نسخه آزمایشی
شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat, 27 Apr 2024

شب هشتم حرم مطهر/ مدیریت حزن و شادی مومن توسط امام/ معیت در حزن و شادی، بالاترین درجه همراهی با امام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 15 شهریور ماه 98 است که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ همراهی با کاروان امام حسین علیه السلام که یک کاروان بزرگ تاریخی است یک شرایط و موانعی دارد، از جمله این که سختی های راه شامل حال او هم می شود. ما وقتی در کنار امام هستیم طبیعتاً سختی های راه امام ما را هم می گیرد و اصلاً یکی از امور مهمی که اتفاق می افتد این است که ما هم به آن غصه ها، خوف ها و حزن های امام مبتلا می شویم، ولی این چیز بدی نیست و تماماً خیر است. یکی از چیزهایی که خیلی مهم است مدیریت حزن و شادی های انسانی است، این غصه و شادی در همه هست، منتها انسان باید یک کاری بکند که غصه و شادی هایش عوض بشود. اگر انسان به امام گره بخورد غصه هایش با غصه های امام و خوشحالیش با خوشحالی امام یکی می شود و این مهمترین رشد برای انسان است. البته بعضی اینجا به همراهی با امام در عزاداری اشکال گرفته و می گویند عزاداری در غم امام باعث افسردگی می شود که در پاسخ باید گفت آنچه موجب افسردگی است تعلق به دنیا است نه گره خوردن به امام.

سختی های همراهی با امام

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا»، عرض کردیم که همراهی با کاروان امام حسین علیه السلام که یک کاروان بزرگ تاریخی است و هر روز و هر سال یک عده ای به او ملحق می شوند یک شرایط و موانعی دارد. یک نکته ای که اشاره شد این بود که اگر ما با امام و ولی خدا همراه شدیم، این همراهی صرفا به معنای همراهی جسمی نیست چه بسا جسم انسان کنار امام باشد ولی خودش با امام نباشد. خوارج در صفین در آغاز این جنگ به حسب ظاهر در کنار امیرالمومنین بودند ولی واقعا همراه حضرت نبودند.

اگر کسی به همراهی امام رسید لوازمی دارد از جمله این که سختی های راه شامل حال او هم می شود. سختی های راه عمدتا روی دوش خود امام هست ولی همراهان هم به نسبت بار این سختی ها روی دوششان می آید. البته این سختی های راه به معنی عذاب خدا و قهر خدای متعال نیست، کما این که در سوره مبارکه ضحی خدای متعال به پیامبر گرامی می فرماید که این سختی ها به معنی این نیست که ما با شما قهر کردیم یا شما را تنها کردیم یا بر شما غضب کردیم، بلکه تمام آنچه اتفاق می افتد خیر و رو به پیش است، یعنی آینده اش از امروزش بهتر است «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ  مِنَ  الْأُولى »(ضحی/4).

بعضی تلقی شان این است که اگر انسان همراه امام شد نباید هیچ سختی ای در راهش باشد، اما اینطور نیست، راه رفتن در مسیر خدای متعال سختی هایی دارد که باطنش انسان را به گشایش و یسر می رساند. این سختی ها به معنی قهر خدا و عذاب خدا نیست و دائما رو به خیر است اگرچه تماماً سختی باشد، ولو جنگ خیبر و احد و خندق و اصحاب صحفه و قحطی و اینها باشد. نکته اش هم این است که هرچه در کنار امام برای انسان اتفاق میفتد عمل صالح است.

در سوره مبارکه توبه خدای متعال بعد از این که دستور می دهد که با رسول گرامی اسلام باشید و مواظب باشید که صف منافقین و کفار با طرح ها و توطئه های پیچیده شان شما را جدا نکنند، می فرماید: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأ»(توبه/120) اهل مدینه و نزدیک آن حق ندارند که صف خودشان را از حضرت جدا کنند بلکه آنها باید هر کجا حضرت هست باشند، «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» به خاطر این که اگر در کنار حضرت بودند ممکن است به سختی و گرسنگی و تشنگی بیفتند، «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ» و اگر بروند که یک سرزمینی را بگیرند دشواری دارد، «وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلا» و ممکن است که از دشمن به آنها صدمه ای برسد اما «إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِح » در قبال هرچه از دشمن به آنها می رسد برایشان عمل صالح نوشته می شود.

در کنار امام بودن، شرط قبولی عمل صالح

یکی از چیزهایی که بعضی ها به وسیله او از امام و ولی خدا جدا شدند همین بوده که دنبال عمل صالح بودند و توجه نداشتند که عمل صالح همیشه در کنار امام است. حجی که در کنار سیدالشهداء نیست که عمل صالح نیست! این یک نکته بسیار مهمی است. معیار عمل صالح از نظر قرآن امام است. بعضی ها عمل صالح را گم می کنند، آنها می خواهند کار خوب کنند اما نمی دانند کار خوب چیست! کار خوب کاری است که در جبهه امام است، انفاقی به درد می خورد که در جبهه امام باشد و الا اگر آدم همینطوری انفاق کند مگر خدای متعال خودش نمی تواند شکم ها را سیر بکند! آن انفاقی انفاق است که به پیروزی امام و پیشرفت جبهه امام کمک کند و الا اگر انفاق اینطوری نباشد که نتیجه ای ندارد.

سوره مبارکه حدید را ملاحظه بفرمایید. انفاقی که در این سوره دستور داده می شود عمدتا همین است که باید در کنار رسول خدا باشد، لذا می فرماید که «لا يَسْتَوي  مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ»(حدید/10)، آنهایی که قبل از فتح مکه در کنار حضرت بودند و اموالشان را در راه ایشان خرج کردند با آن کسانی که اموالشان را بعد از فتح حضرت خرج کردند مساوی نیستند. به میزانی که دستگاه حضرت احتیاج دارد و تو در آن راه خرج می کنی ثوابش بیشتر است، پس وقتی دیگر احتیاج مرتفع شد ثواب کم می شود. عمده انفاق خیر این است که انفاق در کنار امام باشد. این روایت مکرر آمده که همه انفاق ها و در راه خدا خرج کردن ها ثواب دارد ولی بهترینش این است که انسان مالش را به امام برساند، این بهترین نوع انفاق است.

آیات مبارکه سوره حدید را ملاحظه بفرمایید، اصلا مدار انفاق در این سوره همین است. مدار انفاق در این سوره امام است، یعنی در مسیر حضرت، در کنار ایشان و برای پیشرفت جبهه حضرت خرج کردن. خیلی ها انفاق می کنند که شکم ها را سیر کنند، این خیلی کار خوبی است که بدنها عریان و پایی بی کفش نباشد، ولی انفاقی خوب است که در عین این که یک شکمی را سیر می کند دلی را هم به خدا نزدیک کند، انفاق باید این جنسی باشد.

اگر انفاق در کنار رسول خدا بود می شود عمل صالح، اگر جهاد در کنار رسول خدا بود می شود عمل صالح، اگر سختی در کنار رسول خدا بود می شود عمل صالح، اصلاً یکی از شاخص های عمل صالح همین است. عمل صالح عملی است که در آن فساد نیست و وقتی عمل انسان فاسد نیست که در جبهه امام باشد. بیرون این جبهه سراسر فساد است، یعنی در جبهه دشمن نماز هم فساد است، اما در جبهه حضرت تمام اتفاقاتی که می افتد مثل اینکه انسان فتح می کند، گرسنگی و تشنگی می کشد، سختی ای تحمل می کند، تماماً می شود عمل صالح. پس نکته مهم این است که شاخصه اصلی عمل صالح این است که انسان در کنار امام باشد. پس اگر از امام جدا شدی عمل، عمل صالح نیست.

مدیریت حزن و شادی انسان

ما وقتی در کنار امام هستیم طبیعتاً سختی های راه امام ما را هم می گیرد و اصلاً یکی از امور مهمی که اتفاق می افتد این است که ما هم به آن غصه ها، خوف ها و حزن های امام مبتلا می شویم، ولی این چیز بدی نیست و تماماً خیر است. یکی از امور بسیار مهمی که انسان باید روی آن سرمایه گذاری مدیریت غصه ها و شادی هایش است. انسان نباید برای هر چیزی خوشحال شود و برای هر چیزی غصه بخورد. اگر غصه ها و شادی های انسان کوچک بودند و امور کوچک در او طوفان ایجاد کرد، خود انسان کوچک می شود ولی اگر غصه ها و شادی هایش بزرگ شدند خودش هم بزرگ می شود و رفعت پیدا می کند.

جبهه دشمن تلاش می کند که شادی ها و غصه های انسان را مدیریت بکند. مثلاً برای انسان شادی و جشن و مناسک آنها را درست کند. مثل اینکه سالگرد تولد می گیرد، هفتاد سال قبل به دنیا آمده الآن جشن می گیرد، مناسکش هم این است که کیکی و شمعی می گذارند! پس دشمن سعی می کند برای انسان شادی درست کند و او را مشغول کند، حالا چه شادی های فردی چه شادی های اجتماعی. یکی پیروز می شود و یکی شکست می خورد، بعد جشن می گیرند و کارناوال راه می اندازند، سعی می کنند شادی و غصه های انسان را هم مدیریت می کنند که کجا غصه دار باشد و کجا نباشد. انبیاء هم همینطورند انبیاء هم تلاش می کنند شادی های انسان را مدیریت بکنند، طوری که انسان برای هر چیزی خوشحال نشود و برای هر چیزی غصه نخورد.

فرمود: اول قدم در وادی حرکت انسان به سمت خدای متعال وادی زهد است. در آن تعبیری که مرحوم کلینی و مرحوم صدوق از امیرالمومنین نقل کرده اند، حضرت فرمودند: «فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَه»(1)  زاهد آن کسی است که غصه ها و شادی های دنیا از دلش بیرون رفته، بگونه ای که اگر همه دنیا را به او بدهند خوشحال نمی شود، همه دنیا را هم از او بگیرند غصه نمی خورد، «فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ» او راحت از شادی ها و غصه های دنیاست. این دل دیگر در گرو آمد و شد دنیا نیست، پس می تواند یک کارهای بزرگتری بکند و در وادی یقین قدم بگذارد. «أَعْلَى دَرَجَةِ الزُّهْدِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ وَ أَعْلَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْيَقِينِ وَ أَعْلَى دَرَجَةِ الْيَقِينِ أَدْنَى دَرَجَةِ الرِّضَا»(2) حالا می تواند دنبال رضای حضرت حق باشد.

بنابراین شادی ها و غصه های انسان حتما باید مدیریت بشود. تعبیر امیرالمومنین را در خطبه 221 نهج البلاغه ملاحظه بفرمایید. در آغاز این خطبه حضرت آیه «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ »(نور/37) خواندند، آنهایی که وارد بیت النور و خانه های نبی اکرم می شوند اهل ذکر هستند و هیچ خرید و فروشی آنها را غافل نمی کند، بازار اینها و کلاسشان هم مسجد است. بعد حضرت اینها را توصیف می کنند که توصیفات عجیبی در بابشان است، در یک فرازی می فرمایند: «جَرَحَ طُولُ الْأَسَى قُلُوبَهُمْ وَ طُولُ الْبُكَاءِ عُيُونَهُم»(3)  طول غصه قلبهای اینها را مجروح کرده و گریه های طولانی چشم های اینها را مجروح کرده، غصه اینها از چیست؟ حضرت می گویند: اگر خلوت آنها را ببینی می بینی که نشستند و اعمال خودشان را محاسبه می کنند «فَنَشَجُوا نَشِيجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِيبا»، اینها دور هم نشسته اند و ناله هایشان در هم گره می خورد برای این که محاسبه می کنند و می بینند از راه ماندند.

پس اولیاء خدا هم از این جنس غصه ها دارند، غصه چیز بدی کما این که شادی لازم است و چیز بدی نیست. اما باید دانست که هر شادی ای خوب نیست همانطور که هر غصه ای هم خوب نیست. غصه اگر برای آمد و شد دنیا باشد غصه مطلوبی نیست. اگر انسان کفش و کلاهش گم می شود غصه بخورد، کیفش کهنه می شود غصه بخورد، که خوب نیست. آدم کهنه می شود، جوانی آدم می رود و پیر می شود، این که غصه خوردن ندارد! این که آدم پیر می شود که غصه ندارد. غصه این است که انسان فرصت را خرج خدا نکرده باشد. این که خانه انسان کهنه شده برای این است که این خانه برای کهنه شدن است دیگر! از اول آدم باید حواسش جمع باشد که این خانه نویی که می سازی کهنه می شود و غصه خوردن ندارد! این لباس نویی که تنت می کنی کهنه می شود و اصلا برای کهنه شدن است، اینها که غصه خوردن ندارد!

تعلقات انسان از انسان جدا می شوند. این خانه از من جدا می شود، او هم جدا نشود من از او جدا می شوم. خاصیت این تحولی که در دنیا هست این است که ما را از محبوب هایمان جدا می کند، این که غصه خوردن ندارد. اولیاء خدا از این جنس حزن ها ندارند و این وقتی اتفاق می افتد که آدم بزرگ می شود. انسان وقتی بزرگ شد غصه و شادی هایش هم بزرگ می شود. یکی از اموری که انبیاء الهی مدیریت و هدایت می کنند، همین غصه ها و شادی هایشان است. اگر شادی ها و غصه های انسان عوض شد مدل زندگیش عوض می شود. آدمی که آمد و شد دنیا خوشحالش نمی کند زندگیش با آن کسی که اگر امکانات دنیا به دستش برسد خوشحال می شود و اگر از دست بدهد غصه می خورد، فرق می کند. پیداست او برای این امکانات سر و دست می شکند، ولی کسی که بزرگ شد دیگر برای امکانات دنیا سر و دست نمی شکند بلکه برای یک مقصد بزرگتری کار می کند.

شرط ظهور صفات امام در انسان

علی ای حال این غصه و شادی در همه هست، منتها انسان باید یک کاری بکند که غصه و شادی هایش عوض بشود. انسان وقتی به امام گره می خورد صفات امام در انسان می آید. حدیث عقل و جهل را ملاحظه بفرمایید. مومنی که به امام نزدیک می شود صفات نورانی امام در او ظاهر می شود، یعنی توکل، یقین، صبر، رضا و همه قوای قلبی و صفات نورانی امام در مومن ایجاد می شود. این خاصیت اتصال و همراهی است. وقتی همراه امام شدیم چون امام اهل توکل به خداست توکلش به ما هم سرایت می کند، وقتی همراه شدیم زهد، صبر و یقین امام هم در ما ظاهر می شود، درواقع همه صفات امام به اندازه همراهی انسان، در او ظاهر می شود.

البته در این حدیث نورانی اینطور آمده که بعضی از صفات در مومنین هست، ولی وقتی کاملا از دیگران فاصله گرفتند و خالی از جهل شده و از ابلیس و صفات ابلیس و وادی ولایت دشمنان کاملا فاصله گرفتند، آن وقت تمام صفات امام در آنها ظهور پیدا می کند. فرمود: دو دسته هستند که همه قوای امام و همه جنود عقل یعنی هفتاد و پنج لشکری که نام برده شده در آنها هست، یکی انبیاء مرسل و دیگری بندگان و عبادی که خدا امتحانشان کرده و قلبشان را ریاضت داده مثل سلمان.

وقتی انسان به همراهی امام رسید و ولایت امام را تحمل کرد، صفات امام هم در انسان ظهور پیدا کرده و انسان با این صفات بندگی می کند. این صفات، صفات بندگی هستند کما این که صفات رذیله، صفات شیطنت و معصیت و طغایان هستند. حسد، بخل، تکبر، ریا، حب دنیا و امثال اینها صفاتی هستند که انسان را در وادی معصیت می برند و اگر در کسی بود کارش به معصیت منتهی می شود. به عکس صفات حمیده، صفاتی هستند که آدم را به بندگی دعوت می کنند. صفات حمیده تماما صفات امام اند و صفات رذیله هم تماما صفات ائمه نار و شیطان هستند.

حضرت فرمود: انسان وقتی با امام همراه شد و کاملا از جنود جهل فاصله گرفت و هیچ ارتباطی با عالم شیطان نداشت، آن وقت تمام صفات عقل در او ظاهر می شود و الا تا به اینجا نرسد، مومن ولو مومن باشد در او تمام صفات کامل نمی شود.

انسان اگر از خودش و دنیا هجرت کرد و از اولیاء طاغوت که نقشه می کشند تا آدم را با خودشان همراه کنند فاصله گرفت و رو به امام آورد، صفات امام در او ظهور پیدا می کند. یکی از اموری که در انسان ظهور پیدا می کند که بسیار هم مهم است این است که انسان غصه هایش با غصه های امامش یکی شود. امام هم یک حزن و شادی ای دارد ولی شادی امام شادی ای است که سراسر در اثر تقرب به خدای متعال است، غصه های امام هم از این جنس غصه ها نیست بلکه متناسب با شأن امام است. شما همه عالم را به امام بدهید ذره ای امام خوشحال نمی شود.

مصادیق حزن و شادی امام

امیرالمومنین در نهج البلاغه به برادرشان عقیل که نامه ای برایشان نوشته و در آن به امیرالمومنین گفته بودند اینطوری که شما رفتار می کنید کسی دور و بر شما نمی ماند، اینطور فرمودند: «لَا يَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً»(4)، اگر همه مردم دور من جمع بشوند چیزی به عزت من اضافه می شود، همه شان هم پراکنده بشوند چیزی از من کم نمی کند و من متضرع نمی شوم.

حضرت به سمت بصره می رفتند برای جنگ جمل، ابن عباس می گوید: دیدم حضرت دارند کفش هایشان را وصله می کنند، به حضرت عرض کرد: آقا در این فرصت شما نشستید و کفش وصله می کنید؟! حضرت دست بردند زیر کفش و فرمودند: ابن عباس، این چقدر می ارزد؟ گفت: اگر آن یکی لنگه اش را هم بگذارید کنار این لنگه هیچی! حضرت فرمود: حکومت بر شما به اندازه این یک جفت نعلین برای من قیمت ندارد. وقتی همه حکومت مصر و ایران و بخشی از کشورهای اروپایی و آفریقایی برای حضرت بود، ایشان فرمود همه حکومت بر شما به اندازه این کفشهای کهنه نمی ارزد الا این که حقی را اقامه بکنند و جلوی باطلی را  بگیرند.

حضرت تعابیر خیلی عجیبی دارند، ایشان فرمودند: اگر نبود که خدا پیمان گرفته از علما که در مقابل بی عدالتی ها بی تفاوت نباشند، من ریسمان شتر خلافت را به گردنش می انداختم و می گذاشتم اینها هم مثل آن قبلی ها بهره مند بشوند، ولی خدا از من میثاق گرفته است، در ادامه ایشان فرمود: آن وقت می دیدید که همه دنیای شما از آب بینی بز در نظر من امیرالمومنین بی ارزش تر است.

این امیرالمومنین با این عظمت یک غصه هایی دارد. در روایتی که مرحوم صدوق نقل کردند، می گویند: ابن عباس می گوید در مسیر صفین به سرزمین کربلا رسیدیم و حضرت آنجا مفصل گریه کردند. ایشان فرمودند: دارم می بینم که اینجا پسرم در خون خودش می غلطد. پس این امیرالمومنین و این پیامبر خدایی که همه کلیدهای گنج عالم را برای شان آوردند اما ایشان رد کردند، بر مصیبت سیدالشهداء گریه کرده اند.

خاصیت گره خوردن به امام و یکی شدن حزن و شادی انسان با امام

پس انبیاء و اولیاء هم یک غصه ها و نشاطی دارند، مهمترین رشد انسان این است که غصه هایش با غصه های امامش یکی بشود. برای آن چیزی نگران باشد که امام نگران است، برای آن چیزی خوشحال بشود که امام خوشحال می شود. وادی حزن و نشاط انسان، یکی از مقامات روحی انسان است که همه زندگی او تحت تأثیر این مقام است. پس اگر او با امامش گره بخورد همه زندگیش هم عوض می شود.

در کامل الزیارات آمده که مِسمَع کِردین می گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم، حضرت به من فرمودند: مسمع، آیا به زیارت جد ما می روی؟ عرض کرد: نه، چون سر شناس و تحت نظر هستم و اگر من بروم برای تنبیه دیگران هم که شده من را تحت فشار قرار می دهند. حضرت فرمود: آیا یاد مصیبت های جد ما می کنی؟ عرض کرد: بله، گاهی انقدر غصه می خورم که از غذا خوردن می افتم و همه اهل خانه می فهمند حال من دگرگون است، طوری که نمی توانم غذا بخورم و استراحت کنم. حضرت تصدیقش کردند و فرمودند: تو از کسانی هستی که «يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»(5)، آنجایی که ما غصه داریم غصه داری و آنجایی که ما خوشحالیم خوشحالی.

یک تعبیر دیگر هم حضرت دارند، ایشان می گویند: «وَ يَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ يَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» آنجایی که ما در خطریم در خطر هستند. مومن نباید بگونه ای باشد که جان امام برایش بی تفاوت باشد. «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأ» حق ندارند جان خودشان را حفظ کنند و جان حضرت را رها کنند. پس مومن باید نگران کار امامش باشد و آنجایی که ما نگرانیم نگران بوده و صف خودش را جدا نکند.

بعد حضرت به مسمع فرمودند: وقتی جانت به گلویت رسید می فهمی که این چه مقامی است که به ما گره خورده باشی، خوشحالی هایت با خوشحالی های ما و غصه هایت با غصه های ما گره خورده باشد، آنجایی که ما در خطریم در خطر باشی و آنجایی که در امنیتیم در امنیت باشی. وقتی جانت به گلویت رسید می فهمی این یعنی چه و تا نرسیدی به این مرحله برایت واضح نمی شود.

این روایت نورانی امام رضا علیه السلام را هم که به ریان بن شبیب است خدمتتان تقدیم کنم. حضرت وقتی آداب ماه محرم را ذکر می کنند آخرینش که شاید از همه هم مهمتر است این است، حضرت فرمودند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ»(6) همه مومنین در بهشت با امام هستند، چه مومنی که در درجه اول ایمان است و چه مومنی که در درجه دهم ایمان است. بهشت، دار همراهی با امام است و کسی که همراه امام نیست در بهشت راهش نمی دهند.

بهشت محیط ولایت امام است ولی درجات دارد. فرمود: اگر می خواهی در عالی ترین درجات بهشت با ما باشی «فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا» مواظب باش شادی و حزنت را از ما جدا نکنی، اگر کسی تهذیب کرد و قلب خودش را بگونه ای کرد که وادی نشاطش و حزنش با امامش یکی شد، آن وقت در درجات عالی بهشت با امام است. آخرش هم این است: «وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا» مقام ولایت و محبت هم به دنبال این است. انسانی که دلش همراه امامش نیست، یعنی بی جهت خوشحال می شود یا غصه می خورد، نمی تواند به محبت امام برسد.

«إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا» اگر انسان با امام همراه شد با آمد و شد عالم خوشحال نمی شود. اگر با امام همراه شدیم غصه های امام و شادی های ایشان ما را هم می گیرد و اگر انقدر رشد کردیم، در درجات بالای بهشت در کنار امام علیه السلام قرار می گیریم. این خاصیت گره خوردن به امام و همراهی با امام است که حزن های انسان یک رنگ و بوی دیگری پیدا می کند و عالم انسان عوض می شود.

یک موقعی من به ذهنم می آمد که امام سجاد علیه السلام که بعد از عاشورا 35 سال گریه کردند، در واقع یک وادی از حزن ایجاد کردند که در ذیل شهادت سیدالشهداء است و مومنین می توانند وارد این وادی بشوند. به تعبیر دیگر ما در آن اندازه ای نیستیم که برای امام حسین گریه کنیم، ما برای دنیای مان خوشحال می شویم و غصه می خوریم. امام سجاد این باب را به روی ما باز کردند تا ما بدانیم ظرفمان ظرفی نیست که برای امام حسین غصه بخوریم و این از شفاعت امام سجاد است. ایشان عالمی از حزن را ایجاد کردند که در آن عالم حزن، ما هم می توانیم وارد بشویم و اگر وارد شدیم «يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» می شویم و غصه های ما با امام سجاد به هم گره می خورد. آن وقت نتیجه اش این می شود «أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ».

تأثیر گریه بر سیدالشهدا بر انسان

من یک نکته ای را اینجا عرض بکنم. اشکالهای زیادی از دیرباز مطرح می کردند برای این که انسان برای امام حسین گریه بکند و غصه بخورد. حدی هم که در روایات ما آمده حد یقف ندارد که یک جایی بگوییم بس است. همه شما زیارت ناحیه مقدسه را که یا از امام حسن عسگری یا امام هادی یا امام زمان علیهم السلام است، شنیده اید. البته مشهور این است که که این زیارت از امام زمان علیه السلام است ولی حالا از هر امام معصومی باشد فرقی ندارد. یکی از فرازهای زیارت این است که اگر من نبودم تا در کربلا سپر شما بشوم «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاء» صبح و شب برای شما گریه می کنم. بعضی گفتند «صَبَاحاً وَ مَسَاء» یعنی دائما، حالا اگر اینطوری هم نگوییم یعنی هر صبح و شب. «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»، به جای اشک خون خون گریه می کنم تا جایی که «حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَاب » بر اثر شعله های مصیبت جان بدهم، این حدش است و حدی پایین تر از این ندارد!

از قدیم هم اشکالهای متعددی به گریه و عزاداری برای امام حسین میشده که جوابش هم گفته شده اما آنها دوباره تکرار می کنند. وقتی انسان این حرفها را می شنود گاهی ناچار می شود جواب بدهد و الا این حرفها خیلی وقتها جواب دادن ندارد، دوستان اهل بیت هم اعتنا به این حرفها نمی کنند. هرچه آنها می گویند این طرف بیشتر به سمت امام حسین رو می آورند. می گوید: آقا اینقدر عزاداری می کنید افسرده می شوید! اگر غصه من با غصه امام زمانم به هم گره خورد و آنجایی که امام زمان ناراحت است من هم ناراحت باشم، آیا افسردگی پیدا می کنم؟!

افسردگی برای تعلق به دنیاست و تعلق به پدیده های آفل است. بله، اگر آدم پای سفره دنیا نشست افسرده می شود و هرچه بیشتر به دنیا گره بخورد افسرده تر می شود، به خاطر این که دلبسته دنیاست و خودش هم می داند که بالاخره از این دنیایی که به آن دلبسته جدا می شود. آدمی که اسیر دنیاست در فصل بهار نگران پاییز است، درجوانی نگران پیری است، در موقعی که ثروت دارد نگران فقر است، در موقعی که سالم است نگران بیماری است، در آن موقعی که امکانات دورش جمع اند نگران آن موقعی است که تهیدست می شود، همه اینها نگرانی و افسردگی می آورد و این خیلی و اضح است.

الان بیشترین کشورهایی که از قرص های آرام بخش استفاده می کنند همین کشورهایی هستند که معروف به پیشرفته در شرق آسیا بوده اند، مثل کره جنوبی. در کشورهای به قول خودشان پیشرفته مثل اتریش و امثال اینها بیشترین مصرف این دارو را دارند، این آمارهای رسمی دنیاست. اینطور نیست که آنهایی که برای دنیایشان غصه می خورند و انقدر به حیواناتشان متعلق اند که برایشان وقف می کنند، آدم های با نشاطی باشند، اما ما که برای امام حسین گریه می کنیم افسرده باشیم. بلکه به عکس است، انسان اگر به امام گره خورد این غصه، غصه ای است که آدم را راه می برد و به اقدام وا می دارد، در انسان انگیزه و نشاط کار ایجاد می کند و انسان را وارد میدان اقدام و درگیری با دشمن می کند.

مراحل سیر مومن با اشک بر سیدالشهداء در زیارت عاشورا هست. این مراحل از حزن و مصیبت شروع می شود و به بصیرت، صف بندی و قتال و خونخواهی ختم می شود. اشک بر سیدالشهداء خاصیتش این است که انسان را به حیات طیبه می رساند. فرمود روزی که همه قلبها می میرند این قلب نمی میرد. اشک بر سیدالشهداء انسان را به طهارت می رساند. فرمود اگر اشکت جاری شد تمام گناهانت پاک می شود. پس این اشک طهارت می آورد، حیات طیبه می آورد، اقدام می آورد و اقداماتش هم تا مرز صف بندی و قتال و بیشتر از اینها هم هست. بنابراین این حرفهایی که زده می شود حرفهای قابل گوش کردن هم نیست و الحمدالله دوستان اهل بیت هم اصلا گوششان بدهکار این حرفها نیست. اینقدر این حرفها سبک اند که هیچ وقت مومنین را تحت تأثیر قرار نمی دهند.

بالاترین درجه همراهی با امام

علی ای حال عرضم این است که یکی از اموری که در همراهی با امام برای انسان حاصل می شود این است که غصه ها و شادی هایش هم عوض می شود. غصه نمی خورد الا برای آن چیزی که امام غصه می خورد، خوشحال نمی شود الا آنجایی که امامش خوشحال می شود و این یکی از بالاترین درجات همراهی با امام است.

«إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا». یکی از کارهایی که ائمه کردند همین است که شادی های مومن را هدایت می کنند، بگونه ای که بیخودی خوشحال نشود، مناسک شادی اش را هم طراحی می کنند و می گویند یک ماه روزه گرفتی حالا روز عید فطر عید بگیر، مناسک عید هم این است که راه بیفتید با امام وسط بیابان و نماز عید بخوانید و این تکبیرات را بگویید، که خیلی هم مراسم فرح بخشی است. یک موقعی من به ذهنم می آمد که اینقدر این نماز عید فرح بخش است که آنهایی که روزه نمی گیرند هم سعی می کنند در این مناسک شرکت بکنند.

پس فرح و شادی فقط همین کارناوال های کودکانه و این سر و صداهای کودکانه نیست. اگر انسان با امام خودش حرکت کرد یکی از مهمترین دستاوردهایش این است که مصیبت هایش می شود مصیبت امامش، سختی هایش می شود سختی های امامش، لذا همه اش خیر و تماماً رشد است.  اگر انسان شادی هایش شادی های امامش شود، این انسان را مقرب به خدای متعال می کند . شادی امام این است «أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ وَ مِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَيْرِ أُنْسِكَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِك» ، امام سجاد علیه السلام به ما یاد دادند که اگر یک جایی خوشحال شدید در حالی که ریشه این خوشحالی در نزدیکی به خدا نبوده، و یک جای دیگر به خاطر آن خوشحال شدید که دنیا را به شما دادند، استغفار کنید و به سوی خدا برگردید چون این سرور شما را از خدا دور کرده است.

سرور امام اینطوری است. انسان اگر به امام گره خورد تمام شادی هایش اینطوری می شود، شادیش برای نزدیکی به امام است و غصه اش برای دوری از امام است. گریه بر سیدالشهداء اینطوری است و انسان را به خدا نزدیک می کند. پس شادی ها و حزن های امام انسان را به طرف خدای متعال سیر می دهند و قدم به قدم انسان را به خدای متعال نزدیک و از دنیا دور می کنند.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 456

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 62

(3) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 343

(4) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 409

(5) كامل الزيارات، النص، ص: 101

(6) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 130