نسخه آزمایشی
سه شنبه, 18 ارديبهشت 1403 - Tue, 7 May 2024

جلسه ششم حرم مطهر قم/ تحلیل ابعاد پیروزی سیدالشهداء علیه السلام در عاشورا

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 9 مهرماه سال 96 است، که در ایام محرم در حرم حضرت معصومه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ اگر ما در واقعه عاشورا به دنبال پیدا کردن پیروز میدان باشیم، باید ابعاد و وسعت این واقعه و اهداف امام و گروه مقابل را در نظر بگیریم. واقعه عاشورا علاوه بر جنگ نظامی، جنگ فرهنگی بود. هدف دشمن از این واقعه این بود که اسلام را از بین ببرد و امت را از مدار خارج کند ولی امام در درجه اول می خواستند با این حرکت مقابله کنند و می بینیم که موفق شدند. امام در بیانات خودشان می فرمایند که هدف من از قیام امر به معروف و نهی از منکر است و منکری که بنی امیه به راه انداخته بودند بالاترین منکر بود زیرا مردم را از امام حق دور می کرد. هدف دیگر امام اقامه یاد خدا در زمین بود. نکته ای که باید در قضاوتمان توجه داشته باشیم این است که این واقعه هنوز ادامه دارد و تمام نشده و امام به دنبال یک حکومت مستعجل نبودند و برنامه بلند مدت برای تاریخ داشتند؛ ادامه برنامه ای که امام حسین دارند در دوران رجعت پیگیری می شود و در قیامت هم نمود دارد.

ابعاد پیروزی میدان عاشورا

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . یکی از سوال های مهمی که پیرامون حادثه عاشورا مطرح است، اگر چه شاید جوابش واضح باشد، این است که در این درگیری عظیمی که بین وجود مقدس سید الشهداء علیه السلام و جبهه مقابل یعنی بنی امیه و پیروان آن ها بود، پیروز این جبهه چه کسی بود؟ چه کسی در این جنگ فاتح شد و به اهداف خود دست یافت؟

البته الان بعد از گذشتن هزار و چهارصد سال از واقعه خیلی از زوایای قیام سید الشهداء علیه السلام و اهدافی که دنبال می کردند برای ما روشن شده است. الان اگر بپرسند می گوییم پیداست که در حال حاضر نامی از یزید در عالم باقی نیست ولی وجود مقدس سید الشهداء، عاشورایی دارند که هیچ حادثه ای به اندازه آن در زندگی بشر اثر گذار نیست. الان این موجی که شما در روز عاشورا یا در اربعین به سمت حرم سید الشهداء می بینید در هیچ صحنه ای در دنیا نظیر و بدیل ندارد. با همه توصیفات، بعضی تحلیلشان این است که سید الشهداء علیه السلام به ظاهر شکست خوردند ولی در واقع پیروز شدند. حالا باید دقت کنیم و ببینیم سید الشهداء حتی ظاهرا هم شکست خوردند یا نه، هیچ شکستی در جبهه سید الشهداء نبود و سید الشهداء صد درصد پیروز و فاتح میدان کربلا بودند؟

نکته اول این است که نباید حادثه عاشورا را یک واقعه کوچکی که سید الشهداء فقط آن را رهبری و مدیریت می کردند ببینیم؛ این طور نیست که واقعه عاشورا یک جنگی باشد که بین دستگاه یزید و ابن زیاد و سید الشهداء برقرار شده و در کنار فرات و در یک روز کار به پایان رسیده است که حالا ما بیاییم و ارزیابی کنیم در این جنگ یک روزه پیروز و شکست خورده کیست؛ واقعه عاشورا این طور نیست بلکه وسعت کار سید الشهداء ناظر به همه عوالم خلقت و ناظر به همه تاریخ است. یعنی آنچه که از روایات و معارف اهل بیت علیهم السلام در باب عاشورا به دست می آید، این است که عاشورا یک واقعه ای است که تمام تاریخ بشر را حتی قبل از وقوع تحت تأثیر قرار داده است و تمام عوالم هم تحت تأثیر حادثه عاشورا هستند. نه فقط عالم ما، عالم ملائکه، عالم جمادات، نباتات، همه و همه تحت تأثیر حادثه عاشورا هستند.

یکی از بخش هایی که در روایات ما آمده همین بخشی است که همه عوالم بر سید الشهداء گریستند. در روایات متعدد ما آمده است که سماواتی ها، زمینی ها، حیوانات، نباتات، جمادات و حتی جهنمی ها بر واقعه عاشورا گریستند الا سه دسته. در روایت سه دسته را استثناء کرده است که ظاهرا تطبیق می شود به همان اهل جمل و خوارج و صفین، یعنی ناکسین و قاسطین و مارقین؛ آن سه دسته نتوانستند هیچ ارتباطی با سید الشهداء برقرار بکنند ولی بقیه عوالم تحت تأثیر بودند. بکاء آن ها هم همین طور است که بکاء ماست؛ سرچشمه حیات و طهارتشان است.

آثار بکاء بر امام حسین علیه السلام

اگر چشم ما برای امام حسین گریان باشد قلب ما نمی میرد «لَمْ  يَمُتْ  قَلْبُهُ  يَوْمَ  تَمُوتُ  الْقُلُوب »(1) فرمود اگر کسی بر امام حسین گریه کند، روزی که همه قلوب می میرند، قلبش نمی میرد. فرمود گریه بر امام حسین انسان را تطهیر می کند و گناهان فراوان انسان را پاک می کند. گریه بقیه عوالم هم همین طور است. همه عوالم از این واقعه متأثر شدند و با این تأثیر گرفتن رشد پیدا می کنند؛ از جمادات بگیرید تا انبیاء اولو العزم؛ همه انبیاء اولو العزم بلا استثناء بر عاشورا گریستند. انبیائی که هیچ چیز در آن ها اثر نمی گذارد، اگر هفت اقلیم را بهشان بدهید خوشحال نمی شوند و ازشان بگیرید غصه نمی خورند، این انبیاء بر عاشورا گریسته اند.

امام سجاد که شما همه عالم را به او بدهید ذره ای در او تأثیر ندارد، سی و پنج سال برای امام حسین گریه می کرد؛ وقتی هم اعتراض کردند حضرت فرمود شما چه می فهمید که گریه ما بر چیست. خیال می کنید ما بر یک حادثه طبیعی معمولی گریه می کنیم ولی این طور نیست؛ جناب یعقوب یک فرزندش از مقابل چشمش دور شده بود بیست سال یا چهل سال گریه کرد و چشمش نابینا شد «وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْن »(یوسف/۸۴) بعد هم وقتی به او اعتراض کردند فرمودند «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني  إِلَى اللَّه » من غصه خود را فقط با خدا در میان می گذارم، شما نمی فهمید من چرا گریه می کنم؛ خیال می کنید چون فرزندی از من دور شده این گونه شده ام. در روایات آمده است مصیبت حضرت یعقوب بر فراغ یوسف، بیش از مصیبت چهل مادر در از دست دادن فرزند جوانشان بود.

انبیاء اولوالعزم را خدای متعال یک جوری آورده و وارد صحنه کربلا کرده است. آیات متعدد و روایات فراوانی در این زمینه است. آن نقطه ای که گفته شده است مادر حضرت مریم از شام آمد آنجا وضع حمل کرد، در روایات می فرماید آن مکان کربلا بود. آن وادی ای که «مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَة»(قصص/۳۰) آن جایی که خدای متعال با موسای کلیم صحبت کرد، جانب راست یک وادی از یک بقعه مبارک بود. فرمود آن «شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ» فرات است و بقعه مبارکه کربلاست. یعنی نقطه آغاز تکلم خدای متعال با موسای کلیم از اینجاست.

بنابراین نکته این است که این واقعه، واقعه ای نیست که مربوط به روز دهم محرم سال شصت و یک هجری و یک منطقه جغرافیایی محدودی مثل محدوده کربلا و کنار کوفه و این ها باشد؛ درگیری حضرت هم با عمر سعد و شمر و ابن زیاد نیست؛ آن ها صف مقدم هستند و الا پیداست که این جبهه برمی گردد به دولت مرکزی شام و بنی امیه و پیشینیان آنها.

شما در زیارت عاشورا وقتی صحبت از عظمت واقعه می کنید «لَقَدْ عَظُمَتِ  الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتِ الْمُصِيبَة» آن کسی که می فهمد این واقعه چقدر عظیم است و این مصیبت چه مصیبت با عظمتی است، می فهمد که صف مقابل سید الشهداء، فقط ابن زیاد و یزید نیستند. لذا در مقابل همه آن ها موضع گیری می کند. «فَلَعَنَ  اللَّهُ  أُمَّة» خدای متعال یک امت تاریخی را لعن می کند «أَسَّسَتْ  أَسَاسَ  الظُّلْمِ  وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُم » بنای ظلم را گذاشت و از شما دنباله روی کرد «بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِم ».

پس این طور نیست که واقعه عاشورا یک واقعه ای باشد که در یک محدوده کوچکی اتفاق افتاده باشد بلکه یک واقعه ای است که بر همه عوالم تأثیر گذاشته است؛ جبهه مقابل حضرت هم یک جبهه کوچک کوفه و شام سال شصت و یک و این ها نیست و شروع واقعه هم از بعد از مرگ معاویه نیست. حضرت عهد این واقعه را در عالم ذر با خدای متعال بستند، بنابراین، این واقعه یک واقعه بسیار با عظمتی است. این نکته اول در تحلیل واقعه عاشوراست و این که پیروز و شکست خورده این واقعه کیست.

وسعت و هدف درگیری در عاشورا

باید اول وسعت واقعه را دید که این ها در چه میدانی وارد جنگ شدند. حضرت یک درگیری عظیمی را که یک درگیری همه جانبه است و صرفا یک جنگ نظامی نیست با این قوم داشتند. عاشورا بیش از آن که یک جنگ نظامی باشد، یک درگیری فرهنگی است که صف باطل را مجبور کرده است به این که چهره واقعی خودش را نشان بدهد تا بعد موجب ارتقاء وجدان و رشد فهم بشر در تاریخ بشود و درک صحیح بشر از جبهه حق و باطل را به همراه آورد. جنگ حضرت هم جنگی نیست که به پایان رسیده باشد. لذا نمی شود الان بررسی کنیم و بگوییم در سال شصت و یک فاتح جنگ کیست چون جنگی که حضرت شروع کردند هنوز ادامه دارد و به پایان نرسیده است.

در روایات هست که برای ائمه علیهم السلام نامه سر به مهر آمده است؛ این نامه برای سید الشهداء دو قسمت داشت که یک قسمت را در عاشورا عمل کردند و یک قسمت را در رجعت برمی گردند و عمل می کنند. پس نکته دوم این است که جنگ حضرت تمام نشده است که ما بگوییم فاتح و شکست خورده اش کیست.

نکته سوم این است که ما اگر بخواهیم ببینیم کسی در میدان نبرد و جنگی که وارد شده پیروز شده است یا نه باید ببینیم مقصدش چه بوده و آیا جبهه مقابل توانسته بین او و مقصدش مانع بشود یا نه. آیا جبهه مقابل توانسته نقشه او را دست کم به هم بزند یا نه. بر این اساس اگر دقت بفرمایید هدف حضرت در اشکال مختلفی بیان شده است. گاهی حضرت فرمودند «إِنِّي لَمْ أَخْرُجْ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِما» من برای این هدف های باطل قیام نکرده ام. «إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِي أُمَّةِ جَدِّي » یک فسادی در امت جد من پیدا شده است و من می خواهم آن را به مدار صلاح برگردانم. «أُرِيدُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ » یک منکری در امت جد من پیدا شده و معروفی ترک شده است و من می خواهم آن معروف را برگردانم و از آن منکر نهی کنم.

گاهی وقتی هدف حضرت توضیح داده می شود، گفته می شود که حضرت به شهادت رسیدند برای این که حجاب سقیفه و دشمنان را کنار بزنند تا حق روشن بشود و مؤمنین به گمراهی نیفتند. «بَذَلَ  مُهْجَتَهُ  فِيكَ  لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة». از این دست اهداف ذکر شده است ولی در ورای همه این ها یک عهد عبودیت و بندگی خاصی است که سید الشهداء با خدای متعال بستند. حالا ما باید نگاهی کنیم و ببینیم حضرت واقعا به اهداف خودشان دست پیدا کردند یا نه، به اهداف خودشان نرسیدند.

فسادی که در زمان حضرت به پا شده این است که جامعه از مدار توحید خارج شده است. اصلا صلاح و فساد یعنی همین؛ صلاح حقیقی این است که همه شئون یک جامعه بر مدار بندگی خدا و توحید باشد و انبیاء برای همین آمدند. در این فضا، جبهه مقابل وجود مقدس نبی اکرم می خواهند جامعه را برگردانند به ما قبل بعثت و دوران جاهلیت؛ همانی که پیغمبر اکرم در رویای صادقه دیدند.

پیغمبر اکرم در رویا دیدند که دشمنانشان بر منبر حضرت بالا می روند و مردم را به قهقرا می برند. بیدار شدند و غصه دار بودند. جبرئیل آمد و گفت یا رسول الله چرا غصه دارید؟ فرمودند این خواب را دیدم. جبرئیل عرض کرد من از واقعه بی خبرم. رفت و برگشت و آیاتی آورد که آن آیات دلالت بر پیروزی نهایی حضرت می کرد؛ از جمله سوره قدر که می گفت ما به شما شب قدر دادیم. نگران دولت این ها نباشید. این ها بر منبر شما بالا می روند ولی دولت این ها پایدار نیست. «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر»(قدر/۳) این شب قدر وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها و امامانی که از نسل حضرت می آیند است و این ائمه پشتوانه های راه نبی اکرم هستند. بنابراین دشمن به دنبال این بوده که مردم را به قهقرا برگرداند و اساس دین را نابود کند؛ دنبال این بودند که در ظاهر دین داری، بنیان دین را از بین ببرند.

در یک نقل که در منابع اهل سنت مکرر آمده است، ذکر شده که مغیره می گوید یک روزی به معاویه گفتم که تو که کار را تمام کردی و به سلطنتی که می خواستی برسی رسیدی و کار برای تو تمام شد؛ چرا اینقدر آل ابی طالب را آزار می دهی؟ می دانید که معاویه خیلی سخت گیری می کرد؛ اگر کسی یک حدیث در فضیلت امیرالمؤمنین نقل می کرد او را از تحت الحمایه حکومت بیرون می آوردند و هر بلایی بر سر او می آمد، کسی از او دفاع نمی کرد. سخت گیری های دیگری هم بود، به طوری که دوستان حضرت جرأت نمی کردند در فضیلت حضرت حدیثی نقل بکنند. در دوران بنی امیه در بیش از هزاران منبر وجود مقدس امیرالمؤمنین ارواحنا فداه لعن می شد.

خلاصه مغیره می گوید بهش گفتم چرا انقدر سخت گیری می کنی؟ بس است دیگر. گفت نه، اصلا؛ مسئله حکومت خالی نیست. همه آمدند و رفتند و اسمشان هم رفته ولی این آدم اسم خودش را کنار خدا قرار داده است. وجود مقدس نبی اکرم را می گفت که اذان که گفته می شود نامش کنار نام خدا قرار گرفته. معاویه می گفت من باید این نام را دفن کنم. مغیره این داستان را به پسرش می گوید و این مقصد بنی امیه است. در مقابل بنی امیه، وجود مقدس سید الشهداء می خواست جامعه بر مدار توحید بماند. حالا چه کسی موفق شده است؟ آن ها توانستند امت را برگردانند یا نه؟ هدف همین بود.

نقل شده است وقتی یزید سر مطهر سید الشهداء ارواحنا فداه را جلویش گذاشته بود و احساس می کرد فاتح شده و حریف را از میدان به در کرده، شروع کرد اشعاری خواندن. آدم خجالت می کشد این ها را بخواند. یزید ملعون به عنوان خلیفه اسلامی شروع کرد این اشعار را خواندن با این مضمون که بنی هاشم با قدرت بازی کردند و وحی در کار نبوده است «فَلَا خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْیٌ نَزَلَ» و همه این ها بازی با قدرت بود. لذا در شام یک کسی به امام سجاد علیه السلام عرض کرد آقا دیدید چطور شکست خوردید؟ حضرت فرمود صبر کنید موذن اذان بگوید؛ معلوم می شود چه کسی پیروز شده است. پس حضرت با توجه به این مسائل در این هدف صد در صد به نتیجه رسیدند، منتها برنامه ای را که حضرت دارند برای برگرداندن امت به مدار خودش، یک برنامه یک روز و دو روزه نیست؛ حضرت دولت مستعجل نمی خواهند.

هدف بزرگ و تاریخی حضرت

بعد از این که در سقیفه بیعت تمام شد، ابوسفیان با دیگران آمد محضر امیرالمؤمنین و عرض کرد که آقا شما بیایید، ما با شما بیعت می کنیم و مردم را می آوریم پشت سر شما. حضرت فرمود شما خیال می کنید که این اتفاق می افتد ولی اصلا شدنی نیست؛ دیگر تمام شد. گفتند پس این آیه مبارکه چه می شود که «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون »(عنکبوت/۲) آیا مردم خیال می کنند همین که ادعای ایمان کنند ازشان قبول می کنیم و آن ها را امتحان نمی کنیم؟ «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِم » قبلی های شما را هم امتحان کردیم. بعد حضرت فرمودند وقایع سختی در راه است که اگر به شما بگویم مثل طناب دلو در چاه به خودتان می لرزید.

در نتیجه حضرت دنبال یک دولت مستعجل نیستند که بگویید حضرت به هدف خودشان نرسیدند؛ حضرت می خواهند مدار را به جای خودش برگردانند و یک هدف بزرگ تاریخی هم دارند. اگر کسی آن نقشه راهی که حضرت دارند ببیند می فهمد که حضرت صد در صد مطابق برنامه جلو می روند. آن ها می خواستند جامعه را از مدار وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمؤمنین برگردانند و حضرت مانع شدند و معنی صلاح همین است. جامعه ای که بر مدار نبوت و ولایت حقه است، این جامعه حق است. جامعه ای که از این مدار خارج بشود، رو به فساد می رود.

خدای متعال می فرماید «لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»(اعراف/۵۶) بعد از این که زمین اصلاح شد، افساد نکنید. حضرت فرمودند که «أَصْلَحَهَا بِرَسُولِ اللَّه    وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِين »(2)، بعد از این که خدای متعال زمین را با رسول و امامش اصلاح کرد شما افساد نکنید. حضرت می خواهند امت را برگردانند به مدار نبوت و ولایت و بنی امیه هم می خواهند امت را از مدار ولایت و نبوت خارج بکنند و به مدار خودشان ببرند؛ به مدار فراعنه، طاغوت، اولیاء طاغوت ببرند. پس نکته این شد که حضرت در این هدف صد در صد پیروز بودند.

حالا حضرت یک طرح تاریخی دارند که باید به آن توجه کرد. آن هایی که اهل بصیرت بودند همان موقع می فهمیدند. در روایت هست که زینب کبری سلام الله علیها در روز عاشورا در گودی قتلگاه مشغول روضه خواندن و عزاداری بودند، دیدند امام سجاد حالشان دگرگون است. بالای سرشان آمدند و فرمودند «مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِك »(۷) چرا با جان خودت بازی می کنی؟ پسر برادرم چه اتفاقی افتاده است؟ فرمود عمه جان این ها بدن ولی خدا را روی زمین گذاشتند و نه دفن می کنند و نه به ما اجازه می دهند دفن کنیم. حضرت فرمود پسر برادرم ناراحت نباش؛ این بدن ها نه تنها دفن می شوند بلکه اینجا زیارتگاه می شود و مردم به اینجا رفت و آمد می کنند.

آن هایی که اهل بصیرت بودند همان موقع این مسئله را می دیدند و ما بعد از هزار و چهارصد سال قسمتی از آن را می بینیم؛ البته ما هنوز میانه راهیم و تا به ظهور نرسیده باشیم معلوم نمی شود که حضرت چه انجام داده است اما واضح است که حضرت در این هدف صد درصد موفق بوده اند. در روایات ما هست که آن معروفی که حضرت برایش قیام کرد، ولایت وجود مقدس امیرالمؤمنین است. معروف حقیقی این است که اگر باشد، همه چیز خواهد بود و اگر نباشد هیچ چیز نخواهد بود. در روایت است که منکر هم ولایت جبهه مقابل است.

مرحوم شیخ مفید نقل کرده اند که ابو حنیفه که یکی از ائمه اربعه اهل سنت است و دو سال شاگردی امام صادق علیه السلام را کرده است، در مسافرتی که امام به عراق داشتند آمد دیدن حضرت و سوالاتی پرسید. یکی از سوالات این بود که معروف چیست؟ حضرت فرمودند «الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ  الْأَرْضِ  وَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُ  بْنُ أَبِي طَالِب »(3) معروف آن کسی است که در سماوات و ارض به خوبی شناخته می شود. گفت منکر یعنی چه؟ فرمود «اللَّذَانِ ظَلَمَاهُ حَقَّهُ وَ ابْتَزَّاهُ أَمْرَهُ وَ حَمَلَا النَّاسَ عَلَى كَتِفِه » آن هایی که حق حضرت را بردند و به حضرت ظلم کردند و مردم را بار دوش امیرالمؤمنین کردند. گفت آقا پس نهی از منکر چه؟ کسی یک گناهی می کند ما نهی اش کنیم نهی از منکر است؟ حضرت فرمودند این کار خوبی است ولی نهی از منکر این است که جلوی ولایت جور را بگیرید.

سید الشهداء می خواست همه منکر را از بین ببرد. وقتی مدار جامعه از امام معصوم، از آن کسی که خدا او را حجت قرار داده است منحرف بشود، اگر به همه فروع هم عمل بشود ارزش ندارد. بین فرع و اصل نباید اشتباه کرد. راه اصلاح جامعه این است که جامعه به مدار ولی حق برگردد. امر به معروف و نهی از منکری که سید الشهداء می کردند این بود. حالا یک بخش از نتیجه این کار ظاهر شده است و ادامه اش هم توسط امام زمان انجام خواهد شد. خدای متعال یکی از مزدهای شهادت سید الشهداء را وجود مقدس امام زمان قرار داده است.

یکی از اهداف دیگری که وجود مقدس سید الشهداء علیه السلام داشتند این بود که می خواستند به عهدی که با خدا داشتند عمل بکنند. آن روی سکه عاشورا همه اش عهد بندگی است. من از شما سوال می کنم در این امتحان عظیم آیا شیطان توانسته است یک ترک اولا از امام حسین بگیرد؟! هرچه نگاه می کنیم کار سید الشهداء در اوج زیبایی انجام گرفته و شیطان با تمام تلاشی که کرده نتوانسته است موفق شود. هر چه واقعه شدید تر شده، چهره سید الشهداء برافروخته تر شده و شیطان نتوانسته نقطه ضعفی از سید الشهداء بگیرد؛ نه از خود سید الشهداء بلکه از اصحاب و اهل بیتش هم نتوانسته. حضرت طوری این اصحاب و اهل بیت را تربیت کردند که هیچ نقطه ضعفی در آن ها نیست. هیچ جا مورخین ننوشته اند که اهل بیت اعتراضی به سید الشهداء کرده باشند با این که می دانید در نقطه کانونی بلا بودند. هیچ نقطه ضعفی در این جهت در اصحاب و اهل بیت دیده نمی شود.

حضرت یکی از اهدافشان عبادت و بندگی خدای متعال و به تعبیر دیگر اقامه صلات بود. حضرت می خواستند عالم را سراسر ذکر و نماز بکنند تا یاد خدا در عالم اقامه بشود. هدف دیگر ایتاء زکات بود؛ می خواستند دست عباد الله را هم بگیرند تا هم خودشان بندگی بکنند، هم بندگان خدا را سر سفره خدا بنشانند. شیطان به هیچ وجه در این زمینه توفیقی به دست نیاورده و هر طور حساب کنید سید الشهداء موفق بوده اند. اگر می خواست اهل بیت تربیت کند تربیت کرد؛ اگر می خواست اصحاب تربیت کند تربیت کرد؛ اگر می خواست مؤمنین را دستگیری کند دستگیری کرد و در این دستگیری موفق بوده.

قرآن یک تعبیری را از شیطان نقل می کند که وقتی به حضرت آدم سجده نکرد، به خدای متعال عرضه داشت «رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني »(حجر/۳۹) تو مرا فریب دادی؛ حالا لعنت الله علیه درکش از جریان این بود که خدا او را فریب داده است. گفت خدایا تو مرا فریب دادی، من هم همه این امت را فریب می دهم. «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين * إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين » یک دسته را بیرون کرده و گفته فقط عباد مخلصین را کاری ندارم. عباد مخلص انبیاء اند؛ آن هایی که در مرز عصمت اند و هیچ هوایی، هیچ صفت رذیله ای و هیچ تعلقی ندارند. هیچ کدام از این هایی که آدم را زمین گیر می کند ندارند؛ نه کبر دارند، نه حسد دارند، نه حب دنیا دارند؛ هیچی درشان نیست. بنابراین شیطان وقتی نگاه کرد گفت این ها از تیررس من بیرون اند اما ما بقی را وقتی نگاه کرد دید می تواند وسوسه کند.

امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه می فرمایند که شیطان از یک موضع نزدیکی شما را دید و فهمید همه تان نقطه ضعف دارید. یکی حب دنیا دارد یکی حب ریاست، یکی حب مال؛ بعد از این گفت همه شان را جهنمی می کنم. روی این نقطه ضعفشان دست می گذارم و اغوایشان می کنم و بعد در پایان کار دشمنی خودم را، کینه خودم را اعمال می کنم. این معنی حرف شیطان است. فقط یک دسته را بیرون کرده که آن هم انبیاء و مخلصین اند؛ گفت نمی گذارم هیچ مؤمنی از زیر دست من در برود و فقط با انبیاء کاری ندارم. توانایی های خودش و نقطه ضعف های ما را که می دید می گفت من همه را از میدان به در می کنم یعنی همه را به تعبیر خودش بنده خودم می کنم.

خدای متعال در این باره می فرماید ای بنی آدم مگر من از شما عهد نگرفتم؟ «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني  آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين »(یس/۶۰) شیطان دشمن آشکار شماست ولو این که این دشمنی را در یک طرحی اعمال می کند که ظاهرش دوستی است. کار شیطان این است و می خواهد همه را تا مرز عبادت خودش پیش ببرد. خودش گفت همه را هم می برم فقط مخلصین را نمی توانم. درست هم می گفت چون خیال می کرد با ما طرف است. اگر با ما طرف بود، با دوستان و محبین و مؤمنین طرف بود، همه را جهنمی می کرد ولی متوجه نبود که با ما درگیر نیست بلکه با وجود مقدس نبی اکرم درگیر است.

حضرت امیر در خطبه قاصعه فرمودند وقتی پیغمبر اکرم مبعوث شدند من صدای ناله شیطان را شنیدم و به حضرت عرض کردم چه بود؟ فرمودند که شیطان بود و با آمدن من از این که کسی او را عبادت کند مأیوس شد. بله یک مشت آدم هایی که به درد نخورند استثناء هستند؛ این ها اگر شیطان هم نباشد آدم های صالحی نیستند حالا با بودن شیطان دور و بر او جمع می شوند.

در آیات متعدد قرآن آمده است که در جهنم عده ای با هم نزاع می کنند و به شیطان می گویند تو ما را دنبال خودت کشیدی و شیطان هم می گوید نه شما خودتان آمدید می خواستید نیایید؛ من که با شما کار نداشتم؛ من برای مؤمنین نقشه می کشیدم و آن ها را می خواستم؛ شما برای چه دنبال من آمدید و بارتان را روی دوش من گذاشتید؟ این گونه در جهنم نزاع می کنند.

اما شیطان در این نقشه کشیدن ها این را نمی دید که نبی اکرم به میدانش می آید؛ نمی دید که نبی اکرم برنامه ای مثل عاشورا دارد؛ اگر می دید این رجز ها را نمی خواند. لذا حضرت در خطبه قاصعه می فرمایند «هَذَا ظَنٌّ غَیْرُ مُصِیبٍ»، شما را از نزدیک دید؛ تیر در کمان گذاشت و گفت همه را می زنم و از راه به در می کنم ولی گمانش به واقع نرسید چون یک پرده را نمی دید. وقتی وجود مقدس پیغمبر اکرم آمدند دیگر مأیوس شد.

در این میدان سید الشهداء علیه السلام جوری اقدام کردند که هیچ مؤمنی دیگر به جهنم نمی رود همه چیز بر عکس طرح و نقشه شیطان می شود. فقط آن هایی که اهل عناد و عداوت و مثل خود شیطان اند، آن ها در جهنم می مانند «أَنْ  تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِين » جهنمی ها از جنس خود شیطان اند. پس با توجه به این مطالب، یکی دیگر از اهداف حضرت این بود که می خواستند به مؤمنین کمک کنند؛ می خواستند از مردم دست گیری بکنند. «بَذَلَ  مُهْجَتَهُ  فِيكَ  لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة» و واقعا هم در این زمینه موفق بودند. در این زمینه هم حضرت به مقصد رسیدند و شیطان نتوانست ذره ای نقطه ضعف بگیرد.

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة * ارْجِعي  إِلى  رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة»(فجر/27-28) در گودی قتلگاه که همه متلاطم بودند ولی او آرام بود. «راضِيَةً مَرْضِيَّة» این آیات خطاب به سید الشهدا و اصحاب و پیروان سید الشهداست. تفسیر آیه را در روایات ببینید؛ فرموده اند این سوره، سوره امام حسین است و اگر در نمازهایتان مداومت کنید، ملحق به امام حسین می شوید. این نفس مطمئنه هم خودش به مقصد رسید و هم همه مؤمنین را به مقصد رسانید. در این فضای متلاطمی که شیطان ایجاد کرده است، او پیروان خودش را به مقام اطمینان نفس و به مقام راضیه مرضیه می رساند؛ حالا بعضی ها زودتر و بعضی ها دیرتر.

در مقام شفاعت هم سید الشهداء آن صحنه ای که برای شفاعت درست کرد، آن قدر کار رفتن به سمت خدا را روان کرد برای ما که دیگر مجلس هایی که داریم واقعا مجلس های بهشتی است و واقعا آدم را بهشتی می کند. این مجالس واقعا انسان را تطهیر می کند و واقعا مقام توبه می آورد. اثر گریه بر سید الشهداء در تطهیر نفس از هر استغفاری بیشتر است. اگر داستان سید الشهداء و رفتن این راه و عبور از فتنه های دشمنان نبود، کسی نجات پیدا نمی کرد و احدی بهشتی نمی شد ولی با آمدن سید الشهداء و اقدامشان هیچ مؤمنی جهنمی نمی شود. هر چه بیشتر با عاشورای سید الشهداء گره بخوریم بهشتی تر می شویم و زود تر به بهشت می رسیم و درجاتمان در بهشت بالاتر است

در یک نقلی است وقتی حضرت در قیامت مردم را شفاعت می کنند، شیطان انگشت به دهان می گیرد که هیچکس را سید الشهداء برای من باقی نگذاشته و هر چه خوب بوده طرف خودش کشیده و برده است. سید الشهداء در همه اهداف خود به مقصد رسیدند و پیروز قطعی صحنه هستند. آثار قیام سید الشهداء علیه السلام که فتح حقیقی است در سه روز آشکار می شود که این سه روز ایام الله است. همه انبیاء موظف بودند برای این که امتشان در راه بایستند و استقامت کنند امت خودشان را به ایام الله متذکر بشوند. «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّه »(ابراهیم/۵). حالا ایام الله چیست؟

رابطه امام حسین علیه السلام با ایام الله

در بعضی روایات ما این طور آمده است که عمده ایام الله سه روز است؛ ظهور و رجعت و قیامت. ظهور حضرت را که شنیده ایم؛ رجعت آن دورانی است که ائمه و مؤمنین برمی گردند و عالم کاملا به نفع جبهه حق فتح می شود؛ قیامت هم که «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»(حج/۵۶) احدی آنجا حق سخن گفتن ندارد. همه این سه روز یوم الحسین است؛ هم یوم الظهور یوم الحسین است هم یوم الرجعه و هم یوم القیامة. اول امامی که رجعت می کند امام حسین است که برمی گردند و ادامه دستورشان را عمل می کنند.

بنابراین هیچ شکستی در این قیام عظیمی که سید الشهداء علیه السلام داشتند نیست. انتخاب خود حضرت بود که با شهادت خودشان و اصحابشان و با اسارت اهل بیتشان این اهداف محقق بشود. در این نبرد هم حضرت صحنه را جوری طراحی کردند که دشمن در محاصره ایشان قرار گرفت و سید الشهداء هیچ وقت در طرح آن ها نرفته ولو این که آن ها خیلی نقشه کشیدند. در آخر کار حضرت طرح خودشان را در عالم صد درصد محقق کردند و این همان پیروزی قطعی سید الشهداء علیه السلام هاست که ظهورش در ایام الله ظهور و رجعت و قیامت است. این پیروزی حقیقی آن موقع آشکار خواهد شد. حتی شهادت حضرت و اسارت اهل بیتش با تدبیر خود حضرت و عهد با خدا بوده و شیطان هیچ چیزی را بیرون از این نقشه نتوانسته پیش ببرد. حضرت این راه را به تدبیر خودشان انتخاب کردند و این جریانات جزء عهدشان با خدای متعال است.

بنابراین هیچ کدام از این اتفاقاتی که در جریان عاشورا رخ داد به معنی شکست حضرت نیست و این همان جمله زینب کبری است که بعد از دیدار با ابن زیاد ملعون فرمودند. ابن زیاد به حضرت زینب عرض کرد دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ حضرت فرمودند من جز زیبایی ندیدم. مگر غیر از این است که آن ها به مقامات رسیدند؟ مگر غیر از این است که خدای متعال برای آن ها درجاتی در نظر گرفت و آن ها را به آن درجات رساند؟ با این نگاه، این شهادت صد در صد پیروزی است و هیچ ضعفی در آن نیست. انسان اگر در مسیر حق باشد هیچ وقت شکست ندارد. «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين »(آل عمران/۱۳۹) محال است ایمان و جبهه مؤمنین شکست بخورد؛ این تعبیر قرآن است.

پی نوشت ها:

(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 73

(2) تفسير القمي، ج 1، ص: 236

(3) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 817