نسخه آزمایشی
سه شنبه, 18 ارديبهشت 1403 - Tue, 7 May 2024

شب سوم هيات ثارالله/ خویشتن داری جبهه مومنین در دوران تزایل برای حفظ مومنان مخفی/ ویژگیهای همراهان حضرت در مسیر فتح

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 6 آبان ماه 98 است که به مناسبت رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله در هيات ثارالله قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ مومنین و آنهایی که در جبهه حضرت و در مسیر فتح حضرت قدم برمی دارند در مقابل تحریکاتی که دشمن می کند و صحنه هایی که ایجاد می کند هیجان زده نمی شوند و به دولت مستعجل فکر نمی کنند. ظهور وجود مقدس امام زمان علیه السلام بعد از خروج ودائع و امانات الهی است؛ وقتی نسل های مومن از صلب کافر بیرون آمدند و صف ها جدا شدند، حضرت خروج می کنند و قیام می فرمایند و دیگر دوران غلبه است؛ لذا باید تزایل انجام شده باشد. مرحله ظهور غلبه دین حق، عصر ظهور است و آنجاست که خدای متعال این وعده را عملی می کند. مسیر و نقشه و طرح فتحی که وجود مقدس نبی اکرم دنبال می کند یک طرحی است که منتهی به ظهور و غلبه کلی و ظهور ولایت حقه می شود؛ اصلاً معنی ظهور هم همین است. حول حضرت یک جامعه ای شکل می گیرد دارای این خصوصیات مختلفی است؛ آنها محصولی هستند که در دامن نبی اکرم رشد کردند و به نقطه استغلاظ رسیدند به طوری که وجود مقدس نبی اکرم وقتی نگاه می کند به همراهان خودش متعجب میشود و به واسطه این جمع، کفار را به غیظ و غضب می آورد.

رفتار همراهان نبی اکرم صلی الله علیه و آله در برخورد با کفار و منافقین

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . نکاتی را پیرامون سوره مبارکه فتح تقدیم شد و اجمالاً عرض کردیم؛ مسیری که حضرت امت خودشان را در آن به حرکت در آوردند مسیر فتح است و چون سنت های الهی را در فتح و دستیابی به این پیروزی می دانند امت شان را در وِزان این سنن و متناسب با این سنن پیش می برند و این فتحی است که تمام جنود سماوات و ارض و لشکر الهی نبی اکرم را در این فتح همراهی می کند.

بعضی از مختصات این فتح و تکالیفی که ما به عهده داریم برای این که بتوانیم ما هم در این فتح حاضر باشیم و به غنایم این فتح و برکات و آثار این فتح برسیم عرض شد. نکات دیگری را به اندازه ای که فرصت این جلسه اقتضاء می کند از این سوره تقدیم می کنم. این فتحی که خدای متعال رقم زده فتحی است که همراه با تقوا و ملازمت با تقواست کسانی که در این مسیر قدم برمی دارند باید ملازم با تقوای الهی باشند و نباید هیجاناتی که دشمن در مسیر ایجاد می کند موجب بشود آنها از مسیر تقوا فاصله بگیرند.

نمونه ای که قرآن برای ما ذکر می کند در همان داستان صلح حدیبیه است که آنها خشم و غضب را به اصطلاح براساس حمیت های جاهلی علیه حضرت اعمال کردند ولی قرآن می فرماید که وجود مقدس نبی اکرم اقدام متقابل با آنها انجام ندادند؛ بلکه براساس تقوا تحمل کردند تا این صحنه بگذرد. آیات سوره می فرماید «هُمُ الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّه »(فتح/25) یعنی اینها از این که شما سفر حج را انجام بدهید ممانعت کردند. داستان صلح حدیبیه است و حضرت همراه با قربانی هایی که برای اعمال حج با خودشان همراه فرمودند به سمت مکه آمدند.

قرآن می فرماید «وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ في  رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليما»(فتح/25) اینها مانع شدند که شما وارد مکه بشوید و اگر در بین مردم مکه جمعیتی از مردان و زنان مومن نبودند که شما از سر ناآگاهی ممکن بود آنها را هم هدف قرار بدهید و زیر دست و پای شما از دست بروند و شما گرفتار رنج بشوید «لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليما» خدای متعال مانع شد که شما درگیر بشوید زیرا اگر درگیر می شدید این مومنینی که شناخته نشده بودند در این درگیری لطمه می دیدند. خدای متعال می خواهد آن کسانی که دوست می دارد وارد محیط رحمت خودش کند؛ لذا دست شما را بست و شما را حفظ کرد تا متعرض نشدید و آن مومنین محفوظ ماندند. که اگر این مومنین از کفار صفشان جدا می شد ما این کفار را عذاب و مجازاتشان می کردیم ولی چون آمیخته بودند ما عذاب آنها را به تأخیر انداختیم تا این صف جدا بشود.

در آیه بعد یک نکته ای را می فرماید «إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في  قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّة فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى  رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى  وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليما»(فتح/26) آنهایی که در دل خودشان خشم و غضب های جاهلی را برافروختند، رفتاری کردند که قاعدتاً باید مقابله به مثل می شد ولی خدای متعال آن آرامش و سکونت را بر قلب رسول گرامی اسلام و مومنین نازل کرد و آنها را ملازم با کلمه تقوا کرد؛ یعنی مومنین دچار هیجاناتی که کفار برایشان ایجاد می کنند نمی شوند؛ و در این مسیر فتح حضرت دچار شتاب زدگی یا دچار عکس العمل های انفعالی نمی شوند؛ گرچه برخورد آنها برخورد جاهلانه و خشم و غضب ناروا بود؛ ولی حضرت همراه با آرامش و تقوا مسیر را اداره کردند.

یکی از نکات مهم این است که مومنین و آنهایی که در جبهه حضرت و در مسیر فتح حضرت قدم برمی دارند در مقابل تحریکاتی که دشمن می کند و صحنه هایی که ایجاد می کند که قاعدتاً نیاز است که یک پاسخ و عکس العمل مناسبی در مقابلش نشان داده بشود هیجان زده نمی شوند و به دولت مستعجل فکر نمی کنند و با شتاب و عجله کار نمی کنند؛ بلکه با شرح صدر و حوصله این کار را می کنند. قرآن این سنت را اینطور بیان می کند که در مقابل آن رفتار و حمیت های جاهلانه آنها خدای متعال سکینه و تقوا را نصیب جبهه حضرت می کند تا همراه با آرامش و بر مدار تقوا عمل بکنند تا اگر یک مومنی ممکن است زیر دست و پا لطمه بخورد اینها مراعات آن یک مومن را هم می کنند.

تعبیر پیشین قرآن این است که «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليماً» اگر صفها از هم جدا می شد ما کفار را عذاب می کردیم. این داستان بسیار مهمی است. ظاهر آن در فتح مکه و در صلح حدیبیه است. هم در صلح حدیبیه هم در فتح مکه اگر نبی اکرم وارد درگیری می شد ممکن بود مومنینی که در مکه و ناشناخته بودند از دست بروند برای این که آنها محفوظ بمانند حضرت کار را با مدارا جلو بردند. فتح قطعی است و خدای متعال در همین سوره مبارکه می فرماید: «سُنَّةَ اللَّهِ الَّتي  قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلا»(فتح/23) وقتی بیعت رضوان انجام گرفت و مسلمان ها با شما بیعت کردند که تا پای جانشان بایستند و شما را تنها نگذارند پیروزی بر آنها نوشته شد.

اگر در همان حال دشمن با شما درگیر می شد قطعاً شکست می خورد. سنت الهی این بوده که شما باید پیروز بشوید. بنابراین آنجایی که مومنین با شما بیعت کردند پیروزی شان به نحو قطع نوشته شد. منتها خدای متعال این پیروزی را با یک فاصله و نقشه و تدبیری پیش می برد که همراه با تقواست و هیچ مومنی اینجا صدمه نمی خورد؛ شما پیروزی به دست آوردید ولی پیروزی با یک طرح و نقشه و پیچ و تاب هایی است که در این پیروزی مومنین ناشناخته هم لطمه نبینند.

تقوای قلب و دوری از استعجال در مسیر فتح

ذیل این آیه «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليما» روایاتی است که خیلی عجیب است. در این مسیرِ فتح نبی اکرم که یک مسیر قطعی است و تردیدی هم در فتح حضرت نیست یک سنتی است که سنت تزایل است؛ یعنی باید صف ها از هم و مومنین و کفار از هم جدا بشوند. نمی شود بدون جدا شدن درگیر شد به طوری که در این درگیری مومنی زیر دست و پای مومن از دست برود و مومنین دچار پشیمانی و رنج بشوند. مسیر حضرت مسیر استعجال نیست؛ بلکه مسیر تزایل است. روایات متعددی ذیل این آیه آمده که از حضرت سوال کردند مگر امیرالمومنین ارواحنا فداه توانایی نداشت که بساط اینها را جمع بکند، چرا بساط اینها را جمع نکرد؟! واقعاً هم حضرت از هر نظر هم ظاهراً و هم باطناً می توانستند.

این حدیث که خواندنش هم دشوار است چون جناب سلمان سلام الله علیه محل بحث است، در ماجرای احراق بیت در روایات متعددی از جمله در رجال کشی است که «وقع فی قلب سلمان شیء»(1)، یعنی جناب سلمان سلام الله علیه یک امری در قلبش وارد شد که حضرت فرمودند سلمان بیعتت را تجدید کن. سلمان جزء آن سه نفری است که «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِيِّ إِلَّا ثَلَاثَة»(2) یعنی همه الا سه نفر از مسیر ولایت برگشتند؛ حتی در یک نقلی است که به امام صادق علیه السلام عرض شد که عمار چطور؟! حضرت فرمودند: بله، مسیرش خیر است و در صفین به شهادت رسیده و جزو اصحاب فوق العاده امیرالمومنین است ولی گمان نکنید عمار در رتبه آنهاست. آن سه نفر یعنی سلمان و ابوذر و مقداد چیز دیگری بودند.

از یک نظر هم در آن جمع سلمان محور است. در بعضی روایات هم در آن صحنه مقداد را خیلی تمجید می کند که قلبش مثل پاره آهن بود و هیچ در آن واقع نشد؛ ولی از یک نظر محور همان جمع هم سلمان است. در عین حال در خصوص همین جناب سلمان فرمودند که «وقع فی قلبه شیء»، و حضرت هم فرمودند که سلمان بیعتت را تجدید کن.

در روایت دارد که جناب سلمان در دلشان همین گذشت که امیرالمومنین زمام کائنات در دستشان است و اگر اراده کنند کار تمام است و می توانند همه چیز را تغییر بدهند. خدای متعال عالم را در اختیار آنها قرار داده چرا این کار را نمی کنند؟! در آن صحنه اگر از جناب سلمان می خواستند ده ها بار به شهادت برسد برایش کار آسانی بود و مهم نبود که خودش را سپر کند و به شهادت برسد؛ ولی [حضرت] مأمور به سکوت و صبر بودند و برای ایشان گویا این نکته سنگین بود که این اتفاقی که افتاده یعنی احراق بیت و داستان هتک امیرالمومنین، سخت ترین اتفاق است «فَحُشِرَ سِفْلَةُ الْأَعْرَابِ وَ بَقَايَا الْأَحْزَابِ إِلَى دَارِ النُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ وَ مَهْبِطِ الْوَحْيِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ مُسْتَقَرِّ سُلْطَانِ الْوَلَايَة»(3) در جایی که هم امیرالمومنین هتک بشود و هم صدیقه طاهره، برای ایشان خیلی سخت بود که حضرت از این قدرتشان چرا استفاده نمی کنند تا مسیر را تغییر بدهند و کنترل کنند. حضرت فرمودند بیعت تان را تجدید کنید.

در این روایت سوال شده که مگر حضرت نمی توانستند کار را تمام بکنند. حضرت فرمودند: بله می توانستند تمام بکنند. در یک روایت دیگری به امیرالمومنین عرض شد که شما چرا بساط معاویه را جمع نمی کنید؛ حضرت در بعضی روایاتش دارند که من اگر اراده کنم او را از تخت پایین می کشم؛ یا در بعضی روایات دارد «وَ لَكِنَّا لِلَّهِ خُزَّانٌ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ وَ لَا إِنْكَاراً بَلْ عَلَى أَسْرَارِ تَدْبِيرِ اللَّه أَ مَا تَقْرَأُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون»(4) ؛ یعنی من دعا کنم بی تردید مستجاب است و الان بساط جمع می شود؛ ولکن ما خزینه دار خدا هستیم آن هم نه خزینه دار طلا و نقره بلکه ما اسرار تدبیر خدا را می دانیم و می دانیم که دستگاه معاویه چرا باید باشد و بنی امیه هزار ماه دوام پیدا کند ما می دانیم و لذا سبقت بر قول نداریم و دعا هم نمی کنیم تا خدا نخواهد.

در این روایات یک سِرّ دیگری را توضیح داده که آن نکته چیست و چرا امیرالمومنین اقدام نمی کنند و بساط را جمع نمی کنند. در این روایات از حضرت سوال شد که مگر امیرالمومنین نمی توانند بساط را جمع کنند و تصرف کنند -بعد از هزار و چهار صد سال اینها از معارف اهل بیت برای ما روشن و واضح است و احتیاج به بحث ندارد ـ حضرت فرمودند که یک آیه است که دست حضرت را بسته است.

در این حدیث مرحوم صدوق در کمال الدین از مرسلات ابن ابی عمیر از امام صادق علیه السلام نقل کردند که «قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ يُقَاتِلْ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً قَالَ لِآيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيما قَالَ قُلْتُ وَ مَا يَعْنِي بِتَزَايُلِهِمْ قَالَ وَدَائِعَ مُؤْمِنِينَ فِي أَصْلَابِ قَوْمٍ كَافِرِين  وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ تَعَالَى فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَتَلَهُمْ»(5) یعنی چرا با آنها مقاتله نکرد و کارشان را تمام نکرد؛ حضرت فرمود «لِآيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيما».

سپس به حضرت عرض کردم معنی تزایل چیست؟! فرمودند که باید جدا بشوند تا حضرت کار را تمام کند یک ودائع مومنینی هستند که در صلب کافران است باید اینها خارج بشوند تا حضرت اقدام کنند. ظهور وجود مقدس امام زمان علیه السلام هم بعد از خروج این ودائع و امانت الهی است و وقتی آن نسل های مومن از صلب کافر بیرون آمدند جدا شدند صف ها حضرت خروج می کنند و قیام می فرمایند و دیگر دوران غلبه است؛ لذا باید تزایل انجام شده باشد.

روایت در این زمینه متعدد است و مرحوم صدوق در کمال الدین نقل کردند و بقیه مجامع روایی هم نقل کردند که یکی از سنت هایی که در درگیری جبهه حق و باطل و در مسیر فتح است سنت تزایل است. نباید شتاب کنند، نباید عجله کنند، لذا خدای متعال در جبهه مومنین سکونت و سکینه و تقوا را نازل می کند و قلبشان را ملازم تقوا قرار می دهد تا استعجال در راه نداشته باشند و در این زمینه دچار خطا نشوند و جبهه مومنین آسیب نپذیرد.

در تعبیر قرآن کلمه تقوا وجود مقدس امیرالمومنین هستند و ملازمت کلمه تقوا یعنی ولایت امیرالمومنین. در روایت دارد ما اینها را تحت محیط ولایت قرار می دهیم و بر آنها آرامش نازل می کنیم که جبهه مومنین با آرامش و شرح صدر و حوصله و بدون عجله و شتاب کارشان را انجام بدهند. فتح است اما فتح از یک مسیری عبور می کند که حتی ودایع مومنین نباید آسیب ببیند لذا امیرالمومنین تحمل می کنند؛ یکی از اسرارش این است.

یکی دیگر از اسراری که در این سوره مبارکه بیان شده این است که مسیر فتح نبی اکرم چه در صلح حدیبیه چه در فتح مکه و چه در سایر فتوحاتی که در طول تاریخ برای حضرت رقم می خورد و نیز داستان درگیری امیرالمومنین با جبهه کفر و نفاق و درگیری وجود مقدس امام زمان علیه السلام که همراه با سنت تزایل است؛ و در مقابل آن حمیت های جاهلی و تحریکات و خشم و غضب های جاهلانه آنها است، این طرف خدای متعال آرامش و سکینه و کلمه تقوا را ملازم با جبهه ایمان قرار داده که این جبهه ایمانی دستخوش اضطراب ها و استعجال هایی که آنها ایجاد می کنند نشوند و مسیر فتح صحیح طی بشود و این هم یکی از نکاتی است که در باب فتح حضرت است.

در صلح حدیبیه خدای متعال پیروزی را شامل حال اینها کرد؛ اما با یک پیچ جلوی درگیری را گرفت که دو سال به تأخیر افتاد و بعداً فاتحانه به مکه برگشتند و بدون این که خون از بینی کسی بریزد مسیر را فتح کردند. این مسیر فتح نیاز به آرامش و تقوا دارد و نباید مومنینی که در مسیر فتح حرکت می کنند از مومن دیگری که ممکن است آسیب ببیند در این مسیر غافل بشوند. باید طرح به یک شکلی پیش برود که این ودایع مومنین محفوظ بماند. این یکی از سنت های مسیر فتح حضرت است.

در نقل دارد که به این دلیل حضرت درگیری را تأخیر انداخت و درگیری افتاد به داستان مقاتله با محصول این جریان که ناکثین و قاسطین و مارقین بودند؛ یعنی امیرالمومنین با خروجی این داستان درگیر شدند و به تعبیر خود حضرت «فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَة» یعنی این فتنه را کور کردم و این فتنه تمام شده است و دیگر با چشم روشن در عالم راه نمی رود و نقشه هایشان دیگر در روشنی اتفاق نمی افتد. نکته این تحمل و صبوری حضرت همین است که «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا» که این یکی از سنن این مسیر فتح نبی اکرم است.

ظهور؛ بشارت مسیر فتح نبی اکرم

این مسیر فتح ادامه پیدا می کند تا اینجا که خدای متعال در یک آیه به آخر بشارت عصر ظهور را می دهد «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى  وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى  بِاللَّهِ شَهيدا»(فتح/28) مسیر فتح حضرت که از صلح حدیبیه براساس آیات مبارکات سوره فتح نازل شده ادامه پیدا می کند و تا دوره ظهور خدای متعال که رسولش را فرستاده یک چراغ و یک جریان هدایت و یک دین حقی را همراه حضرت کرده و حکمت الهی هدف الهی اراده الهی این است که این دین بر همه ادیان غالب بشود.

در روایتی از کافی حضرت وقتی دین الحق را معنا می کنند می فرمایند «هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَق »(6) خدای متعال حضرت را همراه با حقیقت ولایت امیرالمومنین فرستاده و نوری است که به فرموده قرآن «أُنْزِلَ مَعَه »(اعراف/157) است و بناست این ولایت بر همه عالم غلبه کند. این تقدیر الهی است و پایان این مسیر فتح حاکمیت دین الهی و غلبه ولایت امیرالمومنین بر ولایت باطل است که البته این ولایت همان ولایت نبی اکرم و همان ولایت الله است. بنابراین پایان این مسیر «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى  بِاللَّهِ شَهيدا»؛ یعنی غلبه ولایت حق و غلبه دین الهی بر همه ادیان است و مسیر فتح به اینجا ختم می شود؛ منتها از یک فراز و فرودی می گذرد که در مسیرش داستان عاشورا و حوادث سنگین دیگری است و مسیری است که بدون شتاب و عجله باید پیش برود و اینطور نیست که با عجله بشود کار را ختم کرد. باید از مسیر امتحان های سنگینی که برای امت پیش آمده عبور کند تا به آن نقطه غلبه برسیم.

در این آیه سوره فتح «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» تعبیر «ولو کره المشرکون» ندارد؛ اما ذیل آیات دیگر مثل آیه مبارکه سوره توبه «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى  وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون »(توبه/33) می فرمایند که مرحله ظهور این ولایت مرحله ظهور امام زمان علیه السلام است.

عامه درست نمی توانند آیات را معنا کنند و می گویند مرحله غلبه واقع شده؛ ولی در روایات ما مکرر آمده که مرحله ظهور غلبه دین حق عصر ظهور است و آنجاست که خدای متعال این وعده را عمل می کند. مسیر و نقشه و طرح فتحی که وجود مقدس نبی اکرم دنبال می کند یک طرحی است که منتهی به ظهور و غلبه کلی و ظهور ولایت حقه می شود؛ اصلاً معنی ظهور هم همین است.

این حقیقت ولایتی که خدای متعال همراه با نبی اکرم نازل فرموده بر ولایت باطل غلبه می کند و بساط ولایت باطل جمع می شود و عالم به ولایت حق نورانی می شود. در بعضی روایات دیگر ذیل این آیات «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون »(صف/8) که تعبیر از اتمام نور شده فرمودند که «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ  قَالَ بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ»(7) .

خصوصیات همراهان نبی اکرم در مسیر فتح

معارف این سوره بسیار فراوان است و مفسرین خیلی بحث کردند ولی این هم به عنوان نکته پایانی عرض می کنم که وجود مقدس نبی اکرم از طرف خدای متعال آمده تا در مسیر فتح ما را همراه کند و به فتح برساند. از خصوصیات این فتح این است که آدم هایی می خواهد درست کند که «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلا»(فتح/9) مسیر فتح حضرت یک چنین آدم هایی تربیت می کند این وجود مقدس در مسیر رسالت خودش یک همراهانی را تربیت می کند. جبهه همراهان حضرت که در مسیر فتح با حضرت همراه می شوند و جلو و عقب نمی افتند و همراه با حضرت حرکت می کنند، خصوصیاتی در آنها پیدا می شود که همه اینها خصوصیات همراهی با حضرت است.

حضرت در مسیری که راه می روند می خواهند ما را هم با خودشان همراه کنند. همراهانی برای حضرت در این مسیر فتح شکل می گیرد، در این آیه «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَه»(فتح/29)  باز هم روی داستان رسالت حضرت تأکید می شود؛ یعنی حضرت با یک طرح الهی آمدند و از طرف خودشان در این میدان قدم نگذاشتند، یک مصلح اجتماعی نیستند که خودشان نگران باشند و بخواهند جامعه را اصلاح کنند؛ اصلاً اینطوری نیست؛ بلکه با یک مأموریت و رسالت الهی و با یک برنامه و طرح الهی آمدند و یک کاری در عالم می خواهند بکنند.

آنهایی که تحمل می کنند و در این مسیر با حضرت همراه می شوند، دست آوردهایشان این شش هفت خصوصیت است که بیان کرده پنج خصوصیت اولش این است «وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في  وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُود»(فتح/29) این معیت با حضرت صرفاً معیت ظاهری نیست، یعنی با همه قوا باید بیایند کنار حضرت قرار بگیرند. از قلبشان و سرشان تا امکانات ظاهری شان باید در مسیر طرح حضرت حرکت بکنند. این معیت یعنی در نقشه حضرت راه بروند، هرکجا حضرت قدم گذاشتند اینها هم بی درنگ قدم بگذارند و امکانات ظاهری و باطنی شان را در مسیر حضرت بیاورند.

پس در مسیر فتحی که خدای متعال برای نبی اکرم رقم زدند با یک طرح آمده و همراهانی درست می کند که در کنار حضرت تربیت می شوند به شدت و رحمت و رکوع و سجود و ابتغاء فضل می رسند و پایانش این است که «سيماهُمْ في  وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُود»؛ که در دو سطح قابل معنا کردن است: یکی این که ما بگوییم ناظر به اشخاص است؛ یعنی تک تک آدم هایی که با حضرت همراه می شوند خصوصیاتی که پیدا می کنند شدت و رحمت است که این دو خصوصیت خود حضرت است زیرا تمام خیرات برای حضرت قرار داده شده، اگر کسی به معیت حضرت رسید آن خیرات و صفات در آدم ظهور پیدا می کند. از صفات خود حضرت «رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِين » است حضرت در عین این که نسبت به جبهه مومنین رأفت دارند نسبت به جبهه کفار هم یک غلظت و خشونت و غضبی دارند. جبهه ای که همراه با حضرت می شوند این صفات در آنها ظهور پیدا می کند و نسبت به مومنین مودت و رحمت پیدا می کنند که در روایات خیلی روی این صفت تأکید شده است.

ذیل همین آیات فرمودند که مومنین برادر پدر و مادری هستند. و لذا یک نوعی رأفت و رحمتی بین آنها است. آنهایی که با حضرت همراه می شوند هم خصوصیتشان این است که نسبت به جبهه کافر موضع دارند و بی تفاوت و صلح کلی نیستند. همینطوری که خود حضرت اینطوری نیستند و نسبت به جبهه کفاری که پای کفرشان می ایستند بی تفاوت نیستند. آنهایی که در کنار حضرت قرار می گیرند در این مسیر به معیت حضرت می رسند که به معنی هجرت از خود و هجرت از غیر است؛ باید از طرح و برنامه خود و شیاطین و اولیاء طاغوت بیرون بیایند و فاصله بگیرند و از ولایت آنها و از ولایت نفس بیرون بیایند تا به همراهی حضرت برسند. اگر به همراهی حضرت رسیدند این صفات حضرت در آنها ظهور پیدا می کند «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» می شوند.

دوم آنکه می شود در سطح جامعه مومنین معنا کنید؛ یعنی یک جمعی شکل می گیرند که این جمع روابط بین خودشان روابط رحمت است و این جمع مستحکم نسبت به بیرون شدت و حِدَّت دارند. اینطور نیست که در مقابل آنها هم بی تفاوت باشند یا نسبت به آنها لینت و مدارا داشته باشند. جبهه مومنین و همراهان حضرت و جمعی که در تاریخ با حضرت شکل می گیرند و امت حضرت که همراه حضرت در مسیر فتح حرکت می کنند امتی هستند که به شدت و رحمت می رسند. شدت نسبت به جبهه بیرون و رحامت و محبت و رأفت نسبت به جبهه درون دارند. این دو خصوصیت اینهاست که بسیار مهم است.

سپس می فرماید «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانا» این جبهه ای که شکل می گیرند اهل رکوع و سجود بوده و دائماً در حال رکوع و سجود هستند. یک معنایش همین رکوع و سجود در نماز است؛ و دوم این که دائماً در حال رکوع و سجود و در حال خشوع و تواضع نسبت به خدای متعال هستند و به یک مقامی می رسند که می توانند فضل الهی را مشاهده کنند و دنبال به دست آوردن فضل و رضوان هستند؛ یعنی جمعی حضرت تربیت می کنند که رو به فضل الهی دارند؛ چون تمام خیراتی که به دست انسان می آید با فضل به دست می آید.

در روایات و در ادعیه مکرر دارد که حضرت فرمودند شما در رسیدن به درجات بهشت هم به عمل خودتان تکیه نکنید از عمل شما بهشت در نمی آید. سوال شد که پس چه کار کنیم فرمودند: حسن ظن به خدای متعال داشته باشید و امیدوار به خدای متعال باشید. در دعای مبارک کمیل یک بیانی است اواخر دعا که فرمودند «وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَحْسَنِ عَبِيدِكَ نَصِيباً عِنْدَك  وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْك  فَإِنَّهُ لَا يُنَالُ ذَلِكَ إِلَّا بِفَضْلِكَ وَ جُدْ لِي بِجُودِكَ وَ اعْطِفْ عَلَيَّ بِمَجْدِك » خدایا من را از آن بندگانی قرار بده که بهره شان در محضر تو بهترین بهره هاست و در منزلت به تو نزدیکترین هستند منزلی که برایشان قرار داده شده نزدیکترین منازل به قرب حق است.

سوال این است که آیا این شدنی است که من هم طمع بکنم که مثل سلمان باشم؛ چون معنای این جملات همین است؛ خیلی روشن است که این دست یافتنی نیست زیرا این مقام اولیاء خاص است؛ مگر اینکه از طریق فضل الهی حرکت بکند. کسانی که دل به فضل خدا بستند می توانند به این مقام دست پیدا کنند.

حضرت یک جمعی را همراه خودشان به حرکت در می آورند، آنهایی که به معیت حضرت می رسند انسانهایی هستند که جمعشان بر مدار شدت و رحمت شکل می گیرد بر مدار رکوع و سجود شکل می گیرد و با همه این اوصافی که دارند به مرحله ای می رسند که ابتغاء فضل و رضوان را دارند و امیدوار به فضل و رضوان الهی هستند و این مقام مهمی است. انسان باید به یک نقطه ای برسد که بتواند شهود فضل کند. اگر کسی فضل الهی را دید امیدوار می شود. انسانهایی مأیوس می شوند که راهشان به سوی مشاهده فضل بسته می شود. انسان اگر جریان فضل الهی را در عالم دید که بی حساب و کتاب می بخشد و عطا می کند و صاحب فضل است آن وقت امیدوار می شود که به مقام رضوان برسد.

در مسیر فتح چنین جمعی بر محور نبی اکرم شکل می گیرند و همراهان فتح در پایان کار اینها هستند. حضرت وقتی مسیر فتح را طی می کنند، غلبه می کنند. این جمع در اثر سجود در مقابل خدای متعال آثار سجده در چهره شان آشکار است در روایات فرمودند «سيماهُمْ في  وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُود» یعنی همراهان حضرت اهل شب زنده داری هستند و در اثر شب زنده داری به یک نقطه ای می رسند که آثار این شب زنده داری در چهره آنها آَشکار است.

در سوره مبارکه مزمل خدای متعال اول دستور می دهد «يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا * نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا»(مزمل/1-4) پیغمبر ما، نیمی از شب کمی بیشتر کمی کمتر را بیدار باش. این تابع احوال شخص است؛ و یا اصلاً شب و روز متفاوت باشند، بعضی وقت ها شب و روز طولانی تر و بعضی وقتها کوتاه تر هستند. در شبهای طولانی تر نیمی از شب کمی بیش از نیمی از شب و در شبهای کوتاه تر نصف یا کمی کمتر از نصف، را بیدار باش و در این بیداری در شب به تلاوت قرآن مشغول باش.

در آیه پایانی می فرماید «إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ»(مزمل/20) پروردگار تو می داند که دو ثلث شب نیمی از شب و ثلثی از شب را شما بیدار هستید. متناسب با احوال و متناسب با زمان های متفاوت این سنت شماست. در همان دستور اولی که خدای متعال در آغاز سوره داده می فرماید پروردگار تو می داند که شما اهل عمل به آن هستید دو ثلث شب نیمی از شب ثلثی از شب بیدار هستید و مشغول به ترتیل هستید؛ حالا این ترتیل یا مقصود نافله شب یا بیرون از نافله شب است. سپس به دنبالش می فرماید که یک طائفه ای از آن کسانی که به همراهی شما رسیدند این صفت در آنها ظهور پیدا می کند و آنها هم در واقع دو ثلث شب نیمی از شب یک ثلث شب را بیدارند و مشغول به عبادت هستند. همراهان حضرت اینطوری می شوند.

این فیض بزرگی که امثال بنده از آن محروم هستیم خصوصیت همراهان حضرت است. خدای متعال می فرماید «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا * إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قِيلًا * إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا»(مزمل/5-7) آن کاری که در روز روی دوش شماست و آن مأموریت، با این شب زنده داری به انجام می رسد. آنهایی که در کنار حضرت می خواهند حرکت کنند و در مسیر حضرت مأموریت های خودشان را خوب انجام بدهند و در مسیر فتح قرار بگیرند، صفتشان این است که آنقدر شب زنده داری دارند که این شب زنده داری شان و این خلوتشان با خدای متعال در سیمای آنها آشکار است.

این سیما چیست؟! مقصود همین سیمای ظاهری است؟! ممکن است همین باشد؛ چنانچه در روایات فرمودند که کسی که نافله شب می خواند و با خدای متعال خلوت می کند اثر این خلوت در چهره اش آشکار می شود. ممکن هم است یک پرده باطنی باشد و سیمای آنها وقتی مواجه می شوند از یک چنین موقفی با عالم و با مأموریت هایشان مواجه می شوند؛ ولی معلوم نیست همه بتوانند این سیما را ببینند. متوسمین هستند که می فهمند و این سیما را تشخیص می دهند و الا اینطور نیست که هرکسی بیدار بود جزو این دسته باشد.

در صفین حضرت با کمیل می رفتند؛ یک کسی قرآن می خواند و صدای قرآن خواندنش نیمه شب به گوش می رسید طوریکه به تعبیر من کمیل را میخکوب کرد. از آنجا گذشتند و رفتند و در جنگ نهروان که با خوارج بود، حضرت عبور می کردند به یک کسی از کشته های نهروان رسیدند، حضرت فرمودند: این همان بود که قرآن تلاوت می کرد.

بنابراین اینطور نیست که هرکسی بیدار هم باشد به مقصد برسد؛ آنهایی که با حضرت هستند در همراهی با حضرت در این مسیر به سمت خدای متعال و در این هجرت الی الله و مهاجرت الی الله و در این سفر به سمت خدای متعال یک خصوصیاتی پیدا می کنند که خروجی آن این است «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلا»(فتح/9). آنهایی که در این رسالت با حضرت همراه می شوند این خصوصیات حضرت یعنی «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في  وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُود» در آنها ظهور پیدا می کنند.

جبهه همراهان حضرت داستانشان این است «ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى  عَلى  سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيما»(فتح/29) مثل بذری که در زمین جوانه زده کم کم تقویت شده و به استغلاظ و استواری رسیده و روی پای خودش ایستاده، به طوری که کشاورزی که این بذر را کاشته «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» است، جبهه همراهان حضرت کِشت حضرت و حاصل زرع حضرت هستند و حضرت است که با این بذرها کار کرده اینها را رویانده تا به مرحله استغلاظ رسانده و به یک نقطه ای رسیدند که وقتی نبی اکرم به اینها نگاه می کند «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» است. آن جبهه ای که به همراهی حضرت می رسند حضرت آنها را اینطوری پرورش داده است.

در روایت معروفی که از امام رضا علیه السلام نقل شده حضرت امامت را وقتی توضیح می دهند و امام را معرفی می فرمایند یک بیانات فوق العاده ای دارند گاهی جلوه جلال امام را توضیح می دهند و گاهی هم جمال امام را توضیح می دهند؛ آنجایی که از جلال امام صحبت می کنند می فرمایند «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِم »(8) همه حیران امام هستند و هیچ کس نمی تواند امام یا حتی یک صفت از صفات امام را توصیف کند و احدی نمی تواند به او نزدیک بشود یا او را توصیف کند؛ همه عاجز هستند، حکما و بلغاء و شعرا یک وصف امام را هم نمی توانند بگویند.

ولی یک جایی هم که از جمال امام صحبت می کند می فرماید که «الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ وَ السَّمَاءُ الظَّلِيلَةُ وَ الْأَرْضُ الْبَسِيطَةُ» امام سرزمین واسعی است که  کانه زیر پای شماست ـ این تعبیر بی ادبی نباشد ـ آسمانی است که بر سر شما سایه افکنده ابر بارنده و باران نافع است. کانه بذر وجود انسان وقتی که در محیط ولایت امام قرار می گیرد هم امام ارض بسیطه است هم سماء ظلیله است هم ابر بارنده و هم باران نافع است خورشیدی است که می تابد و نورش عالم را روشن کرده در پرتو این شمس و این زمین بارور و آسمانی که سایه می افکند و این ابر و باران بذر وجود انسان در محیط ولایت امام رشد می کند.

لذا مَثل آنهایی که همراه می شوند در کتب آسمانی در تورات و انجیل یا فقط در انجیل ـ چون اختلاف در تفسیر این آیه است ـ این است «ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى  عَلى  سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» و می فرماید مثل بذری است که جوانه زده و بعد تقویت شده؛ امیرالمومنین که در دامن خودشان مالک اشتر را تربیت کردند وقتی به مالک اشتر نگاه می کنند «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ».

یا وقتی وجود مقدس سیدالشهداء به کشت خود که در محیط ولایت خودشان درست کردند و در دامن وجود مقدسشان مثل قمر بنی هاشم رشد کرده نگاه می کنند، آنها واقعاً مایه چشم روشنی هستند؛ سیدالشهداء وقتی به وجود مقدس قمر بنی هاشم و اصحابشان و جناب علی اکبر و بقیه اصحابی که دور و بر خودشان آوردند مثل حبیب و زهیر و بریر و نگاه می کنند که خدای متعال چطوری به این کار وجود مقدس سیدالشهداء برکت داده و در دامن سیدالشهداء چه بذری شکوفا شده و چطوری به مرحله استغلاظ رسیدند «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» می شود.  

پایان سوره هم یک نکته لطیفی است «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيما»(فتح/29) پایان راه این جمع هم مغفرت و اجر عظیم است که وعده قطعی الهی و تخلف ناپذیر است؛ البته آن مغفرت و اجر هم باید معنا کرد چون در هر جایی این کلمات باید در وزان آیه و سوره معنا بشود و اینطوری نیست که اجر عظیم در قرآن همه جا به یک معنا باشد. مغفرت در قرآن به یک معناست بستگی دارد مغفرت به چه کسانی باشد و پاداش چه عملی باشد. در هر صورت فرودگاه سوره همین مغفرت و اجر عظیم الهی است که این جبهه همراهان حضرت را در فتح فرا می گیرد. این بعضی از خصوصیات همراهان حضرت است که در این سوره آمده و این غنایم همراهی است.

کسی که هجرت می کند از خودش از طرح خودش از نقشه خودش، همه قوا و امکاناتش را قلبش را فکرش را عقلش را محاسباتش را ظاهر و باطنش را در خدمت حضرت می آورد و در کنار حضرت یک جبهه ای شکل می گیرند یک جمعی شکل می گیرند یک جامعه ای شکل می گیرند که این خصوصیات آنهاست؛ شدت و رحمت و رکوع و سجود و ابتغاء فضل و سیماهم فی وجوههم من اثر السجود و شب زنده داری و ظهور این عبادات و شب زنده داری ها در چهره ظاهری و ظهورش در حیات ظاهری آنها است؛ این یک امر باطنی است که در حیات ظاهری شان و سیمای شب زنده داران و سیمای کسانی ظهور پیدا می کند که همراه حضرت هستند. لذا [در یک تفسیر] مَثَل سیمای همراهان حضرت در تورات این است و مثل آنها در انجیل «كَزَرْع » است؛ و در یک تفسیر دیگر این طور است که «مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيل»  مثل اینها در تورات و انجیل یک چنین مثلی است.

سپس در پایان می فرماید که اینها کشتی هستند که در دامن نبی اکرم رشد کردند و به نقطه استغلاظ رسیدند به طوری که وجود مقدس نبی اکرم وقتی نگاه می کند به همراهان خودش «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» است. حضرت به واسطه این جمع کفار را به غیظ و غضب می آورد؛ یعنی این جمعی که کنار حضرت هستند وقتی حضرت نگاه می کنند شگفت زده شان می شوند و وقتی دشمن نگاه می کند که حضرت چه نیروهایی کنار خودشان تربیت کردند نقطه مقابل این است.

پی نوشت ها:

(1) رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال، النص، ص: 11 (فی المصدر: عُرِضَ فِي قَلْبِهِ عَارِض )

(2) الإختصاص، النص، ص: 6

(3) المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 297

(4) الخرائج و الجرائح، ج 1، ص: 172

(5) علل الشرائع، ج 1، ص: 147

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 432

(7) تفسير القمي، ج 2، ص: 365

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 201