نسخه آزمایشی
دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403 - Mon, 6 May 2024

شب سوم هيات ثارالله/ تبيين وجود حيات الدنيا و حيات الاخره در عالم ارض در آیات و روایات

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 29 تير 1402 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند. در اين جلسه اين مساله تبيين مي شود كه دو جريان امامت و دو عالمي كه برخي مختصات آن در جلسات قبل بيان شد از همين عالم ارض آغاز مي شود. آيات سوره تكاثر و برخي روايات اين نكته را نشان مي دهند كه اين دو عالم در همين دنيا وجود دارند. بهشت و جهنم مراتبي دارند و برخي ويژگي هاي آنها در اين عالم امكان تحقق ندارند و در عوالم بعد است كه متجلي مي شوند. همچنان كه بهشت و جهنم در آخرت متناسب با درجات ايمان متفاوت است، در اين دنيا نيز مراتب متفاوتي متناسب با درجات ايمان تجلي پيدا مي كند.

مبدا حيات الدنيا و حيات الاخره

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين .در جلسات گذشته اجمالا اشاره کردیم که بر محور دو جریان امامت، امامت ائمه ای که به تعبیر قرآن با امر الهی در عالم کار می کنند «أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»(انبياء/73) و با این فرمان مردم و امت خودشان را هدایت می کنند و در وادی هدایت سیر می دهند و هدايت ائمه ای که «يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»(قصص/41)، دو عالم شكل مي گيرد. به تعبیر زیبای امام حسین ارواحنا فداه «إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا»(1) دو امام است. بر محور این دو دعوت، یک عالم هدایت و یک عالم ضلال بر پا می شود.

بر محور این دو امام، دو امت ساخته می شود و به تعبیر دیگر دو عالم درست می شود. ممکن است ما ابتدائا توجه هم نداشته باشیم، ولي واقعا بر محور این دو امام، دو عالم به پا می شود. وقتی خدای متعال این دو امام و امت شان را امداد و کمک می کند، یک عالم برای این امام و امت و یک عالمی هم برای آن امام و امت می سازد. این نكته در معارف عمومی ما در عالم بعد که عالم برزخ و قیامت است، کاملا روشن است. همه قبول دارند که در عالم بعد، دو تا عالم است؛ جهنم است و بهشت. یعنی فرهنگ عمومی همه مومنین معتقد به همین است. فرهنگی که از قرآن و معارف گرفتند، این است که وقتی ما وارد عالم قیامت می شویم، در انتها دو جهان می شود؛ بهشت و جهنم. یک عده وارد بهشت می شوند و یک عده وارد جهنم می شوند. این عالم متناسب با بهشتی هاست و آن عالم متناسب با جهنمی هاست. یک عالم متناسب با شیطنت و یک عالم متناسب با بندگی است. یک عالم دیگری خلق شده كه این عالم بعد از این دنیا برای همه ما واضح و روشن است.

از معارف نورانی قرآن و اهل بیت استفاده می شود، که وقتی در همین عالم ارض هستیم، دو عالم برای این دو امام به پا می شود. یک عالم حیات الدنیاست و یک عالم حیات الاخره است. ولو این که هر دوی اینها در عالم ارض است، ولي یکی عالمی است بر محو شیاطین و ديگري عالمی است بر محور انبیاء و معصومین علیهم السلام. دو عالم، دو تا جهان و دو فضا در همین عالم ارض شکل می گیرد. عده ای وارد فضای اول در این جهان می شوند و عده ای وارد آن عالم می شوند. این دو امتی که ساخته می شود، درست است كه هر دو در عالم ارض اند و به حسب ظاهر هم ممکن است با هم رفت و آمد و نشست و برخاست و مراوده داشته باشند و قرارداد با هم ببندند، [اما] روابط اين دو امت تا قبل از ظهور اینگونه است. قطعا این دو عالم با هم روابط و پیوستگی هایی دارند، ولی دو عالم هستند. دو جهان بر محور امام در همین دنیا خلق می شود و لذا آنهایی که دعوت امام را اجابت می کنند، وارد عالم امام خودشان می شوند.

سیدالشهداء اینطور آیه «يَوْمَ  نَدْعُوا كُلَ  أُناسٍ  بِإِمامِهِمْ»(اسراء/71) را معنا فرمودند. در قیامت ما مردم را با امامشان در صحنه محشر دعوت می کنیم. پیروان امیرالمومنین بیایند و پیروان معاویه هم بیایند. اینطوری صدا می زنند. یک معنای باطنی تری هم دارد، ولی ظاهرش همین است. معنای باطنی تر آيه را اگر خواستید در داستان حضرت ابراهیم ملاحظه کنید. خدای متعال به ایشان تعلیم فرمود كه چگونه این پرنده ها را زنده کند. حضرت ابراهیم علیه السلام این ها را بو خودش انس داد و بعد صدایشان زد؛ «يَوْمَ  نَدْعُوا كُلَ  أُناسٍ  بِإِمامِهِمْ»(اسراء/71) با امامشان در محشر می آیند، حول امامشان جمع می شوند. همینطوری که در این دنیا یک عده ای به امام حسین علیه السلام نزدیکترند و یک عده ای دورترند، ولی همگي در امت امام حسین اند، آنجا هم همینطور است. امت امام حسین با حضرت می آیند و امت یزید هم با یزید مي آيند. یک عده ای نزدیکتر و یک عده دورتر هستند، ولی دو امت هستند.

امام حسین علیه السلام برای توضیح این آیه فرمودند: «إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا». پس يك طرف یک امام است كه دعوتی دارد و اين دعوت اجابت می شود. آن طرف هم همينگونه است. حضرت فرمودند: «هَؤُلَاءِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَؤُلَاءِ فِي النَّارِ» نه اينكه در قیامت فقط اینها در بهشت اند آنها در جهنم، بلكه از الان دو عالم است. از همینجا شروع می شود. نمی خواهیم بگوییم آن بحثی که در قرآن هست، که در قیامت جهنم و بهشت عرضه می شود و مومنین وارد بهشت می شوند و جهنمی ها وارد جهنم مي شوند، این را نمی خواهیم انکار کنیم. در قیامت پرده ها كنار می رود و یک مواجهه خاصی با جهنم پیدا می شود، ولی از همین دنیا این دو عالم هست. یکي عالم نعیم است «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي  نَعيم »(انفطار/13) و يکی عالم جحیم «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي  جَحيم »(انفطار/14). حضرت فرمود بر محور این دو امام، بهشت و جهنم به پا می شود. وادی هدایت وادی بهشت است و وادی ضلالت وادی جهنم است. بعد حضرت این آیه شریفه را خواندند: «فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ»(شوري/7). الان محیط امام حق بهشت است. آن طرف هم جهنم است. حالا یک مقداری این را توضیح بدهیم.

حيات الاخره، محيط ولايت امام حق

روایت در این زمینه زیاد است. آنهايي که واضح تر است، را من اشاره می کنم. در کتاب محاسن برقی نقل کرده که موسی بن بکر می گوید در محضر امام صادق علیه السلام بودیم كه یک کسی در مجلس به امام عرض کرد: «أَسْأَلُ اللَّهَ الْجَنَّةَ»(2) از خدا می خواهم ما را وارد بهشت کند. حضرت فرمودند: «أَنْتُمْ  فِي  الْجَنَّةِ» شما الان در بهشت هستید، «فَاسْأَلُوا اللَّهَ أَنْ لَا يُخْرِجَكُمْ مِنْهَا» از خدا بخواهید شما را از بهشت بیرون نکند. «فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاكَ نَحْنُ فِي الدُّنْيَا» آنها نيز همین تصور ابتدایی ما را داشتند که بهشت بعد از این است و ما هنوز در دنیا هستیم.  «فَقَالَ أَ لَسْتُمْ تُقِرُّونَ بِإِمَامَتِنَا» حضرت فرمودند: اقرار به امامت ما نمی کنید؟ «قَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَذَا مَعْنَى الْجَنَّةِ الَّذِي مَنْ أَقَرَّ بِهِ كَانَ فِي الْجَنَّةِ» بهشت ولایت ماست، هر کسی اقرار کند در بهشت است. محیط ولایت امام حق، محیط ولایت امیرالمومنین بهشت است، «فَاسْأَلُوا اللَّهَ أَنْ لَا يَسْلُبَكُم».

منتها بهشت مراتبی دارد. یک مرتبه اش در عوالم بعد آشکار می شود. اینجا اصلا امکان آشکار شدنش نیست. ظرف دنیا ظرف تحقق آن منزلت از بهشت نیست. کما اینکه بهشتی ها در خود عالم بهشت هم مراتبي دارند. مگر کسی که در مرتبه اول ایمان است، با آن کسی که در مرتبه دهم ایمان است، بهشت شان یکی است؟ قطعا بهشت شان متفاوت است و اگر بهشت شان را جابجا کنید، نه این لذت می برد و نه او لذت می برد. كسي که در درجه یک ایمان است، از بهشت درجه ديگري معلوم نیست، لذت ببرد. بلوغی در آن حد ندارد که لذت ببرد. آن كسي که در درجه ده ایمان است، اگر تنزلش بدهید، رنج می برد. بهشت است، ولی برای او یک بهشت دیگری است. در احوال مرحوم آسید عبدالکریم کفاش نقل شده كه حضرت به او فرمودند، این بهشت شماست. گفت آقا شما هم آنجا هستید؟ حضرت فرموده بودند؛ نه. گفت من این بهشتی را که شما نباشید، نمی خواهم.

دنیای سعید بن عبدالله را ببینید، که سیزده چوبه تیر را به تنش می خرد، نماز كه تمام می شود روی زمین مي افتد، وقتی حضرت به بالينش می آیند، خودش را بدهکار می داند و می گوید: «أَ وَفَيْتُ  يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه » حضرت می فرمایند: «أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّة» کسی که ارتباطش اینطوری با امامش قوی است، آنجا هم بهشتش امام حسین است.

درجات ايمان و تفاوت در تجليات

البته روایات را ملاحظه کرده اید. وجود مقدس نبی اکرم به عمویشان جناب عباس یک مطلبی را فرمودند. آنجا دارد خدا بهشت را از نور سیدالشهداء آفرید و تمام مقامات بهشت از نور سیدالشهداء آفریده شده اند، لذا آنجا همه مهمان امام حسین هستند. منتها درجات حضور و غیبت فرق می کند. بهشت درجات دارد. پایین تری ها از بالاتري ها بی خبرند و رزق هایشان هم متفاوت است. اين روايت را مکرر تقدیم کرده ام؛ «أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ  رَبَّهُمْ  مِنْ  مَنَازِلِهِمْ  فِي الْجَنَّةِ»(3) این لذت بالاترین لذت بهشتی هاست. هر کجا هستند از همان منزلگاه خودشان پرده كنار می رود و با خدا ملاقات دارند و خدا را زیارت می کنند. خیلی تعبیر عجیبی است. مگر خدا را می شود دید؟ مگر خدا زیارت کردنی است؟

اباصلت از امام رضا علیه السلام سوال کرد، یابن رسول الله از شما معصومين نقل شده است كه مومن در بهشت خدا را زیارت می کند. مومن درجه یک، درجه دو، درجه ده هرکجا هستند، یکی از نعمت های بهشتی زیارت خداست، خدای خودشان را می بینند و ملاقات میکنند. حضرت فرمود، ما گفته ایم. بعد حضرت توضیح دادند و فرمودند، زیارت الله بدون حجاب نیست، ولی سهم ما نیست. همه مومنین با همه درجاتشان خدا را که زیارت می کنند، از ورای حجاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. حضرت اینطوری توضیح دادند. خدای متعال وقتی این پیامبر گرامی را در قرآن معرفی می کند، می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ »(فتح/10) آنهایی که با تو بیعت می کنند، فقط با خدا بیعت می کنند، دست خدا بالای دستشان است. در حالی که پیامبر با آنها بیعت کرده است، آنها با خدا بیعت کرده اند. گفته اند سبک بیعت حضرت یک جوری بوده است كه دستشان را بالا می گرفتند. ید الله این پیامبری است که دستش دست خداست. بیعت با او بیعت با خداست.

یک جای دیگر می فرماید: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه »(نساء/80) این رسول را اطاعت کنید این عین اطاعت خداست. این معنایش این است كه العیاذبالله پیامبر خدا هستند؟! قطعا معنایش این نیست. معنایش این است خدای متعال در پیامبرش حلول کرده است؟! قطعا معنایش این نیست. ولی یک ارتباط خاصی بین این پیامبر و خداست. در بعضی روایات دارد «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ  فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَه حَيْثُ يَقُولُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ  وَ الَّذِينَ آمَنُوا»(4). البته باز هم ما معنا را نمی فهمیم، ولی یک معنایی است دیگر. خدای متعال ما را با خودش قاطی کرده است. این ترکیب شیمیایی که نیست، یک جور ارتباط است. جوری ما را با خودش مرتبط کرده که ولایت ما را ولایت خودش قرار داده است.

ولایت شما با خداست و با رسول و با آن مومنی که دائما در حال صلات است و دائما در حال رکوع زکات می دهد. این یک بار نبوده بلكه دائما بوده است. امیرالمومنین دائما در حال سجده اند و دائماً از خزائن رحمت الهی برداشت می کنند و در همان حال رکوع توجه شان از خدا قطع نمی شود. زکات به همه عالم می دهند. این امام ماست. امام رضا یک جمله هم اضافه کردند و گفتند، همین آقایی که خدا فرموده دستش دست خداست و بیعت با او بیعت با خداست و اطاعتش اطاعت خداست، خودش فرموده: «مَنْ  زَارَنِي  فِي  حَيَاتِي  أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ» اگر کسی به زیارت من در دوره حیاتم یا بعد از حیاتم موفق بشود، خدا را زیارت کرده است.

پس مومنین در درجات مختلف یکی از بهترین نعمت هایشان این است که پرده كنار می رود و هركس متناسب با درجه ایمان خودش وجود مقدس نبی اکرم را زیارت می کند، کما اینکه در دنیا هم همینطور است. سلمان وقتی محضر امیرالمومنین می رسد، تلقی اش از حضرت تلقی ما نیست. الان ما حرم می رویم، همه در حرم یک جورند؟ حرمی که ملائکه در آن رفت و آمد می کنند، انبیاء گشت و گذار دارند، حرمي كه رحمت خدا در آن نازل می شود، بیت النور است. ما در و دیوارش را زیارت می کنیم، یک ارتباط روحی هم برقرار می کنیم و قطعا دست خالی هم برنمی گردیم، ولی آن کسی كه وارد باطن ملکوت حرم مي شود و از ملکوتش هم بالا می رود و به عرش می رسد و مقام عرشی سیدالشهداء را زیارت می کند، با آن کسی که مقام فرشی سیدالشهداء را زیارت می کند، یکی است؟ هر دو هم زائرند. یکی ثواب یک حج و ديگري ثواب هفتاد هزار حج را دارد و اين بخاطر درجات ایمان است.

پس تمام درجات بهشت از نور سیدالشهداء خلق شده است، شعاع وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. تمام بهشتی ها در مراتب خودشان وارد بهشت شدند و از نعمت های بهشتی از جمله از لقاء و زیارت وجود مقدس نبی اکرم برخوردارند. همه بهشتی ها اینطوری اند. اين زيارت بزرگترین رزق بهشتی و لذت بهشتی هاست. زیارت خالق با زیارت مخلوق فرق می کند. وقتی مومن شدی، لذتت در زیارت خالق است، نه در زيارت مخلوق؛ درجات هم دارند. لذا در یک روایتی که استاد ما آيت الله مصباح می خواندند -و الان مصدرش يادم نيست- می فرمودند بهشتی ها در بهشت که می روند، متناسب با درجاتشان سیدالشهداء برایشان تجلی می کند. بعضی ها روزی یک بار، بعضی ها سالی یک بار، بعضی ها چند صد سال یک بار حضرت برايشان تجلي مي كند. آنقدر این تجلی برایشان لذت بخش است که همه نعمت های بهشتی یادشان می رود، غرق در لذت اند و منتظر جلوه دوباره امام حسین اند. همه چیز را فراموش می کنند، به طوری که حور و قصور به خدا شکایت می کنند، كه اینها ما را علاف خودشان کرده اند. به تعبیر ما، مشغول کار خودشان اند.

پس ببینید در بهشت هم درجات بهشتی ها یکسان نیست و درک شان از بهشت یکسان نیست. در دنیا هم همینطور است. آن بهشت تا دنیا کشیده شده، معنایش این نیست که بهشت در دنیا کشیده شده و الان هم مومنین در بهشت اند، پس دیگر بهشت آخرت نیست. چرا بهشت آخرت هم هست و آن درجاتش بالاتر است.

این آیه را مختلف معنا کرده اند. یک معنایی که از این آیه شده این است كه خدای متعال در قرآن می فرماید: «رَبِّ أَرِني  أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني  وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني  فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى  صَعِقا»(اعراف/143) حضرت موسای کلیم از خدا خواست می خواهم به تو نظر کنم. گفتند نمی شود، آدم پیامبر باشد و خدای خودش را نبیند؟ خدای متعال فرمود، هرگز و لکن به کوه نگاه کن. اگر در جای خودش قرار گرفت، «فَسَوْفَ تَراني» اینجا را مختلف معنا کرده اند. از يك سطح معنايي که بعضی از روایات کرده اند تا معانی لطیف تری که در برخي ديگر از معارف و روایات است.

از این بیان كه اين سخن را حضرت موسی از زبان امتش گفته اند و خودشان می دانستند كه نمی شود خدا را ببیند، تا آن بیان كه حضرت دنبال این رویت ظاهری نبودند. حتما خدای متعال را می شود، رویت نمود؛ امیرالمومنین فرمود: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه »(5) خدایی که نبینم را عبات نمی کنم. اختلاف در چیست؟ چطوری می شود ديد، «لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان» حقیقت ایمان در وجود انسان كه محقق شد، در این حقیقت ایمان، اتصال و ارتباط و لقائی حاصل می شود كه خیلی هم تا آدم به آن نرسد، نمی فهمد چیست. قطعا از این جنس ملاقات های دو تا جسم و مخلوق نيست که خدای متعال را به آن تشبیه کنیم، ولی با حقیقت ایمان یک رویت قلبی واقع می شود.

ظاهرا بعید نیست حضرت موسی یک چنین رویتی می خواستند. ولی آيا رویت خدای متعال بدون حجاب برای ما ممکن است؟ بعضی ها از این ادعاها خیلی کرده اند، ولي از روایات و ادله ما استفاده می شود، بدون حجاب چهارده معصوم اين رويت برای احدی ممکن نیست. واقعا خدا را دارد زیارت می کند، اما از ورای حجاب امیرالمومنین. لذا در روایات دارد موسای کلیم هم همین را می خواستند. می خواست خدا را در اعظم آیاتش؛ «مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي »(6) و در آن مقام رويت كند. خدای متعال فرمود در این دنیا نمی شود. یک مراتبی از ملاقات امیرالمومنین در عالم آخرت است. سلمان هم که باشی یک مراتبی از لقاء امیرالمومنین را رويت مي كني، كه برای ما لقاء الله است، ولي برای خودشان لقاء الله چه معنایی دارد را ما نمی فهمیم.

فرمود: «أَرَاهُ اللَّهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ مَا أَحَب »(7) خدای متعال از نور عظمت خودش آن چه می خواست به این پیامبرش  ارائه کرد، «وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُه »(8). این عنایتی است که به ایشان شده است. «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا * رَسُولًا»(طلاق/10-11) از پس پرده او می شود با خدا مواجه شد. مواجهه بی پرده با خدا برای ما مقدور نیست. بنابراین اگر گفته می شود که در همین دنیا بهشت و جهنمی هست و آنهایی که با امام راه می روند، الان وارد بهشت شدند و آنهایی که با دستگاه دیگران راه می روند، الان در جهنم هستند، معنایش این نیست كه جهنم همه اش در این عالم است، اصلا شدنی نیست. یک منزلتی از جهنم همینجاست. یک منزلتی از بهشت همینجاست. این روایت همین را می خواهد بگوید.

یک روایت دیگر به همین مضمون بخوانم، این روایت در شرح الاخبار قاضی نعمان مغربی صاحب دعائم الاسلام است، عبدالحمید بن سعید می گوید، «سَمِعنِي أبُو عَبدِ اللّه »(9) امام صادق علیه السلام از من شنیدند که می گفتم «وَ أنَا اَقُولُ أَسأَلُ اللّهَ الجَّنَة» از خدا می خواهم من را به بهشت ببرد. «فَقَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّد أَنتَ وَ اللّهِ فِي الجَّنَةِ» تو الان در بهشت هستی، «فَاسأَلُ اللّهَ أَن لَا يَخرِجُكَ مِنهَا» از خدا بخواه تو را بیرون نبرد. «قُلتُ وَ كَيفَ ذَلِك جُعِلتُ فِدَاكَ »، چطوری من در بهشت هستم؟ حضرت فرمود: «مَن كَانَ فِي وَلَايَتِنَا فَهُوَ فِي الجَّنَةِ» الان در بهشت است. اینکه ما لذتش را کم می بریم، چون عالم اختلاط است، با دستگاه شیطان قاطی می شویم، آدم اگر این خلط را از بین ببرد، غرق در لذت حضور می شود. «فَاسأَلُوا اللّهَ أَن لَا يَخرِجُكُم مِنهَا اِلى وَلَايَةِ عَدُوِّنَا»، از خدا بخواهید شما را از بهشت به جهنم نبرد. جهنم کجاست؟ «وَلَايَةِ عَدُوِّنَا».

پس دو عالم به پا می شود. الان هم هست. لذا تعبیر نورانی قرآن در سوره قاف این است كه می فرماید: «لَقَدْ كُنْتَ في  غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد»(ق/22) تو در غفلت از این صحنه بودی، پرده را از جلوی چشمت برداشتیم، غطاء و حجاب را برداشتیم و تیزبین شدی و حالا داری می بینی. مرحوم علامه طباطبایی یک بیانی در تفسیر دارند كه می فرمایند، غفلت آنجایی است که هست و آدم به آن توجه نمی کند و الا اگر نباشد که غفلتی نیست. البته جور دیگر هم می شود آیه را معنا کرد.

ايجاد محيط لهو و غفلت از نعيم

یک بار دیگر سوره مبارکه تكاثر را سريع ترجمه کنم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم  * أَلْهاكُمُ التَّكاثُر * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر» شما را الهاء کرد، یعنی حواستان را از یک امر مهمی پرت کرد، غافلتان کرد. لهو یعنی آدم به یک چیزی مشغول شود و از امر مهمي غافل بشود. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّه »(منافقون/9) مالتان و فرزندتان لهوتان نشود. یعنی شما را از ذكر الله غافل نکند. یک بساط تکاثری در عالم به پا شده و شما را به لهو انداخته است. این تکاثر شما را از چه چیزی غافل کرد؟ از آیه آخر سوره، «عَنِ النَّعيم ». تکاثر حواستان را پرت کرد، این بساط تکاثر بساط شیطان است. شیطان در عالم سفره تکاثر پهن می کند. یک جهانی درست می کند، که از مختصات عالم دنیا این است «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»(حديد/20).

عالم تکیه به امکانات و جمع کردن امکانات می شود، عالم تکاثر. آدم وقتی برای امکانات حساب و کتاب باز می کند و خودش را هم مالک می بیند و امکانات را عامل فخر و عزت خودش می داند، تمام تلاشش این است كه بیشتر جمع کند. شیطان یک عالم تکاثر درست می کند، که یک عالم لهو هم هست و شما را غافل می کند. سوره جمعه خاطر مبارکتان هست، «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقين »(جمعه/11) پیامبر ما اينها وقتی لهو و تجارت می بینند شما را ایستاده در حال نماز جمعه رها می کنند. این منافقین و بی انصاف ها برای این که مردم دور این پیامبر جمع نشوند و نماز حضرت و عالم ذکر به پا نشود، اين کار را مي كنند. حضرت می خواهند عالم را مسجد کنند، آنها هم مي خواهند عالم ميكده بشود و همه مست لا یعقل باشند.

همیني که امروز در دنیا می بینید؛ از اول هم همين بوده است. این لهو و تجارتی که به پا می کردند، ظاهرش این جمعه بازار طبل و دهل بوده است. این طبل و دهل لهوی است که آدم ها را از پیامبر خدا می کَنَد [و الا اصل] لهو خود ائمه نارند، حقیقت تجارت دنیایی خودشان هستند، بقیه فرع آنها. یک عالم لهو به پا می کنند، تا مردم از وجود مقدس امیرالمومنین کنده بشوند. غرض آنها از عالم لهو کندن است. برای این که امت را از امام بکَنَند، لهو به پا می کنند. در روایت است که حضرت آدم به هابیلی ها فرمود با قابیلی ها نشست و برخواست نکنید، با آنها رفت و آمد نکنید؛ در دو منطقه بودند. شیطان برای این که اینها را بیاورد و با قابیلی ها قاطی کند و فاسدشان کند، موسیقی را ایجاد کرد. این ابزاری بود برای این که مومنین را در فضای آدم های اهل غفلت بکشد.

پس یک بساط لهو به پا می کنند. گاهی وسعت لهوشان هم به اندازه یک دنیاست. یک تمدن است كه سر و ته اش لهو است. از این طرف كه وارد و از آن طرفش که خارج شويد، مست تر می شوید. دیده اید یک شهربازی هایی در اروپا هست كه می گویند گاهی ده پانزده روز طول می کشد کسی از این طرفش برود از آن طرفش بيرون بیاید. از این طرف مست می رود، از آن طرف لا یعقل بيرون می آید. غرق در دنیا مي شود. حالا فقط این شهربازی نیست. این مال های بزرگ که همه تفریحات همانجا می رود، همین است دیگر. یک تمدن درست می کنند كه از این طرفش بروی و از آن طرفش بيرون بیایی، چهل سال طول می کشد. ولی همه اش وادی تیه و سرگردانی است. بنی اسرائیل وقتی از حضرت موسای کلیم تخلف کردند، وارد وادی تیه شده بودند. چهل سال در بیابان می چرخیدند. روایت دارد آنهایی که رفتند و حضرت امیر را رها کردند، دچار تیه شدند. اینها الان هزار و چهارصد سال است، دارند می چرخند و هنوز همان جای اول شان هستند.

پس شیطان یک بساط لهوی از طریق تکاثر به پا می کند. عالمی که همه اش تکاثر است و هیچی در آن نیست. حقیقتی ندارد. همه مسابقه می دهند سر این که بیشتر آشغال جمع کنند. هیچی هم به دردشان نمی خورد. حالا این توضیح دارد. آن وقت این داستان لهوی که اینها به پا می کنند، مال دوره طفولیت نیست، «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر» شيطان تا شما را به قبرستان نرساند، رها نمی کند. این شیطان های امروز از قبل از تولد برای بچه نقشه دارند تا دوران بازنشستگی و خانه سالمندانش و بعد هم تا قبرستان بدرقه اش می کنند. این طرحشان است.

قرآن می فرماید دو جا پرده كنار می رود و می فهمید که نباید در فرصت عالم ارض مشغول به این لهو و تکاثر می شدید. آن دو جا کجاست؟ «كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُون  * ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُون »(تکاثر/3-4) یکی اول برزخ است و یکی اول قیامت که دو پرده از انسان برداشته می شود. آن موقع می فهمید كه اشتباه کردید. ولی قرآن یک تعبیری دارد، می فرماید: «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقين * لَتَرَوُنَّ الْجَحيم  »(تکاثر/5-6) نمی خواهد به برزخ و قیامت برسيد. اگر شما اهل علم الیقین بودید، در همین دنیا و قبل از برزخ و قبل از قیامت می دیدید که این وادی تکاثر و الهایی که شیطان و سقیفه درست کرده، تا شما را از امیرالمومنین جدا کند، عین جهنم است. جهنم را با علم الیقین می دیدید.

امیرالمومنین می فرماید: «كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمُونَ»، «وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِيهَا مُعَذَّبُون »(10) متقین الان بهشت و جهنم را می بینند. آن جوانی که به حضرت عرض کرد: «أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِنا» حضرت فرمودند علامتش چیست؟ گفت آقا من شبها خواب ندارم، جهنم را می بینم، بهشت را می بینم. بگویم بهشتی ها و جهنمی های مجلستان چه کسانی اند؟ این علم الیقین است. اگر شما علم الیقین داشتید، همان موقع که شیطان شما را دعوت می کرد، بنی امیه شما را دعوت به تکاثر و لهو می کردند، همان موقع می فهمیديد این وادی، وادی جهنم است و جهنم را مي ديديد.

بعد یک هشداری می دهد، می فرماید یک وقتی پرده از جلوی چشمتان کنار می رود که خودتان را وسط جهنم می بینید، «لَقَدْ كُنْتَ في  غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد» دو مرتبه پرده برای شما که علم الیقین نداشتید، كنار می رود؛ یکی در اول برزخ است و ديگري در اول قیامت است. کسانی که اهل علم الیقین نبودند در قیامت بعد از آن دو پرده، با عین الیقین می بینند كه وسط جهنم اند «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقين »(تکاثر/7). می بینید تکاثر طرح سقیفه عین جهنم است.

قرآن می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار * جَهَنَّم »(ابراهيم/28-29) این حکایت از نظر قرآن داستان سقیفه است. پیامبر ما دیدی اینها کلمه نعمت را برداشتند و جایش کلمه کفر را گذاشتند. این آقا ولایتش محیط نعمت بود و آن محیطش محیط کفر بود. قومشان را بردند زیر چتر این کلمه کفر که دار بوار است. دار بوار یعنی هیچی در آن سبز نمی شود. هرچه بذر بپاشید، فاسد می شود. رویشی نیست. عبادت و ریاضت خاصیتی ندارد. زهد خاصیتی ندارد. اینجا دو رکعت نمازش آدم را بهشتی می کند و آنجا هفتاد سالش به درد نمی خورد. این دار بوار کجاست؟ مردم را از الان در دار بوار بردند كه جهنم است؛ نه این که بعدا می برند. شاهدش هم این است «يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار» در قیامت یک مواجهه ای دارند.

پس آنهایی که وارد وادی الهاء و تکاثر شدند و در بازی شیطان و سقیفه افتادند، الان در جهنم هستند. آنجا كه پرده ها در برزخ و قيامت كنار مي رود، به شما می گویند، مگر وادی نعیم در دنیا نبود که در وادی الهاء و تكاثر و جهنم رفتید؟! «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم » فرصت دنیا فرصت رسیدن به این نعیم است. فرصت رفتن در وادی نعیم است. مقابلش وادی الهاء و تکاثر است، که شیطان به پا می کند.

از الان این دو وادی در عالم است. خدای متعال برای دو امام دو عالم خلق می کند. بعضي مختصاتش را اشاره کردم و ان شاء الله موارد دیگرش را هم اشاره می کنم. این نعیم هم در این سوره خیلی واضح است كه مقصود پوشیدنی ها و خوردنی ها نیست. شما باید به این نعیم می رسیدید و این نعیم هم در همین دنیاست. اگر در این دنیا نبود، جا نداشت كه از ما بپرسند، چرا با امام راه نرفتید. خب امام در اين دنیا نبود. امام رضا علیه السلام فرمود: نعیم ما هستیم. در این دنیا یک نعیم است که امام رضا فرمودند ما نعیم هستيم و یک دار تکاثر و لهو هم است و هر دویش هم اینجاست.

پس وقتی در قیامت پرده كنار می رود، خودت را وسط جهنم می بینی. می گویند مگر نعیم در دنيا نبود؟! مگر دو در نبود كه یکي به روی بهشت و یکي به روی جهنم باز مي شد، چرا رفتی در وادی جهنم؟! مگر وادی بهشت نبود؟! اگر امیرالمومنین که باب الله و صراط الله و سبيل الله است نبود، می گفتید من نمی توانستم در بهشت بروم. ولی وقتی امیرالمومنین هست، به آدم می گویند مگر درِ بهشت باز نبود؟! چرا جهنم رفتی؟! خدا می خواهد ما را به بهشت ببرد. فرمود الان وسط بهشتيد. چرا کفران می کنید؟! او خود جهنم است. از بهشت بیرونت نیاورد. این دو از همینجا شروع می شود. در عالم ارض بهشت و جهنم است. نعیم و جحیم است، دو امام و دو دعوت و دو مسیر است.

بعضی دوستان سوال کردند که کدام آیات قرآن می گوید الان بهشت و جهنم است و الان ما در بهشت و جهنم هستیم که یک مقداری ترجمه کردم. بله؛ معرفت عمومی همین است که ما با کفار در يك دنیاییم و وقتی در عالم آخرت می رویم، بهشت و جهنم است. نه، در همین دنیا هم دو عالم است و دو نفر بغل دست هم نشستند، یکی در بهشت و یکی در جهنم باشد. دو نفر پشت سر حضرت امیر نماز می خوانند و یکی وسط بهشت است و ديگري وسط جهنم است. به ظاهر هر دو هم کنار هم در صف جماعت ایستادند. دو نفر در صفین کنار امیرالمومنین اند؛ خوارج هستند، مالک  اشتر هم هست. یکی الان وسط بهشت است و یکی هم الان وسط جهنم است. پرده که کنار برود می بینی.

حضرت به او می گویند از یک قدمی خیمه معاویه برگرد و او شمشیر را غلاف می کند و برمیگردد. این صفت بهشتی هاست. آن یکی را می گویند قرآن سر نيزه كردن مكر است، می گوید نه؛ لا حکم الا لله! و حضرت ناچار حكميت را قبول می کنند. بعد از اينكه از حکمیت معاویه بیرون می آید، به حضرت می گویند تو کافر شده ای! این الان وسط جهنم است. صفاتش هم صفات جهنمی هاست. بعد هم می شود شمری که در  کربلا مي آيد و آن جنایت را می کند. او نيز در صفین بوده، ولي یکی بهشتی و یکی جهنمی است.

تمام دعوت حضرت دعوت به حیات الاخره است. بساط حیات الدنیایی که شیطان به پا کرده و نمی گذارد مردم با امیرالمومنین راه بروند را حضرت می خواهند جمع کنند. و جمع هم کردند. یک سفره ای پهن کردند که هر کسی به امام حسین علیه السلام گره می خورد، از آن لهو و تکاثر جدا می شود. فضای عزای سیدالشهداء در عالم فضايی معنوی است، که هرکسی واردش شد، از لهو و تکاثر جدا می کند. ظاهرش این است و همه مخلوقات هم به تدریج وارد می شوند؛ حتی دارد كه «مَن فِی النَّار»(11) هم بر سیدالشهداء گریه می کنند. جهنمی ها هم با گريه بر سيدالشهداء از جهنم بیرون می آیند، الا سه دسته که همان همان ناکثین و قاسطین و مارقین اند. السلام عليك يا ابا عبد الله.

پي نوشت ها:

(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 153

(2) المحاسن، ج 1، ص: 161

(3) التوحيد (للصدوق)، ص: 117

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 146

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 98

(6) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 77

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 98

(8) تفسير العياشي، ج 2، ص: 211

(9) شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج 3، ص: 494

(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 53

(11) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 4، ص: 575 (فی المصدر: مَنْ يَنْقَلِبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّار)