نسخه آزمایشی
سه شنبه, 18 ارديبهشت 1403 - Tue, 7 May 2024

شب آخر هيات منزل طباطبايي/ اثرات و نتایج همراهی با نبی اکرم در مسیر فتح/ نصرت، عزت و اتمام نعمت الهی در فتح برای نبی اکرم و همراهان حضرت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 16 مهر ماه 98 است که به مناسبت ماه صفر در منزل آقای طباطبایی ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ مسیر فتح نبی اکرم سراسر پیروزی و نصرت الهی است به شرط آنکه از دیدگاه نبی اکرم به این راه نگاه شود. هر کس همراه با نبی اکرم باشد در این فتح و نصرت الهی و اتمام نعمت و مغفرت سهیم خواهد شد زیرا فتح را خدای متعال برای پیامبر خود انجام می دهد. اگر دیدگاه مادی به این مسیر داشته باشیم سختیهای راه را شکست می بینیم. این استقامت در مسیر فتح آثار و نتایج و بهره هایی دارد که مهمترین آنها غدیر است که اتمام نعمت خدا بر بندگان است. هر کسی در وادی ولایت وارد شد وارد وادی امن ایمان شده و دیگر آسیبی به او نخواهد رسید. دامنه این فتح تا بهشت و جهنم ادامه دارد. مومنین در بهشت و از نعمات بهره می برند و منافقان و مشرکان در جهنم معذب خواهند بود.

همراهی و بیعت با نبی اکرم و ایستادگی در مسیر فتح

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . طریق انبیاء الهی و در صدر سلسله انبیاء وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و همچنین طریق ائمه علیهم السلام طریق فتح و پیروزی است که امت را در مسیر فتح و پیروزی حرکت می دهند و خدای متعال هم برای آنها فتح می کند و راه را باز می کند تا طرحشان در عالم پیاده شود و به مقصد برسند. اشاره کردیم که سیدالشهداء علیه السلام مطلقاً در واقعه عاشورا فاتح هستند و شکست نخوردند؛ بلکه فتح کردند.

فهم این مسیر فتح و اینکه ما چطور باید در عالم برویم که به فتح برسیم و چگونه باید حرکت کنیم که این فتح را بفهمیم تنها این است که ما با نگاه نبی اکرم به عالم نگاه کنیم. اگر توانستیم از آن زاویه به عالم نگاه کنیم، یعنی مومنانه و با ایمان به غیب و با لسان قرآن به عالم نگاه کردیم این مسیر فتح را می بینیم؛ و الا وقتی دچار دست اندازها و گردنه های این راه بشویم احساس می کنیم که شکست خوردیم و احساس یأس و ناامیدی می کنیم و احیاناً از جبهه حق عقب نشینی می کنیم.

راه این است که انسان با این نگاه مسیر حق را ببیند. در سوره مبارکه فتح خدای متعال فتحی که برای وجود مقدس نبی اکرم فرموده را توضیح می دهد و برکات و نتایج و مختصات و خصوصیات و دامنه این فتح را هم توضیح می دهد که تا کجاست. سپس راه این که ما هم وارد این فتح بشویم و از برکات این فتح برخوردار بشویم را هم توضیح می دهد. برکات این فتح این نیست که به فتوحات جغرافیایی برسیم و دستمان به امکانات مادی برسد؛ بلکه یک فتحی است که از اینها رفیع تر است و الا امپراتوری های عالم از این فتح ها می کردند. خدای متعال این نصرت ها را به امپراتوری های عالم هم می داده و الان هم امپراتوری های مستکبرین در عالم فتوحات از این جنس می کنند. این جنس فتوحات دیگر قیمتی ندارد. اگر قیمت داشت خدای متعال به اینها نمی داد؛ چنانچه فرمودند که دنیا اگر ارزش داشت خدا یک جرعه اش را هم به کافر نمی خوراند.

باید دید که فتح نبی اکرم از چه جنسی است؛ غنایم این فتح چیست و چطور می شود به غنایم این فتح برسیم و اصلاً چطور می شود این فتح را ببینیم و احساس نکنیم که دائماً در حال شکست هستیم؛ زیرا یک عده ای وقتی به تاریخ مراجعه می کنند، می گویند انبیاء الهی دائماً در حال شکست از فرعون ها بودند؛ این نگاه وارونه به تاریخ است و اینطوری آدم مأیوس می شود.

مسیر انبیاء مسیر فتح است؛ منتها مختصات فتحشان با فتحی که در طول تاریخ امپراتوری های مادی و فرعون ها می کردند فرق می کند. مشارکت در این فتح هم یک راه و قواعد دیگری دارد. اگر می خواهیم در این فتح شریک بشویم باید با حضرت بیعت کنیم و پای بیعتمان هم بایستیم تا به غنائم بیعت برسیم. باید مواظب باشیم متخلف نشویم و الا در مسیر فتح ما را جا می گذارد. اگر در مسیر فتح این پا و آن پا و سستی و تنبلی کردیم، تا ما برویم فکرهایمان را بکنیم و استخاره بگیریم و قرضهایمان را بدهیم و نماز قضاهایمان را بخوانیم، حضرت مسیر فتح را می رود و ما هم جا می مانیم و مُخَلَّف جامانده می شویم. جا گذاشته ها و مخلفین آنهایی هستند که در مسیر راه جا گذاشته شدند.

پس راهش بیعت است و بیعت هم باید به حدی برسد که بیعت رضوان بشود طوری که خدا از ما راضی بشود؛ یعنی به گونه ای با پیغمبر بیعت کنیم که در مسیر این بیعت خدای متعال از ما راضی بشود. این را هم باید بدانیم این بیعت فقط با پیامبر خدا نیست بلکه بیعت با خداست. ما می خواهیم با خدا بیعت کنیم و می خواهیم در راه خدا حرکت کنیم تا فتحی که خدای متعال در عالم مقدر کرده سایه و گرد آن بر ما هم بنشیند و ما هم در مسیر فتح باشیم و در این فتوحات بهره ببریم. بیعت با خدا از طریق بیعت با حضرت فراهم می شود.

خدای متعال بعد از آنکه در پنج یا شش آیه اول که برکات این فتح و دامنه این فتح را تا قیامت و بعد از قیامت توضیح می دهد می فرماید «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيرا»(فتح/8) ای پیامبر، شما رسول ما هستید ما شما را فرستادیم بیایید این فتح را در عالم رقم بزنید و مومنین در این فتح در پرتو شما به فتح برسند. شما رسول ما هستید و از پیش خودت نیامدی حرف بزنی، کسی از پیش خودش بیاید حرف بزند کاری از او ساخته نیست؛ بلکه باید یک رسالتی به او بدهند و از طرف حضرت حق یک سرمایه ای به شخص بدهند تا بتواند کار کند و الا هرکسی دلش می خواهد مردم را بهشتی کند جلو می افتد، خودش به جهنم می رود و بقیه هم دنبالش می روند. وقتی می شود مردم را بهشتی کرد که یک رسالتی باشد.

بنابراین ما شما را فرستادیم و همینطور هم نگفتیم که برو؛ وقتی می گوییم دست اینها را بگیر و در وادی فتح ببر، شما شاهد هستی؛ یعنی هم مسیر فتح را می بینی هم سرنوشت آدمها را می بینی که چه کاره هستند و آیا می توانند با شما در مسیر فتح بیایند؟ حضرت باطن آدمها را از خودشان بهتر می بیند و متوجه می شود که آیا اینها ظرفیت دارند که در این راه بیایند یا نه؛ گذشته و آینده و تا قیامت امتش را می بیند.

شما را شاهد و مبشر قرار دادیم. به شما هم حکمت دادیم هم لسان تبشیر و انذار دادیم. یک حقایقی است که باید این قلوب را به آنها بشارت بدهی و آنها را راه بیاندازی؛ یک مخاطرات واقعی است که باید آنها را بترسانی. شما ظرفیت دارید که آن مخاطرات را هم می بینی هم می توانی انذار کنی. مثل ما که از جهنم نمی ترسیم مگر می توانیم بگوییم ایها الناس از جهنم و از عذاب خدا بترسید، مگر با شوخی کسی انذار می شود؟ رطب خرده منع رطب کی کند؛ یا من که خودم بهشت و درجات بهشت را نمی بینم و رغبتی در من در درجات بهشت نیست مگر می توانم به دیگران بشارت بهشت بدهم؟ و مگر این بشارت کار می کند؟ این پیامبر است که مبشر و نذیر است و همه راه را دیده و طی کرده و مخاطرات راه را می داند و نگران امتش است و هم منافع این راه و برکات این راه را می داند.

«إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ»(فتح/8-9) ما شما را فرستادیم که اینها وارد وادی ایمان بشوند. اگر شما نبودید اینها نمی توانستند مومن به خدا بشوند. ثمره این رسالت این است. ثمره این شهود و بشارت و انذار این است که ما می توانیم مومن بشویم. مومن خیلی قیمتی است. الحمدلله همه شما مومن هستید؛ ولی درجات دارد مثلاً سلمان شدن خیلی چیز قیمتی ای است؛ ابوذر شدن خیلی چیز قیمتی ای است. این از پیامبر می آید اگر پیامبر نبود سلمان کی سلمان می شد؟! کسی با پای خودش نمی تواند سلمان بشود؛ سلمان وقتی سلمان می شود که این پیامبر خدا بیاید و الا باید آواره عالم بشود و از این طرف به آن طرف برود. این سلمانی که اینقدر ظرفیت دارد کنار این پیامبر سلمان می شود.

بنابراین شما که می آیید ایمان به خدا و رسول می آورند و راه نصرت خدا باز می شود و ما می توانیم دین خدا و خدا را نصرت کنیم؛ و الا اگر این پیامبر نباشد از ما نصرتی ساخته نیست. خدای متعال احتیاج به نصرت ندارد، ولی فرموده «إِن تَنصُرُوا اللَّـهَ يَنصُرْكُمْ»(محمد/7)؛ خیلی تعبیر عجیبی است که اگر شما خدا را کمک کنید خدا شما را کمک می کند. این خیلی عجیب است. شما هیچ چیز به خدا نمی دهید و بلکه خدا همه چیز به شما می دهد. نصرت ما نسبت به خدا چه چیزی را اضافه می کند؟!

حضرت امیر فرمود: «مِنْ قُلٍّ اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(1)؛ این خدایی که می گوید «ان تنصروا الله»؛ یعنی من را یاری کنید، همه لشکر آسمان و زمین را در اختیار دارد و کاری از ما نمی آید؛ ولی در نصرت دینش خدای متعال ما را دعوت و شریک کرده که بیایید من را یاری کنید که وقتی من را یاری کردید «ینصرکم». چنانچه گفتند که رئیس جمهور یا نخست وزیر فلان کشور گفته بود که حقوق من و مستخدمم با هم مثلا ده میلیارد است، نه میلیارد و نهصد و نود برای من و یک میلیونش هم برای این مستخدم است.

نبی اکرم؛ تنها راه خدا شناسی

بنابراین شما خدا را یاری کنید خدا شما را یاری می کند. یاری کردن ما به درد خدا نمی خورد ولی طریق نصرت خداست. ما اگر خدا را یاری کردیم نصرت خدا بر ما نازل می شود. یاری ما هیچ خاصیتی در دستگاه خدای متعال ندارد ولی یاری خدای متعال نسبت به ما بار ما را تا ابد برمی دارد. پس خدای متعال فرمود «لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا»(فتح/9)؛ من شما را فرستادم که اینها وارد وادی ایمان و وارد وادی نصرت بشوند و خدا را نصرت کنند و بتوانند عظمت خدا را درک بکنند. اگر این پیامبر نبود کسی تعظیم خدا را نمی تواند بکند. با این پیامبر است که ما می توانیم وارد وادی تعظیم و تکبیر بشویم؛ چنانچه فرمودند ملائکه هم از ما تکبیر و تسبیح را یاد گرفتند. اگر این پیامبر نبود ملائکه هم تکبیر و تسبیح بلد نبودند.

«وَ تُوَقِّرُوهُ» یعنی تعظیم خدا وقتی برای ما فراهم می شود که این پیامبر بیاید و آنگاه می توانیم عظمت خدا را بفهمیم و الا اگر این پیامبر نباشد ما سر و کارمان با همین زمین و خیلی که بزرگ شویم منظومه شمسی و کیهان است. به کیهان نگاه می کنیم و حیرت می کنیم. این عظمت خدا نیست چنانچه این منجم ها کیهان شناس ها خیلی که عظمت کیهان را بفهمند این است که فاصله این دو ستاره با هم چند ده هزار سال نوری است، دیگر بیشتر از این نمی شود. اما از دل اینها که خداشناسی در نمی آید.

وجود مقدس این پیامبر است است که امکانی ایجاد می کند که عظمت خدا را بفهمیم. برای ما امکان ایجاد می کند که خدا را تسبیح کنیم. خدای متعال سراسر قدس و طهارت و پاکی است و هیچ عیبی در این دستگاه با عظمت و آفرینش او نیست. مقامات توحید که ایمان و نصرت الهی و تعظیم الهی و تسبیح الهی است، با این پیامبر ممکن می شود. فتوحاتی که برای ما در کنار این پیامبر اتفاق می افتد همین هاست و اگر کسی در عالم به مقام ایمان و نصرت دین خدا و تعظیم الهی و تسبیح الهی رسید به غنیمت های فتح نبی اکرم رسیده است و اینها غنیمت های فتح هستند.

ما شما را فرستادیم که راه برای اینها باز بشود به این نقطه ها برسیم. «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»(فتح/10)، یعنی برای اینکه بتوانند به این نقطه ها برسند باید با شما بیعت کنند. بیعت یعنی همه هستی شان را بفروشند و در اختیار نبی اکرم قرار بدهند و با حضرت عهد ببندند که در خدمت حضرت باشند و سرمایه شان را در مسیر حضرت بیاورند. این پیامبر در یک مقامی است که بیعت با او بیعت با خداست. وقتی دست نبی اکرم بالای دست بیعت کنندگان قرار می گیرد خدای متعال می فرماید که خدای متعال بالای دست ها بود.

بنابراین اگر کسی به چنین بیعتی وفا کرد به خودش خدمت کرده و اگر این بیعتش را شکست در واقع بیعتش را با خدا می شکند. اگر بیعتت را با خدا شکستی، چه کسی ضرر می کند؟! اگر من با خدا یک بیعتی کردم و خدا هم قبول کرد عهد دو طرفه است. شما در خرید و فروش یک جنسی می دهید و یک جنسی می گیرید و یک قرار دو طرفه است. بیعت از ماده بیع یعنی خرید و فروش؛ با این بیعت یک خرید و فروشی می کنیم که هستی مان را می دهیم و این دستی که می دهیم برای این است که می خواهیم قرار و عهد را محکم کنیم؛ چنانچه در بیع اینطوری بوده برای این که بیع را محکم کنند دو طرف دست می دادند؛ حالا این تعابیر کنایی است.

ما وقتی با حضرت بیعت می کنیم، یعنی خرید و فروش می کنیم و دو طرفه است. در خرید و فروش ما با خدا چه کسی ضرر می کند و چه کسی سود می کند. من از دست خدا ناراحت می شوم بیعم را فسخ می کنم، حالا فسخ کن اگر قرارم را با خدا فسخ می کنم چه کسی ضرر می کند؟! دو طرف این بیع دو سر سود برای ماست؛ و الا خدای متعال چه سودی از بیعت ما می برد. قراری که ما با خدا می بندیم و قراری که خدا با ما می بندد دو طرفش سود برای ماست. هیچ طرفش سود خدا نیست. لذا خدای متعال می فرماید «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيرا» ای پیامبر، ما شما را با این خصوصیات فرستادیم و با آمدن شما این راه برای آنها باز می شود که به ایمان و نصرت الهی و تعظیم و تسبیح خدا برسند.

شما راه را باز کردی اینها می توانند در راه بیایند اما اینطور که بیعت کنند. وقتی با شما بیعت کردند در واقع با من بیعت کردند. راه برای آنها باز می شود. «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى  نَفْسِه  »(فتح/10)؛ اگر کسی این بیعت را شکست علیه خودش بیعت شکنی می کند نه علیه خدای متعال. من با خدا قرار دارم؛ اگر بگویم خدایا قرارم را شکستم، می گویند که خداحافظ برو؛ مگر آن روزی که آمدی چه چیزی اضافه شد که حالا [کم شود]. مثل آن پشه که نشست روی قله دماوند و گفت: حواست جمع باشد می خواهم بپرم؛ قله دماوند گفت که مگر وقتی نشستی چه اتفاقی افتاد که حالا می خواهی بپری! نسبت با خدای متعال از این هم کمتر است. وقتی ما با خدای متعال بیعت می کنیم چیزی به خدا اضافه نمی شود بلکه همه آن اضافه به ما و دو سر سود برای ماست.

در دعای وداع ماه رمضان حضرت امام سجاد علیه السلام بین ما و خدا را توضیح می دهند که چرا دو سرسود برای ماست؛ جان را خودش به ما داده و بعد از ما می خرد و ده برابر آن را به ما برمی گرداند. بلا تشبیه سبحان الله؛ مثلاً شما گاهی با فززندتان یک معامله ای می کنید یک چیزی از پول خودتان برایش می خرید و برای این که حفظش کنید از او ده برابر می خرید و برایش حفظ می کنید و نگه می دارید و صد برابر روی آن می گذارید و به او برمی گردانید. در معامله طفل با پدرش بچه دو سر سود سود می کند؛ و الا پدر که خیلی سودی نمی برد سود پدر همین است که خوشحال است که به این بچه نفعی میرسد.

خدای متعال از این که ما رشد کنیم لذت می برد؛ البته تعبیر لذت غلط است خوشحال می شود هم غلط است؛ در واقع دوست می دارد که ما رشد کنیم. این دوست داشتن هم به معنایی که در باب خدای متعال است، همین است؛ و الا از این که ما خدا را بندگی کنیم، خدای متعال نفعی نمی برد؛ بلکه دو سر سود برای ماست. «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى  نَفْسِه»؛ یعنی  کسی که بیعت با پیغمبر خدا را بشکند خودش ضرر می کند چون بیعت با خدا را می شکند. کار که سخت شد بیعت را نشکنید و نگویید ما با تو بیعت نکردیم که ما را به سختی بیاندازی، وقتی بیعت کردی پای بیعت بایست. اگر به این پیامبر ایمان آوردی و بیعت کردی هرجا شما را برد بایستید. وسط جنگ بدر، وسط جنگ خندق، خیبر، احد یا هر کجا برد بایستید و نشکنید. اگر شکستید و از دایره بیعت بیرون رفتید ضرر می کنید.

«وَ مَنْ أَوْفى  بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيما»(فتح/10) اگر کسی پای عهدش ایستاد و وفا کرد و پیمانه را پر کرد، خدای متعال اجر عظیم به او می دهد. خدای متعال وقتی می فرماید عظیم؛ یعنی در محضر خدا عظیم است. زمان هم نمی برد و این مزد بی درنگ است.

این فتحی که در عالم خدای متعال کرده برای حضرت است؛ برای ما فتحی اتفاق نمی افتد؛ اما ما می توانیم از غنایم فتح نبی اکرم برخوردار شویم، به شرط این که بیاییم کنار حضرت قرار بگیریم. راهش هم این است که بیعت کنیم و پای بیعتمان بایستیم و مخلف نشویم. آنجایی که حضرت یک تکلیفی می کنند که ما نمی فهمیم، چرتکه خودمان را نیاندازیم که مثلاً این مسیر غلط است و ما نمی رویم؛ زیرا اگر نیامدی ضرر می کنی.

مخلفین در صلح حدیبیه همینطور بودند. خدا در مورد آنها می فرماید یک محاسبه ای با خودشان کردند و گفتند «بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى  أَهْليهِمْ أَبَداً»(فتح/12)؛ پیامبر خدا 1400-500 نفر را برداشته غیر مسلح می برد در دهان دشمن اینها حتماً کشته می شوند. گمان بد بردند و گفتند که این پیامبر خدا همه را به بیراهه می برد و همه را به هلاکت می رساند؛ لذا جا ماندند. علت مخلف شدن در قرآن این است که اگر با پیامبر بیعت کردیم هرکجا رفت اگر دیدیم کار سخت است و حضرت راه را در میدان سختی می برند شروع به محاسبه کردن کنیم و بگوییم نمی صرفد یا می صرفد؛ این دیگر بیعت نیست این کار مخلف است.

غدیر؛ اتمام نعمت و ثمره فتح نبی اکرم

مختصات این فتح را هم عرض می کردیم که خدای متعال برای نبی اکرم در آغاز سوره می فرماید «بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبينا»(فتح/1). این فتح آشکار است. آنهایی که چشم دارند الان می بینند و آنهایی که ندارند بعداً برای آن ها هم واضح خواهد شد. یک عده ای در ظهور می فهمند یک عده ای در قیامت می فهمند. یک عده ای از همین الان می فهمند؛ وقتی نگاه می کند می بیند پیامبر در وادی فتح می روند و هر قدمی برمی دارند در وادی فتح است و یک گشایش جدید می شود.

این فتح چهار خصوصیت دارد «لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا * وَ يَنصُرَكَ اللَّـهُ نَصْرًا عَزِيزًا»(فتح/2-3) خدای متعال با فتحی که برای حضرت می کند گناهان گذشته و آینده را پاک می کند و البته توضیح دادیم که گناه حضرت نیست بلکه گناه شیعیان است. دوم آنکه خدای متعال نعمت را بر حضرت تمام می کند. و سوم در یک مسیر دشوار، صراط مستقیم را پیش روی حضرت قرار می دهد و حضرت را در وادی مستقیم می برد. حضرت هیچ وقت از صراط مستقیم فاصله نمی گیرد و این نتیجه فتحی است که خدا برای حضرت کرده است.

فتحی که خدای متعال برای حضرت می کند این است که نعمت را در مقیاس نبی اکرم تمام می کند و حضرت را در صراط مستقیمی که متناسب با شأن حضرت است نه صراط مستقیم [متناسب با شان] ما راه می برد و نصرتی بر حضرت نازل می کند؛ چون همه پیروزی ها نتیجه نصرت خداست؛ چنانچه در جایی دیگر خدای متعال می فرماید «وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّـهِ»(آل عمران/126) یعنی اگر در جنگها ما ملائکه می فرستادیم برای این بود که خیال شما راحت شود؛ ولی ملائکه کاره ای نیستند؛ آن نصر خاصی که در مقیاس عظمت نبی اکرم است که می خواهند همه عالم را به سمت مقصد حرکت بدهند و کل دستگاه شیطان را جا بگذارند و بروند و همه مومنین را از خطر شیطان و سقیفه و شیاطین انس و جن و امپراطوری های عالم عبور بدهند در این مسیر فتح خدای متعال است که یک نصرتی برای حضرت می فرستد که «نصرا عزیزا» است؛ یعنی نصری که به هیچ وجه نفوذی در آن نیست و همراه با عزت است.

وقتی این نصرت می آید حضرت به عزت می رسند عزتی که هیچ وقت غبار ذلت در این مسیر نیست. ثمرات این اتمام نعمت و هدایت به صراط مستقیم و نصرتی که به حضرت می آید برای ما این است که وقتی فتح می شود برای حضرت غدیر درست می شود و باب ولایت امیرالمومنین در عالم به روی ما باز می شود و ما به اتمام نعمت و صراط مستقیم می رسیم.

صراط مستقیم امام است؛ ما به یک نصرتی می رسیم و در وادی ولایت می رویم؛ اگر کسی در وادی ولایت رفت دست دشمن به او نمی رسد و همیشه مصون است. تا به امام نرسیدیم شیطان بر ما می تواند غلبه کند وقتی در ولایت امام رفتیم، چنانچه فرمودند «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» مصون و عزیز می شوی و ذلیل شیطان و دنیا و امکانات نمی شوی. خدای متعال فرمود «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنين »(منافقون/8) عزت از خدای متعال به رسول و از رسول به مومنین می رسد. وقتی ما در وادی نصرت و فتح حضرت رفتیم و با حضرت همراه شدیم و امکانات مان را در نقشه نبی اکرم و مسیر حضرت صلی الله علیه و آله و سلم بردیم، شعاع و پرتو این امکاناتی که خدا به حضرت می دهد در مسیر فتح برای ما هم می شود و یک اشعه ای هم از آن حقیقت بر ما می نشیند و ما هم وارد وادی صراط مستقیم و ولایت می شویم و نعمت برای ما تمام می شود.

«أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي »(مائده/3)؛ با فتح حضرت، غدیر محقق می شود و راه عبودیت و معرفت در عالم باز می شود و الا ما کجا و معرفه الله کجا. ما اگر خیلی هنر کنیم با نظام کیهانی عالم سر و کار داشته باشیم. سر و کار با خدای متعال که خالق این بساط و آفریننده این عالم است خیلی مشکل است. ثمرات فتح خدا برای حضرت است و اگر کسی در وادی فتح حضرت آمد به اتمام نعمت می رسد؛ یعنی به حقیقت ولایت و به صراط معرفت و عبودیت می رسد. هر قدمی که برمی دارد انوار حقیقت و معرفت و محبت الهی در قلبش ظاهر می شود و عالمش عوض می شود. به جای این که با زمین و خورشید و دوست و رفیق و اینها سر و کار داشته باشد با وادی ولایت امیرالمومنین و محبه الله و معرفه الله سر و کار دارد.

اگر ذلیل نفس و شیطان باشد همه او را لگد مال می کنند. آدم خیال می کند که عزیز است؛ من که یک نگاه می کنم یک صحنه در دل من طوفان ایجاد می کند آیا من عزیز هستم؟ از این ذلیل تر هم می شود؟ یا اگر یک جمله از من تعریف کنند دلم تکان می خورد یک کلمه از من بد بگویند زیر و رو می شوم، من عزیزم؟ کسی که می تواند زبانش را باز کند من را تحریک می کند، من عزیزم؟ من که یک لقمه لذیذ می بینم نمی توانم بگذرم، عزیزم؟! من که در محکم به هم می خورد می ترسم یا از حشرات می ترسم یا یک طوفان بیاید زیر و رو می شوم، همینطور بشمارید، ما که عزیز نیستیم.

وقتی به امام گره خوردی عزیز می شوی؛ چنانچه فرمودند: آنهایی که با امام راه می روند از آن فزع اکبر قیامت و از آن حادثه سنگین و از آن زلزله سنگین در امان هستند. آن زلزله ای که فرمودند «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها»(زلزال/1) «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ ءٌ عَظيم »(حج/1) در آن هنگام اینها آرام هستند و متوجه نیستند.

در صحنه محشر عزاداران سیدالشهداء و محبین حضرت دور حضرت در وادی کرامت هستند در حالی که همه حساب کتاب پس می دهند، اینها اصلاً متوجه نیستند که در قیامت چه می گذرد؛ این عزت است. انسان وقتی وارد وادی فتح نبی اکرم می شود، از فتوحات مسیر حضرت عزت و نصرت است. طوری نصرتش می کنند که اگر همه عالم یک طرف بایستند این نمی ترسد. سلمان وقتی پشتش به امیرالمومنین گرم است همه کائنات هم جلوی او بایستند نمی ترسد و اگر همه دنیا را پیشکشش کنند خوشحال نمی شود و اگر همه دنیا را از او بگیرند غصه نمی خورد؛ چنانچه موسای کلیم با فرعون درگیر شد.

فرعون سحره را صدا می زند و می گوید: سحرتان را بیاورید وسط؛ می گویند: مزد ما چیست؟! می گوید: «وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبين »(شعراء/42) اگر در این درگیری پیروز شدید جزو مقربان خود من می شوید؛ یعنی می گوید که پول به شما نمی دهم کاخ به شما نمی دهم؛ بلکه خودم در اختیار شما هستم و به من مقرب می شوید. این بیچاره های ذلیل به وعده مقرب شدن به فرعون می روند و وارد وادی درگیری با حضرت موسای کلیم می شوند. حضرت عصا را انداخت، قرآن می فرماید «تَلْقَفُ ما يَأْفِكُون »(شعراء/45)؛ یعنی سحر اینها را بلعید به تعبیر قرآن «وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظيم »(اعراف/116) خیلی کار عجیب و سحر عظیمی کردند اما نفس موسای کلیم به سحره خورد، از این رو به آن رو شدند و در وادی ولایت حضرت موسی رفتند. عزت و نصرت یعنی این که آدمهایی که تا یک ساعت پیش منتظر ثواب و مزد فرعون بودند که فرعون اینها را مقرب کند، ایمان به خدای متعال آوردند.

فرعون تهدیدشان کرد و گفت: شما را به نخل ها می آویزم و دست و پایتان را قطع می کنم و بلکه بالاتر از آن «وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ في  جُذُوعِ النَّخْل »(طه/71) لابه لای نخلستان ها گم و گورتان می کنم و هیچ چیز از شما باقی نمی گذارم؛ چون شما طرف موسی رفتید. من اشتباه کردم شما از اول نفوذی موسی بودید «إِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذي عَلَّمَكُمُ السِّحْر»(طه/71) و اصلاً سحر را از او یاد گرفتید و من را فریب می دادید اما اینها گفتند «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضي  هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا»(طه/72) هرکاری می خواهی بکن نفوذ تو در حیات دنیاست ما که دیگر در حیات دنیا نیستیم؛ ما از عالم تو بیرون رفتیم و تو دستت به ما نمی رسد.

من این آیه را اینطوری می فهمم که هیچ کاری با ما نمی توانی بکنی؛ این می شود عزت؛ که وقتی در وادی ولایت جناب موسای کلیم علی نبینا و آله و علیه السلام رفتند، دیگر فرعون هرچه تهدید کند تکان نمی خورند و هرچه هم تشویق کند همه کاخ هایش را هم بگیرند به درد آنها نمی خورد. فتح را خدای متعال برای موسای کلیم می کند و موسی است که فرعون و بساطش را جمع می کند نه سحره، ولی وقتی سحره در طرح موسای کلیم می روند و از طرح فرعون بیرون می آیند، در وادی ولایت حضرت، در نصرتی که خدای متعال برای حضرت موسی قرار داده اینها عزیز می شوند.

«نصرا عزیزاً» یعنی این که فرعون هرچه تهدید می کند؛ آنها نمی ترسند و هرچه تطمیع می کند تکان نمی خورند. همین آدم هایی که دیروز با یک تشویق فرعون در دلشان غوغا می شد و با یک تهدید می ترسیدند الان می گویند که هر کاری می خواهی بکن ما دیگر از حیات دنیا رسته ایم. ما دیگر در وادی ولایت تو نیستیم. کسانی که در وادی ولایت تو هستند از تهدید و تطمیع تو می ترسند. ما دیگر به پیامبر خدا پیوند خوردیم.

قوا و مختصات فتح نبی اکرم

بنابراین «وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزيزاً»؛ یعنی خدای متعال پیامبر را به فتح می رساند و در مقیاس عظمت پیامبر نصرت و فتح و نعمت و هدایت و مغفرت را نازل می کند. کسی با نبی اکرم باشد پر اینها به او هم می گیرد و او هم صاحب نصر می شود و عزیز می شود؛ او هم به مغفرت و نعمت می رسد؛ او هم به صراط می رسد.

بزرگان این نعمت را هم توضیح دادند که اگر آدم یک تلقی از این نعمت پیدا کرد دیگر همه کائنات از چشمش می افتد. یک جلوه از امیرالمومنین را کسی ببیند همه کائنات از چشمش می افتد. اصحاب عاشورا چطور همه دنیا را زیر پا گذاشتند؟! یک جلوه امام حسین علیه السلام را دیدند. وقتی حضرت به اصحاب فرمودند که بلند شوید و بروید، زهیر بعد از شهادت حضرت مسلم یک جمله به حضرت سیدالشهداء عرض کرد که اگر عیش دنیا جاودانه بود یعنی دنیا صد سال نبود و بی نهایت و همیشه بود و پیری و خستگی و مریضی و قرض وگرسنگی را هم نداشت و همه آن خوشی بود و مثل بهشت بود، ما شهادت در رکاب شما را بر عیش جاودانه دنیا ترجیح می دادیم. این چه درکی از امام حسین دارد؟!

«وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُم »(مائده/6) یعنی شما را به امام برسانم و باب وادی ولایت را برای شما باز می کنم و همه امکانات تان را در وادی ولایت امام می برم. امکانات وقتی به تمام می رسد که به امام می رسد. این قلب وقتی به تمام می رسد که به امام برسد. این عقل این روح این چشم و گوش وقتی تمام می شود که به امام برسد. با فتحی که خدای متعال برای حضرت می کند باب مغفرت باب غدیر باب عبودیت و معرفت یعنی ولایت امام باب نصرت و عزت که همه اینها در وادی ولایت الله و ولایت نبی اکرم و ولایت امام است، باز می شود. هر کسی کنار حضرت قرار گرفت از این فتوحات بهره مند می شود.

سپس می فرماید «هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في  قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِم »(فتح/4) در این مسیر فتح اوست که در قلوب مومنین سکینه نازل می کند. مومن آن کسی است که نور ایمان در قلبش آمده، نور امام در قلبش آمده وقتی این نور ایمان آمد آدم به امنیت و آرامش می رسد؛ غیر از آن هم امنیت و آرامش نیست. امنیت وقتی است که ایمان وارد قلب بشود. مومن کسی است که «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في  قُلُوبِكُم »(حجرات/14) ایمان وارد قلبش شده است. ایمان نور معرفه الله است نور معرفه الامام است وقتی در قلب آدم آمد آرام می شود. به مومن می گویند مومن؛ چون در امن است. کسی که نور ایمان به قلبش رسید یعنی در وادی ایمن است. در همه عالم زلزله بشود این آرام است؛ همه عالم طوفان بشود این آرام است؛ طوفان حضرت نوح هم او را نگران نمی کند بالاتر از طوفان حضرت نوح هم او را نگران نمی کند.

قرآن می فرماید «لا يَسْمَعُونَ حَسيسَها»(انبیاء/102) یعنی اصلاً ناله جهنم را نمی شنوند، در حالی که «وَ جي ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى »(فجر/23) همه اهل محشر دست و پایشان را گم می کنند اما اینها حتی ناله جهنم را هم نمی شنوند. این وادی امن است.

اینهایی که به ایمان رسیدند خدای متعال یک ایمان کامل تری به آنها می دهد و سکینه بر قلبشان نازل می کند. حضرت فرمود سکینه هم یک منزلت بالاتری از ایمان است. یک منزلتی از ایمان به قلبشان نازل می شود اینهایی که می آیند کنار نبی اکرم همه چیزشان را می آورند و در کنار حضرت قرار می گیرند، یک منزلتی از سکونت و آرامش را خدا به آنها عنایت می کند که بتوانند سختی های راه را با آرامش بگذرانند. مسیر فتح مسیر پر فراز و نشیبی است، خیبر دارد، حدیبیه دارد و گذراندنش یک سکینه ای می خواهد و الا آدم مضطرب می شود و رها می کند و می رود؛ چون نمی تواند بایستد. ایستادن سکینه می خواهد که ایمانشان ازدیاد پیدا کند و بایستند. این مختصات این فتح است. اگر کسی آمد اینها را در این فتح به او می دهند.

سپس می فرماید «وَ لِلَّـهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللَّـهُ عَزِيزًا حَكِيمًا»(فتح/7) همه سماوات و ارض لشکر خداست. خدای متعال با این لشکر نبی اکرم را یاری می کند و می رساند به این جا که جایگاه علم و حکمت خداست، خدای متعال با این لشکر برای نبی اکرم فتح می کند و این فتح نبی اکرم تا اینجاست که «لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ كَانَ ذَلِكَ عِندَ اللَّـهِ فَوْزًا عَظِيمًا»(فتح/5) مومنین و مومنات را داخل جناتی می کند که فرودستش نهرها جاری است و همیشه در آنجا هستند و سیئاتشان را هم پاک می کند. این فتح نبی اکرم است.

اگر کسی کنار حضرت قرار گرفت به این فتح می رسد. دایره فتح ببینید تا کجاست. مختصات آن مغفرت و نصرت و اتمام نعمت و هدایت به صراط مستقیم و نزول سکینه برای عبور از مخاطرات این راه است. قوایی که در این نصرت حضرت را کمک می کنند تمام لشکر سماوات و ارض است؛ عوالم خلقت در خدمت حضرت است.

«وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْء»(فتح/6) دایره فتح اینجاست که خدای متعال در فتحی که برای حضرت می کند منافقین و منافقات مشرکین و مشرکات را رها نمی کند و آنها را در وادی جهنم می برد و آنجا محاصره می کند. ما هم در این فتح باید وارد بشویم. خدای متعال راه آن فتح را بیان می کند که اگر می خواهید به جایی برسید کنار حضرت بیایید که به توقیر و تعظیم خدا و به نصرت دین خدا و ایمان بالله و تسبیح الهی می رسید. راهش هم بیعت کردن و پای بیعت ایستادن است. باید بیعت کنید و مخلف هم نشوید.

در آخر سوره بحث از ظهور امام زمان و ادامه حلقه اتصالش به ظهور و آن جبهه ای که کنار حضرت شکل می گیرند و خصوصیات آن کسانی که در این فتح به حضرت ایمان آوردند و کنار حضرت ایستادند در آیه آخر سوره مبارکه فتح هست.

شب آخر مجلس و شب عرض ادب به ساحت مقدس صدیقه طاهره سلام الله علیها است. آنچه این ده شب آوردیم باید محضر امام زمان بیاوریم و مثل برادران یوسف که چیزی نداشتند بیاورند محضر یوسف تا از حضرت جنس بگیرند، حرفشان این بود «يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقين »(یوسف/88) شما عزیزی ما آمدیم محضر عزیز. سرمایه مان هم چیزی نیست اندک است. پیمانه ما را پر کن ما چیزی نداریم. صدقه برای خدا بده و حضرت پیمانه هایشان را پر کرد. پولهایشان را هم به آنها برگرداند. داستان امام زمان اینطوری است.

ما منتظریم محرم و صفر بیاید. ما که معصوم نیستیم هیچ کس از دوستان اهل بیت دلشان نمی خواهد گناه کنند یا کدام یک از شما دلتان نمی خواهد که اهل نماز شب و اهل تهجد باشید و جامعه خواندن و عاشورا خواندن باشید؛ دلتان می خواهد مکروه هم از شما سر نزند. شما محبین اهل بیت دلتان می خواهد به احدی از مومنین ظلم نکنید؛ حتی کدورتی بین شما و هیچ مومنی در عالم ایجاد نشود و دلتان می خواهد به همه خیرات برسید؛ ولی شیطان نمی گذارد ما تمام سال منتظر می مانیم محرم و صفر بیاید خودمان را در وادی عزاداری سیدالشهداء بیاندازیم و از این مسیر با کشتی سیدالشهداء به سمت ساحل حرکت کنیم زیرا «سفینة الحسین اسرع» می خواهیم زودتر از مخاطرات عبور کنیم ولی در وادی محرم هم که می آییم باز شیطان دامن ما را می گیرد و نمی گذارد آن طوری که باید عرض ادب کنیم.

معمولاً شب آخر ما می آییم محضر حضرت زهرا سلام علیها سفره مان را پهن می کنیم بضاعت مزجاتمان را می آوریم که بی بی جان بضاعت ما همین است شما یک امضاء بگذارید امام زمان از ما ان شاء الله قبول کند. این عرض ماست شب آخر. خدا ان شاء الله از همه شما قبول کند از همه بزرگوارانی که زحمت می کشند این مجلس ها را به پا می کنند به بهترین شکل قبول کند ثوابش را به گذشتگان همه شما این بیت شریف برساند ان شاء الله همسایگانی که تحمل می کنند سختی های این محافل را این شبها بدانند به مزد قیامتش می ارزد. کسی در وفا بر امام حسین سبقت نمی گیرد محال است.

در روایت است که فرموده بودند ملائکه ای هستند که از زمین به سمت عالم ملائکه می آیند. ملائکه می بینند یک بوی عطر فوق العاده ای دارند از آنها سوال می کنند کجا بودید مکه بودید نه مدینه بودید مسجد النبی محضر حضرت در نجف بودید؟ می گویند: ما محفل عزاداری سیدالشهداء رفته بودیم.

امام صادق به یکی از این روضه خوان ها فرمودند بخوانید؛ شروع کرد خواندن فرمود اینطوری نه؛ آنطوری که برای خودتان می خوانید؛ گریه کردند و پشت پرده غوغا شد و بانوان گریه کردند. حضرت فرمودند: فلانی می دانی ملائکه ای که اینجا گریه می کردند از ما بیشتر بودند. بعد حضرت فرمود اگر ده نفر شده؛ یا حتی یک نفر را بگریانی اهل بهشت هستی؛ اگر کسی بگرید اهل بهشت است؛ اگر گریه اش نمی آید چون گریه یک سرمایه است، تباکی کند یعنی به زور از خودش اشک بگیرد این را خدا به جای بکاء قبول می کند و پاکش می کند؛ یک همچین محفلی است. سپس فرمود که ملائکه در این مجلس سرازیر می شوند که خودشان را معطر کنند. می بینند مجلس تمام شده خودشان را به زیر پای عزاداران سیدالشهداء معطر می کنند، یعنی مجلس که به پا می شود این اتفاقات می افتد لذا اهل محل خوشحال باشند چون محل نزول ملائکه می شود ان شاء الله. السلام علیک یا فاطمه الزهرا.

پی نوشت:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 268