نسخه آزمایشی
سه شنبه, 18 ارديبهشت 1403 - Tue, 7 May 2024

شب چهارم هيات منزل طباطبايي/ مختصات مسیر فتح نبی اکرم و تدارکات حضرت برای آمرزش و هدایت امت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 15 مهر ماه 98 است که به مناسبت ماه صفر در منزل آقای طباطبایی ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ مسیر فتح نبی اکرم مسیر پیروزی قطعی و امداد الهی است. این مسیر مختصاتی دارد و شرایطی برای همراهی نیز دارد. برای همراهی باید با حضرت بیعت کنیم و تا پای جان بر سر این بیعت بمانیم. مختصات این فتح این است که خدای متعال به پیامبر وعده می دهد که گناهان گذشته و آینده امت ایشان را می آمرزد و نعمت را برای آنها تمام می کند. اتمام نعمت بهره مندی از ولایت امیرالمومنین است؛ البته نبی اکرم برای آمرزش امت تدارک می بینند که از جمله آنها عاشورا و احراق بیت است.

فتح مبین در مسیر توحیدی انبیای الهی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا * وَ يَنصُرَكَ اللَّـهُ نَصْرًا عَزِيزًا»(فتح/1-3) عرض می کردیم راهی را که وجود مقدس نبی اکرم و ائمه هدات معصومین و انبیاء الهی طی می کردند، طریق نصرت و فتح الهی است. این راه مسیری است که خدای متعال فتح و گشایش و پیروزی را در این راه قرار داده و نصرت الهی در مسیر انبیاست. خای متعال در مسیر دشمن هیچ فتحی قرار نداده و آنها را هیچ یاری و نصرتی نمی کند؛ بله کسی دنیا را بخواهد در مسیر رسیدن به دنیا امداد می شود به او کمک می شود ولی این به معنی پیروزی و عزت و نصرت الهی نیست؛ نصرت الهی همیشه با انبیاست؛ لذا پیروزی هم همیشه با انبیاست.

انبیاء مسیر فتح را طی می کنند؛ منتها این مسیر فتح وقتی درک می شود و البته به اندازه ای درک می شود که انسان آشنای با نگاه انبیا به عالم بشود. اگر از منظر انبیاء و از آن زاویه ای که انبیاء عالم را می بینند و می خواهند ما در آن مسیر حرکت بدهند نگاه کنیم، فتح و پیروزی و مسیر فتح را در کنار انبیاء می بینیم و الا شدنی نیست که انسان مسیر فتح انبیاء را بفهمد و هرچه نگاه کند انبیاء را در تاریخ شکست خورده ببیند! کانه همیشه پیروز فرعون و نمرود بوده و انبیاء هم همیشه شکست می خوردند. اگر کسی درست و از منظر انبیاء نگاه کند، مسیر فتح مسیر انبیاست. منتها باید با زاویه دید قرآن و اهل بیت نگاه کنیم تا بفهمیم این فتح چیست و چگونه حاصل می شود و چرا انبیاء همیشه در مسیر فتح هستند.

در سوره مبارکه «فتح» بعضی از زوایای این فتح برای ما روشن می شود البته این سوره خیلی جامع است و امثال بنده نمی توانیم بفهمیم، فقط نکاتی برای ما قابل فهم است. پیامبر خاتم سر سلسله همه انبیاست و فتح برای او فتح برای همه انبیاست و العیاذ بالله شکست او شکست همه انبیاست. همه انبیاء مقدمه حضرت در عالم بودند و آمدند تا عالم را برای این که حضرت نزول اجلال کنند و دین خاتم را بیاورند تا هدایت الهی به آن نقطه اوج خودش برسد آماده کنند.

خدای متعال در این سوره از یک فتح مبین برای پیامبر صحبت می کند «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا»، در اینجا کار با باطن آیات نداریم. این که مقصود از فتح مبین چیست در ظاهر آیات بعضی از مفسرین گفتند: مقصود صلح حدیبیه است. علامه بزرگوار طباطبایی روی این تأکید می کنند و می گویند: همه قرائن سوره دلالت بر این می کند که مقصود از این فتح مبین برای حضرت همان صلح حدیبیه است. خدای متعال به حضرت عرض کردند و دستور دادند تا مردم مدینه را برای حج ببرند؛ ولی آن سال حج واقع نشد و اجازه ندادند حضرت وارد مکه بشوند و حج انجام بدهند؛ ولی در حدیبیه که نزدیکی های مکه بود یک قرارداد و صلح نامه ای امضاء شد که تا ده سال دیگر متعرض همدیگر نشوند؛ یعنی نه اینها به آنها حمله کنند و نه بالعکس، بلکه مسلمان ها برای رفت و آمد آزاد باشند و چندین بند دارد. من نمی خواهم مفاد صلح حدیبیه را توضیح بدهم که تمام آن هم در مجموع به نفع حضرت است.

وقتی صلح نامه را امضاء کردند بعضی از این منافقین و سران منافقین که حالا من نمی خواهم اسم ببرم با حضرت به شدت مخالفت کردند. مثلاً مقابل حضرت ایستاد که شما ما را ذلیل کردید؛ و تا آخر هم ایستاده بود. بعضی هایشان هم یک تعابیری دارند که حالا بماند. حضرت برگشتند و نزدیکی های مدینه که رسیدند سوره نازل شد و اینجا قائله را تمام کرد «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا»، ای پیامبر، ما فتح مبین و یک پیروزی آشکار و روشن برای شما کردیم. این که چطوری صلح حدیبیه برای حضرت فتح بود، مفسرین و مورخین مفصل بحث کردند که مقدمات پیروزی حضرت و تسلط حضرت بر کل منطقه جزیره العرب و جمع شدن بساط قریش و قواعد مخالف با همین صلح حدیبیه چطوری تدبیر شد که همه این مراحل طی بشود؛ حضرت غالب شدند و کل جزیره العرب در اختیار حضرت قرار گرفت و این مقدمه فتح روم و ایران و گسترش اسلام در جهان بود. از اینکه این فتح مبین چطور بوده و خود مفاد صلح نامه و این که این صلح حدیبیه چطوری برای حضرت تبدیل به فتح مکه و بعد فتح طائف و کل جزیره العرب و بقیه مراحل شد از آن قسمت عبور می کنم.

مختصات فتح الهی برای نبی اکرم

نکته ای را که ان شاء الله خدای متعال توفیق بدهد مختصر گفتگو کنیم این است که مختصات فتحی که برای حضرت می شود چیست. ما گاهی خیال می کنیم فتح این است که کشورگشایی بشود و پول و غنایم و امکانات به دست بیاید و یک رفاه مادی بشود؛ اگر ما بتوانیم مرزهای جغرافیایی خودمان را کمی آن طرف تر ببریم و مثلاً خاک دیگران به ما ملحق بشود، اینها را فتح می دانیم؛ ولی در این سوره آثار این فتح را توضیح می دهد و اینکه این فتح به چه چیز ختم می شود. وقتی خدای متعال برای پیامبرش فتح می کند آثار و نتایج این فتح چیست. همچنین قوایی که در خدمت حضرت هستند برای این که کارشان به نتیجه برسد و این پیروزی در عالم محقق بشود چیست و چه امکاناتی در خدمت حضرت است برای این که حضرت کار را به نتیجه برساند هم در این سوره توضیح داده شده است.

نکته سوم قابل تأمل در این سوره اینکه فتح برای پیامبر خدا می شود خدا برای ما فتح نمی کند. نه این که خدا به ما توجه ندارد معنایش این نیست؛ بلکه خدای متعال عالم را برای ایشان آفریده و بر مدار ایشان عالم را اداره می کند ما اگر کنار حضرت قرار گرفتیم سر سفره فتح حضرت می نشینیم. اگر از حضرت جدا شدیم دیگر فتحی برای ما نمی شود. همه جامعه بشری از حضرت جدا بشوند مسیر فتح مسیر نبی اکرم است و اینها همه شکست می خورند. شش میلیارد کمتر یا بیشتر آدم جمع شود باز هم خدای متعال فتح را این طرف می آورد؛ فتح برای رسول خدا و برای امیرالمومنین است. هرکسی در این مسیر بود به فتح می رسد. لذا خدای متعال در قدم بعد مسیر این که ما در این فتح به غنیمت برسیم و بهره مند بشویم و از برکات این فتح برخوردار بشویم توضیح داده و می فرماید مسیر هموار شما این است که به بیعت برسید. اگر بیعت کردید و پای عهدتان ایستادید شما را با خودش در مسیر فتح می برد و برای شما هم حقیقتاً فتح می شود.

فتحی هم که می شود از جنس خاصی است. به طور مثال در صلح حدیبیه اینهایی که با حضرت نرفتند، نگران بودند که مسیر سراسر شکست است. «بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا وَ زُيِّنَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنتُمْ قَوْمًا بُورًا»(فتح/12) یعنی این گمان بد را به خدا بردند و گفتند: تدبیر خدا تدبیر غلطی است. تدبیر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم تدبیر غلطی است این جمعیت را با خودش می برد و نابود می کند و از اینهایی که با حضرت می روند هیچ کس به مدینه برنمی گردد. اینها تلقی شان این بود.

آنهایی که حضرت با خودشان بردند به یک نقطه ای رساندند که یک بیعت تام با حضرت کردند که تا پای خونشان کنار حضرت بایستند و همه چیزشان را به حضرت فروختند؛ این فتح است. کسی که بیعت می کند با امام همه امکاناتش را به امام می فروشد و قراری با امام می بندد که پای امام بایستد و امام هم او را به مقصد می رساند؛ اما اگر خودش بخواهد امکاناتش را مدیریت بکند خودش از طرح امام جدا شده است. آنهایی که با سیدالشهداء نیامدند خودشان را از طرح سیدالشهداء جدا کردند و برای خودشان و زندگی و عاقبتشان یک نقشه ای کشیدند. حضرت هم یک طرحی داشت می خواست آنها را ببرد و برساند؛ چنانچه فرمودند «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَل » کسانی می توانند در این فتح همراه رسول خدا بیایند و در طرح حضرت قرار بگیرند که بیعت می کنند و جان و دارایی شان را به حضرت می فروشند.

بیعت از ماده بیع است؛ کانه یک قراری دارند و جان و مالشان را به خدا می فروشند که آن وقت برای آنها فتح می شود. خدای متعال یک بیانی در سوره مبارکه توبه دارند که آنهایی که با خدا معامله می کنند و جان و مالشان را می فروشند مفاد عقد بیعشان در کتب آسمانی آمده و در قرآن هم هست و خدای متعال یک قراردادی با آنها نوشته بعد می فرماید «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ»(توبه/111) بشارت بر شما باد که با خدا خوب خرید و فروشی کردید.

بنابراین فتح برای حضرت است و دیگران اگر می خواهند در مسیر فتح بیایند باید بیعت کنند باید جانهایشان را به حضرت بفروشند؛ لذا در بیعت رضوان بیعت کردن این است که حاضر شدند تا پای جان در طرح حضرت بایستند و اگر حضرت بنا شد بجنگد کنار حضرت بایستند، بنا هم نشد بجنگد اینها آماده اند در خدمت حضرت باشند. وقتی این بیعت را می کنند و خودشان را می فروشند حضرت این جانهایی که دیگر خودشان مالک نیستند و خودشان نمی خواهند برای خودشان نقشه بکشند و طراحی کنند را می برد و به مقصد می رساند؛ و الا آنهایی که خودشان برای مالشان نقشه می کشند آیا به مقصد می توانند برسند؟ آیا ما می توانیم مالمان را به مقصد برسانیم؟

قرآن می فرماید «مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّـهِ بَاقٍ»(نحل/96)، هرچه پیش ماست نابود می شود. ممکن است ما بنشینیم برای مال خودمان نقشه بکشیم و کاخ و کوخ برای خودمان بسازیم؛ ولی اگر این مال را به خدای متعال تحویل دادیم این مال باقی می ماند و به ما برمی گردد و مضاعف می شود؛ جان هم همینطور است. اینطور نیست که فقط حضرت مال ما را تطهیر می کند بلکه جان مان را هم تطهیر می کند. خدای متعال می فرماید «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِم بِهَا وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ»(توبه/103) ای پیامبر، تو چه احتیاجی داری مال اینها را بگیری، ولی زکات و صدقات از آنها بگیر چون پاکشان می کنی و رشدشان می دهی، علاوه بر این یک اضافه هم دارد؛ صلوات بر آنها بفرست زیرا صلوات حضرت سکینه می آورد.

مال را وقتی تحویل حضرت دادی حضرت خودت را تطهیر می کند و مالت را هم پاک می کند. تعلقاتت را دست حضرت بده حضرت عهده دارت می شود. اگر نمی خواهی دست حضرت بدهیم و با حضرت راه برویم و می خواهیم خودمان برای خودمان نقشه بکشیم، آیا ما می توانیم جان را نگه داریم ما می توانیم این مال را نگه داریم یا حتماً باید اینها را تحویل بدهیم.

کسی نمی تواند نگه دارد. اما اگر تحویل پیامبر خدا بدهید این پیامبر خدا هم مالتان را جاودانه می کند و هم جانتان را جاودانه می کند او وجهه الله است و به فرموده قرآن «کلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»(قصص/88) که اگر رسیدی به او شما هم باقی می شوی و اگر نرسیدی به پیامبر خدا بقائی نیست، ما بقاء نداریم و برای ما تضمین بقاء نشده است؛ در واقع اینجا خدای متعال به ما آدرس می دهد؛ یعنی اگر می خواهید [جان و مالتان] بماند اگر این را به وجه الله گره بزنید می ماند؛ اگر جانت را به پیامبر خدا برسانی ضامنش اوست؛ خدای متعال برای او فتح می کند و قوای عالم در خدمت اوست و خدای متعال پشتیبان اوست.

ما اگر بیعت کردیم وارد این وادی فتح می شویم و اگر بیعت نکردیم نمی شود. فتحش هم از این جنس است که می برد و اینها را به مقام بیعت رضوان می رساند که هستی شان را حاضرند به خدا بدهند و این آغاز فتوحات بعدی هم هست. آنهایی که جانشان را به سیدالشهداء سپردند و در کربلا آمدند این آغاز فتح بود. خود این بزرگترین فتح است که آدم خودش جانش را مدیریت نکند، مالش را مدیریت نکند. من می خواهم مال و جان خودم را تدبیر کنم آیا می توانم؟ اما اگر جان و مال را دست امام بدهیم، این آغاز فتح است.

حضرت اینها را برد به یک مقاماتی رساند که نگفتنی است از جمله سیر در درجات عالم برزخ و جنت که آنها ادامه این فتح است. اما اگر مسیرت را از امام جدا کردی همه آن فتوحات تمام می شود و خودت باید بروی و پایان آدم هم جهنم است؛ ولی اگر با حضرت راه افتادی امکاناتت را سپردی حضرت این امکانات را می برد در وادی جنت تا آخرین درجات هم می برد. عهده دار اوست و بار ما را برمی دارد؛ حضرت آمده ما را به فتح برساند.

برای خود حضرت قبل از این که در عالم بیاید، فتح مبین در کائنات شده و احتیاج به این عالم ندارد؛ ایشان آمده در این عالم برای ما فتح کند و ما را به فتح برساند. ما را از شکست خوردن و نابود شدن نجات بدهد و نگذارد در دستگاه شیطان برویم و نابود بشویم؛ آمده تا ما را با خودش ببرد و به فتح برساند.

از مختصات فتح نبی اکرم؛ آمرزش گناهان امت

بر اساس سوره از مختصات این فتح و راه بهره مندی ما بیعت است. در ظاهر هم ممکن است کسی فتح نبیند ولی الان ما می فهمیم که صلح حدیبیه آغاز یک فتح بود. خدای متعال چهار پنج خاصیت برای این فتح ذکر می کنند: اول این است که «لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ»(فتح/2) این فتح خاصیتش مغفرت خداست؛ نه این که این فتح مرز کشور را یک کیلومتر آن طرف تر ببرد یا مرز آبی مرز خاکی گسترش یابد، این فتح نیست. فتح وقتی است که به مغفرت خدا برسد. اول قدم اثر فتح این است که ما وارد وادی مغفرت بشویم و پاک و تطهیر می شویم و برای سیر آماده می شویم. ما یک موانعی داریم و حضرت می خواهد ما را ببرد وارد عوالم بالاتر از دنیا کند؛ این سیر ها از همین دنیا هم شروع می شود.

آنها که با حضرت سیر می کنند در همین  عالم در همین دنیا از عالم عبور می کنند و درها به رویشان باز می شود و فتوحاتی برایشان می شود. آغاز فتح مغفرت است. خدای متعال برای شما فتح کرد که گناهان شما را بیامرزد. این را دو جور معنا کردند:

مرحوم علامه بزرگوار طباطبایی و بعضی از مفسرین نظرشان این است که خدای متعال گناهان تو را آمرزید، مگر پیامبر خدا معصوم علی الاطلاق سر سلسله معصومان عالم که همه معصومان عصمتشان به عصمت حضرت است، عصمت المعتصمین است مگر گناه دارد؟! «لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ»؛ یعنی گناهان گذشته و آینده؛ اما مگر این پیامبر گناه دارد این که خلاف واضحات است. بنابراین دو جور معنا کردند که یک بیانی در بیان بزرگان است و یک معنایی در روایات است.

بیان بزرگان این است که مقصود و معنی ذنب، معصیت خدا نیست. بلکه کاری است که یک دنباله و عواقب سوء دارد ولو در نگاه دشمن، حضرت وقتی وارد میدان شد با بت های آنها مبارزه را شروع کرد و بساط قریش را به هم ریخت و آن محیط جهل و شیطنت را به هم ریخت. اینها حضرت را گناه کار می دانستند و به کمتر از خون حضرت و نابود کردن امتش راضی نبودند. خدای متعال یک فتحی را برای شما کرد مسیر را به یک سمتی برد که دیگر قریش نمی توانند بگویند این پیغمبر مجرم است جرم کرده باید مجازات بشود، کار به یک جایی رسید که دیگر این کار شما جرم به حساب نمی آید. هیچ کس نمی گوید حضرت مجرم هستند کار به عکس شد. بت کده ویران شد و معلوم شد کار آنها خطا بوده این پیامبر خیلی کار خوبی می کرده این بتها را می شکسته و با بساط جاهلیت مبارزه می کرده است.

الان یک کسی براساس این نظام ظالمانه و فاسد و جائرانه ای که بر عالم حاکم است مقابله کند مجرم است و همه مراکز قدرت در عالم می گردند که این مجرم را مجازات کنند؛ وقتی فتح شد مسیر به عکس شد و می گوید همه چیز عوض می شود و می گویند اتفاقاً این آقا کار خوبی کرد و این مجرم نبود او مجرم بود. بعضی مفسرین از جمله علامه بزرگوار طباطبایی همین را می گویند که خدای متعال برای شما فتح کرد دیگر شما مجرم به حساب نمی آیید و اصلاً مسیر عوض شد شما که از نظر آنها یک مجرمی بودید که علیه فرهنگ آنها قیام کرده بودید و مستحق قتل بودید و ناچار بودید حالا به یک سمتی مخفیانه خودتان را به مدینه برسانید دیگر مجرم نیستید و ذنبی ندارید.

مثل داستان ابراهیم خلیل علی نبینا و آله و علیه السلام است که در بت کده همه بت هایشان را ویران کرده و مجرم بود که می گفتند «مَن فَعَلَ هَـذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ»(انبیاء/59) «وَ انصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ»(انبیاء/68) چه کسی این کار را با خدای ما کرده بعد هم تصمیم می گیرند و می گویند: آلهه و خدایان تان را کمک کنید و این آدمی که آمده بت هایتان را شکسته خدایان تان را نابوده کرده را در درون آتش بسوزانید. او مجرم است و مجازاتش هم این است که باید در آتش بسوزد.

بنابراین آتش عظیمی که می گویند اصلاً نمیشده حضرت را پرت کنی به پا می کنند. شیطان اینجا یادشان داد که منجنیق درست کنند ـ  بعضی از تکنولوژی ها دست ساز شیطان است ـ منجنیق درست کردند و حضرت را در آتش پرتاب کردند؛ حضرت هم توکل به خدای متعال کرد و آتش گلستان شد. جبرئیل برای کمک آمد، حضرت گفت که کمک می خواهم ولی نه از شما، خدای متعال دستور داد «يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ»(انبیاء/69) که اینجا همه داستان برمی گردد؛ یعنی این آدمی که تا دیروز مجرم بود مجازاتش هم این بود که باید او را در آتش بسوزانند همه با هم کمک کردند که آتش درست کنند و حضرت را بسوزانند یکی هیزم می آورد یکی نفت می آورد و همه با هم دست به دست داده بودند که این مجرم را مجازات کنند. خدای متعال وقتی با او فتح می کند آتش گلستان می شود و همه متوجه می شوند که مجرم اصلی نمرود است و این دستگاه بت پرستی جرم است خدا پرستی جرم نیست.

بنابراین می گویند: خدای متعال پیروزی برای تو حاصل کرد که حاصله اش این است که همه گناهانت پاک شد یعنی دیگر در نزد این قوم مجرم نیستی که بخواهند مجازاتت کنند و می فهمند کار درست را تو کردی ، کار مجرمانه نبود. مبارزه با بت پرستی قریش کار مجرمانه ای نبود، مبارزه با رسوم جاهلیت کار مجرمانه ای نبود، این یک تعبیر است که تعبیر خوبی هم هست، ولی یک بیانی از ائمه علیهم السلام در روایات نقل شده در یک سطح دیگر آیه را معنا می کند. فرمودند «مَا كَانَ لَهُ مِنْ ذَنْبٍ وَ لَا هَمٍّ بِذَنْبٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِيعَتِهِ ثُمَّ غَفَرَهَا لَهُ»(1) که این پیامبر خدا نه گناه کرد و نه قصد گناه کرد. پس خدای متعال گناهان گذشته و آینده ات را می آمرزد یعنی حضرت بار آن کسانی که به حضرت ملحق می شوند و دنبال حضرت حرکت می کنند و پیروان حضرت هستند را به دوش کشید و گفت: خدایا اگر کسی دنبال من آمد گناهش با من است و من کاری می کنم که او پاک بشود.

در قرآن هم به ما دستور داده شده که «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا»(نساء/64). اگر گناه کردید محضر وجود مقدس نبی اکرم بیایید، خودشان استغفار کنند پیامبر خدا هم استغفار کنند. ما وقتی جرم می کنیم استغفار خودمان کافی نیست. وقتی یک مومنی که با امامش راه می رود خطا می کند در کار حضرت مشکل ایجاد می کند و حضرت باید برای من استغفار کنند که کار درست شود. کسی نزد امیرالمومنین گفت: استغفرالله؛ حضرت فرمود «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَار»(2) یعنی استغفار که لفظ نیست بلکه شش معنا دارد: پشیمانی، تصمیم نسبت به آینده و پرداخت حقوق مردم و پرداخت حقوق الهی و آنقدری که لذت بردی سختی گناه را بر خودت بچشانی و آن گوشت هایی که از لذت حرام روییده آب کنی و پوست را به استخوان بچسبانی و گوشت حلال دوباره بروید؛ یعنی یک کارهایی باید بکنی تا استغفار شود.

تدارک نبی اکرم در آمرزش گناهان امت

حضرت هم وقتی برای ما استغفار می کند استغفارش فقط این نیست که بگوید خدایا آنها را ببخش. باید یک اقداماتی کند یک کارهایی انجام بدهد تا ما پاک بشویم. پس گناه ما پاک شدنش به این است که حضرت یک اقداماتی بکنند از جمله اینکه وجود رسول خاتم عاشورا به پا می کند و عزیزانش را می آورد در گودی قتلگاه و اسارت که امت پاک بشوند. آنهایی که می خواهند راه خدا را بروند و حتی آنهایی که می خواهند در عالم خوب باشند و سالم و پاک بمانند و برای این که دست ما را بگیرد، نه تنها سخنرانی کرده و خطبه خوانده بلکه خون دلش را داده «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة» در واقع یک کار جامعی کرده است. نمی خواهم بگویم خطبه خواندن نباید باشد چون حضرت خطابه هم خواندند ولی فقط خطابه نیست. فقط هجرت نیست؛ بلکه خون دل خودش را داده است.

پس گناه ما را حضرت به دوش کشیده یعنی گفته خدایا آنهایی که حاضر هستند دنبال حضرت راه بروند آنهایی که می خواهند با چراغ حضرت راه بروند و می خواهند با نور حضرت راه بروند، پرتوی از نور حضرت در وجودشان پیدا می شود و لغزشهایشان را حضرت به عهده گرفت است؛ زیرا اینها نمی توانند چون اینها که معصوم نیستند اگر یک جایی خطا کردند حضرت باید یک کاری کند ما پاک بشویم.

حضرت فرمود این که خدای متعال می فرماید «لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ» خدای متعال می خواهد گناه گذشته و آینده تو را پاک کند داستان این است که وقتی ما گناه می کنیم پیامبر خدا قول داده یک کاری بکند که کار درست شود ما آماده بشویم چون گاهی یک گناه هبوط می آورد و با یک گناه آدم سقوط می کند. این داستان حضرت آدم که اول قرآن آمده شوخی نیست که خدای متعال می فرماید این پیامبر خدا یک ترک اولی کرد و در نتیجه هبوط کرد.

ما داریم با حضرت راه می رویم لذا با کمترین غفلت هبوط و سقوط می کنیم و از آن مقامی که حضرت دارند ما را می برند پایین می افتیم. «وَ مَن يُشْرِكْ بِاللَّـهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ»(حج/31) کسی شرک می ورزد، من گمان می کنم شاید این شرک اعم از شرک آشکار است، نه این که دو تا خدا می پرستد، آن که سرجای خودش، بلکه یعنی آدمی که جرعه آب می خورد و بسم الله نمی گوید در عالم سقوط می کند.

اگر دستت را از خدا و حبل الله رها کردی و به جای دیگر پهن کردی او خودش می افتد تو را هم با خودش می اندازد. من اگر به آب برای سیراب شدن تکیه کنم من با خود این آب سقوط می کنم. انسان موحد در یک سماء و عالم رفیعی است. در خصوص این آیه «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ»(ابراهیم/24) فرمودند که شجره توحید مثل یک درخت ریشه داری است که اصلش در اعماق زمین است فرع و شاخه هایش در آسمان است که مقصود از شجره، شجره توحید است که اصل آن اهل بیت و فرعش ولایتشان است. ولایت اینها محیط سماوات است. کسی با امام راه می رود در عالم سماوات است و یک لحظه غفلت کرد هبوط و سقوط می کند و دیگر نمی تواند برود، حضرت دارد ما را در وادی فتح می برد؛ اما با گناه هبوط می کنیم.

بنابراین اول چیزی که باید اتفاق بیافتد این است که ما اگر می خواهیم در این فتح با حضرت همراه بشویم باید گناهان و خطاهای ما تدارک بشود و الا نمی شود با حضرت راه برویم؛ چنانچه حضرت سیدالشهداء آمدند سراغ زهیر یا به عبیدالله جعفی فرمودند تو عثمانی هستی با من بیا من تو را پاک می کنم. کسی که با امام بیعت می کند همان اول امام او را پاک می کند؛ چون می خواهد او را با خودش ببرد و نمی شود آدم آلوده را در این وادی ببری، باید تدارک بشود.

لذا قدم اول همراهی با حضرت در فتح این است که ما پاک بشویم. حضرت هم به عهده گرفته، که من اینها را پاک می کنم. خدای متعال یک جوری برای حضرت فتح کرده که همه گناهانی که همراهان حضرت دارند که نمی گذارد وارد وادی فتح بشوند و با خدا راه بروند را پاک می کند. اگر با امیرالمومنین می خواهی راه بروی باید پاک بشوی، یک غفلت کنی جا می مانی؛ ولو یک غفلت باشد. سلمان با آن عظمتش در ماجرای احراق بیت که ماجرای خیلی سختی برای دوستان امیرالمومنین بود و خود حضرت مثل کوه ایستاده، سلمان درجه دهم ایمان که وقتی اسمش را می خواهیم ببریم باید دهانمان را آب بکشیم، یک لحظه در دلش گذشت که حضرت امیر که اسم اعظم دارند و همه عالم در چنگ حضرت است چرا صبر کردند و حضرت صدیقه طاهره این ناموس کبریای الهی هتک می شود!

حضرت فرمود: سلمان چه در دلت گذشت، بیعتت را تجدید کن. اینجا حضرت دستش را گرفتند و الا داشت سقوط می کرد؛ البته نه این که مثل ما سقوط می کرد بلکه در درجه خودش منظور است. امثال بنده که حسابمان سواست.

جناب یونس، پیامبر خدا سالها دعوت و پیامبری کرده اما یک جایی عجله کرد؛ ما که نمی فهمیم و اصلاً اهل این وادی نیستیم که بفهمیم که این عجله چه بود، خدای متعال می فرماید «إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا»(انبیاء/87) نباید اینجا ناراحت می شد، او پیغمبر خداست اما او را در شکم ماهی کردند. این هبوط است و دیگر نمی شود راه برویم.

با یک ترک اولی در این راه از قافله حضرت جا می مانیم. حضرت به خدا قول داده که من جا مانده ها را می آورم و بار آنها روی دوشم است. من دستشان را می گیرم و الا ما خودمان این هبوط هایی که لحظه به لحظه می کنیم این سقوط هایی که ما لحظه به لحظه می کنیم را که نمی توانیم جبران کنیم؛ ما که داریم سقوط می کنیم و جدا می شویم، یک کسی باید دست ما را بگیرد. پیامبر خدا قول داده من همه جامانده ها را می آورم و بارشان روی دوش من است؛ بار زمین مانده آنها را من برمی دارم. خدای متعال فرمود ما یک فتحی برای شما کردیم که همه این خطاهای امتت که دارند با شما می آیند و شیعه هستند و دنبال شما هستند و در شعاع نور شما راه می روند همه اینها پاک شدند و می توانند در وادی فتح با شما راه بیایند.

تا تطهیر نشوی با امام نمی توانی راه بروی؛ ولایت امام وادی مطهر است. مگر می شود با گناه با امام راه رفت؟! باید پاک بشوی تا با امام راه بروی، مگر می شود انسان با امیرالمومنین راه برود؟! باید پاک بشود. حضرت فرمود من آنها را پاک می کنم و شستشویشان می دهم. خدای متعال هم فرمود که کاری کردیم که راه را برای آنهایی که می خواهند یعنی برای شیعیانت باز کردیم. لذا فرمودند «وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِيعَتِهِ ثُمَّ غَفَرَهَا لَهُ» امت گناه گذشته و آینده دارند و برای ورود به فتح نبی اکرم و با حضرت راه رفتن، قدم اول تطهیر است. ما الان اگر بخواهیم شاخص های فتح را بگوییم اینطور است که چقدر مرز را باز کرده یا چقدر از منابع زیرزمینی آنها را گرفته ایم یا چقدر غنائم مادی بردیم. خدای متعال می فرماید ما برای شما فتح مبین کردیم و همه گناهان گذشته و آینده ای که به دوش گرفتی را پاک کرده و امتت را پاک می کند. با این فتح امت را یعنی شیعیان و نه آنهایی که نمی خواهند با حضرت راه بروند را در وادی فتح نبی اکرم می آورند. این اولین مختصه فتح است.

اتمام نعمت بر امت

«وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ» دومین مختصه این است که می خواهد نعمت را تمام کند. این را هم اگر در مقیاس همین اولی معنا کنید؛ یعنی می خواهد نعمت را بر امتت تمام کند؛ یعنی یک فتحی بر شما کردیم که نعمت امت با این فتح تمام می شود. نعمت چیست و چطوری نعمت تمام می شود. روایات متعددی داریم حضرت فرمود: نعیم در دنیا ولایت ماست جزء ولایت ما هیچ نعیمی نیست. کسی از وادی ولایت ما بیرون بود بویی از نعمت نمی برد و تمام امکاناتش برایش آتش جهنم می شود. اگر کسی به امام رسید، همه امکاناتش نعمت بهشت می شود و اگر از امام فاصله گرفتیم همه امکانات جهنم می شود.

حضرت فرمود «نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(3) ما نعمتی هستیم که خدا به بندگان داده آنهایی که بهشتی می شوند با ما بهشتی می شوند؛ یعنی ولایت امام امکانات ما را در بهشت می برد و قلبمان چشم مان گوشمان زبانمان اعضاء و جوارح مان همه امکانات ما با امام بهشتی می شود. امام بهشت است، امام نعمت است، لذا وقتی نعمت ولایت کامل می شود قرآن می فرماید «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»(مائده/3) حضرت فرمود که غیر از ولایت ما در دنیا نعیم نیست و تمام مسئولیت ما هم همین است که خودمان را به امام یعنی به این نعیم برسانیم.

روز قیامت از این نعمت از ما سوال می کنند؛ نمی گویند که چه خوردی یا پوشیدی؛ بلکه می گویند: با امام چه کار کردی، اگر خودت را به امام رسانده باشی با امام خورده باشی با امام خوابیده باشی، همه آن عبادت است؛ اما اگر خودت را به امام نرسانده باشی نمازت هم جرم است. ما باید به نعیم برسیم باید باب ولایت به روی این امت باز بشود تا به فتح برسند؛ و الا اگر باب ولایت باز نشود فتحی نیست.

خدای متعال می فرماید ما یک فتحی برای تو کردیم که باب ولایت را به روی امتت باز کردیم. اگر این فتح برای شما نبود مردم به امیرالمومنین نمی رسیدند. حالا خدا چه کار کرده که باب ولایت امیرالمومنین باز شده خیلی مهم است. خدای متعال پیامبر را پیروز کرده و نتیجه این پیروزی این است که ما نعمت برایمان تمام شده و باب ولایت امیرالمومنین به روی ما باز شده و این وادی ولایت که وادی نعمت است به روی ما گشوده شده است. این دومین نقطه فتح است.

پی نوشت ها:

(1) تفسير القمي، ج 2، ص: 314

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 549

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 217