نسخه آزمایشی
جمعه, 14 ارديبهشت 1403 - Fri, 3 May 2024

آمادگی برای ورود به ماه مبارک رمضان و بهره مندی در درجات آن / ارتباط تجلیات توحیدی ماه با ولایت معصومین(ع)

متن زیر جلسه 52 گفتگوی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 14 تیر 93 برگزار شده است. در این جلسه سخنانی در خصوص برکات ماه مبارک رمضان و چگونگی ورود به این ماه مبارک و همچنین درجات مومنین و میزان بهره مندی آنها بر حسب مقاماتشان و نحوه ورودشان به این ماه بیان شده است. ایشان در این باره متذکر شدند که ماه مبارک رمضان همانند شب قدر و همانند عصر ظهور، تجلیاتی از نبی مکرم اسلام و امامان معصوم و در زمان ما تجلیات امام عصر می باشد. هر کس به هر اندازه که بتواند داخل در ولایت الهی معصومین شود به همان اندازه می تواند از برکات ماه مبارک نیز بهره مند گردد. از مقامات والایی که می توان به آن دست یافت مقام تسبیح خداوند است که در این جایگاه بنده دیگر هیچ عیبی را متوجه خدای متعال نمیداند و اینجاست که در مقام تسبیح حقیقی قرار می گیرد...

سوال: بحث ما در جلسات گذشته تفسیر سوره مباركه كافرون بود. نكات لطیف و عمیقی را بیان كردند. در این جلسه با توجه به درخواست دوستان، با توجه به اینكه در روزهای ابتدایی ماه رمضان هستیم، شاید برای بهره مندی بیشتر از فرصت هایی كه پیش روی ما است و در معرض آن هستیم بد نباشد كه امروز در مورد فضیلت ماه رمضان و نحوه بهره مندی از این ماه را برای ما بگویند. خدمت شما هستیم و بحث شما را می شنویم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین. اللّهمّ كن لولیك الحجة بن الحسن صلواتک علی و علی آبائه، فی هذه السّاعة و فی كلّ ساعة، ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فیها طویلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. در باب ماه رمضان و فضایل این ماه روایت فراوان است. آیات نورانی قرآن هم به این بحث پرداخته است. شاید یكی از بهترین روایات بیان نبی اكرم(ص) است که مرحوم صدوق و دیگران نقل كردند و مربوط به خطبه شعبانیه است.

حضرت در این خطبه اینگونه شروع كردند «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیافَةِ اللَّه»(1)؛ بزرگواری در مناجات سحرهایش این تعبیر را می كرد كه خدایا تعارف زدی، تعارف آمد و نیامد دارد، گرفت و ما آمدیم. البته اینجا بحث تعارف زدن نیست؛ بلکه دعوت حقیقی است. اینجا بیان نشده چه كسی دعوت كرده است، دعوت كننده خود خدای متعال است و كسی هم كه این دعوت را آورده وجود مقدس نبی اكرم است. تعبیر بهتر این است كه بگوییم: سفره الهی به دست ایشان است، ایشان خلیفه هستند، برای خود ایشان خدای متعال یك سفره ای می اندازد، که شاید توصیف آن در قرآن اینگونه است «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْین»(سجده/17) اینكه ضیافت ایشان در ماه رمضان و ضیافت شب قدر ایشان چیست، ما نمیدانیم؛ آن بین خودشان و خداست. امام زمان(ارواحنا فداه) هم همینطور هستند. یك ضیافتی برای ایشان است که ما نمی فهمیم؛ اما بقیه سفره ها را ایشان دعوت می كنند، دعوت ایشان دعوت خداست؛ در زیارات به ایشان خطاب می شود «السلام علیك یا داعی الله» خداوند افعالش را به دست معصوم انجام می دهد «وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلا»(2) خدای متعال زمین را پر از عدل می كند که واسطه اش امام و دست حضرت حق است. در این ضیافت هم سفره دار وجود مقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هستند. سفره دار همه عالم نبی اكرم هستند كه همه را سر سفره دعوت كردند با آداب خاص مهمانی و ضیافت، چون این یک دعوت خاص است، از دیگر خصوصیات آن اینگونه است که «وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّه»(3) خدای متعال یك عده را تكریم می كند، مثلاً ملائكه مكرم هستند «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ، لَا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْل وَ هُم بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ»(انبیاء/26) در صدر همه این مکرمین انبیاء و اولیاء، نبی اكرم مورد احترام خدا هستند.

خداوند محبتش مثل مخلوقات نیست كه همراه با نوعی انفعال و صفات نفسانی باشد؛ ولی بالاخره خدای متعال رابطه ای با بنده برقرار می كند، به او محبت می كند، به او تكریم می كند و آثار محبت ظاهر می شود. آثار تكریمی كه خدای متعال برای انبیاء و اولیاء دارد، در بعضی از آیات قرآن هست كه در مورد حضرت ابراهیم و آلشان داریم كه به آنها ملك عظیم داده می شود. بعضی روایات معنا كردند، ملك عظیم یعنی اینكه مفترض الطاعه هستند؛ ما جز خدای متعال مفترض الطاعه نداریم؛ خدا خالق و آمر است، اما گاهی بنده در مقامی قرار میگیرد كه مفترض الطاعه می شود و این ملك عظیم است. این همان است كه حضرت فرمود: خدای متعال اگر به سلیمان ملك داد كه جن و شیاطین در اختیار او بودند و باد در خدمتش بود، بالاترش را به حضرت داده است «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه»(حشر/7) این مقام بسیار بالایی است كه در یك روایت اینطور از این تعبیر شده كه حضرت فرمود: «وَ لَكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایتَنَا وَلَایتَهُ حَیثُ یقُولُ إِنَّما وَلِیكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(4) فریقین قبول دارند كه «الَّذِینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» منظور، امیرالمومنین علی (علیه السلام) است و ائمه علیهم السلام هستند. فرمود: ما را با خودش یكی كرده است. این قطعاً طوری معنا نمی شود كه تشبیه خدای متعال از آن بیرون آید و مراد هم این نیست؛ زیرا اینها معلم توحید هستند، ولایت فقط برای خداست و خدای متعال هم دعوت به شرك نمی كند که بگوید: ولایت مرا قبول كنید و بعد برای من شریك قرار بدهید و ولایت رسول و امام هم قبول كنید؛ این دعوت به شرك است. وهابی ها همین لطایف را نمی فهمند؛ لذا می گویند شرك است. اگر می فهمیدند این همان ولایت الله است، هیچوقت نمی گفتند ولایت امام و زیارت امام شرك است؛ و اگر هم بخواهند بفهمند هم در قالب تشبیه می فهمند و خدا را جسمی می بینند كه حلول كرده است. ولی نه این است و نه آن. در باب حضور خدا هم اینگونه است که در روایت فرمودند: «دَاخِلٌ‏ فِي الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْ‏ءٍ دَاخِلٍ‏ فِي شَيْ‏ءٍ وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْ‏ءٍ خَارِجٍ مِنْ شَيْ‏ء»(5) نه این است و نه آن است؛ همراهی خدای متعال، همراهی دو قرین نیست، در همه عالم است ولی عالم ظرف خدا نیست.

خدای متعال با ائمه است و این دعوت به یك ولایت است، دعوت به دو ولایت نیست. بنابراین اگر گفتیم حضرت داعی الله هستند، خدای متعال سر سفره دعوت كرده است. كرامتی كه خدا به معصومین داده است این است كه آنها را مفترض الطاعه كرده است و ملك عظیم به آنها داده است. در سوره هل اتی دارد كه به آنها ملك كبیر داده است و حقیقت ملك كبیر برای اهل این سوره است؛ یعنی برای امیرالمؤمنین و اهل بیتشان است. این ملك كبیر را در روایت بر مؤمنین هم تطبیق كرده است؛ چون به تبع نبی اكرم آنهایی كه ذیل ولایت امیرالمؤمنین هستند هم ملك كبیر پیدا می كنند. این ملك كبیر را در روایات اینگونه توصیف کرده است که حتی ملائكه هم بدون اذن وارد خانه های آنها در بهشت نمی شوند. الآن وضع ما طوری است كه شیاطین از ما اجازه نمی گیرند كه در نفس ما وارد شوند؛ مثل خون در رگ و اندام انسان وسوسه می كنند؛ اما انسان می تواند به جایی برسد كه خدای متعال ملكی به او بدهد که ملائكه هم كه از نسیم لطیف تر هستند، بدون اجازه وارد این ملك نمی شوند؛ این خیلی عجیب است. در دنیا شیاطین هم از ما اجازه نمی گیرند؛ البته در روایات آمده است که برای بعضی افراد اینگونه می شود که در دنیا حفظ می شوند؛ علی بن ابراهیم عبارتی دارد که ظاهراً از معصوم هم نقل كرده است که حضرت فرمودند: «كُنَّا نَحْرُسُكُمْ عَنِ الشَّیاطِین»(6) ما در دنیا شما و حرسه شما را از شیاطین حفظ می كردیم. آنهایی كه پای امر ولایت می ایستند، از شیاطین محفوظ می شوند و این روایت در ذیل این آیه است که «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی كُنْتُمْ تُوعَدُونَ، نحَْنُ أَوْلِیاؤُكُمْ فىِ الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ فىِ الاَْخِرَة»(فصلت/30) ملائكه به آنهایی كه اهل استقامت در دنیا هستند، هنگامی كه می خواهند از دنیا بروند، می گویند: ما در دنیا هم جزء اولیای شما و محب شما بودیم و در آخرت هم با شما هستیم.

ملك عظیم و ملك كبیر یعنی ملائكه هم بدون اجازه وارد نمی شوند. اصل این مُلك برای نبی اكرم است؛ عالم ملكوت در اختیار آنهاست و هیچ مَلَكی بدون اذن آنها كاری نمی كند. در روایت است که هیچ ملكی نیست که برای امری در زمین ظاهر شود، الا اینكه اول در محضر امام بیاید و از امام(علیه السلام) اجازه می گیرد و این ملك كبیر است. پس وقتی خدای متعال بخواهد كرامت كند، بساط كرامت را پهن می كند.

خدای متعال در این ماه بساط كرامت را برای ما پهن می كند و اگر وارد این ماه شدیم به ما از این كرامات عطا می شود. از جمله كرامات این ماه این است که «أَنْفَاسُكُمْ فِیهِ تَسْبِیح»(7) تسبیح بهترین ذكر و بزرگترین عبادت هاست. انسان با تسبیح به مقام رضا می رسد و بالاتر از مقام رضا شاید نداشته باشیم «أعلی درجة الزهد أَدْنَى دَرَجَةِ الْیقِینِ وَ أَعْلَى دَرَجَةِ الْیقِینِ أَدْنَى دَرَجَةِ الرِّضَا»(8) بالاترین مقامات زاهدین مقام یقین است. بعد از وادی یقین وادی رضا است و چنانکه در خصوص تسبیح در قرآن آمده است «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضی»(طه/130) خدای متعال را قبل از طلوع و قبل از غروب، لحظات شب، اطراف روز تسبیح كن. تسبیح هم اقسامی دارد؛ الحمدلله تسبیح است، خدا را به زیبایی حمد كردن تسبیح است.

بیماری که شیطان دارد این است که به خدای متعال بدبین است و یكی از بالاترین كارهای شیطان این است، چنانچه به خدای متعال عرضه داشت: تو به من ظلم كردی «أَغْوَیتَنی»(حجر/39) مرا اغوا كردی، در باغ سبز به من نشان دادی، بعد در را به روی من بستی. شیطان می خواست خلیفه شود و وقتی خلیفه نشد، می گوید مرا فریب دادی، چون می گفت من تو را خیلی عبادت کردم و واقعاً هم همین بود، در خطبه قاسعه در نهج البلاغه آمده است که شیطان شش هزار سال عبادت كرد. بدترین بیماری شیطان كه حضرت فرمودند که مسری است، همین بدبینی به خدای متعال و عداوت با خدای متعال است كه سعی دارد ما را به خدا بدبین كند؛ اگر نگاه ما به حضرت حق بد بین شد دیگر هیچ چیز را نمی شود اصلاح كرد.

خدای متعال مصلح است و همه بدی های عالم به دست او اصلاح می شود، ولی اگر بنا باشد همه بدی ها به خدای متعال نسبت داده شود، اصلاً تمام روزنه ها بسته می شود. خدای متعال پاك است و این کلام برای این نیست كه ما بخواهیم آرامش روانی پیدا كنیم و این القائات را بگوییم. خدای متعال حقیقتاً منزه هست. درك این تنزیه هم مقدماتی دارد. آخر سوره اعراف خدای متعال دستور ذكری را می دهد. می فرماید: «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فی نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلینَ»(اعراف/205) در باطن خودت به حالت تضرع و پنهانی هر صبح و شام پروردگار خودت را یاد كن. اگر این ذكر را درك كردی، «إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّكَ لَا یسْتَكْبرُِونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ یسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یسْجُدُونَ»(اعراف/206) بزرگانی مثل مرحوم علامه فرمودند: آیه دوم نتیجه آیه اول است. كسی كه این ذكر را ادامه می دهد، اگر ذكر می خواهید همین است كه قرآن دستور داده است. می فرماید: در نفس خودت با حالت تضرع، پنهانی و بدون سر و صدا رب خودت را یاد كن. صبح و شب، دائماً یاد كن. ذكر تام هم نیست، مگر اینکه «بالغدو و الاصال» را کنایه از ذکر دایم بگیریم و الا اگر همین ظاهر آیه را بخواهیم قبول کنیم و صبح و شام این ذكر را بگویند، مقام «عند رب» پیدا می كنند که مقام شهداست. خدا با ما هست، اما ما حجاب داریم؛ این ذکر حجاب را برمی دارد و در اینجا دیگر ربوبیت حضرت حق را با رؤیت ایمانی مشاهده می كنند و دیگر از منظر خدای متعال به عالم نگاه می كنند و اگر از بالا نگاه كردند، دیگر استكبار از آنها برداشته می شود و به مقام خشوع می رسند؛ دومین مورد این است كه مقام تسبیح هم پیدا می كنند و سومین مورد این است كه دائم در حال سجود هستند و فقط برای خدای متعال سجده می كنند. بنابراین رسیدن به مقام تسبیح كه انسان بتواند خداوند را تسبیح كند و از موضع حضرت حق به عالم نگاه كند، این بركات را دارد. اگر از آن موضع نگاه كردید و مقام عند رب پیدا كردید، اهل تسبیح می شوید. كسی كه از آن موضع نگاه نمی كند، هزار عیب گردن خدا می گذارد. مثل دانش آموزی كه همه اشكالات را پای معلم می گذارد و می گوید: معلم نمره نداد؛ یا بد درس داد؛ در حالی كه او از موضع كودكانه خود به مدرسه نگاه می كرده است. خدا می فرماید: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُم»(شوری/30) هیچ مصیبتی به شما نمی رسد، الا اینكه خودتان بخواهید.

تسبیح مقامی است كه انسان هیچ عیبی در خدای متعال نمی بینید. تسبیحاتی كه در دعای مجیر هست و شب نیمه ماه رمضان می خوانند، خیلی باعظمت است. اینكه آدم از همه زوایا حضرت حق را تسبیح كند، این مقام رضا می شود. این مقام بالایی است و خدا در این ماه، ما را مهمان كرده است که نفس های ما خاصیت تسبیح را دارد. كسی كه وارد ماه رمضان شد، نفس كشیدنش تسبیح است. این هم فقط داخل این ضیافت است؛ البته در بیرون ماه هم داریم كه آن هم مقام فوق العاده ای است «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیح»(9) كسی كه ظلم به ما اهل بیت را درك می كند و غصه دار است، نفس هایش تسبیح است. این خیلی فوق العاده است. اگر كسی وارد این ضیافت شد، نفس هایش برای او مقام تسبیح دارد. اذكار توحیدی چند مورد است. یكی از مهمترین آنها تسبیح است. یكی حمد و تكبیر است، تسبیحات اربعه همه اذكار توحیدی هستند. بنابراین نفس شما، شما را موحد می كند. در این ضیافت با نفس كشیدن به مقام رضا می رسید. هر نفس قدمی به سوی مقام توحید است.

به همان اندازه كه در ضیافت هستید، انفاس شما آثار تسبیح دارد؛ چنانچه ورود به ماه هم درجات دارد. این ماه طیف وسیعی دارد. نبی اكرم هم مهمان این ماه هستند و ما هم هستیم و هركسی یك جای این سفره نشسته است. قرآن رزق این ماه است و رزق افراد متفاوت است. فرض كنید شما دائم سبحان الله بگویید و واقعاً لفظ نباشد اما آیا سبحان الله قلبی ما سبحان الله امیرالمؤمنی است؟ علی كه یك ضربت او از عبادت ثقلین افضل است، می شود گفت تسبیح ما تسبیح حضرت است؟ پس هركسی در جایگاه خودش است و به اندازه ورودی که به ماه می کند برایش این مقام، مقام تسبیح است. اینجا وادی است كه اگر وارد شدید، خوابتان عبادت است چنانچه در قرآن است که «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»(نور/37) وارد بیت نور نبی اكرم شدید، تجارت شما ذكر می شود. نه اینكه قرارداد كنند و ثواب ذكر به تجارت شما بدهند؛ بلکه خود تجارت هم ذكر است. در روایت داریم اگر كسی با وضو بخوابد، ثواب عبادت از اول شب تا صبح را دارد. كسی هم که وارد ماه رمضان شود، خوابش عبادت است. خدا بعضی اولیائش را در قرآن توصیف می كند، می فرماید: «كاَنُواْ قَلِیلًا مِّنَ الَّیلِ مَا یهَْجَعُونَ وَ بِالْأَسحَْارِ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ»(ذاریات/17) كمی از شب می خوابند یك روایتی است که یك دسته از كسانی كه این آیه شامل حالشان می شود را توضیح می دهد. می فرماید: می خوابند نه اینكه نمی خوابند. از این پهلو به پهلوی دیگر كه می غلطند، زبانشان به ذكر مشغول است، لا اله الا الله می گویند. من این را یكبار معنا كردم. شاید معنای این روایت این است كه انسان گاهی در یك مقامی از ذكر قرار می گیرد كه خوابش هم مانع ذكرش نیست.

دوستی داشتیم در اسارت عراق قرآن را حفظ شده بود. می گفت: شب ها قرآن می خواندم، صبح كه بیدار می شدم می دیدم هشت جز جلوتر هستم و در خواب این هشت جزء را خواندم. بعضی ها خوابشان ذكر است. انسان گاهی به جایی می رسد كه چون در مقام ذكر است، خدای متعال ذكرش را بیداری حساب كرده است. همین كه از خواب بیدار می شوند زبانشان به ذكر خدا مشغول است. آن هایی كه در وادی محشر می آیند، اگر در عالم برزخشان غافل بودند، آنجا هم حیران هستند و تا به خودشان بیایند كجا هستند مدتی طول می كشد؛ اما آنهایی كه مشغول بودند، یكباره می بینند رسیدند. اگر كسی وارد ماه رمضان شد، خوابش هم او را از عبادت غافل نمی كند. اینها برخی از بركات این ماه است.

شیاطین در این ماه در غل و زنجیر هستند و درهای جهنم بسته است و درهای بهشت باز است؛ یعنی قوای شیطانی كه می خواهند هجوم بیاورند، در ماه رمضان قید و بند دارند و نمی توانند راحت وارد محیط شما بشوند. كسی كه وارد محیط ولایت شد، دیگر معنی ندارد گناه كند و اگر گناه كند پایش را از محیط ولایت بیرون گذاشته است. گناه كه می كند ایمانش از او سلب می شود و در این عملش ایمان نیست. نمی گوییم ایمانش از قلبش می رود؛ بلکه از آن میل قلبی كه پیدا می كند تا عمل خارجی، اینها دیگر از محیط ولایت بیرون هستند. درهای جهنم بسته است؛ كسی كه وارد جهنم می شود از ماه رمضان بیرون آمده است و این اصلاً وارد ماه رمضان نمی شود؛ اصلاً وارد شب قدر نمی شود كه شب نزول قرآن و ملائكه را ببیند و بهره ببرد. دشمنان نبی اكرم و اهل بیت وارد شب قدر نمی شوند. شب قدر محیط ضیافت نبی اكرم است و به احترام نبی اكرم شب قدر درست شده است.

ماه رمضان ورود می خواهد. گناهان و صفات رذیله درهای جهنم هستند. اعمال صالح درهای بهشت هستند. باطن بهشت از نور نبی اكرم و اهل بیت آفریده شده است. درهای محیط ولایت شیاطین در ماه رمضان بسته است و درهای محیط ولایت نبی اكرم باز است. اولیای طاغوت كه دعوت و وسوسه می كنند و بعد آدم را اسیر می كنند و در ولایت خودشان می برند، این درها در ماه رمضان بسته است. مهم ورود به این ماه است. همه مؤمنین به یك حدی وارد می شوند؛ لذا همه مؤمنین هم تجربه كردند که عبادت در ماه رمضان آسان است. بیداری سحر آسان است. فردای ماه رمضان دیگر نماز خواندن و روزه گرفتن اینطور آسان نیست و دشوار است. ولی یك عده كه در رمضان وارد می شوند و می مانند، بعد از ماه رمضان هم برایشان عبادت آسان است. ماه رمضان یك فضای باطنی است. محیط نزول قرآن است.

ماه رمضان مانند عصر ظهور است که كسی كه در عصر ظهور وارد شود، در عصر تجلی نبی اكرم و فضای نورانیت نبی اكرم و امام زمان و فضای ظهور نور است که قرآن می فرماید: « وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69) نور امام كه نور رب است در زمین تجلی می كند. امام که کلمه حیات است تجلی می کند و همه زمین حیات می شود که می فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(حدید/17)؛ عصر ظهور و ماه رمضان، تجلیاتی از نبی اکرم و در زمان ما امام زمان هستند؛ همچنین شب قدر یك تجلی از نبی اكرم است و به شفاعت نبی اكرم عطا شده است و یكی از بیت النورهای نبی اكرم است. در سوره نور خداوند متعال جریان هدایت های خودش را بیان می فرماید که این نور متجلی در نبی اكرم شده است. این نور نبی اكرم مسیری را طی می كند که از وادی اهل بیت است «فی بیوت اذن الله» که اینها در واقع بیوت نور می شود و هركس آنجا وارد شد می تواند دائم الذكر و ذاكر باشد و رفعت پیدا كند. بیرون این خانه ها رفعت نیست. كسی که بگوید من پیغمبر را قبول دارم، اما اگر حقیقتاً منافق باشد؛ اصلاً وارد آن وادی و وارد بیت النور نشده است و یا ممكن است قلبش وارد شده باشد، ولی چون ورودش كامل نیست خطایی از او سر می زند و این خطا موجب خروج از وادی ولایت است. اینكه می گویند برای ورود به ماه رمضان آماده شوید، همین است؛ از رجب به شعبان و از شعبان به رمضان داخل شوید، برای این است كه كاملاً وارد این ماه مبارک شوید؛ زیرا همه مؤمنین به اندازه خودشان وارد می شوند، منتهی ورودها مراتبی دارد. باطن این ماه بیت النور نبی اكرم است. کسی که وارد ماه رمضان شود یعنی وارد بهشت شده است؛ قرآن شاخ و برگ خودش را پایین آورده و لذا راحت می شود میوه های قرآن را چید. در این ماه قرآن نازل شده است و لازم نیست شما بالا بروید و لذا یك آیه قرآن بركت یك ختم قرآن را دارد و این باطن ماه است.

بزرگان از فردای ماه رمضان خودشان را برای سال بعد آماده می كردند، زیرا هر مؤمنی یک ورود دارد. مثل حرم امام رضا كه خیلی ها از یك ماه قبل از رفتن به زیارت، مراقبه می كنند چون می خواهند به محضر امام بروند. بعضی ها هم از در می روند و یک ورودی دارند؛ کسانی هم که عاشقانه می روند، هم ورودی دارند. مثلاً بعضی ها دلشان برای امام حسین تنگ می شود و اشتیاق دارند و به زیارت ایشان می روند، این یک ثوابی دارد، کسی هم که دلش برای ضیافت خدا تنگ شده است، یكسال خودش را آماده كرده كه به مهمانی خدا برود، این ورودش با من كه پا برهنه وارد می شوم متفاوت است؛ ولی بالاخره همه مؤمنین ورود دارند. وقتی وارد شدید، حقایق قرآن و میوه های قرآن و ثمرات ولایت دیده می شود. یك تجلی از پیامبر اكرم و امیرالمؤمنین در این ماه است.

سوال: قرار روزانه ما تلاوت آيات 45 تا 52 از صفحه‌ي 133 سوره انعام است. و در ادامه به مباحث ادامه می دهیم.

جواب: خدای متعال به نبی اكرم خطاب می كند «وَ إِذا جاءَكَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»(انعام/54) آنهایی كه ایمان به آیات ما آوردند که منظور از آیات، نبی اكرم و اهل بیت هستند؛ یعنی كسی كه مؤمن به اهل بیت است به آنها سلام كن. سلام نبی اكرم سرچشمه همه سلامتی ها است. سلام شب قدر تجلی از حضرت است. خدای متعال برای خودش رحمت را تثبیت كرده كه بر مؤمنین جاری كند. هركدام از شما كار بدی انجام دهید، آنهایی كه ایمان به آیات دارند، اگر از روی جهالت سوء وعمل بدی از آنها سر بزند، زیرا كسی كه ایمان به آیات دارد، از سر عمد سویی از او سر نمی زند و بعد توبه و جبران كند، پس خدای متعال غفور و رحیم است.

تعبیر علی بن ابراهیم این است كه خدای متعال بر پیامبر واجب كرده كه توابین را كه در مقام توبه هستند، سلام كند. توابین آنهایی هستند كه طبق بیان آیه به آیات ایمان آورده اند «وَ إِذا جاءَكَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا» كسی كه اهل ایمان به آیات نیست و در وادی ولایت به اهل بیت وارد نشده، تواب نیست. كسانی كه در وادی ولایت هستند، عمداً بدی نمی كنند. بعد هم توبه می كنند، خدای متعال دستور داده که ای پیامبر به اینها سلام كن. ماه رمضان ماه توبه است. توبه كار دشواری است. بعضی ها در قبر هم از گناهانشان كنده نمی شوند. خدای متعال آدم را در قبر با عملش تنها می كند. اعمال بد او در قبر، تبدیل به شیاطین و حیوان های درنده و خزندگان، جانوران و حشرات می شوند و با اینها رفیق می شود. در دعای ابوحمزه است که «وَ ارْحَمْ فِی ذَلِكَ الْبَیتِ الْجَدِیدِ غُرْبَتِی حَتَّى لَا أَسْتَأْنِسَ بِغَیرِك» یعنی آدم در آن عالم غریب و تنهاست. خدایا به غربت من رحم كن كه با غیر تو مأنوس نشوم. گویا بعضی در قبر هم اعمالشان برایشان مجسم می شود. باز به خدا روی نمی آورند و تائب نیستند؛ لذا كسی كه رجوع الی الله پیدا کرد، وارد وادی سلام نبی اکرم می شود.

در خطبه 176 نهج البلاغه امیرالمؤمنین یك فرازی راجع به قرآن صحبت می كنند و می فرمایند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یغُشُّ وَ الْهَادِی الَّذِی لَا یضِلُّ» قرآن خیرخواه شماست. نصیحت می كند و راه خوب را به شما نشان می دهد. خیلی از ناصح هایی كه برای خودمان انتخاب می كنیم، ناصحی هستند كه از سر جهل آدم را فریب می دهند. می خواهد خیرخواهی كند ولی بدخواهی می كند؛ اما قرآن هدایتتان می كند و در این هدایت هم شما را بیراهه نمی برد. راجع به معصومین هم این تعابیر هست. بعضی مدعی هستند و جلو می افتند، ولی دنبال خودشان آدم را به جهنم می برند؛ ائمه النار همینطور هستند. بعد حضرت ادامه می دهند «وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یكْذِبُ وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ» با شما سخن می گوید و حرف هایش دروغ نیست. هرچه گفته عین واقعیت است. امام كه در قالب جسم آمده فقط جسم نیست، آن درجات و مقامات باطنی است، لباس بشر هم پوشیده است؛ قرآن كه لباس این الفاظ را پوشیده، حقیقتی است كه از طرف خدا آمده و زنده است و باید با او همنشین شد؛ احدی با این قرآن مجالست نمی كند، الا اینكه وقتی از پای سفره قرآن برمی خیزد، یا چیزی در او اضافه شده یا چیزی كم شده است. آن زیاده و نقصان چیست؟ «زِیادَةٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى» یا هدایت و نوری از انوار قرآن در قلب او آمده است، یا ظلمتی از او برداشته شده است. یا باب های ظلمت را می بندد یا درهای نور را باز می كند «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ» اگر كسی به قرآن رسید دیگر بی نیاز می شود و احتیاج به هیچ هدایت دیگری ندارد. به همین دلیل امام سجاد فرمود: اگر در زمین فقط من و كتاب خدا بمانم، هیچ وحشتی ندارم «وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى» كسی كه دستش به قرآن نرسیده بی نیاز نیست. هرچه داشته باشد باید سراغ این كتاب بیاید.

این كتاب هم جز با بیان نبی اكرم فهم نمی شود. باید سراغ اهل بیت برویم كه معلم هستند. «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمید»(ابراهیم/1) این كتاب به قلب نبی اكرم نازل شده است، با حضرت است كه انوار قرآن را در قوای ما، حس ما، قلب و روح ما جاری می كند. حضرت با این قرآن ما را از ظلمات به سمت نور می برد. كسی تا به ولایت نرسد و پاك نشود به قرآن هم نمی رسد. كسی تا به نبی اكرم نرسد، به قرآن هم نمی رسد. حضرت در آن خطبه ادامه می دهند اگر كسی رسید و قرآن را به او دادند، «لَیسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ» دیگر محتاج به چیزی نیست و بی نیاز از همه كتاب ها و هدایت ها و علوم می شود. از قرآن برای بیرون رفتن از دردها طلب شفاء كنید. از قرآن برای سختی هایتان كمك بگیرید.

در تعبیر دیگری حضرت در یکی از خطبه های دیگر نهج البلاغه دارند «تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ بما فی الصُّدُورِ فأن فیه شفاء من اکبر الداء فهو الکفر و النفاق و الغی و الضلال»(10) قرآن را یاد بگیرید چون سخنی از او بهتر نیست. علت اینكه امیرالمؤمنین میفرماید بروید یاد بگیرید، این است که قرآن احسن الحدیث است. حضرت می فرمایند که بروید در قرآن تفقه كنید، چون ربیع القلوب است. همینطور كه امام ربیع الانام و سرچشمه حیات است. در بهار جلوه ای از رحمت خدا می آید و زمین را زنده می كند؛ یعنی رحمت خدا بر زمین می بارد و الا باران كاره ای نیست؛ امام هم ربیع الانام و محیط رحمت است. هركس وارد آنجا شد، زنده می شود و قرآن هم ربیع القلوب و سرچشمه حیات است. اگر كسی به قرآن رسید قلبش زنده می شود، منتهی این تفقه می خواهد. باید با تفقه به آن حیات طیبه قرآن برسیم، چون قرآن، طبق فرموده خدای متعال در یك مقام روح است «أَوْحَینا إِلَیكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا»(شوری/52) و در یک مقام هم نور است «و لکن جعلناه نوراً» یعنی قرآن روح و نور دارد و اگر كسی به روح قرآن رسید، قلبش بهار می شود؛ زیرا قرآن كلمه روح الهی است.

در ادامه خطبه حضرت فرمودند: با نور قرآن شفا بگیرید؛ اگر كسی به نور قرآن رسید، بیماری هایش شفا می گیرد. باید از این ظاهر عبور کرد؛ گرچه که ظاهرش هم نور است. شفایی هم كه بدست می آید، هم شفا از بیماری ها است و هم شفای دردهای باطنی است. بخل، حسد، كبر، شرك و غفلت كه به هیچ قیمت نمی شود از بین برد، با نور قرآن شفا پیدا می كند؛ در این خطبه می فرماید: قرآن از بدترین بیماری ها شفا می دهد؛ یعنی ریشه های كفر را در وجود انسان از بین می برد؛ اگر كسی خضوع نمازش از خشوعش بیشتر است؛ یعنی خضوع ظاهری اش از خشوع باطنی اش بیشتر است، این یك مرتبه از نفاق است؛ قرآن نفاق را از بین می برد و حتی نفاق های اصلی كه ظاهر دین را قبول دارد، باطن دین كه ولایت الله است، قبول ندارد، اینها را هم از بین می برد، همچنین غی که محیط ولایت اولیای طاغوت است را هم از بین می برد، حضرت فرمود: با حب القرآن به خدا توجه كنید تا خدا شما را قبول كند، محب قرآن باشید و قرآن را دوست داشته باشید. انشاءالله خداوند متعال به بركت نبی اكرم در این ماه، كه ماه حضرت و ماه امام زمان است، همه ما را به باطن این ماه و ملكوت این ماه وارد كند.

پی نوشت ها:

(1) امالی صدوق/ص93

(2) بحارالانوار/ج53/ص173

(3) وسایل الشیعه/ج10/ص313

(4) بحارالانوار/ج24/ص338

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 86

(6) بحارالانوار/ج6/ص166

(7) بحارالانوار/ج93/ص 356

(8) كافی/ج2/ص62

(9) بحارالانوار/ج2/ص64

(10) شرح نهج البلاغه/ج7/ص221