا کرد
و اگر جامعۀ
مؤمنین
عزاخانه امام
حسین شد، آن
انتظارات بزرگ
ایجاد میشود.
اگر این اتفاق
بیفتد، همه میفهمند
که امام حسین علیه
السلام بهدنبال
این نبود که
کوفه را
بگیرد؛ حضرت
بهدنبال
حکومت بر کوفه
نبودند، بلکه
بهدنبال
حکومت حضرت
بقیةالله
بودند. فکر
کردن به اینکه
کوفه و خزائنش
را بگیریم که
برای امام
نیست، برای
قدرت طلبهاست.
حضرت بهدنبال
امر بزرگتری
بودند که با
امام زمان
محقق میشود.
اهدافی
که حضرت
داشتند، خیلی
اهداف بلندی
است؛ «أَيْنَ
بَقِيَّةُ
اللَّهِ
الَّتِي لَا
تَخْلُو مِنَ
الْعِتْرَةِ
الْهَادِيَةِ
أَيْنَ
الْمُعَدُّ
لِقَطْعِ
دَابِرِ
الظَّلَمَةِ
أَيْنَ
الْمُنْتَظَرُ
لِإِقَامَةِ
الْأَمْتِ وَ
الْعِوَجِ
أَيْنَ
الْمُرْتَجَى
لِإِزَالَةِ
الْجَوْرِ وَ
الْعُدْوَانِ
أَيْنَ
الْمُدَّخَرُ
لِتَجْدِيدِ
الْفَرَائِضِ
وَ السُّنَنِ
أَيْنَ
الْمُتَخَيَّرُ
لِإِعَادَةِ
الْمِلَّةِ
وَ
الشَّرِيعَةِ
أَيْنَ
الْمُؤَمَّلُ
لِإِحْيَاءِ
الْكِتَابِ
وَ حُدُودِهِ
أَيْنَ
مُحْيِي
مَعَالِمِ
الدِّينِ وَ
أَهْلِهِ
أَيْنَ قَاصِمُ
شَوْكَةِ
الْمُعْتَدِينَ
أَيْنَ هَادِمُ
أَبْنِيَةِ
الشِّرْكِ وَ
النِّفَاقِ»؛
اینها اهدافی
است که امام
زمان برای
رسیدن به آن
میآید،
اینها اهدافی
است که با
بلای اولیاء
خدا محقق میشود.
ما
وقتی به این
اهداف گره بخوریم،
بزرگ میشویم.
برای گره
خوردن به این
اهداف باید از
مدخل بلا وارد
بشویم. البته
بلا را ایشان
تحمل میکنند
تا راه خدا در
عالم باز
بشود، ولی ما
هم باید در
مقابل این بلا
عزاخانهای
بهپا کنیم.
اگر این کار
را کردیم، به
آن اهداف گره
میخوریم و
اشتباه نمیکنیم.
اگر این کار
را کردیم،
دیگر میدانیم
که این اهداف
با امام زمان
محقق میشود و
دیگر بهدنبال
اغیار حرکت
نمیکنیم. «يَا
ابْنَ
السَّادَةِ
الْمُقَرَّبِينَ
يَا ابْنَ
النُّجَبَاءِ
الْأَكْرَمِينَ
يَا ابْنَ
الْهُدَاةِ
الْمَهْدِيِّينَ
يَا ابْنَ
الْغَطَارِفَةِ
الْأَنْجَبِينَ
يَا ابْنَ
الْأَطَايِبِ
الْمُسْتَظْهَرِينَ
يَا ابْنَ
الْخَضَارِمَةِ
الْمُنْتَجَبِينَ
يَا ابْنَ
الْقَمَاقِمَةِ
الْأَكْبَرِينَ
يَا ابْنَ
الْبُدُورِ
الْمُنِيرَةِ
يَا ابْنَ
السُّرُجِ
الْمُضِيئَةِ»؛
آن کسی که
قرار است این
اهداف را محقق
کند، چنین
آقایی است.
[۱]. نهج
البلاغه، ص۱۳۷.
[۲]. «وَ
يَقُولُونَ
سُبْحانَ
رَبِّنا إِنْ
كانَ وَعْدُ
رَبِّنا
لَمَفْعُولاً»؛
سورۀ إسراء،
آيۀ۱۰۸.
[۳]. «وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ
بِالْعَذابِ
وَ لَنْ يُخْلِفَ
اللَّهُ
وَعْدَهُ وَ
إِنَّ يَوْماً
عِنْدَ
رَبِّكَ
كَأَلْفِ
سَنَةٍ
مِمَّا تَعُدُّونَ»؛ سورۀ حج،
آیۀ۴۷.
[۴]. سورۀ
قدر، آیۀ۴.
[۵]. سورۀ
نور، آیۀ۵۵.
[۶].
دعای کمیل.
[۷]. «وَ
ما
أَرْسَلْنا
قَبْلَكَ
مِنَ الْمُرْسَلينَ
إِلاَّ
إِنَّهُمْ
لَيَأْكُلُونَ
الطَّعامَ وَ
يَمْشُونَ
فِي الْأَسْواقِ
وَ جَعَلْنا
بَعْضَكُمْ
لِبَعْضٍ فِتْنَةً
أَ
تَصْبِرُونَ
وَ كانَ
رَبُّكَ بَصيراً»؛
سورۀ فرقان،
آیۀ۲۰.
[۸]. «لِكَيْلا
تَأْسَوْا
عَلى ما
فاتَكُمْ وَ لا
تَفْرَحُوا
بِما آتاكُمْ
وَ اللَّهُ لا
يُحِبُّ
كُلَّ
مُخْتالٍ
فَخُورٍ»؛
سورۀ حدید، آیۀ۲۳.
[۹]. «وَ ما
أَصابَكُمْ
مِنْ
مُصيبَةٍ
فَبِما كَسَبَتْ
أَيْديكُمْ
وَ يَعْفُوا
عَنْ كَثيرٍ»؛ سورۀشوری،
آیۀ۲۰.
[۱۰]. «سابِقُوا
إِلى
مَغْفِرَةٍ
مِنْ
رَبِّكُمْ وَ
جَنَّةٍ
عَرْضُها
كَعَرْضِ السَّماءِ
وَ الْأَرْضِ
أُعِدَّتْ
لِلَّذينَ
آمَنُوا
بِاللَّهِ وَ
رُسُلِهِ
ذلِكَ فَضْلُ
اللَّهِ
يُؤْتيهِ
مَنْ يَشاءُ
وَ اللَّهُ
ذُو
الْفَضْلِ
الْعَظيمِ»؛
سورۀ حدید، آیۀ۲۱.
[۱۱]. سورۀ
حدید، آیۀ۲۲.
[۱۲].
زیارت اربعین
سیدالشهداء.
[۱۳]. «أَوْ
كَظُلُماتٍ
في بَحْرٍ
لُجِّيٍّ
يَغْشاهُ
مَوْجٌ مِنْ
فَوْقِهِ
مَوْجٌ مِنْ
فَوْقِهِ
سَحابٌ
ظُلُماتٌ
بَعْضُها
فَوْقَ بَعْضٍ
إِذا
أَخْرَجَ
يَدَهُ لَمْ
يَكَدْ يَراها
وَ مَنْ لَمْ
يَجْعَلِ
اللَّهُ لَهُ
نُوراً فَما
لَهُ مِنْ نُورٍ»؛
سورۀ نور، آیۀ۴۰.
[۱۴]. «هَلْ
يَنْظُرُونَ
إِلاَّ أَنْ
تَأْتِيَهُمُ
الْمَلائِكَةُ
أَوْ
يَأْتِيَ
رَبُّكَ أَوْ
يَأْتِيَ
بَعْضُ آياتِ
رَبِّكَ
يَوْمَ يَأْتي
بَعْضُ آياتِ
رَبِّكَ لا
يَنْفَعُ نَفْساً
إيمانُها
لَمْ تَكُنْ
آمَنَتْ مِنْ
قَبْلُ أَوْ
كَسَبَتْ في
إيمانِها
خَيْراً قُلِ
انْتَظِرُوا
إِنَّا
مُنْتَظِرُونَ»؛
سورۀ انعام،
آیۀ۱۵۸.