نسخه آزمایشی
جمعه, 14 ارديبهشت 1403 - Fri, 3 May 2024

جلسه شصت و هفتم فلسفه اصول فقه/ تعریف اجتهاد و حرکت به سمت فقه سرپرستی؛ نیاز به عقلانیت اجتماعی ذیل وحی

متن زیر تقریر جلسه شصت و هفتم بحث فلسفه اصول آیت الله میرباقری است که به تاریخ 11 بهمن ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث نظریه مرحوم حسینی بیان می کنند که در تفقه باید نسبت سنجی های بین موضوعات و احکام وارد شود. در ضمن در این نسبت سنجی ها صرفا حکم وضع موجود قرار نیست استخراج شود بلکه باید حکم حرکت به سمت وضعیت بعدی و مطلوب بعدی باید طراحی شود. و البته این نیاز به عقلانیت دیگری دارد که نباید با عقلانیت مدرن خلط شود. علوم آنها پایگاه حجیت ندارد و تولی و تسلیم و تعبد و اخذ از امر الهی در او نیست...

ارتقای اجتهاد از زاویه ملاحظه نسبت در کلام شارع مقدس

همانطور که گفته شد اجتهاد در نگاه اصولیین فنونی است که شخص باید بیاموزد و قدرت بر تطبیق پیدا کند؛ همچنین بیان شد که مبنای اجتهاد در نگاه اصولیین فهم عرفی از خطابات شارع است، که عمده ترین مطلب در آن دلالات زبانی است که ریشه در وضع دارد. البته لوازم عقلائی مورد امضای شارع در کلام شارع مقدس، و لوازم عقلی کلام شارع مقدس هم مورد پذیرش قرار می گیرد.

نکته دیگر این است که منطقی که حاکم بر اجتهاد شده است، منطق انتزاع است که در آن عناوینی مستقله به صورت جداگانه و به صورت انتزاعی ملاحظه شده و حکم آن بیان می شود. البته نسبت سنجی های فی الجمله ای، مثل عام و خاص و مطلق و مقید، در مقام استظهار ملاحظه می شود و نسبت سنجی های فی الجمله ای هم در مقام امتثال ملاحظه می شود که قواعد باب تزاحم است. البته اصولیین پایگاه این نسبت ها را عرفی می دانند لکن به نظر می رسد که عرف چنین نسبت هایی را ملاحظه نمی کند؛ بلکه این نسبت ها در عرف مجتهدین و فقها مورد ملاحظه قرار می گیرد، لذا پایگاه حجیت دیگری غیر از عرف زمان تخاطب دارد.

در بیان پایگاه حجیت فهم از کلام شارع مقدس هم این نکته بیان شد که شأن تخاطب شارع مقدس سرپرستی کل تاریخ است و لذا سطوحی فراتر از فهم عرف در کلام شارع مقدس ملاحظه شده است، که قاعده مند کردن آن از طریق قاعده مند کردن فهم عرفی واقع نمی شود، بلکه باید قواعد تسلیم به شارع در مقام فهم به تفاهم اجتماعی برسد تا حجیت پیدا کند؛ یعنی اگر «تعبد، تقنین، تفاهم» در مراحل فهم که همان «گمانه، گزینش، پردازش» است جاری شود، دارای حجیت است.

نکته مهمی که باید بدان توجه داشت این است که وقتی دقت نظر مردم و متخصصین در طول زمان رشد پیدا می کند -مثلاً نسبت هایی را برای تعادل «سیاست، فرهنگ، اقتصاد» در جامعه ملاحظه می کنند که قبلاً به آن التفات نداشتند، یا مثلاً برای مطالعه موضوعاتی مثل «جمعیت» نسبت آنرا با شاخصه های مختلف توسعه مورد دقت قرار می دهند و احکام مختلفی برای مناطق و کشورهای مختلف صادر می کنند- آیا می توان دقت نظرهای ارتقا یافته را در کلام شارع مقدس نیز اعمال کرد؟ مثلاً آیا می توان بین کلمات شارع مقدس نسبت هایی برقرار کرد؟ به عبارت دیگر آیا این نسبت ها ملحوظ نظر شارع مقدس بوده است؟ مخصوصاً در زمان ما که مبتلا به برنامه ریزی های دقیق اجتماعی هستیم که جامعه را به صورت یک کل متغیر ملاحظه کرده و بین موضوعات مختلف اجتماعی نسبت خاصی برقرار می کنند و از طریق ایجاد همین نسبت ها مدیریت می کنند.

مثلاً در تقسیم بودجه نسبت های مختلفی را ملاحظه می کنند تا بتوانند مقدورات خود را به صورتی تقسیم کنند که توسعه محقق شود. بلکه اساساً همانطور که در مباحث گذشته بیان شد برنامه ریزی برای جامعه یعنی برنامه ریزی برای حرکت کل متغیر در حال حرکت از نقطه ای به نقطه مطلوب تر، بنابراین اگر این نکته پذیرفته شود که دین برای سرپرستی اجتماعی برنامه دارد باید بتوان حکم این نسبت ها را نیز از دین به دست آورد. و برای به دست آوردن نسبت های اجتماعی لااقل باید بتوان نسبت های مطلوب بین متغیرهای مختلف اجتماعی را از دین به دست آورد.

بنابراین دینی که مدعی سرپرستی اجتماعی انسان ها در طول تاریخ است باید حکم مبتلابه دوران ما که اداره جامعه از طریق تنظیم نسبت بین امور اجتماعی است را بیان کرده باشد؛ یعنی اگر شارع مقدس عالم به کل تاریخ است و اگر می خواهد کل تاریخ را نیز سرپرستی کند، پس حتماً نسبت بین امور را نیز در کلام خود ملاحظه کرده است.

محدود کردن دین به احکام انتزاعی، در واقع حاکم کردن یک چارچوب خاص بر دین است که نیازمند دلیل است و هیچ دلیلی وجود ندارد که دین فقط ناظر به احکام انتزاعی باشد و بیش از آن را بیان نفرموده باشد. به عبارت دیگر نمی توان گفت که معیار فهم خطابات شارع، عرف زمان تخاطب است زیرا وقتی با مفروضات کلامی وارد فقه شویم دیگر نمی توان گفت که شارع محدود به زبان عرف است بلکه چون دین می خواهد شرایط مختلف را سرپرستی کند دیگر نمی تواند محدود به عرف زمان تخاطب باشد.

البته در فقه کنونی هم در مقام استظهار نسبت هایی ملاحظه شده است، -مثل بین مطلق و مقید یا نسبت بین عام و خاص و امثال آن بیان شده و بلکه نسبت بین مطلق و عام هم در مواردی بررسی شده و مثلاً عام بر مطلق مقدم دانسته شده است- و در مقام امتثال هم نسبت هایی مثل اهم و مهم ملاحظه شده است؛ اما برای اداره و برنامه فردی و اجتماعی نیازمند بررسی نسبت های بیشتری هستیم. 

در بررسی نسبت های مختلف در کلام شارع مقدس هم باید به این نکته توجه داشت که گرچه ممکن است گفته شود که فهم عرف زمان تخاطب انتزاعی بوده و نسبت بین موضوعات را ملاحظه نمی کرده اند اما نمی توان گفت که شارع مقدس که می خواهد اراده های انسان ها را در طول تاریخ سرپرستی کند، ملاحظه نسبت نکرده است. لذا زبان شارع مقدس ناظر به عناوین انتزاعی نیست تا گفته شود هر لفظی تنها برای معنای وضع شده است و در هر موردی استعمال شود مفید همان معنی خواهد بود، بلکه زبان شارع ناظر به عناوینی است که نسبت های مختلفی باهم برقرار می کنند. یعنی شارع مقدس وقتی درباره مفاهیمی مثل زیارت و نافله و صوم و امثال آن سخن می گوید برای آنها نسبت های خاصی معین می کند و این مفاهیم وقتی در نسبت های خاص خود قرار می گیرند معنای خاصی هم پیدا می کنند. بنابراین یکی از مبانی مهمی که در مباحث فلسفه اصول باید بدان پرداخته شود بحث از زبان شارع و ملاحظه نسبت ها در کلام شارع مقدس است.

توسعه اجتهاد از عملیات نظری به تحقق عینی

توسعه دیگری که در اجتهاد باید بیان شود و تقریباً از آن غفلت محض شده است، این است که اجتهاد فقط مربوط به مقام نظر و افتاء نیست بلکه اجتهاد از نظر تا عمل جریان دارد؛ یعنی فقیه برای اداره اجتماعی فقط فتوی نمی دهد بلکه برای سرپرستی جامعه و تغییر وضعیت موجود جامعه به سمت وضعیت مطلوب، باید علاوه بر اینکه حکم نسبت های فعلی جامعه را بیان می کند، در مقام تحقق هم بتواند جامعه را اداره کرده و تنظیم نسبت ها را در جامعه محقق کند.

بنابراین علاوه بر استنباط نظام ارزشی و توصیفی و تکلیفی مطلوب از شریعت باید ناظر به نسبت هایی که فعلاً در جامعه محقق هست نیز باشد و برای تغییر این نسبت ها به سمت وضعیت مطلوب برنامه ای ارائه داده و سعی در تحقق و اقامه دین در جامعه داشته باشد.

بنابراین همانطور که در مکتب های مختلف طب، وقتی تعریف خاصی برای سلامت بدن ارائه می شود، وضعیت فعلی بیمار هم سنجیده می شود و برای هر بیمار نسخه خاصی ارائه می شود، در اداره اجتماعی هم علاوه بر تعیین وضعیت مطلوب باید وضعیت موجود هم شناسایی شود و برنامه ای برای تغییر آن به وضع مطلوب ارائه شود و این برنامه حتماً در هر کشوری متفاوت با کشورهای دیگر خواهد بود، زیرا وضعیت های موجود کشورها باهم متفاوت هستند. لذا اجتهاد هم باید ناظر به نظام نسبت ها باشد و هم باید ناظر به تغییر وضع موجود از طریق «حکم تناسبات» باشد.

لزوم ارتقای اجتهاد به سرپرستی عقلانیت اجتماعی

نکته دیگر هم این است که باید کل مراحل تحقیق و علم ذیل دین قرار بگیرد؛ یعنی باید وحی حاکم بر عقلانیت نظری، تجربی و کاربردی شود، تا کل عقلانیت اجتماعی به حجیت برسد و همه ذیل وحی عمل کنند. البته علوم مختلف نقلی نمی شوند بلکه باید استناد همه علوم به وحی تمام شده و به عبارت دیگر باید همه علوم دینی شوند و به حجیت برسند.

بنابراین پایگاه حجیت علوم بازگشت به یقین ندارد که مرحوم شهید صدر در اسس المنطقیه دنبال کرده اند، بلکه حجیت علوم به این است که تابع وحی باشند؛ لذا وقتی رفتار اجتماعی حجیت پیدا می کند که همه علوم تابع وحی شده و از این طریق به حجیت رسیده باشد. به عبارت دیگر محاسبات علمی در ساخت مسکن و شهر و سایر امور تا به حجیت نرسد قابل اعتماد نیست و وقتی حجیت پیدا می کند که وحی در آنها جریان پیدا کرده باشد. لذا همانطور که در فقه باید یقین مستند به تولی ایجاد شود تا به حجیت برسد، در سایر علوم هم یقینی حجیت دارد که مستند باشد.

در واقع علوم مبتنی بر مفروضات و غایاتی شکل می گیرد و به تعبیر دیگر علم در یک چارچوب و پاراداریم خاصی شکل می گیرد که اگر این چارچوب عوض شود کل علم عوض می شود؛ لذا دستگاه های مختلف طب و دستگاه های مختلف ریاضی و... وجود دارد که در چارچوب های مختلفی شکل گرفته است؛ لذا این سؤال مطرح می شود که کدام یک از این دستگاه های مختلف در طب و ریاضی و سایر علوم حجیت دارند؟ در پاسخ به این سؤال می توان گفت که علمی حجیت دارد که وحی در آن جریان پیدا کرده و بر اساس تعبد و تولی به وحی تولید شده باشد؛ لذا همانطور که در فقه یقینی که ناشی از تولی باشد حجیت دارد در سایر علوم هم یقینی حجیت دارد که ناشی از تعبد و تسلیم به وحی باشد. البته تولی به وحی در علوم مختلف متفاوت است ولی به هر حال تا تولی و تسلیم به شارع مقدس نداشته باشند حجیت پیدا نمی کنند.