نسخه آزمایشی
جمعه, 14 ارديبهشت 1403 - Fri, 3 May 2024

جلسه سوم حرم مطهر قم/ نتیجه اعراض از امام در دنیا و کوری در عوالم بعد

متن زیر سخنان جلسه سوم آیت الله میرباقری به تاریخ 21 شهریورماه سال 97 است، که در حرم مطهر حضرت معصومه(س) ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ امام چراغ هدايت و پناهگاه ماست؛ وظيفه ما هم تبعيت از امام است که نتيجه این تبعيت اين است که گمراه و اهل شقاوت نمی شویم. امام کلمه ذکري است که اگر به او روی بیاوریم بصيرت پيدا مي کنيم و همه عالم براي ما آيه مي شوند و راهمان را در عالم پيدا مي کنيم. امام همان آيه اي است که اگر او را فراموش کرديم خودمان هم فراموش مي شويم و اگر او را تکذيب کنیم و در مقابلش استکبار بورزیم، درهاي جنت به روي ما بسته مي شود. لذا کار شيطان هم همين بود که مردم را از امام جدا کند و وقتي که این اتفاق بیافتد، کار تمام است. لذا انسانی که در وادی امام قدم بگذارد، به بصیرتش افزوده می شود و هر چیزی را که ببیند یاد خدا می افتد و همه اعمالش عبادت است؛ ولی کسی که امام را نادیده بگیرد و از او روی برگرداند، علاوه بر این که در این دنیا به هدایت نمی رسد، در عالم قیامت هم کور محشور می شود، درهای جنت به روی او بسته خواهند ماند.

اعراض از امام و پیامدهای آن

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَ لَا يَشْقَى * وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى»(طه/123-126). خداي متعال در اين آيات شريفه بعد از اين که توبه حضرت آدم پذيرفته مي شود و خداي متعال به او رجوع مي کند، به حضرت آدم عليه السلام فرمان هبوط می دهد و آنها ناچار می شوند همراه با شيطان و قواي او در روي زمين زندگي کنند. اين اتفاق براي حضرت آدم سلام الله عليه نگران کننده بود اما خداي متعال يک تضمين و بشارتی به حضرت آدم دادند؛ این که يک جريان هدايتي را که از نزد خودم نازل می شود همراه شما مي فرستم و اين پناهگاه نسل شماست. اگر کسي از شما و فرزندانتان در پرتو او حرکت کنيد، نه سردرگم مي شويد و نه به شقاوت مي رسيد و در نهایت هم به سعادت می رسید.

در روايات ما اين هدي و هدايت به امام عليه السلام، به ويژه به وجود مقدس اميرالمومنين عليه السلام تفسير شده است که خداي متعال فرموده است من براي حفظ شما از وسوسه ها، مکائد و نقشه هاي شيطان، يک چنين چراغ هدايتي را به سوي شما فرستادم تا راه را براي شما روشن کند و شما بتوانید در پرتو او حرکت کنيد. خداي متعال در فراز دوم از عنوان «ذکر» برای امام استفاده می کند؛ مي فرمايد اگر کسي از اين چراغ هدايت و اين امام تبعيت کند به مقصد مي رسد، شقاوتي او را تهديد نمي کند و دچار گمشدگي نمی شود. ذکر يک معناي ظاهري دارد که همين توجه به حضرت حق است ولي معناي باطني ذکر در قرآن در خيلي قسمت ها به امام عليه السلام تفسير مي شود.

در ادامه آیه می فرماید اگر از اين چراغ هدايت رويگردان شديد و توجه تان به امام در عالم برداشته شد، دو پيامد سنگين براي شما دارد؛ اول این که زندگي دنياي شما، عيش تنگي مي شود. اگر از وادي هدايت و ولايت امام خارج باشید حتی اگر همه عالم را هم به شما بدهند، مبتلا به سختي مي شويد. تنها وادي اي که در آن ضنک و ضيقی نيست، وادي ذکر الهي و وادي ولايت امام است که همان محيط ذکر است. دوم این که اگر کسي در اين دنيا به امام و سرچشمه نور رسيد در عالم آخرت هم در وادي نور است و بيناست اما اگر از امام فاصله گرفت، در عالم آخرت هم نابينا محشور مي شود.

«قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيرًا * كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى»(طه/125-126) از خداوند می پرسد تو رب من هستي چرا من را کور محشور کردي در حالی که من در دنيا چشم داشتم؟ می فرماید علت اين نابينايي و کوري اين است که تو آن آيات ما را فراموش کردي و یا به تعبير روايات رها کردي، اکنون هم تو فراموش مي شوي. پس عنوان دومي که در اين روايات براي امام گفته شد، عنوان ذکر است و تکليف ما نسبت به ذکر توجه، تذکر و روي نگرداندن از آن است.

در روايات متعددي نعيم و نعمت در عالم ما به امام عليه السلام تفسير شده است؛ یعنی يکي از عناوين ديگر امام در قرآن نعيم و نعمت هستند. وقتي از حضرت سوال کردند که چرا امام نعيم است، حضرت سه نکته را فرمودند؛ «أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ الْعَمَى»(1) يکي این که اگر امام نباشد همه  در عالم دچار نابينايي و کوري می شوند. انسان با امام از اين عالم بيرون مي آيد و افق عالم برايش روشن مي شود. انساني که از امام جدا شد در عالم کوري است.

حالا سوال اين است که در پاسخ خداوند به سوال «لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى»، عنوان دوباره این گونه تغییر می کند «أَتَتْكَ آيَاتُنَا». در اين آيات يک جا امام به هدي تفسير می شود و در اين آيه از امام تعبير به آيات شده است. در خصوص اين آيه و آيات متعدد ديگر هم روایاتی داريم که وقتي باطن و حتی ظاهر آيات را معنا مي کنند، ائمه عليهم السلام را به آيات الهي تفسير مي کنند. خداي متعال پاسخ مي دهد که علت اين کوري و نابينايي اين است که شما آيات ما را فراموش و رها کرديد، امروز هم شما رها مي شويد. پس يکي از عناوين ديگر براي امام اين است که امام آيه الهي و انسان با اين آيات می تواند به خداي متعال راه پيدا کند. رسيدن به درجات توحيد و معرفت الهي نياز به این آيات دارد و اگر کسي غفلت کرد و کارش به نسيان و فراموشي کشيد، نتيجه اين است که خود او هم فراموش مي شود.

در ضمن آیاتی که تقدیم شد، ابي بصير روایتی را از امام صادق عليه السلام نقل مي کند؛ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا»، اگر کسي از ذکر من رويگردان شود، معيشت او تلخ و سخت است. حضرت فرمودند مقصود از اين ذکر، ولايت امام عليه السلام و ولايت اميرالمومنين است. اگر کسي از محيط ولايت اعراض کرد، همه دنيا را هم به او بدهند موجب آسايش، امنيت و رفاه او نيست. دوباره از حضرت سوال کرد «نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى» به چه معناست؟ حضرت فرمودند «يَعْنِي أَعْمَى اَلْبَصَرِ فِي اَلْآخِرَةِ أَعْمَى اَلْقَلْبِ فِي اَلدُّنْيَا عَنْ وَلاَيَةِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ»(2) يعني اين شخصی که در دنيا از امام اعراض کرده است، قلبش نابينا بوده است.

خداي متعال همان طور که به ما چشم سر داده است تا بتوانيم عالم محسوس را ببينيم، يک ديده هاي ديگري نیز به ما عطا کرده است که با آن مي شود عالم باطن، که خيلي گسترده تر از اين عالم است را ديد. آن هايي که چشم دلشان باز مي شود می توانند عوالم باطني را ببینند. در مناجات شعبانيه اي که از اميرالمومنين ارواحنا فداه نقل شده است، آمده است که اگر چشم دل انسان بينا شد و ظرفيت بينايي اش رشد کرد، مي تواند به مقامي برسد که پرده ها و حجاب هاي نوراني را بشکافد و به سرچشمه عظمت واصل شود «أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ» يعني ديده هاي دل انسان مي توانند عوالمي را  ببيند که قابل مقايسه با اين عالم محسوس نيست.

حضرت فرمودند اين آدم نابيناست؛ يعني همينطوري که در دنيا چشم دلش را باز نکرده و به امام رو نياورده است، در عالم آخرت چشم ظاهري هم از او گرفته مي شود. مقصود از اين که کور محشور مي شود فقط اين نيست که کور باطن است بلکه چون در دنيا چشم دلش بسته بوده است در آخرت چشم ظاهرش هم از او گرفته مي شود. کسي که چشم دلش به ساحت قدس امام عليه السلام و به محيط ولايت امام باز نشده باشد، در آخرت هم در باطن و هم در ظاهر نابینا محشور می شود و در حجاب قرار مي گيرد.

امام عامل بینا شدن و توانایی درک آیات الهی

در قيامت متحير است، چشمي ندارد، از خدا سوال مي کند «لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى»، خداي متعال مي فرمايد «كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى» حضرت فرمودند این فراموش شدن يعني شما هم امروز در جهنم رها مي شويد «اَلْيَوْمَ تُتْرَكُ فِي اَلنَّارِ كَمَا تَرَكْتَ اَلْأَئِمَّةَ فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُمْ»(3). ترک کردن يعني چه؟ یعنی اطاعت امر آن ها را نکرديد و گوش به فرمان آن ها نبوديد.

پس ببينيد يکي از عناويني که ائمه عليهم السلام دارند اين است که ائمه آيات الله اند و ما بدون این آيات نمي توانيم به خدا برسيم. تمام عالم به يک معنا آيات الهي هستند منتها اين نکته را بايد توجه داشت که اين آيات براي چه کسي آيه مي شوند؟ با چه کسي حرف مي زنند و چه کسي را هدايت مي کنند؟ برای آن کسي که رو به امام بياورد. بدون امام همه عالم حجاب و تاريکي است. انسان تا به امام نرسيده باشد، اين زمين، آسمان، خورشيد و درون خود انسان همگی حجاب اند.

انسان به درون خودش نگاه مي کند و خودش را مي بيند، بيرون را نگاه مي کند و زمين، آسمان، ماه و خورشيد را مي بيند، آن وقت دنبال خداي متعال مي گردد! خدايي که در قرآن اینگونه تعبير می شود «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»(بقره/115) یعنی به هر طرف که رو کنيد وجه خداست. «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ»(حدید/4) خدايي که هر کجا باشيد او با شماست. «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»(انفال/24) خدايي که بين ما و خودمان حائل است. «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»(ق/16) خدایی که از رگ گردن ما به ما نزديکتر است. اين خدايي که در ظاهر عالم حاضر است در باطن عالم حاضر است «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ»(حدید/3)؛ انسان اين خدا را گم مي کند؟! ديده ايد برخی مي گردند ذرات عالم را پيدا مي کنند، کيهان را مي شناسد، ذرات را هم مي شناسد ولی خدا را در عالم گم مي کند! خودش را پيدا مي کند اما خدا را گم مي کند!

شخصی يک نکته لطيفي را مي گفتند؛ مي گفتند وقتي ما حاضر غايب مي کنيم، حاضر غايب کردن ما مثل حاضر غايب کردن آن محصلي است که در کلاس همه حاضرها را غايب مي نوشت و همه غايب ها را حاضر مي نوشت! مي گوييم امام زمان غايب است و ما حاضريم! صَبَّحکم الله بالخير! امام زمان غايب است و شما حاضريد! اينطوري است؟! مي شود يک جايي امام نباشد و عالم برپا باشد؟ خداي متعال غايب است و ما حاضريم؟ «يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ اَلظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ اَلْمُظْهِرَ لَكَ»(4) غير از تو پيدايي  اي دارد که تو نداري، او تو را براي ما آشکار کند. همه ظهورها از اوست، پس چرا ما او را نمي بينيم؟! دليلش يک چيز بيشتر نيست؛ دلیلش اعراض از امام، ذکر و از آيات است.

رسيدن به خداي متعال احتياج به امام دارد و اصلا امام به همین معناست؛ از امام که فاصله بگیري راهي به خداي متعال نداری. انسان تا به امام نرسيده باشد، دنيایش پر از تاريکي، ترس و ناامني است. انسان خودش را در مقابل يک نظام پيچيده، کور، کر و بي شعوری مي بيند که مثل يک پر کاهي در مقابل طوفان این عالم است و هر کاري بخواهد با او می کند و کاري هم از دست انسان ساخته نيست. ولي اگر پرده کنار برود و عالم روشن شود، هرچه ببینی آيات است. انسان تا در تاريکي است به هر طرف که نگاه مي کند تاريکي است اما وقتي که آيات الهي براي انسان جلوه کرد، هم در آفاق و هم در نفسش آن ها را می بیند، «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»(فصلت/53)، خدای متعال می فرماید ما اين آيات را در بيرون و درون به انسان ارائه مي کنيم، وقتي اين آيات برایش آشکار شد به هر طرف نگاه کند چیزی جز خدا نيست.

 آدمي که در تاريکي بود و دنبال خدا مي گشت، حالا که عالم روشن شد به هر طرف که نگاه مي کند تمام عالم محو مي شود و تمام عالم برایش آيات مي شوند. اما انسانی که با امام حرکت نکند، هرچقدر هم بيانديشد و تفلسف کند راه به جايي نمي برد. امام رضا ارواحنا فداه یک تعبير نوراني  اي دارند که مي فرمايند «اَلْإِمَامُ كَالشَّمْسِ اَلطَّالِعَةِ اَلْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي اَلْأُفُقِ بِحَيْثُ لاَ تَنَالُهَا اَلْأَيْدِي وَ اَلْأَبْصَارُ»(5) امام خورشيدي است که در افق عالم طلوع کرده است و همه کائنات را روشن می کند. البته امام در يک مقامي است که هيچ دست و چشمي او را شکار نمي کند ولي نورش تا خانه  هاي دل ما هم مي آيد. اگر کسي به امام رو آورد، تمام عالم با او صحبت مي کنند و برایش آيه مي شوند.

از مرحوم علامه طباطبايي نقل شده است که فرمودند من از امام رضا خیلی چیز ها دارم؛ به ایشان اصرار کردند که يکي از آن ها را بگوييد. فرمودند امام رضا به من عنايتی کردند که وقتي در بستر براي استراحت مي روم، صداي تسبيح موجودات را مي شنوم و خوابم نمي برد. انسان اگر به امام نرسد، عالم چگونه با او هم سخن و هم راز شود؟ وقتي از امام عالم رويگردان شوی، تمام عالم حجاب مي شوند و اين مجازات انسان است. نظم عالم را هم مي فهمد ولي نظم عالم را به خود عالم ماده منسوب مي کند. مگر فيلسوف هاي مادي فيلسوف نيستند! مگر يک عمر تفلسف نکردند و حاصلش این نشد که بگویند من نسبت به خدا شک دارم! طيب الله! يک عمر زندگي کردي و الان تازه شک کردي؟ راجع به خودش، زمين و آسمان شک ندارد بلکه راجع به خداي متعال شک دارد. «أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»(ابراهیم/10).

مجازات کسي که از امام دور مي شود اين است که تمام عالم براي او خاموش مي شود. در ضنک قرار مي گيرد و اين ضنک برای تاريکي است. هرچه را که مي بيند موجودات فاني، ناتوان و عاجزی هستند که به هيچ کدام شان نمي تواند تکيه کند؛ نه به فکر او هستند، نه صداي او را مي  شنوند و نه دعوتي را اجابت مي  کنند. اين ها خصوصياتي است که خداي متعال در قرآن راجع به مخلوقات و بت  هايي که انسان ها براي خودشان مي  تراشند بيان کرده است. وقتي عالم روشن شد، مي  بينند همه اين ها رخت برمي بندند و هرچه هست خداي متعال و آيات اوست. چه وقت اينطوري مي  شود؟ وقتي انسان به امام مي  رسد. تا زمانی که به اين آيات نرسيده اي، غير از خدا را مي  بینی ولي وقتي به اين آیات که امام اند برسی، چیزی جز خدا نخواهی دید «حَتَّی يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»(فصلت/53).

انسان بايد به امام برسد، جزو اولوالالباب شود و امام را بشناسد تا همه عالم با او سخن بگویند. سحرها در آيات مبارکات سوره آل عمران مکرر خوانده ايد «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ»(آل عمران/190)، اين رفت و آمد شب و روز، خلقت آسمان  ها و زمين براي کي آيه هستند ؟ برای اولوا الالباب. اولوا الالباب چه کساني اند؟ «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ و َالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»(زمر/9). آيا کسی که خداي متعال به او علم داده است با آن کسي که نمي  داند يکي اند؟ چه کسي اين را مي  فهمد که اميرالمومنين و معاويه يکي نیستند؟ حضرت فرمود دنیا آن قدر من را تنزل داده است که مي گويند علي و معاويه! چه کسي فرق اميرالمومنين و ديگران را مي  فهمد؟ اولوالالباب.

فرمود اولوالالباب شيعيان ما هستند. بقيه مانند پوست گردو هستند. کسي که به امام نرسيد مغزي ندارد. فرمود وقتي به ما رسيدند آن وقت فرق ما و غير ما را مي  فهمند. فرمود «الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» ما هستيم و «الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» مخالفان ما هستند. مگر سيدالشهداء با يزيد يکي مي  شود؟! اميرالمومنين با رقبا يکي مي  شوند؟! چه کسي اين را مي  فهمد؟ اولوالالباب، يعني امام شناس ها اين  فرق را مي  فهمند. اين ها نمی گويند «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بأيهم اِقْتَدَيْتُمْ اِهْتَدَيْتُمْ»! اميرالمومنين نجم است، بقيه هم نجم اند! اينطوري نيست. نجم نبي اکرم و ائمه هستند، هر کسي که نجم نمي  شود. اولوالالباب، آن هايي که در عالم به امام رسيده  اند و امام را پيدا کرده اند، به هر طرف عالم که نگاه مي  کنند عالم با آنها حرف مي  زند.

«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَی جُنُوبِهِمْ»(آل عمران/191)، اين ها کساني هستند که در محيط ذکر اند. «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»(نور/36)، وارد بيت النوري شده اند که در آن جا اجازه ذکر است و خواب شان هم در آن جا ذکر است. «وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا»(آل عمران/191)، آنگاه اين تفکر نتيجه مي دهد و الا تفکري که همراه با ذکر نيست چه خاصيتي دارد! تفکر بدون ذکر مال آن هايي است که به امام نرسيدند. اين ها هرچه هم که تفکر کنند، در و ديوار مي  بينند و این آيات را نمي  بينند. تفکر با ذکر و انس معني دار مي  شود؛ ذکر هم محيطی مي  خواهد که این محيط وادي ولايت امام است. «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»، بيرون اين خانه محيط انس نيست و آن جا تفکر ثمري ندارد.

استاد عزيزی در کتابشان تشبيه جالبي مي  کنند؛ مي  گويند شما وارد يک خانه مي  شويد، با يک دوستي، هم حجره  اي، رفيقي یا همسري سال ها زندگي کرديد و يک آثاري مثلا کفش هایش در آن جا به جای مانده است. يک کسي هم در کنار شماست که در اين محيط اين انس را نداشته است. همين که شما به اطراف نگاه مي  کنيد متذکر می شوید، احساس در دل شما زنده می شود و هزار خاطره براي شما زنده مي  شود. اين کفش  ها شما را به ياد راه رفتن  ها مي  اندازد، خاطرات براي شما زنده مي  شود و شوري در دل شما پيدا مي  شود. آن کسي که انسي در اين خانه نداشته است اين کفش را که ببیند به کارخانه پتروشيمي یا به جاهاي ديگر مي رسد! اين تخت را که دنبال مي کند به جنگل و نجاري و این ها می رسد. اما آن کسي که يک انسي داشته است، اوست این آيات با او حرف مي  زنند و در دلش شوري ايجاد مي  کنند.

اين ها مال آن کسي است که اعراض از ذکر نکند و در محيط ذکر باشد. اعراض از ذکر يعني اعراض از امام و مجازات کسي که از امام رويگردان است، اين است که فراموش مي  شود. آدمي که در آخرت منسي بشود و به او توجه نکنند چه اتفاقي برایش مي  افتد؟ از نعمت فاصله مي  گيرد؛ اگر خورشيد به ما بتابد ما در روشني هستيم و الا ما که از خودمان نوري نداريم. «نُورَ اَللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ اَلْأَرْضِ»، امام کلمه نور الهي است. «إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ لَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ»(اعراف/40). آن هايي که آيات ما را تکذيب کردند و در مقابل آيات استبکار کردند، خود را با عظمت ديدند و احساس تواضع و نياز نکردند، خداي متعال دو مجازات سنگين برايشان ذکر مي کند؛ يکی این که هيچ وقت درهاي آسمان براي اين ها باز نخواهد شد و هميشه بايد در عالم ارض زندگي کنند و دیگری این که نه در دنيا و نه در آخرت وارد محيط جنت نمي  شوند تا وقتي که شتر از سوراخ سوزن رد بشود!

مگر شتر از سوراخ سوزن رد مي  شود ؟! مفسرين این را دو جور معنا کردند؛ برخی می گویند اين تعبير کنايي است، يعني هيچ وقت اين ها وارد بهشت نمي  شوند. بعضي هم گفته اند يعني شتر از سوراخ سوزن رد مي  شود ولي بايد آن قدر از محيط استکبار بيرون بيايد، آن قدر تواضع کند و کوچک شود تا بتواند از سوراخ سوزن رد شود. کسي که از امام رويگردان است درهاي بهشت الهي به روي او بسته است. پس در اين آيات شريفه در مجموع سه عنوان براي امام ذکر شده بود.

نقش قیام امام حسین علیه السلام در مسیر هدایت بشریت

تمام تلاش ابليس، شياطين انس و جن و سقيفه این بود که امت را از امام جدا کنند تا کار تمام شود؛ وقتی که این اتفاق افتاد ديگر رياضت کشيدن، عبادات صوري و اين جور کارها هيچ گرهي را از انسان باز نمي  کند و سيدالشهداء عليه السلام هم براي اين آمدند که مردم را دوباره با امام پيوند بدهند. «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ اَلْإِصْلاَحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي». اين فساد چه بود؟ خداي متعال در قرآن مي  فرمايد «وَ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا»(اعراف/56) یعنی خداي متعال زمين را اصلاح کرده است، دوباره فاسدش نکنيد. در روایت می فرماید خداي متعال زمين را با نبي اکرم و اميرالمومنين اصلاح کرد. عالم محيط نور نبوت و ولايت شد؛ فاسدش نکنيد، مردم را دوباره از امام جدا نکنيد. اما اين کار را کردند و امت در محيط فساد واقع شده است.

چرا اگر انسان از امام جدا شد فساد مي  شود؟ چون این اعراض از نور هدايت، ذکر و آيات الهي است. عالمی که فاسد شد، عالم کوري، غفلت، شقاوت و ضلال مي  شود و فساد به این معناست؛ فسادي که اتفاق افتاده بود جدايي از امام بود و الا هيچ اتفاق ديگری نيافتاده بود. مسجدهاي شان شلوغ بود، فقط امام نداشت، طواف مي  کردند ولي بدون امام. حضرت فرمود من مي  خواهم این شرایط را به مدار اول برگردانم و امت جدم را اصلاح کنم؛ مي  خواهم امر به معروف کنم و معروف را احیا کنم. ابوحنيفه به امام صادق ارواحنا فداه عرض کرد که آقا معروف چيست؟ حضرت فرمودند «اَلْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ اَلسَّمَاءِ اَلْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ ذَاكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»، معروف يعني اميرالمومنين. پرسید آقا منکر چيست؟ فرمود «اَللَّذَانِ ظَلَمَاهُ حَقَّهُ وَ اِبْتَزَّاهُ أَمْرَهُ وَ حَمَلاَ اَلنَّاسَ عَلَى كَتِفِهِ» یعنی منکر هم کسانی اند که به جاي اين که يار امام باشند، بار روي دوش امام گذاشتند؛ جوري مردم را تحريک کردند تا مقابل امام بايستند و به اسم مردم کار را جلو بردند.

حضرت فرمود من مي  خواهم معروف را احيا کنم و مردم را به اميرالمومنين برگردانم. مي  خواهم مردم را از منکر جدا کنم. اين شهادت فوق العاده و استثنايي امام حسين است که مصباح الهدي و چراغ هدايتي شدند تا اين تاريکي  اي که در عالم درست شده بود، با نور امام حسين برداشته شود و ان شاء الله که تجلي اين نور در عصر ظهور واقع مي  شود. اين شهادت براي اين بود که عالم به مدار امام برگردد. خيلي کار سختی بود ولي وادي  اي که ما را به امام مي  رساند، وادي مصيبت سيدالشهداست. سيدالشهداء عالم را در وادي حزني بردند که ما را از آن غفلت و لهو و لعبي که شيطان به پا مي کند جدا کند و لذا مسير همه عوامل به سمت خداي متعال، از اين وادي مصيبت سيدالشهداء عبور مي کند.

پی نوشت ها:

(1) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 817

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 435

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 436

(4) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج 1، ص: 349

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 200