نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

شب سوم حرم مطهر/ آگاهی سیدالشهداء علیه السلام از غیب و برنامه الهی/ راه باقی ماندن امکانات

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 20 مرداد ماه 1400 است، که به مناسبت ماه محرم در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ اینهایی که از وادی ایمان به وادی کفر رفتند گمان نکنند که این فرصتی که به آنها می دهیم خیر آنهاست، ما فرصت می دهیم تا آنچه در باطن دارند آشکار کنند. وقتی عاشورا به پا می شود، ما به اینها فرصت و امکانات و قدرت می دهیم، اما این طور نیست که بی حساب و کتاب است، ما داریم صفها را از هم جدا می کنیم و این کار ماست. بعد خدای متعال یک تعبیر خیلی عجیبی دارد و می فرماید این حادثه ها یک غیبی دارد و پشت صحنه حادثه ها دست خداست. ما شما را هم مطلع نمی کنیم و اصلا بنا نیست مطلع کنیم، بلکه آنهایی که مأموریت دارند باید نقشه راه را بدانند. اگر شما پیامبر را قبول کردید و به او مومن شوید و اگر غیر از ایمان تقوا هم داشتید، همپای او راه رفتید و از او فاصله نگرفتید، برایتان یک مزدی که مزد عظیم است در نظر گرفته ام. اما خب یک عده ای هستند که همراه امام نمی آیند. اینها بخل می ورزند که امکانات خودشان را بیاورند و خرج رسول خدا کنند، در حالی که هرچه نزد شماست نابود می شود. آنهایی که با سیدالشهداء آمدند ماندگار می شوند اما آنهایی که با سیدالشهداء نیامدند همه امکاناتشان نابود می شود.

لزوم توکل به خدای متعال

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . عرض ما در باره آیاتی بود که یا تأویل به سیدالشهداء شده یا تطبیق شده به عاشورا یا حضرت خودشان موقف خودشان و عاشورا را تطبیق به این آیات دادند. یکی از آن آیات این آیه ای است که عبدالله بن ضحاک مشرقی نقل می کند که من در سحر عاشورا می شنیدم حضرت این آیات را تلاوت می کردند و کاملا معلوم بود دارند تطبیق می کنند به موقف عاشورا این آیات را و لذا وقتی محافظان لشکر دشمن به ما رسیدند، یکیشان رو کرد و گفت: ما مصداق این طیبینی که خدای متعال می خواهد جدا کند از شما ناپاک ها هستیم! بعد هم با بریر که از قُرّاء بزرگ کوفه است بحثش شد.

علی ای حال حضرت این آیات را بر این موقف تطبیق کرده اند. این آیات هم در سوره مبارکه آل عمران ذیل غزوه حمراء الاسد است که بعد از احد پیش آمد. وقتی احد تمام شد با آن صحنه های سنگین و هفتاد شهید از جمله حمزه سیدالشهداء، حضرت دوباره یک لشکر کوچکی تجهیز کردند که در بعضی نقلها دارد هفتاد نفر بودند که بر محور امیرالمومنین و مجروحین این جنگ بوده و دشمن را تعقیب کردند. دشمن هم وقتی متوجه تعقیب آنها شد برگشت و به سمت مکه حرکت کردند. خب خیلی صحنه سنگینی بود که بعد از مجروح شدن و به حسب ظاهر یک شکست ظاهری، دوباره همین تعداد محدود دشمن را تعقیب بکنند.

قرآن حالات اینها را توضیح می دهد که خواندنی است. چند آیه را دیشب تقدیم کردم، دوباره یک ترجمه مختصری می کنم و ادامه این آیات را خدمتتان تقدیم می کنم. «الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْح »(آل عمران/172) آنهایی که بعد از مجروح شدن و آن ضربه ای که از دشمن خوردند دوباره دعوت خدا و رسول را اجابت کردند برای این که دوباره در یک لشکری به سمت دشمن حرکت کنند با همان حال جراحت و زخم هایی که برداشته بودند، «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيم » خدای متعال برای اینها یک پاداش بزرگی در نظر گرفته البته برای آنهایی که بتوانند این راه را به پایان برسانند. پس به همه آنها وعده داده نشده بلکه حتی فقط آنهایی که «أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا» بتوانند کار را به انجام برسانند و بتوانند این مسیر را تا آخر ادامه بدهند؛ چون خیلی از اینها مسیر را ادامه ندادند.

اینها کسانی هستند که وقتی خطر سنگین می شود و همه می گویند آقا نروید به طرف دشمن اینجا خطر است، به جای این که بترسند توکل به خدای متعال می کنند. «الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ»(آل عمران/173) پس به آنها خبر رسید که آقا قریش دوباره تجمع کردند و به سمت شما می آیند، بترسید و نگران باشید چون این یک خطر عادی نیست! می فرماید: «فَزادَهُمْ إيماناً» این تهدیدها به جای اینکه آنها را بترساند بر ایمانشان اضافه کرد، «وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ» پس سخنشان این بود که خدای متعال برای ما کافی است و ما او را وکیل خودمان قرار می دهیم و او خوب وکیلی است.

پس اگر به او تکیه کنید او کار را درست انجام میدهد. ما باید کار خودمان را انجام بدهیم چرا که کار خود را خودش بلد است چگونه انجام بدهد. ما مأموریت مان بندگی است و خدای متعال ما را دعوت کرده که بیایید با همین حالت مقابل دشمن بایستید! ما هم اجابت می کنیم و نگران نیستیم چون به او تکیه می کنیم و او کار خودش را خوب بلد است، ما لازم نیست به خدا خدایی کردن یاد بدهیم! «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ» اول او کفایت می کند، پس اگر همه دنیا در مقابل یک نفر جمع بشوند و خدای متعال پشتیبان آن یک نفر باشد، قطعا پیروزی با اوست و حتما همه شکست می خورند، لذا ما تردید نداریم که خدای متعال برای ما کفایت می کند و وکیل خوبی است. ما کارمان را به او واگذار می کنیم و بندگی مان را می کنیم. پس خدای متعال و رسول ما را دعوت کرده و ما اجابت می کنیم.

«فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّه »(آل عمران/174) پس برگشتند از این جنگ در حالی که به نعمت الهی رسیده بودند که این نعمت هم فقط نعمت ظاهری نیست. حقیقت نعمت همان توحید و ولایت الله است، «وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوء وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ» و علاوه بر نعمت، فضل الهی هم شامل حالشان شده بود و هیچ سوئی هم از دشمن به آنها نرسید. «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيم » خدای متعال صاحب فضل عظیم است و آن فضل عظیم الهی شامل افرادی می شود که این طوری پای خدا می ایستند. خدای متعال وقتی آنها را دعوت می کند دیگر محاسبه بعدش را نمی کنند بلکه فرمان خدا که آمد تکلیف را برمیدارند.

 بعد خدای متعال می فرماید شما مومن هستید و توجه داشته باشید این تهدیدها کار شیطان است. «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَه »(آل عمران/175) وقتی صف مومنین و کفار استوار شد، شیطان شروع به تهدید کردن و بزرگنمایی دشمن و ترساندن از او می کند. پس تهدید به قوای دشمن کار شیطان است «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَه » اولیاء خودش هم به حرفش گوش می دهند.، اصلاً آنها هستند که وقتی شیطان تخویف می کند می ترسند اما شما مومنین، «فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُون » از دشمن نترسید و نگران نباشید. اگر شما بندگیتان را خوب انجام بدهید پیروزید پس نگران نباشید. مبادا از فرمان من تخلف کنید چون اگر تخلف کردید من رهایتان می کنم ولی اگر شما فرمان من را رعایت کردید دیگر نگران دشمن نباشید. «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»، اگر مومن هستید مومن باید مراقب فرمان خدا باشد نه مراقب دشمن. پس وقتی فرمان خدا آمد، سرش را به خدا بسپرد و راه را برود.

ضرر نرساندن کفر ما به خدای متعال

بعد خطاب به پیامبر گرامی می فرماید: «وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْر»(آل عمران/175) اینهایی که به سرعت به سمت وادی کفر می روند شما را غصه دار نکنند. غصه نخور اینهایی که من به زحمت آوردمشان حالا همه شان به سرعت دارند به سمت کفر برمیگردند که این تطبیقش داستان جریان نفاق بعد از رحلت حضرت است. «إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً» خدای متعال که ضرر نمی کند؛ اینها بیایند به طرف خدا یا برگردند! خدای متعال ضرری نمی کند، پس شما نگران چه هستید؟! اینها خودشان ضرر می کنند. «يُريدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَة» این که می بینید اینها برمیگردند و خدای متعال یک فرصتی بهشان می دهد و دنیا و امکاناتی بهشان می دهد برای این است که بالاخره مزدشان را در دنیا گرفته باشند البته مزد و طلبی هم از خدا ندارند!

 خدای متعال می فرماید: «وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها»(شوری/20) اگر کسی افق اراده اش متاع دنیاست و کشت دنیا را می خواهد، ما محرومش نمی کنیم و یک چیزی از دنیا به او می دهیم. پیامبر ما این که اینها به سرعت از تو فاصله می گیرند بعد هم ما یک امکاناتی به ایشان می دهیم، شما را نگران نکند! همه امکاناتی که به آنها می دهیم اینطور نیست که به دین خدا و خدا بتوانند ضرر بزنند، فقط بحث این است که ما می خواهیم اینها بهره دنیایشان را برده باشند و دیگر وقتی وارد آخرت می شوند طلبکار خدای متعال نباشند «أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيم ». اینهایی که مسیرشان را جدا کردند و به سرعت در وادی کفر رفتند، اینها در آخرت به یک عذاب عظیمی گرفتار می شوند و این رنج هم عین عمل خودشان است. ما بهره دنیایشان را بهشان می دهیم ولی در آخرت این راهی که می روند مسیر رنج و عذاب است.

 بعد خدای متعال می فرماید: پیامبر ما «إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم »(آل عمران/177)، آنهایی که معامله می کنند بد معامله کرده اند. اینها به جای این که با خدا معامله کنند و ایمان بیاورند و دنیا را بدهند و آخرت بگیرند، کفر را با ایمان معامله می کنند! اینها ایمانشان را می دهند و وارد وادی کفر می شوند چون می خواهند متاع دنیا را به دست بیاورند. اینها کسانی هستند که ذره ای به خدا ضرر نمی زنند و فقط خودشان در وادی رنج می افتند، بهره آنها هم عذاب است چون خودشان خودشان را دارند در وادی رنج می اندازند. کسی که ایمان را با کفر معامله کند و از وادی ایمان به وادی کفر می رود این ضرری به راه خدا نمی زند چون راه خدا به هر حال ادامه پیدا می کند حتی همه هم کافر بشوند راه حق ادامه پیدا می کند. آنها خودشان را در وادی رنج قرار می دهند و بهره شان همین عذاب سنگین است. آنها از این تغییر مسیری که می دهند خودشان را در وادی رنج می اندازند.

تأویل آیات 178 و 179 به سیدالشهداء

این تعبیری که حضرت شب عاشورا خواندند که «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي  لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِم »(آل عمران/178) تا اینجا بعضی هایش خطاب به مومنین بود و بعضی هایش خطاب به نبی اکرم. پیامبری که زحمت کشیدند و این امت را به راه آوردند نگران اند چرا که یک دفعه این مردمی که دانه دانه اینها را جمع کردند گروهی در وادی کفر می روند. خداوند به حضرت می گویند نگران نباشید چون شما کار خودتان را کردید و بنا نیست اینها مجبور باشند این مسیر را انتخاب کنند. البته ما هم در دنیا امکاناتی بهشان می دهیم اما این امکانات معنایش این نیست که اینها می توانند دین خدا را تغییر بدهند و ضرر به خدا بزنند. همین هم شد، واقعا بعد از رحلت حضرت اینها به قدرت و حکومت رسیدند، مثل بنی امیه، بنی عباس، قبلی ها و بعدی هایشان اما اینها به خدا ضرر نمی زنند.

بعد این آیاتی است که حضرت سحر عاشورا می خواندند که این دیگر کانه یک نوع مخاطبه با خود این کفار دارد «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي  لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِم » اینهایی که از وادی ایمان به وادی کفر رفتند گمان نکنند که این فرصتی که به آنها می دهیم خیر آنهاست. «إِنَّما نُمْلي  لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ»، این فرصتی که به آنها می دهیم نتیجه اش این است اینها گناهشان افزوده می شود و ما می خواهیم حقیقت برایشان آشکار بشود. پس ما فرصت می دهیم تا آنچه در باطن دارند اشکار کنند که روز قیامت وقتی می آیند معلوم باشد چرا اینها جهنمی هستند. معلوم باشد چرا صفشان را از صف مومنین جدا کردیم. بهره آنها از این کفر و از این امکاناتی که به آنها می دهیم یک رنج همراه با خاری است.

این هم خیلی تعبیر عجیبی است، سه عذاب اینجا هست: عذاب عظیم، عذاب الیم و عذاب مهین که اینها یک معنا ندارد. بهره شان همین است، پس آنچه به کف می آورند عذاب عظیم است، عذاب الیم است و عذاب مهین است. پیداست این آیه در ساحت تأویل ناظر به آن جریان کفری است که بعد از رحلت حضرت اتفاق افتاده است. این رویگردانی همراه با یک امکاناتی بوده ولی مسیری که آنها می روند بهره شان چیزی غیر از این نیست. این فرصت ها برای آنها یک رنج همراه با خاری پیش می آورد که البته اینها توضیحاتی می خواهد که بزرگان فرمودند.

یک آیه دیگری که حضرت شب عاشورا خواندند این بود «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى  ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»(آل عمران/179) این که به اینها ما مهلت و فرصت می دهیم و راه را برایشان باز می کنیم اما مومنین واقعی را رها نمی کنیم تا این که صفها را جدا کنند، تا این که خدای متعال پاک و ناپاک را از هم تمییز دهد و جدا کند. بنابراین این مسیری که شما می بینید پیش می آید مسیر پر فراز و نشیب است. حضرت می آیند تا یک جایی امت را می برند بعد یک دفعه بعد از حضرت مسیر به سمت کفر می رود، بعد می بینی عاشورا به پا می شود و ما به اینها فرصت و امکانات و قدرت می دهیم. اما این طور نیست که بی حساب و کتاب است، ما صفها را از هم جدا می کنیم و این کار ماست. عاشورا و صفین برای جدا کردن صفها از همدیگر است.

اسرار پشت پرده نزد فرستاده الهی

بعد خدای متعال یک تعبیر خیلی عجیبی دارد که برای ما عبرت است «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْب »، این حادثه ها یک غیبی دارد و پشت صحنه حادثه ها دست خداست. خدای متعال می داند تا کجا باید مهلت بدهد و برای چه دارد مهلت می دهد، شما که مشرف نیستید! خدای متعال می فرماید: این که می بینید بنی امیه سر کار می آیند و قدرت پیدا می کنند، حتی به آنها اجازه می دهیم تا مقیاس عاشورا جلو می روند، این به خاطر یک تدبیری است که ما داریم. ما داریم یک کاری پشت صحنه می کنیم و اینطور نیست که اینها دارند به دین خدا ضرر می زنند و راه خدا را سد می کنند و خدای متعال حریف آنها نیست. نه اینطوری نیست، ما داریم صفها را جدا می کنیم. غیبی دارد این واقعه ها ولی شما مشرف به غیب نیستید.

خدای متعال یک انبیائی را انتخاب می کند و آنها را مشرف به این غیب می کند. خدای متعال می فرماید عالم الغیب، آن کسی که غیب عالم در دست اوست خدای متعال است، «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى  غَيْبِهِ أَحَداً»(جن/26) پس خداوند کسی را بر این غیب آگاه نمی کند، «إِلاَّ مَنِ ارْتَضى  مِنْ رَسُول »(جن/27) مگر کسی که خدای متعال برای رسالت انتخاب کرده و یک مأموریتی می خواهد روی دوشش بگذارد. پس چون خداوند به او مأموریت می دهد پشت صحنه ها را هم به او نشان می دهد. انبیاء به اندازه رسالتشان به آن غیب الهی راه داشتند و حضرت چون خاتم اند و جامع اند اشراف به آن غیب در مقیاس حداکثر دارند.

اینکه در روایات آمده علوم الهی هفتاد و سه اسم است، یکی از آنها «اسم مستأثر» است و مابقی تمام در اختیار ماست، این یعنی این غیب یک امر عجیب و غریبی است و خدای متعال هیچ کسی را به غیب مشرف نمی کند الا کسی که به او مأموریت بدهد. تازه وقتی رسول می فرستد و غیب را به او می خواهد الهام کند و وحی بفرستد، «فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا» محافظانی می گذارد که مبادا شیاطین به این غیب راه پیدا کنند و دست ببرند و چیزی گیرشان بیاید. بنابراین پشت صحنه این اتفاقات غیب و در محضر خداست، ما شما را هم مطلع نمی کنیم و اصلا بنا نیست مطلع کنیم، بلکه آنهایی که مأموریت دارند باید نقشه راه را بدانند. در شب حمله نقشه را به فرماندهان می گویند آن هم به اندازه فرماندهی شان، به هرکسی که نمی گویند نقشه راه چیست چون اینها اسرار است و اگر افشا بشود کار خراب می شود.

در یک حدیثی دارد که به امیرالمومنین گفتند: چرا شما معاویه را از سر راه برنمی دارید؟ شما که می توانید این کار را بکنید. خود حضرت امیر فرمودند که من می توانم از همینجا او را از تخت پایین بکشم، ایشان گفتند من دستم بالا برود اجابت می شود و بساط او جمع می شود اما «وَ لَكِنَّا لِلَّهِ خُزَّانٌ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ وَ لَا إِنْكَارَ عَلَى أَسْرَارِ تَدْبِيرِ اللَّه »(1) این که می بینید من صبر می کنم برای این است که ما خزانه دار خدا هستیم، مقصودم این نیست که طلا و نقره های خدا دست ماست! این که دست ماست و قیمتی هم ندارد، ما اسرار تدبیر خدا را ما می دانیم. ما می دانیم چرا به بنی امیه مهلت می دهد، چرا به معاویه مهلت می دهد، چرا صفین به پا می شود و چرا به اینها مهلت می دهد که ماه ها و سالها حکومت بکنند. ما اسرار تدبیر خدا را می دانیم لذا صبر می کنیم. «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون »(انبیا/26-27)، ما عباد مکرم خدا هستیم و سبقت بر خدای متعال نمی گیریم.

 خدای متعال وقتی داستان این حمراء الاسد را ذکر می کند و داستان فرصتی که به کفار داده می شود می فرماید که اینها یک غیب و پشت صحنه ای دارد. چرا عاشورا به پا می شود؟ چرا خدای متعال اجازه می دهد بنی امیه تا این حد جلو بروند؟ آنها یک غیبی و یک پنهانی دارد. من دارم صفها را از هم جدا کرده و مومنین را خالص می کنم. من دارم صف کفار را می رسانم به آن قله ای که باید برسند تا باطنشان آشکار شود. شما را هم به این غیب مطلع نمی کنم بلکه انبیائی دارم که به این غیب من به اندازه مأموریتشان راه پیدا می کنند. شما چه کار می کنید؟ «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه » شما به انبیاء و خدا ایمان بیاورید و وقتی بهتان می گویند برویم دیگر تردید نکنید.

 وحی انبیاء اقسامی داشته که یک مورد آن از جنس خواب است. وقتی نبی اکرم می گوید خواب دیدم که ما رفتیم مکه در حالی که سال ششم هجرت بوده و مکه دست قریش است و آمدند و احد به پا کردند و جنگهای متعدد، این حکمتی دارد. حضرت می گویند من خواب دیدم رفتیم حج انجام دادیم، پس مردم مدینه و اطراف مدینه را دعوت می کنند و هزار و پانصد نفر راه می افتند و بدون سلاح برای حج می روند، این یک پشت پرده غیبی دارد که شما آن را نمی دانید. پس اگر شما دنبال این پیامبر حرکت کنید ضرر نمی کنید.

ظاهرش این است که یک عده ای نیامدند، پس قرآن می فرماید: اینهایی که نیامدند و مُخَلَّفین و جا مانده های از حضرت که از این سفر و برکاتش جا ماندند، اینها کسانی بودند که سوء ظن به خدا و رسول داشتند و می گفتند این پیامبر نمی داند چه کار می کند! العیاذ بالله خواب دیدی خیر باشد! با یک خواب برداشتی امتت را می بری در دهان شیر؟! «بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى  أَهْلِيهِمْ أَبَدا»(فتح/12)، شما سوء ظن به خدا داشتید و می گفتید حضرت دارد همه را به کام مرگ می برد و احدی از اینها به مدینه برمی گردند. می گوید شما سوء ظن نداشته باشید، یک غیبی دارد این واقعه ها که این غیب هم دست شما نیست. ما این غیب را به شما نمی دهیم بلکه به انبیائمان می دهیم. شما ایمان به انبیاء ما بیاورید و بدانید این کار یک حکمتی دارد.

«وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ»(آل عمران/179)، اگر ایمان آوردید و بعد مسیر را با تقوا ادامه دادید پس برای شما پاداشی بزرگ است. بنابراین فقط کافی نیست که ما پیامبر را بپذیریم و بدانیم این پیامبر غیب الهی در دستش است، بلکه باید تقوا هم داشته باشیم و با او همراه بشویم. تقوا یعنی با طرح او حرکت کنید، به او ایمان بیاورید، با او راه بروید از او هم جدا نشوید. «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِين »(توبه/119)، تقوا یعنی با رسول خدا راه رفتن حتی اگر شما را می برد در کام شیر بروید، حتی اگر می بردتان به سمت مکه و صلح حدیبیه بروید و نترسید.

اگر شما پیامبر را قبول کردید و به او مومن شده اید، اگر غیر از ایمان تقوا هم داشتید، همپای او راه رفتید و از او فاصله نگرفتید، اگر وقتی کار سخت شد او را تنها نگذاشتید و جان خودتان را نگرفتید و فرار کنید، «فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ» من برایتان یک مزدی که مزد عظیم است در نظر گرفته ام. عرض کردم آن طرف عذاب مهین و عذاب الیم است، این طرفش هم اجر عظیمی است که خدای متعال در نظر گرفته که حالا توضیح دارد.

پس داستان این است که خدای متعال یک غیبی دستش است و براساس این غیب انبیاء را می فرستد. آنها هم یک کاری در عالم می کنند و مأموریتی دارند و باید امتی بسازند. پیامبر امت را می برد در صحنه جنگ و صلح و در صحنه سختی ها و فتنه های سنگین. پس باید ایمان به انبیاء داشت و همراه آنها حرکت کرد.

تنها راه باقی ماندن امکانات

بعد می فرماید: یک عده ای هستند که همراه امام نمی آیند. سیدالشهداء می آیند کربلا و دعوت هم می کنند و می گویند هر کسی می خواهد بیاید. «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا» به مردم کوفه و بصره نامه می نویسند و مخفیانه هم نمی آیند، ایشان همه را بر سر این سفره پر برکت دعوت می کنند اما یک عده ای بخل می ورزند که امکانات خودشان را بیاورند و خرج رسول خدا کنند. آنها حیفشان می آید و می خواهند امکانات خودشان را برای خودشان نگه دارند. اما مگر شما می توانید امکانات تان را نگه دارید؟! «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق »(نحل/96)، هرچی نزد شماست نابود می شود و تنها راه ماندن امکانات این است که اینها را به خدا برگردانید. اینها را باید خرج رسول خدا کنید چرا که آن جان و مال و امکاناتی که خرج رسول خدا می شود می ماند. انهایی که با سیدالشهداء آمدند ماندگار می شوند اما آنهایی که با سیدالشهداء نیامدند همه امکاناتشان نابود می شود.

در این صحنه سختی که انبیاء قدم می گذارند و سیدالشهداء قدم گذاشتند، «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُم »(آل عمران/180) گمان نکنید آن چیزهایی که خدای متعال از فضلش به شما داده را اگر برای خود بردارید برایتان خیر است! شما که طلبکار خدا نبودید بلکه هرچه خدای متعال به شما داده از فضل است پس همین هایی که من به شما دادم را به من برگردانید و در راه انبیاء خرج کنید. آنهايي که این امکاناتی که من از سر فضل خودم به آنها دادم را حاضر نیستند به من برگردانند، خیال نکنند این بخل برایشان خیر دارد! اگر مال و جان و آبرو را آنجایی که باید برای خدا خرج کنی خرج نکردی، بدان که خیری در این بخل نیست. بل هو شر لهم، نه این که خیر نیست بلکه شر هم هست برایتان. اگر مالی که باید خرج رسول خدا بشود را نگه بدارید این برای شما شر می شود.

«سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ »، ما این امکانات را که ازتان می گیریم! چه کسی این امکانات را با خودش برده است؟! «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيه »(حدید/7)، به خدا و رسول ایمان بیاورید و حالا که ایمان آوردید امکانات تان را با او خرج کنید و با او حرکت بدهید. انفاق یعنی جانت خرج رسول خدا بشود پس هرجایی جان را خرج کردن که انفاق نیست. مال خرج کردن که انفاق نیست بلکه انفاق یعنی مالت را در راه پیامبر خدا خرج کنی.

الان ببینید در غرب یک دستگاه هایی دارند به اصطلاح کمک می کنند به محرومین اما این که انفاق نیست. خرج توسعه کردن که انفاق نیست، خرج دین خدا کردن انفاق است. «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيه » شما را خلیفه دیگران قرار دادیم و این امکانات را فردا از شما هم می گیریم. هارون وقتی داشت از دنیا می رفت به وزیرش گفت اگر می شد ما این ملک را از دست نمی دادیم! وزیر گفت: اگر می شد از دست ندهی که به تو نمی رسید و دست قبلی ها می ماند!

ما مستخلفیم دیگر؛ اینهایی که بخل می ورزند و جانشان و مالشان را خرج امام حسین نمی کنند، خیال می کنند می توانند جانشان را نگه دارند؟! اینطوری نیست که می توانند مالشان را نگه دارند. «وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ »، همه اینها را از شما می گیریم. ما یک مهلتی به شما دادیم و اگر نگه داشتید این چیز ها را در قیامت بار گردنتان می شود.

یک تعبیری امیرالمومنین دارند و می گویند: این فقرا در واقع کارگر شما هستند. اینها کسانی هستند که اینجا اموال و امکانات شما را می گیرند و از گردنه ها رد می کنند، بعد آن طرف به شما برمیگردانند. خودتان که نمی توانید این مال و امکانات را از گردنه ها عبور بدهید اما وقتی انفاق کردید از این گردنه ها عبور می کند و آن طرف خدای متعال به شما پس می دهد، بهترش را هم پس می دهد.

می فرماید: اینهایی که بخل می ورزند، خیال نکنند اگر جانشان را برای امام حسین خرج نکردند برد می کنند، این نه فقط خیر نیست بلکه شر است و همین جان وبالت می شود. جانی که نگه داشتی و خرج امام حسین نکردی، مالی که نگه داشتی و آبرویی که خرج نکردی، این بار گردن خودتان می شود. این باطن عمل ماست. ما امکاناتی که از خدا می گیریم اگر به خدا برنگردانیم بار ما می شود.

اگر به خدا برگرداندیم که شکر یعنی همین، شکر یعنی از دست خدا گرفتن و به خدا برگرداندن. آدمی که با خدا داد و ستد می کند این شاکر است. اگر این کار را نکردیم و شکر نعمت نکردیم بار گردن ماست. همین امکانات هستند که در قیامت ما را جهنمی می کنند و ما با این امکانات از خدا دور می شویم. «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»، خدای متعال اسرار عمل ما را میداند که دارید چه کار می کنید.

حضرت در سحر عاشورا این آیه را می خواندند و تطبیق می کردند در کار خودشان«وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ * إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ * ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى  ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ». این صحنه عاشورا صحنه جدا شدن خبیث و طیب است. این فرصتی که ما به یزید می دهیم امکاناتی که به یزید می دهیم برای جدا شدن صف حق و باطل است. به تعبیر دیگر این عاشورا یک غیبی دارد و غیبش دست شما نیست، غیبش دست سیدالشهداست. اگر شما ایمان بیاورید و متقی باشید و با سیدالشهداء حرکت کنید به مقصد و به اجر عظیم می رسید، ولی اگر ایمان نیاوردید و سوء ظن داشتید یا اینکه بخل ورزیدید و امکانات تان را نیاوردید با حضرت خرج بکنید، این امکانات را از شما می گیریم ولی بارش روی دوش شما می ماند.

پی نوشت:

(1) الخرائج و الجرائح، ج 1، ص: 172