نسخه آزمایشی
دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403 - Mon, 29 Apr 2024

ادامه بحث معاد در سوره مبارکه نازعات در برنامه سمت خدا / احوال انسانها در روز حشر اضطراب ها و شادمانی ها

متن زیر جلسه 83 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 9 اسفندماه سال 93 برگزار شده است. بحث این جلسه در خصوص آیات معاد در جز 30 قرآن و با محوریت سوره نازعات است. ایشان در این جلسه بیان داشتند که مباحث معاد مشتمل بر یک اسراری است. خیلی ها را خدای متعال پنهان کرده است و پنهان کردنش هم دلیل دارد اگر همه چیز آشکار شود امتحان سبک می شود. قرآن حالات اهل قیامت را در آن روز بیان می کند که وقتی این اتفاق می افتد و به تعبیر قرآن صیحه اول واقع می شود و همه عالم ما در خاموشی می رود و بعد از صیحه و رجفه دوم همه بر می خیزند، انسان ها در آن جا حالاتشان متفاوت است. گروهی حالت خشوع دارند و نگرانند که اینها همه از روی ترس است. گروهی هم هستند که شادان و خندان هستند. چهره های سپید دارند. رابطه ما با قیامت و زمان قیامت یک رابطه بسیار نزدیکی است یعنی واقعاً فاصله ما با قیامت دور نیست. اگر ما به نور قرآن نورانی شدیم و انوار قرآن در دل ما آمد و واقعاً از آن موضع وقتی نگاه کردیم، فاصله ها بسیار بسیار کوتاه است. این کتاب بسیار عظیم است و محیط به عوالم است و اگر کسی بر بال این کتاب به عروج رفت و از آن جا نگاه کرد و انوار کتاب در وجود انسان تجلی کرد و در فضای نورانی قرآن قرار گرفت، وقتی نگاه می کند می بیند واقعاً قیامت همین امروز است؛ یک قدم تا قیامت داریم.این که قرآن صحنه های سنگین را که بیان می کند می خواهد احساس ما را به قیامت تغییر دهد تا آینده های قطعی را به جای این که انکار کنیم واقعاً ببینیم و برای این است که یک بیدار باشی به ما داده شود...

سوال: هفته گذشته ما در ذیل بحثی که در هفته های اخیر داریم در مورد آیات معاد در جزء سی قرآن کریم به سوره نازعات رسیدیم و نکات خیلی خوبی را شنیدیم این بحث ادامه دارد نکات لطیف این سوره را می شنویم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. مباحث معاد مشتمل بر یک اسراری است که از دست امثال بنده بیرون است حتی در کتاب آغاز فرجام خواجه نصیر الدین طوسی آن جا آمده که انبیا مأذون به بیان اسرار قیامت نبودند که آن چه دیدند و فهمیدند را بیان کنند؛ اسرار پوشیده ای است و خیلی ها را خدای متعال پنهان کرده است و پنهان کردنش هم دلیل دارد «أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى»(طه/16) اگر همه چیز آشکار شود امتحان سبک می شود. پنهان بودن خیلی از اسرار قیامت برای تحقق امتحان انسان ها است که هر کسی سعی خودش را بکند و نتیجه سعی خودش را ببیند.

آیات معاد هم مثل بقیه آیات ظاهر و باطن دارد و به تعبیر روایات تا هفتاد بطن دارد. این که ما عرض می کنیم ترجمه ظاهری آیات است؛ تفسیر هم نیست. این قدر معارف عمیق است که واقعاً ترجمه ظاهر آیات است؛ بطون و اسرار آیات نیست؛ چون از دست امثال بنده خارج است. به خصوص در موضوع معاد که چیزی نیست آدم بتواند حرف بزند.

سوره نازعات را که تقدیم می کردیم، پنج آیه اولش قسم هایی بود که خدای متعال مؤکداً این قسم ها را خورده اند: شاید قسم به ملائکه موکل الهی است که امور عالم به اذن الله به وسیله آن ها انجام می گیرد؛ از جمله: تدبیر امور قبل از قیامت و صحنه قیامت است که ممکن است آن ها در آن دخیل باشند و واسطه هستند؛ قبض روح و برپا کردن صور و قیامت که ممکن است به وسیله ملائکه انجام شود.

بعد از قسم به ملائکه خدای متعال بحث قیامت را با این تعبیر طرح می کند: «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»(نازعات/6) روزی که آن لرزاننده عظیم کار خود را انجام می دهد و به شدت زمین را می لرزاند. شاید این آیه قابل تنظیر باشد به آیات دیگری که صحبت از زلزله قیامت، صحبت از قارعه و امثال این ها است؛ که یک لرزاننده عظیمی زمین را می لرزاند و به دنبال آن یک لرزاننده دیگری می آید و یک رجفه و یک لرزش عظیم در زمین ایجاد می کند. بعضی ها این مسائل را با قواعد علمی تطبیق کرده اند؛ البته خیلی قرائن جدی با آن تطبیق ها وجود ندارد؛ آنها خواستند این آیات را به زبان علمی تفسیر بکنند که خیلی از آن تفسیر ها قابل دفاع و قابل اثبات نیست.

بعد خدای متعال می فرماید «قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ * أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ»(نازعات/8) اینجا قرآن حالات اهل قیامت را در آن روز بیان می کند که وقتی این اتفاق می افتد و به تعبیر قرآن صیحه اول واقع می شود و همه عالم ما در خاموشی می رود و بعد از صیحه و رجفه دوم همه بر می خیزند. انسان ها در آن جا حالاتشان متفاوت است که بعد آیاتش را می خوانیم. قرآن حالات انسان ها را در صحنه قیامت توضیح می دهد که وقتی با این حادثه دفعتاً مواجه می شوند این حادثه دفعی چه حالاتی در آن ها ایجاد می کند. یک عده را قرآن می فرماید «قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ» یک قلوبی هستند که در اضطراب شدید هستند «أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ» و دیدگان این قلوب حالت خشوع و تواضع دارد؛ البته این نام بردن از ابصار شاید از باب این است که اولین عضوی که حالات قلب انسان در آن ظهور پیدا می کند شاید دیده انسان است و اگر کسی اهل باشد می تواند از حالات ظاهری انسان حالات قلبش را بفهمد؛ اگر مضطرب باشد در چهره اش اضطرابش پیدا می شود. این بیان مرحوم علامه طباطبائی است به این نکته ابصار گفته شده و الا همه چهره ها حالت خشوع دارد، نگرانی در نگاه پیداست و قلوب مضطرب و دیده ها خاشع است؛ منتها حالات خشوع در انسان گاهی خشوع محبت و ایمان است و گاهی خشوع «ذل» است. تعبیر دعای ابوحمزه این است «اَسْئَلُکَ خُشُوعَ الإیمانَ قَبْلَ خُشُوعُ الذُّلِّ فِی النّارِ»(1) گاهی با طفلی با زبان محبت صحبت می کنید اما هر چه صحبت می کنید آن حالت خشوع در آن طفل پیدا نمی شود، ناچار می شوید زبان قاطعیت و گاهی وقت ها زبان قهر و غلبه را به کار می برید که به سرعت حالت خشوع پیدا می شود؛ این خشوع، از روی محبت نیست؛ بلکه از ترس و گاهی ذلت است. همه این گردن فرازهایی که این جا حاضر نیستند با محبت روی به خدا بیاورند خدای متعال آن ها را یک روزی در صحنه هایی قرار می دهد که خاضع می شوند و این خضوع و خشوع در همه چهره شان پیداست؛ اما خشوع از سر ناچاری و اضطراب و عجز است؛ این حالت خوف در آن ها پیدا می شود؛ این راه را وقتی با پای خودشان نمی روند به زور می برند «اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ وَلا تَمْکُرْ بی فی حیلَتِکَ»(2) اگر ما با زبان محبت ادب نشدیم خدای متعال با عقوبت ما را مودب و سر به زیر می کند.

صحنه قیامت که بعد از رجفه اول و دوم به پا می شود، همه بر پا می شوند؛ قلوبی حالت اضطراب   دارند و دیده ها خاشع اند «يَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ»(نازعات/10) این یقولون را مفسرین فرموده اند که زبان حال این ها در دنیا است؛ یعنی این ها همان کسانی هستند که معاد را استهزاء می کردند، وقتی آن صحنه های سنگین پیش می آید این آدم هایی که می گفتند: «أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا نَّخِرَةً * قالُوا تِلک إِذاً کَرَّةٌ خاسِرَةٌ»(نازعات/11) آیا ما واقعاً به نقطه اول برمی گردیم؟ وقتی استخوان های پوسیده شدیم دوباره ما زنده می شویم؟ این که بازگشت خسارت باری است این دنیا چه بود که یک بار دیگر در این رنج و سختی ها دوباره برگردیم.

قرآن می فرماید: «فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ»(نازعات/13) باز تعبیر قرآن در باب معاد این است که همه زنده شدن آن ها یک زجره واحده است. زجره یعنی راندن همراه با صوت همان صیحه است؛ ندا می دهند؛ ندایی که همه به پا می شوند و حرکت می کنند راندن همراه با صیحه گاهی در معنای راندن و صیحه هم استعمال می شود؛ لغوی مانند راغب در مفردات گفته است: زجره، صیحه ای است که همراه با راندن باشد؛ همراه با صیحه و ندا است. خلاصه آنکه یک صیحه بیشتر نیست.

«فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ * فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ»(نازعات/13-14) ناگاه همه این ها از زیر زمین روی زمین آشکار می شوند. ساهره سطح زمین است؛ شاید علت این که ساهره می گویند این است که ماده سهر به معنی بیداری و نخوابیدن در شب است؛ چون زمین دائماً می رویاند و شب و روز ندارد، ساهره می گویند. البته لغویین یک احتمالی داده اند علی ای حال ساهره را به سطح زمین معنا کرده اند و یک صیحه بیشتر نیست که همه روی سطح زمین می آیند.

سوال: یعنی همین بدن ها بیرون می آید؟

جواب: یعنی انسان ها از قبر ها بیرون می آیند و زنده می شوند و با یک صیحه روی سطح زمین می آیند «فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ» این فراز اول این سوره است که حوادث صحنه قیامت را توضیح می دهد که چگونه شروع می شود؛ دو رجفه، دو لرزه و دو صیحه است که می آیند در محشر حاضر می شوند. این هایی که استهزا و تمسخر می کردند، می آیند؛ منتها با قلوبی مضطرب و دیده هایی خاشع. من دو نکته کوتاه را توضیح می دهم تا آیات مشابه این قسمت را بخوانیم. رابطه ما با قیامت و زمان قیامت یک رابطه بسیار نزدیکی است یعنی واقعاً فاصله ما با قیامت دور نیست.

سوال: یعنی چه قیامت از ما دور نیست؟ یعنی حتمی است؟

جواب: این طور نیست که وعده نسیه ای به ما دادند و می گذرد، حالا تا ما قیامت را ببینیم و به پا شود. اینطور نیست؛ بلکه ما بسیار به قیامت نزدیک هستیم. منظور فقط حتمی بودن نیست بلکه واقعاً نزدیک است. قرآن در جاهای مختلف مثلاً در سوره معارج می فرماید: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ * تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَة * فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا * إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا * وَنَرَاهُ قَرِيبًا»(معارج/1- 7) سوال کننده ای در مورد عذابی که واقعی و قطعی است سوال کرد؛ این هیچ دفع کننده ای ندارد؛ از خدایی که صاحب معارج و راه های آسمان هاست؛ همه ملائکه و روح در یک روزی که پنجاه هزار سال طول می کشد به سمت عالم الهی حرکت می کنند. البته پیداست طیفی هستند که با نبی اکرم درگیر هستند؛ یک قیامتی در انتظار آن هاست که می فرماید: شما صبر جمیلی بکنید، به سرعت این قیامت به پا می شود «يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاء كَالْمُهْلِ»(معارج/8) بعد حوادث قیامت را توضیح می دهد: آسمان مانند فلز گداخته می شود و... پس صحنه قیامت واقعاً نزدیک است و دور نیست و دور دیدنش هم بسیار خسارت بار است ما وقتی این صحنه ها را دور می بینیم حالت قساوت پیدا می کنیم.

در سوره مبارکه حدید «طَالَ عليهمُ الْأَمَد فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»(حدید/16) مثل گذشتگان و پیشینیان نباشید؛ انسان اگر زمان ها را خیلی طولانی دید به قساوت قلب می رسد. آدم می گوید: کجاست قیامت؟ کجاست مجازات؟ کجاست ثواب و آن عوالم بعدی؟ این انسان حتماً به قساوت قلب می رسد. لذا باید به درک صوابی برسیم که صحنه ها را نزدیک ببینیم و اتفاقاً تعلیم قرآن این است که می خواهد ما را به معرفتی برساند که واقعاً این قرب را ببینیم.

سوال: یعنی ما قرب مرگ را می فهمیم ولی قرب قیامت را خیر؟

جواب: نه، قرب مرگ را هم خیلی وقتها نمی فهمیم و فراموش می کنیم؛ اگر آدم قرب مرگ را می فهمید که بهتر از این عمل می کرد؛ احساس می کند مرگ کجاست؟ قیامت که دیگر خیلی دور است. مثال عرض می کنم؛ ما در همین عالم طبیعت یک موقعی می خواهیم از یک راه و از شهری به شهر دیگر در یک بیابانی برویم؛ باید پیچ و خم ها را طی کنیم، گردنه ها را بالا برویم و پیاده هم برویم؛ تپه ها را برویم؛ خب خیلی راه برای ما دور نشان می دهد. می گوییم: حالا تپه اول این است، بقیه راه کجاست؟! بخصوص اگر راهی که تا به حال نرفته باشیم. تپه اول را که رفتیم، صحنه آشکار می شود اگر به ته دره برویم؛ دوباره همان ابتلا حاصل می شود و دوباره به نظرمان خیلی مسافت را دور می بینیم.

یک مواقعی هم انسان سوار هواپیما می شود و از بالا نگاه می کند؛ به نظرش فاصله شهر ها خیلی کوتاه است. احساسش نسبت به فاصله شهرها کم می شود. قبلاً چون خودش را از موانع بالا نبرده بود (موانعی که مانع دیدن و مشاهده است) آدم فاصله ها را خیلی دور می دید؛ ولی وقتی از بالای هواپیما نگاه می کند؛ گاهی فاصله دو شهر بزرگ با هم به اندازه دو وجب است؛ زیرا از یک منظری در حال مشاهده کردن است که از آن منظر فاصله ها نزدیک هستند؛ این ها را به عنوان مثال عرض می کنم.

مسئله از این جدی تر است اگر انسان نگاه ماهواره ای کرد کل خطوط کره زمین این طوری هستند نه دو شهر. کاری که قرآن می خواهد بکند می خواهد ما را به نقطه ای برساند که واقعاً از آن منظر بتوانیم به عالم نگاه کنیم. علم قرآن این طوری است؛ اگر در دلی نشست و ما به نور قرآن نورانی شدیم و انوار قرآن در دل ما آمد و واقعاً از آن موضع وقتی نگاه کرد، فاصله ها بسیار بسیار کوتاه است.

این روایت را بخوانم که در بصائر الدرجات است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ و خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِكَ كَأَنَّمَا أَنْظُرُ إِلَى كَفِّي إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ»(3) من فرزند پیغمبر هستم؛ این ولادت، ولادت ظاهری نیست؛ بلکه از همه نظر، فرزند معنوی و باطنی و شاگرد حضرت هستند. به همین دلیل من عالم کتاب الله هستم. آن کتاب، خبر گذشته و حال و آینده در آن است و خبر آسمانی ها و زمینی ها در آن است خبر بهشت و جهنم است حضرت می فرمایند: گویا من دارم کف دستم این حوادث را می بینم؛ اگر کسی عالم به کتاب شد؛ علم کتاب این طوری است که همه وقایع کتاب کف دست این آدم است. رفعت پیدا می کند. این کتاب بسیار عظیم است و محیط به عوالم است و اگر کسی بر بال این کتاب به عروج رفت و از آن جا نگاه کرد و انوار کتاب در وجود انسان تجلی کرد و در فضای نورانی قرآن قرار گرفت، وقتی نگاه می کند می بیند واقعاً قیامت همین امروز است؛ یک قدم تا قیامت داریم؛ «كما تنامون تموتون و كما تستيقظون تبعثون» (4) همان طور که می خوابید و می میرید و همان طور که بیدار می شوید و برانگیخته می شوید.

سوال: حد فاصل مرگ تا قیامت چه کیفیتی دارد؟

جواب: حد فاصل مرگ تا قیامت هم به جز برای یک عده ای که حی اند و عند ربهم یرزقون اند که حسابشان سوا است و زمان را به یک معنا درک نمی کنند. یک عده ای هم مثل فرعون در عذاب هستند؛ ولی ما بقی وقتی بیدار می شوند، تعبیر قرآن این است که می گویند: یک روز یا یک نصف روزی گذشته است. همه برزخ این طوری می گذرد؛ هم زمان کوتاه درک می شود و یا اگر کوتاه هم درک نشود فراموش می شود؛ آدم که در قیامت برمی خیزد، احساس می کند یک نصف روزی خوابیده است.

قرآن می خواهد ما را به جایی برساند که درک ما نسبت به معاد تغییر کند و آن نگاه ماهواره ای را به ما بدهد. حالا یک زمان ما این جا نشسته ایم و صرفاً صحبت از آن نگاه می کنیم؛ ولی در واقع گیر تپه ماهور های جاده ایم؛ اما یک موقع واقعاً آدم به یک نقطه ای می رسد که از آن موضع سوار هواپیما می شود از آن بالا نگاه می کند و احساسش عوض می شود؛ قرب فاصله ها را می فهمد؛ زمان هم همین طور است. حضرت فرمود من قیامت و بهشت و جهنم و ما کان و ما یکون را کف دست خودم نگاه می کنم.

سوال: رفعت پیدا کنیم و از آن منظر نگاه کنیم؟

جواب: با نور قرآن، با بال قرآن پرواز کنیم؛ در فضای قرآن وقتی قرار گرفتیم و سیر کردیم، آرام آرام درک ما از حوادث عوض می شود حقایق را یک جور دیگری می فهمیم. قرآن می خواهد این اتفاق در ما بیفتد. من همین آیه را می خوانم. یک سری آیات دیگر هم هست که قیامت را توضیح می دهد که چطور به پا می شود «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»(نازعات/6-7) یک زلزله ای می آید و به دنبال آن زلزله آخر می آید. ما باشیم می گوییم صیحه اول و صیحه دوم کجاست؟

یا می فرماید «فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ »(نازعات/13) این قیامتی که شما منکرش هستید و می گویید: ما وقتی پوسیده شدیم دوباره برمی گردیم؟ یک صیحه بیشتر نیست و همه تان روی زمین بر پا می شوید. این طور نیست که خیال کنید یک صحنه دوری است. در آیات دیگر قرآن هم همین طوری است.

در سوره مبارکه یاسین آیاتی که در مورد همین نفخ اول و دوم است، می فرماید: «يَقُولُونَ مَتَي‏ هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * مَا يَنظُروُنَ إِلَّا صَيْحَه وَحِدَه تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخصِّمُونَ * فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لَا إِلَی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ * وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلي‏ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ»(یس/48-51) این قیامت چه زمانی واقع می شود؟ قرآن توضیح می دهد. یک صیحه فراگیری می آید همه را فرا می گیرد در حال مجادله و گفتگو در خانه و زندگی و بازار هستند؛ این قدر این صحنه نزدیک است که هیچ سفارش و وصیتی به هم نمی کنند. نمی توانند برگردند با اهلشان خداحافظی بکنند. بعد نفخ اول یک نفخ دوم می آید و ناگهان می بینی که از اجداث (به معنی قبور محل دفن را جدث می گویند قبر به معنی پوشاندن است تعبیر قبر تعبیر مسامحه است و جدث دقیق تر است) از محل دفن به سوس پروردگارشان حرکت می کنند و ظهور پیدا می کنند. ینسلون، از ماده نسل است و ادامه آدم ها را هم که می گویند نسل به خاطر همین است.

در بعضی لغتنامه ها مثل قاموس می گویند ماده نسل با ماده سَل مطابق است. وقتی شمشیر را از غلاف بیرون می کشند و ظاهر می شود، سل می گویند. ینسلون؛ یعنی گویا از قبورشان بیرون می آیند و در صحنه محشر ظاهر می شوند. به همین سرعت قیامت بر پا می شود.

اگر کسی بر بال قرآن نشست می تواند این فاصله های کوتاه را ببیند؛ صحنه های دور برایش همین طوری می شود. این که این قدر اولیاء خدا هشیار بودند، دلیلش این بوده است. در سوره صافات خدای تبارک و تعالی همین صحنه را یک جور دیگری تصویر می کند «فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ يَنْظُرُونَ»(صافات/19) یک زجره، صیحه و صدایی است که با آن صدا همه را دعوت می کنند و به سمت صحنه محشر می رانند؛ همه بر پا می شوند و صحنه قیامت را می بینند.

از این دست آیات ما زیاد داریم که از جمله اش همین آیه ای است که خواندیم: «فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ * فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ»(نازعات/13-14) همه روی سطح زمین از قبور بلند شده اند؛ زنده و برپا شده اند. در باب مرگ هم که فاصله بین مرگ و قیامت را وقتی قرآن توضیح می دهد که در انتهای همین سوره به آن می رسیم، می فرماید: مثل یک شبی است. یک روز بیشتر گویا طول نکشیده است؛ منتها یک موقعی آدم با قرآن سیر نمی کند لذا وقتی این ها را می شنود فاصله ها برایش نزدیک نمی شود؛ اگر با قرآن سیر کرد مثل آن کسی است که بر بال هواپیما می نشیند و بالا می رود و نگاه می کند می بیند واقعاً خیلی فاصله ها نزدیک هستند.

اگر نگاه ما تغییر کرد صحنه های بسیار عظیمی هم وجود دارد ازجمله: «اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ * يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى»(حج/1-2) می فرماید این زلزله خیلی شیئ عظیمی است؛ به طوریکه مادری که دارد فرزندش را شیر می دهد بچه اش را فراموش می کند. همه صاحبان حمل حملشان را بر زمین می گذارند و خیال می کنیم همه مردم مدهوش و مست هستند؛ در حالیکه این طوری نیست؛ مست نیستند اما سختی صحنه قیامت و عذاب قیامت است.

از دیگر صحنه هایی که قرآن توضیح می دهد «الْقَارِعَةُ * مَا الْقَارِعَةُ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ * يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ * وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ»(قارعه/1-5) مردم مثل پروانه ها می شوند. پروانه ها یک خاصیتی دارند یک جایی که پروانه ها زیاد هستند این ها درون هم می لولند و یک جوری حرکت می کنند که هیچ هدفی ندارند پراکنده هستند؛ گویا ناگهان یک ضربه ای به آن ها خورده و متلاشی شده اند. قارعه این طوری است که وقتی کوبیدن حاصل می شود همه آدم هایی که زنده هستند حیران و پراکنده اند و کنده می شوند از جای خودشان وکوه ها هم مانند پشم زده شده می شوند.

این وقایع سنگینی که قرآن ذکر می کند که دو رجفه عظیم اتفاق می افتد این ها برای این است که اولاً ما آمادگی پیدا کنیم. نمی خواهد یک خبری بدهد کانه یک واقعه ای اتفاق می افتد و هیچ ارتباطی با ما ندارد؛ بلکه این وقایع عظیمی که پیش روی ما است این گردنه های صعب العبور را قرآن توضیح می دهد و سعی هم می کند که این گردنه های صعب العبور برای ما نزدیک شود.

سوال: یعنی چه آمادگی پیدا بکنیم؟ در این دنیا قبل از این که آن اتفاق بیفتد می توانیم کاری بکنیم؟

جواب: می توانیم؛ نوع مواجهه ما با عالم می تواند به گونه ای باشد که با امنیت کامل از همه آن صحنه ها عبور کنیم. از امروز کاری کنیم که در آن روز در امان باشیم «أَسْأَلُكَ الأمانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونَ»(5) مناجات حضرت در ذهن مبارکتان است. بحث این است که آیا این فضایی که پیش می آید یک فضایی است که همه باید مضطرب و در عذاب باشند؟ خدای متعال می گوید: عذاب قهری پیش روی شماست یک روزی که پنجاه هزار سال طول می کشد زلزله های عظیم تابش آفتاب این هست؟ یا نه مسئله چیز دیگری است. در کنار همین اتفاقات عظیم انسان ها دو نوع هستند یک عده ای هستند «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»(نمل/89) اگر کسی با خودش حسنه بیاورد در امام است؛ البته شاید همه خوبی ها باشد ولی خوبی اصلی در روایات در کافی شریف است امیرالمومنین فرمودند: «الْحَسَنَهُ مَعْرِفَهُ الْوَلَایَهِ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»(6) کسی محبت ما را بیاورد در امان است؛ اما «وَ مَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(نمل/90) کسی با خودش سیئه بیاورد به رو در آتش می افتد. حضرت امیرالمومنین فرمود: «وَ السَّیِّئَهُ إِنْکَارُ الْوَلَایَهِ وَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ» انکار ولایت و بغض اهل بیت سیئه است. در ادامه آیه می فرماید که این کرده خودتان است. آیا ما داریم عذاب را اضافه می کنیم؟ نه؛ همان اعمال خودتان است و چیزی جز اعمال خود ما نیست.

این را ذیل همین سوره توضیح می دهند که آن چه می بینیم نتیجه سعی خود ماست. دوم آن که قرآن صحنه های سنگین را که بیان می کند می خواهد احساس ما را به قیامت تغییر دهد تا آینده های قطعی را به جای این که انکار کنیم واقعاً ببینیم و برای این است که یک بیدار باشی به ما داده شود «إِنَّمَا أَنت مُنذِرُ مَن یخْشاهَا»(نازعات/45) یک انذار و هشدار و اعلام خطری است برای کسی که خشیت نسبت به صحنه های قیامت دارد تا آماده شود؛ اگر آماده شدند نه اضطراب صحنه را می فهمند «لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا»(انبیاء/102) بلکه صدای ناله جهنم هم به آن ها نمی رسد و در کمال امنیت به سر می برند. پس بیان قرآن برای این است که ما را به وادی ایمن برساند. یک جوری پناه بگیریم که این خطرات پیش روی ما است و دور هم نیست. بعد از صحنه قیامت هم هفته قبل آیات آخر سوره مبارک زمر را خواندم ترازوی عدل به پا می شود و اعمال را می بینند و جهنم و بهشت نزدیک می شود و به سمت بهشت و جهنم حرکت می کنند. سیر، خیلی نزدیک است و آدم باید سیر را بفهمد و حرکت بکند. در این آیات قرآن و دستورات اهل بیت آمده که چطور می شود از این سختی ها نجات پیدا کرد.

سوال: قرار قرآنی امروز سوره مبارکه شعراء آیات 84 تا 111 است که صفحه 381 قرآن است. در این آیات بحث مرتبطی مطرح شده است که در روز قیامت انسان ها همه گرفتار اند و چیزی بدرد آنها نمی خورد الا اینکه قلب سلیم آورده باشد. این را قدری برای ما توضیح دهید.

جواب: در همین آیاتی که خوانده شد یک آیه این است که حضرت ابراهیم خلیل از خدا درخواست می کند که «وَ لَاتُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ * يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ»(شعراء/87-88) در روزی که مردم مبعوث می شوند خواری نصیب من نشود و من را یاری بکن. در روز بعث که بر انگیخته می شوند مال فرزند به درد نمی خورد الا آن کسی که با خودش قلب سلیم بیاورد یعنی وقتی روی به خدا می آورد همراه با قلب سلیم باشد. این قلب سلیم موجب می شود انسان از مال و فرزند خودش بهره مند شود. برخی این استثناء را منقطع معنی کرده اند؛ یعنی گفته اند مال و فرزند به درد نمی خورد و فقط قلب سلیم به درد می خورد. شاید لازم نباشد آیه را این طور معنا کنیم، مال و فرزند نفع نمی رساند الا کسی که قلب سلیم بیاورد؛ که برای او مال و فرزندش هم نافع می شوند.

حضرت ابراهیم صاحب قلب سلیم است «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ * إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ»(صافات/83-84) وقتی با قلب سلیم رو به پروردگار خودش آورد. اگر کسی می خواهد بفهمد قلب سلیم کیست، قلب حضرت ابراهیم قلب سلیم است. کسی که صاحب قلب سلیم شد از همه امکانات بهره مند می شود.

کسی به حضرت عرض کرد ما شیعه شما هستیم؟ فرمود: هر وقت این طوری شدید بگویید ما شیعه هستیم «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ * إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ» آن هایی که جزء شیعیان حضرت هستند دارای صاحب قلب سلیم هستند و در قیامت همه چیز برای آن ها فراهم است و از مال و فرزند و همه امکاناتی که خدا به آن ها داده در قیامت هم بهره مند می شوند.

روایات قلب سلیم را معنا کرده اند «الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یلْقَی رَبَّهُ وَ لَیسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ وَ كُلُّ قَلْبٍ فِيهِ شِرْكٌ أَوْ شَكٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ»(7) قلبی که وقتی به ملاقات پروردگار می رود احدی جز خدای متعال در این قلب نیست؛ قلبی که در آن شرک است، شرک در محبت یا شرک در هر چه و غیر خدا را دوست دارد و به غیر خدا اعتماد می کند، این قلب سلیم نیست. کسی که در مقام یقین نیست، نسبت به پروردگار خودش شک دارد؛ اگر انوار یقین در قلب نیامد یا مشرک است یا به یقین به توحید نرسیده است و برای خدای متعال شریک قرار داده در قلب خودش دیگری را دوست دارد و به دیگری اعتماد دارد و از دیگری می ترسد این قلب ساقط است؛ یعنی سقوط کرده و نزول در عوالم پایین می کند.

قلبی که روز قیامت بهره مند است قلبی است که از شرک و شک خارج است. نه شک در آن است نه شرک. در این آیات هم توضیح می دهد که بهشت را برای متقین نزدیک می کنند «وَ بُرِّزَت الجَحِیم لِلغاوین»(شعراء/91) و پرده از جهنم برای گناه کاران کنار می رود و آنها را به جهنم می برند. از آن ها سوال می کنند خدایانی که می پرستیدید کجا هستند تا به شما کمک بکنند؛ آن هایی که به آن ها تکیه می کردید علم و قدرت و ثروت و دوستانتان و آن زمین و آسمانی که روی آن ها می ایستادید و با خدا درگیر می شدید و آن ها را تکیه گاه خودتان قرار می دادید و با خدا مجادله می کردید؛ کجا هستند تا شما را کمک بکنند. بعد در جهنم می روند. صحنه دیگری که در این آیات توضیح داده شده مجادلات خود اهل جهنم است که در جاهای مکرری از قرآن ذکر شده است.

در سوره ای که تقدیم می کردیم (نازعات) یک نکته ای بود «قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ * أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ» یک قلوبی آن روز مضطرب اند و نگاه هایشان خاشع و از سر ترس و ذلت است. قرآن نمی خواهد بگوید یک صحنه ای است که همه مبتلا می شوید و باید بترسید. بلکه قرآن وقتی حالات انسان ها را در حشرشان توضیح می دهد، می گوید که یک دفعه صحنه قیامت به پا می شود، مثل این است که آدم ها از خواب بیدار شدند «تَمُوتُونَ کَما تَنامُون و تُبعَثُون کَما تَستَیقَضون» صحنه قیامت بر پا می شود. انسانها دو جور هستند. در سوره آل عمران آیات لطیفی است و پیوست آیات خیلی خوب است «وَ لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ * يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَکَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ»(آل عمران/105-106) مثل آن دسته ای که بعد از آمدن بینات و آیات روشن اختلاف کردند نباشید آن ها یکی از گرفتاری هایشان این است که گرفتار عذاب عظیم اند. در روزی که چهره هایی سیاه و چهره هایی نورانی و سپید محشور می شوند. مکرراً از امیرالمومنین در روایات و زیارات تعبیر شده است به «قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلين» ایشان، رهبر سپید رویان است؛ منظور همین سپیدی در صحنه قیامت است.

یک روایتی است مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیرش آورده است، ابوذر از وجود مقدس حضرت رسول نقل کرده فرمود: روز قیامت پنج پرچم با ائمه اش در صحنه می آیند؛ یکی پرچمدارش گوساله امت است؛ (چون حضرت فرمودند: هر چه در بنی اسرائیل بوده در امت من تکرار می شود) یک عده با فرعون این امت می آیند؛ یک عده با سامری می آیند؛ یک عده با ذو الثّدیه که رئیس خوارج بود و در جنگ نهروان هم کشته شد، با این ها در محشر می آیند. حضرت می گویند: من از شما سوال می کنم شما با ثقل اصغر و اکبری که آوردم چه کردید؟ آن ها وقتی برخوردهایشان را می گویند، به آن ها گفته می شود که تشنه کام و با چهره های سیاه وارد جهنم شوید. این چهار دسته هستند که این تفسیر روایی با آیات قبل هم خیلی تناسب دارد. عین عبارت حدیث را می خوانم حضرت فرمودند: یک عده ای هستند در صحنه قیامت که می آیند یک عده مخصوصی هستند و دسته پنجم هستند «ثُمَّ تَرُدُّ عَلی رَایتِ عَلی اِمامِ المُتَّقین وسَيِّدُ الوَصيين وَقائدُ الغُرِّ المُحَجَّلين و َوَصیِ رَسُولِ رَبِّ العالَمین فَاقُول لَهُم ماذا سَئَلُهُم بالثَّقَلَین  یَقُولُون اَمّا الاَکبَرُ فَاتَّبَعنا وَ اَطَعناه وَ أَمَّا الْأَصْغَرُ فَأَحْبَبْنَاهُ وَ وَالَيْنَاهُ- وَ وَازَرْنَاهُ وَ نَصَرْنَاهُ- حَتَّى أُهْرِقَتْ فِيهِمْ دِمَاؤُنَا، فَأَقُولُ رِدُوا الْجَنَّةَ رِوَاءً مَرْوِيِّينَ مُبْيَضَّةً وُجُوهُكُم‏»(8) یک عده ای هم زیر پرچم امام المتقین می آیند نزد رسول اکرم با سید اوصیای همه انبیاء با آن کسی که پیشوای همه سپید رویان در قیامت است. از آنها سوال می شود شما با کتاب و اهل بیت من چه کردید؟ می گویند: ثقل اکبر را دنبال کردیم و مطیع بودیم و ائمه معصومین را یاری کردیم دوست می داشتیم موالات به آن ها داشتیم تا جایی که خون های ما در این راه ریخته شد. حضرت به آن ها می گوید: کامیاب و سیراب و در حالی که چهره هایتان نورانی و روشن است وارد بهشت شوید. بعد این آیه را خواندند «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ» به آنها که کفر ورزیدید گویند عذاب امروز را بچشید اما آن هایی که چهره شان سپید است «وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» مخلد در رحمت خدا هستند.

پس تعبیر قرآن این نیست که همه وقتی می آیند در قیامت این صحنه ها را می بینند و گرفتار هستند؛ بلکه عده ای چهره هایشان روشن است. یک عده ای چهره هایشان تیره است. تعابیر دیگری هم در قرآن است «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ * عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ»(غاشیه/2-3) یک عده ای خشوع ذل دارند و همه تلاش و عملشان به رنج و سختی منتهی شده است و برایشان گشایشی نیاورده است. گروهی دیگر را قرآن در همان سوره غاشیه نام می برد «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ * لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ»(غاشیه/9-10) ناعم یعنی برخوردار از نعمت اند به طوری که آثار برخورداری از نعمت در چهره شان پیداست و شادمان هستند. این شادمانی ناشی از برخورداری و استفاده از نعمت است. به خصوص اگر نعیم را هم به امام تفسیر بکنیم. در سوره عبس خدای متعال می فرماید: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ * ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ»(عبس/38-39) وجوهی خندان و شادمان اند.

سوال: این خیلی مهم است در شرایط قیامت انسان چنین حالتی داشته باشد؟

جواب: بله یک دفعه از قبر برمی خیزند؛ در صحنه قیامت خوشحال اند؛ یعنی صحنه را که می بینند به جای این که نگران و مضطرب باشند ؛حتی در چهره شان آثار ترس و وحشت نیست. یک عده هم مقابل این ها است «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ»(عبس/40) غبار ذلت بر چهره شان نشسته و خاک آلوده اند «تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ»(عبس/41) خاک چهره آن ها را گرفته است. این طور نیست که همه کسانی که در صحنه قیامت می آیند همه یکسان باشند. یک عده ای واقعاً وقتی که می آیند، شادان وخندان و ناعم اند و چهره گشاده دارند؛ یک عده هم چهره های سیاه با حالت اضطراب و با خواری و اضطراب هستند و ترس در آن ها است.

قرآن بعد از این توضیحات، راهش را هم توضیح می دهد که چه کسانی این طور هستند. جهنم و بهشت است «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ * وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ»(شعراء/90-91) عده ای هستند «تَصْلَی نَاراً حَامِیَةً * تُسْقَی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ * لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاّمِنْ ضَريعٍ * لَا يُسْمِنُ وَ لَا يُغْنِي مِن جُوعٍ»(غاشیه/4-7) طعامشان جز خارها نیست و مجبور هستند بخورند؛ که نه سیرشان می کند و نه فربه می کند؛ ولی در جهنم مجبورند از همان طعام بخورند. پس این که در این سوره گفته شده «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ * قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ * أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ»(نازعات/6-9) این طور نیست که همه این طور باشند این ها چه کسانی هستند؟ این ها کسانی هستند که «يَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ»(نازعات/10) به جای این که با قرآن سیر کنند و آن صحنه ها را ببینند و خودشان را مهیا بکنند؛ برعکس با حالت استهزا برخورد کردند. این ها وقتی می آیند وارد قیامت می شوند، ورودشان این طور است که با یک صیحه می آیند و در قیامت از زمین برمی خیزند؛ ولی وقتی برمی خیزند، متوجه می شوند که زمانی که درک کردند زمان کوتاهی است و مثل آدمی که از خواب بیدار شده باشد. قرآن در سوره مبارکه بقره وقتی موت عزیر را بیان می کند، می فرماید: از یک قریه ای عبور می کرد دید همه مرده اند؛ سوال کرد چه کسی این ها را زنده می کند و چطور زنده می شوند «فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ»(بقره/259) خدا او را صد سال میراند و بعد زنده کرد. به او گفتند چقدر خوابیدی؟ گفت: «لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»(بقره/259) یک روزی یا یک نصف روزی. بعد قرآن می فرماید: نگاه کرد دید غذایی که با خودش آورده تر و تازه است؛ اما حمارش پوسیده بود و این حیوان را جلوی خودش زنده کردیم. این عین داستان های قرآن است. صد سال خوابیده اما احساس می کند مدت کمی بود؛ یا خواب اصحاب کهف که 309 سال به نقل روایات است این 309 سال وقتی بیدار شدند قرآن می فرماید با هم دیگر می گفتند: یک روزی یا بعض روزی خوابیدیم. درک ما نیز از عالم برزخ ما این طوری است.

پی نوشت ها:

(1) مفاتیح الجنان؛ دعای ابوحمزه

(2) همان. فرازهایی از دعای ابوحمزه

(3) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 197؛ کافی، ج1، ص 61

(4) تفسير الصافي، ج‏4، ص: 18؛ الروضه من الکافی

(5) مفاتیح الجنان، مناجات امیرالمومنین در مسجد کوفه

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 185

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 16

(8) تفسير القمي ج1، ص 109