نسخه آزمایشی
دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403 - Mon, 29 Apr 2024

شب هفتم حرم مطهر/ سختی های همراهی با امام/ راه رسیدن به گشایش و آسانی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 14 شهریور ماه 98 است که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ همراهی با کاروان امام حسین علیه السلام که یک کاروان بزرگ تاریخی است یک شرایط و موانعی دارد، از جمله اینکه اگر ما با امام و ولی خدا همراه شدیم سختی های راه شامل حال ما هم می شود. البته این سختی ها عمدتا روی دوش خود امام است ولی همراهان هم به نسبت بار این سختی ها روی دوششان می آید. این سختی های راه به معنی عذاب و قهر خدای متعال نیست کما این که در سوره مبارکه ضحی خدای متعال به پیامبر گرامی می فرماید که این سختی ها به معنی این نیست که ما با شما قهر کردیم یا شما را تنها کردیم، بلکه تمام آنچه اتفاق می افتد خیر است و آینده اش از امروزش بهتر است. پس باطن این سختی منتهی به آسانی و گشایش می شود. البته سختی هایی که مومنین در دنیا می کشند یک دسته اش تربیت است، یک دسته اش تأدیب برای مومن است و یک دسته دیگر کفاره و تدارک گناه است، چرا که خداوند می فرماید مومن را در همین دنیا گرفتار می کنیم تا در آخرت گرفتاری برای او نباشد.

سختی کشیدن انسان در همراهی با امام

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا»، عرض می کردیم که کاروان حضرت یک کاروانی است که در تاریخ ادامه دارد و نسل به نسل عده ای به او ملحق می شوند و از همراهان این کاروان هستند، و ان شاء الله در قیامت هم وقتی محشور می شوند گرد امام حسین و همراه با حضرت محشور شده و با حضرت وارد درجات بهشت می شوند.

این همراهی لوازم و موانعی دارد که ما درباره شرایط همراهی با حضرت گفتگو می کردیم. یک نکته مهمی که باید توجه بشود این است که انسان اگر با رسول خدا و اهل بیت همراه شد و در محیط ولایت آنها قرار گرفت، بلای آنها انسان را هم می گیرد و سختی های راه شامل او هم می شود؛ مثل اینکه اگر ائمه دچار به دشمن شوند و مورد استهزاء و همز و لمز و عیب جویی و اینها قرار بگیرند، اینها شامل انسان هم می شود. اگر حزن و اندوهی است این حزن و اندوه شامل انسان هم می شود و اگر شادی است این شادی انسان را هم دربر میگیرد.

وقتی انسان در این غافله همراه شد و از خودش و وادی دنیا به سمت امام هجرت کرد، از محیط ظلمت و ولایت دشمنان خدا و اولیاء خدا که یک محیط بسیار گسترده ای است به سمت رسول خدا هجرت کرد، باید بداند که این هجرت لوازمی دارد. حضرت یک دشمنان گسترده ای دارند که با ایشان دشمنی می کنند و بساط استهزاء دین خدا را درست می کنند، آنها عیب جویی کرده و در باب دین خدا همز و لمز می کنند که خدای متعال در قرآن به شدت آنها را مذمت می کند «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة»(همزه/1). وقتی محیط عذاب این ها فراهم می شود «الَّتي  تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَة»(همزه/7)، عذابی که بر آنها در نظر گرفتیم از درون وجودشان شعله ور می شود. آنها در یک محیطی قرار می گیرند که امکان خروج از محیط برایشان نیست «إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ * في  عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ»(همزه/8-9)؛ این برای کسانی است که به تعبیر روایت «الَّذِينَ هَمَزُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ لَمَزُوهُم» (1) این عذاب سنگین برای آنهایی است که دین خدا و اهل بیت را استهزاء می کنند.

برپا شدن بساط استهزاء دینداران در دنیا

پس انسان اگر کنار رسول خدا قرار گرفت ممکن است یک جایی او را هم استهزاء کنند. ممکن است یک جامعه ای درست کنند که دینداری در آن جا عزت نداشته باشد و طبیعتاً در آن فرهنگ انسان را تمسخر می کنند. یک موقعی حدود 40-50 سال قبل در همین محیط کشور ما وقتی وارد دانشگاه تهران می شدی واقعا نماز خواندن هم توجیه نداشت و اگر نماز می خواندی تو را مسخره می کردند، اگر دعا می خواندی استهزاء می کردند، اگر خانم محترمه ای می خواست حجابش را رعایت کند استهزاء می کردند، الان هم یک محیط هایی در عالم همینطور است. قبل از انقلاب اسلامی وقتی مسلمان ها از منطقه اسلامی به اروپا می رفتند اسلامشان را مخفی می کردند چون استهزائشان می کردند.

آنها یک بساط بزرگ استهزاء درست کرده بودند و دین را افیون ملت ها و ناشی از جهالت بشر می دانستند. آنها می گفتند اعتقاد به خدا ناشی از جهالت است و هرچه دایره علم گسترش پیدا کند دایره اعتقاد به خدا تنگ تر می شود. از خدا تعبیر می کردند به خدای رخنه پوش، یعنی هر کجایی که علم نمی تواند توجیه کند آنجا پای خدا باز می شود و رخنه های عالم را پر می کند! اگر نمی توانیم زلزله را توجیه کنیم می گوییم خدا می فرستد! یعنی با زبان علم و به اصطلاح خودشان با زبان فلسفه دین را مسخره می کردند.

یک دوره ای در زمان رضاخان در ایران و ترکیه به زور چادر از سر مسلمان ها می کشیدند، به زور لباسها را متحد الشکل می کردند، ولی در دوران بعد دیگر این کار را نمی کردند و ارزشهای اجتماعی را تغییر می دادند. وقتی ارزشهای اجتماعی تغییر می کرد اینها می شد ضد ارزش، بنابراین وقتی کسی با چادر وارد دانشگاه می شد استهزاء می شد، الان هم خیلی محیط ها دارد اینطوری می شود. وقتی چادر سر کردن ضد ارزش شد آن وقت رعایت آن دشوار است در عوض بی عفتی و بی حجابی آسان می شود. در نتیجه در چنین جامعه ای حفظ حجاب سخت می شود و بی حجابی آسان، پس کم کم می بینی حجابها از بین می رود.

همین 50 سال قبل، اسلام و احکام اسلام و اصل اعتقاد به خدا را مسخره می کردند. در همین دانشگاه تهران جوانهایی که اهل دعا و تهجد بودند و می خواستند شب جمعه یک دعای کمیلی بخوانند، باید یک گوشه ای می رفتند که کسی نبیند چون مسخره اش می کردند. پس اگر انسان مسلمان شد و کنار حضرت ایستاد، این استهزاء او را هم می گیرد، پس نباید خجالت کشید و باید پایش ایستاد. الان شما در کشورهای اروپایی بروید، یا نه، نمی خواهد کشورهای اروپایی بروید در همین شمال شهر تهران، یک بانوی محترمه ای می خواهد حجابش را رعایت کند و در خیابان راه برود باید خجالت بکشد! چون در یک جمعیتی قرار گرفته که در نگاه آنها حجاب ضد ارزش است. کار دشمن همین است، جنگ نرم یعنی همین، یعنی ارزشها را تبدیل می کند به ضد ارزش در نتیجه دینداری دشوار می شود.

اگر دشمن این کار را کرد انسان باید مقاومت کند. در زمان اهل بیت که این برنامه خیلی سنگین بوده و واقعا کسی که نام اهل بیت را می برد استهزاء می شد. بنابراین اینها لوازم همراهی است. اگر انسان می خواهد کنار امام باشد این لوازم را هم دارد. اگر می خواهی کنار امام باشی سختی های راه هم هست، البته اصل سختی روی دوش خود نبی اکرم است و ایشان بار همه امت خودش را به تنهایی می کشد. اگر می خواهی کنار حضرت باشی دشواری و سختی هم دارد. گاهی کار انقدر سخت می شود که همه خیال می کنند جبهه حضرت، حق نیست.

سخت شدن کار نبی اکرم در مبارزه با استکبار

خدای متعال خطاب به وجود مقدس رسول خاتم می فرماید: «وَ الضُّحى  * وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى»(ضحی/1-2)،  دو سوگند خدای متعال خورده، یکی ضحی آن موقعی که خورشید بالا می آید و هوا کاملا روشن می شود و دوم آن موقعی که شب کاملا فراگیر شده و هوا کاملا تاریک می شود. «وَ الضُّحى  * وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى» به حسب ظاهر سوگند به دو تا از آیات خداست، این دو آیاتی هستند که اگر کسی در عالم دنبال خدا باشد همه این آیات با او حرف می زنند. من در صدد توضیح این قسم های قرآن نیستم ولی این قسم ها، قسم های فوق العاده ای است.

در ادامه خداوند می فرماید: پیامبر ما «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى»(ضحی/3) ، پروردگار تو نه تو را تنها گذاشته و نه بر تو غضب کرده است! سوال این است مگر تصور میشده که خدای متعال به این پیامبر غضب کرده باشد، یا او را فرستاده وسط میدان و رهایش کرده؟! پاسخ این است که کار برای پیامبر در مکه و مدینه خیلی سخت شد. در مکه داستان شعب ابی طالب بود و آن گرسنگی و محاصره سخت به طوری که گاهی برای خوردن چیزی نداشتند و پوست حیوانات را می جوشاندند و آبش را می خوردند! گاهی در جنگ هایی مثل جنگ تبوک چند نفر سرباز یک خرما در شبانه روز سهمیه شان بود! جنگ های پشت سر هم، بعضی هایش کوچک و بعضی هایش هم خیلی بزرگ و سخت، از جمله بدر، احد، احزاب و خندق. این جنگ های بزرگ هزینه زیادی هم روی دوش مسلمان ها گذاشته بود.

مثال هایی از وحشی گری دولت ها بر سر دنیا و کشتن میلیون ها انسان

البته عرض بکنم این حرفهایی که درباره تعداد کشته های این جنگ ها گفته می شود حرفهای دروغی است و هیچ مستندی ندارد، آنچه که محققین تحقیق کردند این است که تمام کشته های جنگ های زمان پیامبر به دو هزار تا نمی رسد. پس یعنی در طول ده سالی که پیامبر در مدینه بودند دو هزار نفر کشته شدند. آن وقت این ناپاک ها و این کفار، در درگیری با هم بر سر دنیا فقط در جنگ جهانی دوم بین پنجاه تا هشتاد و پنج میلیون آدم کشتند! نقل شده هیتلر، آلمانی ها و لهستانی ها را که می گرفت آنها را سوار کامیون می کرد و در قسمت بار که منفذه اش بسته بود، خفه می کرد بعد برمیگشت و یک عده دیگر را سوار می کرد. این جنایت کارها می گویند اسلام دین خشونت است! معروف است که وقتی اینها پیروز شدند سیصد هواپیمای انگلستان طوری پایتخت آلمان، برلین را بمباران کردند که همه چیز با خاک یکسان شد.

ما نباید یادمان برود این وحشی ها از این جنس هستند و حالا قیافه حقوق بشر برای ما می گیرند! آنها بمب اتمی انداختند که در ده ثانیه 140 هزار نفر را جزغاله کردند، آن وقت می گویند که اسلام دین خشونت است! بین50 میلیون تا 85 میلیون فقط آمار کشتار رسمی شان است، کشته های خاموششان که از محل بحث ما خارج است! در جنگ جهانی اول آمار کشتار رسمی ده میلیون است و کشتار غیر رسمی و پنهانشان را که فقط خدا می داند. آمار نفوس ایران قبل از جنگ جهانی اول 21 میلیون بوده اما بعد از جنگ به 12 میلیون رسیده و این یعنی ما حدود هفت میلیون در ایران به خاطر قحطی مصنوعی جنگ جهانی تلفات داشتیم. قحطی را چه کسانی ایجاد کردند؟ انگلیسی ها، آنها انبار گندم ما را برای سربازان خودشان می بردند و حتی چه بسا خیلی از این انبارها را به آتش می کشیدند و بیماری ایجاد می کردند. اینها آمار غیر رسمی در ایران است، بقیه دنیا چه شده من نمی دانم!

این آدم های وحشی می گویند اسلام دین خشونت است! در این جنگ ها نه اسلام دخالت داشته و نه ادیان دیگر، همین اهل دنیا به هم افتادند و ده ها میلیون از بشر کشته گرفتند. کاری سر آلمان آورده بودند که زنهای آلمانی می رفتند و در لهستان ازدواج می کردند چون مردی در آلمان باقی نمانده بود! حالا اینها شدند طرفدار حقوق بشر و انسانیت و منشور حقوق بشر می نویسند! جالب این است که بعضی از ما هم دهنمان را باز می کنیم و می گوییم منشور حقوق بشر! باید از خودمان بپرسیم این منشور را چه کسی نوشته و چه کسی عمل کرده؟!

از وقتی به عراق حمله کردند تا قبل از داعش بیش از یک میلیون از مردم بزرگوار عراق، به دست همین ها کشته شدند. آن وقت اگر گربه خودشان طوریش بشود حقوق حیوانات و عالم به هم می خورد! میلیون میلیون آدم می کشند و ککشان هم نمی گزد، بعد همین آدم می گوید من می خواستم حمله کنم اما دیدم 150 نفر کشته می شوند، پس دستور دادم حمله نکنید، تو گفتی و ما باور کردیم!

علت سختی های راه ولی خدا

علی ای حال عرض کردم که کار برای پیامبر خیلی سخت شده بود. مگر مدینه چقدر جمعیت داشت؟ یک شهر کوچک مدینه است که در آن همه قریش و دیگران و یهود دست به دست هم دادند تا ریشه را بکنند، برای همین این جنگ تمام می شود جنگ دیگری را شروع می کنند، آن تمام می شود یکی دیگر، کار انقدر سخت شد که همه می گفتند، خدا این پیامبر را رها کرده، یا العیاذ بالله ما یک گناهی کردیم و خدا به ما غضب کرده است! همین امروز صبح یک آقایی می گفت خدا به ما مردم غضب کرده است! گفتم: آقا این حرفها چیست که می زنید؟! این که غضب نیست بلکه همه ابتلاء و سختی راه است! لابد خدای متعال به ما که داریم برای سیدالشهدا عزاداری می کنیم غضب کرده و مردم اروپا که در همین ایام مشغول رقصشان هستند اهل رحمت و بهشت بوده و خیلی آدم های خوبی اند! همین آدم های اتو کشیده وقتی پایش می افتد میلیون میلیون آدم می کشند. نگاه به کراوات و قیافه ظاهرشان نکنید! اینها وقتی خشمشان را رو می کنند معلوم می شود چه خبر است! آیا اینها اهل اخلاق و انسانیت و شعور هستند؟! چرا ما سر خودمان را کلاه بگذاریم؟!

عرض من این بود که کار برای پیامبر خدا سخت شد طوری که گفتند خدای متعال پیامبرش را رها کرده است! اما این سختی ها برای چیست؟ برای همراهی رسول خداست. اگر پیامبر خدا را رها کنند به حسب ظاهر این سختی ها هم نیست. خدا رحمت کند امام بزرگوار می فرمود: اگر ما دست از اسلام برداریم دیگر به ما کاری ندارند، این جنگ ها همه بر سر اسلام است، شما دست از اسلام بردارید کسی با شما کاری ندارد!

«وَ لَنْ تَرْضى  عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى  حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم »(بقره/120) اینها از شما راضی نمی شوند تا اینکه شما تابع آنها بشوید، تابع که شدید از شما راضی می شوند. پس چون راه خیلی سخت است آنها خیال می کردند که خدا به پیامبرش غضب کرده است. می فرماید: پیامبر ما همینطور که وقتی خورشید غروب می کند و شب مسلط می شود معنایش این نیست که خدا غضب کرده است، بلکه فقط یکی از آیات خداست، آن سختی هم یکی از آیات خداست. نه آن موقعی که خورشید بالا می آید علامت این است که خدا غضب کرده و هوا را گرم کرده، نه آن موقع که خورشید غروب می کند و هوا تاریک می شود علامت غضب خداست، سختی های راه که معنایش غضب نیست! بله، خدای متعال یک جایی عذاب هم می فرموده ولی عذاب که برای همراهان انبیاء نیست!

علت سختی کشیدن مومنین در دنیا

شما داستان های قرآن را ببینید، می فرماید: وقتی می خواست عذاب نازل بشود ما طوفان فرستادیم و همه را درو کردیم، اما آنهایی که با حضرت نوح سوار کشتی شده بودند همه را نجات دادیم. به حضرت لوط گفتند: بناست ما امشب این جمعیت را سنگباران کنیم، شما بلند شوید و بروید، همراهانتان را هم ببرید به پشت سرتان هم نگاه نکنید؛ آنها که عذاب نمی شوند، وقتی عذاب نازل می شود انبیاء و همراهانشان نجات پیدا می کنند.

پس آن چیزی که برای مومن است ابتلاء و سختی است. البته ابتلائات هم به دو گونه است. یک جنس ابتلاء برای تأدیب مومن است که قرآن اشاره می کند و می فرماید: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»(شوری/30) سختی های شما به خاطر کارهای خودتان است البته خیلی هایش را هم خدای متعال نادیده می گیرد. این معنایش عذاب نیست بلکه معنایش بیدارباش و تنبیه و هشدار است.

نقل شده که شخصی آمد پیش حضرت ولی وقتی خواست وارد شود پایش به چارچوب در گیر کرد و زمین خورد، حضرت فرمودند: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ». گفت: آقا من چه کار کردم؟ حضرت فرمودند: بسم الله نگفتی وقتی پایت را روی زمین گذاشتی! پس این ها عذاب نیست بلکه هشداری برای ماست. حضرت فرمود: اگر بسم الله نگفتی و در آغاز کار به خدا تکیه نکردی، اگر یک جرعه آب می خواهی بخوری ممکن است خدای متعال این آب را در گلوی تو بشکند برای این که متوجه بشوی چرا بی توجه به خدا خوردی! ممکن است این لقمه گلوی تو را بگیرد برای این که متوجه بشوی چرا بسم الله نگفتی و به خدا تکیه نکردی! خیال کردی دست و دهان است که می بلعد و می رود پایین، این طوری نیست!

این ها که مثال زدم آسان بود، گاهی اوقات که خیلی سخت می شود، ممکن است یک مومنی را به خاطر غفلت هایی که کرده ده سال خدا در بستر بخواباند، این که عذاب نیست. حضرت یونس یک ترک اولی کردند و به خاطر آن در شکم ماهی قرار گرفتند، بعد هم می فرماید: اگر اهل تسبیح نبود تا قیامت او را نگه می داشتیم. العیاذ بالله خدا می خواهد پیامبرش را عذاب کند؟! خیر، این ها فقط برای این است که این پیامبر ترک اولی هم نباید داشته باشد. پس اگر خود آدم توجه داشته باشد که راه سختی دارد، سختی اش برای او کمتر است، ولی اگر توجه نکردی با سختی های بیشتری باید عبور کنی. این لطف و محبت خداست.

حضرت یونس وقتی خدا را تسبیح کرد خداوند بلافاصله نجاتش داد و فرمود همه مومنین را اینگونه نجات می دهیم «وَ كَذلِكَ نُنْجِي  الْمُؤْمِنين»(انبیاء/88) . لذا امام صادق علیه السلام فرمود: من تعجب می کنم چرا مومن وقتی غصه دار می شود به این آیه متوسل نمی شود: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِين»(انبیاء/87) ، سه تا کلمه است توحید، تسبیح و اقرار؛ «لا اله الا انت» یعنی جز تو کسی نیست که من به او دل ببندم، «سبحانک» تو منزهی، «انی کنت من الظالمین» من خطا کردم. وقتی حضرت یونس این جمله را گفت «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ» ما از غصه نجاتش دادیم. غصه حضرت یونس فقط غصه شکم ماهی نبود، حضرت بیشتر غصه دار بود که چرا کاری کردم که خدای متعال از من ناراضی شده؟ چرا بین و من خدا شکرآب شد؟ خداوند هم می فرماید: ما نجاتش دادیم و با او آشتی کردیم.

پس همه اینها سختی راه است و عذاب نیست. بله، ممکن است کفاره گناه یا تدارک خطا باشد. در روایات دارد اگر مومن خطا کند در همین دنیا خدای متعال یقه اش را می گیرد. مومنین سختی هایشان در همین دنیاست، آن طرف که می روند راحت هستند.

شخصی وارد شد بر امیرالمومنین علیه السلام، تختی آنجا بود که تا رفت روی آن بنشیند به زمین خورد و سرش شکست. خیلی اذیت شد پس حضرت اول او را آرام کردند. بعد از این که آرام شد حضرت به او فرمودند: خدای متعال ثواب دشمنان ما را در همین دنیا می دهد تا در قیامت طلبکار نباشند. اینها برای خدا کار نکردند و مستحق مزد نیستند اما در عین حال خداوند مزدشان را در دنیا بهشان می دهند. اگر کسی برای شما بدون اجازه خودتان آن کاری که نمی خواهید را انجام داد از شما طلبکار نیست. آنها دنبال خودشان هستند ولی خدای متعال مزدشان را در دنیا می دهد، «مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها»(شوری/20) هر کسی دنیا را بخواهد خدای متعال به او می دهد، «وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيب»  ولی دیگر در آخرت مزد ندارند.

بعد حضرت فرمود: مجازات دوستان ما را هم در دنیا قرار داده که دیگر در آخرت راحت باشند. آن فرد متوجه شد که حضرت دارند به او چه می گویند، پس گفت: آقا من چه کار کردم که این زمین خوردن و شکستن سر و این ناراحتی برایم پیش آمد؟! حضرت فرمود: چرا وقتی نشستی روی این صندلی بسم الله نگفتی؟ خیال کردی خیلی سفت است! خدای متعال تو را زمین زد که بفهمی این تکیه گاه خوبی نیست باید به خدا تکیه کنی.

پس سختی های دنیا یک دسته اش تربیت است، یک دسته اش تأدیب برای مومن است و یک دسته دیگر کفاره و تدارک گناه است. البته بستگی دارد که در کدام درجه باشی. اگر در درجه بالا باشی به خاطر یک ترک اولی تو را می گیرند اما اگر در درجات پایین باشی چون بنا نیست در آن مقامات پرواز بکنی، به تو سخت گیری نمی کنند بلکه در کلاسی که خودت راه می روی حفظ و تثبیتت می کنند. لذا فرمود: اگر مومنی که یک شب تا صبح بیماری بکشد انقدر برایش ثواب می نویسند که اگر آدم شب تا صبح بیدار باشد و عبادت کند آنقدر ثواب نمی برد.

اگر خدای متعال یک مومنی را ده سال بیمار می کند در مقابلش ده سال به او پاداش می دهد، البته به شرط این که شکوه نکند و صبر کند، اما اگر علاوه بر صبر، راضی هم بود که دیگر خیلی درجه اش بالاتر می رود «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِساب»(زمر/10). البته یک قسم از ابتلائات و سختی هایی که در جبهه مومنین می آید هیچ کدام از اینها نیست و فقط ترفیع درجه است.

یزید به امام سجاد علیه السلام عرض کرد: آقا دیدی خدا چه بر سرتان آورد! «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُم »(شوری/30)، شما یک کاری کرده بودید که خدا شما را اینطوری اسیر کرد، پدر بزرگوارتان یک کاری کرده بود که آنطور در کربلا کشته شد! حضرت فرمود: این آیه برای ما نیست، اشتباه نخوان! آیه ما آیه دیگری است، بعد این آیه سوره حدید را خواندند: «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها * إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ، لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى  ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ، وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»(حدید/22-23)، خدای متعال می فرماید: هرچه برای شما پیش می آید در یک کتابی قبلا نوشته شده و همه براساس تدبیر و حکمت خدای مهربان و قادر است، او نه عاجز است که بلا را از شما برگرداند، نه جاهل است که ندانسته این بلا را بر شما فرود آرد، بلکه خداوند با حکمت و علم و قدرت و رحمتش این را برای شما رقم زده، پس اگر این را فهمیدید به آن کتاب دست پیدا کردید و اگر همه دنیا را هم از شما بگیرند تأسف نمی خورید، همینطور که اگر همه دنیا را به شما بدهند خوشحال نمی شوید و اصلا برایتان مهم نیست.

پس این حادثه ها در دل آن کسی که به کتاب دست نیافته غوغایی ایجاد می کند. اگر به او بدهند به یک گونه زمین گیر می شود، از او بگیرند به گونه ای دیگر زمین گیر می شود. اما آن کسی که به آن کتاب رسیده مثل امام، حادثه ها در دل او هیچ امری ایجاد نمی کنند.

پس سختی های راه در جبهه مومنین عذاب نیست. یک عده ای می گویند ما یک کاری کردیم و خدا ما را عذاب کرد، درحالی که اصلا اینطور نیست. شما مگر جامعه ای مومن تر از مردم ایران در شرایط کنونی دارید؟! مجالس اینجا در ایام عاشورا مجالسی است که ملائکه به آن غبطه می خورند، اینها علامت رحمت خداست. خدای متعال اگر بخواهد به کسی غضب کند اول کاری که می کند این است که از ثواب محرومش می کند.

در روایت آمده که شخصی آمد و به پیامبرشان عرض کرد: اگر برای مناجات با خدا می روی به او  بگو خدایا چرا من را عذاب نمی کنی! این همه من گناه می کنم لااقل یقه ام را بگیر، چرا من را رها کردی؟! حداقل یک چک توی گوش من بزن که من بفهمم حواست به من هست! پیغمبر خدا وقتی با خداوند مناجات می کرد خجالت کشید این حرف را بزند، پس خدای متعال فرمود: چرا پیغام بنده ما را نرساندی؟ پس جوابش را برای او ببر و بگو: من تو را عذاب کردم و لذت مناجات خودم را از تو گرفتم.

با هر کسی بنشینی لذت می بری، سر شب تا صبح می نشینی و مشغول لهوی، نمی گویم داری لذت حرام میبری، نه، در غفلت هستی و فیلم و سریال می بینی. یک عده ای بازی کردند و تو می نشینی تا صبح این بازی ها را می بینی، غصه می خوری و خوشحال می شوی، آن وقت دو رکعت می خواهی نماز شب بخوانی حال نداری، مجازاتی از این بالاتر! اگر دیدید یک موقعی خدای متعال بساط سفره امام حسین را در جامعه جمع کرد، بدانید خدا به این ملت عذاب کرده است. تا این سفره پهن است این علامت رحمت است.

خیر بودن تمام سختی های راه امام و رسیدن به گشایش و راحتی

پس همه این سختی ها، سختی های راه است و به معنی عذاب نیست، این سختی ها تماما خیر است. در جنگ احد به حسب ظاهر خیلی لطمه به مسلمانان وارد شد، پس خداوند فرمود: «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذى »(آل عمران/111)، اینها هیچ وقت نمی توانند به شما ضرر برسانند الا این که شما را اذیت می کنند. این معنایش این است که همه کارهای آنها اذیت است نه ضرر. اگر یک جایی کافر مومن را اذیت کرد آیا مومن ضرر کرده؟ خیر، تمام اینها برای مومن خیر است. پس سختی اگر در همراهی با ولی خداست تماما خیر است، نکته اش هم این است که در واقع سختی های ولی خداست که دارد ما را می گیرد و اگر از ایشان جدا بشوی دیگر خیالت راحت است.

اگر یک جایی خطری از ناحیه دفاع از دین ما را تهدید می کند این خطر عین امنیت است. نکته اش هم این است که جبهه نبی اکرم سراسر خیر است «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه»  و در غصه هایش هم رشد است، اما اگر پایت را از جبهه حضرت بیرون بگذاری شادی هایش هم عذاب است.

پس یکی از لوازم همراهی سختی هاست. این سختی ها به معنی غضب نیست، منتها دو نکته در باب این سختی ها هست. یکی این که اگر کسی کنار حضرت راه رفت سختی هایش همه خیر است و یکی خیر بهتری در انتظارش هست. دوم اینکه در وسط این سختی آسانی است. «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى»(ضحی/4) ، پیامبر ما این رنج ها علامت غضب نیست، الان هم خیر است اما در آینده بهتر است.

آینده را گفتند یعنی دوران رجعت و ظهور، یعنی ما برای جبهه شما در دوران ظهور یک خیراتی را در نظر گرفتیم، البته الان هم همه اش خیر است. حالا چطور می شود بفهمی الان خیر است؟ این یک مقداری دقت می خواهد. من از شما یک سوال می کنم، اینهایی که کنار سیدالشهداء گرسنگی کشیدند، خستگی کشیدند و خونشان ریخته شد، خیر بود یا شر؟ الان همه ما می فهمیم که این جز خیر چیزی نبود. در جبهه حضرت که شری نیست، منتها خیر توام با سختی است. البته آینده اش خیلی بهتر می شود و سختی هایش هم می رود.

نبی اکرم در لحظه آخر نگران بود که جبرئیل آمد و گفت: آقا همه چیز آماده است، آسمان را زینت کردیم و ملائکه صف در صف منتظرند، فرمود: یک چیزی بگو تا خوشحال شوم. عرض کرد: آقا چه چیز شما را خوشحال می کند؟ فرمود: بگو با امتم چه می شود؟ جبرئیل رفت و برگشت و فرمود: «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى »(ضحی/5)، آنقدر در قیامت به تو می دهیم تا راضی بشوی، ما دست تو را باز می گذاریم تا راضی بشوی. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا»(شرح/5) پیامبر ما بار نبوت روی دوش شما اول سنگین بود ببین ما چقدر آن را سبک کردیم و سختیش را برداشتیم! شما بار را روی دوش کشیدی و برای همین ما سنگینیش را برداشتیم.

شرط رسیدن به «یُسر»

پس اگر می خواهید به یسر برسید باید بار را بردارید و استقامت کنید تا بار سبک شود و خدای متعال سنگینیش را بردارد. واقعا کنار سیدالشهداء بودن به حسب ظاهر خیلی سخت بود. شیطان همه قوای خودش را جمع کرده بود که اصحاب سیدالشهداء را یک قدم هم که شده از امام حسین جدا کند، مثل اینکه خونشان را بدهند اما یک گله ای هم بکنند، خونشان را بدهند اما کندی کنند و بار را زمین بگذارند و بگویند اگر دیگری برنداشت من برمی دارم، ولی نتوانست. اینها سبقت بر هم می گرفتند و تا یکی از اصحاب زنده بود نگذاشتند بنی هاشم به میدان بروند، نه این که بنی هاشم نمی خواستند بروند، خیر، اینها اجازه نمی دادند و پیش مرگ شدند.

شما یک غفلت در عاشورا نمی بینید، در حالی که شرایط خیلی سخت بود ولی باطن این سختی یک یسر بود. فرمود: وقتی اینها در میدان می رفتند آنقدر غرق در خدا و لذت و محبت امام حسین بودند که تیزی شمشیرها را درک نمی کردند. عابس وقتی در کربلا وسط میدان می رود زره و حتی لباس هایش را هم در می آورد. سعید بن عبدالله سپر حضرت می شود و هفده تا تیر می خورد تا حضرت نماز را تمام کند. یک آقایی که خیلی علاقه به اصحاب امام حسین داشت می گفت: من سعید را خیلی دوست دارم به خاطر همین کاری که کرده و سپر شده تا حضرت نماز بخوانند، چون این خیلی کار بزرگی است.

وقتی سعید بن عبدالله داشت به شهادت می رسید حضرت به او فرمودند: در بهشت جایت پیش روی من است. آن فرد که سعید را خیلی دوست داشت می گفت: در رویا همه اصحاب سیدالشهداء را دیدم رفتم محضر سعید بن عبدالله و از او پرسیدم چطوری شد تو ایستادی و تیر را با سر و دست و سینه گرفتی و حضرت راحت نماز خواندند؟! یک اشاره به امام حسین کرد و عرض کرد حب الحسین، حب الحسین. پس اگر محبت آمد همه چیز آسان می شود «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا».

 بنابراین اگر با امام همراه شدید لوازم دارد و سختی هایش هم می آید، ولی سختی هایش عذاب نیست، بلکه خیر بوده و باطنش رحمت و همراه با یسر و گشایش است. در همین سختی کنار امام فتوحات اتفاق می افتد که در سوره فتح از آن بحث شده است و پایانش فتح کلی است. «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ  فَتْحاً مُبِينا»(فتح/1)، این فتح برای حضرت و همراهانش است.

یکی دیگر از چیزهایی که در این همراهی هست که خودش یک بحث جدی ای می خواهد همراهی در حزن و شادی است. یعنی مومن وقتی با امامش همراه شد غصه هایش می شود غصه های امامش، شادی هایش هم می شود شادی های امامش که ان شاء الله این را در جلسه بعد عرض می کنم.

پی نوشت:

(1) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 819