نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

جلسه اول حسینیه آیت الله حق شناس/ نبی اکرم حجاب عظمت خدای متعال؛ عظمت حضرت زهرا نزد پیامبر

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 7 بهمن ماه سال 98 است، که به مناسبت ایام فاطمیه در حسینیه مرحوم آیت الله حق شناس ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله چنان شأن و منزلتی دارند که بیعت با ایشان بیعت با خداست و زیارت ایشان زیارت خدای متعال است. تمام بهشتیان و موحدین عالم بر سختی های دنیا و عالم برزخ صبر می کنند تا در بهشت بتوانند به زیارت حضرت نائل شوند چرا که در زیارت حضرت وجه الله را می بینند. نبی اکرم با این عظمت در خصوص حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می فرماید من از فاطمه بوی بهشت را می شنوم و این گفتار نشان دهنده عظمت والای مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.

گرفتن امتحان از طریق رسول

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. یکی از فضیلت هایی که برای وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده و در روایات عامه هم نقل کردند این است که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله احترام خاصی برای حضرت زهرا سلام الله علیها قائل بودند. وقتی بر حضرت وارد می شدند به استقبال حضرت زهرا سلام الله علیها می رفتند و ایشان را سرجای خودشان می نشاندند و در نقل است گاهی خم می شدند و دست ایشان را می بوسیدند و وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها را می بوییدند و می فرمودند من از فاطمه زهرا سلام الله علیها بوی بهشت می شنوم.

وجود مقدس نبی اکرم دارای عطری هستند که همه ملکوت عالم مشتاق او و محتاج او هستند. امیرالمؤمنین علیه السلام در دو جا این بیان را فرمودند که قبل از نبوتشان و در دوره طفولیت «يُشِمُّنِي عَرْفَه »(1) وجود مقدس نبی اکرم بوی خوشش را به شامه من می رساند. این همان بوی خوشی است که اگر خلائق این بوی خوش را استشمام می کردند امتحانشان آسان می شد و راحت تسلیم حضرت می شدند. باز در خطبه قاصعه امیرالمؤمنین علیه السلام یک تعبیر نورانی دارند که می فرمایند خدای متعال ملائکه را امتحان کرد به این که حضرت آدم سلام الله علیه را از گل آفرید و به ملائکه فرمود «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ * فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ  فِيهِ  مِنْ  رُوحِي  فَقَعُوا لَهُ ساجِدِين »(ص/71) من آدم را از گل خلق می کنم و وقتی از روحم در او دمیدم «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِين » برای او سجده کنید.

امیرالمؤمنین علیه السلام است فرمودند که آنچه ملائکه بر او سجده کردند روح بود نه گل و جسم حضرت آدم و لذا «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ  فِيهِ  مِنْ  رُوحِي  فَقَعُوا لَهُ ساجِدِين » این هم نکته لطیفی است که اصل روح در حضرت آدم نیست «مِنْ  رُوحِي» شعبه ای از آن روح در حضرت آدم است. پس همه ملائکه الا ابلیس در مقابل او سجده کردند. امتحان خدا امتحان سختی بود.

در روایت دارد وقتی خدای متعال گل آدم را آفرید، مدت ها پیشِ روی ملائکه افتاده بود. تعبیر قرآن این است؛ «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون »(حجر/۲۸) گل کوزه گری خشکیده ای که اصلش هم از یک گل مانده که عمری بر آن گذشته و مانده، بعد هم به یک گل خشک کوزه گری تبدیل شده، خدای متعال از آن جسم آدم را آفریده و بعد فرموده بر آن سجده کنید و روح را در آن دمید که وقتی به ابلیس می فرماید چرا سجده نکردید می گوید «قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون »(حجر/۳۳) چطور در مقابل این سجده کنم؟

بعد حضرت می فرمایند خدای متعال اگر می خواست «وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ  أَنْ  يَخْلُقَ  آدَمَ مِنْ نُورٍ يَخْطَفُ الْأَبْصَارَ ضِيَاؤُهُ وَ يَبْهَرُ الْعُقُولَ رُوَاؤُه » اگر می خواست او را از یک نوری می آفرید که همه عقول در مقابل او حیران بشوند و اگر می خواست این کار را می کرد «وَ طِيبٍ يَأْخُذُ الْأَنْفَاسَ عَرْفُه » و یک بوی خوشی به او می داد که وقتی نزدیک بشود همه شامه ها مست او و گرفتارش بشوند، «وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَبْتَلِي خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا يَجْهَلُونَ أَصْلَهُ تَمْيِيزا»، خدای متعال مخلوقات را با اموری که ریشه اش را نمی دانند و برایشان مجهول است امتحان می کند، برای این که نتیجه امتحان این است که صف ها از یکدیگر جدا بشوند «يَبْتَلِي خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا يَجْهَلُونَ أَصْلَهُ تَمْيِيزاً» تا زمانی امتحان می کند که صف ها از هم جدا بشوند و معلوم شود چه کسی برای خدای متعال اعتبار قائل است و چه کسی برای خدا اعتبار قائل نیست.

حضرت وقتی به مدینه وارد شدند، اشراف مدینه همه انتظار داشتند که حضرت به خانه آنها برود. اما حضرت فرمود شتر من مأمور است، هر کجا شتر من نشست من همانجا می روم. شتر همانجا نشست و حضرت وارد خانه شدند و هیچکس نگفت چرا، ولی اگر خود حضرت می گفت همه دعوایشان می شد. ما اینگونه گرفتار هستیم. پس باید این امتحان واقع بشود. اما اگر خدای متعال یک بوی خوش و یک جلوه و شکوهی به این امتحان می داد که همه می فهمیدند این جلالت دارد، تواضع می کردند و این دیگر امتحان نبود. امتحان این است که ببیند ما برای خدا اعتبار قائل هستیم یا نیستیم. اگر از نور هم می آفرید مگر غیر از خدا آفریده بود؟ همه اش تواضع در مقابل اوست. منتها یک موقعی تکویناً ما را مجبور می کند تواضع کنیم و یک امتحان می گیرد و می گوید در این هم من را قبول دارید؟ من می گویم سجده کنید، سجده می کنید یا نه؟

«مَا يَجْهَلُونَ أَصْلَهُ تَمْيِيزاً بِالاخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْياً لِلِاسْتِكْبَارِ عَنْهُم » خدای متعال می خواهد خودپسندی ما را از ما کم کند «وَ إِبْعَاداً لِلْخُيَلَاءِ مِنْهُم » برای این که خودپسندی را از ما دور کند با مجهولات ما را امتحان می کند تا ببینید خدا را قبول داریم یا خدا را قبول نمی کنیم. خدای متعال یک بوی خوشی در وجود مقدس نبی اکرم گذاشته که اگر شامه ها با او آشنا می شدند همه تسلیم می شدند، ولی این بوی خوش در حجاب امیرالمؤمنین می شود، «وَ يُشِمُّنِي  عَرْفَه » حضرت بوی خوشش را از دوران طفولیت به شامه من می رساند. باز حضرت وقتی به نبوت می رسند تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام این است «وَ أَشُمُ  رِيحَ  النُّبُوَّة» من بوی نبوت حضرت را استشمام می کنم. نبوت بو و نور خوشی دارد و یک حقیقتی از عالم بالاست. اگر دیگران تحمل کنند و امتحان پس بدهند ممکن است جلوه ای از آن بوی خوش را بشنوند.

امیرالمؤمنین بوی نبوت ایشان را می شنود و مجذوب آن حقیقت می شود؛ لذا در زیارت جامعه کبیره می خوانیم «وَ جَعَلَ صَلَاتَنَا عَلَيْكُمْ  وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنا» ولایت حضرت خَلق و خُلق ما را طیّب و گوارا و معطر می کند و صلوات و خشوع و تواضع در مقابل حضرت ما را معطر می کند. این در واقع عطر وجود مقدس حضرت است که در ما جاری می شود. گاهی صلوات کثرت هم نمی خواهد و اگر خوب واقع بشود خُلق و اخلاق ما را تغییر می دهد. صلوات اصلاح اخلاق می کند و حتی طینت و خلقت ما را اصلاح و گوارا می کند.

محاسبه نفس با استغفار و صلوات

در احوالات مرحوم ملاعلی معصومی، که از علمای بزرگ بوده و در علم و عمل فوق العاده بودند، نقل شده که یک آشنایی داشتند که ایشان فرموده بودند دائم الذکر بوده و دائم مشغول به ذکر صلوات بود. روزی آمد بر من وارد شد و دیدم که بوی عطری می دهد که این بوی خوش بوی عطر دنیایی نیست. مجلس خلوت شد و پرسیدم که این بوی خوش از کجاست؟ ایشان گفته بودند که من دائم الصلوات هستم و در رویای صادقه ای دیدم من و چند نفر دیگر در محفلی گرد وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستیم و حضرت فرمودند چه کسی از بین شما صلوات بیشتری بر من فرستاده؟ من حیا کردم و گفتم شاید دیگران موفق تر باشند. حضرت سه بار تکرار فرمودند و من نرفتم بعد اشاره به من کردند و فرمودند جلو بیا و لبهای من را بوسیدند. این بوی خوش از همان بوسه ای است که حضرت بر لب من زد.

بعد همان شخص نقل کننده تعریف می کرد که به حدی این بو جالب بود که گاهی ایشان می آمد و قبل از این که در بزند من از بوی او می فهمیدم که ایشان تشریف آوردند و می گفتم در را باز کنید، فلانی آمد. البته پیداست که این هم شامه می خواهد و هرکسی نمی تواند این بو را بشنود. کسی که شامه اش با ملکوت عالم مأنوس باشد می تواند آن بوهای خوش را بشنود و احساس بکند.

پس حضرت یک چنین شخصیتی هستند که صلوات بر ایشان طهارت نفس برای ما می آورد. ما دستور محاسبه نفس فراوان داریم و از مهمترین اعمالی هم که از ما خواستند و همه واجبات ما را هم اصلاح می کند همین محاسبه نفس است. آدم باید در زندگیش اهل حساب و کتاب از خودش باشد. «وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا»(2)، از ما حساب می کشند و این حساب هم دقیق است. به ما گفتند که قبل از این که به حسابتان برسند خودتان را محاسبه کنید تا بشود کسری ها را جبران کرد.

در روایات محاسبه آمده است؛ محاسبه تان هم اینطوری باشد که اگر کار خوبی انجام دادید به خوبی های خودتان توجه کنید، چون اگر انسان از خوبی ها غافل باشد این امر بدی است. انسان اگر نفهمد خدای متعال به او توفیق داده و نمازشب و عاشورا می خواند و خدمت به بندگان خدا می کند و در راه خدا جهاد می کند و متوجه این توفیقات الهی نشود خسارت می خورد. منتها اگر خیال کرد اینها کار خودش است، معجب به نفس می شود و این خطر و آفتش است. آفت بندگی عجب به نفس است «وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي  بِالْعُجْب »، مفسد عبادت عجب است که انسان خیال کند خودش اهل این عبادت است. لذا در روایات فرمودند گاهی بنده وقتی در اثر شب زنده داری و عبادت معجب می شود، خدای متعال او را یک یا دو روز با تازیانه خواب می زند و خواب می ماند. یک موقعی می بیند که آفتاب صبح زده تا بفهمد ما نیستیم و از حالت عجب بیرون برود و به حالت تقصیر برگردد و معجب نشود. عبادت با عجب فاسد می شود.

پس به ما گفتند که اینطوری محاسبه کنید و اعمال خوب خودتان را ببینید ولی این اعمال را به خودتان نسبت ندهید و به خدای متعال نسبت بدهید و خدا را شکر کنید تا در اثر شکر خدای متعال این نعمت را برای شما زیاد کند و اگر کار سوئی از انسان ناشی شده انسان به او هم توجه کند و در این محاسبه توجیه نکند. مواظب باشد جرم خودش را گردن این و آن و خدای متعال نیاندازد و جرم خودش را به عهده بگیرد. بعد هم وقتی متوجه شد جرم کرده بفهمد که راه نجاتی است و راه نجاتش این است که انسان استغفار کند و صادقانه با خدای متعال برخورد کند. اگر استغفار کردید خدای متعال جرم هایتان را می آمرزد. لذا به ما گفتند هر روز این کار را کنید «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ  يُحَاسِبْ  نَفْسَهُ  فِي كُلِّ يَوْم »(3) اگر کسی هر روز اهل حساب و کتاب از خودش نباشد از ما نیست و در آن حلقه واصل اهل بیت؛ یعنی آن حلقه ای که اهل بیت نظارت خاص نسبت به آن دارند وارد نمی شود.

در روایت دیگری حضرت فرمودند اگر آخر شب محاسبه ای می کنید، اگر خطایی کردید استغفار کنید. اصلا ثمره محاسبه همین است که انسان بعد از محاسبه باید به شکر و استغفار برسد. محاسبه اگر انسان را به شکر و استغفار نرساند اصلا محاسبه نیست. بعد حضرت فرمودند که وقتی محاسبه می کنید اگر گناه کردید بعد از استغفار عهد صلوات و عهد لعن خودتان را تجدید کنید. کأنه ما دو تا قرار با خدا داریم؛ یکی تبری و لعن از دشمنان نبی اکرم و اهل بیتشان است و دوم عهد صلوات بر حضرت و اهل بیت است که این عهد صلوات همان عهد خشوع و خضوع و تواضع و ورود به ولایت ایشان است. انسان وقتی خطا می کند گویا هر دو عهد را زیر پا می گذارد. بنا بود از آنها تبری داشته باشد ولی از تبری فاصله گرفته، بنا بود دستش از دامن امیرالمؤمنین جدا نشود و پیداست جدا شده و لغزش کرده است. لذا حضرت فرمودند عهد خودتان را تجدید کنید.

 وقتی عهد صلواتت را تجدید می کنی، طهارت نفست برمیگردد. وجود مقدس نبی اکرم یک چنین شخصیتی است که همه بندگان خوب خدا با صلوات حضرت معطر و نورانی می شوند و به طهارت نفس می رسند. این بزرگواری که وجود مقدس فاطمه زهرا را می بویید، می گفت من از فاطمه بوی بهشت می شنوم! اما نکته دوم در باب حضرت این است که بالاترین لذات اهل بهشت و موحدین، هم در دنیا و هم در آخرت، این است که پرده کنار برود و بتوانند مقامات و نورانیت حضرت را و جلال و جمال حضرت را مشاهده کنند.

زیارت خدا در گرو زیارت رسول

اباصلت از امام رضا علیه السلام سوال کرده، این حدیث که از شما اهل بیت نقل شده معنایش چیست، «أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ  رَبَّهُمْ  مِنْ مَنَازِلِهِمْ فِي الْجَنَّة»(4) مؤمنین وقتی در منازل بهشت قرار می گیرند از همان منزلگاه خودشان پروردگار را زیارت می کنند. زیارت خدا یعنی چه؟ مگر خدا زیارت کردنی است؟! یکی این حدیث را از حضرت سوال کرد و یکی هم حدیث «ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّه »، اگر کسی موحد شد نظر به وجه الله می کند و از نظر به مخلوقین فارغ است. تا انسان وارد وادی توحید نشده، سر و کارش با ماه و خورشید و آسمان و زمین و بهار و پاییز است اما وقتی موحد شد از همین دنیا در عالم به وجه الله نظر می کند. لذا موحدین سر و کارشان در عالم با خدای متعال است.

حضرت دو حدیث را معنا کردند، حدیث اول را فرمودند که خدای متعال مخلوقی با عظمت تر از وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ندارد و ایشان در یک مقامی است که به تعبیر خدای متعال طاعت او طاعت خداست و بیعت با او بیعت با خداست و زیارت او زیارت خداست. بعد حضرت دو آیه خواندند «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه »(نساء/۸۰) کسی که این پیامبر را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده، در سوره فتح هم می فرماید «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِم »(فتح/۱۰) اگر کسی با شما بیعت کند با خدا بیعت کرده است. در واقع دست خدا بالای دستش است و لذا می فرماید «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى  نَفْسِهِ» اگر بیعت با شما بیعت با خداست در شکستنش هیچ ضرری نیست الا برای کسی که بیعت را می شکند. اگر ما با خدا بیعت کردیم و بیعتمان را بشکنیم، خدا ضرر می کند؟

قرآن کریم در سوره مبارکه فتح توضیح می دهد که خدای متعال برای حضرت فتح می کند و همه فتوحات عالم برای حضرت است و خدا برای شخص دیگری فتح نمی کند. همه قوای عالم هم حضرت را در این فتح کمک می کنند «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(فتح/۱۰). بعد می فرماید «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيرا»(احزاب/۴۵) ما شما را که رسول ما هستید فرستادیم، در حالی که شاهد هستید. همه مسیری را که می خواهید امتتان را از آن ببرید، از اول تا آخر می بینید و اینطور نیست که حضرت در تاریکی ما را می برد. وادی حضرت وادی فتح است و این پیامبر هیچ کجا ما را نبرده که در آن شکست باشد. او فاتح مطلق است و هر کجا ما را برده وادی فتح و وادی نصرت خداست و در آن شکست نیست. اگر کسی با این پیامبر در عالم حرکت کرد مطلقا شکست نمی خورد و این مسیر فتحی که حضرت ما را می برد مسیری است که با چشم باز می برد و می بیند که چکار دارد می کند.

بعد می فرماید اگر شما می خواهید در این وادی حرکت کنید با او بیعت کنید و بیعت با او بیعت با من است و شکستن بیعت شکستن عهد با من است. لذا کسی ضرر می کند که عهدش را می شکند. پیامبر خدا هیچ وقت از عهد شکنی ما ضرر نمی کند. اگر وفای به عهد کنیم سودی نمی برد و اگر عهدمان را بشکنیم ضرر نمی کند. «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى  نَفْسِهِ» می فرماید این موجود مقدس در یک مقامی است که بیعت با او بیعت با خداست.

در روایتی نقل کردند «وَ لَكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ  فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ»(5) ولایت ما را با ولایت خودش آمیخته است. اگر معصوم در این مقام نبود ولایتش ولایت خدا نبود و دستش دست خدا نبود و بیعت با او بیعت با خدا نبود. این شأن وجود مقدس نبی اکرم است. امام رضا فرمودند این وجود مقدس طاعتش طاعت خداست و بیعتش بیعت با خداست و زیارتش زیارت خداست. بعد این حدیث نورانی را آخر خواندند که خود وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود «مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُه » کسی که من را چه در هنگام حیاتم و چه هنگام مرگم زیارت کند، خدا را زیارت کرده است. این زیارت هم متناسب با درجات شخص است؛ یک کسی جسم حضرت را زیارت می کند و مؤمن است، این هم زیارت است و یک کسی هم باطن و ملکوت حضرت را زیارت می کند. مثل زیارت امام رضا که متفاوت است.

این فقط موقع زیارت حرم شریفشان نیست، کسانی که زمان حیات حضرت خود ایشان را زیارت می کردند، زیارتشان متفاوت بوده است. یک کسی مؤمن بود و فقط جسم حضرت را می دید و یک کسی ملکوت حضرت و باطن حضرت و مقام نورانیت حضرت را می دیده است. حضرت مَثَل نور خداست و تمام انوار الهی در وجود مقدس حضرت و چراغدان و مشکات وجود مقدس حضرت نازل شده است. امیرالمؤمنین وقتی نگاه می کرد نگاهشان اینگونه بود و اینطوری مشاهده می کرد ولی هر کسی در هر مقامی از مقامات حضرت را چه در دوران حیات و چه بعد از ممات زیارت کند، گویا خدا را زیارت کرده است.

در کامل الزیارات روایتی نقل شده که اگر کسی امام حسین علیه السلام را زیارت کند «كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِه  »(6) این انسان می تواند در زیارت سیدالشهداء به زیارت الله نائل بشود. اگر حضرت را در مقام عرشی اش زیارت کردی «زَارَ اللَّهَ  فِي عَرْشِه » می شود. اگر در مقامات پایین تر زیارت کردی فرمود 124 هزار پیامبر با آدم بیعت می کنند.

پس حضرت فرمود «مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُه » خدای متعال زیارت کردنی نیست الا از طریق زیارت این شخصیت. فرمود در بهشت هم بالاترین مقام برای حضرت است. لذا مؤمنین از بالاترین لذاتشان این است که از منازل خودشان و متناسب با منزلت خودشان حضرت را زیارت می کنند. این همان چیزی است که در عصر ظهور هم یک منزلتی از آن اتفاق می افتد. فرمود در عصر ظهور خدای متعال به مؤمنین مد سمع و بصر می دهد و چشمشان امتداد پیدا می کند و هرکجا هستند کلام امامشان را می شنوند و امامشان را می بینند و به واسطه این ابزار هم نیست. آنهایی هم که بی پرده هستند الان هم کلام امامشان را می شنوند و هر کجا هستند می توانند نورانیت امامشان را را زیارت کنند.

امام رضا علیه السلام فرمودند مؤمنین در بهشت از جایگاه خودشان حضرت را زیارت می کنند. بالاترین درجه تقرب بهشتی ها این است که توفیق زیارت حضرت را پیدا می کنند و به وجه الله نظر می کنند. در دنیا هم اینطوری است، اما آخرت با دنیا خیلی فرق می کند و خیلی از پرده ها کنار می رود. کما این که در عصر ظهور خیلی از پرده ها کنار می رود و یک حقایقی از مقامات معصوم و این آیات الله و این کلمات الله و این اسمای حسنای الهی در عالم ظاهر می شود که آن مقامات و امکانات قبل از دوران ظهور امکان ظهور ندارند.

یک موقعی من به ذهنم می آمد که علت اینکه سلمان ها رجعت می کنند این است که نتوانستند امیرالمؤمنین را در آن مقام ببینند. باید ظهور بشود و حضرت در عالم ظاهر بشوند تا پرتو حضرت عالم را روشن کند. آن موقع سلمان هم باید بیاید و در این زیارت حضرت به توحید برسد. چون درک مقامات حضرت، توحید است «مَعْرِفَتِي  بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل »(7) وقتی آن نور حضرت در عالم ظهور پیدا می کند امکان معرفت خدا فراهم می شود. لذا سلمان هم که جزو مؤمنین درجه یک است برمی گردد و دوباره در دوره رجعت حضرت امیر می آید تا بتواند توحید را دریافت کند. در بهشت که پرده ها کنار می رود مؤمنین عالی ترین نعمت بهشتی شان این است که از جایگاه خودشان می توانند مقامات حضرت را زیارت کنند. زیارت خدا یعنی زیارت حضرت.

این چه شخصیتی است که زیارت او زیارت خداست؟ آیا مجازاً اسمش را زیارت خدا گذاشتند یا واقعاً خداست؟ قطعا حضرت خدا نیستند، پس این که کسی گوید حضرت خدا هستند موحد نیست ولی اگر کسی هم گفت زیارت حضرت زیارت خدا نیست این هم اهل معرفت نیست. بالاترین لذت زیارت خداست و بالاترین لذت در مشاهده حضرت و زیارت مقامات حضرت است. سلمان زیارت خودش را دارد و ما هم زیارت خودمان را داریم کما این که الان هم حرم امام رضا می رویم هرکسی متناسب با ظرف خودش بهره مند می شود. همه در حرم می روند و برمی گردند و دست خالی هم برنمیگردند، یکی نزول ملائکه را می بیند، یکی نزول انبیاء را می بیند؛ چون حرم ائمه مختلف الانبیاء و مختلف الملائکه است.

در روایت دارد حرم سیدالشهداء مختلف الانبیاء و مختلف الملائکه است و یک دسته پایین می روند و یک دسته بالا می آیند. یک کسی انبیاء و ملائکه را می بیند و با آنها بیعت می کند و با یک کسی هم بیعت می کنند اما احساس نمی کند و متوجه نمی شود. فرمود اگر کسی نیمه شعبان زیارت حضرت برود 124 هزار پیامبر با او بیعت می کنند. مثل آدمی که چشمش را ببندند و او را به بهشت ببرند و او را بیرون بیاورند. بالأخره نسیم بهشت به او در دنیا خورده و اینطوری است و در آخرت هم همینطوری است. زیارت معصوم درجات دارد.

یکی از شاگردان حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمودند که یک روزی ایشان از حرم امام رضا بیرون آمدند و دیدیم ایشان خیلی با نشاط هستند. عرض کردیم آقا خیلی سر حال هستید! فرمودند که حضرت عیسای مسیح با مادرشان حضرت مریم سلام الله علیه زیارت امام رضا تشریف آوردند. این یک جور زیارت رفتن است که کسی رفت و آمد انبیاء را در حرم حضرت می بیند. لذا هرکس به اندازه درجه اش زیارت می کند. ولی فرمود زیارت الله زیارت این وجود مقدس است. یک چنین شخصیتی است که زیارتش برای بهشتی ها لقاء الله است.

بزرگترین لذت بهشت

حدیث دوم هم حضرت اینطور معنا کردند؛ «ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّه » موحدین مزدشان این است و سر و کارشان در عالم با خداست. پرده برای موحد کنار می رود. کسی که موحد شد و غیر را کنار گذاشت، به مقام «لا إله إلا الله» می رسد و این نفی غیر است. چون ابتدای ذکر «لا إله إلا الله» نفی غیر و نفی تعلق و دلبستگی است. «لا إله» باید از همه نفی کند و همه تعلقت خود را متوجه حضرت حق کند. اگر کسی وارد وادی توحید شد «ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّه » وجه الله را در عالم می بیند و با خدا سر و کار دارد. از او می گیرد و با او داد و ستد می کند و به او برمیگرداند. عبادت که می کند خدایی را عبادت می کند که می بیند.

امام رضا فرمودند اولا اگر کسی گفت خدا صورتی مثل صورت ما دارد این کافر است، ولی بعد فرمودند اما این روایت درست است که حقیقت وجه خدا، حجج الهی و انبیاء هستند. انبیاء را که کافر هم می بیند، اینکه مؤمن نمی خواهد، پیداست اگر موحد شدی حقیقت حجت را می توانی مشاهده کنی یعنی وجه الله را در حجت الهی و در امام زمان می توانی ببینی اما مشروط به اینکه موحد بشوی. تا زمانی که موحد نشدی به امام زمان هم که نگاه می کنی آن چهره وجه اللهی امام را نمی توانی ببینی. آدم تا موحد نشد امیرالمؤمنین را مانند طلحه و زبیر می بیند. وجه الله یعنی امیرالمؤمنین، یعنی حجت خدا و آن چهره وجه اللهی حجت را می بیند که هرکجا نگاه می کنی «فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»(بقره/۱۱۵) به درون خودش نگاه می کند و می بیند امام است. این حجت الهی است. بیرون که نگاه می کند می بیند حجت الهی است.

حجت همه عالم را پر کرده و قبل از ما هست «الْحُجَّةُ قَبْلَ  الْخَلْقِ  وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْق »(8) فرمود حجت قبل از خلق و بعد از خلق و هنگام خلق هست و هر کجا نگاه می کنی حجت خداست. چون اگر حجت نباشد که نمی توانی راه خدا را بروی. حضرت فرمود «ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّه »؛ وجه الله یعنی انبیاء، یعنی حجج. لذا حضرت فرمود کسانی که به اهل بیت من ظلم می کنند من را در قیامت نمی بینند. اینکه من را نمی بینند یعنی از وجه الله محروم هستند «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون »(مطففین/۱۵) محجوب بودن از وجه الله بزرگترین عقوبت است. از آن طرف مشاهده وجه حضرت بزرگترین ثواب است.

وجود مقدس نبی اکرم شخصیتی است که تمام شامه های ملکوتی مشتاق بوی خوش اوست و تمام موحدین عالم منتظر مشاهده جمال او در بهشت هستند و از دنیا به انتظار می نشینند تا در بهشت بروند و پرده کنار برود و وجه الله را ببینند. موحد به دنبال زیارت خداست. همه دنیا را تحمل می کنند و آن را با سختی هایش پشت سر می گذارند که وارد قیامت بشوند و در بهشت بروند و وجه الله را ببینند. در صلوات روز عرفه می خوانیم، خدایا ما را از زیارت حضرت محروم نکن. جناب سلمان در دنیا تلاش می کند و برزخ هم پشت سر می گذارد و دائما مشتاق زیارت نبی اکرم است که این چهره را در بهشت ببیند. سلمان به هر طرف که نگاه می کند جز سفره امیرالمؤمنین چیزی نمی بیند و هرچه نگاه می کند سفره امیرالمؤمنین است. می گوید سفره این دنیای حضرت را دیدیم و برویم سفره آخرتشان را هم ببینیم و برای آن لحظه شماری می کند.

در بهشت هم دیدن حضرت همینطوری نیست؛ در روایت است که هر از گاهی بهشتی ها روزیشان می شود که آن جلوه امام حسین را ببینند و الا سر و کارشان با سفره امام حسین است. صاحب خانه را دیدن غیر از سفره دیدن است. سفره پهن است و همه دارند می خورند ولی صاحبخانه را نمی توانند ببینند و در حجاب است. نه این که نمی بینند بلکه در این منازل یک تجلی می کند. گاهی بعضی ها هفتصدسال یک بار روزیشان می شود و غرق جلوه امام حسین می شوند و بهشت و حور و قصور یادشان می رود.

عظمت شأن حضرت زهرا سلام الله علیها

این شخصیتی که همه بهشتی ها و موحدین از دنیا منتظر زیارتش در بهشت هستند می فرماید من از فاطمه بوی بهشت می شنوم. این هدیه را خدا در آن معراج در عالی ترین درجات جنت به حضرت عطا کرد و از آنجا با حضرت پایین آمده است و آن مقام حضرت زهرا را ما نمی فهمیم. این شخصیت بزرگوار فرمود من وقتی مشتاق بهشت می شوم فاطمه را می بویم. کسی که امیرالمؤمنین مشتاق به اوست «وَ يُشِمُّنِي  عَرْفَه » البته این معنایش نیست که ما بگوییم حضرت زهرا اشرف از پیامبر است. اصلا در فهم ما نیست که وارد این بحث ها بشویم و بگوییم بین این وجودهای مقدس چه کسی اشرف از بقیه است است. یک طفلی که تازه الفبا یاد گرفته اگر بحث کند که فلان خطاط ظرافت خطش اینجا بیشتر است! اینها شوخی کردن است. چه می فهمی اصلا خط چیست؟ نستعلیق چیست؟ نسخ چیست؟ ما هم اینطوری هستیم و اصلا به ما چه مربوط است و چه می فهمیم؟

پی نوشت ها:

(۱) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 300

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 123

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 453

(4) التوحيد (للصدوق)، ص: 117

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 146

(6) كامل الزيارات، النص، ص: 147

(7) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 26، ص: 1

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 177