نسخه آزمایشی
شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat, 27 Apr 2024

جلسه دوم هیات رزمندگان قم/ عالم دنیا فرصت رفع حجاب ها؛ برطرف شدن حجاب های ظلمانی و نورانی توسط حضرت زهرا

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 30 بهمن ماه سال 96 است، که در ایام شهادت حضرت زهرا در هیات رزمندگان قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ این دنیا فرصتی است برای اینکه ما بتوانیم حجاب های ظلمانی و نورانی که بین ما و خدای متعال قرار دارد را از بین ببریم و در وادی ولایت و وادی نور سیر کنیم. البته حرکت در این وادی در آخرت نیز ادامه دارد اما شروع و مدخلش از این دنیاست. عبور از این حجاب ها و سیر در وادی نور فقط با حضرت زهرا سلام الله علیها ممکن است. ایشان با بلایی که متحمل شدند، آمدند تا ما را از این حجب عبور دهند و ما را در مقامات و درجات نور سیر بدهند و ما را به عرصه ظهور برسانند. در واقع تحقق ظهور مزد ایشان در قبال بلایی است که متحمل شدند.

فرصت دنیا

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . دنیا با این که فرصت کوتاهی است ولی بسیار فرصت فوق العاده ای است. در این فرصت کوتاه کارهای بسیار مهمی می شود کرد و انسان می تواند به مقام قرب الهی و مقام ذکر و مقام یقین و مقام نورانیت راه پیدا بکند. کسب توحید و معرفت و محبت حضرت حق در این فرصت دنیا ممکن است. لذا در قرآن خدای متعال می فرماید که وقتی در قیامت بعضی عذر می آورند که فرصت نداشتیم، بهشان گفته می شود «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّر»(فاطر/۳۷) آیا به شما فرصتی ندادیم که اهل تذکر در آن فرصت و در همان عمر متذکر شدند و به مقام ذکر رسیدند و از غفلت بیرون آمدند؟ این فرصت برای بیرون رفتن از غفلت کافی بود ولی شما اهل تذکر نبودید.

در روایت فرمود این سن هجده سال است. اگر خدای متعال به کسی هجده سال عمر بدهد، فرصت تذکر و متذکر شدن و از غفلت بیرون آمدن به او دادند. بنابراین دنیا یک فرصت بسیار مغتنمی است. در این فرصت دنیا انسان باید حجاب و موانعی را که بین خودش و حضرت حق وجود دارد را کنار بزند و از این حجاب ها عبور کند. در بعضی معارفی که به ما رسیده گاهی گفته شده که هفتاد هزار حجاب وجود دارد. این حجابها باید برداشته شود و جای آن هم فرصت دنیاست و اگر انسان نتوانست از این حجاب ها بیرون بیاید «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون »(مطففین/۱۵) در قیامت هم در حجاب نسبت به رب خودشان هستند، ربی که از خود انسان به او نزدیکتر است ولی انسان در حجاب است و این بزرگترین عذاب قیامت است. کما این که بزرگترین ثواب و لذت و بزرگترین نعمت در قیامت نظر به وجه الله است، بزرگترین عقاب هم محرومیت از این نظر به وجه الله است.

در حدیث شریفی گفته شده که اباصلت از امام رضا علیه السلام سوال کرد که یابن رسول الله این حدیثی که از اجدادتان نقل شده معنایش چیست «ثَوَابَ لَا إِلَهَ  إِلَّا اللَّهُ  النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ  اللَّه »(1) کسی که به مقام لا اله الا الله راه پیدا کند، ثواب او نظر به وجه الله است، این معنایش چیست؟ حضرت ابتدا یک مطلبی را توضیح دادند و یک معنا را نفی کردند، فرمودند اگر کسی گمان کند خدای متعال یک صورت و چهره ای مثل صورت و چهره ما دارد و این صورت را پنهان کرده و در قیامت این پرده کنار می رود و ما صورت خدای متعال را می بینیم، این فرد کافر است.

بعد فرمودند اما این یک حدیث درستی است، وجه الله انبیاء هستند و حجج الهی وجه خدا هستند. اینکه آنها برای خدای متعال وجه می شوند برای این است که آنها در یک مقامی هستند که وجه هستند. حضرت فرمود در قیامت یکی از بالاترین لذت ها و مقاماتی که اهل توحید دارند، این است که پرده ها کنار می رود و نظر به درجات حجج الهی و معصومین می کنند و می توانند مقاماتی از مقامات معصوم را که در دنیا مشاهده نکردند در قیامت مشاهده کنند. یک لقائی بین ما و معصوم در عالم قیامت است که اصلا جایگاهش در دنیا نیست و این نظر در قیامت اتفاق می افتد. آن وجه در دنیا ظهور پیدا نمی کند و قابل مشاهده نیست.

بعد حضرت فرمودند که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که اگر کسی ظلم به اهل بیت من بکند، در قیامت از نظر به وجه من محروم است. نظر به وجه نبی اکرم همان نظر به وجه الله است و این فضیلت فوق العاده ای است. این پرده ها باید کنار برود و فرصت کنار رفتن هم در دنیاست. در روایات این حجابها را به دو دسته حجاب های ظلمانی و نورانی تقسیم کردند.

حجاب های ظلمانی

گاهی از گناه تعبیر به حجاب ظلمانی می شود؛ انسان وقتی معصیت می کند، هر معصیتی یک پرده ای بین انسان و حضرت حق ایجاد می کند و تا زمانی که توبه نکرده این حجابی برای قلب است. لذا در روایات دارد که انسان وقتی گناه می کند یک نقطه تاریک در قلبش ایجاد می شود و این نقطه با توبه کردن ممکن است رفع بشود ولی قلب تاریک می شود. صفات رذیله حجاب ظلمانی هستند، یعنی اگر کسی مبتلای به حسد و بخل و کبر و ریا و عجب و حب دنیا و امثال این صفات شد، حجابی بین انسان و خدای متعال شکل می گیرد و نمی گذارند انسان حضور حضرت حق را درک کند و طعم توحید و ایمان را بچشد و این ها مانع یقین و حضور در محضر حضرت حق هستند. اگر کسی به این حجاب ها مبتلا شد در ظلمت قرار می گیرد و ما باید این حجاب ها را خرق کنیم.

ولی آن چه که در معارف اهل بیت علیهم السلام استفاده می شود این است که حجاب ظلمانی یک چیز دیگری است و اینها فرع هستند و اصل حجاب ظلمانی این نیست. در قرآن کریم خدای متعال می فرماید «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»(بقره/۲۵۷) آنهایی که کفر می ورزند و پشت به امام حق می کنند، اولیاء طاغوت سرپرستی آنها را به عهده می گیرند و آنها را از نور به سمت ظلمات می برند و سیرشان به سمت وادی ظلمات است. کار به جایی می رسد که هم صحبت آتش و تاریکی و ظلمت می شوند.

این ظلمات محیط ولایت ائمه نار و اولیاء طاغوت است و وجود خود آنها حقیقت ظلمات است. تاریکی هایی که در فکر و قلب و ذهن انسان ها پیدا می شود، تاریکی ولایت آنهاست و به اندازه ای که انسان تحت ولایت آنها قرار می گیرد قوای او ظلمانی می شود و مستغرق در ظلمت می شود. حجب ظلمانی درکات ولایت ائمه نار و اولیاء طاغوت است کما این که درجات ولایت امام درجات نور است و درکات محیط ولایت اولیاء طاغوت درکات ظلمت و درکات جهنم است.

بنابراین حجب ظلمانی غیر از گناهان و صفات رذیله یک اصلی دارد و آن اصل حجب ظلمانی موجوداتی هستند که اراده شان ظلمانی است و بر خدای متعال طغیان کردند و اولیاء طاغوت هستند. محیط ولایت اینها ظلمت است و انسان هرچه بیشتر با آنها سیر کند ظلمانی تر می شود. تمام ظلماتی که دیگران دارند فروع ظلمات آنهاست و این مطلب در مواقف متعدد در قرآن و در روایات توضیح داده شده. در سوره مبارکه نور بعد از آیه ای که مراتب تنزل نور الهی را توضیح می دهد، بحث ظلمات را مطرح می کند «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض »(نور/۴۰) این همان ظلماتی است که به تعبیر قرآن در یک دریای عمیق طوفانی مواج که بر فراز این دریا موجی است و بر فراز موج، موج دیگری است و بر فراز این امواج یک ابر تیره است و تاریکی بر فراز تاریکی است، این همان ظلمات است.

یک فضای ظلمانی متراکم است به طوری که اگر مؤمن، با این که نورانی است و خودش چراغ است، ولی اگر در ظلمت آنها قرار بگیرد، از خود و از دارایی های خود و از راه خود بی خبر می شود. «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» وقتی دستش را از آستین بیرون می آورد و پرده ها را کنار می زند، نمی تواند دست را ببیند، چون فضا ظلمانی است. ما اگر خودمان را هم بخواهیم ببینیم باید با نور ببینیم، فقط عالم بیرون را با نور نمی بینیم، اگر نور نباشد خودمان را هم نمی توانیم ببینیم. لذا کسی که از امام، که کلمه نور الهی است، جدا می شود خودش را هم نمی تواند ببیند.

فضای ظلمات و ولایت آنها یک جوری است که مؤمن پرده ها را کنار می زند و دست را از آستین بیرون می آورد ولی دست خودش را نمی تواند ببیند. فرمود «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ  الْمُؤْمِنُ فِي ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ  لَمْ يَكَدْ يَراها»(2) این ظلمات آنقدر پیچیده و متراکم است که «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور» خدای متعال نور دیگری برای او قرار نمی دهد که بتواند از این ظلمات رها بشود و بتواند او را از این وادی ظلمات عبور بدهد. حضرت فرمودند «وَ مَنْ  لَمْ  يَجْعَلِ  اللَّهُ  لَهُ  نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ» کسی که خدای متعال امامی از فرزندان حضرت زهرا را دستگیر او قرار ندهد و نور آن امام به او نرسد «فَما لَهُ  مِنْ  نُور إِمَامٍ» در این فضای ظلمانی هیچ نور دیگری نیست الا «يَوْمَ الْقِيَامَة» این ظلمات تا قیامت او را رها نمی کند.

حضرت آیات سوره مبارکه حدید را شاهد آوردند که در آن آیات خدای متعال شرح حال مؤمنین و منافقین را در صحنه قیامت توضیح داده و می فرماید وقتی مؤمن وارد صحنه قیامت می شود، نورش پیش روی او از جانب راست او حرکت می کند و او هم به دنبال نور حرکت می کند و در تاریکی نیست. اما منافق وقتی در صحنه محشر می آید در تاریکی است و به اهل ایمان اصرار می کند که شما یک مهلتی بدهید و یک نگاهی به ما کنید تا ما با نور شما راه بیاییم ولی به آنها گفته می شود که این نور را باید در دنیا کسب کنید و دیگر در عالم آخرت نمی شود. حجاب ظلمانی باید در عالم دنیا خرق بشود و اگر در عالم دنیا خرق نشد دیگر در آخرت امکانش نیست.

حضرت این آیات را شاهد آوردند «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار»(حدید/۱۲) بعد فرمودند اما بالعکس «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا»(حدید/۱۳) زن و مرد منافق به مؤمنین می گویند «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم » مهلتی بدهید و به ما توجهی کنید تا ما یک پرتویی از نور شما برداریم «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا» نجات از این ظلمت باید از عالم دنیا باشد. اگر کسی در دنیا به نور نرسید، در آخرت هم نمی تواند از آن ظلمت بیرون بیاید.

پس فرصت دنیا فرصت عبور از این حجاب های ظلمانی است و این حجاب ظلمانی همان محیط ولایت ائمه نار است کما این که محیط ولایت امام محیط نور است. بنابراین یک دسته از موانعی که ما حتما باید بین خودمان و خدای متعال برداریم و فرصتش هم فرصت دنیاست، حجاب های ظلمانی است و باید از گناه و صفات رذیله و از همه مهمتر باید از اصل این یعنی محیط ظلمانی که اولیاء طاغوت در عالم به پا کردند و ما را در محیط ظلمت خودشان قرار می دهند، یک راهی پیدا کنیم و فرصت این هم دنیاست.

حجاب های نورانی

یک دسته ای از حجاب های دیگری بین ما و خدای متعال است که گاهی از آن به حجب نورانی تعبیر می شود؛ ظلمت نیست ولی حجاب است. حجب نورانی به درجات ایمان تفسیر شده و درست هم است. انسان هایی که عبادالله هستند در یک درجه نیستند، عمل می کنند و عملشان هم خوب است ولی این عمل حجاب است. در روایات دیدید مکرر از ائمه نقل شده که فرمودند آنهایی که از عبادت نفس و شیطان و طواغیت رها می شوند و عبد خدای متعال می شوند یکسان نیستند.

یک قومی خدا را از سر رغبت در ثواب عبادت می کنند، اینها آدم های خوبی هستند و عبادالله هستند و عبد دنیا و نفس نیستند و از نفس و دنیا عبور کردند ولی به دنبال ثواب خدای متعال هستند، چه ثواب دنیوی و چه ثواب اخروی. فرمود اینها عبد خدا هستند ولی عبد تاجر هستند و با خدا تجارت کردند و مزدشان را بهشان می دهند، اگر بهشت می خواستند بهشان می دهند و اگر دنیای خوب می خواستند بهشان می دهند. اینها تاجر هستند و خوب تاجرهایی هم هستند چون می دانند با چه کسی تجارت کنند. تجارت خدای متعال سودآور است. ولی این عبادت هم حتما درست است. بزرگان هم در فقه و هم در کتب مکاسب بحث کردند که این عبادت عبادت صحیحی است. انسان برای ثواب عبادت می کند و لذا در روایات و قرآن ما دعوت به ثواب می شویم. اگر بنا بود این عبادت برای ثواب بد باشد ما را دعوت نمی کردند.

این حجاب می شود ولی حجاب نورانی است. کسی که عبادت می کند چشمش هم در عبادت به دست خداست و می خواهد از دست او بگیرد، این عبد است و از ظلمت بیرون آمده و در وادی بندگی و توحید است ولی خود این نیت حجاب اوست. شاکله اش می شود شاکله عبادی که اهل تجارت هستند.

یک قومی هم هستند که عبادت می کنند و آنها هم عبد هستند و از بندگی نفس و شیطان رها هستند ولی «عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَة»(3) خائف از خداست و اهل رهبت است. از مجازات های الهی می ترسد و عبادت و خضوع می کند. این هم خوب است و اگر بخواهید اینها را حذف کنید دیگر کسی نمی ماند فقط یک امیرالمؤمنین می ماند «مَا عَبَدْتُكَ  خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِك »(4) او هم به مقصد می رسد و این هم ظلمت نیست ولی نیتش حجاب نورانی اوست و بالاتر از آن برایش حاصل نمی شود.

یک عده ای هستند که از اینها عبور می کنند «قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً» اینها مقامشان متفاوت است. نیت انسان اگر برای خدا شد نورانی است و اراده انسان وقتی متوجه حضرت حق شد برای حضرت حق تصمیم می گیرد و نورانی است ولی در حجاب نیت خودش است. درجات ایمان، درجات حجب نورانی هستند. ایمان که در وجود انسان نور الهی است حب امام و ولایت امام است و در قلب انسان ظاهر می شود و قوای انسان را به تدریج در بر می گیرد و تمام قوای مؤمن در پوشش نور است «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه »(مجادله/22) خدای متعال مؤمن را با روح الهی تأیید می کند و این روح الهی همان شعاع وجود امام است که مؤمن را فرا می گیرد. مؤمن مؤید به نور امام و مؤید به قوای امام علیه السلام است و با قوای امام عبادت می کند.

این روح الایمان که انسان به وسیله او قدرت بر بندگی پیدا می کند شعاع امام در وجود انسان است. این روح الایمانی که در مؤمن است، همه قوای او را نورانی می کند و لذا مؤمن تمام وجود و گشت و گذارش در وادی نور است. اگر مؤمن شد «يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّور ِمَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ  نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّور»(5) پا در هر مسیری که می گذارد با نور امام است و دنبال امامش حرکت می کند. اگر چنین مؤمنی پیدا کردید به دنبالش حرکت کنید. «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي  بِهِ فِي النَّاس »(انعام/۱۲۲) خدای متعال نوری برای این آدم قرار داده که زندگی و مشی او در وادی نور است، یعنی با امامش حرکت می کند و لذا اگر وارد صحنه ای شد شما وارد بشوید و اگر کنار کشید شما هم کنار بکشید.

ولی این درجات ایمان و حب امام و درجات نورانی شدن به نور امام متفاوت است. این درجات هم درجات ولایت امام است. انسان در هر درجه ای که از تحمل ایمان باشد همان درجه را به او می دهند. این درجه خوبی است و در وادی نور است. انسان تا وقتی که به امام نرسیده در ظلمت است. یک موقعی من خودم تجربه می کردم و می دیدم که آدم همه چیز را پیدا می کند، حتی پول خردهای جیب خودش را پیدا می کند ولی خدا را گم می کند، این آدمی است که به امام نرسیده است. انسانی که با امام راه نمی رود، در عالم همه چیز را جز خدای متعال می بیند. وقتی به امام رسیدی و عالم روشن شد آن وقت همه عالم آیات می شود. انسانی که به امام رسید درون و بیرونش می شود آیات «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في  أَنْفُسِهِم »(فصلت/۵۳).

تا این چراغ روشن نشده همه چیز تاریک است. وقتی که به امام رسیدی فضا نورانی می شود ولی چقدر با امام سیر کردی؟ درجات وادی نور درجات سیر با امام است و به هر اندازه ای که انسان با امام سیر می کند به همان اندازه انوار امام در وجود مؤمن ظهور پیدا می کند و این همان حجب نور است. انسان اگر در درجه یکم ایمان است با منزلتی از هدایت امام و نور امام حرکت می کند و منزلتی از این چراغ در وجود او روشن می شود. اگر سیر کرد در قدم بعد این منزلت نور رفعت پیدا می کند.

این باطن حجب نور است که در آیات قرآن توضیح داده و در سوره نور جریان تنزل نور الهی تا آن خانه هایی که ما می توانیم از آنجا حضور پیدا کنیم مفصل توضیح داده شده است «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاة»(نور/۳۵) الله تبارک و تعالی نور همه عوالم است. هر موجودی در هرعالمی که هدایت می شود و راه پیدا می کند با نور الهی راه پیدا می کند. این نور مثلی دارد و شما باید دنبال آن مثل بگردید. فرمود مثل نور وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند و این مرحله دوم است. این «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاة» مثل یک چراغدانی است که چراغ هایی در او برافروخته شده و در فراز این چراغ ها یک حباب بلورین است «نُورٌ عَلى  نُورٍ» این ها نورهایی بر فراز همدیگر هستند.

این مرحله دوم، تا آنجایی می رسد که نور این چراغ در خانه هایی می آید که آن خانه ها، خانه های نور و هدایت هستند «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُه »(نور/۳۶) در این خانه ها اجازه رفعت و اجازه ذکر است و اگر کسی وارد این خانه شد می شود، اهل ذکر است و می تواند با این نور سیر کند تا به سرچشمه نور برسد. در بیرون این خانه ها امکان رفعت نیست.

بنابراین حجب نور یعنی درجات تنزل این نور و انسان باید حجب نور را خرق کند؛ یعنی باید این درجات را پشت سر بگذارد و اگر وارد وادی نور شد، مؤمن و نورانی می شود و از حیرت و شک بیرون می آید و عالم را با نور امام می بیند ولی سیرش با درجات ولایت امام بی نهایت است، هرچه کاملتر می شود منزلت دیگری از این چراغ هدایت برایش روشن می شود و می فهمد آنچه تا حالا فهمیده بود، منزلت ناقص ایمان بوده. از این خانه ها آدم باید وارد بشود و برود در آن مشکات نور و چراغدانی که انوار الهی در عوالم خلقت در آن تنزل و تجلی پیدا کرده، سیر کند و به سرچشمه نور، که مثل نور است، برسد.

این مَثَل نور، همان حقیقت نورانیت وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمؤمنین است که حضرت فرمودند من و علی تا صلب حضرت آدم یک نور بودیم. پس سیر در حجب نورانی یعنی سیر در مقامات ایمان و سیر در درجات ولایت امام و سیر در مدارجی که امام به اذن الله تنزل پیدا کرده تا به ما رسیده و ما به او راه پیدا کردیم. اگر کسی به امام راه پیدا کرد، سیر در درجات همراهی با امام و ولایت امام و سیر در درجات ایمان است. هر قدمی که برمیدارد نورانی تر می شود تا به آن سرچشمه می رسد که شاید این همان مقامی است که از آن به درک حقیقت تعبیر می شود؛ نورانیت امام، کمال ایمان است.

سیر در درجات ایمان تا مرحله کمال همین است «لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ  حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي  بِالنُّورَانِيَّة»(6) این بیان امیرالمؤمنین علیه السلام در آن حدیث نورانیت همین است. اگر کسی دنبال استکمال ایمان است و می خواهد در خودش ایمان را کامل کند «حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي  بِالنُّورَانِيَّة» سیر در درجات نورانیت من تا کنه نورانیت است. این مقام عبد ممتحن و بنده های خاص خداست. این سیر در حجب نور می شود تا انسان به سرچشمه برسد. در واقع سیر در حجب نور به اتصال به حقیقت امام منتهی می شود و انسان وقتی که به سرچشمه رسید، در آنجا پرده ها کنار رفته و پرده ای بالاتر از این هم قابل خرق کردن نیست.

آنجا آخر کار است که انسان می تواند پرده ها را کنار بزند و با امام و در درجات ولایت امام سیر کند تا به حقیقت نورانیت امام علیه السلام برسد. این برای شیعیان و مؤمنین کامل است. آن کسی که ایمانش را به تدریج کامل می کند به این نقطه می رسد. این سیر فرصتش دنیاست و البته اگر کسی این سیر را در دنیا شروع کرد ان شاء الله تا ابد ادامه خواهد داشت. این یک وادی نیست که به آخر برسد. اینطور نیست که ولایت امام را در دنیا بشود به دست بیاوری ولی در این دنیا انسان باید این راه را طی کند و در آخرت نتایج این راه طی می شود و ادامه پیدا می کند.

رفع حجاب ها و سیر در وادی نور

این حجاب های ظلمانی را ما باید بین خودمان و خدای متعال برداریم تا هدایت بشویم و به معرفت و محبت برسیم و طعم ایمان و توحید و بندگی خدای متعال را بچشیم و از حیرت و شرک و ضلال و سردرگمی بیرون بیاییم. این مراحل و همه رفع این حجب با فاطمه زهرا سلام الله علیها طی می شود. هم حجب نورانی و هم حجب ظلمانی هر دو با حضرت زهرا رفع می شود اما وادی ظلمات یک وادی است «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور» اگر خدای متعال در فضای ظلماتی که اولیاء طاغوت ایجاد کردند نور الهی برای انسان قرار ندهد تا قیامت چراغ دیگری نیست و در تاریکی است.

فرمود «نورا» یعنی «إِمَاماً مِنْ  وُلْدِ فَاطِمَة» آن انواری که وقتی در دنیا تجلی می کنند و ساطع می شوند و چراغ هایی که در عالم روشن می شوند، این چراغ ها در وجود مقدس فاطمه زهرا تجلی می کنند. فرمود وجود مقدس فاطمه زهرا، مشکات قلب نبی اکرم است. چراغها در این چراغدان برافروخته می شوند و این دو مصباح امام حسن و امام حسین هستند «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في  زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ». پس عبور از ظلمات و عبور از همه صفات ظلمانی و گناه فرع هستند، یک حجاب ظلمانی در عالم است که «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض » تاریکی های متراکم است.

دستگاه شیاطین، دستگاه اولیاء طاغوت و دستگاه دشمنان امیرالمؤمنین دستگاه ظلماتی است که ظلمات متراکم است و با هیچ چیزی نمی شود از آن عبور کنی. اینطور نیست که با استدلال و عقل و مکاشفه و شهود و ریاضت بشود از آن عبور کنی، یک چراغ وجود دارد و آن هم نور امامی است که «مِنْ  وُلْدِ فَاطِمَة» آنهایی که به امام می رسند «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي  بِهِ فِي النَّاس » خدای متعال یک چراغی برایشان روشن کرده که با این چراغ زندگی می کنند و در قیامت هم که وارد صحنه محشر می شوند «يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم » نورشان پیش رویشان حرکت می کند. این حجب ظلمانی است و واضح است که بدون حضرت زهرا نمی شود از آن عبور کرد.

در حجب نورانی هم حضرت باید انسان را سیر بدهند و انسان در درجات نور سیر کند تا به سرچشمه برسد و به حقیقت امام متصل بشود و مطهر از غیر بشود و از هر نوع آلودگی و قصاوتی در ولایت امام پاک و خالص بشود و این هم جز با حضرت زهرا ممکن نیست. چون این خانه ای که نور نبی اکرم در آن تجلی کرده، حضرت زهرا و خانه حضرت زهراست. در روایتی این بیت النور به بیوت انبیاء تفسیر شده است. یک کسی سوال کرد که آقا این بیوت چه چیزی هستند؟ حضرت عرض کرد خانه های انبیاء. اشاره کرد به خانه حضرت زهرا و امیرالمؤمنین و پرسید آیا این خانه است؟ حضرت فرمود سرآمد خانه ها اینجاست و همه خانه ها از اینجا نور می گیرند.

پس آن خانه ای که در عالم ما زده شده و بیت النوری که نور الهی در آن آمده و اجازه ذکر و حضور و موحد شدن در آن است، خانه حضرت زهراست. از این خانه اگر سیر را شروع کردی به مشکات و به چراغ ها میرسی. این درجات نور و تنزل نور در وجود مقدس حضرت زهراست. چون «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ» فرمود مشکات قلب نبی اکرم است و همان حضرت زهراست و چراغ ها انوار ائمه هستند. پس سیر در درجات وادی نور، سیر در درجات تنزل آن انواری است که در وجود مقدس حضرت زهرا تجلی کرده است.

همانی است که امام باقر علیه السلام فرمودند خدای متعال وقتی در آن داستان به ملائکه حضرت زهرا را معرفی کرد، ظلمتی آمد و مانع ملائکه شد و ملائکه به خدای متعال پناه بردند. خدای متعال نور حضرت زهرا را تجلی داد و این تاریکی رفت. آنقدر عظمت داشت که ملائکه ای که خودشان از نور هستند، وقتی شکوه این نور را مشاهده کردند «وَ خَرَّتِ الْمَلَائِكَةُ لِلَّهِ سَاجِدِين »(7) به سجده افتادند و به خدای متعال عرضه داشتند که این چه نوری است؟ فرمود «نُورٌ مِنْ  نُورِي » از نور خود من است، واسطه ندارد. «هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي وَ أَسْكَنْتُهُ  فِي  سَمَائِي  خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي » او را از عظمت خودم آفریدم و حجابی نیست. در آن مقامی که منصوب به خودم است «فِي  سَمَائِي» محل قرار او آنجاست.

البته تنزل پیدا میکند و تا ساحت شما می آید ولی «أَسْكَنْتُهُ  فِي  سَمَائِي» عالم حضرت زهرا ربطی به عالم ما ندارد ولی تنزل پیدا می کند و تا عالم ما می آید. چطور تا عالم ما می آید؟ «أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاء» وقتی می خواهد در عالم ما بیاید، با یک تشریفاتی می آید و از صلب اشرف انبیاء می آید. حضرت در معراج می روند و از آنجا به حضرت نور منتقل می شود و بعد در عالم دنیا می آیند. چند بار طعام بهشتی آمده و آن نور تکمیل شده است. در روایات است که آخرینش آن نوری بود که بعد از چهل روز اعتزال از حضرت خدیجه در شب آخر طعام بهشتی آمد و به حضرت گفته شد احدی با شما نباید شریک بشود. حضرت آن شب در را بستند، یعنی هیچ کسی نیاید. اینطور و با این تشریفات منتقل به حضرت می شود و بعد با واسطه حضرت در عالم دنیا می آید.

یکی از فضیلت های نبی اکرم این است که حامل این نور است «أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاء» یکی از فضیلت های حضرت همین است «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر»(کوثر/۱). بعد فرمود «وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّة» وقتی با این جلال و این شکوه وارد دنیا می شود، انوار ائمه را از او ساطع می کند. پس اگر کسی بخواهد در درجات سیر کند، باید با سیر با حضرت باشد. حضرت در این دنیا آمدند برای این که مؤمنین را سیر بدهند و به همان مثل نور برسانند.

شاید معنی این جمله ای که از امام جواد علیه السلام نقل شده همین است که ما می خواهیم با ولایت شما پاک بشویم و به سرچشمه برسیم «فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ  كُنَّا صَدَّقْنَاك »(8) ما شما را در این بلایی که تحمل کردید تصدیق می کنیم. شما در عالم آمدید تا ما را سیر بدهید «إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى » و ما را به وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمؤمنین ملحق کنید. این همان الحاق به مثل نور است. رسیدن به آنجا جز با حضرت زهرا واقع نمی شود.

طهارت یعنی همین «لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِك » تا بگوییم ما تحت ولایت حضرت بودیم. حضرت بر ما منت گذاشتند و ما با ولایت حضرت پاک و طاهر شدیم و به سرچشمه طهارت که مثل نور الهی است ملحق شدیم و این یعنی سیر در مقامات نور و سیر در مدارج ایمان، این که انسان به جایی برسد که ظرفیت پیدا کند و نور کامل امام در انسان ظهور پیدا کند تا مؤمن کامل بشود و قلبش در درجه عالی ایمان قرار بگیرد؛ این فقط با حضرت زهرا ممکن می شود. یک از علت های تنزل حضرت زهرا در عالم این است که آمدند ما را با نور خودشان سیر بدهند و در مدارج ایمان و در مراتب و مقامات ایمان بالله و مقامات توحید و مقامات معرفت و مقامات ولایت نبی اکرم و امیرالمؤمنین علیه السلام ما را سیر بدهند.

شیاطین آمدند پرده بیاندازند و ما را در حجب ظلمانی ببرند تا وارد وادی نور نشویم و به نور وصل نشویم اما حضرت آمدند که پرده ظلمت را کنار بزنند و کنار می زنند و عالم را به فجر می رسانند «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر»(قدر/۵) همه عالم را به آن صبح می رسانند.  حضرت بعد از این که دست ما را گرفتند و از ظلمت نجات دادند، آمدند که ما را در درجات نور و توحید و ایمان سیر بدهند تا یک مرتبه ما نمانیم و سیر کنیم و به مدارج معرفت امام و ولایت امام برسیم و درنهایت سرچشمه کمال ایمان در ما پیدا بشود. وجود مقدس حضرت زهرا شفاعت و دستگیری شان ما را به کمال ایمان می رساند.

نزدیکترین راه سیر با بلای حضرت است. آدم باید وارد آن میدان بلایی که حضرت برای خودشان قبول کردند بشود. میدانی که حضرت عهدش را با خدا بستند که عالم در ظلمات نماند و عالم و مؤمنین نورانی بشوند و بعد با نور سیر کنند تا کار به جایی برسد که نور الهی و نور امیرالمؤمنین در عالم ظاهر بشود «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»(شمس/۱) این خورشید بالا بیاید و عالم را روشن کند. فرمود شمس امیرالمؤمنین است و ضحی ظهور این نور در عصر ظهور امام زمان است و اینها همه با حضرت زهراست. مزد حضرت زهرا ظهور است. ظهور امام زمان یکی از پاداش هایی است که خدای متعال به حضرت زهرا در تحمل عاشورا دادند که وقتی ظهور واقع می شود، نور نبی اکرم و نور امیرالمؤمنین ظاهر می شود.

هم نور امیرالمؤمنین و هم نور حضرت هر دو در قرآن آمدند. شمس هم امیرالمؤمنین است و هم وجود مقدس نبی اکرم و آن ضحی و آن موقعی که خورشید بالا می آید و کاملا عالم را روشن می کند دوران ظهور است این مزد حضرت زهراست. حضرت آمدند تا هم با بلای خودشان عالم به عصر ظهور برسد و هم ایمان در قلب مؤمنین ظاهر بشود و با آن سیر کنند. «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر» با این شب قدر است که عالم به سلامت و به مطلع الفجر، که شاید دوران ظهور است، می رسد. این مقام حضرت زهراست، «لیلة القدر» حضرت هستند که عالم را به صبح ظهور می رسانند.

لذا وقتی حضرت نگران بودند که بنی امیه و دیگران بر منبر ایشان بالا می روند و ماه ها و سالها مردم را به بت پرستی دعوت می کنند و از موقف همین منبر مردم را گمراه می کنند، خدای متعال به حضرت بشارت شب قدر داد. جبرئیل آمد و گفت خدای متعال می فرماید «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في  لَيْلَةِ الْقَدْر»(قدر/۱) ما به شما شب قدر دادیم، شما نگران نباشید ما یک دولتی به آنها می دهیم ولی به شما شب قدر را دادیم. این شب قدر شبی است که «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر» عالم را به مقصد می رساند، لذا نزدیکترین راه این است که انسان با حضرت سیر کند تا به معرفت امام و ممعرفت وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و به معرفه الله برسد.

این وادی با حضرت طی می شود. هم عبور از گناه و هم عبور از ظلمت و حیرت و از ظلمات اولیاء طاغوت که خیلی ظلمات عجیبی است و بزرگ ها در آن ماندند، تنها با حضرت طی می شود. هر کسی به حضرت زهرا گره نخورده در این مسیر گیر افتاده است. سیر در درجات نور هم با حضرت زهراست. حضرت ابراهیم خلیل در یک مقامی با شفاعت حضرت زهرا با عاشورا سیر می کنند و این سیر در مقامات نورانیت است. بلای حضرت زهرا عالم را عبور می دهد و به دوران ظهور می رساند. ایشان آمدند و حجاب ها را کنار زدند و آمدند دست ما را بگیرند. ما هم باید مراقبه کنیم تا با حضرت باشیم و دائما از حضرت بخواهیم و سائل حضرت بشویم تا حضرت ما را سیر دهند.

پی نوشت ها:

(۱) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 460

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 195

(3) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 510

(4) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 67، ص: 186

(5) تفسير القمي، ج 2، ص: 103

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 26، ص: 1

(7) علل الشرائع، ج 1، ص: 180

(8) تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 6، ص: 10