نسخه آزمایشی
دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403 - Mon, 6 May 2024

جلسه سوم حسینیه حضرت زهرا / تقابل شیطان و انبیاء بر سر نیاز انسان/ تاثیر دعا در رشد انسان

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 30 تير 1402 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان می دارند؛ دستگاه شیطان و انبیاء علیهم السلام سعی می کردند، نیازها و فقر انسان را به فعلیت برسانند، منتها در دستگاه شیطان تلاش این است که فقرهای غیرحقیقی در انسان توسعه پیدا کند. در جهت مقابل انبیاء الهی هم فقرهایی را در انسان به فعلیت می رسانند، که انسان گاهی از آنها غافل بوده است؛ آنها فقرهای انسان را رشد و رفعت و سامان می دهند و پالایش می کنند. عظمت انسان به اندازه عظمت فقرهایش است. انسان اگر فقرهایش به غیر خدای متعال ارجاع شد، مشرک می شود و اگر نیازهایش به خدای متعال ارجاع شد، موحد می شود و وقتی موحد شد، به اندازه نیازش در محضر خدا جایگاه دارد. باید بدانیم امام نیازی به دعای ما ندارد، بلکه این ما هستیم که با دعای برای او رشد پیدا می کنیم. برای رسیدن به عصر ظهور باید دستگاه محاسباتی جامعه مومنین رشید شده باشد و این اتفاق با دعا برای امام زمان اتفاق می افتد. از مهمترین این دعاها، دعایی است که امام رضا علیه السلام به جناب یونس بن عبدالرحمن رحمه الله تعلیم کردند. 

تفاوت فقرهای الهی و شیطانی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. یکی از عباداتی که روی آن تأکید شده، دعا کردن برای امور مهمی مثل امر ظهور و گشایش در کار اهل بیت علیهم السلام است. دعاهای متعددی هم از معصومین علیهم السلام نقل شده است؛ مثل دعای عصر غیبت، دعای ضراب، دعای یونس بن عبدالرحمن و صلوات هایی که از امام حسن عسکری نقل شده است و دعاهای مختلفی که برای امام زمان علیه السلام گفته شده تا انجام شود جزو اعظم دعاهاست. دعا خودش «مُخُّ الْعِبَادَة»(1) است، و هیچ عبادتی شاید به اندازه دعا انسان را به تواضع و خشوع و بندگی نمی رساند. چون دعا روحش همین است که انسان فقر خودش و غنای الهی را می بیند و این فقر را به خدای متعال ارجاع می دهد. منتها گاهی اوقات انسان در درک از فقرهای خودش عاجز است و آنجا ائمه علیهم السلام به انسان کمک می کنند که انسان آن فقرهای حقیقی خودش را بفهمد.

دعا اصولا یک امر مهمی است که هم دستگاه شیطان و هم ائمه و انبیاء علیهم السلام سعی می کردند که نیازها و فقر انسان را به فعلیت برسانند، منتها در دستگاه شیطان تلاش این است که فقرهای مادی انسان یا فقرهایی که فقر حقیقی نیست، در انسان توسعه پیدا کند. شیاطن در انسان به تدریج نیازهای غیرحقیقی ایجاد می کنند، تا انسان را به حرکت در بیاورند، که برای رفع آن نیازهایش تلاش کند. غفلت و تکاثری که شیطان ایجاد می کند همین است. یعنی انسانها را نیازمندتر می کنند، تا آنها را به حرکت در بیاورند و فقر و نیاز او را توسعه می دهند؛ مثلا بشر پنجاه سال قبل بسیاری از نیازهایی که بشر امروز احساس می کند را احساس نمی کرده و خودش را محتاج به این چیزها نمی دیده است و طبیعتاً از فقدانش هم احساس ناراحتی و نگرانی نمی کرده، ولی الان یک سلسله نیازهایی دارد که اگر تأمین نشود رنج می برد.

البته در قدم بعدی راه تأمین آن نیاز و حل آن نیاز را به تدریج فراهم می کند و آدم را به سمت یک زندگی که در آن این نیازمندی ها هست و تأمین هم می شود، سوق می دهد. خیلی از این نیازها هم نیازهای حقیقی انسان نیستند. به عنوان مثال الان یکی از تجارت های مهم دنیا تجارت مواد مخدر است، که در جامعه بشری یک نیازی نسبت به اینها ایجاد می کنند. این نیاز حقیقی نیست و نیاز مصنوعی است و نیاز باطلی هم هست. بعد انسان را وادار می کنند تلاش کند تا این نیاز را تأمین کند. چه بسا این نیازهایی هم که در انسان ایجاد می کنند، مثل سوخت ماشین برنامه ریزی اجتماعی باشد. سوخت ماشین توسعه است. چطور وقتی برای ماشین یک سوختی می ریزند، حرکت می کند، جامعه هم همینطور است. این نیاز و فقری که در آن پیدا می شود، ابزار حرکت اجتماعی است. بعد این حرکت را مدیریت می کنند و توسعه واقع می شود.

پس دستگاه شیطان این کار را در انسان می کند و یک سلسله نیازهایی را ایجاد می کند، که قبلا نبوده و آن را اداره می کند و انسان را با همین ایجاد نیاز و احساس فقر به حرکت در می آورد و او را کنترل می کند. در جهت مقابل انبیاء الهی هم فقرهایی را در انسان به فعلیت می رسانند، که انسان احساس نمی کرده است. یعنی یک سلسله نیازهای بزرگی در انسان است که گاهی انسان از آنها غافل بوده و یا در آن فعلیت نداشته است. انبیاء می آیند و آنها را در انسان به فعلیت می رسانند. انسان یک سلسله مطالبی را در کنار انبیاء می فهمد و به تدریج نیازهایش بزرگ می شود. یک سلسله نیازهای با عظمتی در انسان پیدا می شود، که قبلا آن نیازها را احساس نمی کرده است. دعاهای ائمه معصومین اینطوری است و به تدریج در انسان احساس این نیازهای بزرگ را ایجاد می کند، که اصلا از آن غافل بوده است.

اگر انبیاء و اهل بیت با انسان گفتگو نکنند، انسان اصلا متوجه این نیازها نمی شود. در دعای ابوحمزه می خوانیم «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِي حُبّاً لَكَ وَ خَشْيَةً مِنْكَ وَ تَصْدِيقاً لَكَ وَ إِيمَاناً بِكَ وَ فَرَقاً مِنْكَ وَ شَوْقاً إِلَيْكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَام »، انسان اگر این دعا را تکرار کند تدریجا برایش تبدیل به نیاز می شود و این دعا در انسان محقق می شود. اگر معصوم این دعاها را به انسان تعلیم نکند، دیگر انسان متوجه نمی شود. اگر انسان بر دعاهایی که از معصومین نقل شده مداومت داشته باشد، یکی از خاصیت های مهمش این است که در انسان نیازهای بزرگ و دعاهای بزرگ زنده می شود. مثلا دعای انتهای  ابوحمزه ثمالی «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي وَ يَقِيناً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يُصِيبَنِي إِلَّا مَا كَتَبْتَ لِي وَ رَضِّنِي مِنْ الْعَيْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين » که روایتی در کافی آمده که این قسمت دعا را صبح و شب تلاوت کنید. پیداست اگر این نیاز تحت هدایت معصوم قرار نگیرد به فعلیت نمی رسد.

یک نور ایمانی در قلب ما باید پیدا بشود که به واسطه آن نور، ایمان قلب عظمت پیدا کند و در اختیار خدای متعال قرار بگیرد و آن مباشر قلب بشود و تدبیر قلب ما به دست او بیافتد، «يَقِيناً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يُصِيبَنِي إِلَّا مَا كَتَبْتَ لِي» که انسان مطمئن بشود هرچه به او می رسد با تدبیر خداست و بعد از این ایمان و یقین، رضای به آنچه که خدا بر او تدبیر کرده لازم است. این خواسته های عادی نیست و انبیاء یک چنین خواسته هایی را در انسان ایجاد می کنند.

آنها نیاز انسان را رشد و رفعت و سامان می دهند و نیازهای ما را پالایش می کنند. مثلا یک سلسله نیازهایی در ما وجود دارد که نباید باشد و بی خودی در ما شکل گرفته است. یک سلسله نیازهایی هم باید باشد، اما نباید انقدر عظمت داشته باشد و باید نیازها در جای خودش قرار بگیرد. نیازهای انسان گاهی کاریکاتوری می شود، یک نیازی بی جهت بزرگ می شود و یک نیازی بیش از اندازه کوچک می شود. این نیازها باید تهذیب بشوند. یک سلسله نیازهایی هم باید در انسان شکل بگیرد، که قبلا نبوده است. بزرگی انسان به اندازه بزرگی نیازهایش است.

تناسب عظمت انسان با فقرهای او

انسان به اندازه ای که به خدای متعال نیاز پیدا می کند، بزرگ می شود. این کار انبیاست و انبیاء نیازهای انسان را تهذیب می کنند و مهمتر از همه این است که همه این نیازها و فقرها را به خدای متعال ارجاع می دهند. انسان موحد انسانی است که احساس غنای از غیر می کند و فقط فقیر به اوست «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»(فاطر/15). به خلاف دستگاه شیطان که او هم در انسان نیاز ایجاد می کند، اما نیازهایی که نیازهای مصنوعی و نیازهای حقیر و بعد هم نیاز به غیر خداست. آنها ملجأ و منتهای نیاز انسان و آخر نگاه انسان را هم تغییر می دهند. این کار شیطان است. پس این تقابل دو دستگاه بر سر نیاز انسان است.

یکی از کارهایی که انبیاء و معصومین انجام دادند و برای این که نیازهای ما اصلاح بشود به ما تعلیم کردند، دعاهایی است که از آنها نقل شده و در آن دعاها نیازها تهذیب می شوند. آنها یک سلسله نیازهایی به ما تعلیم کردند که اگر انبیاء نمی گفتند، اصلا نمی فهمیدیم که یک چنین نیازهایی هم هست؛ «أَسْأَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنِي إِلَى قُرْبِكَ وَ أَنْ تَجْعَلَكَ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا سِوَاكَ وَ أَنْ تَجْعَلَ حُبِّي إِيَّاكَ قَائِداً إِلَى رِضْوَانِكَ وَ شَوْقِي إِلَيْكَ ذَائِداً عَنْ عِصْيَانِكَ وَ امْنُنْ بِالنَّظَرِ إِلَيْكَ عَلَي »(2) خدایا من از تو محبت خودت و محبت اولیائت و محبت عملی که بتواند من را به تو نزدیک کند می خواهم. اگر این نیازها به آدم تعلیم نمی شد، اصلا متوجه آن نمی شد.

عظمت انسان هم به اندازه عظمت فقرهایش است. انسان اگر فقرهایش به غیر خدای متعال ارجاع شد، مشرک می شود و اگر نیازهایش به خدای متعال ارجاع شد، موحد می شود و وقتی موحد شد، به اندازه نیازش در محضر خدا جایگاه دارد. اگر نیازهای مان کوچک باشد، جایگاه مان هم همانقدر است. ما از دستگاه الهی تأمین می شویم، ولی در همان سطح تأمین می شویم. مؤمن متناسب با درجه اش یک خواسته هایی از خدا دارد و ارزش هر مؤمنی در دستگاه خدا به اندازه خواست هایش است و هرچه بخواهند بهشان می دهند. برادران یوسف گندم می خواهند، بهشان گندم می دهند. بنیامین طالب خود جناب یوسف است، به خود یوسف می رسد. این تابع خواسته های انسان است.

یکی از دعاهای مهمی که معصومین علیهم السلام به ما تعلیم کردند، دعا برای خود معصوم است. مثل صلوات که از همه ادعیه مهم تر است. هیچ دعایی به وسعت و عظمت صلوات نیست، که انسان صلوات خدای متعال را بر وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت از خدا تقاضا کند. گیرم که انسان از خدا آخرت و بهشت و نجات بخواهد، مثل محتوای همین دعاهای خوبی که در ادعیه معصومین هست، ولی هیچ کدام از اینها در رتبه صلوات نیست. انسان وقتی بزرگ می شود، طالب صلوات الهی نسبت به اولیاء معصوم می شود. این چه ربطی به بقیه خواسته های انسان دارد؟ اصلا اگر همه نیازهای ما در این عالم تأمین شد، چه به حساب می آییم؟ آن چیزی که مهم است اولیاء الهی هستند، که انسان به یک نقطه ای برسد که خواسته اش یک چنین خواسته با عظمتی بشود. لذا اجابتش هم یک اجابت مخصوصی است.

در کافی شریف نقل شده که حضرت فرمود اگر کسی یک صلوات بر وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بفرستد، خدای متعال در هزار صف از ملائکه هزار صلوات بر او می فرستد و همه مخلوقات به احترام خدای متعال بر او صلوات می فرستند و کسی که در این ثواب رغبت نکند، ما از او بیزاریم. این به خاطر عظمت دعا و وسعت این نیاز است که انسان به یک نقطه ای برسد و بزرگ بشود و بتواند نبی اکرم را ببیند که صلوات الهی بر نبی اکرم جزو خواسته هایش بشود. معنی دعا همین است.

خاصیت دعا برای امام

از جمله دعاهایی که نقل شده، دعا بر وجود مقدس امام زمان علیه السلام است؛ آن هم دعاهایی که از خودشان نقل شده. ممکن است انسان از خودش یک دعایی انشاء کند، آن هم اشکال ندارد، ولی این خیلی آدم را رشد نمی دهد. آن دعاهایی که از معصومین علیهم السلام نقل شده، خواسته های انسان را در افق فعل امام زمان قرار می دهد. امام زمان یک کارهایی می خواهند در این عالم انجام بدهند و یک مأموریتی دارند که آن مأموریت حاصل کار 124 هزار پیامبر و اوصیاء است. انسان وقتی در افق آن فعل ها و خواسته های امام زمان قرار می گیرد، با امام همراه می شود.

اگر انسان این دعاها را مکرر خواند، خاصیتش این است که خواسته هایش با امام در عالم هم جهت می شود و آن وقت می تواند برای حضرت کار کند. هر کجا که باشد می تواند در دستگاه حضرت کار کند، ولی اگر خواسته های انسان با حضرت یکی نیست، طبیعی است که وقتی کار هم می کند، دیگر نمی تواند برای حضرت کار کند. با گمان خودش با حضرت همراه می شود، ولی دنبال خواسته ها و نیازهای خودش است. یکی از خاصیت های دعای بر امام زمان همین است که انسان را هم افق می کند. البته تعبیر هم افق دقیق نیست، یعنی جنس خواسته انسان با خواسته های حضرت یکی می شود و آن آرمان های حضرت که تحقق قیام است، جزو خواسته های انسان می شود و این بسیار مهم است.

ما باید خیلی بزرگ شویم که به این خواسته ها برسیم. خواسته های ما نیازها و دان و آب خودمان هستند. این که آدم از خدای متعال آن حوائج بزرگ را بخواهد، تا به آن نقطه برسد و با وجود مقدس امام در خواسته ها هم افق بشود، نیاز به بزرگ شدن دارد. اگر انسان در آن افق قرار نگرفت، ادعا می کند که منتظر است، ولی منتظر کارهای خودش است. آن سوئی که با وجود مقدس امام زمان برداشته می شود «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ»(نمل/62) آن سوئی که مرتفع می شود کدام سوء است؟

اینکه من رفتم فلان اداره طبق میل من نبود و مثلا اگر حضرت بیایند و این را بردارند. یا مثلا رفتم بازار فلان جنس گران شده، ان شاء الله خدا امام زمان را برساند؛ طیب الله انفساکم حضرت می آید که مثلا پیاز و سیب زمینی را ارزان کند؟! بله حضرت می آیند و نعمت وفور پیدا می کند و برکات آسمان نازل می شود و گنج های زمین ظاهر می شود، ولی حضرت می آیند که این چیزها را به ما بدهند؟ یا حضرت برای یک کارهای بزرگتری می آیند؟ این مصادیق خیلی زیادی دارد. یا مثلا مشی کسی با مشی جمهوری اسلامی یکی نیست و می گوید که ان شاء الله خدا ظهور امام زمان را برساند! حضرت می آیند که تو را به خواسته ات برسانند؟! یعنی حضرت برای خواسته من می آیند، یا برای کار خودشان می آیند؟ من باید خودم را به آن افق نزدیک کنم.

خاصیت این دعاها این است که انسان به افق امام زمان نزدیک می شود، حالا می تواند برای حضرت کار کند. اگر افق نیاز انسان به خواسته های حضرت نزدیک نبود، مشغول زندگی خودش است و این هم واقعا عظمت می خواهد که یک انسانی از این خواسته ها و مأموریت های کوچک فراغت پیدا کند و آن خواسته ها و تعلقات بزرگ در انسان شکل بگیرد. اگر دعاهایی که از معصومین نقل شده، در وجود انسان به فعلیت برسد و انسان حقیقتا اهل این دعا بشود، نیازهای انسان بزرگ می شود. لذا این دعاها جزو بهترین عبادات و بهترین بندگی ها به شمار می روند. مداومت بر این دعاها توفیقات زیادی هم برای انسان می آورد.

عدم نیاز امام به دعای ما

پس اولین موضوع همین دعاست، منتها چند نکته قابل توجه است. یک نکته این است که ما وقتی برای معصوم دعا می کنیم، باید توجه داشته باشیم که معصوم هیچ احتیاجی به دعای من و شما ندارد. یک صلواتی است که معروف به صلوات کبیر است و مرحوم شیخ در مصباح المتهجد نقلش کردند. در بخشی از مقدمه این صلوات آمده «رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ يُسْتَحَبُّ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ بَعْدَ الْعَصْرِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ بِهَذِهِ الصَّلَاة»(3) مستحب است در بعد از ظهر جمعه این صلوات برای وجود مقدس حضرت فرستاده بشود.

مقدمه اش این است «اللَّهُمَّ إِنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمَا وَصَفْتَهُ فِي كِتَابِكَ حَيْثُ تَقُول » وجود مقدس نبی اکرم اوصافشان این است که خدا در قرآن فرموده و آن چیست؛ «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيم »(توبه/128) خدای متعال به ما بشارت می دهد که یک رسولی از طرف خودش مأمور کرده که این رسول از بین خودتان است، این پیامبری که مأموریت الهی دارد و با دست پر از عالم بالا آمده. رنج شما بر او سخت است و خیلی اشتیاق دارد که شما را هدایت کند. این پیامبر اینطوری است، «فَأَشْهَدُ أَنَّهُ كَذَلِك » من شهادت می دهم که این پیامبر یک چنین پیامبری است «وَ أَنَّكَ لَمْ تَأْمُرْ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهِ إِلَّا بَعْدَ أَنْ صَلَّيْتَ عَلَيْهِ أَنْتَ وَ مَلَائِكَتُكَ وَ أَنْزَلْتَ فِي مُحْكَمِ قُرآنِكَ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما».

پس نسبت این پیامبر با ما این است که از بین خود ماست و رسالتی دارد و رنج ما را نمی تواند تحمل کند و نسبت به مؤمنین مقام رأفت و رحمت دارد و نسبت به همه بندگان خدا دنبال این است که آنها را از رنج نجات بدهد و به ما دستور به صلوات بر او داده است، اما این دستور بعد از صلوات خدا و ملائکه است. قرآن کریم در باب هیچ یک از انبیاء دستور صلوات نداده و فقط در باب وجود مقدس نبی اکرم است که «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»(احزاب/56) دستور به صلوات داده و این هم بعد از صلوات خدا و ملائکه به ما دستور می دهد، که شما صلوات بفرستید.

نکته لطیفش این است که «لَا لِحَاجَةٍ إِلَى صَلَاةِ أَحَدٍ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ بَعْدَ صَلَاتِكَ عَلَيْه»  بعد از صلوات تو چه احتیاجی به صلوات مخلوقین است؟ وقتی خدای متعال صلوات می فرستد، دیگر صلوات ما چه کاره است؟ «وَ لَا إِلَى تَزْكِيَتِهِم إِيَّاهُ بَعْدَ تَزْكِيَتِك » تو این پیامبر را دائماً با صلوات از نقص ها به سمت قرب خودت پیش می بری و بر درجات او اضافه می کنی و او را تزکیه می کنی، پس دیگر چه احتیاجی به صلوات ماست؟ صلوات ما یعنی اقرار به مقامات حضرت و اعتراف به آن.

در روایات اینطوری آمده که اقرار به مقامات حضرت و تزکیه حضرت از نقص در نگاه خودمان باعث می شد که ما تطهیر شویم و این صلوات ما را پاک می کند «بَلِ الْخَلْقُ جَمِيعاً هُمُ الْمُحْتَاجُونَ إِلَى ذَلِك » مردم و خلائق محتاج هستند که بر او صلوات بفرستند، «لِأَنَّكَ جَعَلْتَهُ بَابَكَ الَّذِي لَا تَقْبَلُ لِمَنْ أَتَاكَ إِلَّا مِنْهُ» چون او را باب الله و صراطی قرار دادی که از هیچکس راه دیگری را قبول نمی کنی و همه انبیاء و اولیاء باید از وادی نبی اکرم به سمت خدا بروند. «وَ جَعَلْتَ الصَّلَاةَ عَلَيْهِ قُرْبَةً مِنْكَ وَ وَسِيلَةً إِلَيْكَ وَ زُلْفَةً عِنْدَك » باید از راه این پیامبر بیایند و صلوات بر این پیامبر آنها را مقرب می کند.

«وَ دَلَلْتَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ وَ أَمَرْتَهُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهِ لِيَزْدَادُوا بِهَا أَثَرَةً لَدَيْكَ وَ كَرَامَةً عَلَيْك » مؤمنین را به این صلوات دلالت کردی که در نزد تو کرامت پیدا کنند. نه این که ما صلوات می فرستیم و حضرت با صلوات ما نزد خدا مکرم می شود. «وَ وَكَّلْت  بِالْمُصَلِّينَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَكَ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ وَ يُبَلِّغُونَهُ صَلَاتَهُمْ وَ تَسْلِيمَهُم » یک ملائکه ای را نسبت به مصلین موکل کردی، که آنها بر این انسان ها صلوات می فرستند و سلام و صلوات آنها را به وجود مقدس نبی اکرم ابلاغ می کنند. نبی اکرم یک قوایی در عالم دارند، که این قوا ادب و سلام ما را به حضرت ابلاغ می کنند و عکس العملشان در مقابل این صلوات این است که آنها بر ما صلوات می فرستند.

پس اینطوری نیست که با صلوات ما حضرت ترفیع درجه پیدا کنند. معنایش هم این نیست که دعا مستجاب نیست. هیچ دعایی مستجاب تر از صلوات نیست و نمی شود دعا رد بشود «ادْعُوني  أَسْتَجِبْ لَكُم »(غافر/60) این مهمترین دعاست و معنا ندارد، اجابت نشود. ولی اجابتش این است که ما رشد می کنیم و مقرب می شویم. ما وقتی خواسته مان بزرگ شد و وجود مقدس نبی اکرم و عظمت شان و طرح بزرگی که خدای متعال به دست ایشان داده را دیدیم و از خدای متعال خواستیم که دائما بر ایشان صلوات بفرستد و به ایشان قدرت بدهند، خود این نیاز در انسان رفعت به وجود می آورد. انسانی که تا دیروز مشغول به نان و آب و نیازهای طبیعی خودش بود، نیازش با این صلوات اوج پیدا می کند.

پس با صلوات خود انسان بزرگ می شود، نه این که وقتی ما بر نبی اکرم صلوات می فرستیم، ترفیع درجه پیدا کنند. پس صلوات خدای متعال چه کاره است؟ «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ». یک جاهایی به ما می گویند صلوات بفرستید، مثلا حضرت خیلی سفارش کردند که هر وقت اسم من را شنیدید صلوات بفرستید و بخیل آن کسی است که اسم من بیاید و من یاد بشوم و صلوات نفرستد، ولی این برنامه حضرت برای امت سازی است. با این صلوات یک امت درست می شود. از مهمترین طرح های امت سازی همین صلوات است.

با این صلوات یک امتی دور حضرت شکل می گیرد و با حضرت سیر می کند. این مثل این است که خدای متعال می فرماید: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً»(حدید/11)؛ یک جایی خدای متعال ما را خیلی محترم می کند و می گوید چه کسی است که به خدا قرض بدهد؟ گاهی ما غفلت می کنیم و خیال می کنیم، که واقعا داریم برای خدا کاری می کنیم! اینطوری نیست. امیرالمؤمنین فرمودند: «اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(4) خدایی که می گوید به من قرض بدهید، تمام خزائن سماوات و ارض در دستش است «إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم »(حجر/21) هرچیزی خزائنش پیش ماست و همان را با یک حد و قَدَر و اندازه ای تنزل می دهیم. آن چیزی که دست ما به آن می رسد، مرحله تنزل اشیاء است و همین را برمی گردانیم به خدایی که خزائنش دست اوست. می گوید به من قرض بدهید «فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريم ». آن وقت این امکانات مضاعف می شود و به اجر کریم می رسیم، ولی معنایش این نیست که خدای متعال محتاج به قرض ماست.

«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم »(محمدصلی الله علیه و آله/7) اگر خدا را یاری کنید خدای متعال شما را یاری می کند. آیا خدای متعال محتاج به یاری ماست؟ حضرت فرمود: «اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض » این خدایی که می گوید من را یاری کنید، تمام قوای عالم لشکر اوست، احتیاجی به یاری شدن ندارد. همه قدرت های عالم از او ناشی می شود. حالا به ما قدرتی داده که می خواهیم آن را برای نصرت الهی خرج کنیم. البته پیداست که این نصرت وجود مقدس نبی اکرم و نصرت امام است. این همان نصرت خداست. اینجایی که می فرماید «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ» یعنی «ان تنصروا الامام» حضرت فرمود تمام این آیات را اینطوری معنا کنید.

پرسید آقا «وَ ما ظَلَمُونا»(بقره/57) یعنی چه؟ مگر کسی می تواند به خدا ظلم کند؟! حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَم »(5) خدای متعال خیلی بزرگتر از این است که کسی به او بتواند ظلم کند، «وَ لَكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ» خدای متعال ما را با خودش یک جوری پیوند داده که ظلم به ما ظلم به او می شود. یا در آیه «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُم »(زخرف/55) که می فرماید قوم فرعون ما را متأسف کردند و ما هم از آنها انتقام گرفتیم، حضرت توضیح دادند «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَأْسَفُ كَأَسَفِنَا وَ لَكِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِيَاءَ لِنَفْسِهِ يَأْسَفُونَ وَ يَرْضَوْنَ وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُونَ»(6) خدای متعال مثل ما خوشحال نمی شود و غصه هم نمی خورد. یک بنده هایی دارد که آن بنده ها خوشحالی و غصه دارند «فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِه» خدای متعال رضا و سخط آنها را رضا و سخط خودش قرار داده است.

این که خدای متعال می فرماید: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم»، «اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض » یعنی پیامبر من را کمک کنید، تا من کمکتان کنم. معنایش این نیست که خدای متعال به کمک ما محتاج است. معنایش این نیست که پیامبر خدا محتاج به کمک ماست، این پیامبر تمام قوای کائنات در اختیارش است و احتیاجی به من و شما ندارد.

سید ابن طاوس نقل می کند که وقتی سیدالشهداء می خواستند از مدینه به سمت مکه خارج بشوند، بزرگان و سران جن که مؤمن بودند، نزد حضرت آمدند و گفتند شما برگردید ما می رویم و به حساب اینها می رسیم. حضرت فرمودند من یک طرحی دارم که باید بروم و آن را انجام دهم. بروید و روز عاشورا بیایید ببینیم چه می شود. گفتند آقا ما کار را تمام می کنیم، سیدالشهداء فرمود اگر بنا بر این باشد، من از شما تواناتر هستم.

خدا امام بزرگوار رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند. یکی از ارباب معرفت در دوران جنگ برای ایشان پیغام داده بود که من در یک حالی هستم که الان از همینجا می توانم بساط صدام را جمع کنم. اجازه می دهید؟ امام فرمودند من خیلی وقت است در این حال هستم، ولی کار باید از مسیر خودش پیش برود. سیدالشهداء فرمودند ما یک برنامه ای داریم و من باید به کربلا بروم. کربلا پناهگاه شیعیان است. من به خدای متعال قول دادم که بروم و الا من از شما تواناتر هستم. امیرالمؤمنین فرمود اگر من دستم به سمت آسمان برود، بساط معاویه جمع می شود و کافی است دعا کنیم، ولی «عِبادٌ مُكْرَمُون *  لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْل»(انبیاء/26-27).

پس اینطور نیست که ما خیال کنیم داریم به سیدالشهداء کمک می کنیم. شب عاشورا هم که می فرمایند از تاریکی شب استفاده کنید و همه تان بروید، این هم معنایش این نیست که از شما گله می کنند. قبولتان دارند و می فرماید بهتر از شما کسی در عالم یاوری پیدا نمی شود، «لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي »(7) ولی بلند شوید و بروید، من بیعتم را برداشتم. این برای همین است که کسی که فردا می ماند احساس طلبکاری نکند. اگر در عاشورا کسی احساس طلبکاری کرد باخته است و دیگر عاشورا، عاشورا نمی شود. کما این که سیدالشهداء در گودی قتلگاه احساس بدهکاری به خدای متعال می کند. همه هستی اش را داده و دین خدا را دارد، اینطوری جلو می برد، ولی می فرماید: «يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِين ».

کسانی هم که در عاشورا هستند نسبت به امام حسین باید اینطوری باشند و الا رشد نمی کنند. آن شهیدی که خودش را طلبکار می داند، با آن شهیدی که خودش را بدهکار می داند، خیلی فرق می کند. وقتی حضرت بالای سر سعید ابن عبد الله که چوبه های تیر را به تنش خریده بود آمدند، به حضرت عرض کرد «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ وَفَيْت » حضرت به او فرمودند: «أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّة» همه کسی که اینطور نمی شود.

مستجاب ترین دعا، دعا برای امام

بنابراین همین مسئله در دعا هم هست. بهترین دعا، دعای برای امام زمان است. شکی نیست که مستجاب ترین دعا، دعا برای امام زمان است. هیچ دعایی به اندازه این دعا برای انسان رشد ایجاد نمی کند، ولی اگر ما خیال کردیم با دعای ما کار امام زمان جلو می رود، متوهم هستیم. البته این بدین معنا نیست که ما دعا نکنیم. ما مأمور هستیم. هیچ دعایی به اندازه این دعا ما را رشید نمی کند و خواسته های ما را بالغ نمی کند، ولی این که خیال کنیم با دعای ما کار حضرت جلو می رود اینطوری نیست. اگر دعا کردیم خودمان به حضرت نزدیک می شویم.

ما می خوانیم «الهی عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاء»(8) خدایا گرفتاری بزرگ شده است. این گرفتاری بزرگ چیست؟ «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء»(نمل/62) آن سوء چیست که خدای متعال با امام زمان برمی دارد؟ آن سوء سقیفه و دستگاه بنی امیه است. آن سوء را خدا برمیدارد. اگر کسی نگران از او نیست و با این بساط کنار آمده و یک رنج هایی هم برای خودش دارد، این که برای امام زمان این کار را نمی کند. «الهی عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ» آن سوئی که با وجود مقدس امام زمان برداشته می شود، این سوء هایی که ما خیال می کنیم نیست. آن سوئی است که از سقیفه ناشی شده و آن قطاع و پرده ای است که بر حقیقت ظهور امام زمان و ولایت امیرالمؤمنین افتاده است. این باید برداشته بشود. تا این پرده باشد، گرفتاری ها هست. این است که با امام زمان برداشته می شود. البته اگر او برداشته شد، همه اتفاقات خوب می افتد. آن کاری که حضرت انجام می دهند، آنقدر کار بزرگی است، که در روایات متعدد آیات معاد تأویل به ظهور شده است.

پس چنین حادثه با عظمتی می خواهد به دست امام زمان واقع بشود. ما اگر از یک طرف در نیازهای خودمان غوطه ور باشیم و از طرفی هم بگوییم منتظر ظهور امام زمان هستیم، این شوخی کردن است. عده ای خیال می کنند ظهور یعنی اینکه حاجت های من برآورده بشود. وقتی انسان با امام هم افق می شود، که اهل این دعاها باشد و در این دعا کردن ها هم بداند، امام زمان محتاج به دعای او نیست.

شیخ طوسی در کتاب غیبت روایتی نقل کردند که «سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ رَحِمَهُ اللَّهُ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ»(9) اسحاق بن یعقوب می گوید یک سلسله مسایل و مشکلاتی بود که نتوانستم حلش کنم و از محمد ابن عثمان که از نواب خاص حضرت است خواستم که نامه من را به حضرت بدهد. «فَوَرَدَ التَّوْقِيعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الدَّار» بعد توقیعی از طرف حضرت آمد؛ «أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَاب » فرمود انتفاع مردم از من در غیبت، مثل انتفاع مردم از خورشید است وقتی که پرده ابر رویش می آید، همه بهره ها باقی است و اینطوری از من بهره مند می شوند. «وَ إِنِّي لَأَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ السُّؤَالِ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ وَ لَا تَتَكَلَّفُوا عَلَى مَا قَدْ كُفِيتُمْ وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم » برای فرج خیلی دعا کنید که فرج کارهای شما هم در این فرج است. وقتی گره از آن کار فروبسته باز می شود، گره همه مومنین هم باز می شود.

یک فرجی برای وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت است، که آن فرج وقتی واقع شد، برای همه تان گشایش است. با خود این دعا ما به وسعت و فرج می رسیم. اگر شما این دعا را زیاد گفتید، خود این دعا گشایش برایتان درست می کند، ولو که ظهور واقع نشود. انسان وقتی این دعا را می کند، خودش و خواسته اش بزرگ می شود و از نیازهای کوچک فاصله می گیرد و خواسته های کوچکش هم گم می شود. این خاصیت دعا کردن است. آدم و خواسته او را بزرگ می کند. گاهی اوقات ما طوری به امور کوچک مشغول هستیم، که تا یک امری نیاید، آدم بزرگ نمی شود و با همین ها فقط سر و کله می زند و سر و کار دارد.

در  کمال الدین مرحوم صدوق آمده، «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي» (10) احمد بن اسحق بن سعد اشعری می گوید بر امام عسکری علیه السلام وارد شدم، «أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ» و قصد داشتم از جانشین ایشان سوال کنم که چه کسی است؛ «فَقَالَ لِي مُبْتَدِئاً» حضرت [قبل از سوال من] شروع کردند و بعد از فرمایش مطالبی فرمودند: «وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَةً لَا يَنْجُو فِيهَا مِنَ الْهَلَكَةِ» فرزند من  غیبتی می کند که کسی از هلاک نجات پیدا نمی کند، «إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِه» مگر کسی که خدای متعال به او ثبات قدم در اقرار به امامت امام زمان بدهد و تثبیتش کند، «وَ وَفَّقَهُ فِيهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ فَرَجِه » نجات از هلاکت منوط به این است که خدای متعال به انسان توفیق دعا برای تعجیل فرج بدهد. او ما را از هلاکت نجات می دهد و برای ما فرجی ایجاد می کند، که جزو بهترین دعاهاست و حتما هم مستجاب می شود، اما اجابتش خود ما را به حضرت نزدیک می کند. گشایش و فتح الفتوحی که برای ما می شود، این است که ما بزرگ و رشید می شویم.

در تفسیر عیاشی این روایت از امام صادق نقل شده، «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُول  أَوْحَى اللَّهُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ أَنَّهُ سَيُولَدُ لَك»(11)  به حضرت ابراهیم بشارت دادند که خدای متعال می خواهد در سن پیری به شما یک فرزندی بدهد. حضرت این را که به ساره گفتند، ساره تعجب کرد و گفت: «أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوز»(هود/72) در حالی که من نازا شدم، فرزند دار می شوم؟! «فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنَّهَا سَتَلِدُ وَ يُعَذَّبُ أَوْلَادُهَا أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الْكَلَامَ عَلَيّ»  خدا نسبت به اولیائش سخت گیری می کند، فرمودند که به او هم فرزند می دهیم و هم اینکه فرزندانش چهارصد سال به رنج می افتند، به خاطر همین انکاری که ایشان کرد. این نکته مهمی است. گاهی اوقات یک خطای ما به نسل هایمان منتقل می شود و آنها را گرفتار می کند.

«قَالَ فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ الْعَذَاب » این چهارصد سال برای بنی اسرائیل بود که گرفتار فراعنه شدند و وقتی این رنج و سختی هایشان بر بنی اسرائیل طول کشید، «ضَجُّوا وَ بَكَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً» چهل روز برای مناجات و خلوت و التماس کردن به درگاه خدا آمدند. «فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ» آن وقت خدای متعال به موسی و هارون دستور داد که بروند و بنی اسرائیل را نجات بدهند «يُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْن  فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِينَ وَ مِائَةَ سَنَة» صد و هفتاد سال از آن زمان کم شد. «وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذَا لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاه » شما هم اگر دعا نکنید کار تا منتها می رود و الا اگر دعا کردید ممکن است این اتفاق زودتر بیفتد.

در مجموع این نکته مهمی است که ما توجه داشته باشیم، امام هیچ احتیاجی به من و شما ندارد. اگر یکجایی هم با دعای ما ممکن است یک اتفاقاتی بیفتد، برای این است که خودمان رشید می شویم، خودمان قابل می شویم. آدم وقتی بزرگ می شود، کنار حضرت قرار می گیرد. روایت دارد این سوئی که از سقیفه آغاز شده، ادامه پیدا می کند و به جایی می رسد که حضرت به نقطه اضطرار می رسند و آن وقت سر به سجده می گذارند و میگویند: «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء». آن وقت خدای متعال اجازه می دهند حضرت اقدام کنند و این سوء را از عالم و از امت بردارند. با دعای خود حضرت است، که فرج اتفاق میفتد. به دعای ما که نیست.

رشد دستگاه محاسباتی جامعه مومنین با دعای یونس بن عبدالرحمن

دعا برای فرج افضل ادعیه است و حتما هم اجابت می شود و ما را به یک قله هایی می رساند، که بدون این دعا نمی توانیم به آن برسیم. اما توجه باید داشته باشیم که کار خیلی بزرگتر از این است که با ما اتفاقاتی بیافتد. قرار است چیزی شبیه قیامت برپا شود. ظهور مقدمه قیامت و مرتبه ای از مراتب قیامت است. آیات متعدد که مربوط به قیامت است، در روایات تأویل به ظهور شده. این کار بزرگ با اقدامات خود حضرت انجام می شود. حضرت در عصر غیبت با تدبیرشان دارند امت را جلو می برند. امام مثل خورشید پشت ابر دارد، امت را اداره می کند و با این اداره امت را به یک نقطه ای می رسانند که برای ظهور آماده می شود.

اتفاقاتی در امت باید بیافتد که یکی رشد قلوب است، یکی رشد دستگاه محاسبه است، یکی رشد امکانات و مقدورات و عملشان است. همه اینها باید اتفاق بیفتد تا إن شاء الله ما به ظهور نزدیک بشویم. یکی از نکات خیلی مهمش که جای گفتگو و بحث دارد، دستگاه محاسباتی انسان است. مؤمنین در عصر غیبت باید دستگاه محاسبه شان رشد کند. نمی شود با دستگاه محاسبه شیاطین زندگی کنند و بعد منتظر امام زمان باشند. ما باید جایگاه و موقف خودمان را بفهمیم. نه این که دعا نکنیم، نه این که دعا مستجاب نیست، نه اینکه دعا لقلقه لسان باش، اصلا اینطوری نیست؛ این دعا اولین اجابتی که پیدا می کند، این است که ما بزرگ می شویم.

دعای یونس بن  عبدالرحمن که یکی از دعاهای مهم است، از وجود مقدس امام رضا علیه السلام نقل شده، «أَنَّ الرِّضَا كَانَ يَأْمُرُ بِالدُّعَاءِ لِصَاحِبِ الْأَمْر بِهَذا»(12) از حضرت دو تا دعا نقل شده که یکی برای قنوت نماز جمعه است و الحمد لله خطبای ما این را نمی خوانند. به جز یک بزرگواری من ندیدم که هیچکس دیگری این دعا را بخواند. یا ندیدم سوره جمعه بخوانند. سوره جمعه و منافقون از مؤکدات روز جمعه است. دعای برای امام زمان از مؤکدات است.

دعای دوم، دعای یونس بن عبدالرحمن است «أَنَّ الرِّضَا كَانَ يَأْمُرُ بِالدُّعَاءِ لِصَاحِبِ الْأَمْر بِهَذا» این هم ابتدائا ممکن است، مثلا اعم از امام زمان علیه السلام باشد، ولی عباراتی در آن است که مثل مرحوم شیخ حر و اینها استظهارشان همین است. می فرمایند این دعا از مختصات امام زمان و دعا در حق امام زمان است. «كَانَ يَأْمُرُ» مکرر تأکید می کردند که اینطوری برای امام زمان دعا کنید. آن وقت افق هایی که در این دعا گشوده شده، کلمه به کلمه اش لطیف است. اگر انسان بر این دعا مداومت کند، طبیعی است به وسعتی می رسد که می تواند هم افق حضرت بشود.

در روایت دارد که وقتی رجعت اتفاق می افتد، حضرت بالای سر قبر مؤمنین می آیند و آنها را صدا می کنند. بعضی هایشان بلند نمی شوند، چون دوباره باید بمیرند، برایشان سخت است. اما یک عده ای به تعبیر حافظ کفنشان را پاره می کنند و همینکه حضرت عبور می کنند بر می خیزند. اینها همان کسانی هستند که اهل این دعاها هستند. کسانی که این خواسته ها در وجودشان شکل می گیرد، بهشان می گویند که دعایتان مستجاب شده و بلند شوید.

لذا یکی از برکات این دعاها رجعت انسان است. در دعای عهد که تصریح شده اگر کسی بر آن مداومت کند اهل رجعت می شود. این خیلی مهم است. یک اتفاقی در آن عصر می افتد، که سلمان ها و آنها که با امیرالمؤمنین بودند برمی گردند. آنها برمیگردند که آن دوران را درک کنند و کامل بشوند، یعنی تمام بهره ای که از وجود مقدس امیرالمؤمنین بردند، دوباره باید برگردند و در یک افق دیگری با حضرت زندگی کنند و از آن برکات برخوردار شوند. خاصیت این دعا این است که انسان وقتی به این خواسته می رسد، صدایش می زنند «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليم »(عنکبوت/5) اگر کسی در دوران فتنه و در دوران قبل از ظهور امید به آن ایام دارد که ایام لقاء الله است، باید اهل دعا باشد.

از خاصیت های این ادعیه این است که انسان اهل رجعت می شود. چون وقتی عده ای را صدا می زنند می گویند ما به آنجا رفتیم و خوش هستیم. چون هر مومنی که از دنیا می رود، آن طرف برایش بهتر از این طرف است. حضرت فرمود هر مؤمنی بعد از مرگش وضعش بهتر از دنیایش است. چون خدای متعال فرمود: «ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ» آن چیزی که پیش خداست بهتر است. طبیعی است که وقتی در فضای بهتر از این دنیا مشغول است، وقتی به او می گویند برگرد، نمی تواند برگردد. مگر اینکه اهل آن خواسته ها باشد.

پی نوشت ها:

(1) الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين، النص، ص: 18

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 91، ص: 149

(3) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 1، ص: 387

(4) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 268

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 146

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 144

(7) الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص: 91

(8) المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص: 176

(9) الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 290

(10) كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص: 384

(11) تفسير العياشي، ج 2، ص: 154

(12) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 1، ص: 409