نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 12 ارديبهشت 1403 - Wed, 1 May 2024

جلسه یازدهم حرم مطهر قم/ ارتقاء و رشد غم و شادی انسان با گریه بر سیدالشهداء

متن زیر سخنان جلسه یازدهم آیت الله میرباقری به تاریخ 29 شهریورماه 97 است، که به مناسبت ماه محرم در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ انسان ها در این دنیا با توجه به حوادثی که برایشان پیش می آید، غم ها و شادی هایی برایشان ایجاد می شود. اولیاء الهی به دنبال این هستند که این غم و شادی ها را مدیریت و کنترل کنند تا انسان ها را به سمت خدای متعال، حرکت بدهند. به همین خاطر انسان را طوری تربیت می کنند تا نگاهش به پشت پرده دنیا باشد تا غم و شادی های دنیایی او را مشغول خودش نکنند. اگر انسان به این مرحله برسد، دیگر به جای غم و غصه و شادی های دنیایی، درگیر غم و شادی های فرا دنیایی می شود. یکی از احزانی که فرا دنیایی است و ائمه معصومین ما را به سمت آن دعوت کرده اند، حزن بر مصیبت امام حسین علیه السلام است. این غم و غصه، ثمراتی برای ما دارد که در هر مقامی باشیم، باز هم ما را رشد می دهد.

مدیریت غم و شادی های دنیا

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. تمام انسان ها، داراي خوشي و نشاط و اندوه و حزن هستند؛ یعنی يک سری از امورات آن ها را خوشحال مي کند و یک سری امورات آن ها را ناراحت می کند و باعث می شود که رنج ببرند. نکته ای که در رنج و شادي انسان ها وجود دارد این است که انسان ها می توانند خوشي ها و ناراحتي هايشان را سرپرستی کنند؛ یعنی رنج و شادی انسان ها قابل تربيت و تعليم و سرپرستي است. انسان می تواند خودش را به گونه ای تربیت کند که از يک سری امورات خوشحال نشود يا در بعضی زمينه ها، غصه نخورد.

یکی از گروه هایی که تلاش می کند تا خوشي ها و شادی هاي انسان را کنترل، مهار و تربيت بکند تا از این طريق بتواند خود انسان را مديريت و اداره کند، انبیاء و اولیاء الهی هستند. خداي متعال، انبياء خودش را مأمور کرده است که انسان ها را رشد داده و بزرگ کنند. ثمره این کار این می شود که انسان ها دیگر بي جهت غصه نمی خورند و بي جهت هم خوشحال نمی شوند؛ یعنی دیگر هر چیزی موجب غصه يا شادي انسان ها نمی شود.

در همین زمینه خدای متعال در قرآن کریم فرموده است «ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِى الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذالِکَ عَلَى اللهِ یَسِیرٌ»(حدید/22) هيچ مصيبت و واقعه اي براي شما پيش نمي آيد، مگر این که ما آن واقعه را قبل از این که به وقوع برسد، در جايي ثبت کنيم؛ اين واقعه قبل از اين که به شما برسد، در يک کتابي ثبت شده است. در ادامه می فرماید «لِّكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ»(حدید/23) این امر برای این است که شما نه در مقابل آن چیز هایی که از دست مي دهيد، غصه بخوريد و متأسف بشويد و نه در مقابل آن چیز هایی که به دست مي آوريد دچار نشاط غير معقول بشويد. به تعبیر دیگر، نباید آمد و شد اين امکانات در شما تحول ايجاد بکند.

سؤالی که در این جا پیش می آید این است که چرا انسان برای از دست دادن امکاناتش غصه نخورد؟ چرا وقتی مال و ثروتي به او رسيد، اين مال و ثروت موجب خوشحالي بي خود انسان نشود؟ مگر ثبت شدن اين وقایع در یک کتابی که نزد خدای متعال است، چه ثمره ای دارد که ما برای این مسائل غصه نخوریم یا شادی بیش از حد نکنیم؟ فرض کنید که شخصی، عزيزي را از دست مي دهد؛ نوشته شدن این واقعه در آن کتاب، چرا باید باعث غصه نخوردن این شخص بشود؟ از آن طرف، فرض کنید که شخصی در یک موقعیتی، تصادفا به ثروت فراواني دست پیدا می کند؛ طبیعی است که این شخص خیلی خوشحال می شود؛ چرا نوشته شدن این واقعه در آن کتاب باید از شادی او کم کند؟ نکته این آیه در چيست؟

نکته اين است که آن خدايي که این وقایع را نوشته است، يک خداي حکيم و عليم و خبير است و خودش این وقایع را مدیریت می کند. اين طور نيست که این وقایع و حوادث، تصادفی باشند. یعنی این طور نیست که اين عالم کور و کر، بر ما حکومت کند و این حوادث بر اساس تصادفات این عالم اتفاق بیافتند. آدم زمانی غصه می خورد که حکمت پشت این قضایا را نبیند و با خودش حساب کند که اين مالي که از دست او رفته است، تصادفی بوده است.

دیدگاه غير موحد ها همین گونه است. آن ها وقتي به این حوادث نگاه مي کنند، پشت صحنه را نمي بينند و فکر می کنند که همه چیز به صورت اتفاقی رخ می دهد. آن ها می گویند این که انسان به یک مالی دست پیدا می کند، به خاطر يک سری عواملي است که دست به دست هم مي دهد تا این اتفاق بیافتد؛ در مورد مصيبت هم همین را می گویند. اگر کسی این نگرش را داشت، چرا موقع راحتی، خوشحال، و موقع سختی، ناراحت نشود؟ فقط کسي که پشت صحنه را ببيند و بداند که اين حوادثي که براي ما پيش مي آيد، تقدير و اندازه گيري و در کتابي ثبت شده است، می تواند این آرامش را داشته باشد و با حوادث گوناگون، احساساتش تغییر نکند.

البته باز هم جای این سؤال باقی است که چرا من به خاطر حکمت خدای متعال، نباید خوشحال بشوم؟ اصلا اگر خداي حکيم به من ثروتي داد که باید بيشتر از آن حالت قبل خوشحال بشوم. جواب این است که اگر يک تدبير حکيمانه اي در کار باشد، آمدن و رفتن اين امکانات بي دليل نيست؛ نه آن موقعي که این امکانات را به انسان مي دهند بدون حکمت است و نه آن موقعي که این ها را مي گيرند. به تعبیر دیگر اين امکان را به خاطر یک هدف معین به ما داده اند؛ اين فرصت جواني، این مال و ثروت و این امکانات، براي یک هدف مشخص است. بنابراین پشت سر این امکانات، يک مأموريتي نهفته است. لذا انسانی که این حکمت را پشت امکانات و ابتلائات می بیند، به دنبال انجام مأموریت خودش می رود.

برای مثال شما کارمندهای بانک را نگاه کنید. این ها اگر بخواهند به کسی پول بدهند، طبق یک قواعدی می دهند و اگر هم بخواهند پول دریافت کنند، باز هم طبق یک قواعدی این کار را انجام می دهند. وقتی هم که دارند وظیفه خودشان را انجام می دهند، نه آن موقعی که شما به آن ها پول مي دهيد خوشحال مي شوند و نه آن موقعي که از آن ها مي گيريد غصه مي خورند. این ها در هر صورت به دنبال انجام مأموریت خودشان هستند و مواظب اند که اشتباه نکنند.

کنترل احساسات با توجه به حکمت خدا

بنابراین اگر انسان در پس اين آمد و شد هاي عالم، دست خداي مهربان و حکیم را ديد، ديگر مشغول به خود آمد و شد ها نمي شود و به دنبال آن تدبير حکيمانه خدا می گردد. یعنی برایش سؤال می شود که خدای متعال چرا اين امکانات را به من داد؛ این سؤال برایش مطرح می شود که الان وظیفه اش چیست؛ این امکانات او را از وظیفه اش غافل نمی کند. از آن طرف هم وقتی که آن امکانات را از او مي گيرند، غصه نمي خورد و آن موقع هم به دنبال پیدا کردن و انجام وظیفه خودش است.

لذا آن کسي که پشت صحنه وقایع را نمي بيند و فقط ظاهر صحنه را مي بيند، با آمدن اين امکانات خوشحال مي شود و با رفتن آن ها هم غصه مي خورد. در بهار زندگی خوشحال است و در پاييز افسرده می شود. اما اگر آدم بفهمد که پشت سر اين آمد و شد ها و تحول ها، يک دست تدبيري وجود دارد، دیگر دچار این احساسات اضافه نمی شود. اگر این حکمت را درک کرد، متوجه می شود که در بهار زندگی یک هدف و در پاییز هم یک هدف دیگر وجود دارد و در هر دوی این دوران ها، انسان باید وظیفه اش را انجام بدهد. در دعاي عرفه هم آمده است که اولیاء الهی این طور هستند که نه آن موقعي که نعمت به آن ها مي رسد مغرور مي شوند و نه آن موقعي که نعمات را از آن ها مي گيرند مأيوس مي شوند؛ در هر دو حالت، اوضاع يکسانی دارند.

در همین زمینه اميرالمؤمنين فرمودند مردم سه دسته هستند؛ «وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّاسَ  ثَلَاثَةٌ زَاهِدٌ وَ صَابِرٌ وَ رَاغِبٌ »(1) راغب کسي است که دنبال دنياست و کار با حلال و حرام دنيا هم ندارد؛ مي خواهد به دنيا برسد، چه از راه حلال و چه از راه حرام. صابر هم کسي است که هنوز دلش از دنيا خالي نشده است؛ دنيا را مي خواهد و دلش متعلق به دنياست، ولي مي داند که دنياگرايي کار خوبي نيست و در مقابل خواسته های نفس خودش، پايداري و استقامت مي کند. این آدم، خيلي آدم عفيفي است و علی رغم میل باطنی اش، دست به مال حرام نمی زند.

بعد فرمود «فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ» تمام غصه ها و شادی ها از دل آدم زاهد بيرون رفته؛ «فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا» اگر همه امکانات دنيا را به او بدهيد، خوشحال نمي شود؛ «وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ» برای از دست دادن امکانات دنيا هم تأسف نمي خورد؛ «فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ» اين آدم دیگر از دنيا راحت شده است و حالا مي تواند برای آخرت خودش تلاش کند.

ببینید کسي که فارغ از دنيا نيست، نمي تواند براي فراتر از دنيا کار کند. به این آدم امکانات بدهي زمين مي خورد، امکانات را از او بگیری هم زمين مي خورد. قرآن کریم مي فرمايد «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا»(معارج/19) انسان اين طور آفريده شده است که «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»(معارج/20) اگر بدي و سختي به او برسد، جزع و فزع مي کند؛ «إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ»(معارج/21) وقتی هم که به او امکانات مي دهيم «مَنُوعاً» راه امکانات را مي بندد و آن ها را در راه خدا برنمي گرداند تا رشد کند؛ این طوری هم امکانات از دست مي رود و هم خود آن شخص خراب مي شود. بر عکس او، آدمي است که فارغ از دنياست؛ خدای متعال هم این جا انسان های درستکار را استثنا کرده و مي فرمايد «إِلَّا الْمُصَلِّينَ»(معارج/22) این ها بر اساس وظیفه عمل می کنند.

در راویتی که از لحظات آخر زندگی پر برکت امام صادق علیه السلام است، آمده است که حضرت فرمودند مؤمن اين طور است که اگر همه سماوات و ارض را به او بدهند و حاکم و مالک زمین بشود، ضرر نمي کند؛ اگر هم با قیچی او را قطعه قطعه کنند، باز هم ضرر نمي کند. یعنی نه آن نعمت ها او را مغرور مي کند و نه اين سختي ها او را مأيوس مي کند. به عبارت دیگر اگر انسان از امکانات بزرگ تر بشود، آمد و شد امکانات به او ضرري نمي زند؛ اما اگر انسان کوچک تر از امکانات باشد، دل آدم به آن امکانات مشغول مي شود و در صورت از دست رفتن آن امکانات، حال انسان خراب می شود. در این میان انسان زاهد کسي است که آمد و شد اين پديده هایی که ماندني نيستند، اثری بر روی او نمی گذارد.

ببینید به سه شکل می شود با اين پديده هاي زائل برخورد کرد. يک برخورد اين است که انسان به این ها دل ببندد؛ اگر این کار را کرد، با آمدن این پدیده ها شاد خواهد شد و با از دست رفتن این ها غصه خواهد خورد. برای مثال اگر انسان یک ظرف قيمتي داشته باشد و آن ظرف، بیافتد و بشکند، انسان می تواند به سه شکل با این واقعه برخورد کند. بعضی ها وقتی که اين ظرف را دارند، تا وقتی که این ظرف سالم است، خوشحال اند؛ آن روزي که این طرف مي افتد و مي شکند هم مي نشيند پاي اين ظرف و غصه می خورد. اين يک مدل رو به رو شدن با این حادثه است. يک مدل دیگر این است که انسان وقتی که این ظرف قیمتی را دارد خوشحال است، ولی روزي که می شکند، لوطي گري مي کند و برایش اهمیتی ندارد که این ظرف شکسته است.

به نظر بنده هر دوی این ها ضرر کرده اند. انسان زاهد و عابد کسي است که مي گويد اصلا نباید به آن جنسي که شکستني است، دل بست. چرا من باید به این ظرف شکستنی دل ببندم که در روز شکستنش غصه بخورم؟ انسان زاهد، به چیز هایی که زائل است و ممکن است از بین برود، دل نمی بندد.

تلاش اولياء الهي و اهل بیت هم بر اين است که ما به این مرحله برسیم و در این عالم، نه بي خودي خوشحال بشويم و نه بی خودی غصه بخوريم. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند «فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ »(2) وقتي چوپان با قیچی پشم هاي گوسفندانش را مي چيند، به اين ته مانده هايي که از قیچی او بر زمین مي ريزد، «قُرَاضَةِ الْجَلَمِ» می گویند؛ «حُثَالَةِ الْقَرَظِ» هم به آب برگ گياهي می گویند که پوست حيوانات را با آن دباغي مي کنند. حضرت فرمود ارزش دنیا در چشمان شما، باید کمتر از این «قُرَاضَةِ الْجَلَمِ» و «حُثَالَةِ الْقَرَظِ» باشد. اگر همه پشم هایی که بر روی این قیچی ها باقی مانده است را به شما بدهند، شما خوشحال مي شويد؟ دنیا باید برای ما این طور باشد تا نه با آمدنش به وجد بیاییم و نه با رفتنش محزون شویم.

غم و شادی های فرادنیایی

بنابراین اولیاء الهی به دنبال اين هستند که ما از دنیا بزرگ تر تا غصه ها و شادي هايمان دنيايي نباشد. حالا اگر مؤمن به این جا رسید و دیگر به خاطر دنیا، دچار شادی و ناراحتی نمی شد، دیگر ناراحتی نخواهد داشت؟ جواب این است که مؤمن هم غصه دارد. حضرت امیر وقتی متقين را توصيف مي کنند مي فرمايند اين ها قلوبشان محزون است «قُلُوبُهُمْ  مَحْزُونَةٌ»(3) مؤمن هم غصه و شادی دارد، ولی غصه ها و شادي هاي او فرا تر از سطح دنیاست.

در صحیفه سجادیه از امام سجاد علیه السلام آمده است «وَ أَسْتَغْفِرُكَ  مِنْ  كُلِ  لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ » خدايا من از هر لذتي که ريشه در ذکر تو نداشته و آن را چشیدم، استغفار مي کنم؛ اگر مالي به دستم آمده یا آبرو و موقعيتي به من رسیده است و من به خاطر آن خوشحال شدم و یاد تو از ذهنم رفت، استغفار مي کنم؛ من نبايد به خاطر چيزي غير از ذکر تو خوشحال مي شدم. بعد می فرماید «وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِكَ» چیزی که باعث سرور من می شود، باید قرب تو باشد؛ اگر با چیز دیگری مسرور شدم، استغفار می کنم. بعد می فرماید «وَ مِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَيْرِ أُنْسِكَ» اگر با چیز دیگری غير از انس با تو، من احساس راحتی کردم، باز هم استغفار می کنم؛ راحتی من باید در انس با تو باشد، نه چیز دیگر.

بنابراین غصه ها و خوشی های شخص مؤمن، با دیگران متفاوت می شود. همین اولیاء الهی که به ما گفته اند بي خودي خوشحال نشويد و بي خودي غصه نخوريد، خودشان در مقامی بودند که از هم عطا و هم از منع خدای متعال لذت می بردند. آن ها در مقام رضا هستند و در پشت این اتفاقات، دست تدبیر الهي را مي بينند و از این تدبیر، لذت مي برند؛ چه اخذ نعمت باشد چه اعطای نعمت. این ها هم در وقتی که خدای متعال آن ها را مريض مي کنند لذت مي برند و هم وقتی که در سلامتی هستند. به عبارت دیگر نه تنها آمد و شد حوادث با دل آن ها بازي نمي کند، بلکه در پس اين حوادث، دست تدبير الهی و زيبايي این تدبير را مي بينند و از اين زيبايي لذت مي برند.

اين بيان نوراني حضرت زينب کبری سلام الله علیها هم در همین مضمون است. آن ملعون به حضرت عرض کرد «كَيْفَ  رَأَيْتِ  صُنْعَ  اللَّهِ  بِأَخِيكِ » نظرتان در مورد کاری که خدا با برادرتان کرد چیست؟ حضرت فرمود «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً» من در کار خدا جز زيبايي نديدم. این مقام رضاست؛ این مقامی است که انسان می تواند صنع خدا و زیبایی کار او را پشت حوادث ببیند. اگر انسان به این مقام برسد، دیگر از هر چیزی که برای او پيش مي آيد لذت مي برد.

در همین زمینه روایتی از جابر نقل شده است. جابر در اواخر عمرش با امام باقر علیه السلام ديداري داشت و حضرت آن جا از او پرسیدند احوالت چطور است؟ عرض کرد من در يک احوالي هستم که بيماري را از سلامت و مرگ را از زندگی بيشتر دوست می دارم. حضرت فرمودند ولي ما اهل بيت اين طور نيستيم. پرسید آقا شما چطور هستيد؟ فرمود ما آن چیزي را که خدای متعال تدبير مي کند دوست داريم؛ چه مرگ باشد، چه زندگي؛ چه سلامت باشد، چه بيماري؛ چه فقر باشد، چه غنا. ما از تدبير خدا در هر حالتی لذت مي بريم. این مقام رضاست.

مطلب دیگری که ائمه معصومین ما را به سمت آن فرا خوانده اند، گریه و اندوه بر سید الشهداست. امام رضا علیه السلام فرمودند «إِنَ  يَوْمَ  الْحُسَيْنِ  أَقْرَحَ  جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا»(4) روز شهادت امام حسين علیه السلام پلک ما را مجروح و اشک ما را جاري کرده است. بعد هم فرمودند اگر بر امام حسين گريه کنيد و اشکتان بر صورتتان جاري بشود، خدای متعال تمام گناهانتان را پاک مي کند. همين که محزون مي شويد، رحمت خدا بر شما نازل مي شود و وقتی که اشکتان جاري مي شود، شعله هاي جهنم فروکش مي کنند.

این حزنی هم که حضرات ما را به آن دعوت کرده اند، خيلي رفيع تر از این حزن هاي دنيايي است. همین اوليائي که به ما فرموده اند براي آمدن دنيا خوشحال نشويد و براي رفتن دنيا غصه نخوريد، گفته اند که در مصيبت سید الشهدا محزون باشيد. حضرت ولی عصر فرمود «فَلَأَنْدُبَنَّكَ  صَبَاحاً وَ مَسَاءً» ایشان صبح و شب بر شما گريه مي کنند «وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً» و به جاي اشک، خون گريه مي کنند؛ «حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ» تا آن جايي که بر اثر شعله مصيبت، قالب تهي کنند. بنابراین همان اولياء الهي که به ما مي گويند اگر همه دنيا را از شما گرفتند، نبايد غصه دار شويد، مي گويند در مصيبت سید الشهدا بايد اين قدر غصه بخوريد که در اثر این غصه، قالب تهي کنيد.

ثمرات بکاء بر امام حسین علیه السلام

حالا دليل این دعوت به حزن چيست؟ دليلش اين است که اين حزن، مطهِّر انسان است. يکي از بهترين مطهرات که وجود انسان را تطهير مي کند و غفلت و گناه انسان را از بين مي برد، اشک بر سيد الشهداست. در روایت آمده است که اگر گناهان یک مؤمن به اندازه کف دريا باشد، با يک قطره اشک بر امام حسين، تمام این گناهان پاک مي شود. البته باید به این نکته توجه داشت که گناه، کف روی آب وجود مؤمن است؛ مؤمن هیچ وقت از عمق وجودش گناه نمي کند؛ یعنی گناه در وجود مؤمن ریشه ندارد. لذا این لغزش های مؤمن اگر به اندازه کف روی دریا هم باشد، با یک قطره اشک بر سيد الشهدا پاک مي شود. اين اشک بر سید الشهدا مطهر قلوب انسان است.

در روایت دیگری آمده است که اگر کسي بر سید الشهدا گريه کند، قلب او در آن روزي که قلب ها مي ميرد، نمي ميرد. یعنی اشک بر حضرت، مبدأ حيات قلب انسان است و انسان را به سرچشمه حيات وصل مي کند. امام کلمه «ماء» است؛ «ماء» هم مبدأ حیات است و هم موجب طهارت. لذا اشک بر سید الشهدا، هم مطهر انسان است و هم موجب حيات قلبي او. به همین خاطر است که به ما دستور داده اند که نه فقط در دهه محرم، بلکه در تمام سالتان براي امام حسين اشک بريزيد و صبح و شب براي حضرت گريه کنيد. این اشک شما را تطهير مي کند و قلبتان را احیا می کند.

شخصی نزد یکی از ائمه آمد؛ حضرت به او فرمود آيا به زيارت جد من مي روي؟ به حضرت عرض کرد من چون تحت نظر بنی امیه هستم و آن ها آن محيط را کنترل مي کنند نمي توانم به زیارت سید الشهدا بروم. بعد حضرت به او فرمودند آیا ياد مصيبت جد ما مي کني؟ عرض کرد بله؛ حتی گاهي آنقدر متحول مي شوم که مدت ها از خورد و خوراک مي افتم و همه اهل خانه هم مي فهمند که احوال من دگرگون است. حضرت فرمودند «إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ  لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»(5) تو از آن هايي هستي که با غصه ما غصه مي خورند و با شادي ما شاد مي شوند. این ها غصه ها و شادی هايشان به ائمه معصومین گره خورده است. شادی هایشان از عالم پایین و دنیا نیست؛ شادی ها و غصه های آن ها از عالم بالا مي آيد.

در روایات ما آمده است کسی که بر سید الشهدا اشک ریخته باشد، وقتی که هنگام مرگ او می رسد، حضرت را زیارت می کند و خوشحال خواهد شد. به تعبیر دیگر آن کسي که براي امام حسين اشک مي ريزد، از دنيا رفتنش، خاص است و از يک وادي خاصي وارد برزخ مي شود. با این که اشک بر سید الشهدا حزن و اندوه است، ولی در باطن، ختم به نشاط می شود و برای انسان نشاط ایجاد می کند. در روایت آمده است که اگر مي دانستيد در اين غصه اي که مي خوريد، چه ثواب هايي براي شما هست، شادي هايتان بيشتر از غصه هايتان می شد. یعنی باطن گریه بر سید الشهدا، رسیدن به عالم ضيافت است؛ البته انسان باید این اشک و حزن را طی کند تا به آن عالم برسد.

همان طور که عرض کردیم، گریه بر حضرت امام حسین، موجب بخشش گناهان و زنده شدن قلب می شود. لذا هرگاه انسان احساس سنگيني کرد و خواست سبکبال شود، بايد براي امام حسين اشک بريزد. اگر آدم از گناهان خود استغفار نکند و برای حضرت اشک نریزد، کدورت این گناهان به او ضرر می زند و لذت عبادت را از او مي گيرد. هر گناهي يک استغفار مي خواهد و يکي از مطهرات این گناهان، اشک بر سید الشهداست. گناهانی که انسان نمی تواند از آن ها عبور کند، با گریه بر حضرت، بر طرف می شوند. اگر کسي اهل گریه بر سید الشهدا بشود، عبور از وادي شيطان برايش آسان مي شود. گناهاني که ريشه در لذات انسان دوانده اند و جدا شدن از آن ها سخت است، با گریه بر حضرت می توان راحت از آن ها جدا شد.

البته اشک بر سید الشهدا فقط براي پاک شدن نيست. انبياء اولوالعزم هم با اشک بر حضرت رشد می کردند. خدای متعال بعد از قربانی کردن اسماعیل، ابراهیم خلیل را به قتلگاه سید الشهدا برد و به او دستور به گریه داد تا با این گریه رشد کند. بعد هم به حضرت فرمود آن ثوابي که تو در قرباني کردن حضرت اسماعيل به دنبال آن بودی، در بکاء بر سید الشهدا به تو داده می شود. اشک بر حضرت چنین عظمتی دارد. هرکس در هر مقامي که باشد، با اشک بر حضرت، درجاتش رفیع تر می شود و رشد پیدا می کند.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 456

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 76

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 132

(4) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 128

(5) كامل الزيارات، النص، ص: 101