حمد
خدا برای از
بین بردن
دستگاه شیطان
و احیاء کتاب
و دین الهی،
به‌واسطۀ حضرت
صاحب الزمان
عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف

متن
زیر،
یازدهمین
جلسه از
سخنرانی آیت
الله میرباقری
در تاریخ ۲۷ تیر
۱۴۰۳ است. این
سلسله جلسات
به مناسبت ماه
محرم و در
حسینیۀ حضرت
زهرا سلام
الله علیها در
قم برگزار شده
است.

۱. خصوصیات
صاحب الزمان
عجل الله تعالی
فرجه الشریف در
دعای ندبه

۱ـ۱. بقیة
الله

دعای
شریف ندبه از
امام صادق علیه
السلام نقل
شده است. این
دعا توجه ما
را به تدبیر و
قضای الهی با
انبیاء و اولیاء
خودش جلب می‌کند
و ما را متوجه
کاری که خدا
با اولیائ خود
کرده است، می‌کند.
این طرح با
انبیاء اولوا العزم
جاری شده است
و به وجود
مقدس نبی‌اکرم
صلی الله علیه
و آله رسیده و با
اهل‌بیت
امتداد پیدا
کرده است.
ائمه علیهم
السلام در این
طرح بلای
عظیمی را از
سر می‌گذرانند؛
«فَقُتِلَ
مَنْ قُتِلَ
وَ سُبِيَ
مَنْ سُبِيَ
وَ أُقْصِيَ
مَنْ
أُقْصِيَ وَ
جَرَى الْقَضَاءُ
لَهُمْ بِمَا
يُرْجَى لَهُ
حُسْنُ الْمَثُوبَةِ
».

وظیفۀ
ما این است که این
طرح را دنبال
کرده و فضای
بلای اولیاء
خدا را رها
نکنیم. اگر رها
نکردیم و بی‌تفاوت
نبودیم، همراه
حضرت بقیة
الله می‌شویم.
طرح و برنامه
خدای متعال با
اولیائش
منتهی به امام
زمان علیه
السلام می‌شود.
این یک طرحِ
مستمر است و
از حضرت آدم
شروع می‌شود و
به حضرت بقیة
الله ختم می‌شود.
لذا این دعای
شریف بعد از
توجه دادن به قضای
خدای متعال با
اولیائش و
بلایی که ائمه
معصومین
علیهم السلام
از سر
گذراندند و
بعد از اینکه
ما را وارد
متن بلا کرد،
بعد از «فَعَلَى
الْأَطَائِبِ
مِنْ أَهْلِ
بَيْتِ مُحَمَّدٍ
وَ عَلِيٍّ
صَلَّى
اللَّهُ عَلَيْهِمَا
وَ آلِهِمَا
فَلْيَبْكِ
الْبَاكُونَ
وَ
إِيَّاهُمْ
فَلْيَنْدُبِ
النَّادِبُونَ
»،
ما را به وجود
مقدس امام
زمان می‌رساند.

اولین
خصوصیتی که
برای حضرت در
این بیان
نورانی ذکر
شده است، «أَيْنَ
بَقِيَّةُ
اللَّهِ
الَّتِي لَا
تَخْلُو مِنَ
الْعِتْرَةِ
الْهَادِيَةِ
».
یکی از القاب
امام زمان «بَقِيَّةُ
اللَّهِ
»
است. «بَقِيَّةُ
اللَّهِ
»
یعنی باقی‌مانده
دستگاه الهی. در
قرآن کریم آیۀ
شریفۀ «بَقِيَّتُ
اللَّهِ
خَيْرٌ
لَكُمْ إِنْ
كُنْتُمْ
مُؤْمِنينَ
وَ ما أَنَا
عَلَيْكُمْ بِحَفي
ظٍ»[۱]
ظاهراً در باب
خرید و فروش و
تجارت است.

در این
آیات جناب
شعیب به قوم
خود می‌فرمایند:
«أَوْفُوا
الْمِكْيالَ
وَ الْميزانَ
بِالْقِسْطِ
وَ لا
تَبْخَسُوا
النَّاسَ
أَشْياءَهُمْ
»؛[۲]
پیمانه و ترازوها
باید عادلانه
باشد، نه
اینکه هم آنجایی
که می‌خواهید برای
خودتان بکشید،
به‌نفع شما
باشد و هم آنجایی
که می‌خواهید
بفروشید؛
ترازوهای شما
باید عدل
باشد. مقصود
از این پیمانه‌ها
و ترازوها
صرفاً این
پیمانه‌ها و
ترازوهایی نیست
که به‌وسیلۀ
آنها وزن می‌کردند،
بلکه مقصود
قوانین
اجتماعی است. یعنی
آن قوانینی که
شما در تجارت
می‌گذارید، باید
عادلانه باشد.
این‌گونه نباشد
که احکامتان
جائرانه باشد.

این
قوانینی که
الان در نظام
سرمایه‌داریِ
حاکم بر جهان وجود
دارد، ظاهرش
عادلانه است،
ولی باطنش جور
و ظلم است.
یعنی ظلم
اتفاق می‌افتد،
ولی در قالب
قانون. این
قوانین به‌نفع
یک عدۀ خاص وضع
شده است. این
قوانین مثل
ترازوهایی است
که بازوی
گشتاورش به‌نفع
یک طرف است.
بعضی از
تنظیمات
اجتماعی دنیای
امروز به‌گونه‌ای
است که به‌نفع
اقلیت خاصی
است، ولی در
ظاهر مشخص
نیست. نظام
سرمایه‌داری امروز
این‌گونه است که
کسانی در آن
پیدا می‌شوند که
کشتی خصوصی و
جزیره خصوصی
برای تفریح
خود دارند، ولی
نیمی از مردم
دنیا گرسنه هستند
و غذای کافی
ندارند. این به‌خاطر
جائرانه بودن
این نظام و
ترازوهای غلطش
است.

معنی
ندارد که نیمی
از ثروت عالم،
در اختیار پنجاه
نفر باشد؛ اینکه
به‌خاطر خلاقیت
و ابتکار و
نوآوری نیست؛
این به‌خاطر
قوانین فاسدی
است که به‌نفع
خودشان وضع
کردند. اینها
وقتی می‌خواهند
از کشورهایی
که ضعیف‌تر
هستند، چیزی بخرند،
به قیمت ارزان
می‌خرند و
همان‌ها را
فراوری می‌کنند
و ده‌برابر می‌فروشند.
این همان «لا
تَبْخَسُوا
النَّاسَ
أَشْياءَهُمْ
»
است. این نظام
جائرانه است،
هرچند که ظاهرش
عادلانه باشد.

اینکه
می‌گویند اگر
دیگران قدرت
دارند، شما هم
بروید کسب
کنید، دروغ
است؛ قوانین
بین‌المللی و ساختارهای
جهانی به‌نفع
یک عده و
جریانی ساخته
شده است و آنها
دائماً قوی‌تر
می‌شوند و بقیۀ
جامعه هم دائماً
ضعیف‌تر می‌شوند.
این بی‌عدالتی
به اسم قانون است.
اینها ثروت‌های
دنیا را چپاول
می‌کنند، بعد
هم خیریه می‌زنند
و برای مردم آفریقا
صدقه می‌فرستند؛
طیب الله
انفاسکم! به
مردک می‌گویند
ثروتت چقدر
است؛ می‌گوید
الان را می‌گویی
یا الان؟! بعد این
آدم خیریه می‌زند
برای مردم آفریقا!
تو این ثروت را
از کجا آورده‌ای؟!
از همان منابع
طبیعی مردم
آفریقا
ثروتمند شده‌ای؛
تو خودت آنها
را چپاول کرده‌ای،
حالا به آنها صدقه
می‌دهی؟! این
می‌شود بی
عدالتی و جور؛
این می‌شود «لا
تَبْخَسُوا
النَّاسَ
أَشْياءَهُمْ
وَ لا
تَعْثَوْا
فِي
الْأَرْضِ
مُفْسِدينَ
».

می‌فرماید:
«بَقِيَّتُ
اللَّهِ
خَيْرٌ
لَكُمْ إِنْ
كُنْتُمْ
مُؤْمِنينَ
»؛
اگر باور به
خدا داشته
باشید، آن
چیزی که در
برنامۀ خدا و
طرح خدا و
قوانین و
شریعت الهی
برایتان باقی
می‌ماند،
بهتر است از
آن چیزی که با
ظلم و جور به
شما می‌رسد. هرچند
ظاهراً جور و
ظلم پیمانۀ
شما را بیشتر
پر می‌کند،
ولی «بَقِيَّتُ
اللَّهِ
»
خیر است و این
خیر نیست.

اما
قوم حضرت شعیب
در پاسخ به
حضرت می‌گفتند
تو نمازت را
بخوان؛ چه‌کار
با اقتصاد داری؟!
مگر تو از معیشت
و اقتصاد چیزی
می‌فهمی؟! «
أَ
صَلاتُكَ
تَأْمُرُكَ
أَنْ
نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ
آباؤُنا أَوْ
أَنْ
نَفْعَلَ في‏
أَمْوالِنا
ما نَشؤُا
».[۳]
نمازت را
بخوان؛ مگر
نماز می‌گوید چگونه
باید قواعد
اقتصادی را
تنظیم کرد؟! معیشت
را بده به ما
نماز را خودت
بخوان. ما
برای خود
مناسک و ارزش‌هایی
داریم، بگذار
آنها محفوظ
بماند. شما
مسجدت را بساز،
یک عده دلشان
می‌خواهد نماز
بخوانند، یک
عده هم نمی‌خواهند.
«
أَ
صَلاتُكَ
تَأْمُرُكَ
أَنْ
نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ
آباؤُنا أَوْ
أَنْ
نَفْعَلَ في‏
أَمْوالِنا
ما نَشؤُا
». چرا ما
مناسک و ارزش‌های
پدرانمان را
رها کنیم؟ تو نمازت
را بخوان، ما
هم دنیا و میکده
خود را داریم؛
به اقتصاد ما
کار نداشته
باش.

ظاهر
آیه این است. اما
در رابطه با
تأویل این آیه،
روایات ما «بَقِيَّتُ
اللَّهِ
» را
لقب وجود مقدس
امام زمان دانسته‌اند.
امام صادق علیه
السلام فرمودند
وقتی حضرت
ظهور می‌کنند و
تکیه به کعبه
می‌دهند،
تمام سیصد و
سیزده نفر
هرکجای عالم
که باشند،
شبانه خودشان
را به حضرت می‌رسانند.
آن موقع صدای
حضرت بلند می‌شود
و می‌فرمایند:
«بَقِيَّتُ
اللَّهِ
خَيْرٌ
لَكُمْ إِنْ
كُنْتُمْ
مُؤْمِنينَ
».

بنابراین
اگر کسی بزرگ
شد و آن صُنع
الهی را با
اولیاء خودش
که مهمترین صنع
و ربوبیت الهی
در عالم است، دید،
به امام زمان
عجل الله
تعالی فرجه می‌رسد؛
چراکه ایشان «بَقِيَّتُ
اللَّهِ
»
است. بقیه
یعنی باقی‌مانده؛
اگر پنج حجت
روی زمین
باشند، به
اولی تا
چهارمی «بَقِيَّتُ
اللَّهِ
» نمی‌گویند،
بلکه فقط به
آن آخری می‌گویند.
لذا حضرت باقی‌مانده
دستگاه الهی
هستند. طرحی
که خدای متعال
با انبیاء
دارد، باقی‌مانده‌ای
دارد که این
طرح را به انتها
می‌رساند. «بَقِيَّتُ
اللَّهِ
»
اولین صفتی است
که در این دعا برای
حضرت ذکر شده است؛
«أَيْنَ
بَقِيَّةُ
اللَّهِ
الَّتِي لَا
تَخْلُو مِنَ
الْعِتْرَةِ
الْهَادِيَةِ
».

پس
اگر آدم این
طرح را دنبال
کند، می‌فهمد
که این طرح
بقیه اللهی
دارد و ناتمام
نمی‌ماند. لذا
به جست‌وجوی
این امام می‌رسد.
آن آرمان‌هایی
که صد و بیست و
چهار هزار
پیامبر
داشتند، به‌دست
مبارک حضرت
محقق می‌شود. ایشان
آن حجب ظلمانی
و شیطانی که
در طول تاریخ توسط
فراعنه و
مستکبرین و شیاطین
انس و جن
ایجاد شده است
را با تمام
پیچیدگی‌هایی
که دارد، جمع
می‌کنند. این
ذخیرۀ الهی
طرح پیچیده شیطان
را جمع می‌کنند
و شب تاریکی
که بر هدایت
انبیاء حجاب انداخته
است را تبدیل
به روز می‌کنند؛
«وَ
اللَّيْلِ
إِذا يَغْشى
* وَ
النَّهارِ
إِذا
تَجَلَّى
»،[۴]
فتنه‌های
شیاطین و
فراعنه و بنی‌امیه
و بنی‌عباس، شبی
در عالم ایجاد
کرده است که
در آخر منتهی
به روز می‌شود.

۲ـ۱. از
بین برندۀ ریشۀ
ظالمان

«أَيْنَ
الْمُعَدُّ
لِقَطْعِ
دَابِرِ
الظَّلَمَةِ»؛ خدای
متعال امام
زمان را از هر
لحاظ مهیا و آماده
کرده تا ایشان
دنباله و ادامۀ
مسیر ظالمان
را قطع کنند. «أَيْنَ
الْمُنْتَظَرُ
لِإِقَامَةِ
الْأَمْتِ وَ
الْعِوَجِ
»،
ایشان آقایی است
که همۀ انبیاء
الهی منتظر
آمدنش بودند؛
«
فَانْتَظِرُوا
إِنِّي
مَعَكُمْ
مِنَ الْمُنْتَظِرينَ
»،[۵]
حتی وجود مقدس
نبی‌اکرم صلی
الله علیه و
آله و سلم هم منتظر
او بودند. ایشان
انحراف‌ها و
کژی‌ها را درست
می‌کنند. «أَيْنَ
الْمُرْتَجَى
لِإِزَالَةِ
الْجَوْرِ وَ
الْعُدْوَانِ
»؛
آن کسی که همه
به او امید دارند
که جور و
عدوان را
ازاله کند،
ایشان است.

پس
یکی از کارهای
حضرت جمع کردن
دستگاه شیطان
است. طبق
روایات حضرت
گردن خود
شیطان را هم
در کوفه می‌زنند.
ایشان بساط شیاطین
انس را هم جمع
می‌کنند.
ایشان ذخیره و
باقی‌مانده خداست
و قرار است
طرح خدا را به
سرانجام برساند.
«اللَّهُمَّ
لَكَ
الْحَمْدُ
عَلَى مَا
جَرَى بِهِ
قَضَاؤُكَ
فِي
أَوْلِيَائِكَ
»؛
ایشان باقی‌ماندۀ
سلسلۀ این
اولیاء است و همۀ
انبیاء
انتظار ایشان را
می‌کشیدند و امیدوار
به آمدن ایشان
بودند که کار
را تمام کند.

۳ـ۱.
احیاکننده
دین الهی

«أَيْنَ
الْمُدَّخَرُ
لِتَجْدِيدِ
الْفَرَائِضِ
وَ السُّنَنِ
»؛
حضرت، ذخیره
شده خدا برای
این است که
سنن نبی‌اکرم
و فرائض الهی
که از دست
رفته را از نو
به‌پا کنند.
خدای متعال یک
فرائض و سننی قرار
داده است که در
طوفان حوادثی
که بعد از
رحلت وجود
مقدس رسول
الله صلی الله
علیه و آله
پیش آمد، مراعات
نشد و از دست
رفت. دیگر
نماز و روزه و
حجی بعد از
نبی‌اکرم
نبود. نقل شده
است که راوی
به حضرت عرض
کرد چقدر حاجی
دور کعبه زیاد
است؛ حضرت
فرمودند سر و
صدا زیاد است،
حاجی کجا بود؟
وقتی کعبه به‌دست
بنی‌امیه و بنی‌عباس
می‌افتد، دیگر
حج معنا
ندارد؛ حج وقتی
حج است که دست
امام باشد. اگر
امام باشد، حج
اقامه می‌شود
و الا همان
مکاء و تصدیه‌ای
می‌شود که قبلاً
هم بود. «أَيْنَ
الْمُتَخَيَّرُ
لِإِعَادَةِ
الْمِلَّةِ
وَ
الشَّرِيعَةِ
»؛
ایشان تمام شریعت
و آیین نبی‌اکرم
را دوباره
اعاده می‌کنند.

روایات
می‌فرمایند در
فتنۀ
آخرالزمان
همه چیز وارونه
می‌شود و معروف
جای منکر را
می‌گیرد و
منکر جای
معروف. الان در
نظام جهانی
سنن انبیاء و
فرائض
جایگاهی
دارد؟! هیچ
خبری از آنها نیست.
با صدای بلند
هم می‌گویند که
زمان
دستوراتی که انبیاء
برای خودشان
آورده بودند،
گذشته و حیات
اجتماعی
انسان را ما
باید اداره
کنیم و کاری به
انبیاء نداریم؛
این را با
صدای بلند می‌گویند.
ادعا می‌کنند
که ما خودمان
به بلوغ رسیده‌ایم
و دوران
روشنگری و عصر
بلوغ بشر است. بشر
قبلاً نابالغ
بوده که گوشش
به حرف انبیاء
بوده است. اما
الان خودش
دستش به سفرۀ
علم می‌رسد و خودش
جهان را اداره
می‌کند. دیگر دوران
کودکی بشر
گذشته است! در
این دنیایی که
اینها درست
کرده‌اند،
هیچ صدایی از
خدا وجود
ندارد.

بنابراین
وقتی حضرت
بیایند، شریعت
و آیین انبیاء
تمام شده است
و ایشان این
شریعت را از
نو احیاء می‌کنند.
نمازی که بدون
امام باشد که نماز
نیست؛ «نَحْنُ
الصَّلَاةُ
فِي كِتَابِ
اللَّهِ عَزَّ
وَ جَلَّ وَ
نَحْنُ
الزَّكَاةُ
وَ نَحْنُ
الصِّيَامُ
وَ نَحْنُ
الْحَجُّ
»؛[۶] اگر امام
را حذف کنید،
دیگر شریعتی
نیست. شریعت
مناسک دین‌داری
با امام است. آمدند
و امام را
برداشت و با
این کارشان
دیگر نه توحید
ماند و نه
شریعت. اگر این
حلقۀ وصل قطع بشود،
نماز فرقی با
آواز خواندن
ندارد، حتی
اگر هزار سال
بین رکن و
مقام نماز
بخواند.

این
عبارات خیلی
عبارات دقیقی
است؛ «بَقِيَّةُ
اللَّهِ
»، «الْمُعَدُّ
لِقَطْعِ دَابِ
رِ الظَّلَمَةِ»، «الْمُنْتَظَرُ»،
«الْمُرْتَجَى»
«الْمُدَّخَرُ»،
«الْمُؤَمَّلُ
لِإِحْيَاءِ
الْكِتَابِ
وَ حُدُودِهِ
»؛
حضرت محیی
کتاب است. البته
کتاب خدا که حی
و زنده است و هیچ‌وقت
نمی‌میرد؛
اما این یعنی کتاب
در پرده رفته
است. احیای این
کتاب کار هرکسی
نیست؛ باید در
وزان امیرالمؤمنین
باشد. «أَيْنَ
الْمُؤَمَّلُ
»؛
امید همۀ به امام
زمان است.
ایشان است که
می‌تواند این
کار را انجام
بدهد. «أَيْنَ
بَقِيَّةُ
اللَّهِ
»؛
ایشان ذخیره الهی
است که این
کار را انجام می‌دهد.

حضرت
مردم را جمع نمی‌کند
تا شکمشان را
پر کند. البته حتماً
وقتی حضرت بقیة
الله ظهور می‌فرمایند،
زمین گنج‌های
خود را بیرون
می‌ریزد و آسمان
برکات خود را
نازل می‌کند؛
آن زمان
ارزاقی حاصل
می‌شود که
قبلاً در عالم
نبوده است. آن
زمان «رِزْقُ
رَبِّكَ
خَيْرٌ
»،[۷]
ظاهر می‌شود. حضرت
سفرۀ شیاطین
را جمع می‌کند
و سفرۀ انبیاء
را پهن می‌کند
و آن رزقی که
خدای متعال
برای انبیاء
در نظر گرفته است
را به مردم می‌رساند.
رزق انبیاء که
ربطی به رزق
شیاطین ندارد.
اصلاً رفاه آن
موقع معنا می‌شود؛
الان که رفاه
نیست، همه‌اش
بازی است.

۴ـ۱.
نابودگر دستگاه
شیطان

بنابراین
حضرت بساط شیطان
را جمع و کتاب را
احیا می‌کنند.
سپس مردم طبق
حدود و قواعد
کتاب حرکت می‌کنند.
الان هم در عالم
حدودی وجود
دارد، اما این
حدود، حدود
ولایت شیاطین
است. آنها می‌خواهند
بر عالم حکومت
کنند و قدرت
خود را توسعه
بدهند؛ لذا مجاری
و قوانینی
درست می‌کنند
که اراده‌ها را
در جهت منفعت
خودشان حرکت
دهند تا قدرت و
ثروت و اطلاعات
خودشان افزایش
پیدا کند. اما
وقتی حضرت می‌آیند،
این بساط را بر
هم می‌زنند؛ «أَيْنَ
قَاصِمُ
شَوْكَةِ
الْمُعْتَدِينَ
»،
حضرت شوکت
کسانی که به
حدود الهی
تعدی می‌کنند
را از بین می‌برد
و آنها را
سرکوب می‌کند.

همان‌گونه
که مشخص است، بعضی
از صفات حضرت
راجع‌به جمع
کردن بساط کفر
است و بعضی دیگر
در رابطه با احیا
کردن امور
الهی است. حضرت
هر دو کار را
انجام می‌دهند.
«الْمُؤَمَّلُ»،
«الْمُرْتَجَى»،
«الْمُدَّخَرُ»،
«الْمُنْتَظَرُ»؛
هر کدام از
اینها شئون
حضرت بقیة
الله است. «مُحْيِي
مَعَالِمِ
الدِّينِ وَ
أَهْلِهِ
»، «أَيْنَ
قَاصِمُ
شَوْكَةِ
الْمُعْتَدِينَ
»،
«أَيْنَ
هَادِمُ
أَبْنِيَةِ
الشِّرْكِ وَ
النِّفَاقِ
»؛
انبیاء
بناهایی را در
عالم ایجاد
کردند و شرک و
نفاق هم همین
کار را کرد. اگر
انبیاء، کعبه و
مسجد دارند،
اینها هم ابنیه
و نظام فاسدی
در عالم دارند.
این ابنیه فقط
بناهای گلی و
خشتی نیست؛ همان‌گونه
که حضرت مدینه‌ای
دارند و
فرمودند: «
أَنَا
مَدِينَةُ
الْعِلْمِ
»، همان‌گونه
که این مدینه
فقط شهر یثرب
و ساختمان‌ها
و کالبد شهر
نیست، اینها هم
ابنیه‌ای که
دارند و فقط
کالبد نیست.

نابود
کردن این
ابنیه، فقط به‌دست
حضرت بقیة
الله ممکن
است. کسی نمی‌تواند
ریشۀ اینها را
بکند؛ ریشه‌های
اینها عمیق
است و در وجود
شیطان و
اولیاء طاغوت ریشه
دارد. اما
حضرت تشریف می‌آورند
و ریشۀ این
درخت کهن‌سال،
ریشۀ این شجرۀ
خبیثه را می‌کنند.
البته قرآن
فرموده است که
این درخت ریشه
ندارد، ولی
خیلی درخت کهن‌سالی
است و قرن‌هاست
که دارد شاخ و
برگ می‌دهد و
نفوذ می‌کند. حضرت
این ابنیه را
نابود می‌کنند.
اگر کسی غیر از
معصوم این دعا
را خوانده بود،
آدم مثل شعر
با این دعا
برخورد می‌کرد،
اما این‌گونه نیست
و هر کلمه‌اش
حساب دارد.

«أَيْنَ
حَاصِدُ
فُرُوعِ
الْغَيِّ وَ
الشِّقَاقِ
»،
در این عالم
یک غی و شقاقی وجود
دارد؛ «قَدْ
تَبَيَّنَ
الرُّشْدُ
مِنَ الْغَيِّ
»[۸] که اینها
فروع آن شجرۀ
خبیثه هستند. حضرت
هم ریشۀ را می‌کنند
و هم این فروع
را درو می‌کنند.
غَیّ و شقاق
این قوانین و
سبک‌زندگی و
تمدنی است که در
همۀ خانه‌ها
آمده است و در
همۀ دل‌ها
نفوذ کرده است.
حضرت این شجرۀ
خبیثه را از
ظاهر و باطن
عالم درو می‌کنند
و هم ریشه و هم
فروعش را جمع
می‌کنند.

«أَيْنَ
طَامِسُ
آثَارِ
الزَّيْغِ وَ
الْأَهْوَاءِ
»،
این زیغ و
اهواء آثاری
در عالم دارد. این
شجرۀ خبیثه یک
ریشه‌ای دارد
و یک آثاری،
حضرت این ثمرات
را هم محو می‌کنند.
«أَيْنَ
قَاطِعُ
حَبَائِلِ
الْكَذِبِ وَ الِافْتِرَاءِ
»؛
حضرت این رشته
دروغ‌هایی که
در عالم درست
کرده‌اند را
از بین می‌برد.
همان‌گونه که خدای
متعال یک حبل‌الله
در عالم قرار داده
که رشتۀ اتصال
ما به اوست،
اینها هم
حبائلی درست
کردند که رشته‌های
کذب و افتراء است.
بساطی که
اینها درست
کرده‌اند، از
اول تا آخرش
افتراء و دروغ
بر انبیاست.
قرآن کریم هم می‌فرماید:
وقتی حضرت
موسی عصایش را
انداخت، «تَلْقَفُ
ما
يَأْفِكُونَ
»،[۹] کل
دستگاه سحره
با همۀ وسعتی
که دارد، افک و
دروغ است. ما خیال
می‌کنیم دروغ
یعنی حرفی که
خلاف واقع است؛
اما معنای دروغ
فقط این نیست. اینها
رشته‌هایی از
کذب در عالم درست
کردند و
تمدشان سراسر
دروغ است.
حضرت این رشته‌ها
را قطع می‌کنند.
«أَيْنَ
مُبِيدُ
الْعُتَاةِ
وَ
الْمَرَدَةِ
أَيْنَ
مُسْتَأْصِلُ
أَهْلِ
الْعِنَادِ وَ
التَّضْلِيلِ
وَ
الْإِلْحَادِ
»؛
حضرت ریشۀ کسانی
که اهل عناد
هستند و با
خدا دشمنی می‌کنند،
قطع می‌کنند.
چراکه آنها اهل
تضلیل هستند؛ یعنی
عالم را ظلمانی
و تاریک می‌کنند
و در آن الحاد
ایجاد می‌کنند.

۵ـ۱. تنظیم‌گر
روابط
اجتماعی

سپس
به این فراز
می‌رسد: «أَيْنَ
مُعِزُّ
الْأَوْلِيَاءِ
وَ مُذِلُّ
الْأَعْدَاءِ
»؛
نظامی در عالم
ایجاد می‌شود
که در این
نظام دشمنان
عزیز و دوستان
ذلیل‌اند. اما
وقتی حضرت امت
می‌سازند،
اولیاء خدا
عزیز می‌شوند
و ارزش‌ها سر
جای خود قرار
می‌گیرد. اگر
عالم با نبی‌اکرم
صلی الله علیه
و آله اداره بشود،
همۀ شرافت‌ها براساس
«إِنَّ
أَكْرَمَكُمْ
عِنْدَ
اللَّهِ
أَتْقاكُمْ
»[۱۰] می‌شود.
با حضرت نظام
ارزش‌ها به
نظام تقوا
برمی‌گردد. اما
اگر دیگران بیایند،
ارزش‌های
دیگری ایجاد
می‌کنند و با نژاد
و قومیت و
طبقات و مکتب‌های
مختلف مردم را
درگیر می‌کنند.

الان
اینهایی که
خودشان را پیشرفته
و رهبر عالم
می‌دانند و
دیگران را
تحقیر می‌کنند
و به دیگران
می‌گویند شما
عقب افتاده هستید!
ارزشی که
اینها بیشتر
دارند و آنها
کمتر چیست؟ به‌جز
قدرت و شهوت
چیز دیگری
نیست. وقتی این
ارزش بر جهان حاکم
باشد، آدم‌های
شریرتر و
فاسدتر محترم
می‌شوند. معنی
استضعاف همین
است. در
دستگاه فرعون
قوم حضرت موسی
مستضعف بوند؛ «
وَ
نُريدُ أَنْ
نَمُنَّ
عَلَى
الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا
فِي
الْأَرْضِ وَ
نَجْعَلَهُمْ
أَئِمَّةً وَ
نَجْعَلَهُمُ
الْوارِثينَ
».[۱۱]
به همین خاطر
حضرت «مُعِزُّ
الْأَوْلِيَاءِ
»
است.

وقتی
این بساط
شیطنت در عالم
فراگیر می‌شود
و همۀ عالم
تاریک می‌شود،
همۀ مناسبات
عالم به هم می‌خورد
و هیچ چیزی سر
جای خودش قرار
نمی‌گیرد. معنی
امتلاء از جور
همین است. البته
ظاهر این بساط
این‌گونه
نشان می‌دهد که
همه چیز
عادلانه و درست
است، ولی محور
این مجموعه
محور باطلی
است. تا وقتی حضرت
این بساط را جمع
نکنند، مشخص نمی‌شود
که چه فسادی در
عالم بوده است.
وقتی آن قارعۀ
الهی می‌آید،
کل بساطی که
درست کرده‌اند،
متلاشی می‌شود.
«الْقارِعَةُ
* مَا
الْقارِعَةُ
* وَ
ما أَدْراكَ
مَا
الْقارِعَةُ
* يَوْمَ
يَكُونُ
النَّاسُ
كَالْفَراشِ
الْمَبْثُوثِ
* وَ
تَكُونُ
الْجِبالُ
كَالْعِهْنِ
الْمَنْفُوشِ
».[۱۲]
آن موقع است
که معلوم می‌شود
چه فسادی در
این عالم بوده
است.

البته
این بنا نسبت
به ما خیلی
مستحکم است،
ولی وقتی قرآن
می‌خواهد آن
را بیان کند،
می‌فرماید
این زَبَد است
و از بین می‌رود.
یک حقیقتی از
عالم بالا به
این عالم جاری
است و خس و
خاشاکی به‌روی
این آب می‌نشیند؛
«فَاحْتَمَلَ
السَّيْلُ
زَبَداً
رابِياً
»،[۱۳] «فَأَمَّا
الزَّبَدُ
فَيَذْهَبُ
جُفاءً وَ أَمَّا
ما يَنْفَعُ
النَّاسَ
فَيَمْكُثُ فِي
الْأَرْضِ
».
کار حضرت این
است که این
بساطِ پیچیده و
فراگیر که همه
با آن مأنوس هستند
و متوجه شُرور
آن نیستند را جمع
کند.

۶ـ۱. سبب
اتصال زمین و
آسمان

اما
از اینجا به‌بعد
یک مقداری
لسان دعا عوض
می‌شود. «أَيْنَ
جَامِعُ
الْكَلِمَةِ
عَلَى التَّقْوَى
أَيْنَ بَابُ
اللَّهِ
الَّذِي مِنْهُ
يُؤْتَى
»؛ آن
دری که به‌روی
این عالم بسته
شده بود، دوباره
باز می‌شود. آنها
درِ خانۀ
امیرالمؤمنین
را بستند؛ درحالی‌که
حضرت باب الله
هستند و قرآن
کریم فرموده
است: «
وَ
ادْخُلُوا
الْبابَ
سُجَّداً
».[۱۴]
اما عده‌ای
این در را
بستند. امام
زمان این باب
را دوباره باز
می‌کند.

«أَيْنَ
السَّبَبُ
الْمُتَّصِلُ
بَيْنَ أَهْلِ
الْأَرْضِ وَ
السَّمَاءِ
»؛
این رشته‌ای
که قطع شده بود،
دوباره برقرار
می‌شود. دشمنان
اهل‌بیت رشتۀ
ما با خدا را
قطع کردند و
رزق ما را
بریدند؛ چیزی
سر سفره آنها
نیست که به ما
بدهند؛ از
همان نجاساتی
که خودشان می‌خورند،
به ما هم می‌دهند.
سر سفرۀ فرعون
که رزق پاک
نیست؛ «إِنَّ
شَجَرَةَ
الزَّقُّومِ
* طَعامُ
الْأَثيمِ
* كَالْمُهْلِ
يَغْلي‏ فِي
الْبُطُونِ
* كَغَلْيِ
الْحَميمِ
»،[۱۵]
رزق آنها شجرۀ
زقوم است، نه
شجرۀ طوبی.
اینها یک سفره‌ای
پهن کردند که همۀ
لذات و شهواتش
حرام و آلوده
است. حضرت این
سفره را جمع
می‌کنند و رشتۀ
اتصال ما را
با عالم الهی
برقرار می‌کنند
و برایمان رزق
پاک می‌آورند؛
ایشان حقایق
را به‌دست ما
می‌رسانند.

۷ـ۱. پیروز
میدان و منتقم
مظلومان

«أَيْنَ
صَاحِبُ
يَوْمِ الْفَتْحِ
وَ نَاشِرُ
رَايَةِ
الْهُدَى
»؛ خدای
متعال در قرآن
کریم وعدۀ
پیروزی داده و
فرموده: «إِنَّا
فَتَحْنا
لَكَ فَتْحاً
مُبين
اً».[۱۶]
این آیه راجع‌به
ظهور امام
زمان است.
صاحب آن یوم
الفتح این
آقاست. آن کسی
که پرچم هدایت
را در عالم
برافراشته می‌کند،
ایشان است. «أَيْنَ
الطَّالِبُ
بِدَمِ
الْمَقْتُولِ
بِكَرْبَلَاءَ
»؛
این‌گونه نیست
که یک جریانی
آمده باشد و
سیدالشهداء
را به شهادت
رسانده باشد و
کار تمام شود. «أَيْنَ
الطَّالِبُ
بِذُحُولِ
الْأَنْبِيَاءِ
وَ أَبْنَاءِ
الْأَنْبِيَاءِ
أَيْنَ الطَّالِبُ
بِدَمِ
الْمَقْتُولِ
بِكَرْبَلَاءَ
أَيْنَ
الْمَنْصُورُ
عَلَى مَنِ اعْتَدَى
عَلَيْهِ وَ
افْتَرَى
أَيْنَ الْمُضْطَرُّ
الَّذِي
يُجَابُ
إِذَا دَعَا
».
خدای متعال این
آقا را نصرت
می‌کند و
انتقام همۀ
انبیاء را می‌گیرد.

همان‌گونه
که خط انبیاء
یک خط ادامه
دار و ممتد
است، خط
شیاطین هم ممتد
و ادامه دار
است. همان‌گونه
که مؤمنین در
ثواب هم شریک هستند
و در یک جبهه قرار
دارند، جبهۀ
باطل هم همین‌گونه
است. کسانی که
در آن راه حرکت
می‌کنند، آن راه
را پسندیده‌اند
و به ائمۀ
خودشان اقتدا
کرده‌اند. لذا
مأموم آن ائمه
هستند. بنابراین
بنی‌امیه هم یک
امت تاریخی
دارد که درگیر
با امت تاریخی
امام زمان است.
«
هذانِ
خَصْمانِ
اخْتَصَمُوا
في‏ رَبِّهِمْ
»؛[۱۷]
ذیل این آیۀ
شریفه روایتی
آمده است که
می‌فرماید
این دو گروهی
که برسر
پروردگارشان
مخاصمه می‌کنند،
ما هستیم و
بنی‌امیه؛ ما
می‌گوییم خدا
درست گفته و حرف
و قانون خدا
درست است و
مردم باید طبق
این برنامه
زندگی کنند،
اما آنها می‌گویند
خدا دروغ گفته
و طرح ما درست
است.

بنابراین
دو رشته در
عالم وجود
دارد: یکی از
نبی‌اکرم
شروع می‌شود
تا امام زمان،
یکی هم از
ابوسفیان
شروع می‌شود
تا سفیانی.
این امت‌ها
پیوسته‌اند و
با گذشته خود
ارتباط دارند.
لذا وقتی حضرت
می‌خواهند بساط
آنها را جمع
کنند، به‌خاطر
اینکه آنها
جزو آن امت هستند
و ائمۀ نار را
قبول دارند، آنها
را به‌خاطر
جنایاتی که
کرده‌اند، مجازات
و مواخذه می‌کنند
و هیچ اشکالی
هم ندارد. این
منافات با «
لا
تَزِرُ
وازِرَةٌ
وِزْرَ
أُخْرى
»[۱۸]
ندارد. البته
حضرت سران کفر
و نفاق را هم زنده
می‌کنند و در
همین دنیا
مجازات خواهند
شد. پس این‌گونه
نیست که طرح
خدا به اینها اجازه
بدهد که انبیاء
را از سر راه خود
بردارند و به
حدود الهی تعدی
کنند و انبیاء
و اولیاء را
به‌قتل
برسانند و بعد
هم همه چیز
تمام بشود،
اصلاً این‌گونه
نیست. طرح خدای
متعال یوم
الفتح هم دارد؛
«أَيْنَ
صَاحِبُ
يَوْمِ
الْفَتْحِ وَ
نَاشِرُ
رَايَةِ
الْهُدَى
».

۲. تصویرگری
ایام ظهور

در
ادامه به
اینجا می‌رسیم
که می‌فرماید:
«هَلْ
إِلَيْكَ يَا
ابْنَ
أَحْمَدَ
سَبِيلٌ فَتُلْقَى
هَلْ
يَتَّصِلُ
يَوْمُنَا
مِنْكَ
بِغَدِهِ
فَنَحْظَى
مَتَى نَرِدُ
مَنَاهِلَكَ
الرَّوِيَّةَ
فَنَرْوَى
مَتَى نَنْقَعُ‏
مِنْ عَذْبِ
مَائِكَ
فَقَدْ طَالَ
الصَّدَى
مَتَى
نُغَادِيكَ
وَ
نُرَاوِحُكَ فَنَقِرَّ
مِنْهَا
عَيْناً
مَتَى
تَرَانَا وَ
نَرَاكَ
».
وعده‌هایی به
ما داده شده است
که یک زمانی با
حضرت بر سر یک
سفره می‌نشینیم
و بهره‌مند می‌شویم؛
«أَ
تَرَانَا
نَحُفُّ بِكَ
»؛
روزی را می‌بینی
که ما دور و بر
شما حلقه زدیم
و جزو اطرافیان
شما هستیم؟ «أَ
تَرَانَا
نَحُفُّ بِكَ
وَ أَنْتَ
تَؤُمُّ
الْمَلَأَ وَ
قَدْ
مَلَأْتَ
الْأَرْضَ عَدْلاً
»؛
شما ارض را پر
از عدل می‌کنید
و ما هم دور و
بر شما خواهیم
بود و به شما کمک
می‌کنیم. «وَ
أَنْتَ
تَؤُمُّ
الْمَلَأَ
»؛
شما امامت می‌کنید.
«وَ
قَدْ
مَلَأْتَ
الْأَرْضَ
عَدْلاً
»،
ارض را پر از عدل
می‌کنید.

«وَ
أَذَقْتَ
أَعْدَاءَكَ
هَوَاناً وَ
عِقَاباً
»،
شما در آن روز به
دشمنان خود که
دشمنان خدا و
انبیاء هستند،
خواری و عقوبت
را چشاندید و
آنها را ذلیل کردید.
اینها عقوبت
شدند و مجازات
عملشان را
دیدند. «وَ أَبَرْتَ
الْعُتَاةَ
وَ جَحَدَةَ
الْحَقِّ وَ
قَطَعْتَ
دَابِرَ
الْمُتَكَبِّرِينَ
وَ
اجْتَثَثْتَ
أُصُولَ
الظَّالِمِينَ
»،
ریشه سرکشان و
آنهایی که با
حق عناد دارند
و حق را انکار
می‌کنند را
کندید، «وَ
قَطَعْتَ
دَابِرَ
الْمُتَكَبِّرِينَ
»
و ریشۀ متکبرین
را قطع کردید. «وَ
اجْتَثَثْتَ
أُصُولَ
الظَّالِمِينَ
»،
این ظالمینی
که در مقابل
انبیاء
ایستادند را
از ریشه قطع
کردید. درواقع
ظلم یعنی تعدی
به حدود الله؛
ظلم به بشر هم
از همین‌جا
ناشی می‌شود؛
حدود حقوق
انسانی از
حدود الله هستند.
محادین کسانی
هستند که در
مقابل حدی که خدای
متعال گذاشته است،
حد دیگری می‌گذارند.
الان قوانین
عالم حدود ولایت
آنهاست. آنها
برای خود حدود
خدایی درست
کرده‌اند و با
این قوانین
خدایی می‌کنند؛
اگر کسی این
حدود را بپذیرد،
خدایی آنها را
قبول کرده است.

بنابراین
حضرت وقتی
تشریف می‌آورند،
حدود الهی را
بر پا می‌کنند
و قواعد اساسی
اینها را از
ریشه درمی‌آورند؛
«وَ
قَطَعْتَ
دَابِرَ
الْمُتَكَبِّرِينَ
وَ
اجْتَثَثْتَ
أُصُولَ
الظَّالِمِينَ
»؛
این نظامِ ظلم
ریشه‌هایی در
عالم دارد و
حضرت این ریشه‌ها
را از پایه می‌کنند.
حضرت هم اصولِ
قدرتِ سخت و
هم اصولِ قدرتِ
نرم اینها را
از بین می‌برند.
حضرت این اصول
را از اساس
ویران می‌کنند.
ریشۀ این علف
هرز نباید
بماند؛ اگر
بماند، از یک
جای دیگر رشد
می‌کند. لذا حضرت
ریشۀ این علف
هرز را می‌کنند
و این شجرۀ
خبیثه را از
عالم جمع می‌کنند،
«وَ
اجْتَثَثْتَ
أُصُولَ
الظَّالِمِينَ
».

بنابراین
ظالمین
آنهایی هستند
که به حدود
الله تعدی کرده‌اند.
یک ولایتی
باید در عالم
حاکم باشد تا
مردم در وادی خداپرستی
و توحید باشند؛
تعدی به این
ولایت و حدود می‌شود
ظلم. این ظلم به‌تدریج
در این عالم تبدیل
به ریشه‌هایی شده
و تنه و شاخ و
برگی برای
خودش درآورده
است و بساطی
پیدا کرده. حضرت
این ریشه را می‌زنند.

۳. حمد
خدای متعال برای
این طرح عظیم
تاریخی

«وَ
نَحْنُ
نَقُولُ
الْحَمْدُ
لِلَّهِ رَبِّ
الْعالَمِينَ
»؛
این همان فراز
اول دعاست،
اینجا دوباره
به اول دعا
برگشتیم؛ «اللَّهُمَّ
لَكَ
الْحَمْدُ
عَلَى مَا
جَرَى بِهِ
قَضَاؤُكَ
فِي
أَوْلِيَائِكَ
».
این قضاء الهی
که از دلش
عاشورا در
آمده و به‌حسب
ظاهر پیروزی
دشمنان و
شیطنت رقم
خورده است، حمدش
کجاست؟! حمدش
در اینجاست که
طرح الهی
اینجا تمام
نمی‌شود و بقیة
الله دارد.
این بقیة الله
امکاناتی
دارد و بساط دشمنان
را جمع می‌کند.
این طرح به
اینجا ختم می‌شود،
پس آن
الحمدلله اول
همین
الحمدلله است.

کسی
که این سیر را ببیند،
متوجه می‌شود
که از اول تا
آخرش باید حمد
کند. درست است
که وسط طرح
خدا بلاء و
عاشوراء و
غارت و اسارت وجود
دارد، ولی کسی
که طرح خدا را
می‌بیند، به
حمد خدا می‌رسد.
«مَا
رَأَيْتُ
إِلَّا
جَمِيلًا
»
یعنی همین؛
حضرت زینب
سلام الله
علیها می‌دانند
که از دل
عاشورا ظهور
متولد می‌شود.
لذا در عاشورا
ظهور را می‌بیند.
دختر امیرالمؤمنین
وقتی دیدند که
امام سجاد
علیه السلام از
بالای شتر به
بدن قطعه قطعه
و عریان
سیدالشهداء نگاه
می‌کنند و نزدیک
است جان بدهند،
به امام سجاد
عرض کرد: «مَا لِي
أَرَاكَ
تَجُودُ
بِنَفْسِكَ
يَا بَقِيَّةَ
جَدِّي وَ
أَبِي وَ
إِخْوَتِي
»،[۱۹] چرا
با جان خودت
بازی می‌کنی؟
حضرت فرمودند
اینها بدن
کشته‌های
خودشان را دفن
کردند، اما بدن
ولیِّ خدا را
مقابل آفتاب
رها کردند. حضرت
زینب سلام
الله علیها عرضه
داشتند شما
بهتر می‌دانید
که قرار نیست
این‌گونه بماند؛
این بدن‌ها
دفن می‌شود و اینجا
زیارتگاه می‌شود.
اینجا محل آمد
و شد ملائکه
می‌شود؛ «
فَوْجٌ
يَنْزِلُ وَ
فَوْجٌ
يَعْرُج
».[۲۰]
کسی که باطن
این صحنه را
می‌بیند، می‌گوید
«مَا
رَأَيْتُ
إِلَّا
جَمِيلاً
».

بنابراین
آدم باید کار
خدا با
اولیائش را ببیند.
در آتش رفتن
حضرت ابراهیم علیه
السلام مگر الحمدلله
دارد؟! اگر
انسان طرح خدا
را ببیند،
الحمدلله هم
دارد. البته برخی
توحید را اشتباه
معنا می‌کنند
و می‌گویند
نمرود هم از
مظاهر اسماء
الهی است! این
شد توحید؟!
اینها می‌گویند
یزید و ابن‌ملجم
هم مظهر اسماء
خدا هستند! در
حالی که امام فرمودند
از اول تا آخر
اینها را باید
لعن کرد، «فَلَعَنَ
اللَّهُ
أُمَّةً
»؛[۲۱] هم آنهایی
که بنا و پایه
ظلم را
گذاشتند و هم
آنهایی که از
ایشان تبعیت
کردند، ملعون
هستند. خدای
متعال به‌واسطۀ
سیدالشهداء
دست دشمن را
می‌بندد و اولیاء
خود را به
مقصد می‌رساند.
خود حضرت هم به
مقام نفس مطمئنه
می‌رسد، «ارْجِعي‏
إِلى‏
رَبِّكِ
راضِيَةً
مَرْضِيَّة
».[۲۲] اگر
این صحنه را
نصفه نبینیم و
کامل ببینیم، زیباست
و حمد دارد.

بنابراین
آن حمد اول دعا
که می‌فرمود: «اللَّهُمَّ
لَكَ
الْحَمْدُ
عَلَى مَا
جَرَى بِهِ
قَضَاؤُكَ
فِي
أَوْلِيَائِكَ
»،
با این حمد
آخر یکی است؛ «أَ
تَرَانَا
نَحُفُّ بِكَ
وَ أَنْتَ
تَؤُمُّ
الْمَلَأَ وَ
قَدْ
مَلَأْتَ
الْأَرْضَ عَدْلًا
وَ أَذَقْتَ
أَعْدَاءَكَ
هَوَاناً وَ
عِقَاباً وَ
أَبَرْتَ
الْعُتَاةَ
وَ جَحَدَةَ
الْحَقِّ وَ
قَطَعْتَ
دَابِرَ
الْمُتَكَبِّرِينَ
وَ
اجْتَثَثْتَ
أُصُولَ الظَّالِمِينَ
وَ نَحْنُ
نَقُولُ
الْحَمْدُ لِلَّهِ
رَبِّ
الْعالَمِينَ
».
وقتی شما
بیایید، کار
را تمام می‌کنید
و ما این قضای
الهی را تا آخر
می‌بینیم و
خدا را حمد می‌کنیم.
آن روز می‌فهمیم
که عاشورا به
کجا می‌رسد. ما
برای قضای خدا
با اولیائش او
را حمد می‌کنیم،
هرچند که در
این قضا شهادت
اولیاء هم
هست.

لذا
سجدۀ قربِ زیارتِ
عاشورا را به دو
شکل می‌شود معنا
کرد که هر دو
صحیح است. انسان
وقتی با زیارت
عاشورا سیر می‌کند
و به آن بصیرت،
موضع‌گیری،
لعن و برائت و
صف‌بندی و
قتال می‌رسد،
در سجدۀ آخر
می‌گوید: «اللَّهُمَّ
لَكَ
الْحَمْدُ
حَمْدَ
الشَّاكِرِينَ
عَلَى
مُصَابِهِمْ
»،
خدایا تو را حمد
می‌کنم، آن
حمدی که
شاکرین بر
مصیبت خودشان
می‌کنند. یعنی
من مصیبت‌زدۀ
سیدالشهداء
هستم و این
مصیبت همۀ
خوشی‌های مرا
از من گرفته
است و من را وارد
جبهۀ امام
حسین علیه
السلام کرده
است؛ این
مصیبت شب و
روز مرا پر
کرده و مرا به
صف و قتال
رسانده است.
من تو را مانند
شاکرین بر
مصیبت، حمد می‌کنم.
این یک معناست
که ضمیر «
هم» در «مُصَابِهِمْ»
به «الشَّاكِرِينَ»
برمی‌گردد. حمد
من حمد آنهایی
است که بر
مصیبت‌های
خودشان خدا را
شکر می‌کنند،
نه فقط بر
خوشی‌ها.

اما
یک معنای دومی
هم می‌توان
ارائه داد که
نزدیک به حمد دعای
ندبه است: «اللَّهُمَّ
لَكَ
الْحَمْدُ
حَمْدَ الشَّاكِرِينَ
عَلَى
مُصَابِهِمْ
»،
یعنی من تو را
شکر می‌کنم بر
مصیبت‌های
اولیائت نه بر
مصیبت خودم. انسان
اگر طرح خدا
را کامل
ببیند، حق
دارد که به
صحنۀ عاشورا نگاه
کند و سرها و
دست‌های قطع
شده را ببیند،
سرهای به نیزه
رفته را ببیند
و خدا را بر
مصیبت این اولیاء
حمد کند. اگر انسان
باطن این بلاء
را دید، متوجه
می‌شود که
باطن این بلاء
ضیافت و شفاعت
و هدایت است. لذا
خدا را نه بر
فعل دشمن بلکه
بر کاری که خود
خدا در صحنۀ
کربلا با
سیدالشهداء
می‌کند، حمد
می‌کند. این
معنای دوم
خیلی معنای
لطیفی است.
حمد دعای ندبه
هم همین است.

البته
بنده و امثال
بنده بعید است
که حق داشته
باشیم این‌گونه
حرف بزنیم.
بهتر است همان
معنای اول را
قصد بکنیم و خدا
را بر مصیبت‌زدگی
خودمان حمد
کنیم، نه اینکه
او را برای
مصیبت و بلای
عظیم سیدالشهداء
حمد کنیم.
حضرت هنوز هم از
این بلای عظیم
خارج نشده‌اند؛
«السَّلَامُ
عَلَى
سَاكِنِ
كَرْبَلَاءَ
».[۲۳] حمد
کردن بر این
مصیبت کار
هرکسی نیست؛ این
حمد کار کسی
است که این
افق به‌رویش
باز شده باشد
و قضای خدا را
با اولیائش تا
آخر دیده
باشد. لذا
حضرت زینب
سلام الله
علیها حتی در
صحنه‌ای که سر
مطهر حضرت در مقابل
ابن‌زیاد و
چوب خیزران در
دستش بود،
فرمودند: «مَا
رَأَيْتُ
إِلَّا
جَمِيلًا
». کار
دشمن زیبا
نیست؛ بلکه زیبایی
در صُنع
خداست.



[۱]. سورۀ
هود، آیۀ۸۶.

[۲]. «وَ يا
قَوْمِ
أَوْفُوا
الْمِكْيالَ
وَ الْميزانَ
بِالْقِسْطِ
وَ لا
تَبْخَسُوا
النَّاسَ
أَشْياءَهُمْ
وَ لا
تَعْثَوْا
فِي الْأَرْضِ
مُفْسِدينَ
»؛
سورۀ هود، آیۀ۸۵.

[۳]. «قالُوا
يا شُعَيْبُ
أَ صَلاتُكَ
تَأْمُرُكَ
أَنْ
نَتْرُكَ ما
يَعْبُدُ آباؤُنا
أَوْ أَنْ
نَفْعَلَ في‏
أَمْوالِنا
ما نَشؤُا
إِنَّكَ
لَأَنْتَ
الْحَليمُ الرَّشيدُ
»؛
سورۀ هود، آیۀ۸۷.

[۴]. سورۀ
لیل، آیات۱و۲.

[۵]. «قالَ
قَدْ وَقَعَ
عَلَيْكُمْ
مِنْ رَبِّكُمْ
رِجْسٌ وَ
غَضَبٌ أَ
تُجادِلُونَني‏
في‏ أَسْماءٍ
سَمَّيْتُمُوها
أَنْتُمْ وَ
آباؤُكُمْ ما
نَزَّلَ
اللَّهُ بِها
مِنْ سُلْطانٍ
فَانْتَظِرُوا
إِنِّي
مَعَكُمْ
مِنَ الْمُنْتَظِرينَ
»؛
سورۀ اعراف،
آیۀ۷۱.

[۶]. تأويل
الآيات
الظاهره فی
فضائل العترة
الطاهره، ص۲۱.

[۷]. «وَ لا
تَمُدَّنَّ
عَيْنَيْكَ
إِلى‏ ما مَتَّعْنا
بِهِ
أَزْواجاً
مِنْهُمْ
زَهْرَةَ الْحَياةِ
الدُّنْيا
لِنَفْتِنَهُمْ
فيهِ وَ
رِزْقُ
رَبِّكَ
خَيْرٌ وَ
أَبْقى
»؛
سورۀ طه، آیۀ۱۳۱.

[۸]. «لا
إِكْراهَ فِي
الدِّينِ
قَدْ
تَبَيَّنَ الرُّشْدُ
مِنَ
الْغَيِّ
فَمَنْ
يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ
وَ يُؤْمِنْ
بِاللَّهِ
فقد استَمْسَكَ
بِالْعُرْوَةِ
الْوُثْقى‏
لاَ
انْفِصامَ
لَها وَ
اللَّهُ سَميعٌ
عَليمٌ
»؛ سورۀ
بقره، آیۀ۲۵۶.

[۹]. «وَ
أَوْحَيْنا
إِلى‏ مُوسى‏
أَنْ أَلْقِ
عَصاكَ
فَإِذا هِيَ
تَلْقَفُ ما
يَأْفِكُونَ
»؛
سورۀ اعراف،
آیۀ۱۷۱.

[۱۰]. «يا
أَيُّهَا
النَّاسُ
إِنَّا
خَلَقْناكُمْ
مِنْ ذَكَرٍ
وَ أُنْثى‏ وَ
جَعَلْناكُمْ
شُعُوباً وَ
قَبائِلَ
لِتَعارَفُوا
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ
عِنْدَ
اللَّهِ
أَتْقاكُمْ إِنَّ
اللَّهَ
عَليمٌ خَبيرٌ
»؛
سورۀ حجرات،
آیۀ۱۳.

[۱۱]. سورۀ
قصص، آیۀ۵.

[۱۲]. سورۀ
قارعه، آیات۱تا۵.

[۱۳]. «أَنْزَلَ
مِنَ
السَّماءِ
ماءً
فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ
بِقَدَرِها
فَاحْتَمَلَ
السَّيْلُ
زَبَداً
رابِياً وَ
مِمَّا
يُوقِدُونَ
عَلَيْهِ فِي
النَّارِ
ابْتِغاءَ
حِلْيَةٍ
أَوْ مَتاعٍ
زَبَدٌ
مِثْلُهُ
كَذلِكَ
يَضْرِبُ اللَّهُ
الْحَقَّ وَ
الْباطِلَ
فَأَمَّا
الزَّبَدُ
فَيَذْهَبُ
جُفاءً وَ
أَمَّا ما
يَنْفَعُ
النَّاسَ
فَيَمْكُثُ
فِي
الْأَرْضِ كَذلِكَ
يَضْرِبُ
اللَّهُ
الْأَمْثالَ
»؛
سورۀ رعد، آیۀ۱۷.

[۱۴]. «وَ
إِذْ قُلْنَا
ادْخُلُوا
هذِهِ
الْقَرْيَةَ
فَكُلُوا
مِنْها
حَيْثُ
شِئْتُمْ
رَغَداً وَ
ادْخُلُوا
الْبابَ
سُجَّداً وَ
قُولُوا
حِطَّةٌ
نَغْفِرْ
لَكُمْ
خَطاياكُمْ وَ
سَنَزيدُ
الْمُحْسِنينَ
»؛
سورۀ بقره، آیۀ۵۸.

[۱۵]. سورۀ
دخان، آیات۴۳تا۴۶.

[۱۶]. سورۀ
فتح، آیۀ۱.

[۱۷]. «هذانِ
خَصْمانِ
اخْتَصَمُوا
في‏ رَبِّهِمْ
فَالَّذينَ
كَفَرُوا
قُطِّعَتْ
لَهُمْ ثِيابٌ
مِنْ نارٍ
يُصَبُّ مِنْ
فَوْقِ رُؤُسِهِمُ
الْحَميمُ
»؛ سورۀ حج،
آیۀ۱۹.

[۱۸]. «قُلْ
أَ غَيْرَ
اللَّهِ
أَبْغي‏
رَبًّا وَ
هُوَ رَبُّ
كُلِّ
شَيْ‏ءٍ وَ لا
تَكْسِبُ
كُلُّ نَفْسٍ
إِلاَّ
عَلَيْها وَ
لا تَزِرُ
وازِرَةٌ وِزْرَ
أُخْرى‏
ثُمَّ إِلى‏
رَبِّكُمْ
مَرْجِعُكُمْ
فَيُنَبِّئُكُمْ
بِما
كُنْتُمْ فيهِ
تَخْتَلِفُونَ
»؛
سورۀ انعام،
آیۀ۱۴۶.

[۱۹]. کامل
الزیارات، ص۲۶۱.

[۲۰]. «قَالَ
سَمِعْتُ
أَبَا عَبْدِ
اللَّهِ يَقُولُ
لَيْسَ
شَيْ‏ءٌ فِي
السَّمَاوَاتِ
إِلَّا وَ
هُمْ
يَسْأَلُونَ
اللَّهَ أَنْ
يَأْذَنَ
لَهُمْ فِي
زِيَارَةِ
الْحُسَيْنِ
فَوْجٌ
يَنْزِلُ وَ
فَوْجٌ
يَعْرُج
‏»؛ تهذيب
الاحكام، ج‏۶،
ص۴۶.

[۲۱]. زیارت
عاشورا.

[۲۲]. سورۀ
فجر، آیۀ۲۸.

[۲۳].
المزار
الکبیر، ص۴۹۸.

پیمایش به بالا