نسخه آزمایشی
جمعه, 14 ارديبهشت 1403 - Fri, 3 May 2024

جلسه دوم دفتر آیت الله وحید/ تعابیر قرآن در توضیح واقعه سقیفه و نقش حضرت زهرا در مقابل ظلمت آن

متن زیر جلسه دوم سخنرانی آیت الله میرباقری به تاریخ 17 بهمن ماه سال 97 است، که به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان می دارند؛ در قرآن کریم برای اتفاقاتی که بعد از رحلت نبی اکرم رخ داد، تعابیر گوناگونی آورده شده است. در یکی از آیات این واقعه را نوعی تبدیل نعمت به کفر گفته اند. در سوره مبارکه لیل گفته شده که حقیقت ولایت امام در پرده غیبت رفت و حجابی بر شمس حقیقت قرار گرفت. سومین تعبیر از این اتفاقات مربوط به غور ماء در سوره ملک است. در سوره جمعه خدای متعال شکل دیگری از جریان سقیفه را بیان می کند و آن هم اقامه لهو و لعب در عالم است. در این میان تنها حضرت زهرا سلام الله علیها بودند که وارد میدان شدند و آتش را خاموش کردند. ایشان مردم و مومنین را به واسطه سیر با لیله القدر از این وادی عبور می دهند و به سلامت به مقصد که همان ولایت امام است، می رسانند.

بیان های مختلف قرآن کریم در توضیح وقایع بعد از رحلت

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . در قرآن شریف خدای متعال با بیان های مختلفی وقایع بعد از رحلت رسول الله را بیان فرموده که تعابیر، مختص به وحی و نورانی به نور الهی است و با سایر تعبیر و تحلیل ها کاملا متفاوت دارد. یکی از تعابیری که در قرآن نسبت به واقعه بعد از رحلت شده، تعبیر تبدیل نعمت است. خدای متعال در قرآن می فرماید: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفرًا وَ اَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ* جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ»(ابراهیم/٢٨-۲۹) اتفاقی که افتاد، به بیان نورانی قرآن این است که نعمت الهی تبدیل به کفر شد. کلمه نعمت که اینجا مقصود وجود مقدس امیرالمومنین است، تبدیل به کلمه کفر شد.

مقرر این بود که مردم زیر سایه نعمت الهی باشند و فضای عالم بشود فضای نعیم و بهشت اما تبدیل به فضای کفر شد «بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفرًا» قوم خودشان را بردند در سرزمینی که سرزمین بائر و دار نیستی است، جایی که هیچ رویش و فلاحی در آن نیست و آن دار جهنم است «جَهَنَّمَ یَصلَونَها» البته در قیامت هم ورود خاصی به جهنم دارند و همین جهنم قرارگاه آنها می شود ولی در همین دار دنیا وقتی کلمه نعمت تبدیل به کلمه کفر شد و جامعه تحت ولایت امام کفر قرار گرفت، کل تاریخ اجتماعی بشر تا رفع این فتنه، می شود فضای حاکمیت کفر و دار بوار و جهنم. این یک تعبیر قرآن هست که البته احتیاج به گفتگو و تفسیر دارد.

حجاب بر ولایت امام

تعبیر نورانی دیگری که در قرآن از واقعه بعد از رحلت و سقیفه آمده، تعبیر به در حجاب و غیبت رفتن ولایت امام است. این که ما غیر از این غیبت جسمانی، یک غیبت دیگری هم داریم و ولایت امام از حقایق غیبیه است که در عالم ما ظهور پیدا می کند و ما به این نعمت متنعم می شویم. این حقیقت که بعد از غدیر در حال طلوع و ظهور در عالم بود، در پرده غیب رفته و قرآن تعبیری که برای توضیح واقعه از این منظر می کند، این است که همینطوری که شب پرده بر روز می اندازد و خورشید در حجاب شب قرار می گیرد و تا زمانش نرسد و روز دیگری نیاید و خورشید تجلی نکند، دیگر خورشید در پرده است «وَ اللَّیلِ إِذا یغْشی * وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی»(لیل/١-۲) در روایتی که ذیل این آیه آمده فرمودند مقصود از لیل در اینجا که پرده انداخته و غشاء و حجابی بر حقیقت خورشید شده، دولت اصحاب سقیفه است که پرده بر حقیقت ولایت امیرالمومنین انداخت کما این که در قرآن از امام به ویژه از وجود مقدس امیرالمومنین تعبیر به شمس شده است.

«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا»(شمس/١) حضرت فرمودند شمس امیرالمومنین است و ضحای آن در دوران ظهور امام زمان است که حقیقت این ولایت آشکار می گردد، به طوری که تاریکی رخت برمی بندد. حضرت به این آیه اشاره کردند «وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى»(طه/۵٩) گویا در دوران ظهور حضرت یک حشری است و در این حشر همه به حقیقت شمس ولایت ایشان راه پیدا می کنند. همینطور که امام شمس حقیقی است و جریان سقیفه آن پرده و غشایی است که بر این حقیقت افتاده و عالم را در تاریکی برده است.

غور حقیقت ماء

سومین تعبیری که در قرآن از داستان سقیفه شده همان مسئله حجاب و در غیبت رفتن امام است منتها با یک عبارت نورانی دیگر و آن غور حقیقت ماء است «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ»(ملک/٣۰) امام که از منظر قرآن کلمه ماء و سرچشمه حیات است «وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ»(انبیاء/٣۰) این حقیقت أَصْبَحَ غَوْراً و تعبیر دیگری از داستان سقیفه در قرآن است که امام رضا علیه السلام یک توضیحی راجع به این آیه داده و فرمودند: «مَاؤُکُمْ أَبْوَابُکُمْ أَیِ الْأَئِمَّةُ» این آبی که خدای متعال فرموده «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً» یعنی ابوابی که در وادی توحید به روی شما گشوده شده و اینها ماء و سرچشمه حیات شما هستند.

درهایی که برای شما به سوی وادی توحید گشودند، این ماء است «مَاؤُکُمْ أَبْوَابُکُمْ أَیِ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَئِمَّةُ أَبْوَابُ اللَّهِ»(1) ائمه از آن منظر که ابواب الله اند، کلمه ماء در قرآن هستند و این حقیقت غور کرده «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» و انسان از این ماء مَعِین که در روایات از آن به خود امام و علم ایشان یاد شده، محروم گشته است. لذا این علوم در پرده هست تا حضرت ان شاء الله تشریف بیاورند «السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ» قرآن را بخوانند و آن را معنا کنند چون فهم قرآن تا دوران ظهور به تاخیر افتاده است.

الهاء و تکاثر

یکی دیگر از بیانات قرآن نسبت به ماجرای سقیفه بعد از رحلت حضرت، تعبیر الهاء و تکاثر است یعنی داستان سقیفه داستان برپا کردن یک تکاثر و الهاء مردم از امام بود که در سوره جمعه به شکلی و در سوره تکاثر به شکل دیگری بیان شده است. در سوره جمعه خدای متعال به حضرت دستور می دهند در یوم الجمعه که از همه خلائق بیعت گرفته شده و آن روزی است که مخلوقات اعم از انس و جان را خدای متعال جمع کرده و از آنها برای توحید و نبوت و ولایت بیعت گرفته است، یوم الجمعه ای که هر هفته تکرار می شود و حضرت در این روز اقامه صلاتی دارند، ما مکلفیم که همه کارها را رها کنیم و رو به امام بیاوریم و این تعبیر قرآن است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(جمعه/٩).

وقتی در روز جمعه ندای صلات داده می شود، شما بیع را رها کنید و با تمام توان به سوی ذکرالله بیایید «فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ» این ذکر الله که ظاهرش صلات است، باطنش وجود مقدس نبی اکرم و امام معصوم هست و در قرآن مکرر از ائمه و از شخص شخیص نبی اکرم تعبیر به ذکر شده «قَدْ أَنْزَلَ اللهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً»(طلاق/١۰) این رسول حقیقت ذکر است و همه ذکر در عالم به حضرت برمی گردد.

هرکسی متذکر به خداست پرتویی از نور حضرت در وجودش و در قلب او تابیده است. این است که در قرآن خدای متعال فرموده: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد/٢٨) اگر قلبی نورانی به ذکر الهی شد، به آرامش و به مرتبه اطمینان می رسد، در حقیقت نفس مطمئنه نفسی است که نورانی به ذکر الهی است. در روایت فرمود: «بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنَّ اَلْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اَللَّهِ وَ حِجَابُهُ»(2) پس حقیقت کلمه ذکر که هرکسی که در عالم متذکر به حضرت حق می شود و قلبش نورانی به نور ذکر می گردد در اثر تابش نور وجود مقدس نبی اکرم است، این حقیقت ذکر خود حضرت اند.

حضرت یک یوم الجمعه ای دارند که در این یوم الجمعه ما را به ذکرالله و اقامه صلات دعوت می کنند و ما باید همه کارها را رها کنیم و گرد ایشان جمع بشویم و ذکرمان را از حضرت بگیریم «ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ». این حضور در محضر رسول خدا تمام خیر است و کل خیر در همین محضر حضرت آمدن است «ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» وقتی دور حضرت جمع شدید و ذکر خودتان را از ایشان گرفتید «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ» باید منتشر بشوید.

این تجارت می شود ابتغاء فضل «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» بروید به دنبال ابتغاء فضل، این دیگر خرید و فروش نیست. کسی که محضر حضرت آمد و نورانی به نور ایشان شد و عهدش را با حضرت نو کرد، به آن ذکری که باید، در طول این جمعه تا هفته آینده می رسد و با این ذکر زندگی می کند و حتی بازارش هم دیگر مسجد است. دنبال ابتغاء فضل می رود، بیعی که آدم را از حضرت غافل کند، ابتغاء فضل نیست. بلکه تجارت و بیعی که در ذیل توجه به حضرت و با مأموریتی که ایشان به ما می دهند و با ذکری که از محضرشان می گیریم انجام می گیرد، این می شود ابتغاء فضل «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» وقتی از محضر حضرت جدا می شویم دیگر این ظرفیت و قابلیت پیدا می شود که اهل ذکر کثیر بشویم و به فلاح برسیم.

در آیه بعد خدای متعال اینطوری می فرماید: «وَ إِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَ تَرَكُوكَ قَائِمًا» وقتی اینها یک لهو و تجارتی را می بینند، به سمت آن لهو و تجارت پراکنده می شوند و تو را ایستاده رها می کنند. «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ»(جمعه/۱۰-۱۱) آنچه در محضر خداست از لهو و تجارت بهتر است و خدای متعال بهترین رازقین هست.

در شأن نزول آیه اینطور گفته شده که حضرت وقتی مشغول خطبه بودند، منافقین و یهود که طرح انفضاض و پراکندگی داشتند و خداوند در سوره جمعه و منافقون از آن یاد می کند، برای این که جمعیت را پراکنده کنند، لهو و تجارت به پا کرده و جمعه بازار راه می انداختند و طبل و دهل هم می زدند. این ظاهر شأن نزول آیه است که مردم مگر اندکی از افراد، حضرت را ایستاده رها می کردند و می رفتند سراغ جمعه بازار، این ظاهر آیه است که خدای متعال توبیخ می کند و می فرماید: «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ» همه آنچه در عالم دنیا هست قطره ای از آن حقایقی است که در محضر خداست «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»(حجر/٢١).

بنابراین اگر رزق می خواهید «ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ» رزق شما و رزق خیر نزد خداست. اگر به رزق می خواهید برسید، محضر رسول خدا ما عندالله است. شما ما عندالله را که هرچه در خزانه الهی است، اینجاست رها کردید و دنبال جمعه بازار و شنبه بازار و لهو می روید؟ «قُل ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ» پس این داستان شأن نزول است ولی شاید معنای گسترده تر آیه این است.

اقامه لهو در مقابل اقامه ذکر الهی

کل ماجرای سقیفه ماجرای اقامه لهو است. لذا این لهو در تأویل به خود ائمه نار و اصحاب سقیفه تفسیر شده که مراد از لهو و تجارت اصلا خود آنها هستند، کما این که حضرت کلمه ذکرند و هر کجا ذکری در عالم است، شعاع ذکر حضرت است «ذِكْرُكُم فِى الذّاكِرينِ». هر قلبی متذکر است، پرتوی از نور نبی اکرم هست. لهو و تجارت و غفلت هم ائمه ای دارد که خود آنها کلمه لهوند و بساط را به پا کردند تا وجود مقدس نبی اکرم رها بشوند. کل بساطی که مقابل حضرت به پا شده، بساط الهاء است و آنچه حضرت در عالم اقامه می کنند کلمه ذکر است.

لذا بیت حضرت بیت النور و بیت الذکر است «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» و محیط ولایت نبی اکرم همین بیت است. بیتی است که سراسر ذکر است و کسی که وارد این بیت شد، تجارتش هم ذکر است «لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(نور/٣۶-۳۷) آن چه آنها به پا می کنند و بیت آنها بیت اللهو است. لذا در روایات ما دار دنیا که دار لهو است، به محیط ولایت آنها تأویل شده است. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا * وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌»(اعلی/١۶-۱۷) شما حیات دنیا را انتخاب می کنید اما آخرت باقی و خیر است. فرمود حیات دنیا محیط ولایت دشمنان ماست. این است که «أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»(حدید/٢۰) کسی که وارد محیط ولایت آنها شد، همه زندگیش لهو و لعب است. کاری که آنها می کنند اقامه لهو است در مقابل حضرت که اقامه ذکر می کنند. محیط ولایت آنها و خانه شان، محیط لهو و لعب و دار دنیاست.

آنها حیات دنیا و لهو و لعب را به پا کردند و غرضشان هم این است که در این لهو و لعب مردم مشغول شوند و رسول تنها بماند «تَرَكُوكَ قَائِمًا» و همین اتفاق هم افتاد و داستان سقیفه تجلی آن است. حضرت ایستادند که «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ»(سباء/۴۶) همه را دعوت به خدا و موحد کنند اما ایشان در حالت ایستاده رها شده و سراغ لهو و لعب رفتند. این لهو و لعب کل محیط داستان سقیفه است و چیزی غیر از این نیست.

در حقیقت اقامه حیات دنیا و اقامه لهو و لعب است. این تفسیر آیه است، شاید تأویل آیه در باب امیرالمومنین است «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(نساء/۵۴) اصلا داستان سوره جمعه هم داستان حسادت است، خدای متعال رسولی را با علم و حکمت خودش برانگیخته، این خدایی که سبوح است و همه عوالم او را تسبیح می کنند، این فعل او فعل منزه از عیب و نقص است. این خدای متعال «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ» از خود آنها رسولی را برانگیخت که «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» تلاوت آیات و تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت جزء کارهای اوست. سپس می فرماید اختصاص به آنهایی که حاضرند هم ندارد. این یک امتی است که حول حضرت ساخته می شوند «وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ».

بعد می فرماید: «ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ» نبوت حقیقت فضل الهی است «يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»(جمعه/٢-4) این فضل عظیم خداست و به هرکسی که حکمت و مشیت الهی اقتضاء کند، این فضل را می دهد. آن وقت قوم یهود که خودشان را اولیاء خدا و صاحب کتاب می دانستند، گمانشان این بود که این نبوت باید در بین آنها باشد. لذا «يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ». خدای متعال به همین ها خطاب می کند و می گوید اگر شما دعوای با جبرئیل دارید، جبرئیل که از سمت خودش وحی را به نبی اکرم نیاورده «قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ»(بقره/۹۷) اگر وحی را برای این پیامبر آورده، به اذن الله است، شما در واقع با خدا درگیرید و این تفسیر آیه است. تأویلش هم راجع به امیرالمومنین است.

آن وقت اینها داستانشان داستان حسادت است، خیال می کنند نبوت باید بین آنها باشد. قرآن می فرماید کتاب که به شما وحی نشد، به موسای کلیم وحی شد و او تحمل کرد، اما شما همان را هم تاب نیاوردید «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا» کتب آسمانی بار دوش شماست. شما حامل کتاب نیستید که می گویید نبوت باید به ما برسد. ادعای اولیاء خدا بودن می کنید اما شما اولیاء خدا نیستید.

پنجره های عالم آخرت به روی شما باز نشده و شما متوقل در دنیایید و کسی که طالب دنیاست، به او وحی نمی شود چون نمی تواند دیگران را به سمت خدای متعال هدایت کند. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا المَوُت»(جمعه/۵-۶) در آیات سوره مبارکه بقره هم می فرماید: «يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ»(بقره/٩۶) اینها می خواهند هزار سال در این دنیا بماند، اینها بوی دنیا می دهند پس چطور منتظرید آن وحی به شما برسد؟ «ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ» نه از اولیاء خدایید و نه حامل کتاب هستید. بعد آن وقت همین ماجرای حسادت می شود و به نبی اکرم حسادت می ورزند که چرا نبوت به شما رسیده است؟

داستان حسادتشان هم این است که حضرت می خواهد مردم را جمع کرده و اقامه ذکر کند که اینها بساط لهو و لعب در عالم به پا می دارند تا ایشان تنها بماند. فرمود، محسودون ما هستیم. دیگران چیزی ندارند که کسی به آنها حسادت بورزد، شیطان و اولیاء طاغوت نسبت به آن چیزی که خدا به ما داده، حسادت می ورزد. ابلیس حرفش همین بود. می گفت اگر بناست راه خدا طی بشود، من باید امام بشوم. اگر من امام نشدم، راه خدا و راه تو را سد می کنم «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»(اعراف/۱۶) داستان حسادت همین است. حرفشان این بود که لااقل بگذار وصایت از ما باشد، نمی شود خلافت و وصایت همه در یک قوم جمع شود و حرف دلشان را در قالب یک حدیث جعل کردند. ماجرای حسادت همین است. می گویند تو رسولی چرا وصایت را دیگر در اقوام خودت گذاشتی؟ چرا آنها وصی باشند؟ بگذار ادامه راه با ما باشد. مگر می شود که هرکسی امام بشود؟ مگر خلافه الرسول یک امر قراردادی است که هرکسی بتواند بار خلافت را بکشد؟

امیرالمومنین به سلمان فرمود «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»(رعد/۴٣) من هستم و همه علم کتاب در محضر حضرت است. بعد فرمود پیامبر از خدای متعال خواستند وسیله ای بین ایشان و امت قرار بدهد، خدای متعال من را وصی قرار داد و این اجابت دعای حضرت است. آن کسی که همه علم الکتاب در محضر اوست، می تواند وصی نبی اکرم و واسطه او و امتش باشد. دست امت را بگیرد و به رسول و خدای متعال برساند در حالی که شما نمی توانید.

بنابراین باطن آیات سوره جمعه، داستان حسادت نسبت به امیرالمومنین و به پا کردن بساط لهو برای پراکنده کردن از دور امیرالمومنین است. امام کلمه ذکر است و محیط ولایت امام محیط ذکر است. حضرت آمدند تا اقامه ذکر و صلات کنند و همه عالم مسجد بشود و سراسر لحظات مومنین را بندگی خدا، نور عبادت و نور ذکر بپوشاند و جریان سقیفه نمی تواند ببیند که امیرالمومنین ادامه این ذکر باشد. داستان حسادتشان به جایی کشید که الهاء در عالم شد و لهو به پا کردند، به عبارت بهتر کل بساط زندگی بشر را تبدیل به لهو کردند و بعد از چهارده قرن در سراسر عالم این لهو عظیم توسط آن ها اقامه شد.

حضرت به محمود بن لبید فرمود اگر این ها این کار را نمی کردند، هیچ دو مومنی با هم بر سر حق اختلاف نمی کردند. در آن روایت ذیل آیه «لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ»(سباء/٢۰) وقتی حضرت به ولایت نصب شد، فریادی زد و قوای خودش را جمع کرد. گفتند: چه اتفاقی افتاده؟ فرمود: این کاری که امروز حضرت کردند اگر واقع بشود، دیگر احدی گناه نمی کند. شرک که هیچ، بساط هرگونه گناهی هم برچیده شده و تمام عالم محل عبادت می شود چون محیط ولایت امام محیط اخلاص است.

فرمود: «فَمَنْ أَشْرَكَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً فَقَدْ أَشْرَكَ بِوَلاَيَتِنَا»(3) هرکسی ولو شرک خفی دارد، به همین میزان از ولایت امام خارج شده است، لذاست که محیط ولایت امام، محیط لقاء الله است «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»(کهف/١١۰) بنا بود همه عالم، عالم ذکر بشود و همه در محضر خدای متعال باشند. تمام مومنین به جای این که سر و کار با مخلوقات داشته باشند، مشغول با حضرت حق باشند و این جز با ولایت امیرالمومنین شدنی نیست.

اینها در زمین بساط الهاء به پا کردند و کل عالم را به لهو کشیدند، دعوا هم سر همین است. عالم باید سراسر مسجد باشد و مردم اهل ذکر و خشوع بشوند «عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرْضِ هَوْناً»(فرقان/۶۳) اما اینها می خواهند عالم را سراسر میکده و بد مستی و غفلت و شیطنت کنند و این داستان سقیفه است که سراسر عالم را درگیر لهو و تبدیل به جهنم کرد «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»(تکاثر/۵-۶) اگر اهل علم یقین بودید می دیدید که این بساط لهو کل عالم را جهنم کرده و شمایی که از امام غافل شدید، اهل تکاثر هستید و الان وسط جهنم هستید.

تلاش حضرت زهرا سلام الله علیها برای سیر مومنین

چه کسی جز وجود مقدس فاطمه زهرا می تواند محیط الهاء را برگرداند و این جهنم را خاموش کند، ذکر را در عالم به پا کند و مردم را به محیط ذکر و ولایت امیرالمومنین برگرداند؟ جز وجود مقدس ایشان چه کسی می تواند این ظلمت را کنار بزند؟ لذا ایشان است که ولایتش محیط نورانی لیله القدر است و اگر یک امتی ذیل این لیله القدر قرار گرفت، به سلامت تا مطلع الفجر می رسد. «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»(قدر/۵) ایشان است که مومنین را به عصر ظهور و تجلی حقیقت ولایت و به عبارت بهتر همه را به امام می رساند. هم عالم و امت را به ظهور می رساند و هم آحاد مومنین اگر با این لیله القدر سیر کنند، به امام می رسند. هم ظهور جزئی امام برای قلوب تک تک مومنین و هم ظهور کلی ایشان برای عالم به واسطه این لیله القدر است «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ».

لذا فرمود: «أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّة»(4) تجلی نور امام از مصدر جلال وجود مقدس فاطمه زهرا در دوران ظهور واقع می شود. حضرت به میدان آمدند و این بساط لهو را جمع کردند، «باش تا صبح دولتت بدمد» عالم اگر به ذکر و به ایام الله می رسد، به واسطه وجود مقدس فاطمه زهراست. یکی از پاداش هایی که خدای متعال در تحمل ابتلائات از جمله بلای عاشورا به حضرت زهرا عنایت کرده، این است که ظهور را به حضرت عطا کرده اند، امام زمان را در نسل حضرت گذاشته و ظهور مزد حضرت است. وجود مقدس ایشان به میدان آمد نه فقط ایشان بلکه تمام ائمه ای که از نسل ایشان هستند، بلایشان بلای حضرت زهراست. میثاق عاشورا را از حضرت زهرا گرفتند، پس ایشان به میدان آمد و کار را تمام کرد. در حقیقت این بساط لهو به واسطه حضرت زهرا جمع می شود و حلقه اتصال به حقیقت ذکر حضرت زهرا است. البته برای مومنین و اولیاء خدا و معصومین مخصوصا امیرالمومنین خیلی سخت و سنگین تمام شد.

پی نوشت ها:

(1) تفسير القمي، ج 2، ص: 379

(2) تفسير العياشي، ج 2، ص: 211

(3) تفسير القمي، ج 2، ص: 47

(4) علل الشرائع، ج 1، ص: 180