نسخه آزمایشی
دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403 - Mon, 6 May 2024

جلسه اول حسینیه حضرت زهرا / مقابله طرح سیدالشهداء با شیطان

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 28 تير 1402 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان می دارند؛ خدای متعال برای اینکه ما در عالم ارض در بهشت سیر کنیم، نعمت امام را به ما عطا کرده است و شیطان تمام تلاشش بر این است که ما را از این نعمت غافل کند. لذا بساط پیچیده لهو و لعب و تکاثر را ایجاد کرده که خیل عظیمی از انسان ها را به آن مشغول می کند. در مقابل سیدالشهداء با بساط حزن عاشورایی که به راه انداختند، تمام تلاش شیطان را بی ثمر کردند و مؤمنین را در وادی بهشت آوردند و آنها را به درجات بالا رساندند.

هدف طرح تکاثر

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ  * أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ * كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ * ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ»(تکاثر/1-8)  در این سوره مبارکه خدای متعال از یک تکاثری که موجب غفلت انسان و لهو انسان می شود صحبت فرموده و می فرماید، این تکاثر شما را به لهو انداخته است. لهو یعنی آن چیزی که انسان را از یک امر مهم مشغول می کند. معنای ظاهری تکاثر هم مسابقه بر سر جمع کردن و هم افزایی امکاناتی است که قاعدتاً مورد نیاز و احتیاج انسان هم نیست و شاید در معنای تکاثر این هم باشد که انسان به این امکانات دل بسته می شود و به آن ها تفاخر می کند و اینها را مایه عزت و شرافت خودش می داند.

خدای متعال می فرماید که یک بساط تکاثری در عالم دنیا به پا شده که شما را به غفلت انداخته است. برای تکاثر مصداق هایی ذکر شده، برای مثال به انصاب و بزرگانشان تفاخر می کردند، تا جایی که، «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» سر قبور می رفتند و نبش قبر می کردند و به مردگانشان هم افتخار می کردند. این یک مصداقش است که حضرت در نهج البلاغه فرمودند، اینها به جای اینکه از گذشتگان و بزرگانشان که از دنیا رفتند، درس و عبرت بگیرند که این بساط جمع شدنی است، باز آنها را مایه تفاخر قرار می دادند. این یک معنا برای آیه است.

از این آیه شریفه استفاده می شود که یک فضا و عالمی درست شده و یک بساطی به پا شده که بساط تکاثر و مسابقه بر سر امکانات و تفاخر به امکانات است، که موجب لهو و غفلت انسان از یک امر مهم می شود. این تکاثر هم استمرار پیدا می کند «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ». این طرحی نیست که برای یک روز و دو روز و ده روز و جوانی و نوجوانی انسان باشد. این طرح ادامه دارد تا وقتی که انسان همه فرصتش را از دست بدهد و وارد عالم برزخ بشود.

در پایان سوره قرآن کریم اشاره می کند که تکاثر برای غافل کردن ما از آن نعیم و نعمتی است که خدای متعال به ما در فرصت دنیا عنایت کرده است. بعد خدای متعال توجه می دهد که دو مرحله پیش روی شماست که در این دو مرحله متوجه می شوید که خطا کردید و پرده ها کنار می رود و واضح می شود که فرصت دنیا فرصت تکاثر و لهو نبوده و نباید به این امر می پرداختید. «كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ» در روایات و بیان بزرگان است که این دو مرحله، مرحله ورود انسان به عالم برزخ و عالم قیامت است. انسان وقتی در اولین قدم وارد عالم برزخ می شود و پرده ها برایش کنار می رود، متوجه می شود که فرصت دنیا فرصتی نبوده که انسان به این لهو و تکاثر مشغول بشود و از این فرصت ها می شد استفاده بهتری کرد و خدای متعال برای امر دیگری این فرصت را در اختیار ما گذاشته است.

مرحله بعدی هم مرحله ورود به صحنه قیامت است «ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ» این دو مرحله پیش روی ماست و پرده ها که کنار می رود و آن انسانی که وارد این طرح شیطان شده و از آن امر مهم غافل شده متوجه می شود که خسارت کرده و نباید فرصت دنیا را صرف این امر می کرده است.

بعد خدای متعال یک نکته ای را تذکر می دهد، «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ» شما اگر اهل علم الیقین بودید، پرده ها در عالم دنیا برایتان کنار می رفت و به مرحله علم الیقین می رسیدید و می توانستید ملکوت این عالم را مشاهده کنید. اگر به این جا می رسیدید «لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ» جحیم را می دیدید. یک عده اینطوری هستند و در همین عالم دنیا جوری حرکت می کنند که به علم الیقین می رسند و پرده ها برایشان کنار می رود و آنچه که پشت صحنه هست را می بینند.

در روایتی نقل شده که که حضرت بعد از نماز صبح وقتی صحبت می کردند، جوانی را دیدند که چرت می زند. حضرت به او فرمودند «كَيْفَ أَصْبَحْتَ»(1) چگونه صبح کردی؟ به تعبیر ما شب چه کاری می کردی که الان می خوابی؟ به حضرت عرض کرد «أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً» حضرت به او فرمودند که علامت این یقین چیست؟ به حضرت عرض کرد رنگ زرد و چهره نحیفم. من شب ها خواب ندارم، بهشت و جهنم را می بینم. می خواهید بگویم بهشتی ها و جهنمی های مجلس شما چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند که لازم نیست. پس ممکن است کسی در همین دنیا به این نقطه برسد و پرده ها در همین دنیا برایش کنار برود. اگر پرده ها کنار رفت، بهشت و جهنم را از همینجا می بیند. بعد هم این جوان از حضرت تقاضا کرد که دعا کنند به شهادت برسد و در اولین جنگی هم که پیش آمد جزو شهدای آن جنگ بود.

پس اگر شما اهل «علم الیقین» بودید «لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ» جحیم را هم می دیدید. یعنی این محیط غفلت و تکاثری که شیطان درست کرده، محیط جهنم است و در واقع شما را وارد جهنم کرده. شما اگر اهل علم الیقین بودید می دیدید که محیط این طرح و برنامه شیطان محیط جهنم است. کسانی که وارد این وادی می شوند و به آن مشغول می شوند، در فضای جهنم سیر می کنند، ولی شما اهل این علم الیقین نیستید. اگر اهل علم الیقین بودید، می فهمیدید، این بساطی که شیطان به پا کرده و شما را غافل کرده، محیط جهنم است. گویا آن جهنمی که شیطان برای ما درست می کند از همین دنیاست. منتها آنهایی که اهل علم الیقین هستند، این امر را مشاهده می کنند و می فهمند که از همین دنیا بهشت و جهنم شروع می شود.

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «لَقَدْ كُنْتَ في  غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد»(ق/22) در روز قیامت به آدم می گویند، تو از این امر غافل بودی و امروز پرده ها برایت کنار رفته و تیزبین شدی و وسعت دید پیدا کردی، «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد». چون پرده را برایت کنار زدیم، حالا صحنه را می بینی. علامه طباطبایی ذیل این آیه می فرمایند از این آیه استفاده می شود که این صحنه ها بوده و شما غافل بودید و الا تعبیر غفلت تعبیری نیست که در مورد چیزی که نبوده به کار برود.

پس این محیط تکاثر و لهوی که شیطان درست می کند، محیط جهنم است و آدم هایی که با او حرکت می کنند به غفلت و لهو می افتند و وارد بازی تکاثر شیطان می شوند. اینها کسانی هستند که در محیط جهنم سیر می کنند، منتها «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ» اگر به آن مرحله می رسیدید در همین دنیا پرده ها برایتان کنار می رفت و می دیدید که این بازی، بازی شیطان است و شما را دارد در فضای جهنم سیر می دهد.

بعد می فرماید: «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ» شما که اهل علم الیقین نیستید. آن موقع که وارد قیامت شوید با عین الیقین آن جهنم را خواهید دید. آن وقتی است که وارد عالم قیامت می شوید «وَ جي ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّم »(فجر/23) پرده ها که کنار می رود، می بینید که در وسط این جهنم سیر می کنید. آن کسی که در دنیا جهنم را می بیند، غیر از این است که انسان وارد جهنم یا بهشت بشود. مرحله [ورود به جهنم یا بهشت] مرحله «عَيْنَ الْيَقينِ» است که انسان بهشتی وارد بهشت می شود و انسان جهنمی وارد جهنم می شود. وقتی وارد جهنم شد با «عَيْنَ الْيَقينِ» جهنم را می بیند و وقتی به پشت سرش نگاه می کند می بیند، از همان روز اول در جهنم سیر می کرده است.

به انسان می گویند: «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون »(نمل/90) مجازات برابر با عمل است و سنگین تر نیست. پس مرحله علم الیقین، مرحله ای است که انسان با وادی بهشت و جهنم مواجه می شود. جهنمی ها، این هایی که محیط تکاثر و لهو آنها را مشغول کرده بود، خودشان را وسط جهنم می بینند، ولی اگر در مرحله قبل اهل علم الیقین بودند می فهمیدند که این وادی، وادی جهنم است و نباید در این وادی سیر کرد.

بعد خدای متعال می فرماید، وقتی پرده ها کنار رفت و شما خودتان را وسط جهنم دیدید، «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم » آن روز از شما درباره نعیم سوال می کنند؛ کأنه انسان یک مسئولیتی در این دنیا دارد. وقتی به آن صحنه رسیدی از آن مسئولیت انسان می پرسند. انسان مسئول از آن نعیمی است که خدای متعال در دنیا به او داده است. اگر این نعیم در دنیا نبود، انسان در مقابل فرصت دنیا مسئول نبود و دیگر از او سوالی هم نمی پرسیدند. یک نعیم و امکانی در دنیا به انسان دادند که می شده با آن نعیم سیر بکند. شیطان برای این که انسان را از آن نعیم الهی غافل کند، بساط تکاثر را به وسعت همه دنیا به پا کرده است و تمام محیط زندگی انسان، محیط تکاثر شده و این تکاثر از آن نعیم غفلت ایجاد کرده است.

از این آیه استفاده می شود که این لهو، لهو عن النعیم است. خدای متعال یک امکان و نعیمی در دنیا به انسان داده که با این نعیم می شود سیر کنی. گویا اگر انسان با این نعیم سیر کند، دیگر سیرش در وادی جهنم نیست. از مقابله استفاده می شود که اگر آن سیر را داشته باشد، سیر در وادی جنت است. یک نعیمی در دار دنیاست که اگر انسان در فرصت دنیا قدر این نعیم را بداند و از آن استفاده کند، بهشتی می شود و سیرش در وادی بهشت می شود.

شیطان برای این که انسان را از این نعیم جدا کند، یک بساطی در عالم برپا می کند. همین سر و صدای دنیا که همه را مشغول به مسابقه بر سر گردآوری امکانات و تفاخر به آنها می کند، بساط شیطان است. بساط لهو و تکاثر انسان را از آن نعمتی که خدا در دنیا به او داده غافل می کند. اگر انسان متوجه این نعمت بشود، دیگر سیرش در وادی جهنم نیست و به وادی جنت و بهشت منتقل می شود. از بعضی آیات قرآن اینطور استفاده می شود که این وادی تکاثر برای آن انسانی است که «مُخْتالٍ فَخُور»(حدید/23) است، یعنی متوهم و خیال زده است.

دستور خدا به سبقت در وادی مغفرت

خدای متعال وقتی در سوره مبارکه حدید حیات دنیا را معرفی می کند، می فرماید خصوصیات حیات دنیا این است: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد»(حدید/20) وادی دنیا همین پنج چیز است و خصوصیاتش اینهاست. بعد در پایان یک دستوری می دهد و می فرماید شما مواظب باشید دچار این محیط لهو و لعب نشوید، بلکه در فرصت دنیا که در اختیار شماست اهل سبقت باشید، «سابِقُوا إِلى  مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِه »(حدید/21) اولین کسانی باشید که در این وادی قدم برمی دارید. فرصت عالم ارض، فرصت پرداختن به حیات الدنیا نیست. شما از کنار این حیات الدنیا به سرعت عبور کنید و اهل سبقت از دیگران باشید و به سمت مغفرت و جنت بروید.

ممکن است در عبور از این وادی دنیا آلوده هم بشوید، ولی به سمت مغفرت بروید. پشت سر این مغفرت وادی بهشت است. بهشتی که بسیار گسترده و پردامنه است و برای همه در آن بهشت جا هست. شما اولین آدم هایی باشید که در آن می روید. راه را برای دیگران باز کنید، تا دیگران دنبال سر شما بیایند. نایستید تا اول دیگران آن راه را بروند. شما در این عالم ارض هستید. یک حیات الدنیایی است که شما باید از وسط این حیات الدنیا به سرعت عبور کنید و مسابقه بدهید.

بعد می فرماید کسانی که وارد این میدان مسابقه می شوند، یک حوادثی برایشان پیش می آید. سختی ها و خوشی هایی در راه است، که اینها طرح خداست و نباید مشغول به این آمد و شدها شد «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في  أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في  كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير»(حدید/22) حواستان باشد این حوادثی که برای شما پیش می آید، قبل از این که به شما برسد در یک کتابی در آن عالم ثبت شده و به تدریج ظاهر می شود. اینها تصادف نیست، طرح خداست.

خدای متعال با انسانی که در عالم دنیا مشغول به مسابقه است، یک برنامه ای دارد. یک حوادثی برایش پیش می آید و امکاناتش کم و زیاد می شود، که اینها از یک نقشه الهی ناشی می شود. خدای متعال برای انسان هایی که در مسیر هستند، یک طرحی دارد و این سختی ها یک جور به آنها کمک می کند. خوشی ها یک جور به انسان کمک می کند و سختی ها یک جور. اینها امکانات مسیر و سلوک انسان هستند «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى  ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم »، اگر این را فهمیدید، دیگر مشغول به آمد و شد دنیا نمی شوید و خوشی های دنیا دیگر شما را مشغول نمی کند و سختی های دنیا هم شما را از راه باز نمی دارد و سرتان زیر است و مشغول مسابقه خود هستید. خدای متعال هم این امور را تدبیر می کند و با این قبض و بسط ها شما را راه می برد.

خدای متعال در سوره مبارک حدید می فرماید: «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور» در مقبال این انسان هایی که در فرصت دنیا اهل مسابقه هستند، یک عده ای هستند که مختال فخورند. مختال یعنی متکبر، ولی معنایش خیال زده و متوهم است. یعنی متوجه نیست که این امکانات دنیا امکاناتی نیست که در ملک او باشد. این امکانات در حال رفت و آمد است، ولی او متوهم است و خیال می کند این امکانات برای اوست. در فرصت دنیا یک امکاناتی به انسان می دهند، که از این دست می دهند و از آن دست هم می گیرند. این تدبیر قبض و بسط و داد و ستد خدای متعال یک تدبیری برای رشد انسان است.

آدم های اهل مسابقه کاری با این قبض و بسط ها ندارند. آدم های مختال و خیال زده خیال می کنند، مالک این امکانات هستند و هرچه هست همین امکانات است. خیال می کند همین پول و ثروت و موقعیت است و خودش را مالک اینها می بیند و اینها را عامل افتخار خودش می داند و فخر می فروشد. بساط دنیا همین است. یک سفره ای پهن شده و آنها خودشان را مالک این امکانات می بینند و متوهم و فخور هستند.

پس در دنیا دو دسته آدم هستند؛ یک دسته آن انسان هایی هستند که این بساط لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر مشغولشان نمی کند و از متن حیات دنیا عبور می کنند و وقتی هم از حیات دنیا عبور می کنند، به سلامت عبور می کنند و مشغول مسابقه هستند. اینها کسانی هستند که خودشان را تحت تدبیر خدا می بینند و آمد و شدها و قبض و بسطها را طرح خدا می دانند و کاری با این آمد و شدها ندارند «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى  ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم » آنهایی که در محیط لهو و لعب دنیا گرفتار می شوند، دچار تکاثر در دنیا می شوند.

آنها مختال فخور و متوهم هستند و نمی فهمند که این بساط جمع می شود. این قبض و بسط ها در عالم دنیا طرح الهی است و یک کاری دارد با شما انجام می دهد. آنها خودشان را مالک این امکانات می دانند. طبیعتا روزی که امکاناتشان زیاد می شود، خوشحال می شوند و آن روزی هم که از دستشان می رود غصه می خورند. وقتی هم این امکانات را دارند فخور هستند و برای خودشان شخصیت درست می کنند و خیال می کنند این امکانات برای آدم چیزی درست می کند؛ «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَه *  يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»(همزه/1-3) خیال می کند این امکانات کاری برای انسان می کند.

این امکانات کاری برای انسان انجام نمی دهد. اینها قبض و بسط های خداست و یک روزی می دهد و یک روزی می گیرد. موقعی که به شما امکانات می دهند یک جور باید رشد کنید و آن روزی که از شما می گیرند جور دیگری باید رشد کنید. این انسان مختال فخور همان انسانی است که در وادی دنیا گیر کرده و اهل سبقت نیست و اهل لهو و لعب و تکاثر و تفاخر است. این آدم خودش را مالک این امکانات می داند و متوهم است و همین امکانات را مایه فخر و عظمت خودش می داند. پرچمداران تمدن مادی تمام افتخارشان به همین امکانات است. همین بساط و بازی که یک روز هست و فردا نیست. بعد خدای متعال می فرماید: «الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْل »(حدید/24) این آدم هایی که مختال فخور هستند در فرصت دنیا به جای این که این امکانات را از یک دست بگیرند و با دست دیگری بدهند و رشد کنند، هم بخل می ورزند و هم دیگران را دعوت به بخل می کنند و اقامه بخل می کنند.

در این سوره خدای متعال تنبه می دهد و می فرماید شیطان در محیط این عالم دنیا که شما هستید، یک بساط تکاثر و لهو برپا می کند و شما را مشغول به این تکاثر می کند، تا شما متوجه نشوید و به امکاناتی که در دنیا به شما دادند، غافلتان می کند و شما را در وادی جهنم سیر می دهد. شما که اهل علم الیقین نیستید که زود بفهمید در جهنم می روید. تا زمانی که به عین الیقین برسید، وسط جهنم می روید. وقتی آنجا رسیدید چشمتان باز می شود، «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم » می گویند یک امکاناتی به شما داده بودیم، مگر این نعیم نبود که الان شما وسط جهنم هستید؟! مگر این امکان نبود که شما وسط جهنم هستید؟!

اگر امکانات دنیا ملک خداست و این آمد و شدها هم در ملک الهی دارد اتفاق می افتد و امانت هایی در دست ماست، پس دیگر تفاخر و تکاثر ندارد. آنهایی که این امر را می فهمند مختال و خیال زده نیستند و امکاناتشان را خرج می کنند و بر سر این که جان و مال و هستی شان را در این راه بدهند، مسابقه می دهند. آنهایی که این را نمی فهمند متوهم هستند، همه امکانات را نگه می دارند، چون همه هستی شان به همین امکانات است و خودشان را مالک می دانند و طبیعتا دچار به بخل می شوند و اقامه بخل می کنند.

پس شیطان یک فضای تکاثری درست می کند که انسان را از آن نعیم غافل کند و انسان را در وادی جهنم می برد و انقدر سیر می دهد، تا انسان به نحو عین الیقین وارد جهنم می شود. نباید از این نعیمی که فرصت دنیا فرصت رسیدن به او و توجه و متذکر شدن به اوست، غافل شد. اما شیطان تکاثر به پا می کند و ما را غافل می کند.

این نعیمی که فضای بهشت است و انسان می تواند با این نعیم بهشتی شود و سیرش در عالم بهشت شود، این نعیم چیست؟ روایات فرمودند نعیم ما هستیم. این آب و نان امکانات نیست. اینها شما را از بساط لهو و تکاثر عبور نمی دهد. آن امکانی که به شما دادند، که شما اگر به او توجه کنید دیگر دچار لهو و تکاثر نمی شوید و دیگر شیطان نمی تواند شما را با خود ببرد، آن چیزی که به شما عطا کردند یک نعیم است. این نعیم اینجا یک نعمت خاص است. شیطان تمام نقشه اش این است که شما را از او غافل کند. اگر شما به او توجه کنید و دچار لهو و غفلت از او نشوید، وسط بهشت خواهید بود. ابرار اینطوری هستند «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي  نَعيم »(انفطار/13) در نقطه مقابلش هم «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي  جَحيم »(انفطار/14) این فجار همان هایی هستند که دچار لهو و تکاثر می شوند.

پس طرح شیطان و دشمنان نبی اکرم، مقابل برنامه حضرت برنامه لهو و تکاثر دارند. کل دستگاه بنی امیه و بنی العباس همین است. آنها یک سر و صدا و محیط مسابقه ای بر سر دنیا درست می کنند، که آدم را از نعیم غافل می کند. وجود مقدس امام آن امکانی است که خدا به انسان داده تا در دنیا با آن در بهشت سیر کند. این همانی است که امیرالمؤمنین فرمودند: «نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ»(2) آن نعمت ما هستیم و با این نعمت انسانها فائز می شوند، «بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَة» در قیامت انسان با این امکانات فائز می شوند. فائزین قیامت آنهایی هستند که از جهنم دور می شوند و به بهشت می رسند. این امکان را خدا در دنیا به انسان داده که انسان می تواند به وسیله آن بهشتی بشود.

روز قیامت وقتی آنها در وادی شیطان گرفتار شدند و مشغول بازی شیطان شدند و از این نعمت غفلت کردند، وقتی وارد جهنم می شوند، به آنها می گویند، مگر نعیم نبود که شما جهنمی شدید؟ مگر امام نبود؟ مگر راه بهشت باز نبود؟ مگر کسی نبود دست شما را بگیرد و در بهشت ببرد؟ شما باید با همه وجودتان به او توجه می کردید و از او جدا نمی شدید. اگر دنبال او حرکت می کردید، در وادی بهشت بودید. پس چرا در وادی جهنم هستید؟! اگر این نعیم نبود دیگر جای سوال نبود.

لذا این نعیم نان و آب نیست. کسی با نان و آب و غذای لذیذ که نمی تواند بهشتی شود. اینها که آدم را از جهنم و طرح شیطان نجات نمی دهد. آن چیزی که که انسان را از طرح شیطان نجات می دهد و شیطان تمرکز می کند تا انسان را از او غافل کند، حرکت با امام است. لذا بساط تکاثر و لهو به پا می کند. حضرت آدم فرزندان هابیل را از اینکه به طرف فرزندان قابیل بروند و با آنها زندگی کنند، نهی کرد و شیطان برای این که فرزندان هابیل را طرف فرزندان قابیل بیاورد، موسیقی و غنا را درست کرد. اینها ابزار تاریخی شیطان هستند، برای اینکه خوبها را طرف بدهای عالم بکشد. آنهایی که در محیط لهو و تغافل می روند، سیرشان ادامه پیدا می کند، تا زمانی که در مرحله عین الیقین خودشان را وسط جهنم می بینند.

امام رضا علیه السلام فرمودند، نعیم در این آیه ما هستیم. این نعیم آن چیزی است که شما را از جهنم نجات می دهد. این چیزی است که شیطان طراحی کرده تا شما را از او غافل کند. شیطان برای این که انسان در فرصت دنیا از نعیم غافل کند، طرح تکاثر و مسابقه بر سر امکانات بر پا می کند و آدم هایی هم که در این طرح می افتند، آدم های بخیل و فخور می شوند. آدم هایی می شوند که متوهم هستند و خیال می کنند، این امکانات دنیا برای خودشان است. لذا با این امکانات تفاخر می کنند. تا به حال دیدید که یک کارمند بانک که روزی چند صد میلیون پول جا به جا می کند، به آن پولها تفاخر کند؟ ولی همین اگر ملک خودش شد به او تفاخر می کند. انسان وقتی متوهم می شود، دچار تکاثر و تفاخر و بعد هم دچار بخل می شود و می خواهد همه چیز را برای خودش جمع کند.

شیطان یک بساطی به وسعت همه زندگی انسان درست می کند که تا مرز عالم برزخ او را مشغول کند. برای همه عرصه های دنیا یک طرحی دارد و همه اش هم طرح تکاثر است. غرض از کار هم الهاء است. می خواهد آدم را از طرح امام غافل کند. بساط سقیفه همین است. یک بساط تکاثری درست کردند که همه را از امیرالمؤمنین دور کنند. این خیلی بازی بزرگی است و شیطان می خواهد با این بازی خوبهای عالم را با خود ببرد.

جلوگیری از ورود به طرح شیطان

برای این که این طرح شیطان، این محیط لهو و این محیط غفلت و شیطنتی که ایجاد می کند، خنثی بشود و مؤمنین نجات پیدا کنند و مشغول نشوند و خوبهای عالم گرفتار این لهو نشوند، سیدالشهداء یک عالم دیگری در این دنیا درست کردند و یک جهان دیگری با شهادت خودشان خلق کردند که آن فضای حزن و مصیبت عاشوراست. این فضایی است که حضرت به پا کردند. اگر کسی وارد این فضا شد، همه آن غفلت ها و لهوها از بین می رود و تکاثر از آن برداشته می شود. همینطور که خدای متعال به صورت جزئی گاهی یک انسان را از غفلت و تکاثر با یک بلا بیرون می آورد. انسان مؤمنی که در طرح شیطان رفته و دارد با بازی شیطان فریب می خورد، خدای متعال یک بلایی برایش پیش می آورد و در این بلا می بیند، خماری از سرش پریده است و متوجه می شود که از وادی دنیا بیرون آمده است و از تکاثر فاصله می گیرد.

این مصیبتی که خدای متعال پیش می آورد، توهم انسان را از انسان برمیدارد و الا اگر این مصیبت نباشد، ممکن است انسان تا آخر عمر در طرح شیطان مشغول باشد. وجود مقدس سیدالشهداء در مقابل وسعت طرح شیطان و سقیفه بساط عاشورا را درست کردند. آنهایی که توجه به سیدالشهداء پیدا می کنند و وارد وادی سیدالشهداء می شوند، آن وادی آدم ها را جدا می کند. در شب عاشورا یک طرف بساط لهو و لعب و بازی و انتظار پیروزی فردا و جمع کردن غنایم جنگ و عزت نزد بنی امیه و ابن زیاد و جایزه ابن زیاد بود؛ این همان بساط «أَلْهاكُمُ التَّكاثُر» است. در طرف دیگر هم یک عده ای متوجه غربت امام حسین و طرح امام حسین هستند و خودشان را این طرف می آورند.

این محیط حزنی که امام حسین در عالم به پا کردند، یک عالمی است که اگر کسی واردش شد، از این تکاثر و لهو فاصله می گیرد و نجات پیدا می کند و الا اگر کسی وارد این عالمی که امام حسین درست کردند نشود، آن عالم تکاثر و لهو عالم بسیار گسترده ای است و بزرگان را هم با خودش می برد، «الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهَا عَالَمٌ كَثِيرٌ»(3) خیلی از مدعیان در این طرح شیطان رفتند و شیطان آنها را با خود برد و به تفاخر و تکاثر مشغول شدند.

البته تفاخر و تکاثر هم اقسامی دارد. تکاثری که شیطان درست می کند، خیلی پیچیده است و همه اش تکاثر بر سر مال و قدرت و ثروت نیست. تکاثر همیشه بر سر مرید جمع کردن و چشم مردم را به خود مشغول کردن و دلها را از خدا غافل کردن و متوجه خود کردن و بزرگی کردن نیست، خیلی وقت ها شیطان انقدر مسئله را پهنش می کند تا آدم از موضوع اصلی غافل شود. مثلا نماز تراویح درست می کند و آدم را از امیرالمؤمنین غافل کند. این هم تکاثر است. تقوا یک کلمه بیشتر نیست؛ تقوا یعنی دامنت را از بساط شیطان جمع کن و با امیرالمؤمنین راه برو. بندگی یعنی از امام غافل نشدن. آن راهی که خدا در عالم به سوی خودش باز کرده، این نعیم است. صراط مستقیم و راه تقوا همین است. تمام خارهای راه برای این است که به این صراط مستقیم نرویم. تمام طرح شیطان همین است «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم  * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين »(اعراف/16- 17).

طرح های پیچیده شیطان که در غفلت از آخرت و توجه به عالم دنیا و شهوات و شبهات است، فقط برای این است که انسان را از یک چیز غافل کند «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم ». بعد خودش هم می گوید، «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين » خواهی دید این امکانی که در دنیا به آنها دادی و صراط مستقیم است، از او غفلت می کنند و شاکر او نیستند. پس تقوا یعنی در صراط مستقیم حرکت کردن و با امام راه رفتن. شیطان این را تبدیل به طرح های پیچیده می کند و هزار تا امر کنارش می گذارد. یک چیز بیشتر نیست. تقوا یک چیز است، اینکه با امیرالمؤمنین راه بروی و دامنت را جمع کنی، تا خارهایی که شیطان می ریزد تو را نگیرد و از امام حسین جدا نکند. تمام بساطی که بنی امیه به پا کردند، این است که امت را از امام حسین جدا کنند. این همان تکاثر است.

 در مقابل این کثرتی که اینها درست کردند، مثل کتاب خانه های بزرگ و اندیشمندان بزرگ و پول و ثروت و قدرت و این توهم ها و خیال زدگی ها، سیدالشهداء یک عالم حقیقتی را به پا کردند که هرکسی در این عالم حقیقت آمد، آن خماری و مستی دنیا از سرش می رود و دیگر لا یعقل زندگی نمی کند. آن عالم محیط حزن عاشورایی است و آنقدر این محیط فوق العاده است که همه انسان های عادی و نه فقط آنهایی که صاحبان این مصیبت هستند، بلکه تمام مؤمنین معمولی هم می توانند در این محیط به حد اعلای رشد برسند. «فاسئل الله بحقکم و بالشأن الذی لکم عنده عن یعطینی بمصابی بکم افضل ما یعطی مصابا بمصیبه».

انسانی که خدای متعال او را با بلا راه می برد، این بلا او را از همه حیات الدنیا و لهو و لعب جدا می کند. سیری که انسان با سیدالشهداء می تواند داشته باشد، از این بالاتر است. یعنی همین عزیزی که چند تا فرزندش را در راه خدا داده، اینها مقدمه است که او را در وادی عاشورا ببرند تا به آن مصیبت برسد و با او رشد کند. پس در مقابل طرح بزرگ شیطان و بنی امیه و سقیفه، سیدالشهداء یک برنامه ای دارند تا عالم را به محیط عاشورا تبدیل کنند و این حزن  عاشورایی را در عالم دمیده اند. تنها راه نجات همین است. اگر کسی وارد این فضا شد، آن مستی هایی که شیطان در دنیا درست می کند او را نمی گیرد و الا در دنیا غرق می شود و متوهم و فخور می شود و نمی تواند امکاناتش را بیاورد و خرج دنیا کند. طرح شیطان آدم را اهل تکاثر می کند. یک چیز است که انسان را از این طرح پیچیده شیطان بیرون می آورد و آن هم عاشوراست.

مصیبت سیدالشهداء مصیبتی است که اگر کسی با آن درگیر شد، تمام بازی های شیطان تمام فریب های شیطان نمی توانند او را با خود ببرند و تمام دنیایی که شیطان درست کرده در نگاهش کوچک می شود و تمام غفلت ها و لعب ها را در وجود انسان می سوزاند. این که گریه بر سیدالشهداء گناه انسان را پاک می کند، یعنی همین. گناه یعنی حرکت در طرح شیطان و تعلق به شیطان و دلبستگی به وادی ای که شیطان درست کرده است. اشک بر سیدالشهداء این را می سوزاند و آدم را نجات می دهد.

همه این سر و صدای تمدن مادی همان طرحی است که «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً»(جمعه/11) جز آن طبل و دهل و جمعه بازاری که در سر راه نماز نبی اکرم به پا می کردند، چیز دیگری نیست. شما صدای دیگری از این دنیا می شنوید؟ این عربده هایی که در دنیا می شنوید که قدرتمندان و ثروتمندان و بزرگان دنیا سر می دهند، چیزی جز همان طبل و دهل و بساط لهو و تجارت نیست. اگر انسان وارد وادی عاشورا نشود، آن سر و صدا آدم را می برد. لذا هر سال عاشورا تکرار می شود و هر سال یک تجلی جدیدی از عاشورا پیدا می شود. در روایت دارد که هرگاه پیراهن به احتزاز در می آید، در عالم غوغایی می شود و عالم عوض می شود.

اگر ما با محرم سیر کردیم، این طرح های نو به نو و پیچیده شیطان که هر روز هم بساط لهو و تکاثرش پیچیده تر و گسترده تر می شود، شکست می خورد و ما از اینها نجات پیدا می کنیم و الا راه دیگری نیست. تنها راه همین وادی حزن سیدالشهداست و الا خیلی بساط لهو و سرپرستی که در دنیا درست کردند، بساط سنگینی است. آن نعیمی که ما را نجات می دهد، سیدالشهداء و عاشوراست.

برای این که وارد وادی بلای سیدالشهداء بشویم، از راه های مختلفی می شود وارد شد. یک راه خیلی مهم این است که از مدخل وجود مقدس رسول الله وارد عاشورا بشویم. تمام مصیبت های عاشورا مصیبت امام حسین است. انسان می تواند روضه حضرت علی اصغر سلام الله علیه بخواند و برای حضرت علی اصغر بگرید، روضه حضرت علی اکبر بخواند و بگرید، ولی می تواند وقتی روضه حضرت علی اصغر می خواند، برای سیدالشهداء گریه کند. این مصیبت سیدالشهداست. همه مصیبت های عاشورا مصیبت سیدالشهداست.

از طرفی همه مصیبت های کربلا مصیبت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. وقتی خدا می خواهد این فرزند را به رسول خدا بدهد، جبرئیل برای حضرت خبر می آورد که چنین فرزندی به شما می خواهیم بدهیم، ولی این مصیبت عظیم بر سر راه است و لذا صاحب این مصیبت حضرت است و امضایش را از حضرت می گیرد. حضرت فرمودند اگر اختیار با ماست نه و سه بار رفت و برگشت تا آخر انجام شد. خدای متعال فرمود من مزد این شهادت سنگین را امامت در نسل او قرار دادم و امام زمان از نسل ایشان است و ظهور ثمره عاشوراست و بعد حضرت راضی شدند. لذا صاحب این مصیبت وجود مقدس رسول خداست، مثل مصیبت حضرت اسماعیل که صاحب آن حضرت ابراهیم است. اصل مصیبت قربانی کردن، مصیبت حضرت ابراهیم خلیل است. از این مدخل اگر انسان وارد محرم بشود، مدخل خوبی است.

در امالی صدوق از وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده، «إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهُ تَذَكَّرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهِ بَعْدِي كَأَنِّي بِه»(4) یعنی وقتی سیدالشهداء را دیدم و متذکر آن حوادثی که برای حضرت پیش می آید و آن چه با حضرت رفتار می کنند شدم. گویا دارم فرزندم را می بینم «قَدِ اسْتَجَارَ بِحَرَمِي وَ قُرْبِي فَلَا يُجَارُ» که به قبر من پناه برده و به او پناه نمی دهند و نمی گذارند امنیت داشته باشد. آخرین شبی که حضرت می خواستند به سمت مکه خارج بشوند، در مدینه به حرم رسول خدا برای خداحافظی آمدند. کأنه حضرت دارند آن را می بینند. «قَدِ اسْتَجَارَ بِحَرَمِي وَ قُرْبِي فَلَا يُجَارُ»، نگذاشتند در مدینه بماند. «فَأَضُمُّهُ فِي مَنَامِهِ إِلَى صَدْرِي»، گویا دارم می بینم که در خوابی که برایشان پیش آمد، سیدالشهداء را در آغوش می گیرم «وَ آمُرُهُ بِالرِّحْلَةِ عَنْ دَارِ هِجْرَتِي»، به او دستور می دهم که اینجا برای شما امن نیست و کوچ کنید و به مکه بروید «وَ أُبَشِّرُهُ بِالشَّهَادَةِ». این همان داستانی است که برای حضرت پیش آمد.

«فَيَرْتَحِلُ عَنْهَا إِلَى أَرْضِ مَقْتَلِهِ وَ مَوْضِعِ مَصْرَعِهِ أَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ قَتْلٍ وَ فَنَاءٍ»، حضرت فرمود به سمت آن سرزمینی کوچ می کنند که محل شهادت و محل افتادن او از اسب است و آنجا سرزمین کربلاست. بعد فرمود: «كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ» گویا دارم می بینم فرزندم را «وَ قَدْ رُمِيَ بِسَهْمٍ» او را هدف تیر قرار دادند، « فَخَرَّ عَنْ فَرَسِهِ صَرِيعاً» از اسب روی زمین می افت «ثُمَّ يُذْبَحُ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ مَظْلُوماً». این روایت در کامل الزیارات است، «لَمَّا أَنْ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ»(5) وقتی جبرئیل فرود آمد و خبر شهادت امام حسین را آورد، «أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ فَخَلَا بِهِ مَلِيّاً مِنَ النَّهَارِ» دست امیرالمؤمنین را گرفتند و با هم مدت طولانی خلوت کردند، «فَغَلَبَتْهُمَا الْعَبْرَة» و مشغول گریه و اشک بودند.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 53

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 217

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 16

(4) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 115

(5) كامل الزيارات، النص، ص: 55