نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

جلسه هفتم محرم حسینیه حضرت زهرا/ اصلاح و افساد جامعه با اتصال یا قطع ارتباطات الهی؛ عاشورا راه اصلاح عالم و برگرداندن آن به مدار امام

متن زیر گزارشی تفصیلی از جلسه هفتم از سخنرانی آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری در دهه اول محرم 97 به تاریخ 26 شهریورماه می باشد که در حسینیه حضرت زهراء سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. ایشان پس از مروری بر مطالب جلسات گذشته بحث معرفتی و جدیدی را پیرامون معنای فساد و صلاح مطرح کردند و فرمودند: جبهه باطل با مشغول کردن مردم به لهو و لعب و پراکنده کردن آنان از حول پیامبر اکرم و اهل بیت، مردم را به فساد می کشانند. جبهه باطل با قطع کردن ارتباطات الهی بین مردم و امام و بین مؤمنین با یکدیگر، جامعه را فاسد و فاسق می کند و این فسق آنان، مانع بهره مندی شان از قرآن کریم و جهنمی شدن شان می شود. اما در مقابل امام حسین با برگرداندن مردم حول پیامبر و امام معصوم، جامعه را اصلاح می کنند. بنابراین فساد یعنی مردم و جامعه را از مدار و حول امام خارج کردن کما اینکه اصلاح یعنی برگداندن آنان به محور امام. پس اینکه امام حسین فرمودند من برای اصلاح امت جدم قیام کردم به همین معناست. وادی حزن و عزاداری سیدالشهداء مؤمنین را به موضع گیری و صف و قتال می کشاند و در نتیجه آن، صفوف مؤمنین و کفار از یکدیگر جدا می گردد که اصلاح به همین معناست. وادی حزن و اشک بر امام حسین وادی اصلاح و تطهیر امت پیامبر اکرم می باشد بنابراین نباید به شبهات بی پایه و اساسی که در رابطه عزاداری مطرح می شود توجه کرد. با توجه به مطالب فوق روشن می شود که عاشورایی شدن و عزادار شدن راه اصلاح و اتصال جامعه بر مدار امام معصوم می باشد مداری که توسط سقیفه و دستگاه باطل قطع شد و در حال حاضر نیز به شکل دموکراسی و تمدن مدرن و امثال آن، این قطع ارتباط صورت می گیرد.

مروری بر مطالب جلسات گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین. در جلسات گذشته بیان کردیم که شادی ها و غصه های انسان ها، درجاتی دارد. نکته اول این بود که هم جبهه مؤمنین و هم جبهه کفار و نفاق، دارای شادی ها و غصه هایی می باشند. نکته دوم این بود که این شادی و غصه های انسان، قابل تعلیم، تربیت و رشد می باشند و انسان می تواند به نقطه ای برسد که از یک سلسله خوشی ها و غصه ها فاصله بگیرد و شادی ها و غصه های دیگری برای او پیدا شود و اتفاقا از اموری که انبیاء الهی(ع) در جبهه حق و شیاطین نیز در جبهه باطل روی آن دست می گذاشتند و انسان ها را تربیت می کردند، غم ها و شادی های انسان و جوامع انسانی است. نکته سومی که بیان نمودیم در این رابطه بود که بازگشت شادی ها و غصه هایی که در یک جامعه و یک امت وجود دارد، به ولات، ائمه و پرچمداران این جوامع می باشد. به عبارتی دیگر، این شادی ها و غصه ها، شادی ها و غصه های ائمه و پرچمداران آنان است که در روح تابعین آن ها تنزل پیدا می کند. پس اگر امام و ولیِّ آنان، امام حق باشد آن انبساط ها و غصه های امت، انبساط های و غصه های امام حق در آنان تنزل پیدا می کند و اگر امام و ولیِّ آنان، امام باطل است، انبساط ها و غصه های امام باطل در آنان تنزل پیدا می کند که بیان کردیم که شاید روایت «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا» ناظر به همین مطلب باشد. بر این اساس، جبهه نفاق و جبهه کفر برای این که مردم را از حول وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و پس از ایشان از حول ائمه معصومین علیهم السلام پراکنده کنند، به ایجاد جمعی غیر از این جمع و به پا کردن بساط تجارت، لهو و لعب پرداختند که طبیعتا شادی ها و غصه های جامعه را هم به همین سمت بردند و تمام انبساط خاطرها، نشاط ها، جشن ها و شادی ها و همینطور غصه های مردم، بر همین مدار سیر می کند. بنابراین طرح دشمن ایجاد لهو و لعب و بازار تجارت است تا اینکه مردم را از حول وجود مقدس نبی اکرم(ص) که برای اقامه ذکر و صلات قیام کردند، پراکنده کنند.

بودن یا نبودن حول اولیاء الهی معنای اصلاح و افساد

در قبال این طرح، نقشه و کاری که دشمن برای پراکنده کردن مردم از حول نبی اکرم و اهل بیت(ع) و مشغول کردن آنان به لهو و لعب انجام داد، وجود مقدس سیدالشهداء(ع) برای اصلاح قیام کردند که فرمودند: «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي»(2) و آن فسادی که اتفاق افتاده بود، پراکنده شدن مردم از مدار پبامبر اکرم بود زیرا آنگاه که مردم از حول ایشان پراکنده شدند، هم مردم و هم جامعه فاسد می شود و هم فساد آشکار می گردد که قرآن کریم می فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاس»(روم/41) اما اگر مردم حول نبی اکرم و اهل بیت جمع شدند هم آن ها و هم جامعه صالح می شود. پس صلاح و فساد اینگونه معنا می شود. قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»(اعراف/56) در این آیه، خداوند متعال به منافقین خطاب می کند پس از این که خداوند زمین را اصلاح کرد، شما مردم را فاسد نکنید و در زمین فساد نکنید. ذیل این آیه شریفه، در تفسیر قمی آمده است که: «أصلحها برسول الله و أمير المؤمنين فأفسدوها حين تركوا أمير المؤمنين»(3) پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) آمده اند تا عالم را اصلاح کنند.

تلاش جبهه باطل در فاسد کردن مردم با قطع کردن رشته های اتصال الهی

بنابراین اگر همه چیز بر مدار رسول اکرم قرار بگیرد، عالم به سوی صلاح می رود و یک جامعه صالح ساخته و زمین پر از صلاح می شود. و اما اگر مدار را از مدار وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت برگردانده شود، فساد به پا می شود و کار دشمن همین است. هنگامی که در قرآن، منافقین به فسق معرفی می شوند، قرآن فسق را اینگونه معنا می کند که: «وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِين * الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْض»(بقره/26-27) یعنی فاسق آن کسی است که رشته هایی را که خدا دستور داده برقرار شود قطع می کند. فاسق با قطع رابطه امت با امامش و رابطه مؤمنین با یکدیگر، که این روابط مؤمنین باید بر مدار محبت امامشان باشد، آن روابطی که خدا دستور به وصل شان داده است را قطع و روابط دیگری را جایگزین آن می کنند. در جامعه کفار تمام این ارتباط ها به هم می ریزد زیرا رابطه با معصوم که باید محور تمام روابط اجتماعی باشد، قطع می شود و آنگاه که قطع شد، ارتباطات بر مدار محبت و توجه به معصوم نخواهد بود. کفار چنین جامعه ای درست می کنند و با بر هم زدن روابط الهی در جامعه، از طریق ایجاد لهو و لعب و تجارت مردم را از مدار حضرت جدا می کنند.

اصلاح جامعه توسیط سیدالشهداء با ایجاد فضای حزن و اندوه

در مقابل این طرح بزرگ دشمن، طرح سیدالشهداء(ع) برای اصلاح این است که دوباره جامعه را به مدار حضرت برگردانند و همان روابط برقرار شود. وجود مقدس امام حسین(ع) با ایجاد فضای توجه به ایشان و فضای اندوه و اشک و بکاء، عالم را سیر می دهند و آن را وارد وادی دیگری نمودند تا آن بساط لهو و لعبی که شیطان و اولیاء طاغوت برپا کرده بودند به هم بخورد. با شهادت سیدالشهداء بساط لهو و لعب دشمن به هم خورد و اگر حضرت «قَتِيلُ الْعَبْرَة» هستند برای همین است که حضرت می خواهند جامعه را با برگرداندن به مدار اصلی خود یعنی مدار اهل بیت(ع) و مدار توحید، اصلاح کنند. حضرت برای اصلاح جامعه اقدامی کردند که این اقدام به یک تحول اساسی و ایجاد یک فضای حزن و اندوهی که تمام کائنات و اهل بیت وارد آن شدند منتهی می شود.

چگونگی اصلاح جامعه از راه حزن و اندوه

این اندوه به فهم صحیح از جبهه حق و باطل، موضع گیری و اقدام در مقابل آن و تبری، لعن، صف و قتال و خونخواهی منتهی می شود و تمام این امور، مقدمات برگشتن عالم به مدار خودش می باشد. مدار اصلی عالم، مدار تقرب الی الله و اولیائش می باشد که در زیارت عاشورا می خوانیم: «إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَيْكَ بِمُوَالاتِكَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ قَاتَلَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْحَرْب». این موالات و این برائت که از عاشورا ناشی می شود دوباره جامعه را به مدار خودش بر می گرداند. «فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَ رَزَقَنِي الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ» عاشورا ما را از صف دشمن جدا می کند و به برائت و درگیری می رساند و این مقدمه همراهی با اهل بیت(ع) و در مدار آنان قرار گرفتن است که در ادامه فراز فوق می خوانیم: «أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ». این موالات و این برائت که از عاشورا ناشی می شود، مقدمه این است که «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» زندگی و ممات انسان ها در پرتو زندگی و شعاعی از زندگی نبی اکرم باشد یعنی در دنیا، برزخ و قیامت همراه حضرت شوند. پس امام حسین(ع) با ایجاد فضای اندوه، عالم را به مدار خودش بر گردانده است اما در مقابل، جبهه باطل: «يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» آن رشته هایی که خداوند متعال دستور داده بود برقرار شود را قطع کرده است که اصلی ترین رشته، رشته اتصال با امام و باید پس از آن، بقیه روابط بین مؤمنین با محوریت رابطه با امام شکل بگیرد. دشمنان آن رشته اتصال با امام را قطع کردند و مدار عالم را تغییر دادند اما امام حسین(ع) این رشته را وصل و مدار را به حالت اولیه خود بر گرداندند. حضرت با ایجاد این فضای حزن و به تبع آن، لعن، برائت و صف و قتال و سپس ایجاد معرفت نسبت به اهل بیت و دوستانشان، رابطه ها را به مدار «أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ» و «أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» و آن مدار اولیه یعنی «ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْن» بر می گردانند. دشمن با ایجاد لهو و لعب به قطع این رشته های اتصال و بر هم زدن این مدار عالم پرداخت تا انفضاض و پراکندگی از حول حضرت ایجاد شود که در سوره جمعه به این داستان اشاره شده است و می فرماید: «إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِما»(جمعه/11).

مانعیت فسق و جدایی از امام برای بهره مندی از قرآن

قرآن از منافقین به فاسقین تعبیر می کند و کار آنان این است که «يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» رشته های الهی را قطع کنند و آنگاه که رشته ها قطع شد این کتاب آسمانی برای مردم کاری نمی کند که می فرماید: «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقين * الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فىِ الْأَرْض» فاسقین کسانی هستند که آنچه خدا دستور به وصل آن داده است را قطع می کنند. وقتی بساط فسق -که فسق یعنی جدا شدن از امام و آن عهدهایی که با او داشته ایم- برپا شد و رشته رحامت با نبی اکرم و اهل بیت(ع) است که رشته رحمت خداست قطع شد، و به تبع این جدایی از امام جامعه فاسق شد و روابط دیگری به جای رابطه با امام قرار گرفت، قرآن کاری برای مردم نمی کند.

مدار بودن رابطه با امام برای تمام روابط در جامعه

مدار اصلی تمام روابط در جامعه مؤمنین رابطه با امام است. مؤمنین یکدیگر را دوست می دارند و بر محور امام به هم محبت می کنند و این بر محور امام اتفاق می افتد. در روایات متعددی آمده است که محضر ائمه به ویژه امام صادق(ع) می رسیدند - زیرا در دوران امام صادق قیام هایی به ظاهر به نفع اهل بیت شکل گرفت - و می گفتند شما چرا سکوت کردید؟ مردم خراسان، کوفه و ... اعلام آمادگی کرده اند پس قیام کنید. حضرات معصومین که بیان کردیم اکثرا خدمت امام صادق(ع) می رسیدند، این درخواست را قبول نمی نکردند. امام صادق(ع) در پاسخ به اعلام آمادگی آنان فرمودند: آیا در محبت ما، کارتان به جایی رسیده است که اگر احتیاجی داشته باشید به خانه دوست خود بروید و در غیاب او کیسه و انبان سکه هایش را مثلا از خانواده اش بگیرید و مهر آن را بشکنید و به اندازه نیاز بردارید و او هم اعتراضی نکند؟ آن شخص عرض کرد نه آقا ما هنوز اینگونه نشده ایم. فرمود پس هنوز آماده نیستید. در دوران ظهور شما در محبت امام خود به گونه ای می شوید که دست در کیسه یکدیگر می کنید و در غیبت برادرتان درِ خانه اش را در می زنید کیسه جواهراتش را می گیرید مهرش را می شکنید و به اندازه نیاز خود برمیدارید و بقیه را هم برمی گردانید و کسی اعتراضی نمی کند. باید رابطه مؤمنین بر مدار امام اینگونه شود. اما اینگونه روابط، بخشی از روابط مؤمنین با یکدیگر است که روابط مالی می باشد و روابط دیگری نیز وجود دارد چرا که روابط فقط در روابط مالی خلاصه نمی شود.

مانع شدن جبهه باطل از شکل گرفتن روابط بر مدار امام

کار دشمن این است که نمی گذارد روابط جامعه مؤمنین بر مدار محبت امام و توجه به امام شکل بگیرد. وقتی این روابط به هم خورد و روابط دیگری جایگزین آن شد، روابط بر مدار دنیا و لهو و لعب می گردد. جبهه باطل رابطه پدر و مادر، برادر و خواهر، همسر و عشیره و فامیل و همه اینها که بر مدار ارتباط با امام هست را قطع می کنند و جای آن روابط دیگری می گذارند. اگر این روابط قطع شود و مدار ارتباط جامعه با امام نباشد، قرآن برای مردم فایده ای ندارد. قرآن برای هدایت امتی آمده است که گرد امام خود جمع می شوند و می خواهند با امام راه بروند که قرآن کریم می فرماید: «هُدىً لِلْمُتَّقين»(بقره/2) این قرآن برای متقین هدایت است نه فاسقین. متقین کسانی اند که دور امام خود جمع می شوند که ذیل این آیه شریفه فرمود منظور از متقین شیعیان است. فاسقین کسانی اند که از امام جدا می شوند و«يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ» که اگر این اتفاق افتاد قرآن کاری نمی کند و فایده ای ندارد کما این که استغفار رسول اکرم برای چنین اشخاصی که با قطع ارتباط با امام فاسق شده اند، فایده ای ندارد. قرآن کریم می فرماید: «سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين»(منافقون/6). یعنی اقداماتی که نبی اکرم برای تطهیر و اصلاح آنان می کنند -که استغفار معنایی جامعی برای تطهیر است- برای جامعه ای که جمعشان را از رسول جدا کردند و بخاطر آن فاسد شده اند، فایده ای ندارد. وقتی روابط جامعه با امام قطع شد، قرآنی که برای آن روابط آمده است فایده ای برای مردم ندارد زیرا: «عَلِيٌ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُ، لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض» این دو رشته جدایی ناپذیرند. همانگونه که امیرالمومنین «قاسم الجنّة والنّار» است و ایشان «نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى الْأَبْرَارِ وَ نِقْمَتِهِ عَلَى الْفُجَّار» است، همانگونه که امیرالمؤمنین(ع) آنان را بخاطر فسق و فجوری که کردند بر مدار جهنم قرار می دهد، قرآن نیز همین کار را می کند و این فاسقین را دستگیری نمی کند که فرمود: «وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِين».

برگشتن جامعه به مدار صلاحِ با امام بودن به وسیله عاشورا

کار جبهه نفاق به پا کردن بساط لهو و لعب و به دنبال این لهو و لعب به هم زدن روابط است و یک جامعه با روابط دیگری درست می کند که حضرت امام حسین(ع) می خواهند این جامعه را بر مدار صلاح یعنی بر مدار امام برگردانند و دوباره روابط یک شکل دیگری پیدا کند و مردم حول امامشان جمع شوند. حضرت با بردن جامعه مؤمنین به یک وادی حزن و اندوه که حاصل آن گاهی، فهم، بصیرت، موضع گیری و جدا شدن و صف و قتال است، جامعه را به مسیر و مدار خودش یعنی معیت با امام بر می گردانند. آن مداری که دوباره باید برگردیم این است که در زیارت عاشورا می خوانیم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» باید حیات و ممات ما، شعاعی از حیات و ممات نبی اکرم و اهل بیت شود و جامعه اینگونه اصلاح می شود و این بر مدار عاشورا اتفاق می افتد. پس اگر اصلاح یعنی برگرداندن جامعه به مدار ولایت حق، این اصلاح از این مسیر و اقع می شود که در زیارت عاشورا می خوانیم: «فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَ رَزَقَنِي الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» وقتی انسان به رزق معرفت و برائت برسد، به معیت و ثبات قدم می رسد.

علت توجه ائمه اطهار به برپایی عزای امام حسین

اگر اصلاح جامعه یعنی جامعه در مدار امامش ثابت قدم و با امام خود صدق داشته باشد؛ این اصلاح، از مسیر حزن و اندوه می گذرد. به همین خاطر است که ائمه(ع) این عزا را اقامه می کردند. امام سجاد(ع) سی و پنج سال گریه کردند تا این عزا اقامه شود و این حزن را در ارواح مؤمنین وارد کنند چون اتصال به عاشورا بسیار سخت است. تا زمانی که غافلیم چگونه می توانیم بهره ببریم؟ کما اینکه امت حضرت یعقوب غافل بودند و صبر حضرت یوسف و حزن حضرت یعقوب بود که آنان را به مدار ولیّ خدا بر گرداند. آنگاه که یک امت باید بر مدار حضرت یوسف اصلاح شوند -و به تعبیر امام صادق(ع) صبر جناب یوسف بود که امت را اصلاح کرد - ولی آنان از این مصلح خود نه تنها غافل و به کار خود مشغول بودند بلکه او را داخل چاه انداختند؛ باید حضرت یعقوب سال ها و سال ها این حزن و اندوه دوری از جناب یوسف و بلای یوسف را در جامعه بدمند و این جامعه از مسیر آن بلاء به مقصد می رسد و صبر اوست که این امت را اصلاح می کند. اگر این امت از آن صبر و استقامت و بلا فاصله بگیرند، اصلاح نمی شود. کار امام حسین این است که خودشان فرمودند: «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي» او با شهادت خود جامعه را اصلاح می کند و بلای حضرت، عالم را اصلاح می کند و به مدار خود بر می گرداند. اگر کسی از حضرت غافل شد، جزو صالحین نمی شود و در جبهه مقابل قرار می گیرد. به همین خاطر ائمه(ع) نسبت به عزاداری تنبه می دادند و آن را اقامه می کردند. امام سجاد(ع) سی و پنج سال گریه کردند. گاهی صبر یک نفر باعث اصلاح یک امت می شود مانند حضرت یوسف(ع) که صبر کرد و امتی را از بت پرستی نجات داد. به همین جهت امام سجاد(ع) با حزن خود این حزن را در جامعه دمیدند زیرا دستور این بوده است که باید آنان را به سمت حزن و اندوه بر امام حسین هدایت کنی و الّا امام سجاد می توانست غصه های خود را پنهان کند کما این که وجود مقدس نبی اکرم(ص) غصه ها را جرعه جرعه می خورد و اندوهش را پنهان می کرد. این که ائمه(ع) مجلس به پا می کردند و به برپایی آن دستور می دادند، برای این است که باید نسبت به بلای سیدالشهداء توجه شود زیرا این بلاء، مدار اصلاح عالم است. ما باید وارد آن محیط شویم تا به اگاهی ها، صف بندی ها و برائت ها برسیم و این امور مقدمه برگشتن جامعه به مدار ائمه(ع) یعنی معیت و ثبات قدم در محضر خدا در کنار امام است.

بی پایه و اساس بودن شبهات نسبت به عزاداری

با توجه به توضیحات فوق به سست و بی پایه و اساس بودن سخنانی که در مورد عزای امام حسین(ع) گفته می شود پی می بریم. این عزاداری ها، خود آزاری و ناشی از مشکلات روانی ما نیست بلکه تبری از جبهه شیطان و حضور در صف سیدالشهداست و با این عزاداری ما را در مدار حضرت قرار می دهند. آیا آنان که اسیر دنیایند و برای آن غصه می خورند، دچار خودآزاری شده اند یا ما که عزاداری می کنیم؟ آنان که با مردن سگشان غصه دار می شوند نباید برای مؤمنین تعیین تکلیف کنند. همین افراد کذایی هستند که دانشمند می شوند و علم تولید می کنند سپس در روان شناسی می گویند کسانی که عزاداری و سینه زنی می کنند، به بیماری خودآزاری مبتلاء هستند. باید به آنان گفت شما برای ما تکلیف معین می کنید؟ شما که تمام غصه هایتان فانی در دنیاست و به لهو و لعب و بازیگری در دنیا مشغول هستید با این اوصاف باز شما برای ما تعیین تکلیف می کنید؟

مقدمه بودن عزاداری امام حسین برای معیت با امام و اصلاح جامعه

 ما برای سیدالشهدایی که این بساط لهو و لعب را در عالم جمع می کنند مردم را به مدا رتوحید بر می گردانند، عزاداری می کنیم. اشک مطهر است و حیات قلب و فرح باطنی می آورد. اشک باعث می شود که عالم برزخ و قیامت ما اصلاح شود. البته گمان نشود این توصیه های فراوان به اشک و عزاداری بر سیدالشهداء(ع) همان سخنی است که می گوید فقط گریه کنید. زیرا این اندوه و اشک ساکن نیست و به دنبال آن صف و قتال درستی شکل می گیرد که این صف و قتال، مقدمه معیت است. تا زمانی که به طاغوت کافر نشویم، نمی توانیم به عروه الوثقی یعنی امام(ع) متمسک شویم که فرمود: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى»(بقره/256) پس قدم اول در تمسک به عروه الوثقی یعنی امام، کفر به طاغوت است که ماجرای سیدالشهداء(ع) ما را به دستگاه باطل کافر می کند و نمیگذارد دستگاه لهو و لعب آن ها را باور کنیم. اگر وارد ماجرای امام حسین(ع) نشویم، در دستگاه لهو و لعب گرفتار می شویم. علت اینکه در ایام محرم بساط لهو و لعب در جامعه مؤمنین تا این اندازه جمع می شود، توجه بیشتر ماست. مؤمنین باید تمام سال متوجه سیدالشهداء شوند و بلکه بالاتر از آن باید صبح و شب متوجه عاشورا باشند که در ناحیه مقدسه می خوانیم: «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»(8). اگر جامعه مؤمنین صبح و شب متوجه به عاشورا باشد، بساط لهو به صورت کلی از جامعه آنان جمع می شود و جامعه آنان از کفار فاصله می گیرند. تا زمانی که جامعه مؤمنین از کفار فاصله نگیرند به مدار امام برنمی گردند زیرا نمی توان هم با کفار بود و هم با امام. اینهایی که حد وسط را انتخاب می کنند به امام نمی رسند و مصداق این آیه شریفه اند که می فرماید: «مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاء»(نساء/143) تکلیفش را نه با مؤمنین و نه با کفار معین می کند. هر اقدامی که برای اصلاح باشد اما به امام بر نگردد، فساد است و جریان نفاقی که در قرآن به آن اشاره شده است همینگونه است. قرآن کریم در وصف منافقان می فرماید آنان گمان می کنند اصلاح می کنند اما فساد می کنند که می فرماید: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»(بقره/11). یعنی آنگاه که به آنان می گویند فساد نکنید می گویند ما اصلاح می کنیم. قرآن کریم می فرماید: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ»(بقره/12) اصلا مفسدین همین افراد هستند چون جامعه را از مدار امام بیرون می کنند. إفساد یعنی جامعه را از مدار اصلی خود بیرون بردن.

رسیدن به فرح و لذت واقعی از راه عاشورا

اسلام علاوه بر غصه، انبساط هم دارد اما انبساط وقتی پیدا می شود که ما بر مدار امام قرار بگیریم و در دستگاه شیطان انبساطی نیست که بیان کردیم حزن از قوای شیطان و فرح از قوای نبی اکرم(ص) می باشد پس در دستگاه شیطان هیچ فرحی وجود ندارد و سراسر آن غصه است. حتی باطن شادی هایی که در این دستگاه هستند، غصه است که روایت «حُفَّتِ النَّارُ بِالشَّهَوَات»(9) اشاره به همین مطلب است. اگر ما دنبال آن انبساط واقعی هستیم، انبساطی که در همراهی با امام وجود دارد، از دالان مصیبت سیدالشهداء واقع می شود. اگر ما آن ضیافت را می خواهیم، یعنی می خواهیم به مقام رضا برسیم زیرا لذات در مقام رضا می باشد که قرآن کریم می فرماید: «يَأَيَّتها النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّة * ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّة»(فجر/27-28) تمام لذات آنجاست. کسانی که در مقام رضا نیستند لذتی نمی برند زیرا ظرفی برای لذت بردن ندارند و مقام رضا ظرف لذت بردن است و رسیدن به آن مقام از دالان عاشوراست. اگر جامعه مؤمنین به مقامی می رسند که «رَاضِيَةً مَّرْضِيَّة» می شوند، اگر به مقامی می رسند که در سوره بینه خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة * جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبهّمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تجرِى مِن تحتها الْأَنهارُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضى اللَّهُ عَنهمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ ذَالِكَ لِمَنْ خَشى رَبَّهُ»(بینه/7-8) بخاطر این است که در مقام رضا هستند و این خوشی ها بر مدار عاشورا اتفاق می افتد که هم خداوند متعال از آن ها راضی است و هم آنان در مقام رضا هستند و شادی واقعی همین است. این شادی بر مدار عاشورا اتفاق می افتد زیرا باید صف های مؤمنی و کفار که در هم آمیخته اند، از یکدیگر تفکیک شود. این تفکیک بر مدار عاشورا واقع می شود و عاشورا حق و باطل را جدا می کند.

قطع ارتباطات الهی توسط سقیفه و اصلاح آن توسط عاشورا

کار سقیفه بسیار سنگین و عظیم بوده زیرا همه را از مدار امام جدا کرده است که: «يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ» یعنی تمام رشته هایی که بر مدار امام بوده را قطع کرده و چیز دیگری جایش گذاشته و جمع دیگری بنا کرده است. دوباره رسیدن به جمع و جامعه حول امام و جدا شدن صفوف از یکدیگر، از عاشوراست و امت سازی بر مدار عاشورا صورت می پذیرد. این امت بر مدار امام است که به «رَضى اللَّهُ عَنهمْ وَ رَضُواْ» می رسد. تفکیک امت ها از یکدیگر براساس عاشوراست و الّا حق و باطل با یکدیگر مخلوت اند و این تفکیک عاشوراست که بدی ها را با در هم یک جا جمع می کند که قرآن کریم می فرماید: «لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبيثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَميعاً فَيَجْعَلَهُ في جَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»(انفال/37) یعنی همه بدیها با هم متراکم می شوند و جهنم می روند و شر البریه می شوند که می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ في نارِ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّة»(بینه/6). در صفّ مقابل عده ای بر مدار و محور عاشورا، خیرالبریه می شوند. اگر عاشورا نباشد این تفکیک حاصل نمی شود چرا که عمر سعد و شمر هم نماز می خواندند. اگر عاشورا نباشد این افراد هم خودشان را از جمله امت پیامبر اکرم(ص) می دانند.

صف بندی عاشورای امام حسین برای اصلاح امت

 از آنجا که اصل آلودگی ها از دشمنان اهل بیت(ع) می باشد که در روایت «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَة»(10) به آن اشاره شده است، امام حسین(ع) با جدا کردن این صفوف از یکدیگر جامعه را از آلودگی ها پاک و اصلاح کرد چرا که اصل تمام شرور دشمنان اهل بیت هستند و تمام فحشاء و تمام بدیها به آن ها بر می گردد. کما این که امام معصوم، امام الصالحین هست و هرجا شعاع امیرالمومنین باشد، صلاح نیز هست. وقتی امت بر مدار امیرالمؤمنین(ع) قرار می گیرد صالح می شود و در طرف مقابل هم، وقتی جامعه بر مدار این اهل فساد و فاسقین قرار می گیرد جامعه فاسق و فاسد می شود. برگرداندن روابط به شکل آن چیزی که در غدیر باید اتفاق می افتاد که تا ظهور به تأخیر افتاده است، بر مدار عاشورا اتفاق می افتد و این بر مدار اندوه است. از این وادی اندوه، معرفت، فهم، صف بندی ها، جدا شدن ها و پیوستن ها و قطع و وصل ها اتفاق می افتد. اگر بخواهیم از جامعه کفار و از ظاهر و باطن ولات جور که «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ»(انعام/120) جدا شویم، این جدایی با حزن و اندوه عاشورایی اتفاق می افتد. باطن جبهه باطل خود ائمه و ولات جور و ظاهر آن، تمدن آنان است که سراسر لهو و لعب می باشد. نظام سرمایه داری و دنیای مدرن همینگونه است. آنان بر محور ائمه نار جهنمی بر پا کرده اند و امام شان نیز شخصی معلوم الحال است. آیا با این امام کسی بهشتی می شود؟ جالب است چنین شخصی نیز مدعی امامت بر عالم است و می گوید رهبری عالم مال امریکاست و این لیبرال دموکراسی فرهنگ ماست و من نیز پرچمدار این فرهنگ می باشم. باید از او پرسید آیا با تو کسی بهشتی می شود؟

 بقیه ولات جور نیز همین گونه اند با این تفاوت که چهره آنان فرق کرده است. برخی آنان به فرموده امیرالمؤمنین(ع) : «فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاء»(11) هستند. امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه دوران آن سه نفر را بسیار لطیف توضیح می دهند و می فرمایند: دوره خلیفه اول، دوره کوری است که چشم ها را گرفتند و فضا را تاریک کرده اند. علتش هم این بود که می خواستند یک چیز بی ارزش را به جای طلا بفروشند و لازمه این کار، خاموش کردن چراغ هاست. وقتی می خواهند گوساله سامری را جای امیرالمومنین بنشانند باید چراغ ها را خاموش کنند چرا که غیر از این ممکن نیست. دوره خلیفه دوم، «حَوْزَة خَشْنَاء» می باشد که خشونت و سخت گیری آنان شروع شد. و دوره خلیفه سوم: «بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِه» او بین آشپزخانه و توالت حرکت می کرد و به تعبیری دیگر اهل شهوت و شکم پرستی بود. بنابراین در دستگاه این طرف، چیزی غیر از کوری، شهوت، خشونت و ... نیست و در حال حاضر نیز در دستگاه تمدن غرب غیر از این امور چیزی وجود ندارد. این دستگاه، انسانی که باید به مقامات عالیه برسد را دل مشغول و اسیر دنیا می کنند.

عاشورایی شدن راه برگشت به مدار امام و جدایی از صف باطل

انسان برای عبور از این وادی جهنم باید از این صف جدا شود و بفهمد این وادی و این دستگاه، جهنم است. متاسفانه ما هنوز هم نمی فهمیم که این وادی جهنم است و خیال می کنیم تمدن غرب بهشت است و طرف حق جهنم! شاهدش این است که برخی ها به گونه ای عجیب ذوق زده متروها، پیشرفت ها و نظم خیابانی و کارخانه های آنان می شوند و می گویند: ظرفیت انبار فلان کارخانه آنان به فلان نحو است و نصفه روزی از تولید نگذشته، آن را صادر می کنند پس چه چرخش سرمایه ای دارند. یا اینکه شخص دیگری که به کتابخانه دیجیتال آنان می رود با چه شوق و ذوقی تعریف می کند که این کتاب خانه، چند میلیون کتاب غیر مکرر دارد و شما هنوز از راه نرسیدی عضویت آنجا را به تو می دهند. متأسفانه هنوز نمی خواهیم بفهمیم امپراطوری بنی امیه بد است و تا انتقادی می کنیم در پاسخ می گویند آنجا دموکراسی و آزادی وجود دارد. باید به آنان گفت اینقدر مبالغه نکنید. آیا کسی زیر دست این شیطان ها باشد، به آزادی می رسد؟ آنان برده داری نرم افزاری پیچیده و مدرن ماشینیسم را، آزادی می نامند و با آزادی گفتن مردم را فریب می دهند.

امام حسین(ع) آمده است تا ما را از این افراد و این دستگاه جدا کند. اگر عاشورایی شدیم از اینها جدا می شویم و به معیت می رسیم و در نتیجه به مدار اصلی یعنی مدار بر محور امام بر می گردیم و اسلام همین است. اما اگر عاشورایی نشدیم بر مدار همان روابطی که آن ها ایجاد کردند باقی می مانیم. ما باید آن روابطی را که آنان قطع کردند بازسازی کنیم. اینکه می گویند گریه سستی می آورد و عالم اندوه شما را سست می کند پس بجای توصیه به گریه کردن، به مردم قیام یاد بدهید حرف درستی نیست زیرا قیام از این جا شروع می شود و الا قیامی که بر مدار امام حسین نباشد به چه درد می خورد. نمونه آن مارکسیست ها می باشند که چهل میلیون کشته دادند اما چه چیزی نصیب شان شد؟ آیا ارزش دارد که انسان جانش را به خاطر طبقه کارگر بدهد؟ اگر قرار است انسان به خدا نرسد، پس بهتر این است که به خودش برسد تا اینکه برای دیگران جان بدهد. اگر قرار نیست انسان به خدا برسد و راه دیگری را انتخاب کرده است، چرا عبد دیگران شود و کشته شود تا دیگران زنده بماند؟

یا اینکه برخی قائل به لیبرال دموکراسی اند و می گویند بیایید دموکراسی را برپاکنیم تا مردم رأی بدهند. باید به این افراد گفت اولین باری که در ماجرا سقیفه گفتید مردم اجماع کردند چه نتیجه ای به دست آمد که حالا به دست بیاید؟ این دموکراسی همان اجماع و فتنه ای است که شکل عوض کرده است و یک بار در شکل مکتب مارکسیسم، یک با در شکل سرمایه داری و آن زمان ها هم در شکل بنی امیه و بنی عباس در آمدند که باید از تمام این ها عبور کرد و این عبور بر مدار عاشوراست. عاشورا معبر ماست برای فهمیدن، شناخت، عبور و جدا شدن از این باطل و برگشت به روابط اصلی خود که خداوند امر به وصل کردن آن کرده است. آیا این گریه که ما را از دستگاه کفر جدا می کند بد است؟ آیا این خودآزاری است و سستی و رخوت ایجاد می کند؟ آیا می توان جای این گریه را با پایکوبی و خوشحالی عوض کرد و همه ما در عاشورا شادی کنیم؟ باطن حزن عاشورا، فرح است که در عبور به عالم برزخ و قیامت و برای اهلش در همین دنیا ظاهر می شود ولی باطن دستگاه باطل حزن است. پس اینکه این روزها دوباره سخنانی گفته می شود که امام حسین در ضیافت اند و انسان برای ضیافت نمی کند حرف نامربوطی است زیرا اگر کسی می خواهد به آن ضیافت برسد، باید از وادی بلاء عبور کند.

لزوم محزون شدن بر سیدالشهداء برای توبه درست و برگشت به مدار امام

تا انسان در این وادی بلا ذوب نشوی نمی تواند آن ضیافت را درک کند. امیرالمؤمنین(ع) در روایتی می فرماید: «أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى يَلْصَقَ الْجِلْدُ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيد»(12) یعنی برای توبه باید گناهی که از لذت حرام روییده است را با حزن ذوب کنی به طوری که پوست به استخوان بچسبد. باید این شادی و انبساط و این گوشت و پوستی که از دستگاه بنی امیه روییده است را با حزن سیدالشهداء آب کنی تا به امام برسی. ان لحمی «نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ» یعنی بر گناه روییده است، مال دستگاه باطل است. دستگاه سقیفه و بنی امیه، آن «سُحْتِ» است. هرچی از آن دستگاه روییده است، باید با حزن بر سیدالشهداء آب شود و الّا اگر آب نشود تو تائب نیستی و به مدار خدا و اهل بیت(ع) برنمیگردی. اگر جامعه می خواهد به مدار امام یعنی آن روابطی که دستگاه باطل آن را قطع کرد دوباره برگردد و قرآن بر این جامعه حاکم شود، باید آن انبساط ها و آن فربه ای که از دستگاه باطل، دستگاه لهو و لعب و دستگاه بنی امیه و غیره بوده است برای ما پیدا شده است با بر حزن سیدالشهداء آب شود. اندوه بر سیدالشهداء برای افراد و جامعه مطهر است. اگر از این وادی حزن عبور نکنیم و در حزن سیدالشهداء ذوب نشویم، این بساط و روابطی که دستگاه کفر به پا کرده است جمع نمی شود و نتیجه این بساط بهشت نیست.

توبه یعنی گریه کردن بر امام حسین(ع) که در حدیث امام رضا(ع) خوانده ایم: «إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيرا»(13) اگر به اندازه بال مگس اشکت جاری شد، حتی اگر گناهانت به اندازه کف دریا باشد پاک می شود و با گریه بر امام حسین از آلودگی ها و روابط شیطانی که مال دستگاه سقیفه بنی امیه وشیطان پاک می شوی. انسان با اشک بر سیدالشهداء پاک می شود و پس از رسیدن به وادی طهارت، به وادی امام می رسد و بهشتی می شود. شفاعت یعنی تطهیر، فلذا وادی حزن امام حسین(ع) که وادی تطهیر است، اعظم اسباب شفاعت می باشد. تا ما از جهنم و اولیاء طاغوت پاک نشویم بهشتی نمی شویم و این تطهیر و رهایی از شیطان با عاشوراست. عاشورا همه را جدا می کند و پس از جدا کردن، وصل می کند که در زیارت عاشورا می خوانیم: «أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ و أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» عاشورا حیات و ممات ما را در وادی ولایت حقه می برد. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 44، ص: 329

(3) تفسير القمي، ج‏1، ص: 236

(8) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 98، ص: 238.

(9) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 67، ص: 78.

(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 243.

(11) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 48.

(12) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 6، ص: 37.

(13) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 300.