نسخه آزمایشی
شنبه, 15 ارديبهشت 1403 - Sat, 4 May 2024

جلسه هجدهم فلسفه اصول فقه/ بررسی کلام مرحوم شهید مطهری در احکام ثابت و متغیر

متن زیر تقریر جلسه هجدهم بحث فلسفه اصول آیت الله میرباقری است که به تاریخ 7 دی ماه 1400 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث نقد نظریه مرحوم علامه آن را جمع بندی کرده و بحث تقوم نیاز ثابت و متغیر را اشاره می کنند. در ادامه ایشان وارد طرح نظریه مرحوم شهید مطهری می شوند که ایشان نیز در جهت توسعه نظریه مرحوم نایینی بوده اند و بیان کرده اند که هر تغییری لزوماً پیشرفت نیست و عوض شدن  نیازمندی ها و... حق و باطل دارد. ایشان برای ارتباط دین ثابت با امور متغیر نیز نکاتی را اشاره کرده اند. از جمله اینکه دین در ساخت ابزار و طریق دخالت نمی کند بلکه هدف و غایت را روشن می کند...

مقدمه

کلام مرحوم نائینی و مرحوم علامه در نسبت بین دین و حکومت بررسی شد و گفته شد که ایشان هریک از زاویه ای به احکام ثابت و متغیر پرداخته اند؛ مرحوم علامه از زاویه نیاز وارد بحث شده و می فرمایند انسان نیازهای ثابت و متغیر دارند که این نیازهای متغیر در دامه نیازهای ثابت شکل گرفته است و احکام ثابت مربوط به نیازهای ثابت هستند و احکام متغیر هم مربوط به نیازهای متغیر هستند؛ ولی مرحوم نائینی به دنبال اثبات مشروعیت قانون گذاری در مشروطه هستند لذا از زاویه دیگری وارد بحث ثابت و متغیر شده اند. بنابراین هر دو بزرگوار احکام ثابت و متغیر را مطرح کرده اند، لکن ورودی ایشان به بحث از دو زاویه است.

نقد نگاه مرحوم علامه از منظر تقدم دین بر نظام نیازمندی ها

همچنین بیان شد که مرحوم علامه دین و شریعت را بعد نیازهای انسان دیده اند و می فرمایند انسان نیازهای فطری ثابتی دارد که احکام ثابت برای آنها جعل شده و نیازهای متغیری دارد که احکام متغیر برای آنها جعل شده است، در حالی که خود توسعه و رشد نیاز هم باید تحت سرپرستی دین واقع شود و دین رتبتاً متقدم بر نیاز است. یعنی دین هم عهده دار تکامل نیاز است و هم عهدهه دار ارضای این نیازهاست، نه اینکه ابتدا نیاز هایی وجود داشته باشد و دین برای تامین این نیازها نازل شده باشد. بلکه از مهم ترین مسائلی که دین عهده دار اوست سرپرستی سلامت و رشد نیاز انسان است.

به عبارت دیگر دین نظام نیازمندی های انسان را در مسیر تقرب رشد می دهد و بر همین محور در نظام نیازمندی ها هماهنگی ایجاد می کند نه اینکه یک دسته ای از نیازهای انسان را حذف کند. در طرف مقابل هم اولیاء طاغوت نیازهای انسان را در مسیر دنیاپرستی و اهواء توسعه می دهد.

به عنوان مثال الآن ما در زمان خود به وسائل خاصی داریم که در زمان گذشته انسان ها اصلا چنین نیازی را احساس نمی کردند؛ مثلا الآن نیاز به برق، ماشین و... داریم که در زمان گذشته چنین نیازی وجود نداشته است و این نیازها تحت یک مدیریت و سرپرستی خاصی ایجاد و کنترل می شود. شیطان بازار مکاره ای درست می کند و انسان های مادی انسان را رشد داده و انسان را متوغل در دنیا می کند تا به جای مسئولیت و مأموریتی که نسبت به دین دارد به نیازهای دیگر خود بپردازد. در این زمانه با ضمیمه کردن هنر و تکنولوژی و علوم متعدد اجتماعی و روان شانسی و... ذائقه انسان را تغییر داده و نیازهای گسترده ای در أکل و شرب و... برای انسان درست کرده اند؛ مثلا صدها نوع شکلات درست کرده و کاری می کنند که انسان احساس نیاز به آنها پیدا می کند. در حالی که در سرپرستی دین اصلا این نیازها در انسان پیدا نمی شود بلکه نیازهای دیگری در انسان شکل می گیرد.

باید توجه داشت که سرپرستی نیازهای انسان نمی تواند با عقل و تجربه و امثال آن باشد و انسان در این زمینه محتاج به انبیاء علیهم السلام است. مرحوم شهید مطهری می فرمایند حیوانات با غریزه زندگی می کنند ولی انسان چون با عقل و اختیار زندگی می کند پس بجای هدایت غریزی، با عقل و علم و قوانین تشریعی و قراردادی هدایت می شود. درحالی که به نظر میر سد خود عقل و تشریع نیازمند وحی و نیازمند هدایت و سرپرستی انبیاء علیهم السلام است نه اینکه آنها هادی باشند. نباید گمان شود که انسان چون عاقل است محتاج به انبیاء علیهم السلام نیست و لااقل در مسائلی که عقل آن را درک می کند دیگر نیازمند هدایت انبیاء علیهم السلام نیست زیرا کاملا عکس این مطلب صحیح است یعنی انسان چون عاقل است نیازمند انبیاء علیهم السلام است و الا اگر انسان عقل نداشته باشد که نبی هم برای او مبعوث نمی شود و اصلا دیگر تکلیفی نخواهد داشت.

بنابراین انبیاء علیهم السلام هم نیاز را هدایت می کنند و هم طریق ارضای این نیاز ها را هدایت می کنند. البته روشن است که برای هدایت طریق ارضای نیاز، عقل و علم را هدایت می کنند زیرا عقل و علم ابزار تأمین نیازمندی های انسان هستند.

نقد مرحوم علامه طباطبائی از منظر تقوّم نیازهای ثابت و متغیر

نکته دیگر این است که نیازهای متغیر تعین نیازهای ثابت هستند و قابل تفکیک از نیاز ثابت نیست یعنی همان نیاز به أکل و شرب که در نگاه مرحوم علامه نیاز ثابت است در مقام تحقق به صورت خاصی محقق می شود که این تحقق نیازها تحت سرپرستی های مختلف تعینات مختلفی پیدا می کند، لذا دو نوع نیاز جدا از هم وجود ندارد؛ به عبارت دیگر نیاز ثابت و متغیر یک تحوه تقومی باهم دارند و اینطور نیست که نیازهای ثابت جدای از نیازهای متغیر انسان باشند و هریک احکام جداگانه ای داشته باشند.

بررسی کلام مرحوم شهید مطهری در احکام ثابت و متغیر

مرحوم شهید مطهری در همان مسیر مرحوم نائینی و مرحوم علامه حرکت کرده و سعی کرده اند نظریه ایشان را مقداری جلو ببرند.

ایشان در دو کتاب به این بحث پرداخته اند؛ یکی کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» است که مجموع مقالاتی است که ایشان در مجله «زن روز» نگاشته اند و درصدد پاسخ به این شبهه بوده اند که در دنیای متحول و متغیر امروز احکام مدنی مربوط به حقوق خانواده -که در دوران مشروطه بر اساس فقه نگاشته شده بود،- کفایت نمی کند و باید این احکام تغییر کند. ایشان در یک فصل به احکام ثابت و متغیر پرداخته و بر همین مبنا پاسخ به اشکال را بیان می کنند.

همچنین ایشان بحث ثابت و متغیر را در مباحث دیگری که تحت عنوان «اسلام و مقتضیات زمان» دارند نیز مطرح کرده اند. این کتاب هم تشکیل شده از مجموع سخنرانی هایی است که ایشان در دو دوره داشته اند؛ یکی سخنرانی های ایشان در ماه رمضان سال 46 است و دوم هم سخنرانی هایی است که ایشان در انجمن اسلامی پزشکان در سال 51 داشته اند. جوهره بحث ایشان در این دو سخنرانی هم همان مطلبی است که در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» بیان کرده اند.

جهت داری تحولات اجتماعی

نکته ای که ایشان به بحث اضافه کرده اند این است که می فرمایند بعضی گمان کرده اند که هرچه نو و جدید است پیشرفت و خیر است و هرچه کهنه باشد عقب گرد محسوب می شود؛ درحالی که هر نوآوری پیشرفت نیست زیرا تغییرات ممکن است در مسیر صحیح باشد که پیشرفت نام می گیرد و ممکن است در مسیر ناصواب واقع شود که به آن انحراف و انحطاط گفته می شود.

نکته دیگری که ایشان در پیشرفت بیان کرده اند، رد نظریه مارکسیست هاست که در فلسفه تاریخ قائل به حرکت جبری تاریخ هستند؛ ایشان می فرمایند تحولات اجتماعی جبری مطلق نیستند؛ بلکه انسان موجودی دارای قوه عاقله است که اختیار دارد و همین باعث می شود که زندگی وی در حال تحول و دگرگونی باشد؛ بخلاف حیوانات که غرایز ثابتی دارند و نیاز آنها شکل متغیر ندارد و ارضای این نیازها هم تغییری نمی کند. نتیجه این بحث ایشان این است که هر تحولی پیشرفت محسوب نمی شود زیرا پیشرفت هم یک امر جبری نیست، بلکه تحولات در دو جهت خیر و شر واقع می شوند.

البته ایشان توجه دارند که همه تحولاتی که در جامعه رخ می دهد تحت اختیار انسان نیست بلکه بسیاری از تحولات تحت سنت هایی واقع می شود که از اختیار انسان خارج است اما اینطور نیست که تحولات ربطی به اختیار انسان نداشته باشد و جبرا واقع شود بلکه بسیاری از تحولات در حوزه اختیارات انسان واقع می شود.

ایشان می فرمایند دو طایفه هستند که با این رویکرد درگیر هستند، یکی متحجرینی هستند که گمان می کنند که اسلام با هر تحولی مخالف است و دوم افرادی هستند که گمان کرده اند که هر تحولی مثبت است. ایشان درباره کسانی که گمان می کنند هر تحولی به معنای پیشرفت است می فرمایند: «به خيال اين گروه، چون وسايل و ابزارهاى زندگى  روز به روز عوض می شود و كاملتر جاى ناقصتر را می گيرد و چون علم و صنعت در حال پيشرفت است، پس تمام تغييراتى كه در زندگى انسانها پيدا مى شود نوعى پيشرفت و رفاه است و بايد استقبال كرد، بلكه جبر زمان است و خواه ناخواه جاى خود را باز می كند،  در صورتى كه نه همه تغييرات نتيجه مستقيم علم و صنعت است و نه ضرورت و جبرى در كار است.»

روشن است که ایشان کاملا ناظر به تحلیل مارکسیست ها هستند که تغییر ابزار تولید را سبب تغییر روابط اجتماعی می دانند لذا وقتی ابزار تغییر می کند روابط اجتماعی متناسب با آن شکل می گیرد. یعنی تغییرات دیگر را روبنا می دانند و بلکه قائل اند که با تغییر علم و صنعت جبرا روابط اجتماعی تغییر می کند؛ ایشان در مقابله با این قول فرموده اند: «نه همه تغييرات نتيجه مستقيم علم و صنعت است و نه ضرورت و جبرى در كار است».

مرحوم شهید مطهری در اینکه تحولاتی که در علم و صنعت واقع می شود پیشرفت هستند مناقشه ای ندارند لکن می فرمایند همه تحولات تابع تحول در علم و صنعت نیست؛ لذا می فرمایند: «در همان حالى كه علم در حال پيشروى است، طبيعت هوسباز و درنده خوى بشر هم بيكار نيست. علم و عقل، بشر  را به سوى كمال جلو می برد و طبيعت هوسباز و درنده خوى بشر سعى دارد بشر را به سوى فساد و انحراف بكشاند. طبيعت هوسباز و درنده خو همواره سعى دارد علم را به صورت ابزارى براى خود درآورد و در خدمت هوسهاى شهوانى و حيوانى خود بگمارد».

ایشان در فراز دیگری به افراط و تفریط در این امر پرداخته و می فرمایند: «دو بيمارى خطرناك همواره آدمى را در اين زمينه تهديد می كند، بيمارى جمود و بيمارى جهالت. نتيجه بيمارى اول توقف و سكون و بازماندن از پيشروى و توسعه است، و نتيجه بيمارى دوم سقوط و انحراف است.

جامد از هرچه نو است متنفر است و جز با كهنه خو نمی گيرد، و جاهل هر پديده نوظهورى را به نام مقتضيات زمان، به نام تجدد و ترقى موجه می شمارد. جامد هر تازه اى را فساد و انحراف می خواند و جاهل همه را يكجا به حساب تمدن و توسعه علم و دانش می گذارد.»

نقد مرحوم شهید مطهری از زاویه مدیریت تحولات و از زاویه جهت داری علوم

بنابراین مرحوم شهید مطهری هر تحولی را پیشرفت نمی دانند بلکه تحولات را در دو جهت خیر و شر تبیین می فرمایند و اینطور نیست که هرچه در زمان جدید است خیر باشد زیرا اگر معیار خیر به تجدد و تغییرات زمانه بازنمی گردد بلکه خیر و شر مداری دارد که تحولات زمانه را باید با آن سنجید. لکن ایشان به این نکته اشاره نفرموده اند که اسلام با تحول در مسیر پیشرفت موافق است یا به دنبال مدیریت تحول در مدار پیشرفت است. یعنی نقطه مهمی که ایشان اصلا به آن توجه نکرده اند همین است که آیا اسلام صرفا با تحول در مسیر پیشرفت موافقت می کند یا به دنبال مدیریت آن است.

نقد دیگر این فرمایشات ایشان این است که دامنه «انحراف و پیشرفت» و «خیر و شر» را به علم و تکنولوژی نکشانده و به خیر و شر بودن علم و صنعت نپرداخته اند. درحالی که غایاتی که جامعه انتخاب کرده اند در تولید علم و فن آوری حضور دارند؛ اگر جامعه بخواهد دنیا را بپرستد، علم دنیا پرستی را هم تولید می کند. به عبارت دیگر «باید»ها حاکم بر «هست»ها هستند و «هست»ها از دل «باید»ها بیرون می آید.

راز و رمز انعطاف اسلام در برابر تحولات در نگاه مرحوم شهید مطهری

ایشان در ادامه به این نکته پرداخته اند که اگر دین با پیشرفت ها موافق است، چطور از طریق یک دین ثابت پاسخگوی شرایط متغیر است و یا به عبارت دیگر -که ایشان بیان نفرموده اند- دین ثابت چطور شرایط متغیر را سرپرستی و اداره می کند؟ ایشان می فرمایند راز و رمز انعطاف و تحرک در قوانین اسلام پنج امر است:

نکته اولی که ایشان بیان فرموده اند این است که اسلام به روح و معنی توجه دارد و به قالب ها نپرداخته است. ایشان در این زمینه می فرمایند زندگی انسان یک صورت و شکلی دارد -مثل اینکه با چه مرکبی مسیر خود را طی کند یا اینکه چطور روشنایی مورد نیاز خود را تامین کند- که تابع رشد علم است و اسلام به این بخش نپرداخته است. ایشان فرموده اند:

«اسلام به شكل ظاهر و صورت زندگى كه وابستگى تام و تمامى به ميزان دانش بشر دارد نپرداخته است. دستورهاى اسلامى مربوط است به روح و معنى و هدف زندگى و بهترين راهى كه بشر بايد براى وصول به آن هدف ها پيش بگيرد. علم  نه هدف و روح زندگى را عوض می كند و نه راه بهتر و نزديكتر و بی خطرترى به سوى هدف هاى زندگى نشان داده است. علم همواره وسايل بهتر و كامل ترى براى تحصيل هدف هاى زندگى و پيمودن راه وصول به آن هدف ها در اختيار قرار می دهد.

اسلام با قرار دادن هدف ها در قلمرو خود و واگذاشتن شكل ها و صورت ها و ابزارها در قلمرو علم و فن، از هرگونه تصادمى با توسعه فرهنگ و تمدن پرهيز كرده است؛ بلكه با تشويق به عوامل توسعه تمدن يعنى علم و كار و تقوا و  اراده و همت و استقامت، خود نقش عامل اصلى پيشرفت تمدن را به عهده گرفته است.

اسلام  شاخص هايى در خط سير بشر نصب كرده است. آن شاخص ها  از طرفى مسير و مقصد را نشان می دهد و از طرف ديگر با علامتِ خطر انحراف ها و سقوطها و تباهي ها را ارائه می دهد. تمام مقررات اسلامى يا از نوع شاخص هاى قسم اول است و يا از نوع شاخص هاى قسم دوم.

وسايل و ابزارهاى زندگى در هر عصرى بستگى دارد به ميزان معلومات و اطلاعات علمى بشر. هر اندازه معلومات و اطلاعات توسعه يابد ابزارها كامل تر می گردند و جاى ناقص تر ها را به حكم جبر زمان می گيرند.

در اسلام يك وسيله و يا يك شكل ظاهرى و مادى نمی توان يافت كه جنبه «تقدس» داشته باشد تا يك نفر مسلمان خود را موظف بداند آن وسيله و شكل را براى هميشه حفظ كند.

اسلام نگفته كه خياطى، بافندگى، كشاورزى، حمل و نقل، جنگ و يا هر كارى ديگر از اين قبيل بايد با فلان ابزار مخصوص باشد تا با پيشرفت علم كه آن ابزار منسوخ می گردد ميان علم و دستور اسلام تضاد و تناقضى پيدا شود. اسلام نه براى كفش و لباس مد خاصى آورده و نه براى ساختمان ها سبك و استيل معينى در نظر گرفته و نه براى  توليد و توزيع، ابزارهاى مخصوصى معين كرده است. اين يكى از جهاتى است كه كار انطباق اين دين را با ترقيات  زمان آسان كرده است.»

این بیان ایشان صحیح است که اسلام حمام خزینه را امر مقدسی نمی داند که نباید تغییر کند و در اسلام ابزار مخصوصی برای خیاطی بیان نشده است؛ لکن ایشان می فرمایند که اسلام هدف، راه و مخاطرات راه را بیان می کند و بخش دیگر را به علم و تکنولوژی واگذار کرده است؛ درحالی که اسلام مدیریت ابزار را نیز به عهده گرفته است و از همین طریق، مُد کفش و لباس را نیز بیان می کند. یعنی همانطور که علوم یک شکل ثابت برای ساختمان و کفش و... بیان نمی کنند بلکه تحول و مدیریت آن را به عهده می گیرد در اسلام هم مُد ثابتی برای ساختمان و.. بیان نشده لکن اسلام تحول مُد را به عهده می گیرد.

ایشان در کتاب علم و ایمان مثالی در این زمینه بیان کرده و می فرمایند که ماشین، هم نیازمند چراغ است و هم نیازمند سوخت است و علم به منزله چراغ ماشین است و ایمان به منزله انرژی و انگیزه است. این فرمایش ایشان در اینجا و کلام ایشان در کتاب علم و ایمان، شبیه همان کلام مرحوم شهید صدر است که می فرمایند اسلام مبانی و ارزش ها را بیان می کند اما علم، اسلامی و غیر اسلامی ندارد. یعنی دین باید ها را بیان می کند ولی هست ها ارتباطی به دین ندارد. درحالی که اگر بخش عمده ای از پیشرفت بر عهده علم و صنعت باشد و اسلام کاری به علم و صنعت نداشته باشد دیگر نمی توان گفت که اسلام تحولات را مدیریت می کند. صحیح این است که گرچه علم و ایمان دو امر است و دو فعل دارد ولی با هم متقوم هستند و این ایمان و انگیزه است که علم درست میکند.

البته وقتی در مبنا قائل شدیم که صحت استدلال به منطق باز می گردد و صحت گزاره ها را به منطق و روش تحقیق باز می گردد، قاعدتا قائل به دخالت دین در این زمینه هم نخواهد بود؛ درحالی که در محل خود بیان شده است که این مبنا ناتمام است.