نسخه آزمایشی
شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat, 27 Apr 2024

جلسه اول حسينيه آيت الله وحيد/ تقابل قوای نبی اکرم صلی الله علیه و آله با شیطان برای دستگیری بندگان

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 16 شهریور ماه 98 است، که در حسینیه حضرت آیت الله وحید خراسانی حفظه الله ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خدای متعال هنگام هبوط حضرت آدم به او بشارت داد در مقابل جریان و قوای شیطان چراغ هدایتی برای او و نسل او قرار می دهد که اگر از آن چراغ هدایت تبعیت کنند گمراه نمی شوند و آن چراغ نبی مکرم اسلام و امیرالمؤمنین هستند. لذا شیطان تمام قوای خودش را به کار گرفت تا جلوی این جریان را بگیرد. اما اقداماتی که شیطان انجام داد صرفا هزینه روی دوش حضرت گذاشت و نتوانست این چراغ هدایت را خاموش کند.

جریان هبوط انسان

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «وَ عَصى  آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى *  ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى »(طه/121-122) خدای متعال در قرآن مکرر داستان حضرت آدم را ذکر فرموده و داستان توبه حضرت هم در قرآن به دقت بیان شده که «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْه »(بقره/۳۷) خدای متعال کلماتی را القاء فرمود و حضرت آدم این کلمات را تلقی کرد. هم معصیت و هم به تعبیر قرآن ترک اولای حضرت آدم در امر ولایت و هم توبه حضرت به تلقی مقامات اهل بیت علیهم السلام، هرچه که بود «فَتابَ عَلَيْه » خدای متعال رجوع کرد «ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى ».

ولی در موارد متعدد، وقتی در قرآن داستان توبه حضرت ذکر می شود خدای متعال به دنبالش می فرماید «اهْبِطُوا مِنْها جَميعا»(بقره/۳۸) یا «اهْبِطا مِنْها جَميعا»(طه/۱۲۳) تعبیر در سوره مبارکه طه این است که چاره ای نیست، باید هبوط کنید و شما و نسلتان و شیطان در زمین زندگی کنید. این هبوط هم بزرگان توضیح دادند که چه اتفاقی افتاده و از کدام عالم به کدام عالم اتفاق افتاده و دوباره چطور این هبوط تدارک می شود که ظاهرا در دوران ظهور این هبوط به یک معنا تدارک می شود. ولی چاره ای نیست و این اتفاقی است که افتاده و به ناچار باید هبوط کنید «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً» این هم باز در قرآن مکرر ذکر شده که هدایتی از محضر خدای متعال به سمت شما نازل خواهد شد. از این به بعد را با چراغی که در پیش روی شماست روشن می کنم و از طرف من هدایتی نازل می شود که داستان نزول این هدایت را خدای متعال در آیه نور بیان فرموده که این چراغی که روشن می شود و جریان هدایت الهی چطور به امم می رسد.

لذا وجود مقدس ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه آلاف التهیه والثناء، صدر آیه نور را اینطور معنا فرمودند که «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(نور/۳۵) «هَادٍ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ هَادٍ لِأَهْلِ الْأَرْض »(1) هدایت و نور الهی در عالم چطور نازل شده؟ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ» مَثَل این نور مثل چراغدانی است که در آن چراغی روشن شده و در حبابی محفوظ است «الْمِصْباحُ في  زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّي » تا می رسد به اینکه «نُورٌ عَلى  نُور» و بعد می شود «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُه »(نور/۳۶) گویا داستان نزول هدایت الهی در چند مرحله است، اول نور الهی در نبی اکرم متمثل می شود که مثل نور الهی است، بعد از مثل نور الهی به مشکات و چراغدانی که عوالم را روشن می کند و مرحله آخر در بیوتی قرار می گیرد که بیت الذکر و بیت رفعت است.

اگر کسی بخواهد در درجات هدایت و در درجات نور رفعت پیدا کند در این بیوت باید وارد بشود و درجات تنزل نور به این بیوت ختم می شود و درجات رفعت در درجات ذکر و هدایت از این خانه ها آغاز می شود. جریان هدایت همان جریان ذکر است لذا از بیانی که در این سوره است کاملا واضح است که این جریان از یک منشأ شروع می شود و به یک جایی ختم می شود. آنجا هم بیت الذکر و هم بیت النور است. اگر کسی بخواهد رفعت پیدا کند باید از این بیت الذکر آغاز بکند و با این مشکات نور الهی عروج کند تا به آن سرچشمه ای برسد که مثل نور است و حقیقت نورانیت وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است.

پس «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى » خدای متعال به حضرت آدم می فرماید که به ناچار باید هبوط کنید و در این هبوط با شیطان و نسل شیطان باید روی زمین زندگی کنید. حضرت آدم خیلی نگران هستند به خصوص برای نسل خودشان که باید با شیطان و با این کیدهای پیچیده اش همراه باشند. خدای متعال یک بشارتی به حضرت آدم می دهد که «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى » یک چراغ هدایتی را از محضر خودم در عالم شما روشن می کنم. این حقیقت نازل می شود که این چراغ هدایت که در آیه نور توضیح داده شده، مثل نور نبی اکرم و مشکات نور قلب نبی اکرم یا اهل بیت است. تا اینکه به بیوت می رسد و فرمود این بیوت خانه های انبیاء و خانه های اهل بیت در این دنیا هستند.

چراغ هدایت انسان

پس خدای متعال چراغ هدایتی را برای ما روشن می کنند و بعد می فرماید «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » اگر کسی در این عالم مراقبه کند، که این عالمی است که شیطان و قوای شیطانی هم در آن حضور دارند و از ارجاع و گوشه و کنار عالم می جوشند و سر برمیدارند، اگر کسی به دنبال این چراغ هدایتی که من از عالم بالا نازل کردم حرکت بکند «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى ». خدای متعال دو نکته را بیان فرموده که ضلال و گم شدگی و شقاوت و عاقبت به شری از این آدم دور است، کسی که «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ» قوای خودش را ذیل این چراغ هدایت قرار بدهد و تمام اراده او و توانایی های او تبع نسبت به این هدایت بشود. پیداست این هدی دارای یک شخصیت و حیات زنده ایست که ما باید به تبع او حرکت کنیم و او ما را با خودش سیر می دهد که این داستان نور الهی است تا «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ».

بشارتی که به حضرت آدم در مقابل حضور شیطان در این عالم می دهند و قوای شیطان با تمام توانایی ها و پیچیدگی هایش که در روایات است در مقابل هر نسلی که به حضرت آدم داده، دو برابر به او دادند و به او اجازه نفوذ دادند ولی خدای متعال در مقابل اینها یک چراغ هدایتی را روشن کردند و می فرماید اگر شما تبع او شدید و در عالم قوای خودتان را ذیل او قرار دادید گم نمی شوید «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » لذا این هدی در روایات ما به امیرالمؤمنین علیه السلام تفسیر شده که این وجود مقدس را خدای متعال از جناب آدم به بعد مأموریت دادند و همراه با انبیاء بودند و حفظ امم انبیاء از شیطان و مکائد شیطان با امیرالمؤمنین بوده است.

لذا در خطبه قاصعه حضرت می فرمایند که «فَوَّقَ  لَكُمْ سَهْمَ  الْوَعِيد» تیر را در کمان گذاشته «وَ رَمَاكُمْ مِنْ مَكَانٍ قَرِيب » و از یک نقطه نزدیکی شما را دیده و بعد تهدید کرده که «وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِين »(ص/۸۲) همه را گمراه می کنم «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين »(ص/۸۳) که مخلصین یعنی معصومین و معصوم را استثناء کرده و گفته همه را اغوا می کنم. نکته اش هم این است که شما را از مکان نزدیکی دیده و اگر شیطان روی آن نقطه ضعف هایی که در غیر معصوم است تمرکز کند قاعدتا همه را جهنمی می کند. رجزش نا بجا نبوده و از نقطه نزدیکی شما و عیب هایتان را دیده و اگر شیطان روی آن سرمایه گذاری کند کار تمام است.

فقط ظاهرا همین یک نکته را نمی دید و خیال می کرد بناست ما با نقطه ضعف هایمان یک طرف باشیم و شیطان و قوای شیطان هم یک طرف باشند و از این غفلت کرد که «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى » خدای متعال نور خودش را از آن مرحله عالی متمثل می کند در مشکات. این بیوت را نمی دید که امیرالمؤمنین هم پا به این عالم خاکی می گذارند. باورش نمی آمد امیرالمؤمنین که از عالین هستند «أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالين »(ص/۷۵) پایشان را روی این خاک بگذارند برای این که دست ما را بگیرند.

لذا حضرت فرمود در غار حراء وقتی حضرت مبعوث شد من بودم «سَمِعْتُ  رَنَّةَ الشَّيْطَان »(2) فریادی زد که من شنیدم و به حضرت عرض کردم یا رسول الله این صدا چیست؟ فرمود ناله شیطان است که بعد از بعثت من مأیوس شده از اینکه دیگر کسی او را بپرستد. پیداست کار شیطان همین است. این بیان نورانی قرآن که ما از شما میثاق گرفتیم «أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين »(یس/۶۰) این دشمن آشکار تا شما را به بردگی و عبادت خودش نکشاند دست بردار نیست «وَ أَنِ اعْبُدُوني  هذا صِراطٌ مُسْتَقيم »(یس/۶۱) اگر این صراط مستقیم در عالم نیامده بود، شیطان همه را برده خودش می کرد.

حضرت فرمود بعد از این که من مبعوث شدم شیطان مأیوس شد از این که کسی او را عبادت کند. البته این همه تلاشی که بعد کرد از سر یأس است. معنی تلاش این نیست که زحمت نمی کشد، فقط کار رسول خدا را دشوار کرده و روی دوش رسول خدا هزینه گذاشته است. عاشورا را روی دوش رسول خدا گذاشته، داستان احراق بیت را روی دوش حضرت گذاشته است. نه این که مأیوس نیست، مأیوس است و می داند وقتی حضرت آمدند می خواهند عبادلله را هدایت کنند و یک جوری صحنه را می چینند که هیچ چیزی برای شیطان نمی ماند.

فرمود در روز قیامت وقتی سیدالشهداء بساط شفاعت را پهن می کنند و دستگیری می کنند شیطان انگشت به دهان می گیرد که یک نفر هم برای من باقی نگذاشته است. یعنی هر به درد بخوری را شیطان می خواسته در عالم شکار کند حضرت جلوتر گرفتند و آنهایی که برای شیطان ماندند در جهنم با هم نزاع می کنند. شیطان می گوید من شما را دعوت نکردم ولی آنها می گویند تو گفتی بیا و الان هم دست ما را بگیر. می گوید خود من هم گرفتارم، من کی گفتم شما بیایید؟ من با دیگران کار داشتم. من بنده ها را می خواستم جهنمی کنم نه شما را.

گفت آن بنده خدا خواب دیده بود شیطان زنجیرهایی دارد و یکی زنجیر فوق العاده ای است که پاره شده. پرسید این چیست؟ گفت این برای مرحوم شیخ انصاری است، نه ماه زحمت کشیدم ولی یک تکان داد و پاره کرد. گفت زنجیر من کدام است؟ گفت تو که زنجیر نمی خواهی، خودت دنبال من می آیی. آنهایی را که شیطان می خواهد ببرد، وجود مقدس نبی اکرم همه را جمع کرده است.

تقابل ابلیس با امام

اما شیطان روی دوش حضرت هزینه گذاشت «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ  مِنَ  الْجَهَالَةِ» خون امام حسین ریخته شد تا از جهالت فاصله بگیرند «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » انسان اگر با امام در عالم راه رفت گم نمی شود ولی وقتی که از امام فاصله گرفت «وَ ضَلَ  مَنْ  فَارَقَكُمْ » دیگر نماز و روزه هم به درد نمی خورد. حضرت می فرماید شش هزار سال عبادت کرده، شما نمی توانید بفهمید سالش یعنی چه، وقتی که می گوییم سال خیال می کنید یعنی سال دنیا، اما حضرت می فرمایند «لا یدری» نه این که حضرت نمی دانند بلکه از تصور شما آن سال خارج است «لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَة»(3) فرمود دو رکعت نمازش چهار هزار سال طول کشیده است.

این می تواند کید درست کند، می تواند مسجدی راه بیاندازد و همه را ببرد در مسجد جهنمی کند. مسجد ضرار و حزب و نجوا به پا می کند و حزب الشیطان درست می کند. نفاق و کفر را در عالم به هم گره می زند و کارش خیلی پیچیده است. تنها یک راه بیشتر نیست «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » اگر کسی بخواهد در عالم گم نشود تنها راهش همین است که دنبال این چراغ هدایت یعنی امیرالمؤمنین در عالم حرکت کند. قرآن جریان هدایت را در آیه نور توضیح می دهد و در روایات ما هم فرمودند هدی یعنی امیرالمؤمنین. لذا شیطان هم تمام قوای خودش را در یک جا متمرکز کرده و یک جا ایستاده «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم »(اعراف/۱۶) با تمام وجود کمین گاهم را صراط مستقیم قرار می دهم و هیچ کوتاه نمی آیم.

«ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ»(اعراف/۱۷) حضرت چهار جانب انسان را که شیطان محاصره می کند و حمله می کند، در روایت توضیح دادند. یعنی او را نسبت به آخرت غافل می کند و نسبت به پشت سر و دنیا وابسته اش می کنند. کأنه دنیا همیشه پشت سر است «فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ وَ كَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَل »(4) این بیان وجود مقدس سیدالشهداست دیگر «نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِه »(5) گویا دنیا نبوده است و گویا آخرت همیشه بوده است و هست و خواهد بود. نسبت به این پیش رو غفلت و نسبت به پشت سر وابستگی ایجاد می کند.

فرمود دست راست شبهات است و دست چپ شهوات است. راه نجات هم همین است که انسان از همه طرف با امام باشد. از طریق شبهه و شهوت و غفلت و تعلق به دنیا حمله می کنند و بعد «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين » این شکر، شکر صراط است. «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم » این صراط شکر می خواهد و اتفاقا اگر خدای متعال این صراط را نگذاشته بود، از ما شکر نمی خواست. همه امکاناتی که داده برای شکر کافی نبود. در سوره هل أتی وقتی خدای متعال سیر وجودی ما را توضیح می دهد، از آن موقعی که «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا»(انسانا/۱) تا آنجایی که انسان را در قالب نطفه آفرید و تا آنجایی که استعدادهای مختلف را به او داد و او را وارد عالم ابتلا و امتحان کرد و امکانات و امتحان را به او داد «فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيرا»(انسان/۲) تا همه این امکاناتی که خدای متعال از عوالم قبل ما را سیر داده و تا اینجا آورده است.

«فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيرا» خیلی نعمت با عظمتی است اما تا اینجا خدای متعال چیزی از ما نمی خواهد «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»(انسان/۳) این همه امکانات را ما به راه رساندیم ولی اگر سبیلی در عالم نبود شکر و کفری هم نبود. بعد از امام مردم دو دسته می شوند، شاکر امام و کافر نسبت به امام که این عقوبت سنگین برای همین کفران نسبت به امام است نه کفران نعمت های دیگر. آنها هم عقوبت دارد ولی این عقوبت کفران امام است «إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعيرا»(انسان/۴) این پاداش ها برای شکر نعمت امام است. همه شکرها پاداش دارد ولی پاداش این «إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُورا * عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجيرا»(انسان/۵-6) این که انسان از جامی بخورد که در آن جام از چشمه ای ریخته شده که امیرالمؤمنین آن چشمه را می جوشاند و ساقی عباد الله بشوند و در جام انسان بریزند و انسان را تطهیر بکنند، این مزد شاکرین امام است. آنهایی که نعمت امام را شکر می کنند ابرار می شوند.

در اصطلاح قرآن «بِرّ» یعنی امام و ابرار یعنی به امام رسیده ها «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون »(آل عمران/۹۲) فرمود «فَنَحْنُ الْبِرُّ وَ التَّقْوَى  »(6) بما نمی رسید الا این که از تعلقاتتان در راه ما بگذرید و وقتی که گذشتید به ما می رسید. ابرار به امام رسیده ها هستند. لذا «أَنْتُمْ  نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَار» چراغ هدایت امام در دل ابرار روشن شده و ابرار با امامشان راه می روند. ابرار همان هایی هستند که «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي  بِهِ فِي النَّاس»(انعام/۱۲۲)  اگر امام نبود شکر و کفری نبود. لذا ابلیس وقتی امام آمد می گوید من کمین گاهم را امام قرار می دهم و نمی گذارم با امام باشید «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين » اکثر افراد نسبت به امام شاکر نخواهند بود.

خدای متعال چیزی کم نگذاشته و دستور به هبوط داده است. هبوط هم لوازم دارد. آن عالم اقتضائی دارد و این عالم هم اقتضای خاص خودش را دارد. شیطان و قوایش آمدند و از هر گوشه عالم قوای شیطان و مکائد و نقشه هایش می جوشد و هر حادثه مهمی که پیش می آید او در مقابلش نقشه ای دارد. حتی در روایات شب قدر -امام شب قدر است- دارد که شیاطین هم دور و بر ابلیس جمع می شوند و آنقدر اخبار برایش می آورند که او را توهم بر می دارد و خیال می کند که خودش محور عالم است. فقط وقتی با امام مواجه می شود متوجه می شود که کار دست امام است و دست او نیست.

فرمود وقتی ولی خدا به دنیا می آید، ابلیس تمام قوای خودش را فراخوان می دهد و می گوید چه شده؟ می گویند ولی خدا به دنیا آمده، اگر به سن رشد برسد همه رشته های ما را پنبه می کند. در نقل است وقتی وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم متولد شدند، شیاطین از رفتن به مرحله ای از مراحل آسمان منع شدند. شیطان که دید راه های آسمان بسته شده، قوای خودش را فرستاد بروند و ببینند چه اتفاقی در عالم افتاده است و آنها متوجه نشدند. خودش گشت و دید سران ملائکه در مکه فرود آمدند. متوجه شد هر خبری است در همینجاست. می خواست وارد مکه بشود جلویش را گرفتند. به صورت پرنده ای تغییر شکل داد باز هم جبرئیل جلویش را گرفت. گفت چه خبر است؟ گفت پیامبر خاتم به دنیا آمد. گفت آیا در خودش بهره دارم؟ جبرئیل فرمود نه، گفت در امتش چطور؟ گفت بله. گفت همین برای من کافی است و برگشت و شروع به طراحی کردن کرد.

یک چنین موجود عجیب و غریبی است. وقتی غدیر به پا شد باز فراخوان داد و همه قوایش را جمع کرد و گفتند چه شده؟ گفت اگر این کاری که حضرت کردند تمام بشود، احدی دیگر گناه نمی کند و بساط شرک و کفر و معصیت جمع می شود. محیط ولایت امام که محیط گناه نیست، مثل بهشت است. در بهشت که کسی گناه نمی کند. همه اختیار دارند ولی گناه نمی کنند. وقتی وارد محیط ولایت شدی اختیار است اما اختیار پاک می شود. آنجا وادی ایمن است و شیطان به آنجا راه ندارد. سران قوای ابلیس به او و به همدیگر دلداری می دادند و گفتند برو جلو و ببین چه می شود. گفت من از سران اینها یک قولی گرفتم که در روایت دارد وقتی آن قصه پیش آمد که حضرت فرمود دوات و قلم بیاورید و آن شخص آن جمله زشت را گفت، شیطان صدا زد و گفت ببینید اینها کافر شدند. امت انبیاء گذشته این کار را نمی کردند.

وقتی سقیفه به پا شد در نقل است که دوباره قوا را صدا زد و گفت کار تمام شد و تاجگذاری کرد و بر تخت نشست و گفت بروید خوش باشید که به تأخیر افتاد. یعنی اینطور نقشه می کشد و الا «كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن »(انعام/۱۱۲) آدم اینطور می فهمد که اگر وجود مقدس نبی اکرم نبود، کس دیگری حریف آن ابلیس نبود. انبیاء دیگر هم با تکیه به نبی اکرم از او عبور می کنند. لذا «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى » آن ابلیسی که رقیب نبی اکرم در عالم است، او رئیس ابلیس ها است. لذا در حدیث عقل و جهل وقتی عقل و جهل را مقابل هم قرار داده و قوایشان تفسیر شده، معمولا بزرگان اینطور معنا کردند که عقل مقامی از مقامات نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است و جهل هم ابلیس الابالسه، رئیس شیاطین انس و جن است. اوست که مقابل حضرت است. این دو قوا در عالم با یکدیگر درگیرند.

وقتی اینطور شد «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » تنها راه همین یک کلمه است. شیطان روی دست حضرت هزینه گذاشت. البته این هزینه به خاطر ضعف ما بود. حضرت به خدا قول داده که همه خوبان عالم و هر که بخواهد در راه خدا قدم بردارد را از دست شیطان نجات بدهد و از نقشه های پیچیده و ضلال و شقاوتی که شیطان در عالم ایجاد می کند نجات بدهد. شیطان هم با تمام وجود تلاش کرده تا همه را از امام جدا کند.

برای این که امت به امیرالمؤمنین برگردند باید عاشورا به پا بشود؛ این معنی جمله سیدالشهداست «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي »(7) فساد و صلاح در قرآن اصطلاح است «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»(اعراف/۵۶) «أَصْلَحَهَا بِرَسُولِ اللَّه وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِين » (8) فساد یعنی از مدار امام برگرداندن و معروف یعنی خود امام، این در خطبه غدیریه است. حضرت اواخر خطبه غدیریه به فروع دعوت می کنند از جمله می فرمایند امر به معروف و نهی از منکر کنید و بعد می فرمایند مهمترین معروف همین چیزی است که من امروز گفتم. مهمترین امر به معروف دعوت به این امر است و مهمترین نهی از منکر مخالفت با این امر است.

لذا ابوحنیفه از امام صادق علیه السلام پرسید معروف چیست؟ فرمود: «الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين »(9) عرض کرد منکر چیست؟ حضرت فرمودند: «اللَّذَانِ ظَلَمَاهُ حَقَّهُ وَ ابْتَزَّاهُ أَمْرَهُ وَ حَمَلَا النَّاسَ عَلَى كَتِفِه » او منکر است و این معروف است. آنها روی دوش حضرت هزینه گذاشتند. برای این که مردم به مدار امیرالمومنین برگردند سیدالشهداء باید بیاید.

لذا در غروب عاشورا تعبیر این است که نصر به کربلا مشرف شد و پیغام آمد که خدای متعال می فرمایند همه چیز را به شما برمیگردانیم و چیزی هم از مقام خودتان کم نمی گذاریم. ولی در یک نقلی است که آن عهدنامه حضرت با خدا را هم آوردند و گفتند ولی شما یک قراری با خدا بستید. حضرت عرضه داشتند که ما پای عهدمان با خدا هستیم و این عهد همان است «بَذَلَ مُهْجَتَهُ» چیزی از خود کم نمی گذاشتند. «وَ بَذَلَ  مُهْجَتَهُ  فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ  مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَة» ضلالی که شیطان ایجاد می کند گمگشتگی و حیرت می آورد. این هزینه ای است که روی دست حضرت گذاشته است.

پی نوشت ها:

(۱) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 115

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 301

(3) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 287

(4) كامل الزيارات، النص، ص: 75

(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 480

(6) تفسير العياشي، ج 1، ص: 184

(7) مثير الأحزان، ص: 4

(8) تفسير القمي، ج 1، ص: 236

(9) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 816