نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

جلسه اول دفتر آیت الله وحید/ محبت امام، تنها راه رسیدن به محبت و معرفت خداوند

متن زیر سخنان جلسه اول آیت الله میرباقری به تاریخ 26 شهریورماه 97 است، که به مناسبت ماه محرم در دفتر آیت الله وحید ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خداوند متعال راه رسیدن به شناخت و پیدا کردن محبت نسبت به خودش را در مسیر محبت به اولیاء الهی قرار داده است و تنها کسانی می توانند به این مقام حب برسند که از این راه وارد شوند؛ اگر شخصی به خدا ایمان پیدا کند، ثمره اش باید افزایش محبت نسبت به اولیاء الهی باشد به طوری که مدار زندگی شخص، حول محور امام تشکیل شود. اگر شخصی محبت به امام را نداشته باشد و دستورات امام را نادیده بگیرد، هرچقدر هم که در ظاهر عبادت خدا را انجام دهد نمی تواند به مقام حقیقی محبت و معرفت خداوند دست پیدا کند چرا که مسیر درستی را برای رسیدن به این امر در پیش نگرفته است. 

مقام محبت

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. «مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اَللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اَللَّهَ». یکی و شاید تنها مقصد مهمی که برای ما قرار داده شده است و آخرین منزل سیر و سلوک انسان است، رسیدن به مقام اخلاص در محبت می باشد. حقیقت اخلاص هم این است که انسان به جایی برسد که انگیزه او برای عبادت، محبت خدای متعال باشد. «قَوْمٌ عَبَدُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ»(1) مقام اخلاص در محبت، بالاترین مقامی است که انسان می تواند به آن برسد و بقیه مقام ها، ثمره اخلاص در محبت هستند؛ اخلاص در محبت یعنی انسان زندگی و روابط انسانی خود را بر اساس محبت الهی تنظیم کند و تنها خدا را دوست بدارد. چنین شخصی خواب، خوراک و تمام اعمالش هم بهترین عبادت هستند و هر لذتی هم که می برد ناشی از قرب به خداوند متعال است.

«أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ وَ مِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَيْرِ أُنْسِكَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِكَ وَ مِنْ كُلِّ شُغُلٍ بِغَيْرِ طَاعَتِكَ» محبت مقامی است که در آن، تمام ذکر و سرور انسان در قرب خدای متعال قرار می گیرد. این مقام محبین است که به دست آمدنی هم هست؛ راهش را هم خدای متعال بیان فرموده اند که محبت به اولیاء معصوم می باشد. «مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اَللَّهَ» این وادی انسان را به اخلاص در محبت می رساند. خدای متعال بندگانی دارد که محبت آن ها را طریق محبت خودش قرار داده است و این مقام خیلی بالایی است؛ فرمود «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلاَيَتَنَا وَلاَيَتَهُ»(2) این که محبت امام محبت خدا و طاعت امام طاعت خدا شود مقام فوق العاده ای است.

لذا راه رسیدن به محبت خدا، محبت امام است و یا حداقل اثرش این باید باشد که انسان امام و اولیاء الهی را دوست بدارد. در روایتی دارد که خدای متعال به حضرت ابراهیم خلیل فرمودند که خودت را بیشتر دوست داری یا وجود مقدس نبی خاتم را؟ عرض کرد ایشان را بیشتر از خودم دوست دارم. خداوند فرمود سیدالشهداء را بیشتر دوست دارید یا حضرت اسماعیل را؟ عرض کرد سیدالشهداء را بیشتر دوست دارم. این مقام محبت است که اگر کسی در این مقام بود حتما اولیاء خدا را دوست می دارد و حتی بیش از خودش هم دوست می دارد. این آن مقامی است که ما باید به آن برسیم.

وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم سوال کردند «أَيُّ عُرَى اَلْإِيمَانِ أَوْثَقُ»(3) کدام یک از رشته های ایمان محکم تر است؟ برخی جواب دادند صلات، زکات، حج، جهاد و امثال این ها. حضرت فرمودند همه این هایی که شما گفتید خوب هستند ولی محکم ترین نیستند؛ «لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى اَلْإِيمَانِ اَلْحُبُّ فِي اَللَّهِ وَ اَلْبُغْضُ فِي اَللَّهِ وَ تَوَالِي أَوْلِيَاءِ اَللَّهِ وَ اَلتَّبَرِّي مِنْ أَعْدَاءِ اَللَّهِ». حضرت فرمودند اگر ایمان که حب الهی است در انسان حاصل شد، ثمره اصلی ایمان باید این که انسان اولیاء خدا را دوست بدارد و با دشمنان خدا دشمنی کند. لذا هم طریق رسیدن به محبت خدای متعال و هم ثمره این محبت باید در محبت به اولیاء خدا آشکار شود و این مهم ترین عبادتی است که انسان می تواند انجام دهد.

خدای متعال در آغاز سوره مبارکه توبه به حضرت دستور می دهد که درگیری و جنگ شان با مشرکین و کفار را علنی کنند. در واقع با این کار یک صف در عالم بر محور حضرت درست می شود و دو صف منافقین و کفار هم در مقابل حضرت قرار می گیرند. در این سوره درباره ی اوصاف این سه دسته، نقشه های منافقین و کفار، موانعی که انسان را در این درگیری از همراهی با حضرت جدا می کند و عواملی که ما را به همراهی حضرت می رساند مفصل بحث شده است.

یکی از آیاتی که در این سوره وجود دارد و تکلیف را برای ما سخت می کند این آیه است؛ «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ وَ أَزْوَاجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَ مَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»(توبه/24) اگر این متعلقات دنیایی انسان، پدرتان، فرزندتان، همسرتان، عشیره تان، اموالی که به همت به دست آورده اید، تجارتی که نگران کساد شدن آن هستید، اگر این ها در نزد شما از خدا، رسول خدا و مجاهده در راه خدای متعال محبوب تر است، منتظر باشید تا خدای متعال تکلیف شما را روشن کند.

در این جا خدای متعال تکلیف این ها را روشن نمی کند، شاید این ها جزو همان صفی هستند که در روایات داریم که نه داخل در مومنین اند و نه داخل در کفار اند. این که باید تکلیف شان معین شود خیلی تهدید سنگینی است. مرحوم فیض در تعبیری فرمودند خدای متعال این جا کار را سخت خیلی گرفته است؛ کسانی که از این تکلیف خلاص شوند خیلی اندک هستند. خدای متعال می فرماید باید پیامبر خدا و تلاش در راه حضرت را از همه متعلقات و خواسته های تان بیشتر دوست بدارید. این تکلیفی است که از ما خواسته اند.

در مجمع البیان روایتی آمده است که وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم با یک جوانی احوالپرسی داشتند و آن جوان گاهی خدمت حضرت می آمد. یک روز حضرت دیدند این جوان نحیف و لاغر شده است. حضرت فرمودند کسالتت چیست؟ عرض کرد یا رسول الله شما می دانید که من شما را خیلی دوست می دارم، گاهی می آیم سر راه شما می ایستم و شما را زیارت می کنم و دلم آرام می شود. ولی اخیرا دغدغه ای برای من پیدا شده است؛ می دانم که من حتما از دنیا می روم و شما هم رحلت می فرمایید. همچنین یقین دارم که یا بهشتی هستم و یا بهشتی نیستم. اگر بهشتی هم باشم در درجه ای نیستم که به رویت شما راه پیدا کنم و شما را زیارت کنم و این موجب بیماری من شده است چرا که می دانم فراغی بین من و شما مقدر شده است.

این آیه نازل شد «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا»(نساء/69) اگر می خواهید همراه من باشید، باید در مقام طوع و طاعت باشید؛ حضرت فرمود اگر در مقام طاعت بودید با من خواهید بود و در قیامت به رویت من موفق خواهید شد. زیارت حضرت یکی از مهم ترین مقامات بهشت است؛ در عیون اخبار الرضا علیه السلام که مرحوم مجلسی هم در بحار آن را نقل کردند، آمده است که اباصلت از امام رضا یک سوالی کرد؛ عرض کرد معنای این عبارت نورانی که اگر کسی مقام توحید را درک کرد ثواب و پاداش او نظر به وجه الله است چیست؟ «ثَوَابَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ اَلنَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اَللَّهِ»(4).

 در آن زمان، انحرافاتی بعد از سقیفه در بین فرق مسلمین پیدا شده بود و بعضی های شان قائل به تجسیم بودند؛ یعنی معتقد بودند که خدای متعال چهره ای دارد که در دنیا پوشیده است و در قیامت که این پرده کنار می رود، مردم خدا را با چشم سر می بینند. حضرت فرمودند «مَنْ وَصَفَ اللَّهَ تَعَالَى بِوَجْهٍ كَالْوُجُوهِ فَقَدْ كَفَرَ وَ لَكِنَّ وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَى أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُه » خدای متعال مانند مخلوقات صورتی ندارد که در قیامت با کنار رفتن پرده ها دیده شود، این کفر است. اما در ادامه حضرت جواب عجیبی دادند و فرمودند که با این وجود، این حدیث درست است؛ انبیاء و اولیاء و حجج الهی، وجه خدا هستند و اگر کسی بخواهد متوجه خدا شود، باید از طریق آن ها متوجه شود. سپس فرمودند از بالاترین لذات در بهشت برای مومنین این است که بتوانند حجج الهی را در مقاماتشان زیارت کند.

افضل نعمات بهشتی

در یکی از فرازهای صلواتی که از اعمال روزعرفه است آمده است که خدایا، من به این پیامبر ایمان آوردم ولی او را ندیده ام؛ خدایا در قیامت من را از رؤیت او محروم نکن. افضل درجات بهشت این است که کسی بتواند مقامات اهل بیت را مشاهده کند، لذا همه بهشتی ها هم به این مقام نمی رسند. در روایات آمده است یکی از بالاترین لذات بهشتی ها تجلی امام حسین ارواحنا فداه است که متناسب با درجات شان، برای بعضی ها اتفاق می افتد و به طوری غرق در لذت می شوند که همه نعمت های بهشتی را فراموش می کنند و منتظر تجلی بعدی سیدالشهداء هستند.

امام رضا فرمودند نظر به وجه الله یعنی دیدن مقامات نبی اکرم و امیرالمومنین؛ سلمان هم که در مقام معرفت است محجوب است. پرده ها  که در قیامت برداشته شود، بالاترین لذت برای سلمان هم نظر به درجات نورانیت امیرالمومنین علیه السلام است. بعد حضرت یک شاهدی آوردند و فرمودند فلذا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند مجازات کسی که با اهل بیت من دشمنی کند این است که در روز قیامت، نه من او را می بینم و نه او من را می بیند «مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ بَيْتِي وَ عِتْرَتِي لَمْ يَرَنِي وَ لَمْ أَرَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ». در ادامه روایت حضرت فرمودند که هیچ کسی حقیقت ایمان را درک نمی کند الا این که من را بیش از خودش، پدر و مادرش و همه مردم دوست بدارد.

حقیقت ایمان محبت الهی است که در کلمه ایمان، یعنی امیرالمومنین محقق شده است و ایشان کلمه حب اند. شعاع نور ایشان در قلب مومنی بیاید، هم حب امام است و هم حب خداست. «مَن أَحَبَّکُم فَقَد أَحَبَّ الله» هم یعنی این که امام، حقیقت کلمه حب است، به هراندازه ای که شعاع امام در قلب انسان بیاید، او را به محبت خدای متعال و محبت امام می رساند. لذا بهره ما از حب الهی به اندازه حب امام و مقداری است که آن کلمه حب در قوای ما تجلی می کند. آن وقت است که مومن اگر مومن شد، قلبش مشکات نور می شود؛ امام فرمود یکی از مصادیق مشکات، قلب مومن است که نور امام در آن ظهور پیدا می کند «اَلْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ اَلنُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلاَمُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلَى اَلنُّورِ»(5).

بنابراین راه رسیدن به محبت، محبت ولی خداست که ثمره اش هم همراهی با ایشان است. در حدیثی از سفینه البحار آمده است که کسی وارد مسجد شد و عرض کرد یا رسول الله، قیامت چه زمانی برپا می شود؟ «مَتَى تَقُومُ اَلسَّاعَةُ»(6). حضرت سوال کردند این که من بگویم کی بر پا می شود چه فایده ای دارد؟ مومن باید قیامت را نزدیک ببیند. باید یک تحول معرفتی در انسان پیدا شود و از یک افقی به عالم نگاه کند که قیامت را نزدیک ببیند. این چاره کار است. بعد حضرت فرمودند چه کار کرده اید؟ عرض کرد یا رسول الله، من خیلی نماز و روزه مستحبی ندارم ولی شما را دوست می دارم. حضرت فرمودند شما من را که دوست داشته باشید با من هستید.

در این نقل آمده است که انس می گوید مسلمان ها هیچ وقت انقدر خوشحال نشده بودند که این مطلب را شنیدند؛ این محبت امام که مدار محبت الهی است، بالاترین درجه اخلاص در حب است؛ یعنی اخلاص در حب امام انسان را به محبت الهی می رساند و این معنایش این نیست که قائل به آن باشیم که خدای متعال در امام حلول کرده باشد؛ واضح است که این تصور فاسدی است. اکنون نکته این است که این رشته ی محبت که همان محبت خداست، باید مدار تمام زندگی مومن شود و تمام روابطش باید به حب امام برگردد. این همان رشته ای است که خدای متعال فرمود به این رشته گره بخورید «أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَل ». نور ایمان در نگاه تان باشد یعنی همین که مومن باید تمام روابطش حتی دیدنش براساس ایمان باشد. حب امام باید مدار همه هستی مومن و روابط مومنین باشد. این رشته ای است که خدا فرموده است برقرارش کنید و این شدنی است.

«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ»(نور/36-37). اگر انسان وارد بیت ولایت امام شد، دیگر هیچ بیع و تجارتی او را از یاد خدا غافل نمی کند و تمام روابط او بر مدار عبودیت، یعنی مدار امام شکل می گیرند. اما نکته این جا است که فاسقین عهدها را به هم ریختند و روابط را قطع کردند؛ خدای متعال وقتی داستان کفار و منافقین را ذکر می کند می رسد به این جا که خداوند می فرماید، با این قرآن یک عده خاصی را هدایت و یک عده ای را هم اضلال می کند. «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»(بقره/27) خدای متعال فرموده بود که تمام روابط تان باید به ارتباط با امام برگردد اما گروهی این روابط را قطع کردند. لذا دیگر نماز، روزه و عبادات شان هم ارتباطی با امام ندارد و همه ی این ها برایش تبدیل به ضرر می شوند.

کاری که سقیفه کرده همین است و به تعبیر قرآن این ها فاسق اند؛ به حضرت گفتند گروهی از دوستان تان گناه می کنند، به آن ها فاسق بگوییم؟ حضرت فرمود نه. آن ها فاسق نیستند بلکه فاسق العمل هستند. کسی که ما را دوست دارد فاسق نمی شود. این فاسقینی که از مقام ولایت خارج اند و آن رشته ای که خدای متعال فرموده بود را قطع کردند، دیگر کتاب هم به درد این ها نمی خورد؛ این کتاب نیامده است تا فاسقین را هدایت کند و حتی استغفار رسول خدا هم برای این ها کارساز نیست «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»(منافقون/6). حضرت اباعبدالله آمدند این بساط فسق را در عالم جمع کنند و روابط را به آن مداری که خدا فرموده بود برگردانند. جهت اصلاح هم همین بود؛ سیدالشهداء هرچه داشت داد، حتی اهل بیتش را هم آماده اسارت کرده بود.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 84

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 146

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 125

(4) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 115

(5) تفسير القمي، ج 2، ص: 103

(6) علل الشرائع، ج 1، ص: 139؛ فی المصدر: «مَتَى قِيَامُ السَّاعَة»