نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 12 ارديبهشت 1403 - Wed, 1 May 2024

جلسه ششم حرم مطهر قم/ امام، تنها راه ورود به وادی معرفت الله

متن زیر سخنان جلسه ششم آیت الله میرباقری به تاریخ 24 شهریورماه سال 97 است، که در حرم مطهر حضرت معصومه(س) ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خدای متعال نور هدایت و معرفت خودش را در خانه هایی در دسترس ما قرار داده است که مقصود از این خانه ها ائمه علیهم السلام می باشند؛ برای دستیابی به این نور هدایت، انسان باید از راه و بابی که خداوند معین کرده است به این خانه ها وارد شود که آن هم چیزی جز تبعیت از امام نمی باشد. هر کسی که بخواهد پاک شود و به توحيد برسد بايد از این راه حرکت کند چرا که تنها در این خانه هاست که اجازه ذکر و دست یابی به معرفت الله داده شده است. حقيقت توحيد، اخلاص، طهارت و بندگي، در واقع وجود خود معصومين هستند که در يک محيطي تحت عنوان بيت الله قرار گرفته اند. انسان خود نمی تواند راه رسیدن به خدای متعال را برای خود مشخص کند و الا مانند ابلیس دچار گمراهی و آلودگی شده و از مسیری که خدای متعال برای هدایت انسان مشخص کرده است دور می شود.

مفهوم باب الله

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَ لَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا»(بقره/189). باب بودن، يکي از اوصافی است که خداي متعال در قرآن ائمه عليهم السلام را با این عنوان معرفی کرده و تکليف ما را هم در مقابل آن ها بيان کرده است. در واقع خداوند ائمه عليهم السلام را به عنوان باب الهي، درهايي که به روي وادي توحيد و بندگي خداي متعال باز مي شود معرفي کرده است. البته مقصود از اين که امام باب الله است معناي ظاهري باب نيست؛ لذا مقصود این عبارت اين نيست که خداي متعال دربي داشته باشد و امام درب آستان الهي باشد.

خداي متعال در ذیل این آیه مي فرمايد کار خوب این نیست که مستقیم وارد خانه ها شوید، شايسته عمل کردن اين است که از راه آن وارد شوید و اهل تقوا باشيد؛ لذا با دنبال بيراهه رفتن، راه درست کردن و بدعت گذاشتن کسي به خدا نمي رسد و باید همان راه هایی را که خدای متعال قرار داده است را دنبال کرد. اگر مي  خواهيد وارد خانه  هاي الهي شويد و به خير برسيد، راهش اين است که از بابي که خداي متعال قرار داده است وارد شويد. گویا خداي متعال مي فرمايد که خيرات در آن خانه هايي است که خداي متعال معين کرده است، راه رسيدن به اين خيرات هم اين است که از راه درستش به اين خانه ها وارد شويد و راه ورود به اين خانه ها هم تقواست.

خداوند در این آیه تقوا را چگونه بیان می کند؟ «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» یعنی از آن راهي که خداي متعال مشخص کرده است وارد خانه  ها شويد. مفسرين شأن نزول آيه را اينطور معنا کرده اند که در دوران جاهليت يک بدعتي گذاشته بودند؛ این که در محرم وقتي می خواهند وارد خانه هايشان شوند از راه طبيعي وارد نشوند! گويي حرام است که در محرم از راه آن وارد شوند و از بيراهه وارد منزل مي شدند. البته اين بدعت  ها پشتوانه  هاي فرهنگي جدي  اي هم دارند که گاهي در قرآن از آن تعبير به محاده با خداي متعال مي شود؛ يعني این ها براي خودشان شأني قائل اند و حدود الهي را به هم مي ريزند، در حالی که این خداوند است که بايد چارچوب  ها را معين کند.

 قرآن مي فرمايد راه رسيدن به نيکي این گونه نيست، راه رسيدن به نيکي اين است که تقوا اختيار کرده و حدود الهي را مراعات کنيد. اين که از خودتان یک راه  هايي جعل کنيد، رياضت ها  و زحمت هايي را تحمل کنید، کسی اينطوري به خير نمی رسد و به قرب الهي راه پيدا نمي کند. اگر مي خواهيد به خيرات برسيد و به خداي متعال نزديک شويد، راه آن تقواست. سپس می فرماید تقوا يعني این که وقتي مي خواهيد وارد خانه هاي الهي شويد، از راهش وارد شويد. اين ترجمه ظاهري آيه بود و در ادامه میخواهیم روایاتی را در این زمینه بیان کنیم.

مرحوم طبرسي در احتجاج روايتي را از اميرالمومنين عليه السلام نقل کرده است که اصبغ بن نباته آن را نقل مي کند؛ مي گويد محضر اميرالمومنين بودم که يکي از اصحاب ایشان آمدند و به حضرت عرض کردند اين بيوتي که خداي متعال می فرمایند اگر مي خواهيد وارد خانه هاي توحيد شويد و به بندگي خدا راه پيدا کنيد باید از بابش وارد شويد، اين خانه ها چه کساني هستند؟ دقت کنید این شخص ميفهمد که مقصود از اين بيوت، خانه هاي گلي نيست و می پرسد اين خانه ها چه کساني هستند؟ وجود مقدس اميرالمومنين طبق اين نقل فرمودند که ما خانه های توحيد هستيم؛ خانه هايي که حقايق در آن جا نازل شده است محيط ولايت ماست «نَحْنُ اَلْبُيُوتُ اَلَّتِي أَمَرَ اَللَّهُ تَعَالَى أَنْ تُؤْتَى مِنْ أَبْوَابِهَا وَ نَحْنُ بَابُ اَللَّهِ»(1).

بعد فرمود حضرت توضيح دادند که ما آن خانه هايي هستيم که اگر کسي مي خواهد به توحيد و به خداي متعال راه پيدا کند باید از اين خانه  ها وارد شود. باب اين خانه ها هم خود ما هستي و از مسير ولايت ماست که میتوان وارد این خانه هاي توحيد شد. «فَمَنْ تَابَعَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلاَيَتِنَا فَقَدْ أَتَى اَلْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَقَدْ أَتَى اَلْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا» در ادامه حضرت بیان می کنند که هرکسي که از ما تبعیت کند، به ولايت ما اقرار کند و از اين راه وارد شود، وارد خانه  هاي توحيد شده و از بابش هم وارد آن ها شده است. اما اگر کسي با ما مخالفت کند و ديگران را بر ما مقدم بدارد، اين شخص مي خواهد از بيراهه وارد خانه  هاي توحيد شود و از بيراهه هم راه ورودی به خانه  هاي توحيد نيست.

«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»(نور/35) خداي متعال در آيه نور درباره این خانه ها توضيح داده و مي فرمايد نور همه عوالم از خداي متعال است و هر مخلوقي که مي خواهد به سمت خداي متعال هدايت شود، با نور الهي این اتفاق می افتد. اين نور الهي است که در عوالم مختلف تنزل پيدا مي کند و چراغ راه مي شود تا آن هايي که مي خواهند به خدا برسند به دنبال اين نور حرکت کنند. اگر کسي مي خواهد به مبدأ خير برسد، بايد از مسير نور الهي حرکت کند. در ادامه آیه نحوه رسیدن این نور به مخلوقات را بیان می کند؛ بین ما و خداي متعال حجاب هاي فراواني است که در بعضي از روايات آمده است که هفتاد هزار حجاب وجود دارد.

در حديث معراج هم وقتي حضرت به معراج رفتند، فرمودند من از درياي نور عبور کردم، نهري که اسمش نهر نور است. سپس به پانصد حجاب رسیدم که هر حجاب پانصد سال راه است. البته این تعابير داراي معناي باطني توضیح داده شوند. حضرت فرمود اين حجاب ها را که کنار زدم تا رسيدم به جايي که جبرئيل عرض کرد ديگر برويد، بعد از اين هيچ کسي جز شما قدم نگذاشته و بين شما و حضرت حق ديگر حجابي نيست. لذا بين ما و خداي متعال بسیار فاصله است و به دست آوردن نور الهي در آن مرتبه عالي کار آساني نيست؛ در این آیه هم خداي متعال مسير تنزل اين نور را توضيح مي دهد و به ما ياد مي دهد که اگر مي خواهيد به سرچشمه نور و قرب الهي برسيد، راهش اين است که در اين وادي نور حرکت کنيد.

می فرماید اين نور الهي در يک مثلي محقق شد که در روايات آمده است که این مثل وجود مقدس نبي اکرم اند؛ تمام نور هدايت الهي در وجود مقدس ايشان متمثل شده است و سپس این نور الهي در چراغ دان و مشکاتی به این عوالم آمده اند تا می رسند در يک خانه هايي که چراغ هدايت در آن خانه ها برافروخته است و در اين خانه ها است که اجازه ذکر داده شده است. اگر کسي مي خواهد ياد خدا کند و متوجه خداي متعال شود، اول بايد وارد این خانه ها شود و تا وارد اين خانه ها نشود، خبری از ذکر و بندگي خداي متعال نيست. اگر مي خواهد رفعت پيدا کند، قدم به قدم پيش برود تا به حضرت برسد و پرده ها را کنار بزند، راهش اين است که وارد اين خانه ها شود چرا که نور الهي در اين خانه ها آمده است.

از حضرت سوال کردند که يا رسول الله، اين خانه  ها کجا هستند؟ حضرت فرمودند چراغ هدايت الهي در خانه  هاي انبياء روشن شده است. بعد يک کسي به خانه وجود مقدس اميرالمومنين و حضرت زهرا سلام الله عليهما اشاره کرد و عرض کرد آقا، اين هم جزو همان خانه هاست؟ حضرت فرمودند سرآمد خانه ها اينجاست. لذا اگر خانه  هاي انبياء خانه هاي نور و هدایت هستند، آن چراغي که در اين خانه  ها روشن شده است خود انبياء هستند و حقيقت این بيت النور خود امام است. نور الهی در امام تجلی پیدا می کند و آن وقت این امام است که عوالمي دارد تا این که به این خانه ها می رسد. در زيارت جامعه کبيره هم آمده است که خداي متعال به ما منت گذاشت که شما که نور الهي هستيد و شما را در يک خانه  هايي آورد تا دست ما به شما برسد.

از بین بردن آلودگی های وجودی در بیت الله

لذا اگر ما بخواهيم وارد وادي توحيد شويم و به سرچشمه نور الهی برسیم، راهش اين است وارد اين خانه  ها شويم «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»(نور/36) هر خيري است در اين خانه هاست و تمام توحيد در اين خانه  ها محقق شده است. صفات خوب، اعمال خوب، معرفت و محبت الهي در اين خانه ها وجود دارد. اگر کسي به این خانه ها وارد شود پاک می شود، به ذکر ميرسد و متوجه خداي متعال مي شود. بيرون از اين خانه  ها محيط غفلت است؛ ممکن است انسان يک بساط رياضتي هم براي خودش درست کند و شب تا صبح هم مشغول باشد بيرون اين خانه ها هيچ خير و معرفتي نيست و کسي در بيرون اين خانه ها به خدا نمي رسد.

«وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلاَيَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا» صلوات به معنی تجديد عهد، اقرار به مقامات، تواضع و خشوع است. در روايات هم آمده است که یعنی همه خيرات را از اهل بيت ببینیم و احساس کنیم که هر خيري که نازل مي شود از ناحيه آن ها نازل مي شود. در زیارت جامعه کبیره آمده است اگر صلوات نسبت به نبي اکرم در وجود ما محقق شد، چهار چیز را موجب می شود؛ اول این که خلقت ما پاک مي شود و اگر از قبل هم يک آلودگي هايي داشتیم پاک مي شود. دوم موجب طهارت نفس ما شده و خلق ما، خلق پاکي مي شود. همچنین موجب تزکیه ما و کفاره ای برای گناهان ما نیز می شود.

در کامل الزيارات یک روایتی آمده است که بسیار شگفت انگيز بود؛ فرمود آن کسي که به زيارت سيدالشهدا ميرود و در این مسير به شهادت ميرسد، ملائکه سرشت او را مانند سرشت انبياء تطهير مي کنند و پاک پاک مي شود؛ هيچ آلودگي  و شرکي در او نيست چون اگر در طينت ما آلودگي آمد، هر چقدر هم که عبادت کنيم همراه با شرک و غفلت است و خالصانه نیست. اگر گوهر وجودي انسان طهارت نداشته باشد هر چقدر هم که بخواهد پاک شود فایده ای ندارد. انسانی که پاک و طاهر باشد اگر يک موقعي هم ظاهر بدنش آلوده شود شستشو مي کند تمام مي شود، ولي اگر آلودگي به درون وجود انسان راه پيدا کند ديگر با شستشو درست نمي شود.

لذا وقتی شما مي خواهيد براي کسي دعا کنيد و مي خواهيد اين مومن به راه بيايد، فقر او جبران شود و یا گرفتاريش حل شود، صلوات بفرستيد. مفهوم صلوات را هم گفتیم؛ يعني بدانيد خداي متعال به هر کسي هر خيري که مي رساند، اول بر پيامبرش و بعد به ديگران نازل مي کند و از مسير اوست که خير نازل می شود. يعني او را سرچشمه خير و لايق فيض الهي ببينيد و بدانيد فيض الهي از آن جا ناشي مي شود و به همه مخلوقات می رسد. خير از آنجا ميرسد. انسان اگر اينطوري شد نفسش تطهير مي شود چرا که طهارت به معنی اخلاص است و هر آلودگي  اي که نسبت به خداي متعال در انسان باشد، اين شخص طاهر نيست.

در سوره مبارکه انسان که سوره دستگيري اميرالمومنين از شيعيان و ابرار است، يک تعبير لطيفي دارد که مي فرمايد «سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»(انسان/21) یعنی پروردگارشان ساقي آن هاست و به آن ها شراب طهور مي خوراند. شراب طهور چيست؟ حضرت فرمودند طهور يعني این که از غير خدا پاک شان مي کند و بعد فرمودند که هر تعلقي به غير از خدا آلودگي است. «إِنَّما يُرِيدُ اَللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(احزاب/33) اين بيت وجود مقدس نبي اکرم است، این بيت توحيد است و اهل بيت هم ائمه اند که از حقايق اين بيت اند، طهارت حقیقی مال آن ها است و هيچ چيزي از شرک و آلودگي در آن ها نيست. اخلاص برای آن هاست لذا در اوصاف اميرالمومنين و اهل بيت عليهم السلام آمده است که ایشان قدوه الصالحين و امام المخلصين هستند.

از حضرت سوال کرد اين خانه ها چه کساني هستند؟ خانه اي که نور الهي در اوست خانه گلي نيست، بلکه حرم حقيقي حضرت معصومه و حريم خود حضرت است؛ اين که شما اکنون مي بينيد تجسد آن حرم است که البته آن هم محترم است و محل رفت و آمد ملائکه است. ولي حرم حقيقي، حريم خود حضرت معصوم سلام الله عليها می باشد که در روايات دارد يکي از درهاي بهشت از اينجا باز مي شود. این یعنی آن باب بهشت خود حضرت است که باب توحيد است. کسي که وارد حرم حقيقي حضرت معصومه شد باشد وارد بهشت شده است. «يَا فَاطِمَةُ اِشْفَعِي لِي فِي اَلْجَنَّةِ»(4) هم به همین معناست؛ يعني دست ما را بگير، ما را پاک و بهشتي کن. مگر انسان چگونه پاک مي شود؟ وقتي پاک مي شود که به سرچشمه طهارت متصل شود.

خداي متعال يک آبي از آسمان نازل کرده است که اين آب هم پاک و هم پاک کننده است؛ ما وقتي آلوده مي شويم خودمان را با این آب شستشو مي کنيم. اگر آب مطهر نبود، انسان دائم در آلودگي باقی می ماند. اين آبي که از آسمان نازل مي شود و مطهر است يک مثل است و ولايت امام هم در واقع همین گونه است؛ امام از عالم الهي مي آيد و اگر کسي وارد وادی او شد تطهیر مي  شود. کسي که به امام رسيد مطهر است ولی کسي که از امام فاصله بگیرد ناپاک است. «إِنَّما يُرِيدُ اَللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ»، خداوند می فرماید فقط ایشان پاک هستند و اگر کسي هم مي  خواهد پاک شود، بايد به امام نزديک شود.

 لذا صلوات؛ تواضع خشوع اقرار به اين طهارت و پاکي در مقابل مقام طهارت آن ها، موجب تطهیر انسان می شود و آلودگي ها را از وجود انسان پاک می کند. شرط اين تطهیر شدن چیست؟ شرطش اين است که انسان وارد اين خانه  ها شود و مقدمه ورود به این ولایت هم این صلوات است «جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلاَيَتِكُمْ». انسان اگر اهل صلوات و خضوع شد وارد بيت ولايت مي  شود و الا کسي که تواضع نمي  کند را در اين جا راه نمي  دهند. کسي که خودش را در مقابل امام کسي مي  بيند، براي خودش شأني قائل است، مدعي است که مردم اگر مي  خواهند هدايت شوند بايد سراغ من بيايند و یا می گوید خداي متعال اگر مي  خواهد هدايت کند باید مستقيم من را هدايت کند، این شخص هيچ وقت به هدايت نمي رسد.

بيماري شيطان هم همين بود؛ به خداي متعال عرض کرد که اگر مي  خواهي هدايت کني، مستقيم این کار را بکن، مي  خواهي بندگي تو را کنم خودت را بندگي کنم. چرا از طريق خليفه بيايم تو را بندگی کنم؟! چرا سجده در مقابل اميرالمومنين؟! به خداي متعال عرضه داشت خودت را عبادت مي  کنم اما از اين راه این کار را نمی کنم. خداي معال فرمود نمي  شود، عبادت من تنها از آن راهي است که من مي  گويم. لذا خداي متعال يک عده  اي را باب توحيد، سبيل، صراط و وجه الله قرار داده است و اگر کسي مي  خواهد متوجه عالم توحيد و بندگي شود، بايد از اینجا بيايد. وقتي هم که میخواهی به اين خانه  هايي که در آن نور هدايت الهي، طهارت و پاکي نازل شده است وارد شوی، بايد از راهش بيايي. نمي  شود از هر مسيري که دلت خواست به اميرالمومنين برسي، مسير حرکت به سمت امام مسير طاعت و تبعيت است. اگر کسي در مقابل فرمان شان طاعت کرد، به امام راه پيدا مي کند چرا که مقدمه رسيدن به امام تسليم در برابر او است.

حضرت راه را معين کرده اند و اوامر و نواهي ، واجبات و محرمات، مستحبات و مکروهاتي دارند؛ نمی شود انسان برای خودش يک رياضت  هايي را جعل کند تا از این راه به امام برسد. راه رسيدن به امام همان راهي است که خودشان باز کردند. اين راه همان راهي است که ما را به امام ميرساند و وقتي به امام رسیدیم پاک مي  شويم. در وادي ولايت امام وقتي انسان به غفلت، گناه و شرک که همه آلودگي هستند آلوده مي  شود، آن شراب طهوري که انسان را شستشو مي دهد همين ولايت امام است. در قرآن از يک نهري به نام تسنيم گفتگو شده است؛ فرمود اين نهر متعلق به اميرالمومنين در مقابل درِ بهشت است که مومنين وقتي مي  خواهند وارد بهشت شوند، در اين نهر شستشو مي  کنند و صفات رذيله شان شستشو مي  شود.

«وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ»(انفال/11) خداي متعال يک آبي را از آسمان، از محضر خودش براي شما فرو مي  فرستد که اين حقيقت بيايد و شما را هم پاک کند. ظاهر آیه همين آب است اما در روايت فرمود «السَّمَاءِ» به معنی مقام رفيع وجود مقدس نبي اکرم است و مقصود از این «مَاء» هم ولايت اميرالمومنين می باشد، پس حقيقت طهارت و بندگي اينجاست. «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ»، این خانه ها محل رفعت، رشد و حقيقت اخلاص هستند که تنها در آن ها اجازه ذکر داده شده است. اگر کسي مي  خواهد ذاکر خداي متعال بشود، وجودش نوراني به نور ذکر شود و از غفلت بيرون بيايد، باید از راه درستش به این خانه ها وارد شود.

حقیقت بیت الله

حضرت فرمود هم بيت و هم باب ما هستيم. کعبه هم بيت الله است ولي بيت الله بودنش به اين است که محيط ظهور نور امام است. کعبه محل تنزل قلب نبي اکرم است و الا احترامي نداشت؛ اگر کعبه جزو حرمات الهي است، به این دلیل است که محل ظهور قلب نبي اکرم است. اين جا که طواف ميکني در واقع حول عرش و حول قلب نبي اکرم طواف کرده ای. منتها چون ما دستمان به آن عرش که ملائکه در آن جا طواف مي  کنند نمي رسد، اين جا محاذي آن را براي ما درست کرده اند و ما به نازله وجود نبي اکرم دست پيدا مي  کنيم. اول بايد اينجا طواف کنيم تا بعد که رفعت پيدا کردیم به عرش برسيم. لذا حقيقت این بيت و باب خود امام است.

پس حرم امام هم چون امام در اين حرم است بيت النور است و الا حرم بدون امام چه بيت النوري است! ملائکه که براي اين در و ديوار نمي  آيند. البته اين در و ديوار هم محترم است و ما اين در و ديوار را هم مي  بوسيم. اين که وهابي  ها مي  گويند چرا در و ديوار مي  بوسيد، اين حرف بيخودي است. ما اين در و ديوار را مي  بوسيم چون متعلق به امام است. در واقع ما در مقابل امام تواضع مي  کنيم نه در مقابل این در و ديوار. همه این را مي  فهمند ولی این که آن ها بي شعور هستند به ما ربطي ندارد! مومنی که در چوبی حرم را مي  بوسد، چرا چوب  هاي نجاري و در خانه خودش را نمي  بوسد؟ چون در این مکان شعاعي از وجود امام و امام زاده وجود دارد و الا ما که با خود در کاري نداريم. در واقع با این کار داريم در مقابل معصوم تواضع مي  کنيم و اگر هم خم مي  شويم اين آستان را مي  بوسيم، داریم در مقابل امام تواضع مي  کنيم.

بيت النور، بيت توحيد امام است. بيت توحيد است يعني چي؟ يعني خانه  اي که محل علوم، معارف و محبت الهي است. اميرالمومنين عليه السلام اين را در يک بيان لطيفي فرمودند «نَحْنُ اَلْأَعْرَافُ اَلَّذِي لاَ يُعْرَفُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا»(2) ما اعراف هستيم، خداي متعال جز از راه معرفت ما شناخته نمي  شود. يعني اگر می خواهید خدا را بشناسيد، بايد ما را بشناسيد و راه ديگري نيست. معني باب هم همين است؛ خداي متعال يک خانه  اي قرار داده که نور و معرفت خودش در آن خانه است و برای ورود به آن هم يک بابي قرار داده است که بايد از اين راه وارد شويد تا به اين خانه برسيد.

بعضي  ها اشکال می کنند که مگر خداي متعال نمي  تواند خودش را مستقيم به ما معرفي کند؟ يک نکته  اي را حضرت توضيح دادند که اتفاقا آن طرفش شرک است؛ «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ اَلْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ اَلْوَجْهَ اَلَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ» خداي متعال اگر مي  خواست مي  توانست انوار معرفتش را مستقيم به قلوب نازل کند ولي این کار را نکرده است. چرا؟ براساس حکمت خودش این کار را نکرده است. اين هماني است که ابليس به خدا گفت اگر مي  خواهي معرفت بدهي مستقيم بده، خودت را عبادت مي کنم، دیگر چرا دنبال اميرالمومنين بروم تا به معرفت برسم؟ چرا از راه او به محبت برسم؟ خداي متعال فرمود نمي  شود، اين بازي با نفس و شيطنت است. راه بندگي من را که تو نبايد معين کني، آن راهي که تو می گویی بندگي نفس است.

معرفه الله از طريق باب الله، سبيل الله، صراط الله و وجه الله حاصل مي  شود که چهار مرتبه از معرفت هم هستند و همه در امام محقق مي  شود. بعد حضرت اين را توضيح دادند  که ما باب الله هستيم يعني چه؟ فرمودند «فَلاَ سَوَاءٌ مَنِ اِعْتَصَمَ اَلنَّاسُ بِهِ وَ لاَ سَوَاءٌ حَيْثُ ذَهَبَ اَلنَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا لاَ نَفَادَ لَهَا وَ لاَ اِنْقِطَاعَ» آن کساني که ديگران دست به دامن شان ميزنند و راه آن ها را مي روند تا به خدا برسند، آن اشخاص با امامي که شما به طرف او مي  آييد يکسان نيستند. چرا؟ چون ديگرانی که دنبال توحيد و معارف  اند و مي  خواهند از حقايق عالم توحيد نصيب شان شود، به سوي چشمه  هاي تيره می روند. چشمه ای که جوشش نداشته باشد از این ظرف به آن ظرف کردن آب است؛ آبی به آن اضافه نمي  شود و آلودگي ظرف ها را هم به خودش مي  گيرد.

حضرت فرمود بعضی ها سراغ يک سرچشمه  هاي آلوده  اي ميروند که در آن از اين ظرف به آن ظرف مي ريزند، ولي باب الله يعني اين که اگر کسي به ما رو بياورد، به سرچشمه  هاي زلال معرفت و توحيد روي آورده است که به اذن پروردگار جريان دارد و نه قطع مي  شود و نه پايان مي  پذيرد. اگر به اين سرچشمه رو آورديد هميشه براي شما مي  جوشد. کسي که به امام رو آورد، سرچشمه  هاي توحيد، طهارت و معرفت دائما براي او مي  جوشد و همواره از اين سرچشمه برخوردار است.

روايت دیگری را سعد بن عبدالله در مختصر البصائر نقل کرده است که امام باقر علیه السلام فرمودند «مَنْ أَتَى آلَ مُحَمَّدٍ أَتَى عَيْناً صَافِيَةً تَجْرِي بِعِلْمِ اَللَّهِ لَيْسَ لَهَا نَفَادٌ وَ لاَ اِنْقِطَاعَ»(3) کسي که به آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم رو مي آورد، به يک سرچشمه زلال رو آورده است که این سرچشمه از علوم الهي ناشي مي  شود. لذا همه علوم الهي از وجود امام مي  جوشد و جاري مي  شود. «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلاَّ جَرَتْ يَنَابِيعُ اَلْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ» کسي که چهل قدم در وادي اخلاص بردارد و چهل روز در وادي اخلاص باشد، حکمت از قلبش بر زبانش مي  جوشد. اين حکمت از سرچشمه  ها جاري مي  شود. امام هم که کلمه اخلاص و امام المخلصين است؛ لذا تمام سرچشمه  هاي حکمت الهي بر قلب او مي  جوشد و بعد بر زبان او جاري مي شود.

«لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ اَلْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ»، خداي متعال اگر مي  خواست می توانست يک رابطه مستقيم بين بندگان با خودش برقرار کند تا او را ببينند. البته منظور رويت چشمي نيست، رويت ايماني و معرفتي است. يک باب معرفتي باز ميکرد و از طريق همه عارف مي شدند و آن رويت ايماني براي شان حاصل مي  شد. ولی خداوند ابوابي را قرار داده است که بايد از طريق آن ها به سمت خدا برويد. ابواب هم يعني آنها هستند که سرچشمه علم و معرفت اند. معرفت خداي متعال مستقيم روزي ما نمي  شود و فقط از آن مسير به ما مي رسد.

سپس حضرت اين آیه را خواندند «لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَ لَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(بقره/189) اين که برويد يک راه رياضتي براي خودتان درست کنيد و خيال کنيد که از آن راه  ها می توانید وارد بيت التوحيد شويد، نمي  شود. اگر مي  خواهيد به خدا برسيد، باید اهل تقوا باشيد. تقوا چيست؟ به خانه  هاي توحيد رو بياوريد و از راهش هم وارد شوید. حضرت فرمودند ما بيت توحيد هستيم؛ بيت توحيد يعني بيت معرفت، علوم و حکمت الهي. «أَنَا مَدِينَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»، «أَنَا دَارُ اَلْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَ».

پی نوشت ها:

(1) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 1، ص: 227

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 184

(3) مختصر البصائر، ص: 178